به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « Adjustment Costs » در نشریات گروه « اقتصاد »

تکرار جستجوی کلیدواژه «Adjustment Costs» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • پیمان ارمغان، منیژه هادی نژاد*، مرجان دامن کشیده، معصومه شجاعی
    در مطالعه حاضر به بررسی تاثیر تابع سرمایه گذاری با توجه به هزینه های تعدیل در بخش صنعت بر بازده سهام پرداخته می شود. برای این منظور با استفاده از مدل چرخشی و تغییر رژیم مارکوف سوییچینگ به بررسی موضوع حاضر برای بازه زمانی 1370 تا سال 1397 در اقتصاد ایران پرداخته می شود. نتایج تخمین مدل مارکوف برای دوران رکود و رونق نشان می دهد؛ شوک های مثبت نفتی در دوران رونق (رژیم دوم) اثر مثبت بر بازده سهام دارند. همچنین بحران های مالی، تحریم و سرمایه گذاری با وجود هزینه های تعدیل اثر منفی بر بازده سهام در هر دو دوره رکود و رونق دارد. طبق نتایج تخمین مدل برای بازه زمانی مورد بررسی در تحقیق حاضر 18 دوره رکود در مقابل 9 دوره رونق مورد تایید قرار گرفت که ریسک سرمایه گذاری را بخاطر شرایط رکودی افزایش می دهد. بنابرین پیشنهاد می شود در صورت اعمال شوک های نفتی، بحران های مالی و افزایش هزینه های تعدیل سرمایه گذاری، دولت و بانک مرکزی ترجیحا سیاست مورد نظر خود را در دوره های رکود اقتصادی اعمال کنند، زیرا در این دوران، اقتصاد دارای ویژگی های بالقوه و ظرفیت تولید بالا بوده و اگر سیاست مورد نظر در این دوران اجرایی شود، زمینه ساز خروج اقتصاد از وضعیت رکود را می تواند فراهم نماید.
    کلید واژگان: سرمایه گذاری, هزینه های تعدیل, صنعت, بازده سهام, مدل تغییر رژیم مارکوف سوئیچینگ}
    Peyman Armaghan, Manijeh Hadinejad Darsara *, Marjan Damankeshideh, Masoomeh Shojaee
    In this study, we seek to answer the question of what effect investment has on stock returns, given the volatile market and the impact of a variety of crises, given the adjustment costs. For this purpose, using the rotary model and changing the Markov switching diet, the present topic for the period of 1370 to 1397 in the Iranian economy is examined. The results of Marcov's estimation of the period of recession and prosperity show; Positive oil shocks during the boom (second regime) have a positive effect on stock returns. Also, financial crises, sanctions and investment, despite the cost of adjusting, have a negative effect on stock returns in both periods of recession and prosperity. According to the model estimates, the economic downturn in the recession for the period under review in the present study is 18 periods of recession versus 9 periods of boom, which in turn increases the investment risk with the current situation. Therefore, it is suggested that in the event of oil shocks, financial crises and increased investment adjustment costs, the government and the central bank should preferably implement their policy in times of recession, because in these periods the economy has potential.
    Keywords: Investment, adjustment costs, Industry, Stock returns, Markov switching regime change model}
  • علیرضا امینی*، بهنام نیک بین

    در سه دهه اخیر، به‎رغم پایین بودن نرخ مشارکت نیروی کار زنان، نرخ بیکاری زنان افزایش قابل‎ملاحظه ای یافته و از نرخ بیکاری مردان فزونی گرفته است. در پژوهش حاضر، عوامل موثر بر تقاضای نیروی کار برحسب جنسیت (زنان و مردان) شناسایی شده است. نتایج برآورد الگوی پویا با استفاده از داده های آماری سال‎های 1396-1365 به روش گشتاورهای تعمیم‎یافته چندمعادله ای نشان می‎دهد که تولید ناخالص داخلی غیرنفتی اثر مثبت و معنادار و دستمزدهای نسبی، هزینه نیروی کار نسبت به سرمایه، و سرمایه سرانه اثر منفی و معنادار بر تقاضای نیروی کار برحسب جنسیت دارند. نتایج حاصل از برآورد الگو نشان می‎دهد که سرعت تعدیل نیروی کار به سمت سطح مطلوب برای نیروی کار زن کندتر از نیروی کار مرد است. نتایج برآورد الگو نشانگر آن است که اثر مثبت تولید ناخالص داخلی غیرنفتی بر تقاضای نیروی کار زنان بیش‎تر از مردان است. بنابراین در شرایط رکودی، زنان نسبت به مردان فرصت های شغلی بیش‎تری را از دست می‎دهند. یافته دیگر آن‎که، نیروی کار زن و مرد جانشین هستند و در نتیجه، اجرای سیاست‎های یارانه دستمزد و معافیت حق بیمه سهم کارفرما برای استخدام زنان تاثیر مثبت و معناداری بر اشتغال نیروی کار زن دارد. همچنین، نیروی کار و سرمایه جانشین هستند و اجرای سیاست هایی که به افزایش هزینه نیروی کار نسبت به سرمایه منجر شود، به کاهش اشتغال منتهی می‎شود. در نهایت، پیشرفت فناوری از طریق افزایش سرمایه سرانه اثر منفی قابل‎توجهی بر اشتغال نیروی کار زن و مرد دارد.

    کلید واژگان: تقاضای نیروی کار پویا, هزینه های تعدیل, سرمایه بری, پیشرفت فناوری, روش گشتاورهای تعمیم یافته چندمعادله ای}
    Alireza Amini*, Behnam Nikbin

    Despite the low participation rate of women in the labor market, the unemployment rate of women has increased significantly and has exceeded the unemployment rate of men in the last three decades. This paper focuses on the factors which affect labor demand considering gender using the data for the period 1986-2017. Based on the Multiple-Equation Generalized Method of Moments estimator, the results demonstrate that non-oil GDP has a positive and significant, and relative wages, capital-labor ratio, and labor costs–capital costs ratio have a negative and significant impact on labor demand by gender. The results of model estimation show that the speed of labor adjustment toward the desired level for female labor is slower compared to male labor. Furthermore, it is denoted that non-oil GDP affects labor demand positively with more impact on the female labor force. Other findings indicate that in the Iran’s labor market, male and female labors are substitutes hence, policies like wage subsidies for employing female labor force can stimulate female labor demand in a positive and significant way. On the other hand, as it is found that labor and capital are substitutes, policies that make labor more costly than capital may result in employment reduction. Finally, the technological progress that arises from increases in capital per capita has a negative and significant effect on both the female and male labor force.

    Keywords: Dynamic Labor Demand, Adjustment Costs, Capital Intensive, Technological Progress, Multiple Equation GMM}
  • علیرضا امینی*، بهنام نیک بین

    در دو دهه اخیر، نرخ بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی از نرخ بیکاری نیروی کار کم سواد به ‏طور شتابان پیشی گرفته است. در پژوهش حاضر، عوامل موثر بر تقاضای نیروی کار برحسب سطح سواد (دارای آموزش عالی و فاقد آموزش عالی) شناسایی می شوند. نتایج برآورد الگوی پویا با استفاده از داده های آماری سال های 1396-1365 به روش گشتاورهای تعمیم یافته چندمعادله ای نشان می دهد تولید ناخالص داخلی غیرنفتی، دستمزدهای نسبی، هزینه نیروی کار نسبت به سرمایه، و سرمایه سرانه اثر معناداری بر تقاضای نیروی کار برحسب سطح سواد دارند. نتایج برآورد الگو نشان می دهد، سرعت تعدیل نیروی کار به سمت سطح مطلوب برای نیروی کار دارای آموزش عالی کندتر از نیروی کار فاقد آموزش عالی است. تولید ناخالص داخلی غیرنفتی اثر مثبت و معناداری بر تقاضای نیروی کار دارد و این تاثیر برای نیروی کار دارای آموزش عالی بیش‎تر است. همچنین، ضریب منفی و معنادار متغیر دستمزدهای نسبی بیانگر آن است که نیروی کار دارای آموزش عالی و فاقد آموزش عالی جانشین هستند و در نتیجه، اجرای سیاست های یارانه دستمزد و معافیت حق بیمه سهم کارفرما برای استخدام دانش آموختگان دانشگاهی اثر مثبت و معناداری بر اشتغال نیروی کار دارای آموزش عالی دارد. همچنین، ضریب منفی و معنادار متغیر هزینه نیروی کار نسبت به سرمایه نشانگر آن است که نیروی کار و سرمایه جانشین هستند و اجرای سیاست هایی که به افزایش هزینه نیروی کار نسبت به سرمایه منجر شود، به کاهش اشتغال منتهی می شود. در نهایت، پیشرفت فناوری از راه افزایش سرمایه سرانه اثر مثبت و معناداری بر اشتغال نیروی کار دارای آموزش عالی، و اثر منفی و معناداری بر اشتغال نیروی کار فاقد آموزش عالی دارد.

    کلید واژگان: تقاضای نیروی کار دارای آموزش عالی, هزینه های تعدیل, سرمایه بری, پیشرفت فناوری, روش گشتاورهای تعمیم یافته چندمعادله ای, سیاست های فعال بازار کار}
    Alireza Amini*, Behnam Nikbin

    The highly-educated labor force unemployment rate rapidly overtook the unemployment rate of the less-educated workers for the last two decades. This paper focuses on the factors which affect labor demand  considering the level of education using the data from 1986 to 2017.  Results based on the Multiple-Equation Generalized Method of Moments estimator demonstrate that non-oil GDP, relative wages, capital-labor ratio, and labor costs–capital costs ratio have a significant impact on labor demand in terms of education level. Also, it is demonstrated that the highly-educated labor force can adjust to its desired level at a slower pace than the less educated workforce. Furthermore, it is denoted that non-oil GDP affects labor demand in a positive and significant way with more impact on the workers with higher education. Other findings indicate that in Iran’s labor market, highly-educated labor force and workers without college/university degree are substitutes, hence policies like wage subsidies and employer insurance exemption for employing higher education graduates can stimulate labor demand for a highly-educated workforce in a positive and significant manner. On the other hand, as it is found that labor and capital are substitutes, policies that make labor costlier than capital may result in employment reduction. Finally, the technological progress that arises from increases in capital per capita has a positive and significant effect on the labor force with higher education, but it influences less-educated labor employment negatively and significantly.

    Keywords: Highly-Education Labor Demand, Adjustment Costs, Capital Intensive, Technological Progress, Multiple-Equation GMM, Active Labor Market Policies}
  • سامان قادری*، شنو دبیری

    هدف این مطالعه، بررسی نقش بهره وری کل عوامل تولید در هزینه های تعدیل  هزینه ‏های تعدیل نیروی کار در صنایع کارخانه ای استان کردستان است. بدین منظور، بهره وری کل عوامل تولید با استفاده از شاخص دیویژیا در بخش صنعت استان، به تفکیک کدهای چهار رقمی آیسیک، اندازه گیری و مورد تحلیل قرار می گیرد. برای محاسبه هزینه تعدیل از شاخص های متفاوتی استفاده می شود. در این پژوهش برای برآورد هزینه‏ های تعدیل از دو شاخص اثر تخصیص مجدد کل و قدر مطلق تغییرات اشتغال استفاده شده است. نتایج حاصل از تخمین مدل برای دوره زمانی 92-1383 و با استفاده از روش داده‏ های ترکیبی، نشان می دهد که شاخص دیویژیای بهره‏ وری کل عوامل سبب کاهش هزینه های تعدیل در صنایع کارخانه‏ای شده است. هم چنین نتایج نشان می‏دهد که سرمایه انسانی نیز تاثیر منفی و معنی‏دار بر هزینه‏ های تعدیل دارد. بنابراین پیشنهاد می‏شود که در بکارگیری سیاست های افزایش تولید، جهت جلوگیری از افزایش هزینه ‏های تعدیل ناخواسته، بر افزایش بهره ‏وری کل عوامل تاکید گردد.

    کلید واژگان: بهره وری کل عوامل تولید, هزینه های تعدیل, روش داده های تابلویی, استان کردستان}
    Saman Ghaderi *, Shno Dabiri

    The aim of this study is to investigate the role of total factor productivity (TFP) in adjustment costs of labor in the Kurdistan province’s manufacturing  industries.  For this purpose, TFP is measured and analysed using Divisia index in the province’s industry in 4-digit ISIC codes. Different indicators are used for calculating the adjustment cost. In this study, for estimating adjustment costs, two indicators including the effect of total reallocation and the absolute of employment changes have been used. The results of model estimation by using  pooled data method over the period 2004-2013, show that the Divisia index of TFP reduced the adjustment costs in  manufacturing  industries. Also, the results show that the  human capital has a negative and significant impact on the adjustment costs. Therefore, it is recommended that in using the production increasing policies, in order to prevent of the unintended adjustment costs,  TFP promotion is emphasized.

    Keywords: Total Factor Productivity, Adjustment costs, Panel Data, Kurdistan Province}
  • سعید راسخی، سامان قادری
    ادبیات اخیر تجارت درون صنعت، رابطه میان تجارت درون صنعت و هزینه های تعدیل را مورد توجه قرار داده است. هزینه های تعدیل، شامل زیان های ناشی از بیکاری موقت در بازار کار هستند که به دلیل انعطاف ناپذیری دستمزد، هزینه های جستجو، جابجایی و آموزش مجدد نیروی کار به وجود می آیند. براساس فرضیه تعدیل آرام، توسعه تجارت درون صنعت در مقایسه با تجارت بین صنایع دارای هزینه تعدیل کمتری است. مطالعه حاضر با استفاده از داده های تابلویی، به آزمون و بررسی فرضیه تعدیل آرام برای صنایع کارخانه ای ایران در سطح 4 رقم طبقه بندی ISIC طی دوره زمانی 1385-1381 پرداخته است. برای این منظور، تجارت درون صنعت به انواع آن(عمودی و افقی) تفکیک شده و این فرضیه مورد آزمون قرار گرفته است. تجارت درون صنعت افقی نسبت به تجارت درون صنعت عمودی، هزینه تعدیل کمتری را ایجاد می کند. براساس یافته های تحقیق حاضر، فرضیه تعدیل آرام برای کشور ایران، با تاکید بر کل تجارت درون صنعت در صنایع کارخانه ای، مورد تایید قرار نمی گیرد؛ ولی با تفکیک تجارت درون صنعت به انواع آن، فرضیه تعدیل آرام برای تجارت درون صنعت افقی تایید می گردد. همچنین این فرضیه که تجارت درون صنعت افقی نسبت به تجارت درون صنعت عمودی، هزینه تعدیل کمتری دارد، مورد تایید قرار می گیرد. براساس نتایج تحقیق حاضر، پیشنهاد می شود در توسعه تجارت خارجی، تجارت درون صنعت به ویژه تجارت درون صنعت افقی مورد توجه و تاکید بیشتری قرار گیرد.
    کلید واژگان: فرضیه تعدیل آرام, تجارت درون صنعت افقی و عمودی, هزینه های تعدیل, صناسیع کارخانه ای ایران}
    Saeed Rasekhi, Saman Ghaderi
    Recent literature of intra-industry trade has paid attention to the relationship between intra-industry trade and adjustment costs. Adjustment costs include the losses due to temporary unemployment in the labor market, which arise from wage rigidity, the research costs, re-location and re-training of labor. Based on smooth adjustment hypothesis, intra-industry trade has a lower adjustment cost than inter-industry one. The present study has examined the smooth adjustment hypothesis for Iranian manufacturing industries at the 4-digit level of ISIC classification by using panel data during time period 2002-2006. For this, intra industry trade has been divided into its types (vertical and horizontal intra-industry trade) and then the hypothesis which is horizontal intra industry trade has lower adjustment cost than vertical one has been tested. Based on the results, the smooth adjustment hypothesis is not verified for Iran while employing total intra industry trade. But by distinguishing intra-industry trade to its types, the hypothesis is confirmed for horizontal intra industry trade. Also, the hypothesis which asserts that horizontal intra industry trade has low adjustment costs compared to the vertical one is verified. Based on the findings, it is suggested to pay more attention to intra-industry trade especially the horizontal one in promoting the foreign trade.
    Keywords: Smooth adjustment hypothesis, horizontal, vertical intra, industry trade, adjustment costs, Iranian manufacturing industries}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال