به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "will" در نشریات گروه "ادیان و عرفان"

تکرار جستجوی کلیدواژه «will» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • غلامعلی مقدم*، محمدمهدی سلامی

    موافقت و مخالفت با فلسفه از صدر اسلام همواره در بین مسلمانان طرفدارانی داشته و به شیوه های مختلف علمی و عرفی انجام شده است. در برخوردهای عرفی و خطابی، گاه تکفیر و اتهام به خروج از دین و مراعات نکردن ظواهر شریعت نیز مشاهده می شود. یکی از نمونه های بارز این عرصه غزالی است. او یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های تاریخ اندیشه اسلامی به شمار می رود و یکی از بارزترین وجوه شخصیت علمی و عملی او مقابله با فلسفه و فلاسفه است. او این مقابله را، هم در بعد نظری و نقد استدلالی ادله و ادعاهای حکما و هم در بعد روانی و احساسی و عاطفی و ایجاد نفرت دینی و مذهبی نسبت به فلاسفه با جدیت پیگیری کرده است. گفتمان نظری غزالی تاکنون بارها نقد و و به چالش کشیده شده، اما به ابعاد روانی و خطابی و جدلی و عرفی مبارزه او کمتر توجه گردیده است . موضوع این مقاله تحقیق بررسی مصداقی مواجهه غزالی در ادعای ضعف ایمان، بی اعتنایی به شریعت و ارتکاب برخی معاصی همچون مصرف شراب توسط ابن سینا به مثابه نماینده جریان فلسفی است، غزالی تحقیقی میدانی در این باره انجام داده و ادعای بی اعتنایی فلاسفه به شریعت، انکار نبوت، فراتر انگاشتن خود از احکام، فسق، نفاق و مانند آن را برایشان اثبات کرده است. اکنون سوال این است که آیا شیوه غزالی در این تحقیق میدانی و اثبات این اتهام نسبت به نمایندگان برجسته فلسفه اسلامی همانند ابن سینا و فارابی، علمی و منطقی است؟ هدف این مقاله که به روش «توصیفی - تحلیلی» انجام شده، نشان دادن میزان اعتبار روش غزالی و بیان جهات مغالطه و ضعف آن است. نتیجه ای که از این تحقیق حاصل شده این است که شیوه غزالی در این مواجهه اعتبار علمی نداشته و مدعای او در این باره قابل قبول نیست.

    کلید واژگان: نقد غزالی, شرابخواری ابن سینا. مخالفت با فلسفه, تکفیر فلاسفه, نقل گرایی, عقل گرایی
    Gholamali Moghadam *, Mohammadmahdi Salami

    Agreeing with and being opposed to the philosophy have been common among Muslims since early Islam, and have been done in various scientific and conventional methods. In conventional and rhetoric confrontation, sometimes, we also see excommunication and accusation of exiting religion as well as not observing the apparent rituals of religious laws. One of the prominent examples in this arena is Ghazali. He is considered one of the most influential figures in the history of the Islamic thought, and his opposition to philosophy and philosophers is one of the most prominent aspects of his scientific and practical personality. He ardently pursued this opposition, both in the theoretical dimension through argumentative critique of the philosophers’ claims and in the mental and emotional dimensions in creating religious hatred towards philosophers. Ghazali’s theoretical discourse has been criticized and challenged frequently; however, the mental, rhetoric, polemic and conventional dimensions of his struggle have been neglected. This article investigates Ghazali’s confrontation with Avicenna, as the representative of the philosophical trend, by accusing him of weak faith, ignoring the religious law, and committing some sins such as drinking wine. Ghazali has done a field study in this regard, proving his claims about philosophers such as ignoring religious law, denying prophethood, considering their position higher than religious precepts, debauchery, hypocrisy, and the like. Now, the question is whether Ghazali’s method in that field study and proving those accusations on the prominent representatives of Islamic philosophy such as Avicenna and Farabi a scientific and logical method. The present study was done in a descriptive-analytical method with the aim of showing the level of validity of Ghazali’s method as well as stating its weak points and sophistries. The result of this study is that Ghazali’s method in his confrontation lacks scientific validity and his claim in this regard was not acceptable.

    Keywords: Ghazali’S Critique, Avicenna’S Drinking, Opposing Philosophy, Excommunicating Philosophers, Traditionalism
  • پژمان دادخواه*، رضا بایرام زاده، محمدرضا شریف زاده

    از جمله آثار و شاخه های هنری ایران، هنر فلزکاری است که در طول تاریخ، به ویژه در مبحث هنرهای سنتی انعکاس دهنده دیدگاه های آیینی و مذهبی بوده است. در این میان، آثار فلزی دوران صفوی حایز اهمیت بسیار است؛ زیرا این مقطع از دوره های پرشکوه هنر ایران به شمار می آید؛ ازآن رو که دولت یکپارچه ای را ایجاد نمود و موجب گسترش مذهب شیعه گردید. هدف از این پژوهش آشکار کردن تحولات پایه ای و دگرگونی شکل، تزیینات و محتوای اشیای فلزی این دوره با دو شاخص «مذهبی» و «ملی» است. بدین روی در پی دستیابی به پاسخ دو پرسش اصلی است: اول اینکه چرا هنرمندان دوره صفوی می خواستند برای بیان مضامین مذهبی و رویکردهای اجتماعی از اسامی دوازده امام‰، دعا و ابیات در وصف ائمه اطهار‰ در ساخت اشیای فلزی استفاده کنند؟ دوم اینکه حاکمان دوره صفوی می خواستند با حمایت هنرمندان، مضامین و عناصر شیعی را در تحول کدام قالب های شکلی در جامعه رونق دهند؟ این نوشتار با روش «توصیفی - تحلیلی» و با استفاده از منابع میدانی موزه ای و کتابخانه ای تدوین گردیده است. نتایج حاصل از این بررسی، علاوه بر برجستگی های فرهنگی و هنری و ساختار مضامین شیعی در کتیبه های این دوره، گونه شناسی و به کارگیری انواع تزیینات گیاهی، تطبیق با دوره های پیشین، و استفاده از زبان و خط فارسی در دوره صفوی را نشان می دهد و بر این اساس، پژوهش حاضر بر این فرضیات استوار است که کلیات ساختار اشیای فلزی دوره صفوی گرچه پر از عناصر زیبایی شناسی درخور تبلیغ است، لیکن در بسیاری از موارد دربند تفکری ایدئولوژیک است که باید در نقدی آشکار حاصل آن تشریح گردد.

    کلید واژگان: صفوی, مذهب شیعه, موزه خوی, فلزکاری, کتیبه, اسلیمی
    Pejman Dadkhah *, Reza Bayramzadeh, Mohammadreza Sharifzadeh

    Among the Iranian artistic works and branches, the metal works have been reflecting ritual and denominational views throughout history in the discussion on traditional arts. Here, the metal works of the Safavid period are of great importance, because that period is among the magnificent eras of Iranian art, and because it created a monolithic state and promoted the Shiite denomination. This study aims at revealing the basic evolutions and transformations, embellishments and themes of the metal works in that era with ‘religious’ and ‘national’ parameters. Thus, it seeks to answer two main questions: first, “Why did the artists in the Safavid period want to use the names of twelve Imams in making metal things for expressing religious themes and social approaches?” And second, “In evolution of which formats did the Safavid rulers want to promote the Shiite themes and elements in the society by supporting artists?” This article has been written using a descriptive-analytical method and field resources of libraries and museums. The results of this investigation, in addition to cultural and artistic prominences as well as the Shi‘a themes in the inscriptions of that era, shows the typology and application of various types of plant embellishments, adjustment to previous eras, and using Farsi language and script in the Safavid period; and accordingly, the present study is founded on the hypothesis that the generalities of the structure of metal works in the Safavid period, though filled with aesthetic elements deserving propagation, is captured by the ideological thought, which must be explained in an apparent review.

    Keywords: Safavid, Shi‘A Denomination, Museum Of Khoy, Metal Works, Inscription, Islimi
  • اکبر اشرفی*

    مرجعیت در مکتب تشیع استمرار امامت در عصر غیبت است و مرجع تا اندازه ممکن، وظایف امام معصوم را برعهده می گیرد. بنابراین مطالعه جایگاه مرجعیت در تشیع با رویکرد صرف جامعه شناختی نمی تواند مبانی اصلی و نیز تمام ابعاد مرجعیت را پوشش دهد. الوایر کرباز  در کتاب «پاسداران تشیع: اقتدار مذهبی و شبکه های خانوادگی فراملی» با اتخاذ روش جامعه شناختی به دنبال تبیین چگونگی رهبری فرامرزی روحانیت شیعه و کشف تحلیلی مفهوم پیوندهای فرامرزی روحانیت شیعه با این سوال اصلی است که چگونه علمای شیعه اقتدار خود را در سطوح مذهبی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در آن سوی مرزها ایجاد و حفظ می کنند؟ نویسنده برای رسیدن به مفهوم «اقتدار از بالا به پایین»، سه حوزه پهناور را برای فهم این پایگاه حساس معرفی می کند: شبکه ها، امور خیریه، مشارکت در سیاست. او کوشیده است تا نظریه «ولایت فقیه» را فاقد پشتوانه علمی در حوزه تشیع معرفی کند و با زیر سوال بردن مرجعیت امام خمینیŠ در دهه 1340 و1350 نظریه سیاسی ایشان را فاقد اعتبار علمی می داند و آن را یک نظریه شاذ و برخلاف اندیشه مراجع مشهور دیگر ترسیم می کند. این مقاله ضمن ارائه مختصری از محتوای کتاب مذکور، به بررسی و نقد آن در ابعاد گوناگون می پردازد.

    کلید واژگان: مرجعیت, تشیع, انقلاب اسلامی ایران, بنیاد خوئی, مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق
    Akbar Ashrafi *

    The religious authority in Shiite school is the continuation of imamate in the Occultation Period; and the authoritative jurist takes over, as far as possible, the duties of the Infallible Imam. Thus, studying the status of religious authority in Shi‘ism with merely sociological approach cannot cover all the main foundations of it. In his book entitled Guardians of Shi‘ism: Sacred Authority and Transnational Family Networks, Elvire Corboz adopts a sociological approach and seeks to explain the cross-border leadership of the Shiite clergy and analytically find out the main foundations and various dimensions of religious authority by asking this major question: “How do the Shiite scholars create and preserve their authority in the religious, economic, political and social levels beyond borders?” To achieve an understanding of the concept of ‘top-down authority’, the author introduces three broad fields for understanding this sensitive base: networks, charities, participating in politics. He has attempted to introduce the theory of Wilāyat Faqīh as lacking scientific support in the Shiite sphere and has challenged Imam Khomeini’s authority in the 1340s and 1350s to consider his political theory as lacking scientific authority and delineate it as a rare theory opposing the theories of the well-known authoritative jurists. This article, while presenting a brief description of the content of that book, investigates and reviews its various dimensions.

    Keywords: Religious Authority, Shi‘Ism, Islamic Revolution Of Iran, Khou‘I Foundation, Supreme Council Of The Islamic Revolution Of Iraq
  • محمدحسن غلامی کبابی*

    عظمت حادثه کربلا تاثیرات عمیق و گسترده سیاسی و اجتماعی در تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ تشیع داشته است. برای درک بهتر این واقعه تاریخی، شناخت منابع گزارش های این رویداد حایز اهمیت است. از دیرباز، ادعای نامکتوب ماندن گزارش های تاریخی در اسلام تا نیمه سده دوم هجری از سوی خاورشناسان مطرح بوده است. با این وصف، در پژوهش حاضر صرفا کارکرد دینی واقعه عاشورا مد نظر قرار نگرفته، بلکه زوایای دیگری، از جمله سیاسی، تاریخی، اقتصادی، روان شناختی و اجتماعی نیز مطرح شده است. ازاین رو برای تبیین و درک بهتر موضوع، لازم است با استفاده از یکی از مکاتب تاریخ نگر موضوع عاشورا و شهادت امام حسین† و یارانش بررسی گردد. در این میان مکتب «آنال» برای بررسی موضوع از نگاه علوم انسانی و روش شناسی بسیار کاربردی و مفید است. متفکران این مکتب که بر تاریخ طولانی مدت اجتماع تاکید دارند، تاریخ اجتماع را از زوایای گوناگون بررسی می کنند. پژوهش حاضر درصدد است تا با  استفاده از فن کتابخانه ای و روش پژوهش «تاریخی - تحلیلی» به بررسی این موضوع بپردازد. در پاسخ به این سوال که از نگاه مکتب آنال، ابعاد شناختی گوناگون  واقعه عاشورا چیست؟ فرضیه مسئله این است که به لحاظ جغرافیای سیاسی، مکان واقعه (کوفه) قابل بررسی است؛ همچنان که با نگاه روان شناختی می توان به روان شناسی سیاسی امام حسین† و آل یزید نیز پرداخت. از سوی دیگر، این واقعه به لحاظ اجتماعی، سیاسی و دینی ریشه ها و پیامدهای گوناگونی داشته، به گونه ای که در نهایت، مکتب آنال درصدد است جوانب مختلف تحلیل را یکجا بررسی کند.

    کلید واژگان: واقعه عاشورا, مذهب تشیع, مکتب آنال, تاریخنگاری, امام حسین(ع)
    Mohammadhassan Gholami Kababi *

    The grandeur of Karbala incidence has had deep and widespread political and social effects in the history of Islam, and of Shi‘ism in particular. To better understand this historical incidence, recognizing the sources for accounts of that event is of great importance. Since long ago, the orientalists have proposed the idea that the historical accounts in Islam remained unwritten up to the second century AH. However, in the present study, just the religious function of Ashura has not been considered; rather, we have discussed its other perspectives including the political, historical, economic, psychological, and social aspects. Thus, to better understand and explain the issue, it is necessary to make use of one of the historicist schools to investigate Ashura and Imam Hussein’s martyrdom. Among them, the Annales School is very useful from the viewpoint of humanities and methodology. The thinkers of this school, who stress on the long history of a community, investigate it from various viewpoints. The present study seeks to make use of library technique and the ‘historical-analytical’ research method to investigate that subject. To answer the question of ‘what are the various cognitive dimensions of Ashura incidence from the viewpoint of Annales School?’, the hypothesis of the study is that from the viewpoint of the political geography, the site of Ashura incidence can be investigated, just as the political psychology of Imam Hussein and Yazid family can be investigated from a psychological perspective. On the other hand, that incidence has had various origins and consequences from social, political, and religious viewpoints, in a way that at the end, the Annales School is seeking to investigate its various aspects altogether.

    Keywords: Ashura Incidence, Shiite Denomination, Annales School, Historiography, Imam Hussein
  • نصیبه السادات بحرالعلومی*، بی بی سادات رضی بهابادی، محمد عترت دوست

    با توجه به قبح تفرقه افکنی قتل های تکفیری و با توجه به اهتمام خوارج عصر علوی به چنین قتل هایی، از جمله الزامات، پاسخ به این پرسش است که امیرالمومنین† در مواجهه با قتل های تکفیری خوارج چه سخنانی بیان فرمودند؟ و آیا سخنان ایشان امروزه نیز کاربرد دارد؟ برای روشن شدن پاسخ، مقاله حاضر ابتدا با مراجعه به نهج البلاغه و کتب معتبر تاریخی، به جمع آوری سخنان علوی در باب فرقه خوارج از اولین قتل تکفیری آنها تا پایان جنگ نهروان پرداخته و سپس با روشی منسجم و با «تحلیل محتوای مضمونی»، به جداسازی مهم ترین مضامین اصلی و فرعی سخنان مذکور همت گمارده است. ماحصل تلاش، یافتن 10 خطبه، گفت وگو و نامه است که به 4 مضمون کلی (مقوله) قابل تقسیم است. 70 درصد مفاد این مقوله ها دلالت دارد بر تلاش امیرالمومنین به نفی اتهامات تکفیری خوارج از خود و نیز آشنا سازی آنان با ویژگی های فتنه آفرین خودشان و اطرافیانشان. با توجه به مطالب این بخش، چه بسا خوارج به لحاظ انگیزه و خلوص دینی از مصداق تکفیری های امروزی نباشند. 30 درصد دیگر نیز دلالت دارد بر تلاش امام به عبرت بخشی به خوارج، محدودسازی مدارا با خوارج و تفهیم این حقیقت به آنها که سرمنشا اتهامات تکفیری آنها به امام ، نتیجه عملکرد نادرست خودشان بوده است و نه امام، گرچه ممکن است برخی از مداراهای علوی با خوارج، از اقتضائات عصر حاضر نباشد .

    کلید واژگان: سخنان علوی, قتل تکفیری, خوارج, جنگ نهروان, جنگ صفین, تحلیل محتوای مضمونی
    Naseeba Al-Sadat Bahrul Uloomi *, Bibi Sadat Razi Bhabadi, Mohammad Etratdoost

    Considering the evil of the schism produced by the Takfiri murders and in view of the efforts of Kharijites under Imam Ali’s government to commit such murders, it is necessary to answer the following questions: “What did Imam Ali say in encountering the Takfiri murders committed by Kharijites, and are his sayings applicable for the present era?” To find the answers, the present article, first, refers to Nahj al-Balagha and the historical authentic books to gather Imam Ali’s sayings about Kharijites from their first Takfiri murder up to the end of Nahrawān Battle. Then, using a consistent method and the ‘thematic content analysis’, it has separated the most important primary and secondary sayings. The result of this effort was finding 10 sermons, dialogues and letters that can be divided into 4 general themes. 70% of those contents denote Imam Ali’s efforts to negate Kharijites’ Takfiri accusations on himself, familiarizing them with the seditionist characteristics of Kharijites and their associates. In view of the materials in this section, it is quite possible that Kharijites were not, in their motivations and religious sincerity, examples of today’s Takfiri groups. The rest 30% of the contents denote Imam Ali’s efforts to make Kharijites examples for others to take lessons from, restricting toleration with Kharijites, and making them understand the fact that the origin of their Takfiri accusations on Imam was their own wrongdoings, not that of Imam, although some of Imam Ali’s tolerations with Kharijites may not be suitable for the present era.

    Keywords: Imam Ali’S Sayings, Takfiri Murders, Kharijites, Nahrawān Battle, Seffin Battle, Thematic Content Analysis
  • غیاث الدین قیاسی سررکی*
    الاحوال الشخصیه هی مجموعه من السمات، والظروف التی تمیز الإنسان عن غیره، وتعین وضعه القانونی فی المجتمع. توجد فی البلدان الإسلامیه علاقه وثیقه بین الاحوال الشخصیه والدین، حیث إنه حتی نهایه القرن التاسع عشر، کانت الشریعه الإسلامیه وحدها، هی التی تحکم البلدان الإسلامیه. لکن بعد ذلک، حدثت تغییرات تدریجیه فی قوانین الدول الإسلامیه. هذه التطورات اتبعت مسارا خاصا، استمر حتی یومنا هذا. موضوع البحث الحالی هو ان التطور لشبه انظمه الاحوال الشخصیه فی الدول الإسلامیه، یقوم علی ای مبان ومستندات؟ یبدو ان الاحوال الشخصیه تقوم علی اسس معرفیه، ومستندات معینه. وعلیه، فتوجد انظمه مختلفه فی مجال الاحوال الشخصیه فی الدول المختلفه. إن دراسه مسار تطور وتحول الافکار الفقهیه والقانونیه فی قضیه الاحوال الشخصیه، إلی جانب دراسه مستندات واسس علماء الفقه والقانون فی هذه المساله، ستساعد بطریقه ما، علی تقریب الروی. وبالنتیجه، من الممکن تقریب القوانین بعضها الی بعض، عبر الالتفات الی تلک المقاربات. تناقش هذه الدراسه، مبانی ومستندات انظمه الاحوال الشخصیه للدول الإسلامیه، کما ان المنهج الوصفی التحلیلی، یکشف ان هذه الانظمه تتکون علی اساس المبانی المعرفیه والمنهجیه والمستندات الخاصه، وان هناک قواسم مشترکه لافته فی الاحوال الشخصیه للدول الإسلامیه.
    کلید واژگان: الاحوال الشخصیه, المبانی, المستندات, النظام القانونی للدول الإسلامیه, التقارب
    Qiasodin Qiasi *
    Personal status encompasses a set of characteristics and circumstances that distinguish an individual within society and determine their legal standing. In Islamic countries, personal status is intricately linked with religion, as these countries were historically governed solely by Islamic law until the late nineteenth century. Subsequent to this period, gradual changes in the legal frameworks of Islamic countries occurred, following distinct trajectories that persist to the present day. The focus of this research is to explore the development of quasi-personal status systems in Islamic countries, examining the foundations and evidence upon which they are based. It appears that personal status is grounded in epistemic principles and specific evidence, resulting in diverse systems across different nations. Investigating the evolution and transformation of jurisprudential and legal ideas related to personal status, alongside an examination of pertinent evidence and foundations presented by scholars of jurisprudence and law in this regard, may foster a convergence of perspectives. Consequently, closer alignment of laws could be achieved by incorporating these approaches. This study delves into the buildings and documents underpinning the personal status systems of Islamic countries. Through a descriptive analytical approach, it becomes apparent that these systems are built upon epistemic and methodological foundations, as well as distinct pieces of evidence. Additionally, there are notable commonalities evident across the personal status systems of Islamic countries.
    Keywords: Personal Status, Foundations, Evidence, Legal System Of Islamic Nations, Convergence
  • شیروان زیدان کریم*
    الغرض من الدراسه، هو تحدید کیفیه عمل الموسسات السیاسیه والدستوریه داخل المملکه المغربیه، ومدی مشارکه هذه المعرفه، فی جمیع انحاء النظام السیاسی هناک. اعتمد المغرب نظاما برلمانیا بعد حصوله علی استقلاله عام 1956م، مما جعله من اوائل الدول العربیه التی سلکت طریق الدیمقراطیه. وفقا للدستور المغربی، إن شکل الحکومه هو نظام ملکی دستوری برلمانی دیمقراطی. لکن الدستور، اعطی الملک سلطات حصریه ووقائیه، وما زالت کل السلطات فی یدیه، رغم وجود موسسات برلمانیه، بما فی ذلک البرلمان، والإداره، والانتخابات. واعتمدت دراستنا علی المنهج الوصفی فی  التحلیل وإعطاء النتائج. واستخرجنا جمله من النتائج من خلال دراستنا حول الموسسات الادرایه والسیاسیه فی النظام القانونی المغربی. واهمها ان النظام السیاسی المغربی، یتمیز بالسیطره الکبیره علی السلطه الإداریه، ویقوم بإضفاء الشرعیه علی الملکیه، من خلال المزج بالاسالیب الحدیثه والتقلیدیه. واستخرجنا عده وصایا مهمه، اهمها، انه یقترح الباحث بإجراء بحوث مماثله فی مجال صلاحیات الملک فی الدستور، لغرض الوقوف علی نقاط القوه التی تمتلکها الموسسه الملکیه الدستوریه.
    کلید واژگان: الموسسات الدستوریه, النظام السیاسی, المغرب
    Shirvan Zaydan Karim *
    The purpose of the study is to determine how political and constitutional institutions functioned inside the Kingdom of Morocco and how well that knowledge was shared throughout the political system there. Morocco adopted a parliamentary system after gaining its independence in 1956, making it one of the first Arab nations to pursue the path of democracy. According to the Moroccan constitution, the form of government is a democratic parliamentary constitutional monarchy. However, the constitution grants the king exclusive and protective powers, with all powers ultimately remaining in his hands, despite the presence of parliamentary institutions, including parliament, administration, and elections. Our study employed a descriptive approach to analyze and present results. Through our examination of administrative and political institutions in the Moroccan legal system, we identified several key findings. Foremost among these is the observation that the Moroccan political system exhibits significant control over administrative authority, legitimizing governance through a blend of modern and traditional methodologies. We have derived several significant recommendations from our study, with the most noteworthy being the suggestion for further research in the realm of the king's powers as outlined in the constitution. Such research aims to uncover the strengths inherent within the constitutional monarchy institution.
    Keywords: Constitutional Institutions, Political System, Morocco
  • تکییف علاقه السلطه القضائیه ووزاره العدل فی العراق ومصر والمغرب، (دراسه مقارنه)
    ایاد ساری*، إحسان کاروان مسجدی، احمد خوش یار
    إن الدراسه حول تکییف العلاقه بین السلطه القضائیه ووزاره العدل، تعنی وجود سلطتین، السلطه القضائیه التی یجب ان تکون الضمان لکل الافراد، وتکون اداه تحقق المصلحه العامه، بتحقیق العدل والمساواه بین الجمیع، ووزاره العدل التی کانت تتدخل حسب القوانین السابقه، فی اعمال السلطه القضائیه، من خلال القانون المشرع فی الدساتیر والانظمه السابقه، سواء کان فی العراق، او مصر، او المغرب. ونحن فی دراستنا هذه، نستقصی التفاصیل الدستوریه والقانونیه. فالقوانین الدستوریه وغیرها، سواء کانت فی مصر، او المغرب، او العراق، وحتی الدول الاخری، العربیه وغیرها، التجات لمبدا الدیمقراطیه، الذی یعارض الانظمه التی تحصر السلطه بید شخص واحد، لان هذا النظام یحقق الاهداف التی تاملها الانظمه القانونیه، وهی العدل والمساواه، عبر إقرار القوانین الدستوریه فی البلاد. وهذا ما سنتطرق إلیه بمنهج تحلیلی ضمن مباحث، وبتقصی النصوص القانونیه والدستوریه فی العراق، ومصر، والمغرب.
    کلید واژگان: السلطه القضائیه, الاستقلال, العداله, التکییف, النصوص الدستوریه
    Adapting the Relationship between the Judiciary and the Ministry of Justice in Iraq, Egypt, and Morocco (A Comparative Study)
    Ayad Sari *, Ehsan Karavan Masjedi, Ahmad Khoshyar
    Research on adapting the relationship between the judicial authority and the Ministry of Justice delves into the dynamic between two distinct entities: the judicial authority, tasked with safeguarding the rights of individuals and serving as a mechanism for upholding the public interest through the attainment of justice and equality; and the Ministry of Justice, historically involved, as per previous laws, in the affairs of the judicial authority. This examination extends to the legislative frameworks established by prior constitutions and legal systems in countries like Iraq, Egypt, and Morocco. In this study, we scrutinize constitutional and legal intricacies, exploring how various countries, such as Egypt, Morocco, Iraq, and other Arab and non-Arab countries, have embraced democratic principles that counter systems concentrating power in the hands of a single individual, as such systems fulfill the overarching objectives of legal frameworks—justice and equality—through ratification of constitutional laws in countries. We approach these themes analytically, with a focus on examining the legal and constitutional provisions of Iraq, Egypt, and Morocco.
    Keywords: Judicial Authority, Autonomy, Justice, Adaption, Constitutional Texts
  • ابراهیم موسی زاده*
    حاز نصف العقد للعصر الناصری، اهمیه بالغه من حیث الالتزام بالقانون وحدوث الموسسات القانونیه الحدیثه. فکانت هذه الموسسات، خاصه "سیاده القانون"، تلعب دورا هاما فی ظهور فکره مطالبه الدستور، وتشریعه، ونشوء النظام القانونی الحدیث. وکان المیرزا حسین خان سبهسالار، احد رجال السیاسه والحکومه فی هذا العصر الذی سجل بصمات فی تاسیس الموسسات الحدیثه للقانون العام. والسوال الرئیسی لهذا البحث انه، بای رویه ونظر، قام المیرزا حسین خان سبهسالار بإحداث هذه الموسسات؟ یدرس هذا البحث بمنهج وصفی - تحلیلی، احد اهم موضوعات تاریخ القانون العام، وهو مسار تطور سیاده القانون والانظمه القائمه علیه. واهم نتائج هذا البحث، ان المیرزا سبهسالار، یعد المعمار الاول لفهم لزوم استقرار سیاده القانون، واحد موسسی القانون العام الاولین، فی إیران. فلا نجد له بدیلا فی إعداد مقدمات سیاده القانون، عبر تحدید سلوک الحکام بالقانون، فی تاریخ القانون العام فی إیران.
    کلید واژگان: تاریخ القانون, سبهسالار, سیاده القانون, مجلس البلاط, دار الشوری الکبری, قانون المنظمات
    Ebrahim Mousazadeh *
    A half-decade of Naser al-Din Shah Qajar’s era was profoundly significant for commitment to law and the emergence of modern legal institutions. These institutions, particularly the "rule of law," played a pivotal role in the rise of demands for a constitution, its legislation, and the establishment of a modern legal system. Mirza Hosein Khan Sepahsalar, a prominent political figure of this era, made significant contributions to the establishment of modern public law institutions. The central inquiry of this research is: What was Mirza Hosein Khan Sepahsalar's vision in creating these institutions? This study employs a descriptive-analytical approach to explore one of the most crucial topics in the history of public law: the evolutionary trajectory of the rule of law and its associated systems. The key finding of this research is that Mirza Sepahsalar is regarded as the pioneer in recognizing the importance of institutionalizing the rule of law and one of the earliest architects of public law in Iran. He stands unmatched in laying the groundwork for the rule of law by defining rulers' conduct through legal frameworks in the history of Iranian public law.
    Keywords: History Of Law, Sepehsalar, Rule Of Law, Royal Court Council, Grand Council House, Law Of Organizations
  • محمدجواد جاوید*

    حاز الإیمان والإیدلوجیه بعد الثورتین، سلبا او إیجابا، مکانه تاثرت بهما الجوانب المختلفه. والمفروض فی هذا البحث، ان المجال السیاسی - القانونی فی جمهوریه إیران الإسلامیه وجمهوریه فرنسا العلمانیه، تکون وتستقطبه المعرفه الدینیه. والفرضیه فی هذا المکتوب، ان الثورتین اللتین تمتا فی عامی 1789م و1979م، واللتین کان احدهما مخالفا للدین وآخرهما موائما له، اوقعا اثرا مشابها وهاما علی القانون العام. وفی هذا المجال، یعد الالتفات إلی الدور الاستقطابی لالتزام الحکومه القانونی  فی تعزیز او تقلیل کلفه المواطن الوفی، توضیحا فی حدود هذا الاثر.

    کلید واژگان: إیران, فرنسا, الدین, الحکومه, الکنیسه, القانون الدستوری, علم الاجتماع
    Mohammadjavad Javid *

    After the two revolutions, faith and ideology assumed positions, whether negative or positive, influenced by various factors. This research posits that the political-legal landscapes in the Islamic Republic of Iran and the secular French Republic are shaped and polarized by religious knowledge. The hypothesis advanced in this study is that the two revolutions, occurring in 1789 and 1979 respectively, one contrary to religion and the other compatible with it, had a significant and comparable impact on public law. Within this realm, understanding the polarizing role of governmental legal obligations in either reinforcing or diminishing the burden on a loyal citizen helps elucidate the boundaries of this effect.

    Keywords: Iran, France, Religion, Government, Church, Constitutional Law, Sociology
  • مرتضی کمال تکلیف الحدیثی*، حسن محمد حسانی

    هدفت الدراسه إلی التعرف علی اهم الموسسات الاساسیه والإداریه فی الاردن، وتعریف مفهومها السیاسی فی إطارها النظری، واهمیتها فی الاردن، والتعرف علی الدور التفاعلی فی الاردن، مع إبراز تاثیرها علی قنوات المشارکه السیاسیه فی الاردن. اعتمدت الدراسه علی المنهج الوصفی، التحلیلی والتاریخی، من خلال جمع المعلومات والحقائق، والحقائق السیاسیه حول اهم الموسسات الاساسیه والإداریه فی المملکه الاردنیه الهاشمیه، وترتیبها من مصادرها الاولیه والثانویه، من خلال الوثائق الرسمیه والمولفات المنشوره. ثم تحلیل وتفسیر تلک الحقائق والمعلومات، لتکون اساسا لفهم المشاکل بطریقه منطقیه. ویتم تحلیلها وتفسیرها بهدف فهم الظروف الحالیه والتخطیط للمستقبل. فبینا فی دراستنا بعد ان نظرنا إلی دساتیر الاردن، نظره عابره، مکونات النظام السیاسی فی الاردن، منها الملک، والبرلمان، والقضاء والاحزاب. کما ذکرنا اهم الموسسات فی المملکه الاردنیه، منها رئیس الوزراء، ومجلس الامه، ووزاره المالیه، ووزاره الخارجیه وشوون المغتربین، ووزراه الصناعه والتجاره والتموین، ووزاره الداخلیه، ووزاره العدل، ووزاره التخطیط والتعاون الدولی، ووزراه الاشغال العامه والإسکان، ووزاره التنمیه الاجتماعیه، ووزاره السیاحه والآثار.

    کلید واژگان: الموسسات الاساسیه, الموسسات الإداریه, النظام القانونی, الاردن
    Murtadha Kamal Taklif Al-Hadithi *, Hasan Muhammad Hasani

    AbstractThe study aimed to identify the most important basic and administrative institutions in Jordan, to define its political concept in its theoretical framework and its importance in Jordan, and to identify the interactive role in Jordan, while highlighting its impact on the channels of political participation in Jordan. The study relied on the analytical and historical descriptive approach, by collecting information, facts and political facts about the most important basic and administrative institutions in the Hashemite Kingdom of Jordan and arranging them from their primary and secondary sources through official documents and published literature, and then analyzing and interpreting those facts and information to be a basis for understanding the problems in a logical way. Analyzing and interpreting them with the aim of understanding current conditions and planning for the future. Jordan (The Hashemite Kingdom of Jordan) is an Arab country located in southwest Asia, in the middle of the Middle East, located in the southern part of the Levant region, and the northern part of the Arabian Peninsula region. It is bordered by Syria to the north, Palestine to the west, Iraq to the east, and Saudi Arabia to the east and south. It also overlooks

    Keywords: Institutions, Basic, Administrative, System, Law, Jordan
  • محمدحسین بیاتی*

    القضاء هو فصل الخصومه بین المتخاصمین، و الحکم بثبوت دعوی المدعی، او بعدم حق له علی المدعی علیه. والفرق بینه و بین الفتوی، ان الفتوی، عباره عن بیان الاحکام الکلیه المجعوله فی الشریعه الإسلامیه. واما القضاء، فهو الحکم بالقضایا الخارجیه التی هی مورد الترافع و التشاجر، فیحکم القاضی بان المال الفلانی لزید، او ان المراه الفلانیه زوجه فلان، و ما شاکل ذلک. وهو نافذ علی کل احد، حتی إذا کان احد المتخاصمین او کلاهما مجتهدا. و قد یکون منشا الترافع، الاختلاف فی الفتوی، کما إذا تنازع الورثه فی الاراضی، فادعت الزوجه ذات الولد الإرث منها، وادعی الباقی حرمانها، فتحاکما لدی القاضی، فإن حکمه یکون نافذا علیهما، وإن کان مخالفا لفتوی من یرجع إلیه المحکوم علیه. ثم إن القاضی یتصدی لعده من الامور من اجل القضاء، منها: ملاحقه المتهم، و جلبه إلی المحکمه، و تحقیق الادله من الإقرار و الشهاده، و غیرهما مما یقع فی طریق استکشاف الحق، علی تفصیل مذکور فی محله. ومنها: الحکم فی موارد الحدود و التعزیرات. ومنها: تنفیذ العقوبه او تعلیقها فی مواردها. و منها: التصدی للامور الحسبیه، من الوقف و الحبس و الولایه علی الغیب و القصر فی حفظ اموالهم، و تنسیق امورهم، وغیر ذلک، حسب التفاصیل المذکوره فی محالها.

    کلید واژگان: القضاء الإسلامی, الدعوی الخاصه, الدعوی العامه, القاضی, الفقه الإمامی
    Mohammadhussein Bayati *

    The judiciary settles disputes between litigants, rendering rulings that either prove the plaintiff's claim or find no right for them against the defendant. Unlike a fatwa, which offers general rulings in Islamic law, the judiciary addresses specific external issues that spark arguments and quarrels. For example, a judge might rule that certain money belongs to Zaid, or that a particular woman is the wife of so-and-so. These rulings are binding for all parties involved, even if one or both of the litigants are mujtahids. Disputes may arise due to differences in fatwas, such as when heirs contest lands or a wife and child claim inheritance while others challenge their rights. In such cases, the judge's ruling takes precedence, even if it contradicts the fatwa cited by one of the disputants. The judge undertakes various matters to deliver a verdict, including prosecuting the accused, gathering evidence from confessions and testimonies, and other steps essential for uncovering the truth, detailed in their respective contexts. This process also involves ruling on determinate punishments (ḥudūd) and discretionary penalties (taʿzīrāt), as well as executing or suspending sentences within the court's authority. Additionally, the judiciary handles financial matters like endowments, distraint, guardianship of absentees and minors in overseeing their property and coordinating their affairs, each detailed in their appropriate sections.

    Keywords: Islamic Judiciary, Private Lawsuit, Public Lawsuit, Judge, Imami Jurisprudence
  • علی محمدی هوشیار*

    مطالعه زیست جهان آسیب دیدگان و پیروان جریان ها و فرقه های انحرافی نیازمند روش و اصول منسجمی است تا درمانگر را در مرحله پیشادرمان یاری کند. زیست جهان یا جهان زندگی همان ذهنیت ها و آگاهی هایی است که در واکنش به حوادث و اقتضائات زمان در نهان انسان ساخته شده است و با فراهم کردن زمینه و بافتارها، رفتارهای بعدی انسان را مدیریت خواهد کرد. درمانگر برای آنکه اطلاع کافی از زمینه و علت های انحراف یا بیماری اندیشه ای به دست آورد، ابتدا ملزم به مطالعه زیست جهان بیمار به مثابه انجام آزمایش یا عکس برداری در علوم پزشکی است. در این فرایند، جهان درمانگری، جهان بیمار، جهان تعارضات، جهان اشتراکات و دیگرجهان به منزله جهان زندگی فرقه ای، به طور دقیق مطالعه می شوند. آنچه در دیگرجهان، به منزله جهان پنجم مورد مطالعه قرار می گیرد، مطالعه نوع بیماری پس از مطالعه زمینه و علل بیماری است. همه این مراحل، مقدمه و بستر مناسبی برای آغاز روند درمانی توسط درمانگر است. پس از پذیرش ضرورت مطالعه زیست جهان آسیب دیدگان فرقه ای برای استفاده در روند درمانی، چگونگی این مطالعه، پرسش اصلی نوشتار حاضر را شکل داده و در قالب پژوهش کاربردی -  توسعه ای در پی پاسخ به آن است.

    کلید واژگان: روش شناسی, زیست جهان, فرقه, جریان, انحراف, آسیب دیدگان
    Ali Mohammadi Hoshyar *

    Studying the lifeworld of victims and followers of deviant movements and sects requires a structured methodology and principles to assist therapists in the pre-treatment phase. The "lifeworld" refers to the mental frameworks and awareness formed in response to events and temporal circumstances, which create the contexts and foundations that govern an individual's subsequent behaviors. To gain sufficient insight into the causes and contexts of ideological deviation or illness, the therapist must first study the patient's lifeworld, akin to conducting tests or imaging in medical sciences. In this process, various dimensions of the lifeworld are examined in detail: the world of therapy, the world of the patient, the world of conflicts, the world of commonalities, and "the other world" as the sectarian lifeworld. The "other world," considered the fifth world, focuses on analyzing the type of illness after understanding its causes and context. These steps provide the foundation and framework necessary for the therapist to initiate the treatment process. Acknowledging the importance of studying the lifeworld of sectarian victims as a prerequisite for effective therapeutic intervention, this article addresses the central question of how such a study should be conducted. Employing an applied-developmental research approach, it seeks to provide answers to this critical inquiry.

    Keywords: Methodology, Lifeworld, Sect, Movement, Deviation, Victims
  • محمدجواد حسین زاده*

    تاثیر ابن تیمیه بر برخی جریانات تکفیری روشن است و همین ضرورت شناسایی و نقد مبانی وی را ایجاب می کند. به دلیل جایگاه خاص ادله نقلی در منظومه عقاید دینی ابن تیمیه، در این مقاله با روش توصیفی -  تحلیلی به این پرسش پاسخ داده شده که مبانی وی در استنباط عقاید دینی از منابع نقلی چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است؟ انواع منابع، نسبت میان منابع و حجیت آنها، حجیت ظهور و حجیت خبر واحد و تواتر موضوعاتی است که در شناخت مبانی ابن تیمیه اهمیت دارد؛ همچنین انکار معنای مجازی در قرآن و انکار تاویل پذیری ادله نقلی، ازجمله: مبانی وی است که نقدهایی متعدد بر آن وارد است. مبانی ابن تیمیه در قبول خبر واحد نیز بدون اشکال نیست و وی در اطلاق اصطلاح خبر متواتر، بر برخی انواع خبر قطع آور دچار مسامحه در تعبیر شده است. بااین حال، نباید گمان برد نقد ابن تیمیه، همچون نقد دیگر سلفیان بدون تکلف است؛ همان گونه که نقد او با نقد محمد بن عبدالوهاب که افکارش را به ابن تیمیه مستند می کند، همسان نیست. ابن تیمیه با دیدگاه های مخالفانش آشناست و جواب هایی را برای پاسخ های احتمالی آنها فراهم می کند؛ خصوصیتی که بسیاری از سلفیه از آن بی بهره هستند.

    کلید واژگان: ابن تیمیه, منابع, مبانی, نقل, عقاید
    Mohammadjavad Hoseinzadeh *

    Taymiyya's influence on certain excommunicationist (takfīrī) movements is evident, underscoring the necessity of examining and critiquing his foundational principles. Given the special role of transmitted textual (naqli) evidence in Ibn Taymiyya's framework of religious beliefs, this article employs a descriptive-analytical method to address the question: What are Ibn Taymiyya's principles in deriving religious beliefs from textual sources, and what critiques can be made of them? Key areas of focus include the types of sources, the relationship between these sources, their authoritativeness (ḥujjiyya), the validity of apparent meanings (ẓuhūr), the reliability of single-chain (khabar al-wāḥid) and frequently transmitted reports (tawātur). Among Ibn Taymiyya's contested principles are his denial of metaphorical meaning in the Quran and his rejection of esoteric interpretations (taʾwīl) of textual evidence, backed by numerous arguments. These positions have been met with extensive critiques. Additionally, his views on the acceptance of single-chain reports are not without flaws, and he has loosely applied the term mutawātir to certain types of conclusive reports. However, it is incorrect to assume that critiquing Ibn Taymiyya is as straightforward as critiquing other Salafists, just as his critique should not be equated with that of Muhammad b. Abd al-Wahhab, who attributes his ideas to Ibn Taymiyya. Unlike many Salafists, Ibn Taymiyya is well-versed in the perspectives of his opponents and prepares responses to potential objections—a characteristic that sets him apart from many other Salafists.

    Keywords: Ibn Taymiyya, Sources, Principles, Transmitted Textual Evidence, Beliefs
  • مهدی عسگری*، یوسف دانشور، سید جمال الدین میرشرف الدین (شرف)، محمد کیوانفر

    کندی فیلسوفی است که به صورت منسجم درباره خداوند تفکر نکرده است. خدایی که او به تصویر می کشد، گاه شبیه خدای قرآن و گاه شبیه به خدای معتزلیان و گاه شبیه به خدای نوافلاطونیان است. همین تلقی های مختلف سبب شده است تا در آثار باقی مانده از وی بتوان نظرات مختلف درباره پیدایی موجودات را دید. عده ای از مفسران به نظریه صدور در کندی قائل شده اند و عده ای دیگر نظریه خلق از عدم را مطرح کرده اند. با توجه به آنچه گفته شد، مسئله اصلی این مقاله بررسی دیدگاه کندی و مفسران مهم او درباره نظریه صدور و خلق از عدم است. روش گردآوری داده ها کتابخانه ای و روش تحلیل داده ها توصیفی - تحلیلی خواهد بود. نتیجه اجمالی ای که مقاله به آن دست یافته است، اینکه کندی با تفاوتی که میان فعل و عمل می گذارد معتقد می شود که خدا یا همان فاعل حق اول تام فعل دارد و فاعل های بالمجاز عمل دارند. این تفکیک سبب می شود که خلق از عدم به مثابه فعل خداوند در نظر گرفته شود و صدور به مثابه عمل فاعل های بالمجاز، و با این نظریه می توان گفت که کندی میان نظریه صدور و نظریه خلق از عدم جمع کرده است.

    کلید واژگان: کندی, خلق از عدم, صدور, خدا, فاعل
    Mehdi Asgari *, Yousef Danshvar Nilo, Seyyed Jamaleddin Mirsharafodin (Sharaf), Mohammad Keivanfar

    Kindī is a philosopher who did not present a coherent conception of God. The God he portrays sometimes resembles the God of the Quran, at other times the God of the Mu'tazilites, and occasionally the God of Neoplatonists. These varying interpretations have led to diverse perspectives in his surviving works regarding the emergence of beings. Some commentators attribute the theory of emanation (al-ṣudūr) to al-Kindī, while others emphasize the theory of creation ex nihilo (creation from nothing). The main objective of this article is to examine al-Kindī’s views and those of his significant commentators on the theories of emanation and creation ex nihilo. The data collection method is library-based, and the data analysis method is descriptive-analytical. The article’s rough conclusion is that al-Kindī, by distinguishing between fiʿl (action) and ʿamal (deed), argues that God, or the "True First Agent," possesses perfect action (fiʿl), while metaphorical agents (fāʿils bi-l-majāz) perform deeds (ʿamal). This distinction allows creation ex nihilo to be understood as God’s action, while emanation is viewed as the deed of metaphorical agents. With this perspective, it can be argued that al-Kindī reconciles the theory of emanation with the theory of creation ex nihilo.

    Keywords: Al-Kindī, Creation Ex Nihilio, Emanation, God, Agent
  • محمدصالح کریمی*، غلامحسین اعرابی

    این مقاله به تحلیل جامع ابعاد فرامادی انسان در قرآن کریم، شامل روح، نفس، قلب، فواد، عقل، لب، سمع، بصر و فطرت پرداخته است. بیان مسئله این است که آیا این مفاهیم به یک حقیقت واحد اشاره دارند یا هرکدام نمایانگر بعدی مستقل و متمایز از وجود انسان هستند. نویسندگان با استناد به آیات قرآن و بهره گیری از متون تفسیری و فلسفی تلاش کرده اند ضمن تبیین کارویژه های هر بعد، تمایزات مفهومی و عملکردی آنها را مشخص کنند. روش تحقیق بر پایه تحلیل مفهومی و تطبیقی بوده و با استفاده از منابع تفسیری و فلسفی، معنای هر واژه و کارکردهای آن تبیین شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که این مفاهیم، ضمن ارتباط با یکدیگر، دارای معانی و کارکردهای مستقل هستند. روح که مهم ترین بعد فرامادی انسان است، عامل حیات، اتصال به عالم غیب و جاودانگی انسان معرفی شده است. نفس مسئول تدبیر بدن و پذیرای تزکیه یا انحراف است. قلب به مثابه مرکز ادراک معنوی و آزمون الهی عمل می کند. فواد محل تثبیت و تسکین در لحظات دشوار و همچنین آگاهی شهودی معرفی شده است. عقل و لب ابزار تمییز حقایق و هدایت اخلاقی اند. سمع و بصر علاوه بر دریافت اطلاعات حسی، ابزار درک معنوی و شناخت نشانه های الهی هستند. فطرت به منزله گرایش ذاتی انسان به توحید، حقیقت جویی و اخلاق عمل می کند. دستاورد اصلی این تحقیق روشن سازی تمایزات و پیوندهای میان این ابعاد است که به فهم بهتر هویت معنوی انسان و کارکردهای فرامادی او کمک می کند و بر اهمیت درک دقیق این مفاهیم در تفسیر صحیح آیات قرآنی تاکید دارد.

    کلید واژگان: قرآن کریم, ابعاد فرامادی, روح, نفس, کارویژه, انسان
    Mohammadsaleh Karimi *, Gholamhossein Arabi

    his article provides a comprehensive analysis of the immaterial dimensions of humanity as presented in the Quran, including rūḥ (spirit), nafs (self), qalb (heart), fuʾād (inner heart), ʿaql (intellect), lubb (pure intellect), samʿ (hearing), baṣar (sight), and fiṭra (innate nature). The central question is whether these concepts refer to a singular reality or represent distinct and independent dimensions of human existence. Relying on Quranic verses and drawing from exegetical and philosophical texts, the authors aim to clarify the functional roles of each dimension and distinguish their conceptual and operational differences. The research methodology is based on conceptual and comparative analysis, using interpretative and philosophical sources to define each term and its functions. The findings indicate that while these dimensions are interconnected, they maintain independent meanings and functions. The rūḥ, as the most significant metaphysical aspect of humanity, is described as the source of life, connection to the unseen, and human immortality. The nafs manages the body and is susceptible to purification or deviation. The qalb acts as the center of spiritual perception and divine testing. The fuʾād is identified as a locus of stabilization and solace during challenging times, as well as a medium for intuitive awareness. The ʿaql and lubb are tools for discerning truths and providing moral guidance. The samʿ and baṣar, beyond sensory perception, are instruments for spiritual understanding and recognizing divine signs. Lastly, the fiṭra is portrayed as the innate human inclination toward monotheism, truth-seeking, and morality. The primary contribution of this study lies in elucidating the distinctions and connections among these dimensions, enhancing the understanding of human spiritual identity and its immaterial functions. The research underscores the importance of accurately interpreting these concepts for a correct understanding of Quranic verses.

    Keywords: Quran, Immaterial Dimensions, Spirit, Soul, Function, Humanity
  • مهدی نصرتیان اهور*

    تحلیل و ارزیابی گستره قاعده لطف در اندیشه اصولیون، مسئله اصلی تحقیق پیش روست. این تحلیل با پیش فرض وجوب لطف و با رویکرد بنایی، نه تحلیل مبنا، به ارزیابی نظریات اندیشمندان اصولی می پردازد؛ امری که به علت کمبود پژوهش در این زمینه، ضروری و لازم است. مهم ترین دستاوردهای تحقیق حاضر را می توان بدین شکل ترسیم کرد: رویکرد واجب کننده لطف تنجیزی با مقتضای حکم عقلی سازگار نیست؛ زیرا عقل در حکم به وجوب لطف هیچ شرطی را غیر از تحقق موضوع دخیل نمی داند. نگرش وجوب لطف مطلق با سه تفسیر تبیین پذیر است که هر سه تفسیر، مردود و غیر قابل پذیرش است. مهم ترین اشکال رویکرد وجوب لطف ناتمام بودن مبنای آن است، به ویژه اگر مبنای این تفکیک تمسک به انصراف باشد. رویکرد وجوب گر لطف محصل با تعریف لطف مقرب ناسازگار است. نگرش وجوب لطف واقعی نیز اساسا ناظر به اشکال صغروی بر لطف است و جزء رویکردهای تضییق گر قاعده لطف نیست. نگرش تفاوت میان برخی اقسام لطف و واجب دانستن بعضی، و مستحب دانستن برخی دیگر مورد پذیرش نگارنده است؛ هرچند باید تفسیر صحیح از آن ارائه کرد که با رویکرد مقبول در دو علم کلام و اصول سازگار باشد.

    کلید واژگان: لطف تنجیزی و تعلیقی, لطف متعارف و غیرمتعارف, گستره قاعده لطف, لطف محصل و مقرب, ‏لطف مطلق و مشروط
    Mahdi Nosratianahoor *

    he analysis and evaluation of the scope of the Principle of Divine Grace (Qāʿidat al-Luṭf) according to scholars of jurisprudential principles (Uṣūliyyūn) is the main question of this study. Conducted under the presupposition of the necessity of divine grace and adopting a constructive rather than foundational analytical approach, this research critically examines the theories of these scholars—a task deemed necessary due to the paucity of studies in this area. The findings reveal that the approach mandating categorical grace (luṭf tanjīzī) is incompatible with rational judgment, as reason recognizes no condition other than the realization of the subject in affirming the obligation of divine grace. The perspective advocating the absolute obligation of grace is subject to three interpretations, all of which are found to be invalid and unacceptable. A significant flaw in the categorical grace approach lies in the incompleteness of its foundational basis, particularly when the ground of this distinction is an appeal to interpretive inclination (inṣirāf). Furthermore, the perspective that necessitates fulfilling grace (luṭf muḥaṣṣil) conflicts with the definition of preparatory grace (luṭf muqarrib), while the real obligation approach to grace addresses objections on the minor premise of the argument rather than contributing to restrictive approaches to the Principle of Divine Grace. I support the differentiation between types of grace, considering some obligatory and others recommended. However, it requires a proper interpretation that harmonizes with the established methodologies in both Islamic theology and jurisprudential principles (uṣūl al-fiqh).

    Keywords: Categorical, Contingent Grace, Ordinary, Non-Ordinary Grace, Scope ‎Of The Principle Of Grace, Fulfilling, Preparatory Grace, Absolute, ‎Conditional Grace
  • محسن باقرزاده مشکی باف*

    نقطه مرکزی بحث های این مقاله در راستای توضیح چگونگی شکل گیری خودآیینی و آزادی انسان با استفاده از مبانی و رویکرد دین مسیحیت، در دوران جدید اروپاست. روش تحقیق این مقاله در چارچوب نگرش تاریخی - بنیادی است. دین مسیحیت با تفسیری خاص در فلسفه جدید، دین فردیت، آزادی و رهایی انسان از مرجعیت بیرونی است. فلسفه دکارت نیز به اعتباری، همچون دین مسیحیت دارای مضمون مرکزی آزادی است، و او جزء نخستین افرادی است که در تاریخ اندیشه غرب، اولین گام ها را در راستای آزادی انسان از مرجعیت امر بیرونی برداشته است؛ زیرا نظریه معرفت دکارتی راه را برای آزادی و استقلال بیشتر انسان برابر متعلق خارجی باز می کند و عقل را به منزله امری خودآیین و خودقانون گذار معرفی می کند که فقط به اصول خود اطمینان دارد و هیچ مرجعیتی را بالاتر از خود نمی داند. با این رویکرد، دین مسیحیت یکی از الزامات مهم نوع اندیشیدن دکارت است؛ اما مسیحیت برای آنکه بتواند مبنای همه تحولات جدید قرار گیرد، به الهی دانی به نام توماس آکوئینی احتیاج داشت که بتواند پلی میان مبانی قدسانی مسیحی و رویکرد عرفی دنیای جدید باشد. در این مقاله، نسبت میان دین مسیحیت، انقلاب فلسفی توماس آکوئینی و فلسفه آزادی دکارت مورد تامل و پژوهش قرار می گیرد.

    کلید واژگان: مسیحیت, الهیات, توماس, دکارت, خودآیینی, فردیت, آزادی
    Mohsen Bagherzade Meshkibaf *

    The central focus of this article is to explore how human autonomy and freedom are shaped using the principles and approaches of Christianity during the early modern period in Europe. The research adopts a historical and foundational methodology. Christianity, as interpreted in a particular way within modern philosophy, emerges as a religion of individuality, freedom, and the liberation of humans from external authority. Descartes' philosophy, in a sense, shares this central theme of freedom with Christianity. He is among the first figures in Western intellectual history to take significant steps toward liberating humanity from external authority. Descartes’ epistemological theory paves the way for greater human freedom and independence by positioning reason as autonomous and self-legislating, reliant solely on its own principles and acknowledging no authority higher than itself. With this approach, Christianity plays a crucial role in shaping Descartes' way of thinking. However, for Christianity to serve as the foundation for all modern transformations, it needed a theologian like Thomas Aquinas, who could bridge the sacred Christian principles with the secular outlook of the modern world. This article examines the relationship between Christianity, the philosophical revolution of Thomas Aquinas, and Descartes' philosophy of freedom.

    Keywords: Christianity, Theology, Thomas, Descartes, Autonomy, Individuality, ‎Freedom
  • سکینه الشهیر به مهین جعفری، حسین مرادی زنجانی*، مژگان سرشار

    احسان، نیکوکاری، و مشارکت در خیر عمومی از نمونه های آشکار اخلاق در حوزه ی اجتماع به شمار می آیند. با این حال، گروه های مدافع سکولاریزاسیون، به دلیل شواهد تاریخی و نیز شواهدی که به ماهیت الهیات بر می گردد، نگاه خوش بینانه ای به مداخله و مشارکت گروه های دینی در حوزه ی عمومی ندارند. بر این اساس، الهیدان های مسیحی تلاش می کنند تا این اتهام را از خود برداشته و تصویری از خود ارائه دهند که سکولارها را قانع کند مسیحیان نیز می توانند درکی فراگیر از نیکوکاری و خیرعمومی داشته باشند. مسئله ی این مقاله بررسی این تلاش الهیاتی است. محقق در این مقاله، کوشیده است تا با تمرکز بر اندیشه های الاهیاتی دیوید هولنباخ در کتاب "خیرعمومی و اخلاق مسیحی" به بررسی تلاش عالمان مسیحی در نمایش سازگاری میان مشارکت در تامین خیرعمومی و اخلاق مسیحی بپردازد. روش این مقاله توصیفی و تحلیلی است و داده ها به روش مطالعه اسنادی به دست آمده و با استفاده از روش های تحلیل محتوای کیفی بررسی شده اند. از نتایج تحقیق این که در الاهیات جدید مسیحی تلاش می شود تا بر حل مشکلات انسان ها و جوامع بشری تمرکز شود. این مقاله نشان می دهد که الاهیدان های مسیحی کوشیده‏اند تا با درک اهمیت مشارکت دین‏داران در حوزه ی عمومی و تامین خیر عمومی و احسان، از الاهیات مسیحی خوانشی مداراجویانه و مبتنی بر "دیگرپذیری" دینی ارائه دهند؛ و البته آن گونه که هالنباخ می گوید این تفسیر از الهیات مسیحی ممکن است مخالفت گروه های محافظه کار مسیحی و خوانش های ارتدکسی از آن را به همراه داشته باشد.

    کلید واژگان: احسان, خیر عمومی, دیوید هولنباخ, الاهیات جدید مسیحی, اخلاق اجتماعی
    Sakineh Alshahir Be Mahin Jafary, Hossein Moradi Zanjani*, Mojgan Sarshar

    In an era where religious groups are accused of having religious interests and motivations that may hinder their participation in countering other religious groups, theologians strive to demonstrate that the religious tradition they belong to is conducive to benevolence, assistance, participation in the public sphere, and charity. The present study aims to focuses on the thoughts of David Hollenbach in his book "Public Goods and Christian Ethics" to examine the efforts of Christian scholars in showcasing the compatibility between participation in public goods and Christian ethics. To this aim a descriptive –analytical, with data obtained through document analysis and examined using qualitative content analysis methods was used. The results indicate that in modern Christian theology, efforts are made to focus on solving the problems of individuals and human societies. Christian theologians have tried to present a somewhat accommodating interpretation of Christian theology by understanding the importance of religious participation in the public sphere and providing public goods and charity, based on a somewhat conciliatory and accepting approach towards other religious traditions.

    Keywords: Benevolence, Public Good, David Hollenbach, New Christian Theology
  • زهرا شهبازی*، مجتبی زروانی

    ساختار دینی و الهیاتی گاهان دارای مختصاتی ویژه است که از مهمترین آن‏ها می‏‏توان به یکتا‏پرستی، خردگرایی انسانی تحت لوای خرد الهی و درونی شدن آیین و مناسک اشاره کرد. یکی از بارزترین ویژگی‏های گاهان، تاکید بر احراز دانایی است تا جایی که صفت خردمند یا مزدا، بعنوان اصلی‏ترین صفت الوهیت مورد پرستش در گاهان ملاحظه می‏گردد و انسان تنویر یافته با خرد اهورایی به انبازی با الوهیت برای حفظ جهان آفرینش و گسترش احکام و نوامیس الهی بر زمین (اشه) مجاهده می‏کند. تاکید بر خرد و خودآگاهی اشراقی در گاهان تا به آنجاست که هر گونه عمل کدر کننده آگاهی همچون نوشیدن هوم و تهییج‏های نفسانی که منجر به خونریزی و قربانی می‏شود مذموم تلقی می‏گردد. اوستای جدید بویژه بخش غیر گاهانی یسنا، نشان از تغییراتی در نظام دینی و الهیاتی دارد که میل بازگشت به سنن و معتقدات پیشازردشتی در آن منعکس است. بررسی‏ها نشان می‏دهد مسئله آئین و مناسک در یسنای غیرگاهانی اهمیت قابل توجهی پیدا می‏کند و از منظر الهیاتی نیز پرستش الوهیت متشخص و متعدد بر خلاف مفاهیم تجریدی و رویکرد توحیدی گاهان ، به آن راه یافته است. هر چند یسنا بعنوان یکی از متون آئینی دین زرتشت سعی دارد تا شکل زندگی فردی و جمعی مزدیسنان را مطابق با آموزه‏های گاهان قوام دهد ، لیکن در پاره‏ای موارد با وامگیری از مرده ریگ مناسک و باورهای پیشازردشتی در تضاد با آن قرار می‏گیرد.

    کلید واژگان: گاهان, یسنا, آئین, الهیات, خرد
    Zahra Shahbazi *, Mojtaba Zurvani

    Theological structure of Gahan has special features, the most important of which are monotheism, human rationalism under the banner of divine wisdom, and the internalization of rituals. One of the most prominent features of Gahan is the emphasis on the attainment of knowledge to the extent that the attribute of wisdom or Mazda is seen as the main divinity worshiped in Gahan, and an enlightened person with Ahura's wisdom combines with divinity to preserve the world of creation. Emphasis on wisdom is sometimes to the extent that any act that blurs the consciousness, such as drinking Houm and emotional stimulation that leads to bloodshed and sacrifice, is considered reprehensible. The new Avesta, especially the non-Gahanic part of the Yasna, shows changes in the religious and theological system, which reflects the desire to return to the ancient traditions. Investigations show that the issue of rituals is of considerable importance in non-Gahanic Yasna, and from the theological point of view, the worship of distinct and multiple divinity, unlike the abstract concepts and monotheistic approach of Gahan, has found its way into it and in some cases, it is contradicted by borrowing from the heritage of rituals and beliefs of the ancient Zoroastrianis.

    Keywords: Gahan, Yesna, Ritual, Theology, Wisdom
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال