به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « کالاهای تندمصرف » در نشریات گروه « مدیریت »

تکرار جستجوی کلیدواژه «کالاهای تندمصرف» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • پژمان آهنگرداودی، فرزاد آسایش*، صدیقه طوطیان، سید محمود هاشمی
    حجم خرید آنلاین در مقایسه با خرید آفلاین و سرعت تغییر رفتار مصرف کننده از آنلاین به آفلاین در ایران بسیار کمتر از میانگین جهانی است. هدف پژوهش حاضر، "طراحی و اعتبارسنجی الگوی تغییر رفتار مصرف کننده نهایی از آفلاین به آنلاین در گروه کالاهای تندمصرف" است که از روش های کیفی (داده بنیاد) و کمی (مدل سازی معادلات ساختاری) برای شناسایی مولفه ها و شاخص ها و بررسی ارتباط بین مولفه ها استفاده شده است. جامعه مطالعه در بخش کیفی خبرگان بازاریابی و فروش آفلاین و آنلاین کالاهای تندمصرف و در بخش کمی کلیه مشتریان آنلاین کالاهای تندمصرف می باشد. در بخش کیفی 10 خبره به روش گلوله برفی و در بخش کمی با فرمول کوکران، 384 نفر به روش تصادفی ساده تعیین گردید. برای جمع آوری داده های کیفی از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و داده های کمی از پرسشنامه استفاده شد. روایی محتوا و روایی صوری با تکنیک دلفی، روایی سازه و ساختار پرسشنامه توسط تحلیل عاملی تاییدی، پایایی با ضریب آلفای کرونباخ و پایایی مرکب در نرم افزارهای SmartPLS و SPSS تایید شد. برای تحلیل داده های کیفی از نرم افزار MAXQDA و داده های کمی از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف برای نرمال بودن، آزمون فریدمن برای اولویت بندی مولفه ها و شاخص ها و آزمون مدل یابی معادلات ساختاری برای تحلیل مسیر و اعتبارسنجی الگو استفاده شد. در نتایج کیفی 8 مولفه و 60 شاخص تایید شد. رتبه بندی مولفه ها بر اساس نتایج کمی شامل ساختار تصمیم گیری مصرف کننده، پیامدهای رفتار مصرف کننده در بسترهای آنلاین، مزیت رقابتی کالاهای تندمصرف، مدل های رفتار مصرف کننده، کانال های ارتباطی بازاریابی و تبلیغات، نوجویی مصرف کننده، پذیرش فناوری و تجارت الکترونیک و استراتژی های بازارایابی است.
    کلید واژگان: رفتار مصرف کننده آفلاین, رفتار مصرف کننده آنلاین, تجارت الکترونیک, کالاهای تندمصرف, مکس کیودا}
    Pejman Ahangardavudi, Farzad Asayesh *, Sedigheh Tootian, Seyed Mahmoud Hashemi
    The volume of online shopping compared to offline shopping and the speed of change in consumer behavior from online to offline in Iran is much lower than the world average. Therefore, this research aims to design and validation of the change in the end-user's behavior model from offline to online in the FMCGs group. A mix of qualitative (grounded Theory) and quantitative (structural equation modeling) methods are used to identify components, indicators, and the relationship between them. In the qualitative section, 10 experts were selected by snowball sampling and in the quantitative section by Cochran's formula, 384 people were determined by simple random sampling. Semi-structured interviews were used to collect qualitative data, whereas questionnaires were used to collect quantitative data. Content validity and face validity were confirmed by the Delphi technique, construct validity and questionnaire structure by confirmatory factor analysis, reliability by Cronbach's alpha coefficient, and composite reliability in SmartPLS and SPSS software. MAXQDA software was used to analyze qualitative data. Kolmogorov-Smirnov test for normality, the Friedman test for prioritizing components and indicators, and the structural equation modeling test for path analysis and model validation were used to analyze quantitative data. In the qualitative results, 8 components and 60 indicators were confirmed. Ranking of components based on quantitative results includes consumer decision-making structure, the consequences of consumer behavior in online platforms, FMCGs competitive advantage, consumer behavior models, marketing and advertising communication channels, consumer innovation technology, and e-commerce acceptance and marketing strategies.
    Keywords: Offline Consumer Behavior, Online Consumer Behavior, FMCG, Ecommerce, MAXQDA}
  • سینا فرجی*، سامان شیخ اسماعیلی
    این پژوهش در حوزه رفتار مصرف کننده انجام شده و هدف آن، بررسی اثرات نوگرایی و برندگرایی مصرف کنندگان بر روی ترجیح برند کالاهای تندمصرف خارجی بوده است. پژوهش حاضر از لحاظ روش، از نوع پژوهش های توصیفی- پیمایشی بوده و از دیدگاه هدف، در زمره پژوهش های کاربردی قرار می گیرد. این پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی بوده و مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفته است. جهت نمونه گیری، از روش نمونه گیری در دسترس و نامتناسب با حجم بهره گرفته شده است. ابزار اندازه گیری در این پژوهش شامل پرسشنامه نوگرایی مصرف کنندگان از ونکاترامان و پرایس (2013)، برندگرایی مصرف کنندگان از برایدسون و ایوانز (2004) و ترجیح برند از چانگ و لیو (2009) بود. با توجه به یافته های حاصل از پژوهش فرضیه های پژوهش مبنی بر اثرات نوگرایی و برندگرایی مصرف کنندگان بر روی ترجیح برند کالاهای تندمصرف خارجی در فروشگاه های زنجیره ای شهر کرمانشاه پذیرفته شد و مدل ساختاری کلی پژوهش با برازش مناسب مورد تایید قرار گرفت.
    کلید واژگان: نوگرایی, برندگرایی, ترجیح برند, کالاهای تندمصرف}
  • حامد وارسته، جلیل دلخواه*، حمیدرضا یزدانی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر، شناسایی استراتژی‎های بازاریابی و فروش مناسبی است که شرکت‎ها در وضعیت سخت رکود اقتصادی آن را اجرا کرده و توانسته‎اند به حیات خود ادامه دهند. رکود وضعیتی است که در آن تقاضا برای کالا و خدمات، کاهش پیدا می کند. در چنین موقعیتی، شرکت ها برای بقا به اتخاذ استراتژی هایی در حوزه های مختلف، به‎ویژه حوزه بازاریابی و فروش نیاز دارند تا با وضعیت رکود تطابق یابند.

    روش

    کلیه اقدام‎های استراتژیک مرتبط با آمیخته‎های بازاریابی (محصول، قیمت، توزیع، ترفیعات) در دوران بحران و رکود اقتصادی با استفاده از بررسی دانش موجود و مصاحبه با خبرگان صنعت و دانشگاهی شناسایی شدند و در ادامه با توزیع پرسش‎نامه بین 18 شرکت فعال در تولید کالاهای تندمصرف، تغییر استراتژی ها و اقدام‎های فروش و بازاریابی آنها در زمان رکود اقتصادی بررسی شد. جامعه آماری پژوهش در مرحله کیفی، مدیران عالی شرکت های فعال در صنعت کالاهای تندمصرف و در مرحله کمی، شرکت های فعال در صنعت کالاهای تندمصرف بوده است.

    یافته ها

    بر اساس یافته‎ها، شرکت های یادشده در وضعیت رکود اقتصادی این اقدام‎ها را در دستور کار قرار می‎دهند: در حوزه آمیخته قیمت، تغییر در ارائه تخفیف ها و انعطاف در شیوه بازپرداخت مشتری؛ در حوزه آمیخته مکان، تغییر در مدیریت و نظارت بر کانال های توزیع و توزیع کنندگان؛ در حوزه آمیخته ترفیع، تغییر در رابطه با حضور در شبکه های اجتماعی و ارائه تخفیفات مقداری به توزیع کنندگان؛ در حوزه آمیخته محصول تغییر در هزینه تامین مواد اولیه و بهبود فناوری تولید. در دستور کار قرار می دهند.

    نتیجه گیری

    تغییر در برخی اقدام‎ها در اکثر شرکت‎ها یکسان است و می‎توان آنها را استراتژی‎های عمومی بازاریابی و فروش در زمان رکود اقتصادی در نظر گرفت؛ مانند ارائه و متنوع سازی تخفیف ها، توزیع متناسب با نیاز بازار، افزایش بودجه تبلیغات و ترفیعات و بهبود فناوری تولید. اما در برخی شرکت‎ها، تغییر اقدام‎ها متفاوت بوده است؛ مانند، قیمت محصولات در مقایسه با قیمت محصولات رقیب، جورکردن کالا و میزان موجودی انبار، برون سپاری فعالیت های توزیعی، تبلیغات رادیو و تلویزیونی و ارائه محصولات جدید مرتبط با محصولات فعلی.

    کلید واژگان: استراتژی‎, بازاریابی و فروش, آمیخته بازاریابی, رکود اقتصادی, کالاهای تندمصرف}
    Hamed Varasteh, Jalil Delkhah *, Hamid Reza Yazdani
    Objective

    Different firms resort to a variety of proceedings and strategies to resist agaisn recession and achieve their expected goals which include many aspects of designing or implementing strategies. The recession is a situation in which demand for goods and services decreases. In such a case, companies need to adopt strategies in different areas, especially marketing and sales, to survive in order to adapt to the conditions of the recession. Hence, the purpose of this study is to identify appropriate marketing and sales strategies that companies have implement during economic downturns and have been able to survive.

    Methodology

    The present research is a mixed-method study in terms of approach. The qualitative aspect of the study was conducted using theme analysis and the quantitative aspect was carried out as a survey questionnaire. Statistical population of the research in qualitative stage includes 5 top executives of companies active in FMCG industry as well as 5 experienced univesity professors (University of Tehran and Tarbiat Modares University of Tehran) with the expertise in marketing. Sampling method in qualitative stage was a combination of snowball sampling and targeted judgment sampling and sampling in the quantitative stage was based on convenience. All strategic actions related to marketing (product, price, place, promotion) during the economic recession have been identified using existing knowledge and interviews with industry and academia experts and then a questionnaire was distributed among 18 companies (companies active in the production of fast moving consumer goods goods (FMCG)) to identify their changes in sales and marketing strategies during the recession.

    Findings

    The results showed that the biggest changes have occured in the variables of “discounts” and “flexibility in customer reimbursement” respectively, while “comparing prices to that of rivals” was the least factor. In addition, the most significant changes regsarding place were observerd in “the management and monitoring of distribution channels” and “monitoring distributors” respectively, while “distribution baswed on market needs” was ranked the last. Regarding promotion section, the most significant changes are related to “the advertisement on social networks” and the provision of “discounts to distributors”, respectively, while “radio and television advertisement” includes the least changes. Finally, regarding the product area, the biggest change were observed in “the cost of providing raw materials” and “improving the production technology”, while “packaging” and “product volume” were among the least changes observed.

    Conclusion

    Changes in some of actions in the majority of companies are the same and can be considered as general marketing and sales strategies during the recession, such as “the presentation and diversification of discounts”, “the distribution based on market demand”, “the increase of advertising budget and promotion” and “improvement of production technology”. Some of the actions in different companies have changed differently, such as “comparing products prices to that of the rivals”, “inventory”, “outsourcing of distribution activities”, “advertising in radio and television” and “the provision of new products related to current products”. Besides, people will not be able to purchase in recession which forces the companies to reduce the size, volume, and weight of their product packaging in order to reduce the prices of the products. The companies will also postpone the presentation of new products in recession in order to be able to survive in the market.

    Keywords: Strategy, Marketing, sale, Marketing Mix, Recession, FMCG}
  • محمود محمدیان، زهره دهدستی شاهرخ، امیر خانلری، بهاره ظهوری
    در این پژوهش سعی شده است با به کارگیری رویکرد کیفی ترکیبی، ابعاد مسئولیت اجتماعی در حوزه فعالیت های بازاریابی شناسایی و ذی نفعان شرکت ها در این ارتباط مشخص شوند. بدین منظور نخست با استفاده از روش متاسنتز 79 مقاله مرتبط با مسئولیت اجتماعی شرکت ها به عنوان نمونه پژوهش شناسایی شده و شاخص های مسئولیت اجتماعی با مطالعه دقیق از آن ها استخراج شد؛ سپس به منظور شناسایی ابعاد تکمیلی و اجرایی تر با مدیران بازاریابی شرکت های دارای نشان سیب سبز وزارت بهداشت مصاحبه صورت گرفت که 17 نفر بودند. روش نمونه گیری در این مرحله قضاوتی بود و علت انتخاب این شرکت ها برای بررسی، آشنایی آن ها با موارد مرتبط سلامتی و بخشی از حوزه های مسئولیت اجتماعی بود. پس از تحلیل مضمون محتوای این مصاحبه ها با کمک نرم افزار NVIVO 11 سایر ابعاد کاربردی مسئولیت اجتماعی شرکت ها در حوزه بازاریابی نیز شناسایی شد. نتایج پژوهش 18 عامل را به عنوان الزام های مسئولیت اجتماعی در شرکت های تولیدکننده کالاهای تند مصرف با رویکرد بازاریابی ارائه کرد. این شاخص ها با قدرت تاثیرگذاری متفاوت شرکت ها را به سمت به کارگیری سیاست های مسئولیت اجتماعی سوق می دهد و ذ ی نفعان سیاست های مسئولیت اجتماعی شرکت، شامل ذی نفعان اولیه و ثانویه، را مشخص می کند.
    کلید واژگان: مسئولیت اجتماعی شرکت, کالاهای تندمصرف, ذی نفعان, متاسنتز, تحلیل مضمون}
  • محمود محمدیان، بهاره ظهوری*
    شرکت ها با چالشی جدی در ارتباط با فعالیت های برندسازی مواجه شده اند، چراکه ازیک طرف مصرف کنندگان نسبت به فعالیت های برندسازی بدبین شده اند و از طرف دیگر رقابت شدید موجب شده تا شرکت ها به دنبال ابزاری برای پایداری مزیت رقابتی خود باشند. اگرچه برخی از پژوهش ها به اهمیت مسئولیت اجتماعی به عنوان یکی از ابزارهای اجتماعی غالب در فعالیت های برندسازی اشاره کرده اند، اما تحقیق زیادی در خصوص اینکه چگونه یک برند اجتماعی با کمک این سیاست ها ساخته می شود صورت نگرفته است. این پژوهش با به کارگیری رویکرد کیفی ترکیبی، ابعاد مسئولیت اجتماعی و ذینفعان شرکت ها را در حوزه بازاریابی کالاهای تندمصرف شناسایی کرده و در نهایت مدلی را برای ساخت برند اجتماعی در این صنعت ارائه می کند. مدل پیشنهادی این تحقیق مدل ساختاری تفسیری است که کلیه متغیرهای آن با استفاده از فراترکیب ادبیات مرتبط و تحلیل مضمون مصاحبه با متخصصان استخراج شده و روابط میان آن ها از دیدگاه برندهای برتر ایران تدوین شده است. همچنین با توجه به اهمیت ادراک مثبت مصرف کنندگان در تضمین موفقیت شرکت ها، مدل به دست آمده از دید مصرف کنندگان نیز تعدیل شده است. نتایج نشان می دهد که تلاش برای ساخت برند اجتماعی منجر به بهبود سازمانی و افزایش نوآوری، افزایش ارزش برند و پایداری برند می شود. بعلاوه، این مدل نشان می دهد که الزامات زیست محیطی به طور مستقیم بر نگرش مصرف کنندگان تاثیرگذار نبوده و مشارکت در خیریه ها و رویدادها منجر به ایجاد تمایز برای محصول نمی شود.
    کلید واژگان: برند اجتماعی, مسئولیت اجتماعی شرکتی, کالاهای تندمصرف, مدل سازی ساختاری تفسیری}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال