به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « علامه حلی » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه «علامه حلی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • حسن عباسی حسن آبادی*، رضا رسولی شربیانی، احمد دستوری سدهی
    بررسی مبانی فکری و جایگاه فلسفه و کلام در مفهوم سازی خدا نزد فیلسوفان و متکلمان، رویکرد آن ها را در خصوص مسئله خدا روشن می سازد. مسئله خدا در دیدگاه خواجه نصیر و علامه حلی، دو متکلم «حله»، باتوجه به مبانی فکری و فلسفی -کلامی آن ها و جایگاه فلسفه و کلام در مفهوم سازی خدا نزد آن ها چگونه بررسی می ‎شود؟ رویکرد آن ها به مسئله خدا تا چه میزان به هم تحویل پذیر است و تا چه حدی از هم فاصله می گیرند؟ در این نوشتار، به بررسی این مسئله از دو ساحت صوری و روشی-محتوایی می پردازیم. در ساحت صوری، به بحث درباره نحوه چینش مطالب در آثار آن ها باتوجه به مبانی فلسفی کلامی آن ها و تلقی ای که از این رهگذر از خدا دارند و در ساحت روشی محتوایی، به بحث در روش شناخت و اثبات خدا و تبیین صفات (توامان روش و محتوا) به مسئله خدا و مفهوم خدا نزد آن ها می پردازیم که خواجه به خدایی فلسفی معتقد است و علامه حلی با نگاهی درون دینی تر، خدایی دینی- فلسفی را مطرح می کند. در ساحت محتوایی، در روش اثبات وجود خدا در مفهوم سازی خدا، نظر آن ها هم پوشانی دارد و در ساختار صوری و بحث شناخت خدا، بنابر مبانی فکری آن ها تفاوت هایی دارند.
    کلید واژگان: خدا, فلسفه, کلام, خواجه نصیر, علامه حلی, روش, شناخت}
    Hasan Abasi Hossian Abadi *, Reza Rasouli Sharabyani, Ahmad Dastouri Sedahi
    Studying the intellectual foundations and the position of philosophy and theology in the conceptualization of God among philosophers and theologians, can clarify their approach regarding the issue of God. How is the issue of God studied in the view of al-Ṭūsī and ʿAllāma Ḥillī- two "Ḥilla" theologians- according to their intellectual and philosophical-theological foundations and the position of philosophy and theology in their conceptualization of God? To what extent is their approach to the issue of God similar or different? In this article, we will study this problem from two aspects of form and method-content. As for the form, we will deal with the arrangement of the contents in their works according to their philosophical and theological foundations and the perception they have of God accordingly, and as for the method and content, we will discuss the method of knowing and proving God and explaining His attributes (both method and content). Al-Ṭūsī believes in a philosophical God and ʿAllāma Ḥillī, with a more inner-religious perspective, speaks of a religious-philosophical God. Regarding the content, in the method of proving the existence of God in the conceptualization of God, their opinions are similar, while in the formal structure and the issue of knowing God, they are different according to their intellectual foundations.
    Keywords: God, Philosophy, Theology, Naṣīr Al-Dīn Al-Ṭūsī, ʿallāma Ḥillī, Method, Knowledge}
  • حامد مصطفوی فرد*
    مطابق با تصویری که توماس کوهن در کتاب ساختار انقلاب های علمی از مرحله «بحران علمی» و در نتیجه «تغییر پارادایم» ارایه می کند، همیشه در فرایند تغییر مکتب و جایگزینی آن با مکتبی دیگر شاهد برخی مقاومت ها هستیم و به همین دلیل در عصر بحران علمی گاه شاهدیم که انبوهی از نظریات تولید می شوند. این سیر تحولات را در فرایند تغییر و جایگزینی مکاتب حدیثی امامیه، از جمله جایگزینی مکتب حله با مکتب بغداد در نیمه دوم قرن هفتم، نیز شاهدیم. بعد از ابن ادریس حلی و با آشکار شدن نقاط ضعف فقاهت مکتب بغداد، الگوی مکتب بغداد در مواجهه با سنت (عدم حجیت اخبار آحاد) با چالش های جدی روبه رو شد و فقهای متعددی با الگوی کلان فکری این مکتب مخالفت کردند. در این بین برخی، مثل محقق حلی در المعتبر، سعی کردند با ایجاد اصلاحاتی در این مکتب، توسعه ای را در پذیرش روایات قایل شوند و ضعف های نظریه مکتب بغداد را برطرف کنند. برخی دیگر نیز، مثل علی بن طاووس، احمد بن طاووس، فاضل آبی و محقق حلی در معارج الاصول، نظریه حجیت اخبار آحاد را در مقابل نظریه مکتب بغداد طرح ریزی کردند تا اینکه علامه حلی در آثار خود ادله متعدد عقلی و نقلی بر حجیت اخبار آحاد ارایه می دهد. به دلیل قوت استدلال او، مکتب حله با نام وی در بین امامیه شهرت می یابد.
    کلید واژگان: مکتب حله, مکتب بغداد, حجیت خبر واحد, محقق حلی, فاضل آبی, علی بن طاووس, احمد بن طاووس, علامه حلی}
    Hamed Mostafavifard *
    According to Thomas Kuhn's depiction of the "scientific crisis" and subsequent "paradigm shift" in The Structure of Scientific Revolutions, transitions between schools of thought often encounter resistance. This phenomenon is evident in the shifts between Imami schools of hadiths, particularly during the transition from the School of Baghdad to the School of Hillah in the second half of the seventh century AH. After Ibn Idrīs al-Ḥillī highlighted weaknesses and flaws in the jurisprudential method of the School of Baghdad, serious challenges arose, especially concerning the non-authoritativeness of single-narrator reports (khabar al-wāḥid). In response to the apparent shortcomings, numerous theories emerged during this scientific crisis, mirroring developments in the Imami schools. The School of Baghdad faced opposition from many jurists who criticized its approach. Notably, al-Muḥaqqiq al-Ḥillī attempted reforms in the School of Baghdad through his work al-Muʿtabar, advocating for some leniency in accepting hadiths to rectify deficiencies. On the contrary, scholars like ʿAlī b. Ṭāwūs, Aḥmad b. Ṭāwūs, al-Fāḍil al-Ābī, and al-Muḥaqqiq al-Ḥillī in Maʿārij al-uṣūl argued for the authoritativeness of single-narrator reports against the position of the School of Baghdad. Notably, al-ʿAllāma al-Ḥillī provided various speculative and textual arguments for the authoritativeness of single-narrator reports in his works. Due to the cogency of his arguments, the School of Hillah gained prominence among Imamiyya in the name of al-ʿAllāma al-Ḥillī.
    ,
    Keywords: School of Hillah, School of Baghdad, authoritativeness of single-narrator reports (khabar al-wāḥid), al-Muḥaqqiq al-Ḥillī, al-Fāḍil al-Ābī, ʿAlī b. Ṭāwūs, Aḥmad b. Ṭāwūs, al-ʿAllāma al-Ḥillī}
  • داریوش باباییان، محمد سعیدی مهر *، حسین هوشنگی

    مساله کلی ها از آغاز فلسفه به عنوان یکی از مسایل پرماجرا محل اهتمام است. کارکردهای هستی شناختی (نحوه ی وجود کلی) و معرفت شناختی اش (نحوه ی ادراک کلی) آن را به مساله بدل نمود. از دیرباز اندیشورانی بسیار این دو جنبه از مساله کلی ها را مورد کاوش قرار داده اند. در این جستار وجه معرفت شناسی کلی ها مطمح نظر است. علامه حلی نظریاتی درخور توجه در این زمینه عرضه کرده اند که به رغم اهمیت، قدرشان مجهول است. مدعای این نوشتار واکاوی چگونگی تلقی وی در نحوه ادراک مفاهیم کلی است. یافته های تحقیق گویای اتخاذ رویکرد تقریبا مشابه علامه در تقریر متداول مفهوم کلی، نسبت میان دو مفهوم کلی، اقسام کلی، تعقل کلی، تجرد مفاهیم کلی و محل آنها با جمهور اندیشمندان اسلامی است اما در مقام تنقیح تشخص و تجرید با قاطبه آنها اختلاف نظر دارد. همچنین دیدگاه ایشان در باره نظریه تجرید متزلزل به نظر می رسد.

    کلید واژگان: کلی ها, معرفت شناسی, علامه حلی}
    Dariush Babaeian, Mohammad Saeedi Mehr *, Hossein Hooshangi

    Since the beginning of philosophy, the issue of universals has been a place of attention as one of the most adventurous problems. Its ontological (the state of being of universal) and epistemological functions (the issue of perception of universals) turned it into a problem. For a long time, many thinkers have explored these two aspects of the universal problem. In this article, the aspect epistemology of universals is expected. Allameh Hali has presented theories worthy of attention in this field, which despite their importance, their value is unknown. The purpose of this article is to analyze how he perceives general concepts. The findings of the research indicate the adoption of an almost similar approach to Allameh in the common interpretation of the universal concept, the ratio between two universal concepts, universal types, universal reasoning, the abstraction of universal concepts and their place with Islamic thinkers, but they disagree with their more regarding the refinement of identification and abstraction. has it. Moreover, his view on the theory of abstraction seem questionable.

    Keywords: Issue of universals, Epistemology of universals, Allameh Helli}
  • فاطمه زهرا فقیه خراسانی*، رضا برنجکار، علی الله بداشتی

    مسیله این تحقیق، بررسی معناشناسی صفات الهی از دیدگاه موسی بن میمون و علامه حلی، به منظور شناخت دیدگاه دو جریان اصلی و تاثیرگذار اسلامی و یهودی در باب توحید صفاتی، بررسی اشتراکات و اختلافات، مشخص کردن نقاط ضعف و نقد آن ها، و بهره وری از آن ها در جهت رفع مسایل کلامی است. این پژوهش، به روش کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی با رویکرد مقایسه ای- انتقادی صورت پذیرفته است. بر اساس یافته های تحقیق، هر دو اندیشمند در زمره پیروان الهیات سلبی قرار می گیرند و از حیث معناشناسی صفات، دارای رویه مشابهی هستند. ابن میمون آن چه از اوصاف ذاتی را به صفات سلبی و صفات فعلی خدا ارجاع می دهد و آن ها را به دلیل محذوریت تشبه خدا با مخلوقات، به شکل ثبوتی نمی پذیرد. علامه حلی نیز صفات ذاتی را به صورت سلبی و نفی ضد صفات و یا به صورت فعلی معنا می کند و معتقد است که می توان از این طریق به معرفتی از خداوند رسید.

    کلید واژگان: معناشناسی صفات الهی, الهیات سلبی, صفات ذاتی, ابن میمون, علامه حلی}
    Fatemah Zahra Faqih Khorasani*, Reza Berenjkar, Ali Allahbedashti

    The problem of this research is to examine the semantics of divine attributes from the point of view of Moses Ibn Maimon and Allameh Helli, in order to understand the views of the two main and influential Islamic and Jewish currents regarding the monotheism of attributes, to examine commonalities and differences of their views, to identify their weaknesses and critique them, and to use of them in solving theological problems. This research has been done in a library and descriptive-analytical method with a comparative-critical approach. Based on the findings of the research, both thinkers are among the followers of negative theology and have a similar procedure in terms of the semantics of attributes. Ibn Maimon refers the Divine essential attributes to the negative attributes, rejecting those opposite to them, and those of action and, relying on dissimilarity between God and creatures, does not regard them as being real and objective. Allameh Helli also interprets the Divine essential as viewed by Ibn Maimon and believes that one can reach knowledge of God in this way.

    Keywords: Semantics of Divine Attributes, Negative Theology, EssentialAttributes, Ibn Maimon, Allameh Helli}
  • رضا بنی اسدی، فاطمه قوه ندوشن

    ابن تیمیه به استدلال عقلی علامه حلی بر امامت امام علی (ع) که با استفاده از لزوم عصمت امام ارایه داده، نقدهایی وارد کرده است. وی ضمن اینکه به طور کلی، انتصاب الهی امام را پذیرا نیست، به دنبال آن، بحث عصمت امام را نیز رد کرده، قبول ندارد. در واقع، اشکالاتی که ابنتیمیه بر عدم لزوم عصمت در امام گرفته، به انکار اصل مساله امامت به معنایی که مورد نظر شیعه است، بازگشت میکند؛ چراکه با پذیرش امامت به معنای مورد نظر شیعه، گریزی از پذیرش عصمت و به دنبال آن، امامت امام علی (ع) وجود ندارد. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی نگارش یافته است و درصدد بیان مساله استحکام و قوت استدلال علامه حلی بر امامت امام علی (ع) است و در واقع، به این پرسش پاسخ می دهد که آیا اشکالات ابن تیمیه بر دلیل اول عقلی علامه حلی بر اثبات امامت امام علی (ع) وارد است؟ با تامل در اشکالات ابن تیمیه، به استدلال عقلی علامه حلی بر امامت امام علی (ع) معلوم می شود نظرات او مردود است که تثبیت استدلال علامه و در نتیجه، اثبات امامت امام علی (ع) و به تبع آن، سایر امامان شیعه را در پی دارد.

    کلید واژگان: امامت, امام علی(ع), عصمت, علامه حلی, ابن تیمیه}
    Reza Baniasadi, Fatemeh Ghoveh Nadooghan

    Ibn Taymiyyah criticized Allama Helli's rational argument about the Imamate of Imam Ali (a.s.), which he presented using the necessity of Imam's infallibility. While he generally does not accept the divine appointment of the Imam, he also rejects and does not accept the argument of the Imam's infallibility. In fact, Ibn Taymiyyah's objections to the necessity of infallibility in the imam return to the denial of the principle of Imamate in the sense intended by the Shia; Because by accepting the Imamate in the intended sense of the Shia, there is no escaping the acceptance of infallibility and, following it, the Imamate of Imam Ali (a.s.). This article is written in a descriptive-analytical way and aims to express the issue of the strength and power of Allameh Helli's argument on the Imamate of Imam Ali (a.s.), and in fact, it answers the question whether Ibn Taymiyyah's objections to the first rational argument of Allameh Helli prove Imam Ali's Imamate. (A) Is it included? By reflecting on the problems of Ibn Taymiyyah, it is clear from Allama Helli's rational argument on the Imamate of Imam Ali (a.s.) that his opinions are rejected, that the confirmation of Allamah's argument and, as a result, the proof of the Imamate of Imam Ali (a.s.) and, consequently, other Shia imams follow has it.

    Keywords: Imamate, Imam Ali (a.s.), Ismat, Allameh Helli, Ibn Taymiyyah al-shiah}
  • فرحناز رزمی، نفیسه فیاض بخش، بابک عباسی، علیرضا دارابی

    موضوع رویت خدا از قدیمی‌ترین مباحث کلامی است که همواره مورد توجه ادیان و مکاتب فکری بشر بوده است. در اسلام نیز اشاعره به عنوان بزرگترین فرقه ی کلامی اهل سنت، دیدگاه خاصی دراین خصوص دارند و رویت خدا با چشم را در دنیا محال ولی در آخرت جایز می دانند در مقابل امامیه و از جمله علامه حلی با نقد این نظریه و با بررسی ابعاد مختلف آن، با استفاده از آموزه های فلسفی و عرفانی این امر را ناممکن می داند. در عصر ما علامه طباطبایی نیز دقیقترین تحلیل را در مسیله رویت با تکیه بر فطرت الهی انسان و رفع حجب و موضوع شهود ارایه نموده است. در این مقاله که از نوع استنادی و روش آن، تحلیل و تبیین محتوا از نوع مقایسه‌ای است، برای اولین بار دیدگاه علامه حلی که در این باب مستدل بحث نموده و حجم بسیاری از آثارش را به خود اختصاص داده در مقابل با دیدگاه اشاعره را مورد بررسی قرار می دهد. سپس به بررسی مقایسه آرای متکلم قرن یازدهم (علامه حلی) با مفسر قرن پانزدهمی (علامه طباطبایی) می پردازد که بیانگر سیر تطور نگاه کلامی فلسفی و تفسیری طی این چهار قرن می باشد.

    کلید واژگان: رویت خدا, اشاعره, علامه طباطبایی, علامه حلی, ادله قرآنی}
  • رحمت الله کریم زاده، محمداسحاق عارفی

    یکی از مباحث مهم اعتقادی که متکلمان اسلامی اهتمام جدی به آن داشته‌اند بحث «کلام الهی» است. در باب حقیقت کلام الهی دیدگاه‌های متفاوتی ارایه شده است. ازجمله آنها دیدگاه خواجه نصیر‌الدین طوسی است. پرسشی که این پژوهش بدان پرداخته این است که آیا تبیین خواجه نصیرالدین از حقیقت کلام الهی، براساس تفسیر شارحان او، می‌تواند پاسخی قانع‌کننده نسبت به حقیقت کلام الهی به‌شمار آید؟ این نوشتار پس از اشاره به دیدگاه‌های گوناگون در‌باره حقیقت کلام الهی، با روش توصیفی تحلیلی و همچنین کتابخانه‌ای، دیدگاه ایشان را براساس تفسیر شارحان آثارش (علامه حلی و محقق لاهیجی) بررسی و ارزیابی کرده و به این نتیجه رسیده است که تفسیر علامه حلی از، دیدگاه خواجه نصیرالدین کامل به‌نظر نمی‌رسد؛ و تفسیر محقق لاهیجی از آن افزون بر اینکه ایشان سخن خواجه نصیرالدین را طبق دیدگاه و مذاق خودش تفسیر نموده با اشکالاتی مواجه است. سپس دیدگاه کامل و جامعی که از این اشکالات مبرا باشد پیشنهاد داده است.

    کلید واژگان: کلام الهی, کلام اعتباری, کلام تکوینی, خواجه نصیرالدین طوسی, علامه حلی, محقق لاهیجی}
  • محمدعلی اسماعیلی*، عزالدین رضانژاد

    «الهیات سلبی» به مثابه نظریه ای مهم و پرطرفدار در ادیان ابراهیمی، بر مولفه سلبی گروی در حوزه خداشناسی تاکید داشته، ساحت ها، رویکردها و تقریرهای مختلفی دارد که شاخص ترین آن ها در میان متکلمان امامیه، رویکرد الهیات سلبی به مثابه تقریر نظریه «عینیت» است. این رویکرد، رابطه نظریه عینیت و الهیات سلبی را در کانون بررسی قرار داده، در پی سازگار انگاری این دو نظریه است و مورد پذیرش ثقهالاسلام کلینی، شیخ صدوق، علامه حلی و فاضل مقداد قرار دارد. از رهگذر این جستار که با روش توصیفی، تحلیلی و با هدف تقریر و ارزیابی این رویکرد سامان یافته، آشکار می شود که این نظریه سه مولفه برجسته دارد؛ 1. سلبی انگاری صفات ثبوتی در ساحت هستی شناختی؛ 2.سازگاری سلبی انگاری صفات ثبوتی با بساطت ذات الهی و ناسازگاری ثبوتی انگاری آن ها با بساطت ذات (برهان نظریه)؛ 3. تقریر نظریه عینیت در سایه سلبی انگاری صفات ثبوتی. با این همه، به نظر می رسد هیچ کدام از این مولفه ها موجه نیست و این نظریه علاوه بر اشکالات درونی، نمی تواند تقریرکننده نظریه عینیت باشد.

    کلید واژگان: الهیات سلبی, عینیت صفات با ذات الهی, ثقهالاسلام کلینی, شیخ صدوق, علامه حلی, فاضل مقداد}
  • عبدالحمید موسوی، محمدهادی عبدخدایی*، مرتضی نوروزی

    یکی از مباحث مهمی کلامی، اجتهاد پیامبر اکرم` است. که ثمراتی کلامی فروان دارد یکی از ثمرات شاخص آن حوزه نصب امام توسط پیامبر اکرم است. آیا حضرت از پیش خود بدون وحی اظهار نظر می کردند؟ دیدگاه های مختلفی از سوی متکلمان ارایه شده است. این نوشتار به روش توصیفی، تحلیلی به بررسی تطبیقی موضع سه اندیشمند شاخص از سه مکتب شیعی، اشعری و معتزلی می پردازد. علامه حلی از متکلمان شیعه و فخر رازی از متکلمان اشعری وقوع اجتهاد از سوی پیامبراکرم` را در فرض فقدان وحی نفی کرده ‏اند. در مقابل، قاضی عبدالجبار معتزلی، به اجتهاد پیامبر در موارد فقدان وحی معتقد شده است. به نظر نویسنده، روشن نبودن مراد از اجتهاد و حوزه آن، و عدم توجه به مرزدانش و علم پیامبر` با اجتهاد مصطلح، باعث شده است که در این زمینه دیدگاه ‏های متفاوتی از طرف اعلام ثلاثه ارایه شود. از این رو، نویسنده در این نوشتار تلاش کرده است تا با توضیح مراد اجتهاد و تعیین دانش و منبع دانش پیامبر` که سبب اختلاف در اجتهاد آن حضرت گردیده است را مشخص کند.

    کلید واژگان: قرآن, پیامبر, عصمت, اجتهاد پیامبر, قاضی عبدالجبار, فخررازی, علامه حلی}
    Abdolhamid Muosavi, MohammadHadi Abdkhodaei *, Morteza Norouzi

    One of the important theological topics is the ijtihad of the Holy Prophet (PBUH). Which has many theological fruits, one of the significant fruits of that area is the installation of the Imam by the Holy Prophet (PBUH). Did the Prophet comment beforehand without revelation? Different views have been presented by theologians. This article deals with the descriptive-analytical method of comparative study of the position of three prominent thinkers from three schools: Shiite, Ash'ari and Mu'tazilite. Allama Hali, a Shiite theologian, and Fakhr Razi, an Ash'arite theologian, have denied the occurrence of ijtihad by the Holy Prophet (PBUH) on the premise of lack of revelation. Judge Abdul Jabbar Mu'tazili, on the other hand, believes in the ijtihad of the Prophet (pbuh) in the absence of revelation.According to the author, the ambiguity of the meaning of ijtihad and its scope, and the lack of attention to its boundaries and the knowledge of the Prophet (PBUH) with the term ijtihad, has led to different views in this regard by the announcement of the three. Therefore, in this article, the author has tried to explain the meaning of ijtihad and determine the boundaries of the knowledge and science of the Prophet (PBUH) to determine the reason for the dispute about the ijtihad of that Imam (who has been prescribed a message for that Imam).

    Keywords: Quran, Prophet, infallibility, Ijtihad of the Prophet (PBUH), Judge Abdul Jabbar, Fakhr Razi, Allama Hali}
  • محمدجعفر رضایی

    کلام امامیه از قرن هفتم به بعد به آرامی با شخصیت هایی مانند خواجه طوسی و علامه حلی تعاملات گسترده تری با فلسفه پیدا کرد. این ارتباط و حتی اختلاط کلام و فلسفه سبب شده است که برخی، کلام این دوره را به طور مطلق کلام فلسفی بخوانند. در این مقاله، با بررسی اندیشه های علامه حلی به طور خاص، نشان داده شد که ایشان در بخش الهیات بالمعنی الاخص در اختلافات اصلی کلام و فلسفه، مانند تبیین صفت قدرت و اراده، اغلب مباحث متفرع بر حسن و قبح عقلی، مانند مباحث اصلی عدل، نبوت، امامت و معاد جسمانی بر مواضع کلامی پافشاری کرده و در الهیات بالمعنی الاعم نیز در مواردی مانند انکار یا اثبات جزء لایتجزی، حقیقت نفس، هیولی، ماهیت زمان، حدوث و قدم عالم نظرات متکلمان را پذیرفته و به نقد اندیشه های فلسفی پرداخته و در مواردی همچون کاربرد اصطلاحات امکان و وجوب و علت و معلول، با وجود پذیرش ادبیات و اصطلاحات فلسفی، تغییراتی در مفاهیم داده است که با اندیشه های اصلی علم کلام در تعارض نباشد. بنابراین بهتر آن است که کلام علامه حلی را تجلی اختلاط و رقابت کلام و فلسفه بدانیم، نه فلسفی شدن علم کلام.

    کلید واژگان: علامه حلی, کلام, فلسفه, تاریخ کلام, مدرسه حله}
  • آرش رجبی*

    عنوان انسان کامل از منظر مکتب ابن عربی، عنوانی کلی و جامع و دارای مصادیق متعدد است که شامل شماری از اولیاء الهی از جمله انبیاء عظام و نیز ایمه اطهار (علیهم السلام) می شود؛ و بدین رو از عنوان امامت و امام عام تر است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل مفهوم، با توصیف دیدگاه ابن عربی در مورد انسان کامل و نیز دیدگاه علامه حلی در مورد امامت، به تطبیق و تحلیل این دو نگاه پرداخته است. از منظر این پژوهش، ابن عربی معتقد است انسان کامل، جامع کمالات، خلیفه الله، برنامه جامع، مظهر اتم اسماء و صفات الهیه، و اسم اعظم الهی است، اما نص بر خلافت ظاهری ضرورتی ندارد، و رسول الله نیز بر خلافت کسی تنصیص نکرد، و عصمت نیز هر چند برای خلیفه باطنی و معنوی ضرور است، اما برای خلیفه ظاهری ضرورت ندارد، اما علامه حلی معتقد است، علم و عصمت ازبایسته های امامت است، و این دو امری خفی هستند، و کشف آن برای مردمان ناممکن است، ناگزیر علم و عصمت مقتضی وجود نص هستند.

    کلید واژگان: انسان کامل, امامت, خلافت, ابن عربی, علامه حلی}
    Arash Rajabi *

    The title of perfect human being, from the perspective of Ibn Arabi school, is a general and comprehensive title with many examples, which includes a number of divine saints, including the great prophets, as well as the pure Imams (as); And therefore it is more common than the title of Imamate and Imam. This research has applied and analyzed these two views by descriptive method and concept analysis, by describing Ibn Arabi's view on the perfect human being and also Allameh Hilli's view on Imamate. From the point of view of this research, Ibn Arabi believes that the perfect man is the comprehensive of perfections, the Caliph of God, the comprehensive program, the manifestation of the atom of divine names and attributes, and the great divine name, but the text is not necessary for the apparent caliphate, and the Messenger of God He did not, and infallibility is necessary for the esoteric and spiritual caliph, but it is not necessary for the apparent caliph, but Allama Hali believes that knowledge and infallibility are necessary for the Imamate, and these two things are secret, and it is impossible for people to discover them. Inevitably, science and infallibility are necessary for the existence of a text.

    Keywords: The perfect man, Imamat, .Caliphate, IBN ARABI, Allamah Helli}
  • ناصر شعبانی*، مصطفی سلطانی

    در این که امامت، یک مقام انتخابی است یا انتصابی، میان مسلمانان اختلاف است: از یک سو، امامیه با تبیینی عقلانی، تعیین امام را امری انتصابی و تنصیصی از جانب پروردگار متعال و پیامبر (صلی الله علی و آله) می داند زیرا اولا تعیین امام، لطفی است از جانب پروردگار برای اصلاح امور بندگانش و هر لطفی، بر خدا لازم است بنابراین، خدای متعال امام را خود تعیین می فرماید و ثانیا از نظر قرآن، امام باید افضل و معصوم باشد و جز خداوند که محیط بر ماکان و ما یکون است، کسی عالم بر عصمت و افضلیت افراد نیست؛ پس باید خداوند بر امامت امام، تصریح بفرماید. علامه حلی در کتاب نهج الحق، موید این دیدگاه است. از سوی دیگر اهل سنت، تعیین امام را امری انتخابی و بر عهده ی مردم می داند و معتقد است که نصی در این زمینه وارد نشده است و پیامبر تعیین نفرموده که چه کسی بعد از او، امام امت و جانشین پیامبر است به همین خاطر تعیین امام و جانشین پیامبر  بر عهده ی انسان ها نهاده شده است ، فضل بن  روزبهان در کتاب ابطال الباطل، این دیدگاه را مطرح می کند. ما در این بررسی، به دنبال تبیین اندیشه های این دو عالم و بازشناسی اندیشه های اصیل شیعه هستیم تا پاسخی باشد بر معاندین با مذهب امامیه.

    کلید واژگان: امامت, ولایت, علامه حلی, فضل بن روزبهان, نهج الحق و کشف الصدق, ابطال الباطل}
    Naser Shabani*, Mostafa Soltani

    It has long been a place of dispute amongst the Muslims whether Imamate is a position to be granted to Imam through election or appointment; on the one hand, the Imamyya School, based on a rational explanation, holds that Imam is to be immediately appointed by the Word of God and His Messenger (PBUH); They first argue that like all other mercies He is expected to bestow, the appointment of Imam is a mercy of God so that to amend His servant's affairs, and secondly, since Quran requires Imam to be innocent and superior and God is the only aware of the quality of everyone in the universe, He just has the right to endorse the Imamate of Imam, the viewpoint affirmed by Allameh Hilli in his Nahj-ul-Hagh. On the other hand, the Sunni School considers that there is not any text denoting the appointment of Imam neither by God nor by the prophet and the designation of Imam is an election to be done by the people, the viewpoint affirmed by Fazl Ibn Roozbehan in Ibtal-ul-Batil. This thesis comparatively surveys viewpoints of the two scholars, representatives of two Mainstreams of thought in the Muslim world, firstly to clarify the original thought of Shia, secondly to respond to the enemies of Imamyya School, and thirdly to revise their probable commonalities to be employed for the closeness of Shia and Sunni Muslims.

    Keywords: Imamate, Vilayat, Allameh Hilli, Fazl Ibn Roozbehan, Nahj-ul-Hagh va Kashf-us-Sidgh, Ibtal-ul-Batil}
  • محمدحسن نادم*

    تاریخ کلام امامیه در مسیر رشد و تعالی خود تا کنون مدارسی را پشت سر نهاده است که هرکدام نقش تحول آفرینی در بالندگی اندیشه کلامی امامیه داشته اند. همه باورها و بن مایه های اعتقادی شیعه در دو مدرسه نخستین (مدینه و کوفه) تکوین، تبیین و تثبیت شد. سپس میراث پیشین با دو رویکرد کلامی، در مدرسه قم و بغداد ، مدون و انتقال پیدا کرد. با افول قم و بغداد، یکی از مدارس سترگ شیعه که از جهت جامعیت، تنوع ونو آوری از مدارس سرآمد امامیه شد، مدرسه حله بود. مدرسه ای که علاوه بر ایجاد تحول در دیگر علوم اسلامی، خاستگاه تحولات عدیده با رویکردهای متفاوت دراندیشه کلامی شیعه گردید. در آن میان تنها رویکرد فلسفی کلامی بود که توسط محقق طوسی بیشتر مورد توجه قرار گرفت ، دیگر رویکردها در شعاع رویکرد غالب فلسفی کمتر به چشم آمدند. از این رو این جستار برآن است، با مروری بر تحولات کلامی مدرسه حله از پیشینه، نو آوری و روند شکل گیری یکی از رویکردهای کلامی که توسط علامه حلی بوجود آمد ودر نگاه به حله مورد توجه بایسته قرار نگرفت، سخن گوید و نقش آن در تحول آفرینی کلام امامیه را بیش از پیش بنمایاند.

    کلید واژگان: مدرسه حله, علامه حلی, رویکردهای کلامی, تحولات کلامی}
  • مسلم محمدی*، الهام بشکار
    تبیین

    امامت به عنوان بنیادی ترین عقیده شیعه پیوسته در طول تاریخ حیات تشیع مورد بررسی متکلمان قرارگرفته است. علامه حلی برای اثبات آموزه ی امامت از دو روش عقلی و نقلی استفاده نموده که در این پژوهش بر روش عقلی ایشان تمرکز شده است.

    هدف

    اکتشاف و استخراج روش های عقل عملی است که علامه در اثبات آموزه ی امامت (و نه تبیین و تنظیم آن) با محوریت کتاب الفین بکار برده است.

    روش

    این پژوهش با رویکرد توصیفی و اکتشافی به تبیین روش اثباتی علامه حلی در ضرورت وجود امامت پرداخته است.

    یافته ها

    علامه حلی در طریق محتوای استدلال که شامل عقل نظری و عقل عملی است در بخش عقل عملی از طریق قاعده لطف، برهان بیهودگی و عبث، قاعده دفع ضرر محتمل، قاعده قبح نقض غرض و قبح تکلیف بمالایطاق، ضرورت وجود امامت را اثبات نموده که هر کدام از آن ها به صورت مورد پژوهانه مورد تحلیل قرار گرفتند.

    کلید واژگان: امامت, روش عقلی, عقل عملی, اثبات, علامه حلی, کتاب الفین}
  • محمدحسین کلاهی*، رضا رهنما

    رابطه ی «علم» و «اراده» در انسان و خداوند یکی از مسایلی است که در مکاتب مختلف فلسفی و کلامی مورد مداقه قرار گرفته است. نوشتار حاضر بر آن است تا رابطه ی «علم» و «اراده ی» خداوند را در مکتب کلامی حله بررسی نماید، مکتبی که که میراث دار مکتب کلامی بغداد بوده و اساطین آن با فلسفه های سینوی و اشراق، و مکاتب مختلف کلامی به ویژه معتزله و اشاعره آشنایی عمیقی دارند. در نوشتار حاضر، پس از اشاره به عنایت متکلمان این مکتب به آثار معتزله ی متاخر، نشان داده شده است که محقق طوسی و فاضل سیوری دیدگاه ابوالحسین بصری را در باب اراده ی الهی قبول کرده اند. محقق حلی در موضعی متعادل تر، آن را تایید نسبی نمونده است. اما علامه حلی موضع یکسانی در این باب ندارد، به طوری که در آثار ابتدایی خویش سخن بصری را تصدیق کرده، ولی در آثار بعدی آن را خالی از اشکال نمی داند. از همین رو، می توان ادعا کرد که برخی تحلیل های پیشین، مانند آنچه زابینه اشمیتکه (1991 و 1994) ارایه داده است، نقصان هایی دارد. در انتها، دیدگاه این مکتب در دو مقام «ثبوت» و «اثبات» ارزیابی شده است. در مقام اثبات، نشان داده شده که کلام این بزرگان، خالی از «ابهام» و «اضطراب» نیست. سپس انتقادهای آنان به فلاسفه و بهشمیه بررسی شده است. در مقام ثبوت نیز به تمایز میان صفات علم و اراده پرداخته شده و نشان داده شده است که استدلالات بزرگان مکتب حله و برخی فیلسوفان متاخر از آنها مانند ملاصدرا برای اثبات یگانگی علم و اراده ی (ذاتی) خداوند ناتمام است..

    کلید واژگان: اراده الهی, علم الهی, مکتب حله, علامه حلی, خواجه طوسی, فاضل مقداد}
    MohammdHossein Kolahi *, Reza Rahnama

    The relationship between divine/ human's knowledge and will is one of the long-standing problems which various philosophical and theological schools debate on. We shall examine the Ḥilla leading mutakallimūn's, who thoroughly recognize Baghdadī, Muʿtazilī, and Ashʿarī kalām, Avicennianism, and illustration, viewpoints on the subject. In this article, after their reception of late Muʿtazila, we shall demonstrate that al-Ṭūsī and al-Suyūrī receive al-Baṣrī's view on divine will. Similarly, al-Muḥaqqiq al-Ḥillī almost confirm his idea. Nonetheless, al-ʿAllāma al-Ḥillī does not aseert same idea in his various works. Chronologically, he accepts al-Baṣrī's opinion in his early work Manāhij al-yaqīn, however, he criticize him in the later work Nahj al-mustarshidīn. Accordingly, we shall investigate the former analysis' on ʿAllāma's viewpoint on divine will, e.g. that of Schmidtke (1991 and 1994), and illustrate that they ignore some of Ḥillī's works. After all, it will be philosophically analyzed their, Ḥillī mutakallimūn's, view and presented that their viewpoints are imcomplete.

    Keywords: Divine Will, divine knowledge, Ḥilla School, al-ʿAllāma al-Ḥillī, Khwaja al-Ṭūsī, Fāḍil Miqdād}
  • سید محمدعلی دیباجی، سعید پاشایی*
    تجرد نفس از مباحث مهم در فلسفه و کلام اسلامی است. سید مرتضی و علامه حلی، دو متکلم برجسته شیعه، درباره ماهیت نفس دیدگاه متفاوتی دارند. سید مرتضی تجرد نفس را انکار کرده و قول به جوهر بسیط بودن نفس را باطل خوانده است. مهم ترین دلیل او پیوستگی و وابستگی اعمال فکری و عقلی به امور بدنی است. اما علامه حلی گویا تجرد نفس را می پذیرد. این مقاله در پی آن است که دلایل انکار تجرد نفس از منظر سید مرتضی را بررسی کند و دیدگاه علامه حلی را نشان دهد. چنان که خواهیم دید، علامه حلی دلایل متکلمان و حکما، از جمله دیدگاه سید مرتضی، را در کتب خود آورده و نقد کرده و معتقد است ادله هر دو قوت و ضعف هایی دارد. علامه مهم ترین دلیل در تجرد نفس را تجرد ادراک می داند، ولی گویا در اعتقاد به مجرد بودن یا نبودن آن تردید دارد؛ او در مقام متکلم رویکرد جسمانیت نفس (نظریه اجزای اصلیه) را می پروراند.
    کلید واژگان: علم النفس, تجرد نفس, سید مرتضی, علامه حلی}
    Seyyed Mohammad Ali Dibaji, Saeid Pashaei *
    Incorporeity of Soul is amongst important issues in Islamic theology and philosophy. Seyyed Morteza and Allamah Helli, two prominent Shiite theologue, adopt different views concerning the nature of Soul. Seyyed Morteza rejects the incorporeity of soul and denies the substantial immateriality of it. His main reason is dependence and coherence of intellectual and logical deeds to corporal affairs. However, Allamah Helli accepts the incorporeity of soul. The current research is an attempt to inquire into the reasons of Seyyed Morteza for rejecting the immateriality of soul and submit evidences for the position adopted by Allamah Helli. Allamah has investigated and criticized the views of the opponent theologues in his treatises and asserted that their views on rejecting incorporeity of soul, in spite of some advantages, suffer from some deficiencies. Though skeptical in his position, Allamah cites the incorporeity of perception as the major reason for incorporeity of soul. Yet, as a theologue, he adopts the approach of incorporeity of soul.
    Keywords: Islamic Psychology, Incorporeity of Soul, Allamah Helli, Seyyed Morteza}
  • احمد دیلمی*، سجاد قدرتی
    یکی از حلقات اندیشه ای علوم انسانی ساحت انسان شناساسانه آن است. در ترسیم نظام هنجاری و فلسفه ارزش نیز یافته های انسان شناسانه فلسفی ، کلامی و تجربی بسیار تعیین کننده اند. در این مقاله که به بخشی از این برنامه پژوهشی می پردازد ، پرسش اصلی این است که قوای نظری و عملی نفس ناطقه، چه نقش و تاثیری در شکل گیری نظام تشریعی حق ها و تکلیف های انسانی دارند؟ پاسخ به این پرسش، هدف این نوشتار است که از سویی به پژوهش های فلسفی۔کلامی و از جانب دیگر به فلسفه ارزش و به   ویژه ارزش های اخلاقی و حقوقی پیوند خورده است. این بررسی ناگزیر به شیوه تحلیلی و تطبیقی به انجام خواهد رسید و با توجه به دامنه گسترده این پرسش ، لاجرم قلمرو آن به آرای سه صاحب نظر برجسته ؛ یعنی  خواجه نصیر الدین طوسی ، علامه حلی و ملاصدرا محدود می شود. ترتیب منطقی اقتضاء می کند که پس از طرح مسئله ، نخست مبادی تصوری و تصدیقی آن تبیین شود و سپس چرایی و چگونگی ابتنای هریک از حق و تکلیف بر قوای نظری و عملی نفس انسانی جداگانه شرح داده شود. حاصل این مطالعه ثابت می کند که بدون وجود قوای نظری و عملی در نفس انسانی نظام تشریعی حق و تکلیف مصداق ندارد و قابل توجیه نیست.
    کلید واژگان: قوای نظری, قوای عملی, حق و تکلیف, خواجه نصیر الدین طوسی, علامه حلی, ملاصدرا}
    Ahmad Deylami *, Sajjad Qodrati
    One of the intellectual foundations of the human sciences is its human dimension. In defining the normative system and the philosophy of value also, philosophical, verbal, and experimental anthropological findings are very determinative. In this article, which deals with part of this research program, the main question is: what is the role and effect of the theoretical and practical faculties of the rational soul, in the formation of the legal system of rights and human duties? The purpose of this article is to provide an answer to this question; on the one hand, it is linked to philosophical-theological studies, and on the other hand to the philosophy of value, and in particular to ethical and legal values. This review will inevitably be done in an analytical and comparative way. Given the widespread scope of this question, its territory is therefore limited to the view points of the three prominent theoreticiants: Nasir al-Din Tusi, Allamah Hilli, and Mulla Sadra. A logical sequencedictates that, after the problem is firstly explained, its conceptual foundations should be explained, and then the reasons and the circumstances for basing each right and duty on the theoretical and practical faculties of the human soul are separately explained. The result of this study proves that without the the abovementioned faculties in the human soul, the legal system does of rights and responsibilities does not have an external referent and is not justifiable.
    Keywords: Theoretical faculties, practical faculties, rights, duties, Nasir al-Din Tusi, Allamah Hilli, Mulla Sadra}
  • حسن دوست محمدی*، محمد جواد دانیالی
    مهم ترین چالش معاد جسمانی که از طرف برخی از فیلسوفان الهی مخالف، مطرح شده، این است که بدن مادی، چون جسمانی است، چگونه می تواند پس از جدایی از روح، بعینه دوباره محشور شود و همان روح به او بازگردد؟ آبا بازگشت عین بدن، در قیامت، مبتلا به شبهات فلسفی، مانند شبهه آکل و ماکول، حشر انسان عظیم و…، نمی شود؟ ما در این مقاله، سعی خواهیم کرد با روش تحقیق بنیادی، توصیفی و پس از بررسی نظریات سه گانه (عینیت، مثلیت و نظریه ملاصدرا) پیرامون معاد جسمانی و انطباق آنها با قرآن و روایات، ثابت کنیم که نظریه محقق طوسی و علامه حلی، تحت عنوان بازگشت اجزاء اصلی بدن، علاوه بر انطباق با نظریه شبیه سازی، با برخی از ظواهر آیات و روایات نیز تطبیق دارد. بنابراین، بدن انسان در قیامت، می تواند عین بدن دنیوی باشد، بدین نحو که از جزء اصلی بدن دنیوی که همان DNA است، چیزی باقی می ماند که در آخرت، محشور شده و بدن اخروی انسان، از آن تشکیل می شود.
    کلید واژگان: معاد جسمانی, نظریه شبیه سازی, خواجه نصیرالدین طوسی, علامه حلی}
  • محمد غفوری نژاد *، احد فرامرز قراملکی
    از منطقیان برجسته اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، جایگاه والایی در تار یخ  علامه حلی علم منطق دارد. برجستگی وی در دانش های دیگر به خصوص علوم دینی، بر منزلت و ی در دانش منطق سایه افکنده است. آثار منطقی علامه به بیست اثر بالغ می گردد که بعضی از آنها رساله هایی کوتاه، برخی مشتمل بر علوم سه گانه منطق، طبیعیات و الهیات و بعضی شرح ، تلخیص یا نقد آثار دیگران است. نوآوری ها و پژوهش های منطقی علامه حلی فراوان است. این کثرت را می توان این گونه تبیین کرد که وی به عنوان متکلمی که دغدغه اند یشه دینی دارد، منطق گریزی شخصیت هایی چون ابن تیمیه حرانی را آغاز قشری گری و ورود افکار سخیف و خرافی در ساحت اندیشه دینی می دانست و از ای ن رو منطق گرایی را همچون سدی دربرابر قشری گری که همچون سیلی بنیان کن، اندیشه دینی را تهدید می کرد توسعه داد. بیشتر آثار منطقی علامه حلی در سنت منطق گرایی دوبخشی نگارش یافته که از الإشارات والتنبی هات ابن سینا الگو گرفته است.
    کلید واژگان: علامه حلی, منطق نگاری دوبخشی, ابن تیمیه, قضیه عامه, قضیه طبیعیه}
  • حمید عطایی*
    یکی از رساله های کلامی کوتاه متکلم برجسته امامی، علامه حسن بن یوسف حلی (م 726 ه.ق.) رساله ارزشمند واجب الاعتقاد علی جمیع العباد است که شروح گوناگونی بر آن نوشته شده است. در زمره این شروح، اثری است که با عنوان شرحی بر واجب الاعتقاد از عالمی ناشناس، به چاپ رسیده است. در منابع مختلف، فرضیات متفاوتی در خصوص نگارش آن به دست عالمانی چون ابن فهد حلی، مهنابن سنان یا عبدالحسین نیلی مطرح شده است. در این نوشتار، با بررسی نسخه های خطی این شرح و همچنین استناد به نسخه ای از تحریری که ابن راشد حلی از همین شرح واجب الاعتقاد فراهم آورده است، نشان داده می شود که تمام فرضیات پیشین در خصوص نگارنده این شرح نادرست است و نویسنده این شرح کسی نیست جز متکلم سرشناس شیعه، سید جلال الدین شرف شاه حسینی. بررسی ویراست ارائه شده از این شرح و تشریح کاستی ها و اغلاط آن، از دیگر موضوعات اصلی مطرح شده در این مقاله است
    کلید واژگان: کلام امامیه, علامه حلی, واجب الاعتقاد علی جمیع العباد, جلال الدین شرف شاه حسینی, ابن راشد}
    Hamid Ataei Nazari*
    Wājib al-iʿtiqād fīmā yajibu ʿala al-ʿibād is one of al-ʿAllāma al-Hillī’s (d. 726/1325) very concise theological works which many commentaries are known to have been written on it. Among these commentaries is one which published as a commentary by an unknown Imāmī scholar. The commentary has been wrongly ascribed to some Imāmī scholars such as Ibn Fahd al-Hillī, Muhannʾ b. sinān and ʿAbd al-Ḥusayn Nīlī in the bio-bibliographic sources. This article deals with this issue, proving that the commentary according to Ḥasan b. Muḥammad b. Rāshid’s version of it, is only written by the Imāmī prominent theologian Jalāl al-Dīn Sharaf shāh Ḥusaynī and therefore all the previous hypotheses mentioned concerning its author are false. In this paper also the mentioned edition of Jalāl al-Dīn Sharaf shāh Ḥusaynī’s Sharḥ Wājib al-iʿtiqād fīmā yajibu ʿalā al-ʿibād is reviewed
    Keywords: Imāmī theology, al, Allāma al Hillī, Wājib al iʿtiqād fīmā yajibu ʿalā al ʿibād, Jalāl al Dīn sharaf shāh Ḥusaynī, Ḥasan b. Muḥammad b. Rāshid}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال