جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "n" در نشریات گروه "روانشناسی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «n» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 3071 -3090زمینه
آسیب عصبی ناشی از کووید-19 می تواند تاثیر منفی طولانی مدت بر عملکردهای شناختی و کیفیت زندگی بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 داشته باشد. تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) یک رویکرد امیدوارکننده برای مقابله با اختلالات شناختی و به تبع آن کیفیت زندگی این افراد است. ازطرفی، بررسی ها حاکی از آن است که ادبیات پژوهشی درخصوص اثربخشی این روش ترکیبی شکاف تحقیقاتی دارد؛ فاصله ای که نیازمند توجه پژوهشی است.
هدفپژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای با و بدون تحریک فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران بهبود یافته ازکووید-19 انجام شد.
روشاین پژوهش در قالب طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه گواه با پیگیری یک ماهه انجام شد. حجم نمونه پژوهش متشکل از 45 بیمار بهبود یافته از کووید-19 در شهر مشهد بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و بطور تصادفی در 3 گروه 15 نفری شامل گروه تحریک شناختی رایانه ای، تحریک شناختی رایانه ای همراه با اعمال تحریک الکتریکی (tDCS) با تحریک آنودال به شیوه تک موضعی و تحریک شناختی رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی تصنعی (شم) جایگزین شدند. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله فرم کوتاه 36 سوالی کیفیت زندگی مبتنی بر سلامت SF-36 (ویر و شربورن، 1992) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و نرم افزار 24SPSS استفاده شد.
یافته هاهر دو روش تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای به تنهایی و در ترکیب با (tDCS) موجب افزایش میانگین نمرات کیفیت زندگی و زیرمقیاس های آن در بهبودیافتگان از مرحله حاد کووید-19 شدند (05/0 =p) و این افزایش در مرحله پیگیری یک ماهه نیز پایدار بود. همچنین میان اثربخشی دو درمان در بهبود کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود نداشت.
نتیجه گیریتوانمند سازی شناختی رایانه ای به تنهایی و همراه با تحریک فراجمجمه ای مغز می توانند منجر به ارتقاء کیفیت زندگی وابسته به سلامت در بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 شوند. این امر ما را قادر می سازد تا برنامه های توانبخشی فعلی را ارتقاء دهیم و مطابق با نیازهای بیماران بروزرسانی کنیم.
کلید واژگان: توانبخشی شناختی رایانه ای, تحریک الکتریکی فراجمجمه ای, کووید-19, کیفیت زندگیBackgroundPost-COVID-19 neurological sequelae may have a long-term negative impact on cognitive functions and quality of life in recovered patients. Cognitive stimulation based on computer tasks combined with transcranial direct current stimulation (tDCS) is a promising approach to address cognitive impairments and consequently improve the quality of life in these individuals. However, research literature on the effectiveness of this combined method has gaps that require further investigation.
AimsThis study aimed to compare the impact of cognitive stimulation based on computer tasks with and without transcranial direct current stimulation on the health-related quality of life in recovered COVID-19 patients.
MethodsThis research was conducted in the form of a semi-experimental pre-test-post-test design with a control group and a one-month follow-up. The sample size of the study consisted of 45 patients recovered from covid-19 in Mashhad city, who were selected by available sampling method and randomly divided into 3 groups of 15 including computerized cognitive stimulation group, computerized cognitive stimulation combined with single-site anodal electrical stimulation (tDCS) and computerized cognitive stimulation with artificial electrical stimulation (Sham). Participants completed the Weir and Sherburne (1992) SF-36 Health-Based Quality of Life Short Form before and after the intervention. Analysis of variance with repeated measurements and SPSS 24 software were used for data analysis.
ResultsBoth methods of cognitive stimulation based on computer tasks alone and in combination with (tDCS) increased the average scores of the quality of life and its subscales in those who recovered from the acute stage of covid-19 (p=0.05)and this increase was stable in the one-month follow-up phase. In addition, there was no significant difference between the effectiveness of the two treatments in improving the quality of life.
ConclusionComputerized cognitive stimulation alone and together with transcranial brain stimulation can lead to improvement of health-related quality of life in those who have recovered from covid-19 disease. This enables us to enhance and update current rehabilitation programs to meet patient needs.
Keywords: Computer-Based Cognitive Rehabilitation, Covid-19, Quality Of Life, Tdcs -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 3049 -3070زمینه
تفاوت های بین گروه های سنی موضوع بسیار مهمی است که می تواند منشا پدیده ها و مسائل گوناگون فرهنگی و اجتماعی شود.
هدفهدف این پژوهش بررسی میان نسلی سرمایه ی اجتماعی و ابعاد آن در بین زنان و مردان شهر تویسرکان بود.
روشروش تحقیق پیمایشی و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی پژوهش گرساخته بود. جامعه ی آماری شامل زنان و مردان بالای 15 سال شهر تویسرکان در سال 1399 بود که 392 نفر از آنان با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. تحلیل داده ها با آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه، t مستقل، و تحلیل مسیر در برنامه ی SPSS-25 انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که بین نسل ها ازنظر سرمایه ی اجتماعی تفاوت وجود دارد و نسل مسن سرمایه ی اجتماعی بیشتری دارند؛ بین زنان و مردان ازنظر سرمایه ی اجتماعی تفاوت وجود دارد و مردان، سرمایه ی اجتماعی بیشتری نسبت به زنان دارند. بین گروه های سنی ازنظر سرمایه ی اجتماعی تفاوت وجود دارد و گروه سنی 66 تا 75 ساله، سرمایه ی اجتماعی بیشتری دارند. همچنین، بین میزان درآمد و سرمایه ی اجتماعی رابطه وجود دارد (05/0 >P).
نتیجه گیریبه طور خلاصه، می توان گفت بین متغیرهای میان نسلی، جنسیت، گروه های سنی، میزان درآمد، نوع شغل، وضعیت تاهل، میزان تحصیلات، محل زندگی، سن ازدواج، حضور در اجتماع، و سرمایه ی اجتماعی رابطه وجود دارد؛ بین زن و مرد و نیز بین نسل های مختلف ازنظر متغیرهای سن ازدواج، حضور در اجتماع، سرمایه ی اقتصادی، آزادی های فردی و اجتماعی، اعتماد اجتماعی، تحرک اجتماعی تفاوت وجود دارد.
کلید واژگان: میان نسلی, سرمایه ی اجتماعی, تویسرکان, تحرک اجتماعیBackgroundDifferences between age groups is a very important issue that can be the source of various cultural and social phenomena and issues.
AimsThe purpose of this research was to investigate the intergenerational social capital and its dimensions among men and women in Tuyserkan city.
MethodsThe research method was a survey and the data collection tool was a researcher-made questionnaire. The statistical population included men and women over 15 years of age in Tuyserkan city in 2019, of which 392 were selected by cluster sampling.
ResultsData analysis was done with ANOVA, Independent T-test, and Path Analysis in SPSS-25 software. The results showed that there is a difference between generations in terms of social capital and the older generation has more social capital; there is a difference between women and men in terms of social capital, and men have more social capital than women. There is a difference between age groups in terms of social capital, and the age group of 66 to 75 years has more social capital. Also, there is a relationship between income and social capital (P < 0.05).
ConclusionIn short, it can be said that there is a relationship between intergenerational variables, gender, age groups, income, type of job, marital status, level of education, place of residence, age of marriage, presence in society, and social capital; There is a difference between men and women as well as between different generations in terms of the variables of age of marriage, presence in society, economic capital, individual and social freedoms, social trust, and social mobility.
Keywords: Intergenerational, Social Capital, Tuyserkan, Social Mobility -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 3007 -3028زمینه
اعتماد میان زوجین یکی از اصلی ترین ارکان تشکیل خانواده است و زوجین آسیب دیده از خیانت برای ترمیم روابط زوجی، بیش از هرچیزی نیاز ساختن اعتماد دارند. بررسی ادبیات این حوزه بیانگر فقدان الگوی بومی برای ایجاد اعتماد در زوجین آسیب دیده از خیانت است.
هدفپژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی اعتماد در زوجین آسیب دیده از خیانت بر اساس طرحواره های هیجانی با میانجی گری الگوهای ارتباطی و ابرازگری هیجانی انجام شد.
روشروش تحقیق از نوع همبستگی بود که در قالب مدل یابی ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجین آسیب دیده از خیانت تشکیل داده که به مراکز مشاوره شهرستان های نوشهر، چالوس و تنکابن در فاصله زمانی اردیبهشت تا مرداد 1400 مراجعه کردند. نمونه تحقیق 300 نفر از زنان و مردان آسیب دیده از خیانت بودند (240 زن و 60 مرد) که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های اعتماد زوجین (رمپل و همکاران، 1985)، طرحواره هیجانی (لیهی، 2002)، الگوهای ارتباطی (کریستنسن و سالاوی، 1984) و ابرازگری هیجانی (کینگ و امونز، 1990) پاسخ دادند. داده های حاصل با روش همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS-26 و AMOS-24 تحلیل شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد، مدل مفهومی ارائه شده از برازش مطلوب برخوردار بوده و مورد تایید قرار گرفت. همچنین نتایج نشان داد طرحواره های سازگارانه و ناسازگارانه بر الگوهای ارتباطی، ابرازگری هیجانی و اعتماد زوجین اثر مستقیم و معنی داری دارد (05/0 >P)؛ همچنین در خصوص اثرهای غیر مستقیم، طرحواره های سازگارانه از طریق ابراز هیجان مثبت و طرحواره های ناسازگارانه با میانجی گری ابراز هیجان مثبت و ابراز صمیمیت بر اعتماد زوجین اثر غیرمستقیم و معنی داری داشت (01/0 >P).
نتیجه گیریبا توجه به برجسته بودن نقش اعتماد، و مخصوصا ترمیم اعتماد در زوجین آسیب دیده از خیانت توصیه می شود، از نتایج این پژوهش؛ به منظور طراحی و برنامه ریزی یک الگوی مداخله ای روانشناختی با هدف ارتقای اعتماد در زوجین آسیب دیده از خیانت در راستای بهبود سطح طرحواره های هیجانی سازگارانه، الگوهای ارتباطی مثبت و ابرازگری هیجانی مثبت و موثر استفاده شود.
کلید واژگان: ابرازگری هیجانی, اعتماد زوجین, الگوهای ارتباطی, خیانت, طرحواره های هیجانیBackgroundTrust between spouses is one of the fundamental pillars of family formation, and couples facing the aftermath of betrayal require, above all, the construction of trust to mend their marital relationships. A review of the literature in this area indicates a lack of indigenous models for building trust among couples impacted by infidelity.
AimsThe present research was conducted with the aim of providing a model of trust in couples affected by infidelity based on emotional schemas with the mediation of communication patterns and emotional expression.
MethodsThe research method was correlation type which was done in the from of structural modeling. The statistical population of this study is made up of all couples affected by infidelity who visited the counseling centers of Nowshahr, Chalus and Tonekabon between May and August 2021 the sample of the research was (300) men and women injured by infidelity (240 women and 60 men) who were selected by the available sampling method and couples trust questionnaires (IRS) Rempel et al. (1985), emotional schema (LESS) Leahy (2002), communication patterns (CPQ) Christensen and Salavy (1984) and emotional expressiveness (EEQ) completed King and Emmons (1990). The resulting data were analyzed by Pearson correlation method and structural equations with SPSS 26 and AMOS 24 software.
ResultsThe findings of the research showed that the presented conceptual model had a good fit and was approved. Also, the results showed that compatible and incompatible schemas have a direct and significant effect on communication patterns, emotional expression and trust of couples (P<0.05); Also, regarding the indirect effects, compatible schemas through the expression of positive emotion and incompatible schemas through the mediation of positive emotion expression and intimacy expression had an indirect and significant effect on couples' trust (P<0.01).
ConclusionConsidering the prominent role of trust, particularly trust restoration, in couples affected by infidelity, it is recommended to utilize the findings of this research to design and plan a psychotherapeutic intervention model. The aim is to enhance trust in couples impacted by infidelity, focusing on improving levels of adaptive emotional schemas, positive communication patterns, and effective emotional expression.
Keywords: Emotional Expression, Trust Of Couples, Communication Patterns, Infidelity, Emotional Schemas -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 2993 -3006زمینه
سنجش سازه های روانی از ابتدا تحت دو عنوان یکی سنجش شخصیت و دیگری سنجش استعداد، تقسیم بندی می شدند. سنجش شخصیت نه تنها در شناخت انسان موثر است بلکه یک موضوع بنیادین روان سنجی است.
هدفپژوهش حاضر با هدف ساخت ابزار سنجش شخصیت مبتنی بر پرسشنامه های شخصیتی موجود: براساس داده های بزرگ انجام شده است.
روشپژوهشگران تکنیک تحلیل تناظر را در داده های بدست آمده از 32 پرسشنامه شخصیتی روی گروه های مختلف تحت وب اجرا کردند. 829880 نفر به صورت داوطلبانه به 1766 سوال پاسخ دادند. افراد نمونه زنان و مردانی بودند که توانایی پاسخ به یک پرسشنامه تحت وب را داشتند. متغیر سن و جنسیت به عنوان متغیر های لنگر در نظر گرفته شد. برای تعیین عضویت هر سوال به بعد، شاخص cos2 ملاک انتخاب بود. تمام تحلیل ها با نرم افزار R انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که پرسشنامه های شخصیتی دارای دو بعد غالب می باشند، بعد اول 60/5 درصد واریانس اینرسی کل و بعد دوم 13/7 درصد واریانس اینرسی کل را تبیین می کنند (0/001 >p). بعد اول "ارتباط با انسان ها و اشیاء" و بعد دوم"نادیده گرفتن و اجتنابی عمل کردن" نام گذاری شد.
نتیجه گیریهمسو با پژوهش های گذشته برای سوالات شخصیتی دو بعد غالب ارزیابی شد و الگوریتمی از سوالات شخصیتی بدست آمد که می تواند برای مشاوره های پیش ازدواج، بالینی شغلی، متولیان آموزش و پرورش و پژوهشگاه های علوم انسانی کاربرد داشته باشد. بسیاری از مکاتب روانشناسی شخصیت را دارای دو بعد می دانند.
کلید واژگان: شخصیت, تحلیل تناظر, بعدیابی, روانسنجی, نرم افزار R, داده های بزرگBackgroundFrom the beginning, the assessment of psychological structures was divided under two headings, one personality assessment and the other talent assessment. Therefore, measuring personality is not only effective in knowing people, but it is a fundamental and elementary topic in psychometric science.
AimsThe current research was conducted with the aim of building a personality assessment tool based on existing personality questionnaires based on big data gathered from indipendent data sets.
MethodsThe researchers used the correspondence analysis technique in the data obtained from independent groups with 32 personality questionnaires were implemented on different groups on the web. 829,880 people voluntarily answered 1,766 questions. The sample was men and women who were able to answer a web questionnaire. Age and gender variables were considered as anchor variables. To determine the membership of each question, the cos2 index was the selection criterion. All analyzes were performed with R software.
ResultsThe results of the research showed that personality questionnaires have two dominant dimensions, the first dimension explains 60.5% of the total inertia variance and the second dimension explains 13.7% of the total variance (p<0.001). The first dimension was named "communication with people and things" and the second dimension was named "ignoring and avoiding".
ConclusionIn line with previous researches, two dominant dimensions were evaluated for personality questions and an algorithm of personality questions was obtained that can be used for premarital, clinical, career counseling, education and humanities research institutes. Many schools of psychology consider personality to have two dimensions.
Keywords: Personality, Correspondence Analysis, Dimensionality, Psychometrics, R Program, Big Data -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 2931 -2956زمینه
مرور مطالعات پیشین نشان داده است که عوامل روانشناختی از جمله پذیرش بیماری و خودنظم جویی هیجانی در تشدید نشانگان روده تحریک پذیر و پیامدهای درمانی آن تاثیر بسزایی دارند. از جمله روش های موثر بر افزایش پذیرش بیماری و بهبود خودنظمجویی هیجانی می توان به روش آموزش آرام سازی و آموزش آگاهی و ابراز هیجانی اشاره کرد.
هدفپژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش آرام سازی و آموزش آگاهی و ابراز هیجانی بر پذیرش بیماری و خودنظم جویی هیجانی در بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر مراجعه کننده به مطب های پزشکان فوق تخصص گوارش در شمال غرب تهران از سال 1400 تا تیرماه سال 1401 بود که تشخیص نشانگان روده تحریک پذیر را دریافت کرده بودند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 60 بیمار مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر انتخاب شد و سپس به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های پذیرش بیماری مزمن (بیجام و همکاران، 2015) و خود نظم جویی هیجانی (سبک های عاطفی) (هافمن و کاشدان، 2010) بود. هم چنین برای گروه آزمایش اول، آموزش آرام سازی و برای گروه آزمایش دوم، آموزش آگاهی و ابراز هیجانی در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت مجازی برگزار شد. جهت تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-26 استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد در مقایسه با آموزش آرام سازی، آموزش آگاهی و ابراز هیجانی به میزان بیشتری پذیرش بیماری را در مبتلایان به نشانگان روده تحریک پذیر افزایش می دهد. تفاوت اثر آرام سازی و آگاهی و ابراز هیجانی بر مولفه های تعهد به انجام کار (004/0 =P) و تمایل و رغبت به تحمل بیماری (034/0 =P) و به تبع آن بر نمره کل پذیرش بیماری (001/0 =P) معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد آموزش آرام سازی روش موثری برای بهبود خودنظم جویی هیجانی در مبتلایان به نشانگان روده تحریک پذیر نیست ولی تفاوت اثر آرامسازی و آموزش آگاهی و ابراز هیجانی بر عوامل سازگاری (011/0 =P)، پنهان کاری (001/0 =P) و تحمل (008/0 =P) معنادار است.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد، آموزش آگاهی و ابراز هیجانی در مقایسه با آموزش آرام سازی روش موثرتری برای افزایش پذیرش بیماری و بهبود خودنظم جویی هیجانی در مبتلایان به نشانگان روده تحریک پذیر است.
کلید واژگان: نشانگان روده تحریک پذیر, آموزش آرام سازی, آموزش آگاهی و ابراز هیجانی, پذیرش بیماری, خودنظم جویی هیجانیBackgroundA review of previous studies has shown that psychological factors such as disease acceptance and emotional self-regulation have a significant effect on the exacerbation of irritable bowel syndrome and its therapeutic consequences. Among the effective methods for increasing disease acceptance and improving emotional self-regulation, we can mention relaxation training and awareness and emotional expression training.
AimsThe present study was conducted with the aim of comparing the efficacy of relaxation training and awareness and emotional expression training on disease acceptance and emotional self-regulation in patients with irritable bowel syndrome.
MethodsThe current research design was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group and a two-month follow-up. The statistical population of the study included all patients with irritable bowel syndrome who referred to the gastroenterology Subspecialty offices in northwest Tehran from 2021 to July 2022, who had received the diagnostic criteria of irritable bowel syndrome. Using the purposeful sampling, 60 patients with irritable bowel syndrome were selected, And then they were randomly divided into three groups of 20 people (two experimental groups and one control group). The tools used in this research was the Chronic Illness Acceptance Questionnair (Beacham et al., 2015) and Emotional self-regulation (affective style) questionnaire (Hofmann & Kashdan, 2010). Also, for the first experimental group, relaxation training, For the second experimental group, awareness and emotional expression training in 8 sessions of 90 minutes it was held virtually. In order to analyze the research data, the Analysis of variance with repeated measures and SPSS-26 software was used.
ResultsThe findings showed that compared to relaxation training, awareness and emotional expression training increase disease acceptance in people with irritable bowel syndrome. The difference in the efficacy of relaxation and awareness and emotional expression on the components of commitment to engaging in activities (P= 0.004) and Willingness to endure (P= 0.034) and consequently on the total score of disease acceptance (P= 0.001) was significant. Also, the results showed that relaxation training is not an effective method for improving emotional self-regulation in patients with irritable bowel syndrome, however, the difference between the effect of relaxation training and awareness and emotional expression training on the factors of adjusting (P= 0.011), concealing (P= 0.001) and tolerating (P= 0.008) is significant.
ConclusionBased on the findings of the present study, it seems awareness and emotional expression training is a more effective method to increase disease acceptance and improve emotional self-regulation in irritable bowel syndrome patients compared to relaxation training.
Keywords: Irritable Bowel Syndrome, Relaxation Training, Awareness, Emotional Expression Training, Disease Acceptance, Emotional Self-Regulation -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 2897 -2912زمینه
روانشناسی مثبت گرا با تکیه بر استعدادها و توانایی ها، به جای تمرکز بر بیماری ها، جای خود را در ادبیات روانشناسی گشوده است و با پیشرفت روزافزون جوامع و گسترش مادی گرایی، اهمیت بیشتری یافته است. شادکامی در نظریه مارتین سلیگمن، یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی مثبت گرا است و به احساس خوشحالی و رضایت فرد اشاره می کند.
هدفپژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای شادکامی با محوریت دیدگاه مارتین سلیگمن انجام شد.
روشروش پژوهش حاضر، کیفی بود که با روش گراندد تئوری (نظریه زمینه ای) انجام شد. جامعه آماری در بخش بررسی نظریه سلیگمن، محتوای کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا: درک جدیدی از نظریه شادکامی و بهزیستی بود که تمام محتوای آن با دقت توسط پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفت و در بخش خبرگان نیز، جامعه آماری شامل تمامی متخصصان روانشناسی مثبت گرا در شهر تهران در سال 1402 بود که با نمونه گیری گلوله برفی شناسایی شدند و با نظرخواهی از 10 نفر از این خبرگان، نظرات آنان در مورد موضوع مورد مطالعه، بررسی شد.
یافته هادر پژوهش حاضر عوامل علی، زمینه ای و مداخله گر شادکامی شناسایی شدند. از طرفی راهبردهای تمرکز بر نقاط قوت، تمرین شکرگزاری، تمرین پذیرش رنج ها، تعیین اهداف و برنامه ریزی هفتگی یا ماهانه، برقراری و حفظ روابط مثبت و ارتباطات معنادار با دیگران، تمرین زندگی در حال و ارزش قائل شدن به لحظات حال و فعالیت های ورزشی و تحرک بدنی به عنوان راهکارهای شادکامی شناسایی شدند. در نهایت مشخص شد شادکامی پیامدهای مختلفی شامل بهبود روحیه، بهبود سلامت، بهبود روابط، افزایش خلاقیت، موفقیت در کار، حفظ تعادل روحی و افزایش انگیزه را به همراه دارد.
نتیجه گیرییافته های پژوهش حاضر نشان داد که شادکامی اصیل مارتین سلیگمن با دیدگاه خبرگان حوزه روانشناسی مثبت گرا همخوانی دارد؛ زیرا هر دو تاکید دارند که شادکامی، رضایت و آرامش درونی است که می تواند از طریق ارتباط معنوی با خداوند و پیروی از اصول دینی و اخلاقی و نگرش مثبت به زندگی میسر شود.
کلید واژگان: شادکامی, نظریه سلیگمن, روان شناسی مثبت گراBackgroundBy relying on talents and abilities, instead of focusing on diseases, positive psychology has opened its place in psychology literature and has become more important with the increasing progress of societies and the spread of materialism. In Martin Seligman's theory, happiness is one of the most important concepts in positive psychology and refers to a person's feeling of happiness and satisfaction.
AimsThe current research was conducted with the aim of providing a model for happiness based on Martin Seligman perspective.
MethodsThe method of the current research was qualitative, which was carried out using the grounded theory method. The statistical population in the review section of Seligman's theory was the content of the book "Prosperity of Positive Psychology: A New Understanding of the Theory of Happiness and Well-Being", all of its content was carefully examined by researchers, and in the expert section, the statistical population included all positive psychology specialists in Tehran. It was in 1402 that they were identified by snowball sampling and by asking the opinion of 10 of these experts, their opinions on the subject under study were examined.
ResultsIn the present study, causal, contextual and intervening factors of happiness were identified. On the other hand, strategies for focusing on strengths, practicing gratitude, practicing acceptance of suffering, setting goals and weekly or monthly planning, establishing and maintaining positive relationships and meaningful connections with others, practicing living in the present and valuing the present moments and sports activities and mobility Physical activity was identified as a means of happiness. Finally, it was found that happiness brings various consequences, including improving mood, improving health, improving relationships, increasing creativity, success at work, maintaining mental balance, and increasing motivation.
ConclusionThe findings of the present study showed that Martin Seligman's genuine happiness is consistent with the opinion of experts in the field of positive psychology; Because both emphasize that happiness, satisfaction and inner peace can be achieved through spiritual connection with God and following religious and moral principles and a positive attitude towards life.
Keywords: Happiness, Seligman's Theory, Positive Psychology -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 2879 -2896زمینه
از جمله مهم ترین عوامل موثر در خلاقیت، امواج مغزی است. از بین اموج مغزی، امواج آلفا و تتا موثرترین عامل در ایجاد خلاقیت در افراد است. فعالیت موج آلفا فعالیت نوسانی غالب مغز انسان بوده و کارکردهای شناختی پایه و پیچیده مانند تفکر واگرا در ارتباط است. پژوهش های گذشته اغلب خلاقیت را به عنوان یک مفهوم منسجم در نظر گرفته اند که می تواند با استفاده از پرسشنامه ارزیابی شود، و به نظر نمی رسد برای مکانیسم زیربنایی (عصب شناسی) کافی باشد.
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت الگوی امواج مغزی آلفا و تتا در نواحی خلفی نیمکره راست در تفکر واگرا و همگرا بود.
روشطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با پیگیری دو ماهه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانشجویان 20 تا 46 ساله رشته روانشناسی و علوم شناختی تحصیلات تکمیلی پیام نور و پژوهشکده علوم شناختی پردیس در سال 1402 بود. نمونه پژوهش شامل 32 زن و مرد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در موقعیت آزمایشی (همگرا و واگرا) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه دست برتری (چاپمن، 1987)، دستگاه الکتروانسفالوگرافی 64 کاناله، تکالیف تفکر واگرا، تکالیف تفکر همگرا بود. امواج مغزی ثبت شده از هر 4 موقعیت در باند آلفا و تتا با استفاده از نرم افزار نوروگاید به یک سری کمیت (QEEG) تبدیل شد. داده های کمی استخراج شده با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که بین دو موقعیت (تفکر واگرا و همگرا) مورد مطالعه در ناحیه پس سری تفاوت وجود دارد و تفاوت دو موقعیت واگرا و همگرا معنادار و معناداری به نفع تفکر واگرا بود (01/0 P<).
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر می تواند زمینه ای برای مطالعات بیشتر در ارتباط با موج نگار مغزی و مولفه های دیگر الکتروانسفالوگرام کمی همچون توان مطلق، هم نوسانی در دیگر باندهای فرکانسی در تفاوت تفکر واگرا و همگرا باشد.
کلید واژگان: تفکر واگرا و همگرا, الکتروانسفالوگرافی کمی, امواج مغزی آلفا و تتاBackgroundOne of the most influential factors in creativity is brain waves. Among brain waves, alpha and theta waves are considered the most effective in fostering creativity in individuals. Alpha wave activity represents the dominant oscillatory activity of the human brain and is associated with fundamental and complex cognitive functions such as divergent thinking. Previous research has often conceptualized creativity as a cohesive concept that can be assessed using questionnaires, which may not seem sufficient for the underlying mechanism.
AimsThe aim of the present study was to investigate the differences in the patterns of alpha and theta brain waves in the posterior regions of the right hemisphere during divergent and convergent thinking.
MethodsThe current study employed a semi-experimental pre-test-post-test design with a two-month follow-up period. The research population consisted of all graduate students aged 20 to 46 years in psychology and cognitive sciences at Payam Noor University and the Cognitive Sciences Research Institute in 2023. The sample included 32 participants (16 men and 16 women) selected using purposive sampling and randomly assigned to experimental conditions (divergent and convergent). The research instruments included the Chapman Superiority Scale (Chapman, 1987), a 64-channel Ant EEG system, tasks for divergent thinking (snake counting, alternate uses), and tasks for convergent thinking (number counting, Tower of London).
ResultsThe repeated measures analysis of variance showed significant differences between the two study conditions (divergent and convergent) in the posterior region. The difference between divergent and convergent conditions was statistically significant in favor of divergent thinking for both alpha (P< 0.05) and theta (P< 0.01) bands.
ConclusionThe findings of the present study can provide a basis for further investigations into brainwave neurofeedback and other quantitative electroencephalogram (QEEG) components, such as absolute power, coherence in other frequency bands, in relation to divergent and convergent thinking differences.
Keywords: Divergent, Convergent Thinking, Quantitative Electroencephalography -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 2855 -2878زمینه
ترس از پرواز جزو دسته بندی هراس ها است که می تواند اثر منفی بر روی افراد داشته باشد. این ترس می تواند ناشی از عوامل زیادی همچون عملکردهای رفتاری، مغزی و تنظیم هیجان باشد. از آنجایی سفرهای هوایی از سفر با سایر وسایل نقلیه ایمن تر هستند، بنابراین درمان این اختلال از اهمیت زیادی برخوردار است.
هدفاین پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه واقعیت مجازی بر کارکردهای رفتاری، تنظیم هیجان و عملکردهای مغزی به وسیله اف نیرز در درمان ترس از پرواز انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه آزمایش (آموزش واقعیت مجازی) و یک گروه گواه (هر گروه 13 نفر) با پیگیری 1 ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی افراد دارای ترس از پرواز بود که در سال 1402 و 1403 در شهر تهران طی فراخوانی در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و تلگرام از آن ها دعوت به همکاری شد. از پرسشنامه ترس از پرواز (بورناس و همکاران، 1999)، پرسشنامه تنظیم هیجان (گراس و جان، 2003) و طیف نگاری کارکردی مادون قرمز نزدیک (اف نیرز) برای گردآوری داده ها استفاده شد و همچنین از پروتکل 5 جلسه ای (هر هفته یک جلسه و هر جلسه 60 دقیقه) برنامه واقعیت مجازی برای مداخله استفاده شد. داده ها با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تی-تست تجزیه و تحلیل شدند. از نرم افزار SPSS نسخه 26 برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که برنامه واقعیت مجازی باعث بهبود کارکردهای رفتاری شد (01/0 >p) اما بر روی تنظیم هیجانی و شاخص های فعالیت مغزی اثربخشی معناداری نداشت (01/0 <p).
نتیجه گیریدر مجموع برنامه واقعیت مجازی دارای اهمیت زیادی در بهبود ترس از پرواز است و می تواند کارکردهای رفتاری فرد را ارتقاء ببخشد و در نتیجه افراد می توانند بدون ترس از پرواز، از هواپیما استفاده کنند و در نتیجه می توان از این روش برای درمان ترس از پرواز استفاده کرد.
کلید واژگان: اف نیرز, ترس از پرواز, تنظیم هیجان, عملکرد مغزی, کارکردهای رفتاری, واقعیت مجازیBackgroundFear of flying is one of the categories of phobias that can have a negative effect on people. This fear can be caused by many factors such as behavioral functions, brain and emotion regulation. Since air travel is safer than traveling with other vehicles, therefore, treating this disorder is very important.
AimsThis research was conducted with the aim of determining the effectiveness of virtual reality program on behavioral functions, emotional regulation and brain functions by FNIRS in the treatment of aerophobia.
MethodsThe current research design was a semi-experimental pre-test-post-test type with an experimental group (virtual reality training) and a control group (13 people in each group) with a 1-month follow-up. The statistical population of this research included all people with fear of flying who were invited to cooperate in 1402 and 1403 in the city of Tehran through a call on Instagram and Telegram social networks. The fear of flying questionnaire (Bournas et al., 1999), emotion regulation questionnaire (Gross and John, 2003) and functional near infrared spectroscopy (NIRS) were used to collect data, as well as the 5-session protocol (One session per week and 60 minutes each session) virtual reality program was used for intervention. The data were analyzed with the methods of analysis of variance with repeated measurements and t-test. SPSS version 26 software was used for data analysis.
ResultsThe findings indicated that the virtual reality program improved behavioral functions
(p< 0.01), but it had no significant effect on emotional regulation and brain activity indicators
(p> 0.01).ConclusionIn general, the virtual reality program is very important in improving the fear of flying and can improve the behavioral functions of a person, and as a result, people can use the plane without fear of flying, and this method can be used to treat the fear of flying.
Keywords: Aerophobia, Behavioral Functions, Brain Functions, Functional Near-Infrared Spectroscopy (FNIRS), Emotional Regulation, Virtual Reality Program -
ادراک زنان با صمیمیت پایین از کیفیت ابرازگری هیجانی همسران خود: یک پژوهش پدیدارشناختی
ابرازگری هیجانی یکی از مولفه های اصلی در صمیمیت زناشویی محسوب شده که تاثیر بسزایی بر روی کیفیت زندگی زناشویی و صمیمیت زوجین دارد. هدف پژوهش حاضر توصیف ادراک مشترک زنان با صمیمیت پایین از ابرازگری هیجانی همسران شان بود. روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. نمونه مورد پژوهش شامل نه نفر از زنان متاهل شهر تهران در سال 1400 بود که در زندگی مشترک خود صمیمیت پایین را تجربه کرده و به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. برای تعیین سطح صمیمیت زنان از بعد صمیمیت عاطفی پرسشنامه ارزیابی شخصی صمیمیت (PAIR) و برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد که این فرایند تا زمان به اشباع رسیدن داده ها ادامه پیدا کرد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز مطابق با الگوی هفت مرحله ای کلایزی انجام پذیرفت. یافته های پژوهش حاکی از وجود پنج مضمون اصلی: اجتناب از ابرازگری هیجانی، عدم توجه به نیازهای همسر، ابرازگری محدود و نامناسب، ابرازگری هیجانی واکنشی و ایجاد سد دفاع هیجانی در مقابل همسر بود. پژوهش حاضر نشان داد که زنان با صمیمیت پایین، همسران خود را فاقد خودافشایی و ابرازگری هیجانی مناسب ادراک می-کنند. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که زنان با سطح صمیمیمت پایین، ابرازگری هیجانی همسران شان را به صورت منفی ادراک می کنند، به گونه ای که همسران شان از ابرازگری هیجانی خود اجتناب کرده یا اینکه به اشکال نامناسبی هیجان های خود را در روابط زناشویی خویش ابراز می کنند.
کلید واژگان: ابرازگری هیجانی, صمیمیت, روابط زناشویی, پژوهش کیفیThe Perception of Women With Low Intimacy About the Quality of Emotional Expression of Their Spouses: Phenomenological ResearchEmotional expression is one of the main components in marital intimacy between spouses, which has a significant impact on the quality of marital life and intimacy between the couples. The aim of the present study was to describe the common perception of women with low intimacy about the quality of emotional expression of their husbands. The present research method was qualitative and phenomenological. The research sample included 9 married women in Tehran in 2021, who experienced low marital intimacy and were selected by volunteer sampling. To determine the level of intimacy of women, the emotional intimacy dimension of Personal Intimacy Assessment Questionnaire (PAIQ) was used and semi-structured interview was used to collect data, and this process continued until data saturation was reached. The data analysis was also performed according to the seven-step Colaizzi’s method. The findings of the research indicated the existence of five main themes: avoiding emotional expression, not paying attention to the needs of the spouse, limited and inappropriate expression, reactive emotional expression, and creating an emotional defensive barrier in front of the spouse. The present study showed that women with low intimacy perceive their spouses without appropriate self-disclosure and emotional expression. Based on the findings of the present research, it can be concluded that women with a low level of emotional intimacy perceive their husbands' emotional expression in a negative way, that they generally avoid their emotional expression or that they express their emotions in an inappropriate way in their marital relationships.
Keywords: Emotional Expression, Intimacy, Marital Relationships, Qualitative Research -
وجود یک یا هر دو والد دارای اعتیاد در خانواده طیف وسیعی از چالش ها و مشکلات را برای اعضای خانواده مخصوصا جوان در آستانه ازدواج ایجاد می کند. پژوهش حاضر با هدف کشف چالش ها و مشکلات روان شناختی و اجتماعی پسران دارای والد معتاد در آستانه ازدواج افغانستانی و دستیابی به شبکه مضامین این چالش ها و مشکلات انجام شد. روش پژوهش از نوع کیفی و طرح پژوهش از نوع تحلیل مضمون بود. مشارکت کنندگان پسران در آستانه ازدواج افغانستانی با والد معتاد (18 تا 23 ساله) ساکن شهر کرمان و حومه بودند که تعداد 11 جوان در پژوهش مشارکت کردند. روش انتخاب مشارکت کنندگان از نوع گلوله برفی بود. جهت گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. یافته های پژوهش 362 کد اولیه، 34 مضمون پایه، نه مضمون سازمان دهنده و یک مضمون فراگیر را نشان داد. مضامین سازمان دهنده استخراج شده عبارت بودند از: مشکلات روان شناختی، ننگ و مشکلات اجتماعی، مشکلات اقتصادی، مشکلات حقوقی و قانونی، مشکلات تربیتی، خوش بینی، تاب آوری، تجربه آموزنده، دلسوزی برای کودکان اعتیاد، و مضمون فراگیر نیز قرار (تعادل ذهنی) بود. جوانان با والد/والدین معتاد با مشکلات فراوانی از جمله مشکلات روان شناختی روبرو هستند که می تواند در روند ازدواج آنها اخلال ایجاد کند. مداخلات روان شناختی و آموزشی می تواند راهبرهای موثری در زمینه ی پیشگیری از اعتیاد، کمک به افسردگی و اضطراب و بالا بردن سرسختی و تاب آوری این جوانان باشد. با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که اعتیاد والدین تاثیر منفی روی ازدواج جوانان و زندگی مشترک آن ها می گذارد.
کلید واژگان: پسران در آستانه ازدواج, افغانستانی, شبکه مضامین, والد معتادHaving one or two addicted parents in the family creates a wide range of challenges and problems for family members, especially young ones on the verge of marriage. The present study was conducted with the aim of discovering the psychological and social challenges and problems of Afghan boys who are on the verge of marriage and have drug addicted parent and obtaining a network of the themes of these challenges and problems. The research method was qualitative and the research design was thematic analysis. The statistical population was Afghan boys on the verge of marriage with drug addict parent (18 to 23 years old) living in Kerman and its suburbs, among whom 11 young people participated in the research. The method of selecting participants was snowball. A semi-structured interview was used in order to collect information. The findings of the research showed 362 primary codes, 34 basic themes, 9 organizing themes and one overarching theme. The extracted organizing themes were: psychological problems, stigma and social problems, economic problems, legal and regulatory problems, training problems, optimism, resilience, Informative experience, compassion for children of addiction. The overarching theme was the equanimity of these young people. Young people with addicted parent(s) faces many problems, including psychological problems that can disrupt their marriage process. Psychological and educational interventions can be an effective strategy in the field of addiction prevention, help with depression and anxiety, and increase the tenacity and resilience of these young people. According to the findings of this research, it can be concluded that parental addiction has a negative effect on young people's marriage and their common life.
Keywords: Boys On The Verge Of Marriage, Afghan, Theme Network, Addicted Parent -
کمال گرایی روان رنجور، پیامدهای روان شناختی متنوعی دارد، که در چارچوب کاربست های روان درمانی باید مورد توجه قرار گیرد. پژوهش حاضر جهت تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر ناگویی هیجانی و انتظار از ازدواج ایده آل گرایانه در دختران کمال گرای روان رنجور انجام گردید. جامعه ی آماری پژوهش دختران کمال گرای روانجور مراجعه کننده به مراکز مشاوره ی شهر اهواز بود که نمونه ای شامل 5 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و کسب حداقل نمره ی خط برش 145 در آزمون کمال گرایی روان رنجور انتخاب شدند. این مطالعه از نوع طرح شبه آزمایشی تک موردی بود. پروتکل درمان متمرکز بر هیجان گلدمن و گرینبرگ (2015) 11 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. مشارکت کنندگان مقیاس ناگویی هیجانی و انتظار از ازدواج ایده آل گرایانه را تکمیل نمودند. داده ها در سه مرحله خط پایه، درمان و پیگیری جمع آوری شدند و به روش شاخص تغییر پایا، درصد بهبودی و ترسیم دیداری تحلیل شدند. نتایج درصد بهبودی نشان داد که آزمودنی ها در مرحله ی درمان در متغیر ناگویی هیجانی (58/10) و در متغیر انتظار از ازدواج ایده آل گرایانه (98/12) و در مرحله ی پیگیری در متغیر ناگویی هیجانی (41/19) و در متغیر انتظار از ازدواج ایده آل گرایانه (86/24)، بهبود پیدا کردند. هم چنین شاخص تغییر پایای هر دو متغیر در مرحله ی پس از درمان و پیگیری معنادار (96/1 z= و سطح معناداری 05/0) بود. بنابراین درمان متمرکز بر هیجان از طریق مواجهه، ابراز و تنظیم مجدد هیجانات و همچنین شناسایی و ابراز خواسته ها و نیازها، باعث کاهش ناگویی هیجانی و انتظار از ازدواج ایده آل گرایانه در دختران کمال گرای روان رنجور می شود.کلید واژگان: درمان متمرکز بر هیجان, ناگویی هیجانی, انتظار از ازدواج ایده آل گرایانه, کمال گرایی روان رنجورNeurotic perfectionism has a variety of psychological consequences that should be considered in psychotherapy applications. The present study aimed to examine the effectiveness of emotion-focused therapy (EFT) in alexithymia and idealistic marriage expectations in neurotic perfectionist girls. The research population consisted of neurotic perfectionist girls visiting counseling centers in Ahvaz. The participants were a sample of 5 girls selected using purposive sampling with a minimum cut-off score of 145 in the Neurotic Perfectionism Questionnaire (NPQ). This study was conducted using a single-case quasi-experimental design. The emotion-focused therapy (EFT) protocol (Goldman & Greenberg, 2015) was implemented in eleven 90-minute sessions. The participants completed the Toronto Alexithymia Scale (TAS-20) and the Marriage. Expectation Scale (MES). The data were collected in three baseline, treatment, and follow-up phases, and were analyzed using the reliable change index (RCI), recovery rate, and visual drawing. The analysis of the recovery rate showed the participants’ alexithymia (10.58) and idealistic marriage expectations (12.98) improved in the treatment phase and their alexithymia (19.41) and idealistic marriage expectations (24.86) improved in the follow-up phase. Moreover, the reliability change index of both variables in the post-treatment and follow-up phases was significant (z=1.96; P = 0.05). Thus, emotion-focused therapy (EFT) reduces alexithymia and idealistic marriage expectations in neurotic perfectionist girls by confronting, expressing, and regulating emotions, and identifying and expressing desires and needsKeywords: Emotion-Focused Therapy (EFT), Alexithymia, Idealistic Marriage Expectations, Neurotic Perfectionism
-
سقط جنین نه تنها یک رویداد پزشکی است که یک رویداد روانی نیز می باشد. موضوع سقط جنین در اغلب جوامع مسکوت مانده و به عنوان یک موضوع تابو در نظر گرفته می شود. هدف این پژوهش بررسی تجربه زیسته مردان متاهلی بود که همسران آنها سقط جنین غیرعمدی داشته اند و در سال 1402 در استان لرستان و شهر خرم آباد زندگی می کردند. روش پژوهش حاضر، روش تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند، انتخاب شدند. فرایند نمونه گیری تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و با 10 نفر از مردان متاهل مصاحبه شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش توصیفی جیورجی مورد تحلیل قرار گرفت. واکاوی تجربیات زیسته مصاحبه شوندگان در زمینه چگونگی مواجهه با سقط غیرعمدی جنین منجر به شناسایی 10 جزء تشکیل دهنده گردید که شامل احساس غمگینی و خلق پایین، سرزنش و تقصیر، دلبستگی و فقدان، نقش حمایتی مردان، اعتقادات مذهبی، نابودی رویا، تعارضات زناشویی، استفاده از خدمات مشاوره ای، حمایت اجتماعی و راهکارهای خودمراقبتی بود. در مجموع می توان گفت تجربه مشارکت کنندگان نشان دهنده تاثیر عمیق این رویداد بر روند زندگی زناشویی زوجین بوده است و سازگاری با این تجربه از طریق حمایت خانواده، باورهای مذهبی و... می تواند به پذیرش این موضوع و گذر از این دوران به افراد کمک نماید.کلید واژگان: سقط غیرعمدی جنین, مردان متاهل, تجربه زیسته, پدیدارشناسیmiscarriage is not only a medical event but also a psychological event. The subject of Miscarriage remains silent in most societies and is considered a taboo subject. The purpose of this research was to investigate the lived experience of married men whose wives had an unintentional Miscarriage and who lived in the city of Khorramabad and Lorestan province in 1402. The present research method was a qualitative research method of phenomenological type. The participants were selected using a purposive non-random sampling method. The sampling process continued until theoretical saturation was reached and 10 married men were interviewed. The obtained data were analyzed using Giorgi''s descriptive method. Analyzing the lived experiences of the interviewees in the field of how to deal with unintentional Miscarriage led to the identification of 10 constitutive components, which include feelings of sadness and low mood, blame and guilt, attachment and loss, the supportive role of men, religious beliefs, destruction of dreams, marital conflicts, use of Counseling services, social support and self-care solutions. In general, it can be said that the experience of the participants has shown the deep impact of this event on the marital life of couples, and adaptation to this experience through family support, religious beliefs, etc. can help people to accept this issue and pass through this period.Keywords: Miscarriage, Married Men, Lived Experience, Phenomenology
-
نشریه پژوهش های مشاوره، پیاپی 90 (تابستان 1403)، صص 208 -235هدف
هدف از نگارش مقاله ی حاضر، بررسی رابطه ی جهانی شدن فرهنگی و فضاهای همسرگزینی با تکیه بر نقش میانجی گری هویت مدرن بود.
روشنوع پژوهش توصیفی و روش نیز پیمایش بود. حجم نمونه نیز به صورت تمام شماری، تعداد 271 نفر از دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) که طی سال های 1398 تا 1401 ازدواج کرده بودند، را تشکیل داد که این تعداد توانستند به سیاهه ی جهانی شدن فرهنگی و هویت مدرن پاسخ دهند. چنانچه داده های گردآوری شده با بهره بردن از نرم افزارهای SPSS و AMOS و آزمون های همبستگی پیرسون، رگرسیون و سوبل مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفتند.
یافته هااز حیث تاثیرگذاری بر ابعاد متغیر وابسته (فضاهای همسرگزینی)، بیشترین میزان مربوط به رابطه ی میان فردگرایی و فضای نظارت گریز همسرگزینی بود (0.77)؛ بدین معنا که هرچه میزان فردگرایی بالاتر باشد، به همان میزان نیز میزان ازدواج های نظارت گریز افزایش پیدا می کند و بلعکس. کمترین میزان ارتباط نیز میان متغیرهای استفاده از موسیقی ایرانی و فضای نظارت منفعلانه ی همسرگزینی (0.16) دیده شد. همچنین با تکیه بر آزمون سوبل، مشخص گردید که میزان این آماره در همه ی متغیرها بزرگ تر از 96/1± است و این بدین معناست که متغیر هویت مدرن نقش معناداری به عنوان میانجی در رابطه ی بین جهانی شدن فرهنگی و فضاهای همسرگزینی ایفا نموده است.
نتیجه گیریبا توجه به اینکه رفتار اجتماعی از لحظه ی تولد تا زمان مرگ در حال شدن و درونی شدن است، به منظور بهبود عملکرد افراد در موضوع همسرگزینی، متولیان امر باید در جهت هویت سازی و تقویت منابع هویت ساز سنتی و ایضا شکل دادن به هویت مقاوم در مواجهه با هویت مدرن و جهانی شده تلاش کنند. همچنین نظارت توامان والدین در کنار انتخاب آگاهانه فرزندان می تواند در عملکرد همسرگزینی موثر واقع شود.
کلید واژگان: جهانی شدن فرهنگی, هویت مدرن, همسرگزینی, فضا, دانشگاه الزهرا (س)PurposeThe purpose of writing this article was to investigate the relationship between cultural globalization and marriage spaces, relying on the mediating role of modern identity.
MethodThe type of research was descriptive and the method was survey. The total sample consisted of 271 students of Al-Zahra University (S) who were married between 1398 and 1401, and this number was able to respond to the question of cultural globalization and modern identity. The collected data were analyzed and interpreted using SPSS and AMOS software and Pearson, regression and Sobel correlation tests.
FindingsIn terms of influencing the dimensions of the dependent variable (spouse selection spaces), the highest rate was related to the relationship between individualism and the unsupervised spousal selection space (0.77); This means that the higher the level of individualism, the higher the number of unsupervised marriages and vice versa. The lowest level of correlation was also seen between the variables of using Iranian music and the atmosphere of passive surveillance in choosing a spouse (0.16). Also, relying on the Sobel test, it was determined that the value of this statistic in all variables is greater than ±1.96, and this means that the variable of modern identity has played a significant role as a mediator in the relationship between cultural globalization and spouse selection spaces.
ConclusionConsidering that the social behavior is being internalized from the moment of birth to the time of death, in order to improve the performance of people in the matter of choosing a spouse, the trustees of Sadr al-Ashara should be in the direction of identity formation and strengthening of traditional identity formation resources and also form a resistant identity in the face of identity. try to be modern and globalized. Also, the supervision of parents, along with the conscious choice of children, can be effective in the performance of choosing a spouse.
Keywords: Cultural Globalization, Modern Identity, Marriage, Space, Al-Zahra University -
نشریه پژوهش های مشاوره، پیاپی 90 (تابستان 1403)، صص 182 -207هدف
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش چشم انداز آینده بر جهت گیری هدف و امید تحصیلی دانش آموزان پسر پایه یازدهم شهر باغملک انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه یازدهم شهر باغملک در سال تحصیلی 1401-1400 بود. از بین این افرد، 48 نفر که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش (24 نفر) و گواه (24 نفر) جایگذاری شدند. در این پژوهش از پرسشنامه جهت گیری هدف و پرسشنامه امید به تحصیل استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش طی 9 جلسه 60 تا 90 دقیقه ای، مداخله ی آموزشی چشم انداز آینده را دریافت کردند. سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری نشان داد که آموزش چشم انداز آینده بر ابعاد جهت گیری هدف (تسلط گرا، تسلط گریز، عملکردگرا و عملکردگریز) و امید تحصیلی در دانش آموزان پسر پایه یازدهم به صورت معناداری اثر بخش است (005/0>p).
نتیجه گیریبه طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش چشم انداز آینده بر جهت گیری هدف و امید تحصیلی اثر بخش است و می تواند برای بهبود وضعیت امید تحصیلی و جهت گیری هدف در دانش آموزان پسر پایه یازدهم استفاده گردد.
کلید واژگان: آموزش چشم انداز آینده, امید تحصیلی, جهت گیری هدف, دانش آموزانAimThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of future perspective education on goal orientation and academic hope in 11th grade male students of Baghmalek city (Iran).
MethodsThe current experimental research design included a pre-test and post-test experiment with a control group. The population of this research included all 11th grade male students in Baghmalek city in the academic year of 1400-1401 (persian calendar). Among these individuals, 48 persons who met the criteria for entering the research were selected through multi-stage random sampling method and were placed in two experimental (n=24) and control (n=24) groups. In this research, Goal Orientation Questionnaire and Education Hope Questionnaire were used. After the pre-test, the experimental group received the educational perspective of the future vision during nine 60 to 90 minutes sessions. Then a post-test was taken from both groups.
FindingsThe results of multivariate and univariate covariance analysis showed that future perspective education had a significant effect on the dimensions of goal orientation (dominant, dominant-avoidant, performance-oriented and performance-avoidant) and academic hope in 11th grade male students (p > 0.005).
ConclusionIn general, the results of this research showed that teaching the future perspective is effective on goal orientation and educational hope and can be used to improve the academic hope and goal orientation of 11th grade male students.
Keywords: Future Perspective Education, Academic Hope, Goal Orientation, Students -
نشریه پژوهش های مشاوره، پیاپی 90 (تابستان 1403)، صص 142 -181هدف
هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی از خدمات مشاوره مدرسه است بر اساس شرایط و پیامدهای نظریه زمینه ای تا به مشاوران مدرسه کمک کند خدمات مناسب را جهت رشد یکپارچه دانش آموزان به کار گیرند.
روشروش پژوهش از نوع پژوهش کیفی بود که با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای انجام شد. گردآوری داده ها در این پژوهش، به دو روش مصاحبه نمیه ساختار یافته و ترجمه اسناد معتبر مشاوره مدرسه بود. شرکت کنندگان در این پژوهش 8 مشاور تخصصی مدرسه با درجه دکترای تخصصی مشاوره بودند که بیش از 10 سال در مدارس به عنوان مشاور مدرسه کار کردند.
یافته هایافته های این پژوهش بر اساس حوزه های نظریه زمینه ای شامل مفاهیمی از عوامل و پیامدهای خدمات مشاوره هستند. این مفاهیم عبارت اند از: نیازهای رشدی دانش آموزان، صلاحیت حرفه ای مشاوران مدرسه، ضرورت آگاهی خانواده ها، بافت فرهنگی، سبک زندگی خانواده ها، خط مشی آموزش و پرورش، پدیده کنکور، روان پزشکان و تجویز دارو، نگرش درمانی به جای نگرش پیشگیرانه، موسسات و مدارس غیر دولتی، استانداردهای دانش آموزان، استانداردهای مشاوران، خدمات مستقیم، خدمات غیر مستقیم.
نتیجه گیرییافته های پژوهش نشان دادند که ارائه خدمات مشاوره مدرسه باید بر اساس نیازهای رشدی دانش آموزان باشد، بافت فرهنگی و سبک زندگی خانواده ها در نظر گرفته شود، مشاوران مدرسه استانداردهای لازم را برای ارائه خدمات داشته باشند و نهایتا، خدمات مستقیم و غیر مستقیم مشاوره مدرسه به صورت تخصصی و در چارچوب منظمی ارائه شوند تا رشد یکپارچه دانش آموزان که شامل رشد شخصی، رشد تحصیلی، رشد هیجانی/اجتماعی، و رشد شغلی است، تسهیل شود.
کلید واژگان: خدمات مشاوره مدرسه, دانش آموزان, مشاوران مدرسه, نظریه زمینه ایAimThe purpose of this research is to provide a model of school counseling services based on the conditions and implications of the grounded theory to help school counselors use appropriate services for the integrated development of students.
MethodsThe research method was a qualitative research that was conducted using the grounded theory approach. Semi-structured interviews and the translation of authentic school counseling documents were used in this study to collect data. Eight professional school counselors with doctoral degrees in counseling, who worked in schools as a school counselor for more than 10 years, and many of whom teach at universities, participated in this study.
ResultsThe findings of this research are based on the field of grounded theory, including concepts of the factors and consequences of school counseling services. These concepts include: developmental needs of students, professional competence of school counselors, necessity of family awareness, cultural context, family lifestyle, education policy, entrance exam phenomenon, psychiatrists and drug prescription, therapeutic attitude instead of preventive attitude, non-governmental institutions and schools, student standards, and counselor standards.
ConclusionsThe findings of the research showed that the provision of school counseling services should be based on the developmental needs of students, the cultural context and lifestyle of families should be considered, school counselors should have the necessary standards to provide services, and finally, direct and indirect counseling services. The school should be provided in a specialized manner and in a regular framework to facilitate the integrated growth of students.
Keywords: School Counseling Services, Students, School Counselors, Grounded Theory -
هدف
هدف اصلی این پژوهش کاربرد خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی برای نوجوان تراجنسیتی با افکار خودکشی گرایی بود.
روشدر این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شد. نمونه پژوهش یک نوجوان تراجنسیتی (زن به مرد) و والدینش بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مقیاس افکار خودکشی گرایانه طی مراحل درمان توسط نوجوان تکمیل شد و خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی در 27 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. همچنین برای تحلیل و تفسیر داده ها از ترسیم دیداری استفاده شد.
نتایجنتایج مرحله به مرحله خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی نشان می دهد این درمان در کاهش معنادار افکار خودکشی گرایی نوجوان تراجنسیتی موثر بوده است.
نتیجه گیریکار بالینی موفق با نوجوانان تراجنسیتی و خانواده های آنان رابطه ای مبتنی بر دلبستگی ایمن ایجاد می کند. خانواده درمانگران می توانند از خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی برای مداخله در خودکشی گرایی افراد تراجنستی استفاده کنند. این درمان در مواجهه موثر خانواده با روند تغییرات فرزند تراجنسیتی، موثر است.
کلید واژگان: خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی, نوجوان تراجنسیتی, افکار خودکشی گرایی, والدینAimThe aim of present study was the application of the Attachment-Based Family Therapy (ABFT) for a transgender adolescent with suicidal thoughts.
MethodsMultiple baseline experimental single case study was used as the method of the present study. The population sample is a transgender adolescent (female to male) and his/her parent chosen according to the purposive sampling method. The adolescent completed The Suicidal Ideation Scale (SIS) over the course of the sessions. ABFT was implemented in twenty-seven 90 minute-sessions. Furthermore, visual inspection is applied to analyze and interpret data.
ResultsThe results of this qualitative and step-by-step investigation of the attachment-based family therapy showed that this therapy was effective in significantly reducing the suicidal thoughts in the transgender adolescent.
ConclusionEffective intervention with transgender adolescents and their families can foster a secure attachment relationship. Family therapists may employ attachment-based family therapy to address suicidal tendencies among transgender individuals. This approach also supports families in navigating the transformative journey of their transgender child
Keywords: Attachment-Based Family Therapy, Transgender Adolescent, Suicidal Thoughts, Parent -
هدف
هدف پژوهش حاضر، شناسایی تغییرات مثبت و رویش های مادران در ابعاد مختلف بعد از اتخاذ نقش والدگری است.
روشاین پژوهش کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیل مضمونی (تماتیک) انجام شد. جمعیت مورد مطالعه ، برابر است با مشارکت کنندگان پژوهش، زوج هایی که حداقل 7 سال از زندگی شان گذشته و دست کم صاحب یک فرزند 2 ساله باشند، از زندگی خود رضایت نسبی داشته، ساکن تهران باشند و با رضایت در پژوهش مشارکت کرده ا ند را شامل می شد. مشارکت کنندگان از طریق نمونه گیری هدفمند و به روش در دسترس از بین مراجعان واجد شرایط انتخاب شدند. فرایند نمونه گیری تا حصول اشباع نظری ادامه یافت و در نهایت 18 مشارکت کننده از طریق مصاحبه مورد مطالعه قرار گرفتند.
یافته هاباتوجه به نتایج تحقیق، مادران معتقدند از زمان به دنیا آمدن فرزند، دچار رویش هایی در ابعاد شخصی، زناشویی و روابط اجتماعی می شوند؛ به طوری که ابعاد شخصی شامل: گسترش مسئولیت پذیری، گسترش خودپنداره و صبر می شود؛ همچنین رویش هایی که در رابطه زناشویی شاهد آن هستیم عبارتند از صمیمت، پربارسازی انسجام زوجی، تحکیم مرزبندی و ایجاد هویت والدینی و در آخر، رویش های روابط اجتماعی عبارتند از بازنگری در نقش اجتماعی و گسترش پیوند با خانواده مبدا.
نتیجه گیریورود فرزند تغییرات مثبت در ابعاد شخصی، زناشویی، فرهنگی _ اجتماعی در مادران ایجاد می کند که همین امر سبب افزایش رضایت مندی از رابطه زوجی می شود.
کلید واژگان: والدگری, رویش های شخصی, رویش های زناشویی, رویش های اجتماعی و تحلیل مضمونAmin:
The purpose of this research is to identify the positive changes and growth of mothers in different dimensions after adopting the role of parenting.
MethodThis qualitative research was conducted using the thematic analysis approach. The studied population is equal to the participants of the research, it included couples who have lived for at least 7 years and have at least one 2-year-old child, are relatively satisfied with their lives, live in Tehran and participated in the research with their consent. The participants were selected from eligible clients through targeted sampling and available methods. The sampling process continued until theoretical saturation was reached and finally 18 participants were studied through interviews.
ResultsAccording to the results of the research, mothers believe that since the birth of a child, they experience changes in personal, marital and social relations; So that the personal dimensions include: the expansion of responsibility, the expansion of self-concept and patience; Also, the developments that we witness in the marital relationship include intimacy, enrichment of marital cohesion, consolidation of boundaries and creation of parental identity, and finally, the developments of social relations include revision of the social role and expansion of the bond with the family of origin.
ConclusionsHaving children creates positive changes in mothers in personal, marital, social-cultural dimensions, which increases the satisfaction of the couple relationship.
Keywords: Parenting, Personal Development, Marital Development, Social Development, Thematic Analysis -
هدف پژوهش حاضر، مطالعه پیامدهای روانشناختی ازدواج زیر هجده سال در دختران می باشد. در راستای نیل به این هدف، رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی و انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق با هر نمونه اتخاذ شده است. در این پژوهش، بیست زنی که تجربه ازدواج زیر هجده سال داشتند و اکنون کمتر از پنجاه سال دارند، از استان های گیلان، خوزستان، یزد، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. محقق با سفر به هر استان به مشاهده عینی و انجام مصاحبه با هر یک از این زنان پرداخته است.به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. با عنایت به نتایج پژوهش، پیامدهای روانشناختی از قرار پنج مقوله اصلی و پانزده مقوله فرعی می باشند. مقولات اصلی عبارتند از آسیب دیدگی«من/ایگو»، آسیب های روانی، هیجانات منفی، عدم پختگی و رشد و بلوغ شخصیت. به طور کلی پیامدهای روانشناختی منفی این پدیده بسیار بیشتر از کارکردهای مثبت آن می باشد.
کلید واژگان: ازدواج زیر هجده سال, تجربه زیسته, پیامدهای روانشناختیAimThe research aimed to study the psychological consequences of child marriage among girls through a phenomenological approach and semi-structured interviews.
MethodsTwenty women from Gilan, Khoozestan, Sistan and Baloochistan, Khorasan and Yazd province who experienced child marriage and their current ages were less than 50 years old were selected through purposive sampling. Interviews and observations were conducted by traveling to each province. Colaizzi method was used in order to analysis data.
ResultsResults were included of 5 main themes and 15 sub themes in psychological consequences. Main themes are crashed ego, psychic traumas, negative emotions, immaturity and personal maturity.
ConclusionThe results showed that negative psychological consequences of child marriage are much more than their positive ones.
Keywords: Child Marriage, Psychological Consequences, Phenomenology -
IntroductionBorderline Personality Disorder (BPD), a complex mental health condition characterized by emotional instability, impulsive behaviours, and relationship difficulties, has been extensively studied for four decades. Understanding trends, influential contributions, and future directions in BPD research is crucial. This study has analysed BPD research from 1980-2023, focusing on publication trends, citation patterns, and key researchers' contributions. It emphasizes multidisciplinary approach, future research paths, and international collaboration.MethodThe study analysed BPD research using quantitative review metrics, citation analysis, and keyword co-occurrences to identify influential works, major research themes, and key contributions in therapeutic methodologies like Dialectical Behaviour Therapy.ResultsThe examination reveals a substantial surge in publications related to BPD, peaking notably in 2021. A staggering total of 76,157 citations signify a burgeoning scholarly interest in understanding and addressing BPD. Notably, Dialectical Behaviour Therapy (DBT) has emerged as a pivotal therapeutic modality, garnering attention for its efficacy. The influence of key academics, particularly Marsha M. Linehan, stands out, shaping prevailing methodologies in therapy.ConclusionThe analysis of BPD research from 2022 highlights the interdisciplinary nature of the field, involving psychology, psychiatry, neuroscience, and social sciences. It emphasizes the need for more longitudinal studies and diverse populations to improve treatment outcomes.Keywords: Borderline Personality Disorder, Psychology, Etiology, Therapy, Prevention, Control
-
IntroductionNurses play an important role in preventing and controlling diseases. Therefore, maintaining their mental health is considered important for disease control. The present study aimed to investigate the effect of analytical metacognitive therapy on reducing residual anxiety and depression of nurses during the Covid-19 pandemic.MethodThis research followed a semi-experimental (quantitative) design of type A-B with several baselines. The statistical population of the study included all nurses suffering from residual anxiety and depression disorders of Zahedan city. One person was purposefully selected and underwent metacognitive analytical therapy. For data analysis, the intra-situational and inter-situational visual analysis was used.ResultsFindings revealed that the data of the baseline and intervention stages had a good non-overlap. Tau-U values were 0.88 and 0.89 for anxiety and depression, respectively. Hedges-g value was 2.67 for both variables, and the scores of stable change index were -127.5 and -110.5 respectively, which were higher than +1.96 and -1.96, revealing increased scores with high effect size and reliable change.ConclusionAccording to the findings of the present study, in order to reduce anxiety and depression of nurses, metacognitive-analytic treatment can be used.Keywords: Metacognitive-Psychoanalytic Treatment, Anxiety, Depression
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.