به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "aquinas" در نشریات گروه "ادیان و عرفان"

تکرار جستجوی کلیدواژه «aquinas» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • مجتبی زروانی*، قربان علمی، لیلا عبداللهی
    نجات مسیله ای اساسی در مسیحیت است. انسان به دلیل گناه ازلی رابطه خود با خدا را از دست داده و هبوط یافته است. ترمیم این رابطه، نجات انسان از وضعیت هبوط است. راه نجات در مسیحیت به اشکال مختلفی تببین شده است. در نوشته های پولس فیض رایگان از طریق مسیح سبب نجات انسان می شود. در الاهیات آباء از جمله آگوستین نیز فیض جانشین اراده انسانی می شود که با هبوط توان سوگیری درست را از دست داده است، و او را به نجات فرا می خواند. مارتین لوتر، به عنوان متالهی آگوستینی، انسان را اساسا موجودی فاسد و گناه آلود می داند که از طریق فیض و «صرفا با ایمان» نجات می یابد، نه انجام دادن اعمال نیک؛ صرفا با اعتماد به وعده های الاهی از عدالت مسیح در ایمان بهره مند می شود. در سوی دیگر، آکوییناس اما انسان را موجودی عقلانی و دارای حسن ماهیت می داند که با گرایش ذاتی به فضیلت، به سوی ایمان می رود. ایمان اعتمادی عقلانی است که طی آن انسان با باور به گزاره ها و مشارکت با فیض، حضوری فعال دارد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی دیدگاه لوتر و آکوییناس درباره نجات و نقش انسان در آن را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که درک متفاوت از وضعیت هستی شناختی انسان ارتباط مستقیم با رویکرد آنها به مسیله نجات و ایمان دارد. لوتر انسان را در اوضاع و احوال منفعلی تصور می کند که راه نجاتش مشارکت با مسیح است؛ در حالی که آکوییناس برای انسان نقش فعالی متصور است که اعمال نیک می تواند در کنار فیض در فرآیند نجات انسان موثر باشد.
    کلید واژگان: لوتر, آکوئیناس, انسان, ایمان, عقل, فیض
    Mojtaba Zarwani *, Ghorban Elmi, Leyla Abdollahi
    Salvation is a fundamental issue in Christianity. Due to original sin, man has lost his relationship with God and has descended from Heaven. Restoring this relationship leads to saving man from a state of descent. The way of salvation in Christianity is explained in different ways. In Paul's writings, free grace by Christ saves man. In the theology of the fathers, including Augustine, grace replaces the human will, which by his descent has lost the power of right bias, and calls him to salvation. Martin Luther, as the Augustinian theologian, sees man as essentially a corrupt and sinful being who is saved only by grace and faith, not by doing good deeds. Therefore, he can enjoy the righteousness of Christ in faith only by trusting in divine promises. Aquinas, on the other hand, sees man as a rational and good-natured being who progresses towards faith with an innate tendency to virtue. Faith is a rational trust in which man has an active presence by believing in propositions and participating in grace. This article examines Luther and Aquinas' views on salvation and the role of man in it through a descriptive-analytical method and concludes that different understandings of human ontological status are directly related to their approach to the issue of salvation and faith. Luther considers man to be in a passive state whose salvation is communion with Christ. Aquinas, in contrast, gives man an active role that his good deeds along with grace can be effective in the process of salvation.
    Keywords: Luther, Aquinas, man, faith, reason, Grace
  • Seyyed MohammadEsmail Seyyed Hashemi *, AliAkbar Abdol Abadi

    Avicenna is an influential philosopher whose contributions in ontology led to the transformation of Greek philosophy into philosophical theology in the Middle Ages. He distinguished between existence and essence, divided beings into necessary and contingent beings, and believed in the objectivity of existence. This article discusses Avicenna’s innovations in philosophical ontology and its influence on Christian ontology and theology, especially on Aquinas’ thought. The article focuses on the distinction between existence and essence and its implications in Avicenna’s philosophy and studies its influence on Aquinas’ theology. It will show that although Aquinas, especially in his De Ente et Essentia, is influenced by Avicenna’s ontology, his understanding of Avicenna’s views are sometimes inaccurate, and this has led him to disagree with Avicenna in some cases.

    Keywords: existence, Essence (Quiddity), Objectivity of Existence, Avicenna, Aquinas
  • Franco Manni
    The English Dominican Herbert McCabe highlighted some ideas of Thomas Aquinas on the knowability of God and on creation, which can usefully challenge some widespread commonplaces. The purposes of this article are two: to present McCabe’s sophisticated doctrine on the knowability of God and on creation in a systematic way, and to put this doctrine into its historical context. In the scattered and meagre scholarship on McCabe, both points are missing. In fact, despite being highly praised by leading intellectuals such as Stanley Hauerwas, Alasdair McIntyre, Terry Eagleton, David Burrell, Rowan Williams, Denys Turner, and Eamon Duffy, McCabe has remained widely unknown. According to McCabe, both the American creationists and some atheist scientists believe that God—given that he exists—is a powerful entity within the universe, and thus both the atheist and the creationist expect exactly the same elements in the universe. However, according to McCabe, God does not act like natural causes; he is not an element within the universe and not even the most powerful of all the elements, because he created the universe from nothing and is not part of it.
    Keywords: Herbert McCabe, apophaticism, Aquinas, creatio ex nihilo, Richard Dawkins, creationism
  • عباس بخشنده بالی*
    ابوالولید محمدبن احمدبن رشد معروف به ابن رشد یکی از معروف ترین مفسران آثار ارسطو در اندلس قرون وسطی می باشد. وی بر خلاف برخی اندیشمندان مسلمان که خردورزی در متون دینی را نادرست می دانستند، به دلایلی از آیات و روایات توجه می دهد که نه تنها خردورزی در متون دینی نادرست نیست بلکه از نگاه دین ضروری است.
    از سویی دیگر، توماس آکویناس در حوزه مسیحیت با ارائه ی مبانی مختلف، به خردورزی در متون دینی خود پرداخته و اندیشمند دینی را کسی می داند که اندیشه و استدلال را در آن متون به کار می گیرد.
    این مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی در پی واکاوی دیدگاه هر یک از ابن رشد و آکویناس درباره خردورزی در متون دینی بوده و به این نتیجه می رسد که آکویناس به واسطه ی استادش یعنی آلبرت کبیر از آثار ابن رشد مسلمان استفاده نموده و آن را واسطه ای برای فهم بهتر آثار ارسطو قرار داد.
    کلید واژگان: ابن رشد, آکویناس, اندلس, عقل, دین
    Abbas Bakhshandeh Bali *
    EbneRoshd bin famous growth to the growth of one of the most famous works of Aristotle commentators in Andalusia of the Middle Ages. Unlike some Muslim scholars that ÎÑÏæÑÒی wrong in religious texts, for reasons of verses and attention narratives that not only reason in religion is wrong, but it is necessary. On the other hand, Thomas aquinas in the field of Christianity by providing various bases, reason in their religious texts and religious scholar who knows the argument in it and thought.
    This paper descriptive approach - rigorous analytical perspective in each of the Ibn aquinas about reason and growth in religious texts, and after that, this aquinas due to his mentor to Albert Great of Ibn Muslim growth.
    Keywords: Ibn Roshd, Aquinas, Andalus, reason, the sacred texts, Appearance, inside
  • میثم شادپور*، احمد واعظی
    مسئله زبان دینی از جنبه های مختلفی همچون جنبه معناشناسانه قابل بررسی است. مسئله اساسی درباره معناشناسی زبان دین آن است که آیا می توان و چگونه می توان زبان و مفاهیم به کاررفته درباره مخلوقات را به نحو معنادار، حقیقی، ایجابی و صادق درباره خداوند به کار برد؟ چگونه می توان اوصاف منتزع از مخلوقات امکانی و به طور عمده منطبق بر آنها را به خداوند نامتناهی واجب بسیط اسناد داد؟ در این نوشتار، با بررسی تطبیقی دیدگاه آکوئیناس و ابن سینا روشن می گردد که اگرچه اصل آنالوژی به عنوان راهکاری برای حل مسئله زبان دینی به آکوئیناس منسوب است، وی این دیدگاه را از ابن سینا وام گرفته است. آکوئیناس با استفاده از آنالوژی اسنادی درونی، چنین اوصافی را بر خداوند حمل می کند. البته وی از دیگر اقسام آنالوژی، از جمله آنالوژی استعاری نیز بهره می برد و برخی توصیف های متون دینی درباره خداوند را با استفاده از آن توضیح می دهد، درحالی که ابن سینا نیز با استفاده از کلی مشکک - که چیزی جز آنالوژی اسنادی درونی نیست - بر این مسئله غلبه می یابد. همچنین او با استفاده از زبان تمثیل که همان آنالوژی استعاری در اصلاح آکوئیناس است، توصیف های موجود در دین درباره خداوند و معاد را تبیین می کند. به نظر می رسد ابن سینا در تبیین مدعای خود، از قدمت و دقت بیشتری برخوردار است.
    کلید واژگان: زبان دینی, آنالوژی, مشکک, تمثیل, آکوئیناس, ابن سینا
    Meysam Shadpoor *, Ahmad Vaezi
    The issue of religious language can be investigated from various aspects, including the semantic. The fundamental issue on the semantics of the language of religion is this: “Can-and how can-the language and concepts used about creatures, be significantly and positively and truly used about God? How can attributes abstracted from finite creatures refer to God Who must be simple and infinite?” Aquinas uses the analogy of internal attribution, and such attributes -abstracted from finite creatures- apply to God. Of course, he uses other types of analogy, including metaphorical attribution, to explain some religious texts about God. But Avicenna also uses the general ambiguous idea which is not different from the analogy of internal attribution. Also, he explains the language of religion with using a metaphor that it is not other than metaphorical attribution. It seems that in explaining his own claims, Avicenna has more accuracy and precedence.
    Keywords: Religious Language, Analogy, Matter Of Degrees, Aquinas, Avicenna
  • Adam Wood*
    This article discusses the apparent contradiction between the corporeal nature of human beings, which points to a bodily nature for their happiness, and the belief of many monotheists that happiness consists in the incorporeal state of union with God. The article focuses on the works of two important Muslim and Christian thinkers, Ibn Tufayl and Thomas Aquinas, and explores the solutions they provide in this regard.
    Keywords: union with God, happiness, corporeal, Ibn Tufayl, Aquinas, resurrection
  • محمدرضا اسدی*، محمد جعفری
    دیربازی است که مسیحیت شاهد بحث رابطه ایمان و عقلانیت و تبیین مرزهای میان این دو است؛ بحث مهمی که با باور دینی و مذهبی افراد سروکار دارد و اختلافات فراوانی در میان اندیشمندان بزرگ مسیحی به وجود آورده است. ازآنجاکه توماس آکوئیناس، یکی از بزرگ ترین الهی دانان کلیسای کاتولیک و مارتین لوتر، یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های کلیسای پروتستان بوده و این دو فرقه تحت تاثیر فراوان اندیشه های آنان است، مقایسه اندیشه آنان در این مسئله می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی، درصدد واکاوی تطبیقی بحث ایمان و عقلانیت از دیدگاه این دو چهره شناخته شده مسیحی است. بی تردید فهم رویکرد آنان، برای شناخت دقیق تر این کلیساهای بزرگ و مهم مسیحی راه گشا خواهد بود. یافته های این مقاله، حاکی از این است که آکوئیناس یک عقل گرای غیرافراطی و لوتر یک ایمان گرای غیرافراطی است و به رغم پذیرش اجمالی دو عنصر ایمان و عقلانیت از جانب هر دو، اختلافاتی جدی در مبانی فکری آنان وجود دارد.
    کلید واژگان: ایمان و عقل, عقل و دین, مارتین لوتر, پروتستان, ایمان گرایی, عقل گرایی, آکوئیناس
    Mohammad Reza Asadi *, Mohammad Jafari
    The question of the relationship between faith and rationality and marking the boundaries between them has long been the subject of inquiry in Christianity; an important subject which is concerned with individual's religious beliefs and which has been a matter of serious dispute among great Christian scholars. Since Thomas Aquinas is among the greatest theologians of Catholic Church and Martin Luther is one of the most effective figures of the Protestant Church, and because they have exerted great influence on the thoughts of the followers of these two schools, it is necessary to make a comparison between the thoughts of each of them on this issue. Using an analytical approach and citing documentary proofs, this paper seeks to make a comparative study of the question of faith and rationality according to the views of each of these two distinguished Christian figures. Undoubtedly, understanding their approaches can contribute enormously to forming a very accurate picture of these eminent and important Christian Churches. The findings of this paper suggest that Aquinas is a non-extremist rationalist and Luther is a non-extremist fideist. Although in general they accept the two elements of faith and rationality, they have serious differences over the intellectual principles.
    Keywords: faith, intellect, intellect, religion, Martin Luther, Protestant, fideism, rationalism, Aquinas
  • جواد اکبری مطلق، محمدعلی شمالی
    گرچه ابتدا موضوع همراهی ایمان و عمل صالح امری بدیهی به نظر می رسد، ولی این همراهی، رابطه ای از نوع سهل ممتنع است. لزوم صلاحیت عمل برای رسیدن به حیات طیبه این سوال را در پی دارد که آیا صلاحیت ذاتی عمل است، یا مبتنی بر غیر است؟ اگر ذاتی است، آیا ارزشمند است؟ اگر مبتنی بر غیر است، در صورت نبود غیر، آیا صرف عمل، ارزش دارد یا خیر؟ اگر عمل صرف ارزش دارد، ارزشمندی آن به چیست؟ هدف از طرح این سوالات اولا، بیان تفاوت بین ارزش عمل و صلاحیت عمل است. پاسخ مثبت و یا منفی به هریک از این سوالات، تبیین رابطه بین ایمان و عمل صالح را متفاوت خواهد کرد. ثانیا، سعی شده با تبیین نظریه علامه طباطبائی و مقایسه آن با نظر دو تن از اندیشمندان کاتولیک و پروتستان، یعنی آکوئیناس و جان هیک، به بررسی تطبیقی نظریه اسلام و مسحیت پرداخته و در نهایت، رای مختار را بیان کنیم.
    کلید واژگان: ایمان, عمل صالح, ارزشمندی عمل, اصالت, علامه طباطبایی, آکوئیناس, جان هیک
    Jawad Akbari Mutlaq*, Mohammad Ali Shomali
    Though, the relationship between faith and good deed seems definite, but this relationship is a kind of easy yet impossible one. The necessity of righteousness of action to achieve goodly life raises the question whether righteousness is something inherent in action or based on some other thing. If it is inherent is it valuable? In case of the absence of the other thing, is a mere action rendered valuable if righteousness is based on some other thing? If the mere action is regarded valuable, what makes it valuable? These questions are raised here with the aim of demonstrating the difference between the value of action and its righteousness on the one hand. A positive or negative answer to each of these questions provides us with different explanations about the relationship between faith and good deed. On the other hand, this paper compares the view of Islam and that of Christianity and addresses the alternative view in the light of through Allamah Tabatabaii's view and then compares it with the views of Aquinas and John Hick, two catholic and Protestant thinkers.
    Keywords: faith, good deed, value of action, authenticity, Allamah Tabatabaii, Aquinas, John Hick
  • ابو سعید داورپناه، سید حمیدرضا علوی، عباسعلی رستمی نسب
    انسان شناسی یکی از مهمترین مباحث در مکاتب فلسفی تربیتی است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی وجوه تفاوت و همانندی جسم و روح و نفس از دیدگاه غزالی و آکویناس است. روش پژوهش، تجزیه و تحلیل نظری مروری و کتابخانه ای بوده است. این دو اندیشور دارای وجوه تفاوت و همانندی در زمینه ی جسم و روح و نفسند که وجوه همانندی بیش از وجوه تفاوت بوده است. از نظر هر دو، وجود انسان صرفا مادی نبوده و ترکیبی از جسم و روح است. جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند. روح جاودانه، ملکوتی و عقلانی است. سرانجام روح در روز رستاخیز به بدن باز می گردد. جسم مادی و روح غیرمادی است. نفس اصالت دارد. عقل، غضب و شهوت مهمترین نیروهای باطنی نفس هستند. بین نفس و بدن رابطه ی مستقیم وجود دارد. اما غزالی برخلاف توماس، به آفرینش مرحله ای باور دارد. تقسیم بندی نفس از نگرگاه این دو اندیشور، متفاوت است. روح از نظر غزالی برخلاف توماس، ملکوتی و حیوانی است. غزالی برخلاف توماس شناخت نفس را لازمه ی تعالی می داند. ازین رو، وجوه اشتراک می تواند مقدمه ای برای طراحی یک مدل مشترک فلسفه ی تربیتی اسلام و مسیحیت قرار گیرد.
    کلید واژگان: خداشناسی, نفس, آکویناس, انسان شناسی, غزالی, روح, جسم
    Abu Said Davarpanah, Hamidreza Alavi, Abasali Rostami Asab
    Anthropology is one of the most important issues in educational-hilosophical schools. The aim of this research is to find similarities and differences of body and soul from the viewpoints of Imam Mohammad Ghazzali and Thomas Aquinas. Analytical-comparative and library research methods have been used. These two scholars have similarities and differences on body and soul that their similarities are more than their differences. From the both of two scholar's viewpoints human nature is not merely material and is combined from body and soul. Body and soul are indispensable. The soul is immortal, immaterial and rational. Soul is finally returned to body in the Day of Judgment. Body is material and soul is immaterial. Soul has originality. Wisdom, anger, and lust are the most important faculties of the soul. There is a direct relation between body and soul. But Ghazzali contrary to Thomas believes to gradual creation. The division of the soul is different from the viewpoints of these two scholars. Contrary to the viewpoint of Thomas, from the viewpoint of Ghazzali soul is angelic and animal. Ghazzali believes that one's cognition of the soul is necessary for transcendence. However, the common viewpoints of these two scholars can be an introduction for designing a shared model of Islamic and Christian philosophical-educational schools.
    Keywords: Theology, Soul, Body, Ghazzali, Anthropology, Aquinas
  • علیرضا فاضلی
    توماس آکوئیناس ضمن بحث دراز دامن از نبوت -که همه جا پیوسته با پیش گویی است- چگونگی حصول معرفت نبوی را نیز مطمح نظر قرار می دهد؛ او مناسب ترین دریافت فراطبیعی ویژه نبی را دریافت خیالی می داند. این نوشتار در پی کشف ویژگی های این دریافت ویژه است؛ در این راستا، ابتدا ضمن بررسی قوه خیال از نظر آکوئیناس، حال نبی به هنگام دریافت های خیالی مد نظر قرار می گیرد. در نظر آکوئیناس، نبی انسانی کاملا عادی است و نبوت در او حاصل فرآیندی یکسویه از جانب خداوند است. او با این که معرفت فراطبیعی ویژه نبی را از طریق قوه خیال می داند تلاشی برای تبیین این معرفت نمی کند و البته، خیال نبی را دارای ویژگی خاصی نیز نمی داند.
    کلید واژگان: توماس آکوئیناس, معرفت نبی, خیال نبوی, وحی
    In his detailed discussion of prophecy, Aquinas talks about the way the prophetic knowledge is acquired, and takes the most appropriate supernatural cognition of the prophet to be an imaginational one. In this paper I will talk about the characteristics of this special cognition. I will first talk about the faculty of imagination in Aquinas, then discuss about his position against Ibn Sina which takes the prophetic knowledge to be a perfection of the faculty of imagination. Aquinas takes the prophet as a normal human individual and takes his prophecy to be a divine intervention without there being any capacity inside the prophet which distinguishes him from other human beings. In order to reject the interference of the prophetic imaginations with the images of the perception, Aquinas upholds the isolation of the prophet's perceptions at the time of receiving the prophecy. This is against the account given by some Muslim philosophers such as Fārābī.
    Keywords: Aquinas, prophecy, prophetic knowledge, imagination
  • معصومه سادات میرمحمدی
    یکی از طولانی ترین جنگ هایی که تاریخ به خود دیده، جنگ های صلیبی است که نزدیک به دو قرن، بهانه قلم فرسایی مورخان شده است. اینکه علت این جنگ ها چه بوده و آغازگران و ادامه دهندگان این جنگ ها در مشروعیت بخشی به این خشونت ها چه توجیهی داشته اند، و اینکه جهاد مسلمانان در برابر متجاوزان مسیحی در اندیشه فقی هان معاصر این جنگ ها چه ماهیت و مبنایی داشته است، جای بحث و تامل دارد.
    فرضیه اصلی این نوشتار آن است که جنگ های صلیبی، نمونه تمام عیاری از جنگ های مقدس بوده اند که آموزه سازی روحانیان مسیحی در باب «جنگ عادلانه» نتوانسته است ماهیت آنها را تغییر دهد؛ زیرا روایات تاریخی از این جنگ ها، اجازه انطباق آنها با آموزه جنگ عادلانه را نمی دهد. جهاد مسلمانان با صلیبی ها نیز چه در قالب جهاد به ظاهر ابتدایی و چه در قالب جهاد تدافعی و پیش دستانه ماهیت جهاد دفاعی داشته است که فقی هان شیعه و سنی معاصر این جنگ ها، آن را مشروع دانسته اند.
    کلید واژگان: اسلام, مسیحیت, اگوستین, آکویناس, جنگ های صلیبی, جنگ مقدس, جنگ عادلانه, جهاد دفاعیگ
    Masoomeh Sadat Mir Mohammadi
    Crusades are among the longest wars throughout the history which has given historians opportunities to use them as pretext to write about them for two centuries. The reason for these wars, what justification their initiators and wagers had to legitimate these violent wars and what were the nature and principles of Muslim's Jihad against these Christian aggressors in thoughts and views of contemporary jurists are topics which require discussion and reflection.The main hypothesis of the present paper is that Crusades have been the perfect example of holy wars which the new doctrines proposed by Christian clerics on "just war" have not been able to change their nature, because the historical reports about these wars do not allow for their conformity with just war doctrine. Muslim's Jihads against crusaders – whether as preemptive Jihad or as defensive and preventive Jihads–were defensive in nature which contemporary Sunni and Shi’ī jurist consider them as legitimate.
    Keywords: Islam, Christianity, Augustine, Aquinas, Crusades, holy war, just war, defensive Jihad, preemptive Jihad
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال