به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « اینترلوکین » در نشریات گروه « تربیت بدنی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «اینترلوکین» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • علی گرزی، امید مهرابی، حمید آقاعلی نژاد، احمد رحمانی، آقاعلی قاسمنیان
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر 10 هفته تمرین استقامتی، قدرتی و موازی بر میزان اینترلوکین-6 و کورتیزول پلاسمای مردان تمرین نکرده بود. به همین منظور، تعداد 38 آزمودنی مرد سالم (با میانگین سنی 21/1±89/24 سال و میانگین قد 52/6±87/175 سانتی متر و وزن 33/9±98/71 کیلوگرم) به صورت تصادفی در گروه های تمرین استقامتی(01=n)، قدرتی(9=n)، موازی (01=n) و کنترل (9=n) جایگزین شدند. آزمودنی ها هفته ای سه جلسه به تمرین دویدن بر روی نوارگردان، تمرینات قدرتی با وزنه های آزاد و یا ترکیبی از این دو(تمرین قدرتی در ابتدای جلسه) پرداختند. پس از 10 هفته تمرین، افزایش معناداری در قدرت بیشینه حرکات اسکوات و پرس سینه در گروه های قدرتی و موازی مشاهده شد(P=0/00). افزایش مشابهی نیز در Vo2 max گروه های استقامتی و موازی ملاحظه گردیدP=0/00) . تمرینات استقامتی منجر به تغییر معناداری در سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 (701/0=p) و کورتیزول (83/0=p) نشد. تمرینات قدرتی نیز تاثیر معناداری بر سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 نداشت(036/0=p) ، اما موجب افزایش معناداری در سطوح پلاسمایی کورتیزول شد (100/0=p). در نتیجه اجرای تمرینات موازی هم تغییرات معناداری در سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 مشاهده نگردید (036/0=p) و سطوح پلاسمایی کورتیزول نیز افزایش غیرمعناداری داشت (38/0=p). با این حال، تنها تفاوت تغییرات (D) در میزان اینترلوکین-6 گروه موازی به صورت معناداری پایین تر از گروه کنترل بود(475/1±71/0 در مقابل 31/1±855/0) (610/0=p). در مجموع، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که افزودن تمرین قدرتی به برنامه تمرین استقامتی به عنوان عامل مخل در عملکرد دستگاه ایمنی افراد تمرین نکرده مطرح نیست و حتی می تواند در بهبود آن موثر باشد.
    کلید واژگان: اینترلوکین, 6, کورتیزول, تمرین استقامتی, تمرین قدرتی و تمرین موازی}
    Ali Gorzi, Omid Mehrabi, Hamid Agha Alinejad, Ahmad Rahmani, Agha Ali Ghasemnian
    This study is to investigate the effects of 10 weeks of endurance (E), strength (S) and concurrent (combined E and S) training on plasma level of IL-6 and cortisol in untrained men. In this semi-experimental study, 38 healthy volunteer males (age 24.89±1.21 yrs, height 175.87±6.52 cm, weight 71.98±9.33 kg) were randomly assigned to endurance (N=10), strength (N=9), concurrent (N=10), and control group (N=9). Treatment was conducted three times per week. After 10 weeks, the maximal bench press and squat strength of strength and concurrent groups were improved significantly (P≤0.05). Similar increment was observed in VO2max in endurance and concurrent groups (P≤0.05). Endurance training didn’t have any significant effect on IL-6 (p=0.107), and cortisol (p=0.38) levels. Strengths training also didnt affect on IL-6 (p=0.63), but resulted in a significant increment in plasma level of cortisol (p=0.001). There wasn’t any significant effect of concurrent training on IL-6 (p=0.162) and cortisol levels (p=0.38). However, only the difference (D) of changes in IL-6 in the concurrent group was significantly lower than control groups (p= 0.016, 0.710±1.475 vs 0.855±1.31). In conclusion, our results showed that adding the strength training to endurance training, not only, does not compromise the immune function in untrained men, but also can efficiently improve its function.
    Keywords: IL-6, Cortisol, Endurance Training, Strength Training, Concurrent Training}
  • مهدیه ملانوری شمسی*، مهدی مهدوی، الهام حیدرزاده
    در راستای افزایش کارایی واکسن ها، استفاده از اجوانت ها همواره موردتوجه ایمونولوژیست ها بوده است. فعالیت های ورزشی با توجه به تغییرات ایمونولوژیکی که ایجاد می کنند می توانند به عنوان اجوانت واکسن برای پاسخ های ایمنی موثر باشند. در این ارتباط، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر اجوانتی یک وهله ورزش استقامتی بر تولید سایتوکاین های اینترلوکین 2 و اینترلوکین 12 از سلول های طحال در مدل واکسن ویروس هرپس سیمپلکس یک بود. بدین منظور، 24 موش نژاد بالب سی 54 هفته ( با میانگین وزنی 67/17 گرم) به سه گروه کنترل، گروه واکسن و دریافت کننده واکسن و یک وهله ورزش استقامتی تقسیم گردیدند. دو هفته بعد از سه دوره واکسن، تولید سایتوکاین های اینترلوکین 2 و اینترلوکین 12 پس از کشت سلولی طحال توسط تکنیک الایزا سنجیده شد. برای بررسی متغیرهای پژوهش از آنالیز واریانس یک طرفه استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که بین گروه های پژوهش درمورد سایتوکاین اینترلوکین 2 تفاوت معناداری وجود دارد (P=0.008). نتایج آزمون پیگیری توکی نیز نشان دهنده وجود تفاوت معنادار بین گروه های کنترل و دریافت کننده واکسن و یک وهله ورزش استقامتی می باشد (P=0.006)؛ اما با وجود افزایش تولید سایتوکاین اینترلوکین 12 در گروه واکسن و یک وهله ورزش استقامتی، این افزایش معنادار نمی باشد. همچنین، نتایج حاکی از افزایش تولید سایتوکاین اینترلوکین 2 از سلول های طحال به دنبال استفاده از یک وهله ورزش استقامتی به عنوان اجوانت است. به نظر می رسد که استفاده از یک وهله ورزش استقامتی به عنوان اجوانت واکسن ویروس هرپس سیمپلکس یک احتمالا توانسته است کارایی سیستم ایمنی را درجهت سلول های کمکی نوع یک به منظور مبارزه با عفونت های ویروسی تقویت کند.
    کلید واژگان: اینترلوکین, 2, اینترلوکین, 12, هرپس سیمپلکس ویروس, اجوانت, ورزش استقامتی}
    Mahdiyeh Molanouri Shamsi *, Mahdi Mahdavi, Elham Heydarzadeh
    For vaccine efficacy always using adjuvant has been considered by immunologists. Exercise can induce immune changes, and therefore, has been identified as an adjuvant for immune responses. The purpose of this study was to assess adjuvant effects of an acute endurance exercise on interleukin-2 and interleukin-12 cytokines of spleen cells in herpes simplex virus 1 vaccine model. 24 BALB/c mice, 4 to 5 weeks old and with an average weight of 17.6 g, were divided into 3 groups: control, vaccine and vaccine plus an acute endurance exercise. Two weeks after three booster shots of vaccine, interleukin-2 and interleukin-12 levels was determined in spleen cell culture with ELISA method. One-ways ANOVA statistical test were used for data analysis. The result of this study indicated that there are significant differences between groups in interleukin-2 (P=0.008). Tukey post hoc test results showed significant differences between control and vaccine plus an acute endurance exercise groups (P=0.006). Changes in interleukin-12 cytokine production in vaccine and endurance exercise group were not significant. Result of current study showed that interleukin-2 levels from spleen cells increased following using an acute endurance exercise as an adjuvant. It seems that using an acute endurance exercise probably increased efficacy of immune system in direction to T helper 1 cells against virus infections.
    Keywords: Interleukin-2, Interleukin-12, Herpes Simplex Viruses, Adjuvant, Endurance Exercise}
  • مهدیه ملانوری شمسی
    با توجه به نقش این فسفاتاز در سیگنالینگ کلسیم در عضله اسکلتی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی فعال سازی این فاکتور به دنبال تمرینات هایپرتروفیک مقاومتی در عضله خم کننده بلند انگشتان در موش های صحرایی دیابتی با آتروفی عضلانی می باشد. بدین منظور، موش های صحرایی با محدوده وزنی 30±250 گرم به گروه های کنترل سالم، تمرین سالم، دیابتی کنترل و دیابتی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین جهت انجام تمرین مقاومتی، بالا رفتن از یک نردبان یک متری با وزنه ای که به دم آن ها آویزان بود را به مدت 17 جلسه اجرا کردند و میزان بیان اینترلوکین -شش و تنظیم کننده کالسی نورینی-یک به عنوان شاخص فعال سازی کالسی نورین در عضله تند تنش خم کننده طویل انگشتان با روش ریل تایم پی سی آر اندازه گیری شد. نتایج پژوهش بیانگر افزایش بیان تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در اثر دیابت می باشد (P<0.05) براساس نتایج مشخص می شود که تمرین باعث کاهش این فاکتور در گروه دیابتی شده است و دیابت سبب افزایش بیان اینترلوکین-شش در عضله گردیده است. قابل ذکر است که تمرین مقاومتی، تغییری را در بیان این فاکتور در عضله تند تنش ایجاد نکرده است. علاوه براین، دیابت باعث آتروفی عضلانی در نمونه های دیابتی گشته است و تمرین مقاومتی سبب حفظ توده عضلانی در دیابت و به صورت هم زمان، تعدیل تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در عضله گردیده است. شایان ذکر است که افزایش هم زمان در بیان اینترلوکین-شش و تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در نمونه های دیابتی پژوهش حاضر مشاهده می شود. به نظر می رسد تمرینات ورزشی مقاومتی با تعدیل بیان هم زمان این دو فاکتور، در حفظ توده عضلانی نقش داشته است.
    کلید واژگان: دیابت نوع یک, کالسی نورین, اینترلوکین, شش, تمرین مقاومتی, عضله اسکلتی}
    Mahdieh Molanouri Shamsi
    The phosphatase calcineurin plays a major role in physiological and pathological processes, including immune responses, neuronal plasticity, and skeletal muscle hypertrophy. With considering to effect of this factor in calcium signaling in skeletal muscle, the purpose of present study was assessment of calcineurin activation following of hypertrophic resistance training in flexor hallucis longus muscle of diabetic rats with skeletal muscle atrophy. Rats weighing 250–280 g were divided into the control, training, diabetic control and diabetic training groups. Training groups performed the training consisted of climbing a ladder (1 m) with increasing weight added to the tail in 17 sessions. The interleukin-6 and regulator of calcineurin 1 mRNA expression as calcineurin activation factor were measured in flexor halluces longus muscle using the Real-time Pcr method. The results of this study showed that the expression of regulator of calcineurin 1 was increased with diabetes in muscle of diabetic rats (P
    Keywords: Type, 1 Diabetes, Interleukin, 6, Calcineurin, Resistance Training, Skeletal Muscle}
  • سعید رستمی، عباسعلی گائینی، علیرضا زمانی، سیدهادی حسینی
    هدف تحقیق حاضر عبارت است از بررسی تاثیر تمرینات استقامتی- مقاومتی بر تغییرات هموسیستئین، اینترلوکین-6 و اینترلوکین-10 سرم مردان بیمار قلبی است. بدین منظور 38 بیمار که به مراکز درمانی قلب و عروق شهرستان شاهین شهر مراجعه کرده اند، به صورت در دسترس انتخاب شدند. این بیماران همگی افرادی بودند که تحت جراحی بای پس یا آنژیوپلاستی بالون قرار گرفته بودند. پس از تشکیل پرونده بیماران، پرسشنامه اطلاعات فردی برای آنها تکمیل شده و آزمایش های لازم برای تعیین عوامل خطرزای آنها انجام شد. قبل و بعد از شروع برنامه تمرین اندازه گیری شاخص های تن سنجی (وزن، دور کمر، دور باسن و چربی زیر جلد سه ناحیه)، آزمایشات خونی از نظر اینترلوکین-6، اینترلوکین-10، هموسیستئین و تست قدم زدن به مدت 6 دقیقه ( جهت معین نمودن ظرفیت بدنی) انجام شد. برنامه تمرین 3 روز در هفته به مدت 24 جلسه و طول هر جلسه تمرین یک ساعت بود. نتایج نشان داد که برنامه توانبخشی موجب کاهش معنی دار سطح سایتوکین های التهابی و نیز هموسیستئین گشته است. بطور کلی تحقیق حاضر نشان داد که برنامه بازتوانی با استفاده از دو روش تمرینی استقامتی و مقاومتی با توجه به تاثیر اختصاصی هر یک از دو روش می توان روش مناسبی جهت بهبود ظرفیت عملکردی در بیماران قلبی باشد.
    کلید واژگان: توانبخشی, تمرین مقاومتی, استقامتی, اینترلوکین, هموسیستئین, بیمار قلب}
    Saeed Rostami, Abbas Ali Gaeini, Alireza Zamani, Seyyed Hadi Hosseini
    The aim of the present study was to investigate the effect of endurance-resistance training on serum changes of homocysteine, interleukin-6, and IL-10 in men with heart disease. For this purpose, 38 patients who referred to medical cardiovascular centers of Shahin Shahr city were selected by convenience sampling method. The patients had undergone bypass surgery or angioplasty balloon. Patients filled out a demographic questionnaire and necessary tests were conducted to determine their risk factors. Before and after the training, anthropometric indexes (weight, waist circumference, hip circumference and subcutaneous fat in three regions) were measured and blood tests for IL-6, IL-10, homocysteine and walk test for 6 min. (to determine physical capacity) were carried out. The training protocol lasted 24 sessions, 3 days a week, one hour each session. Results showed that the rehabilitation program significantly reduced homocysteine and inflammatory cytokines. Overall, the present study showed that a rehabilitation program with concurrent resistanceendurance training can be a suitable method to improve functional capacity in patients with heart disease given the specific effect of each type of training.
    Keywords: rehabilitation, endurance, resistance training, interleukin, homocysteine, patient with heard disease.}
  • بهلول قربانیان*، آقاعلی قاسم نیان
    زمینه و هدف
    سایتوکاین های پیش التهابیعامل نکروز توموری آلفا (TNF-α) و ضد التهابی اینترلوکین-10 (IL-10) به ترتیب نقش مهمی در ایجاد و جلوگیری از التهاب سیستمیک و بروز بیماری های ناشی از چاقی از جمله بیماری عروق کرونر (CAD) دارند. هدف این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته تمرین استقامتی تناوبی ترکیبی بر مقادیر پلاسمایی TNF-α، IL-10، مقاومت انسولینی و نیمرخ چربی در نوجوانان پسر دارای اضافه وزن و چاق بود.
    روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی 28 آزمودنی (سن 1/89±16/93 سال، وزن 9/98±88/07 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 2/55±28/35 کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه تجربی (13 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. پروتکل تمرین به مدت 8 هفته، 4 روز در هفته، 70 دقیقه در هر جلسه اجرا شد. نمونه های خونی قبل و بعد تمرین جهت ارزیابی متغیرهای مورد نظر گرفته شد. سطوح پلاسمائی TNF-α وIL-10 با استفاده روش الایزای ساندویچی با کیت های تجاری اندازه گیری شدند. داده ها با آزمون آماری t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری (p<0.05)تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بعد از مداخله تمرین مقادیر پلاسمائی TNF-α و IL-10 گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تغییر معنی دار نداشت (به ترتیب 0/32= p و 0/53= p ) اما مقادیر متغیرهای شاخص مقاومت انسولینی، تری گلسیرید، کلسترول تام، نسبت لیپوپروتئین کم چگال به لیپوپروتئین پرچگال، نسبت کلسترول تام به لیپوپروتئین پرچگال، درصد چربی بدن، شاخص توده بدنی و اندازه دور کمر در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل در اثر تمرین، کاهش معنی دار و حداکثر اکسیژن مصرفی، افزایش معنی داری داشت (p<0.05).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تمرین استقامتی تناوبی ترکیبی به مدت 8 هفته برای کنترل وزن، کاهش چربی های خون و بهبود آمادگی هوازی مناسب است، اما پتانسیل ایجاد تغییرات مطلوب در سایتوکاین هایی مثل TNF-α و IL-10 را ندارد. احتمالا انجام این تمرینات با شدت و حجم بالا کارساز خواهد بود؛ موضوعی که نیاز به مطالعات بیشتر دارد.
    کلید واژگان: اینترلوکین, 10, عامل نکروز توموری آلفا, تمرین استقامتی تناوبی ترکیبی, نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق}
    Bahloul Ghorbanian*, Aghaali Ghasemnian
    Background and Aim
    Tomor necrosis factor alpha (TNF-α; as a pro-inflammatory cytokine) and interlokin-10 (IL-10; as an anti-inflammatory cytokine) have an important role in the development and the prevention of systemic inflammation and incidence of obesity-induced diseases such as CAD, respectively. The aim of this study was to investigate the effects of 8-week interval endurance combined training (IECT) on plasma TNF-α, IL-10, insulin resistance, and lipid profiles in overweight and obese boy adolescents.
    Materials And Methods
    In this semi-experimental study, 28 healthy overweight and obese boy adolescents (16.93 ± 1.89 yr., 88.07 ± 9.98 kg. and 28.35 ± 2.55 kg/ ²) were volunteered and randomly assigned into training (n= 13) and control (n= 15) groups. Exercise protocol was IECT (8 WK, 4 d/wk, 70 min/d). Blood samples were taken before and after exercise to assess the variables. Serum levels of TNF-α and IL-10 were measured by sandwich ELISA method. T-test and Pearson correlation coefficient was employed. The criterion of statistical significance was set as p
    Results
    The results showed after 8 weeks IECT, in exercise group, the level of TNF-α (p=0.32) was decreased and the levels of IL-10 (p=0.53) was increased, but these changes in comparison with control group weren’t significant (p>0.05). Moreover, the amounts of insulin resistance, triglyceride, total cholestrol; low density lipoprotein, low density lipoprotein/high density lipoprotein, total cholesterol/high density lipoprotein, body fat percent, body mass index, and waist circumference were significantly decreased and VO2max significantly increased (p
    Conclusion
    It seems that a combination of interval endurance training for 8 weeks can be considered to weight controling, reducing blood lipids and improving aerobic fitness, but to create favorable changes in cytokines, such as TNF-α and IL-10 is not sufficient. Probably, it is more useful with more intensity and volume. To achieve more accurate results, more studies are needed in this area.
    Keywords: IL, 10, TNF, α, Interval combined exercises training, Overweight, obese adolescent}
  • مینو باسامی، سجاد احمدی زاد، هیوا رحمانی، آرش خدامرادی
    هدف از این تحقیق، بررسی پاسخ غلظت پلاسمایی ویسفاتین به شدت فعالیت مقاومتی و ارتباط آن با مقاومت به انسولین، هورمون رشد و اینترلوکین-6 بود. پانزده آزمودنی جوان و سالم با سن 1/ 4±2/ 26 سال و وزن 1/ 9±1/ 75 کیلوگرم، بعد از جلسات آشنایی و تعیین قدرت بیشینه، سه جلسه فعالیت مقاومتی با شدت های30درصد، 55درصد و 80درصد قدرت بیشینه و با حجم های یکسان را به فاصله یک هفته و به طور تصادفی اجرا کردند. قبل و بلافاصله بعد از فعالیت مقاومتی، از آزمودنی ها خون گیری به عمل آمد و نمونه ها برای اندازه گیری گلوکز، انسولین، هورمون رشد، اینترلوکین-6 و ویسفاتین آنالیز شدند. نتایج نشان داد که بین پاسخ پلاسمایی ویسفاتین، اینترلوکین-6 و شاخص مقاومت به انسولین به سه شدت متفاوت فعالیت مقاومتی، تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/ 0P). نتایج، ارتباط معنی داری را بین هیچ یک از فاکتورهای اندازه گیری شده تحقیق نشان نداد (05/ 0
    کلید واژگان: اینترلوکین, 6, حداکثر قدرت, شدت فعالیت مقاومتی, ویسفاتین}
    Minoo Bassami, Sajad Ahmadizad, Hiwa Rahmani, Arash Khodamoradi
    The aim of the present study was to investigate the response of plasma visfatin to resistance exercise intensity and its relationship with insulin resistance, growth hormone and IL-6. After familiarization and determining their maximum strength (1-RM), 15 healthy young subjects (age: 26.2±4.1 yr, weight: 75.1±9.1 kg) performed three resistance exercise sessions at intensities of 30%, 55% and 80% of 1-RM with equal volumes randomly with a one-week interval. Blood samples were collected before and immediately after the exercise and analyzed to measure glucose, insulin, growth hormone, interlukin-6 (IL-6) and visfatin. Results showed no significant differences among the responses of plasma visfatin, interlukin-6 and insulin resistance index to three different resistance exercise intensities (P>0.05). Irrespective of intensity, a session of resistance exercise had a significant effect (P<0.001) on all variables except for visfatin. No significant relationships were found among all measured variables (P>0.05). Based on the findings of the present study, it could be concluded that resistance exercise intensity was not an effective factor for the response of visfatin, IL-6 and insulin resistance index which might be due to small differences in energy cost of resistance exercise at different intensities but equal volumes. Since there was no significant relationship between visfatin and insulin resistance in response to resistance exercise, this adipokine cannot be involved in insulin resistance during exercise.
    Keywords: interlukin, 6, maximum strength, resistance exercise intensity, visfatin}
  • عباس قنبری نیاکی، پروین فرزانگی، فاطیما غفاریان، رزیتا فتحی
    زمینه و هدف

    امروزه انجام فعالیت ورزشی منظم و استفاده از مکمل های گیاهی مورد توجه بسیاری از محققین ورزشی قرار گرفته است. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف عصاره مگنولیا در تعامل با تمرین استقامتی بر سطوح استراحتی اینترلوکین-6، گلیکوژن و ظرفیت آنتی اکسیدانی کبدی می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی 21 سر موش صحرایی نر (8-6 هفته ای و 73/12±19/142 گرم) به طور تصادفی به 3 گروه کنترل (مصرف دارونما)، تجربی اول (مصرف دارونما همراه با تمرین استقامتی) و تجربی دوم (مصرف مگنولیا همراه با تمرین استقامتی) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 6 هفته (5روز در هفته، به مدت 60 دقیقه و با سرعت 25 متر در دقیقه) به تمرین پرداختند. عصاره مگنولیا و سالین در حجمی مساوی (2 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن) از ابتدای هفته دوم به مدت 4 هفته (5 روز در هفته) به هر سه گروه خورانده شد. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی و پس از 4 ساعت ناشتایی، موش ها بیهوش شده و بافت کبد برای اندازه گیری اینترلوکین-6، گلیکوژن و ظرفیت آنتی اکسیدانی جدا شد. جهت تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد.

    یافته ها

    افزایش معناداری در سطوح استراحتی اینترلوکین-6 گروه تجربی اول نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (05/0< P) و در گروه تجربی دوم این متغیر تمایل به کاهش داشت که از نظر آماری معنادار نبود. سطوح گلیکوژن و ظرفیت آنتی اکسیدانی کبدی در گروه تجربی دوم افزایش معناداری (05/0< P) را نشان داد در حالی که این دو متغیر در گروه تجربی اول تمایل به کاهش داشت که البته از لحاظ آماری معنی دار نبود.

    بحث و نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که مصرف عصاره مگنولیا به همراه تمرین استقامتی می تواند با افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی و ذخایر گلیکوژنی کبد، نقش حمایتی در برابر عوامل اکسایشی و التهابی داشته باشد.

    کلید واژگان: اینترلوکین, 6, ظرفیت آنتی اکسیدانی, گلیکوژن, عصاره مگنولیا, تمرین استقامتی}
  • محمد علی سمواتی شریف، نگین فرهنگی
    سابقه و هدف

    متیل سولفونیل متان (MSM) یکی از مواد طبیعی و آلی سولفور دار است که می تواند خاصیت ضدالتهابی داشته باشد. فعالیت ورزشی شدید منجر به ایجاد التهاب و تولید سایتوکاین ها در بدن می شود. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر مصرف MSM بر برخی از فاکتورهای دوره بازگشت به حالت اولیه و غلظت پلاسمایی اینترلوکین-6 (IL-6) در زنان غیرفعال انجام گردید.

    روش شناسی:

     30 زن سالم داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (مصرفg/day3 MSM، به مدت 30 روز) و گروه کنترل(مصرف دارونما) قرار گرفتند. در هر دو گروه، 4 بار آزمون دوچرخه وینگیت با شدت 20 وات به مدت 30 ثانیه اجرا گردید. جهت برآورد غلظت پلاسماییIL-6، قبل از اجرا و 15 دقیقه پس از اجرای آزمون خون گیری به عمل آمد. پرسشنامه های کوفتگی عضلانی(مقیاس لیکرت 5 جوابی) و خستگی(پرسشنامه خستگی POMS) توسط آزمودنی ها تکمیل گردید.

    یافته ها

    پس از 30 روز مصرف MSM،کاهش معنی داری در شاخص های کوفتگی عضلانی، خستگی وغلظت پلاسمایی IL-6مشاهده شد(به ترتیب 050/0=p، 053/0=p و 001/0>p).

    بحث و نتیجه گیری

    مصرف روزانه 3 گرم MSM می تواند تاثیر معنی داری در کاهشبرخیشاخص هایبازگشت به حالت اولیه و غلظت پلاسمایی IL-6پس از فعالیت ورزشی شدید در زنان غیرفعال داشته باشد.

    کلید واژگان: کوفتگی عضلانی, خستگی, اینترلوکین, 6}
  • فرهاد دریانوش، حمید علیزاده، مریم معطری کازرونی
    زمینه و هدف

    اسیدهای چرب غیراشباع موجود در چربی ها بویژه اسیدهای چرب امگا-3 نقشی اساسی در سوخت و ساز بدن ایفا می کنند. هدف از انجام این تحقیق بررسی مصرف ایکوزاپنتانوییک اسید (EPA) و دوکوزاهگزانوییک اسید (DHA) همراه با دو نوع فعالیت ورزشی متفاوت بر سطوح پلاسمایی اینتر لوکین- 17 ((IL-17 و پروتئین واکنشگر - C ((CRP در موش های نر تمرین کرده، است.

    مواد و روش ها

    بدین منظور130 سر موش نر از نژاد سوری با میانگین سنی 2 ماه و میانگین وزن 1± 35 گرم انتخاب شد. در ابتدا 10 سر از موش ها جهت تعیین مقدار پیش آزمون متغیرها کشته شدند و بقیه موش ها به صورت تصادفی به شش گروه کنترل (20سر)، مکمل (20سر)، تمرین هوازی (20سر)، تمرین غیر هوازی (20سر)، مکمل-هوازی (20سر)، مکمل – غیر هوازی (20سر) تقسیم شدند. به مدت 8 هفته مقدار 2/0 میلی لیتر روغن ماهی (امگا-3) به سه گروه مکمل، مکمل– هوازی و مکمل – غیر هوازی به وسیله ی گاواژ خورانده شد. برنامه تمرین غیر هوازی شامل هشت هفته و هر هفته سه جلسه دویدن و برنامه تمرین هوازی شامل 8 هفته و هر هفته 5 جلسه دویدن روی نوارگردان بود. در پایان برنامه تمرین جهت اندازه گیری سطوحIL-17 و CRPاز موش های هر گروه، نمونه خونی گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد در پایان هشت هفته، تفاوت معناداری در سطح IL-17 و CRP در بین گروه ها وجود دارد (05/0p<).

    نتیجه گیری

    این تحقیق نشان می دهد که به دنبال هر دو نوع برنامه تمرینی، افزایش سطوح پلاسمایی IL-17 و CRP اتفاق می‍‍‍‍‍‍‍‍ افتد هر چند این افزایش یکسان نیست. همچنین مشخص گردید تاثیر مکمل به نوع برنامه تمرینی بستگی دارد.

    کلید واژگان: امگا, 3, اینترلوکین, 17, پروتئین واکنشگر, C, تمرین غیرهوازی, تمرین هوازی}
  • جواد مهربانی، ارسلان دمیرچی، فرهاد رحمانی نیا
    پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر دو شدت تمرین هوازی بر تغییرات لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) روی 27 مرد چاق غیرفعال (سن = 5 ± 9/43 سال، شاخص توده بدن = 5/1 ± 8/31 (kg/m2) و VO2max = 8/1±8/31 ml/kg/min) انجام شد. آزمودنی ها به طور تصادفی به سه گروه مساوی شدت متوسط، شدت بالا و بی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین در یک برنامه دویدن روی نوارگردان (12 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه) شرکت کردند. شدت تمرین برای گروه اول برابر با 55-45 و برای گروه دوم برابر با 75-65 درصد VO2max بود. نتایج آزمون ANOVA نشان داد 12 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنی داری در مقادیر لیپوکالین-2 سرم (از 2/11±1/53 به 1/8±5/43 g/Lμ) آزمودنی های گروه شدت بالا شده بود (05/0p<) و این کاهش، نسبت به گروه های شدت متوسط (از 3/10±2/52 به 5/8±5/47 g/Lμ) و بی تمرین (از 7/9±1/54 به 9/11±2/53 g/Lμ) معنی دار بود (05/0p<). تمرین هوازی کاهش معنی داری را در مقادیر اینترلوکین-1 بتا گروه های شدت بالا (از 315±51/1721 به 218±85/1429 pg/mL) و شدت متوسط (از 289±26/1684 به 302±12/1344 pg/mL) ایجاد کرده بود (05/0p<). در میزان کاهش، بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد؛ اما نسبت به گروه بی تمرین (از 254±65/1701 به 272±82/1711 pg/mL) به طور معنی داری کمتر بود (05/0p<). شاخص مقاومت به انسولین نیز در دو گروه شدت متوسط (از 8/0±01/3 به 8/0±61/2) و شدت بالا (از 9/0±87/2 به 6/0±84/1) به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0p<) و نسبت به گروه بی تمرین (از 7/0±95/2 به 9/0±11/3) نیز اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0p<). به طور کلی، این یافته ها پیشنهاد می کند برای کاهش مقادیر لیپوکالین-2 نسبت به اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین، احتمالا به تمرین با شدت بالاتری از 55-45 درصد VO2max نیاز است.
    کلید واژگان: شدت تمرینات هوازی, چاقی, التهاب, لیپوکالین, 2, اینترلوکین, 1 بتا, و مقاومت به انسولین}
    Javad Mehrabani, Arsalan Damirchi, Farhad Rahmaninia
    The present study was investigated the effects of two aerobic exercise intensity on lipocalin-2 (Lcn2), interleukin-1 beta (IL-1β) and insulin resistance index (HOMA-IR) in 27 sedentary obese men (aged: 43.9 ± 5 yrs, BMI: 31.8±1.5; mean±SD and VO2max: 31.8±1.8) that have been selected randomly among volunteers. The participants divided into three equal groups: moderate intensity (45-55% Vo2max); high intensity (65-75% Vo2max); and untrained control group. Participants in both exercise training groups were completed a 12 weeks treadmill running (45 min/session; 3 d/week). The ANOVA test showed a significant decrease of serum Lcn2 (53.1±11.2 to 43.5±8.1 µg/L) in moderate intensity (52.2±10.3 to 47.5±8.5 µg/L) and detrained groups (54.1±9.7 to 53.2±11.9 µg/L) than baseline. This decrease was significantly different with other groups (p<0.05). Also, there was not any change in high intensity group after exercise than baseline. Indeed, a significant decrease was observed in IL-1β serum concentration in moderate intensity (1721.51±315 to 1429.85±218 pg/mL) and high intensity groups (1684.26±289 to 1344.12±302 pg/mL) after exercise training (p<0.05). This decreases in both exercise training groups were significantly different with detrained (1711.82±272 to 1701.65±254 pg/mL) (p<0.05). In HOMA-IR values, a decrease was observed in moderate (3.01±0.8 to 2.61±0.8) and high intensity groups (2.87±0.9 to 1.84±0.6) after exercise training to compare with baseline (p<0.05). This decreases in both exercise groups were significantly different with detrained (2.95±0.7 to 3.11±0.9), too (p<0.05). In conclusion, the findings suggest that for decrease of Lcn2, in comparison with IL-1β and HOMA-IR, perhaps its need to weight loss and participation in exercise training intensity with more than 45-55% VO2max.
    Keywords: Aerobic training intensity, obesity, inflammation, lipocalin, 2, interleukin, 1β, insulin resistance}
  • مینو باسامی، سجاد احمدی زاد، هیوا رحمانی، امجد نیک سرشت
    هدف
    هدف تحقیق حاضر بررسی پاسخ غلظت پلاسمایی ویسفاتین به حجم فعالیت مقاومتی و ارتباط آن با مقاومت به انسولین، هورمون رشد وIL-6 می باشد.
    روش شناسی: پانزده مرد جوان سالم (سن 1±9/23سال، وزن 2/7±4/74 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 6/3±1/26 کیلوگرم بر متر مربع) در تحقیق حاضر شرکت نمودند. بعد از تعیین 10-RM، آزمودنی ها دو جلسه فعالیت مقاومتی 3 نوبت و 5 نوبتی را با فاصله یک هفته و بطور تصادفی اجرا نمودند. سه نمونه خونی قبل و بعد از فعالیت و نیز بعد از 30 دقیقه ریکاوری گرفته شدند و برای اندازه گیری هورمون رشد، اینترلوکین-6 و ویسفاتین آنالیز شدند. مقاومت به انسولین نیز با استفاده از غلظت گلوکز و انسولین محاسبه گردید. برای مقایسه جداگانه داده های قبل و بعد از ورزش و بعد از ریکاوری در دو جلسه، از آزمون آنالیز واریانس3×2 مکرر استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین پاسخ پلاسمایی ویسفاتین، اینترلوکین -6 و شاخص مقاومت به انسولین به دو حجم متفاوت فعالیت مقاومتی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P). بررسی همبستگی آماری داده ها در پاسخ به فعالیت، ارتباط معنی داری را بین هیچ کدام از متغیرهای اندازه گیری شده با ویسفاتین نشان نداد (05/0)
    کلید واژگان: حجم فعالیت مقاومتی, حداکثر قدرت, ویسفاتین, اینترلوکین, 6}
    Introduction
    The aim of the present study was to investigate the responses of plasma visfatin to resistance exercise volume and its relationship with insulin resistance index، IL-6 and growth hormone.
    Methods
    Fifteen healthy young subjects (age: 23. 9±1، weight: 74. 4±7. 2، BMI: 26. 1±3. 6) were volunteered to participate in the study. After familiarization and determining the maximum strength (1-RM)، subjects performed two resistance exercise protocols of 3-sets and 5 sets randomly at two separate occasions with one week intervening. Three blood samples were taken before exercise، immediately after exercise and after 30 min recovery، and were analyzed for growth hormone، interlukin-6 (IL-6) and visfatin. Insulin resistance index was calculated using glucose and insulin concentrations. To compare the responses of parameters to exercise and recovery، the differences between pre and post exercise as well as pre and post recovery data were calculated and compared by using paired t-test.
    Results
    Results showed that there were no significant differences between the responses of these parameters to two resistance exercise volumes (P>0. 05). Irrespective of resistance exercise volume، single session of resistance exercise resulted in significant (P<0. 001) changes in all variables except for visfatin. Investigating the statistical correlations of data in response to exercise showed no significant relationship among all variables with visfatin.
    Conclusions
    The results of this study show that resistance exercise volume is not an affective factor on plasma concentration of visfatin and that visfatin cannot be considered as one of the affective factors in insulin resistance process.
    Keywords: Resistance exercise volume, maximum strength, visfatin, interlukin, 6}
  • سعید رستمی، محمد فرامرزی، گلنوش صدق روحی
    هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی-پلایومتریک و بازی در ابعاد کوچک (SSG) بر غلظت اینترلوکین-6، عامل نکروز تومور آلفا و هورمون رشد بازیکنان پسر نوجوان فوتبال بود. بدین منظور 30 بازیکن فوتبال پسر با دامنه سنی 14-17 سال (میانگین سن 1 ± 14 سال، قد 06/0 ± 71/1 متر، وزن 1/15 ± 3/62 کیلوگرم)برای شرکت در این تحقیق انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه بازی در ابعاد کوچک (8 نفر)، مقاومتی-پلایومتریک (11 نفر) و کنترل (11 نفر) تقسیم شدند. قبل وبعد از 8 هفته تمرین و در حالت استراحتیIL-6،TNF-α و GHاندازه گیری شد. سپس آزمودنی ها به مدت 8 هفته در گروه های مربوطه تمرینات خود را انجام دادند. برنامه تمرین گروه SSG شامل 8 هفته تمرین بازی در ابعاد کوچک بود که به دو مرحله 4 هفته ای برای تنظیم شدت کار تقسیم شد. برنامه تمرین مقاومتی-پلایومتریک نیز شامل 8 هفته تمرین ترکیبی مقاومتی-پلایومتریک بود که آزمودنی ها تمرینات مقاومتی-پلایومتریک را دو بار در هفته و به همراه تمرینات معمول فوتبال انجام می دادند.به منظور مقایسه درون گروهی داده ها از آزمونt همبسته و برای مقایسه بین گروهی از آزمون ANOVA و شفه استفاده شد.نتایج این تحقیق نشان داد اجرای 8 هفته تمرین بازی در ابعاد کوچک به ترتیب به افزایش IL-6، و TNF-αو کاهش GHمنجر شد (برای هر سه گروه 001/0p=) و در گروه مقاومتی-پلایومتریک تغییر معنی داری دیده نشد (به ترتیب (052/0P=) و (126/0 p=و602/0 P=). به طور کلی، می توان نتیجه گرفت که در شیوه تمرینی SSG به علت شدت بالای تمرین و سطوح بالای هورمون های استرسی، تخلیه ذخایر گلیکوژن عضله و همچنین آسیب های ریز درون بافتی که به واسطه جابجایی های سریع و ضربه های مکرر در فوتبال به وجود می آید، سایتوکین های التهابی افزایش معنی داری می یابد. در نهایت، سطوح بالای سایتوکین ها باعث کاهش عوامل رشدی می شود.
    کلید واژگان: بازی در ابعاد کوچک (SSG), مقاومتی, پلایومتریک, اینترلوکین, 6, عامل نکروز دهنده تومور آلفا, هورمون رشد, بازیکن فوتبال}
    S. Rostami, M.Faramarzi, G. Sedgh Roohi
    The aim of this study was to examine the effect of eight weeks of resistance-plyometric training and small sided game (SSG) on IL-6, TNF-α and growth hormone in adolescent male soccer players. For this purpose, 30 male soccer players with age range of 14-17 (mean age 14+1 yr, height 1.71+0.06 m, weight 62.3+15.1 kg) were divided randomly into three groups: SSG (n=8), resistance-plyometric (n=11) and control (n=11). Before and after eight weeks of training in the resting state, GH, TNF-α and IL-6 were measured. Then, subjects performed their training protocols for 8 weeks. The SGG training protocol included eight weeks of small sided game which was divided into two 4-week phases to set the intensity. The resistance-plyometric training protocol included eight weeks of resistance-plyometric training and the subjects performed the training twice a week along with regular football training. In order to compare data within groups, dependent t test was used and to compare between groups, ANOVA and Scheffe tests were used. The findings showed that after 8 weeks of SSG training, IL-6 and TNF-α increased significantly and GH decreased significantly (p=0.001 for all three groups) while no significant change was observed in the resistanceplyometric group (p=0.052) (R2) (p=0.126, p=0.602). It can be concluded that in SSG training protocol, due to high intensity and high levels of stress hormones, muscle glycogen storage depletion and tissue damage which occurs because of the rapid movements and repeated trauma in football, inflammatory cytokines significantly increase. Finally, high levels of cytokines reduce growth factors.
    Keywords: Small Sided Game (SSG), Resistance, Plyometric, IL, 6, TNF, α, Growth Hormone, Soccer Player}
  • مریم معطری کازرونی، فرهاد دریانوش، داوود مهربانی
    هدف از انجام این پژوهش، مطالعه مصرف امگا-3 و فعالیت ورزشی شدید غیر هوازی بر برخی عوامل التهابی در موشهای نر است. به همین منظور160سر موش نر از نژاد سوری با میانگین سنی2 ماه و میانگین وزنی 3 ± 3 6 گرم انتخاب و به چهار گروه کنترل (40 سر)، مکمل (40سر)، تمرین (40 سر) و مکمل – تمرین (40سر) تقسیم شدند. در ابتدا 10 سر موش از هر گروه جهت تعیین مقادیر پیش آزمون متغیرها کشته شدند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته و هر هفته شامل سه جلسه دویدن روی تردمیل بر اساس سرعت، شیب و مدت زمان دویدن بود. هر روز به مدت 8 هفته مقدار 2/0 میلی لیتر امگا3 به موشهای دو گروه مکمل و مکمل -تمرین خورانده شد. برای اندازه گیری سطوح IL-17، CRP و CPK از 10 سر موش هر گروه، نمونه خونی گرفته شد بدین صورت که هر دو هفته یک بار قبل از شروع تمرینات و پس از پایان تمرینات (پنج نوبت). برای تعیین تفاوت بین گروه ها از روش تحلیل واریانس تعاملی (ANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد تفاوت معناداری در سطوح IL-17، CRP و CPK در بین گروه ها وجود دارد. همچنین آزمون تعقیبی نشان داد این تفاوت بین گروه تمرینی با گروه های مکمل و مکمل – تمرین است (p<0.05). نتایج کلی نشان می دهد در زمانی که فعالیت ورزشی شدید غیر هوازی انجام می شود، مصرف مکمل امگا3 یا باعث کاهش و یا حداقل منجر به کاهش شیب افزایشی فاکتورهای التهابی می شود.
    کلید واژگان: امگا, 3, اینترلوکین, 17, پروتئین واکنشگر, C, کراتین فسفوکیناز, فعالیت ورزشی شدید غیرهوازی}
  • حمید علیزاده، فرهاد دریانوش *، داوود مهربانی

    یکی از وظایف مهم سیستم ایمنی، تولید اجزای محلول یا سلولی است که بدن را در برابر هرگونه التهابی حفاظت می کند. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی اینترلوکین-17 (IL-17)، پروتئین واکنشگر سی ((CRP و کراتین فسفو کیناز(CPK)‎ در موش های نر نژاد سوری بعد از هشت هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل امگا 3 است. به این منظور 170سر موش نر از نژاد سوری با میانگین سنی 2 ماه و میانگین وزنی 1±35 گرم انتخاب شدند. در ابتدا 10 سر از موش ها به منظور تعیین مقادیر پیش آزمون متغیرها کشته شده و بقیه موش ها به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل (40 سر)، مکمل (40سر)، تمرین (40 سر) و مکمل – تمرین (40سر) تقسیم شدند. هر روز به مدت 8 هفته مقدار 2‎/0 میلی لیتر(g/ 0.06 mlوزن بدن) روغن ماهی (امگا-3) که حاوی DHA وEPA بود، بوسیله گاواژ به موش های دو گروه مکمل و مکمل - تمرین خورانده شد. برنامه تمرینی حیوانات به مدت 8 هفته و پنج جلسه در هفته روی تردمیل حیوانات انجام گرفت. در پایان هشت هفته، تفاوت معناداری در سطوح پلاسمایی متغیرهای IL-17، CRP و CPK در گروه های کنترل، مکمل، تمرین و تمرین – مکمل مشاهده شد (05‎/0 p<) و مشخص شد مقدار IL-17 در گروه کنترل با دیگر گروه ها، گروه تمرینی با گروه مکمل و گروه مکمل با گروه مکمل- تمرین تفاوت معناداری دارند. در نهایت نتایج پژوهش نشان داد فعالیت ورزشی سطوح عوامل التهابی را افزایش می دهد، اما با مصرف مکمل امگا 3، میزان این عوامل التهابی تغییر پیدا می کند، هر چند تاثیر مصرف این مکمل بر این عوامل متفاوت بود.

    کلید واژگان: EPA, CPK, CRP, ورزش هوازی, التهاب, اینترلوکین, 17, DHA}
    Hamid Alizadeh, Farhad Daryanoosh, Davood Mehrabani

    Producing soluble or cellular components is one of the main functions of immune system which immunes the body against any kinds of inflammation. The aim of the present study was to investigate the plasma level changes of IL-17, CRP, and CPK in male mice after 8 weeks of aerobic exercise and omega-3 consumption. For this purpose, 170 male mice (mean age of two months and mean weight of 35±1 g) were selected. At the beginning, 10 mice were killed in order to determine the amounts of pretest variables. The rest were randomly divided into four groups of control (n=40), supplement (n=40), training (n=40), and supplement with training (n=40). 0.2 ml (0.06 ml/g of body weight) oil fish (Omega-3) containing DHA and EPA were consumed by supplement and supplement with training groups every day for eight weeks. The animal training protocol was performed on animal treadmill 5 sessions a week for eight weeks. The results showed a significant difference in plasma levels of IL-17, CRP, and CPK variables of control, supplement, training and supplement with training groups after eight weeks (P<0.05). It was also observed that there was a significant difference in IL-17 between control group and other groups, also between training group and supplement group and between supplement group and supplement-training group. The final results of this study showed that exercise activity can increase inflammatory index levels but omega-3 consumption can change the amount of these inflammatory indexes, though the effect of this supplement consumption on these indexes was different.

    Keywords: EPA, CPK, Aerobic Exercise, IL, 17, CRP, Inflammation, DHA}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال