به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "یادگیری جمعی" در نشریات گروه "مدیریت"

تکرار جستجوی کلیدواژه «یادگیری جمعی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
جستجوی یادگیری جمعی در مقالات مجلات علمی
  • احمد جعفرنژاد چقوشی*، آرمان رضاسلطانی، امیرمحمد خانی
    هدف

    این پژوهش به بررسی و مقایسه مدل های یادگیری جمعی می پردازد تا بتواند به پیش بینی دقیق تری از رتبه کشوری دانش آموزان در کنکور سراسری دست یابد. هدف اصلی این پژوهش شناسایی مدل های بهینه ای است که با تحلیل داده های آزمون های آمادگی که پیش از کنکور برگزار می شود، بتوانند رتبه دانش آموزان را با بیشترین دقت پیش بینی کنند. مدل های شناسایی شده می توانند به مشاوران تحصیلی کمک کنند تا با ارائه توصیه های دقیق تر و مبتنی بر داده، به دانش آموزان در انتخاب مسیر تحصیلی و برنامه ریزی آموزشی کمک کنند.

    روش

    در این پژوهش، به منظور تحلیل دقیق عملکرد دانش آموزان، از نرم افزار Octoparse برای جمع آوری داده های مرتبط با آزمون قلمچی کانون فرهنگی آموزش استفاده شد. مجموعه داده ها اطلاعات مهمی بودند، نظیر میانگین نمره آزمون، رتبه های کشوری و منطقه ای، رشته های تحصیلی و دانشگاه های قبولی دانش آموزان. همچنین در این مطالعه، چهار مدل پیشرفته یادگیری جمعی شامل XGBoost، LightGBM، CatBoost و Random Forest به منظور مقایسه و ارزیابی عملکرد در پیش بینی رتبه کشوری دانش آموزان انتخاب شد. به منظور سنجش دقت و کارایی این مدل ها، از معیارهای متنوعی مانند میانگین مربعات خطا، جذر میانگین مربعات خطا، ضریب تعیین و همچنین زمان های آموزش و پیش بینی استفاده شد. داده های جمع آوری شده، به دو بخش آموزشی و آزمایشی تقسیم شدند تا مدل ها بتوانند به بهترین شکل آموزش ببینند و ارزیابی شوند. به منظور دستیابی به عملکرد بهینه، از روش جست وجوی شبکه ای بهره گرفته شد که به ما اجازه می دهد پارامترهای مدل ها را به طور دقیق تنظیم کنیم و بهترین نتایج ممکن را به دست آوریم.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان دهنده عملکرد برجسته مدل های XGBoost و LightGBM در پیش بینی رتبه کشوری دانش آموزان بود. مدل XGBoost به عنوان دقیق ترین گزینه شناخته شد؛ زیرا پیش بینی هایی ارائه داد که به مقادیر واقعی بسیار نزدیک بود و کمترین میزان خطا را داشت. این دقت بالا باعث شد که XGBoost به عنوان مدل برتر در این پژوهش شناخته شود. مدل LightGBM نیز با نتایج بسیار مشابه XGBoost، به عنوان یکی دیگر از گزینه های برجسته، برای پیش بینی رتبه کشوری انتخاب شد. این مدل به خاطر سرعت و دقت زیاد، مورد توجه قرار گرفت و به عنوان ابزاری موثر در این زمینه شناخته شد. مدل Random Forest نیز با دقتی بهتر نسبت به CatBoost عمل کرد؛ هرچند زمان بیشتری برای آموزش و پیش بینی نیاز داشت. در مقابل، مدل CatBoost به عنوان ضعیف ترین گزینه شناخته شد؛ زیرا در مقایسه با سایر مدل ها دقت کمتری داشت و مقادیر خطای بیشتری ارائه می کرد؛ هرچند سرعت پیش بینی آن بیشتر بود. به نظر می رسد که این مدل به بهبود نیاز دارد تا بتواند با دیگر مدل های موفق رقابت کند.

    نتیجه گیری

    یافته ها نشان می دهد که مدل های XGBoost و LightGBM به عنوان دو ابزار موثر در یادگیری جمعی، عملکرد بسیار خوبی برای پیش بینی رتبه دانش آموزان در آزمون های سراسری دارند. این مدل ها با دقت بالا و عملکرد بهینه، می توانند به عنوان راهنماهایی ارزشمند در سیستم های آموزشی عمل کنند و به بهبود فرایندهای یادگیری کمک کنند. این مدل ها قادرند دانش آموزانی را که ممکن است در مسیر تحصیلی خود با چالش مواجه شوند، شناسایی کنند و به طراحی برنامه های یادگیری موثرتر یاری دهند. علاوه براین، نتایج این پژوهش می تواند به رهبران مدارس و سیاست گذاران برنامه های آموزشی کمک کند تا تصمیم های هوشمندانه تری در جهت ارتقای عدالت آموزشی اتخاذ کنند؛ به طوری که فرصت های یادگیری برابر، برای همه دانش آموزان فراهم شود. در آینده، استفاده از مدل های پیشرفته تر یادگیری عمیق و اضافه کردن داده های مرتبط، مانند عوامل اجتماعی، اقتصادی و نوع مدارس، می تواند به بهبود دقت پیش بینی ها منجر شود. همچنین، ترکیب مدل های مختلف یادگیری ماشین برای ایجاد مدل های ترکیبی می تواند به افزایش دقت و کاهش خطاهای پیش بینی کمک کند. به طور کلی، این پژوهش می تواند نقطه عطفی برای توسعه سیستم های پیش بینی و تصمیم گیری در حوزه آموزش در کشور شمرده شود و زمینه ساز بهبودهای چشمگیر در این زمینه باشد.

    کلید واژگان: یادگیری جمعی, پیش بینی رتبه کشوری, کنکور سراسری, مدل های یادگیری ماشین
    Ahmad Jafarnejad Chaghoshi *, Arman Rezasoltani, Amirmohammad Khani
    Objective

    This study seeks to explore and compare ensemble learning models for more accurate predictions of students’ national ranks in Iran’s nationwide university entrance examination, commonly known as the Konkur. The primary aim is to identify optimal models capable of predicting students’ ranks with the highest precision by analyzing data from preparatory and simulated exams conducted before the Konkur. These identified models can then empower academic counselors to offer data-driven recommendations, assisting students in making informed decisions about their educational paths and academic planning.

    Methods

    Initially, Octoparse software was utilized to collect data related to the preparatory tests conducted by the Kanoon Farhangi Amoozesh (Cultural Center of Education, also known as Ghalamchi) to facilitate a precise analysis of students' performance. The dataset contained key information such as the average test scores, students' national and regional ranks in the exams, as well as the academic disciplines and universities where the students were admitted. Additionally, four advanced ensemble learning models—XGBoost, LightGBM, CatBoost, and Random Forest—were selected for comparison and evaluation based on their performance in predicting students' national ranks. To assess the accuracy and efficiency of these models, various metrics were used, including Mean Squared Error (MSE), Root Mean Squared Error (RMSE), coefficient of determination (R²), and training and prediction times. Afterward, The collected data were split into training and testing sets to ensure optimal model training and evaluation. To achieve the best possible performance, the grid search method was applied, enabling precise tuning of the model parameters to obtain optimal results.

    Results

    The study findings underscored the exceptional performance of the XGBoost and LightGBM models in predicting students' national ranks. XGBoost emerged as the most accurate model, delivering predictions that are closely aligned with the actual values and exhibiting the lowest error rates, positioning it as the top performer in this research. Similarly, LightGBM, with results closely mirroring those of XGBoost, was also recognized as a strong contender for predicting national ranks. Its blend of speed and precision made it a highly effective tool in this context. The Random Forest model also demonstrated superior accuracy compared to CatBoost, albeit requiring more time for training and prediction. In contrast, CatBoost was identified as the weakest option, displaying lower accuracy and higher error rates than the other models, despite its faster prediction times. This suggests that CatBoost may require further refinement to compete with the more successful models.

    Conclusion

    The research findings highlight the effectiveness of XGBoost and LightGBM models in ensemble learning, showcasing their exceptional performance in predicting students' ranks in nationwide examinations. With their high accuracy and optimal performance, these models can serve as valuable tools within educational systems, contributing to the improvement of learning processes. They have the potential to identify students who may encounter challenges in their educational journeys and aid in the development of more effective learning programs. Furthermore, the outcomes of this study can assist school leaders and educational policymakers in making well-informed decisions to promote educational equity and ensure equal learning opportunities for all students. Looking ahead, leveraging more advanced deep learning models and integrating additional data, such as social and economic factors and school types, could lead to enhanced prediction accuracy. Additionally, the integration of diverse machine learning models to create hybrid systems may enhance precision and minimize prediction errors. Overall, this research marks a significant milestone in the advancement of predictive and decision-making systems within the education sector, laying the groundwork for substantial progress in this field.

    Keywords: Ensemble Learning, National Rank Prediction, National University Entrance Examination, Machine Learning Models
  • مهسا تجددی نودهی، سمانه حسینی خطیبانی، محسن یزدی نژاد*، سمیه زلفی
    پیشینه و
    اهداف
    صنعت بیمه درمانی در پیش بینی هزینه های بیمه افراد که براساس پارامترهای پیچیده ای مانند سن و ویژگی های فیزیکی است، با چالش مهمی مواجه است. شرکت های بیمه برای مدیریت ریسک و جلوگیری از زیان احتمالی، بیمه گذاران را به دو گروه پرخطر و کم خطر دسته بندی می کنند. بااین حال، برآورد دقیق هزینه ها برای هر فرد می تواند کار سختی باشد. برای مقابله با این چالش، ما رویکردی مبتنی بر علم داده و یادگیری ماشین را پیشنهاد می کنیم که از یادگیری جمعی برای پیش بینی افراد پرخطر و کم خطر استفاده می کند.روش شناسی: روش پیشنهادی شامل مراحل مختلفی از جمله پیش پردازش داده ها، مهندسی ویژگی ها و اعتبارسنجی متقابل برای ارزیابی عملکرد مدل است. در مرحله اول، داده ها را با پاک کردن، مدیریت مقادیر ازدست رفته و رمزگذاری متغیرهای طبقه بندی، پیش پردازش می کنیم. در مرحله دوم، ما ویژگی های جدیدی را با استفاده از روش های مهندسی ویژگی ها مانند مقیاس بندی، نرمال سازی و کاهش ابعاد تولید می کنیم. این روش ها به استخراج اطلاعات معنادار از داده ها و بهبود عملکرد مدل کمک می کند. در مرحله بعد، ما از یادگیری جمعی برای ترکیب روش های رگرسیون متعدد، مانند رگرسیون لجستیک، شبکه های عصبی، ماشین های بردار پشتیبانی، جنگل های تصادفی، LightGBM و XGBoost استفاده می کنیم. هدف از ترکیب این روش ها این است که از نقاط قوت آن ها استفاده کنیم و نقاط ضعف آن ها را به حداقل برسانیم تا به دقت پیش بینی بهتری دست یابیم. در نهایت، عملکرد مدل را با استفاده از روش اعتبارسنجی متقاطع k-fold ارزیابی می کنیم. این روش به اعتبارسنجی دقت مدل و جلوگیری از برازش بیش از حد کمک می کند.
    یافته ها
    رویکرد پیشنهادی ما به AUC برابر با 73/0 دست می یابد که اثربخشی آن را در پیش بینی افراد پرخطر و کم خطر نشان می دهد.
    نتیجه گیری
    با استفاده از علم داده و روش های یادگیری ماشین، شرکت های بیمه می توانند دقت برآورد هزینه خود را بهبود بخشند و ریسک را بهتر مدیریت کنند. این رویکرد می تواند به شرکت های بیمه کمک کند تا پوشش بیمه ای و قیمت گذاری دقیق تری را برای افراد ارایه دهند که به رضایت بیشتر مشتریان و کاهش زیان های مالی منجر می شود.
    کلید واژگان: داده کاوی, ریسک, هزینه بیمه درمان, یادگیری جمعی, یادگیری ماشین
    M. Tajaddodi Nodehi, S. Hosseini Khatibani, M. Yazdinejad *, S. Zolfi
    BACKGROUND AND OBJECTIVES
    The healthcare insurance industry faces a significant challenge predicting individuals' insurance costs, which are based on complex parameters such as age and physical characteristics. Insurance companies categorize policyholders into high-risk and low-risk groups to manage risks and avoid potential losses. However, the accurate estimation of costs for each individual can be a daunting task. By leveraging data science and machine learning techniques, insurance companies can improve their cost estimation accuracy and better manage risks. This approach can help insurance companies to provide more accurate insurance coverage and pricing for individuals leading to higher customer satisfaction and lower financial losses.
    METHODS
    To address this challenge, a data science and machine learning-based approach that uses ensemble learning to predict high-risk and low-risk individuals is used. The method involves several steps including data preprocessing, feature engineering, and cross-validation to evaluate the model's performance. The first step involves preprocessing the data by cleaning it, handling missing values, and encoding categorical variables. The second step generates new features using feature engineering techniques such as scaling, normalization, and dimensionality reduction. Next, ensemble learning is used to combine multiple regression methods such as logistic regression, neural networks, support vector machines, random forests, LightGBM, and XGBoost. By combining these methods, the aim is to leverage their strengths and minimize their weaknesses to achieve better prediction accuracy. Finally, the model's performance is evaluated using cross-validation techniques such as k-fold cross-validation. These techniques help to validate the model's accuracy and prevent overfitting.
    FINDINGS
    The proposed approach achieves an AUC of 0.73 demonstrating its effectiveness in predicting high-risk and low-risk individuals.
    CONCLUSION
    In conclusion, the healthcare insurance industry can benefit greatly from data science and machine learning-based approaches. By accurately predicting high-risk and low-risk individuals, insurance companies can better manage risks and provide more accurate coverage and pricing for their customers. This can lead to the improvement of  customer satisfaction and the reduction of financial losses for insurance companies.
    Keywords: Data mining, Ensemble learning, Healthcare insurance cost, Machin learning, risk
  • محدثه باباجانی بابلی*، عباس ماهفروزی
    هدف اصلی این تحقیق شناسایی تاثیر مولفه های سازمان یادگیرنده بر رضایت شغلی و عملکرد فردی کارکنان در سازمان راه و شهرسازی استان مازندران بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مدیران و کارکنان سازمان راه و شهرسازی استان مازندران می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از کرجسی و مورگان تعداد 118 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این تحقیق پرسشنامه می باشد که روایی صوری آن توسط استاد راهنما و چند نفر از صاحب نظران تایید شد. پس از بررسی اعتبار و روایی پرسشنامه، اطلاعات و داده ها جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. روش تجزیه و تحلیل داده ها، با آمار توصیفی (شامل : فراوانی، درصد فراوانی نسبی) و آمار استنباطی (شامل آزمون های کولموگروف-اسمیرنف، رگرسیون) با استفاده از نرم افزار spss انجام شد. نتایج حاصله بیانگر آنست که سازمان یادگیرنده و مولفه های آن (ابعاد) تاثیر مثبت، مستقیم و معناداری بر رضایت شغلی دارد و می تواند نقش موثری در افزایش عملکرد فردی کارکنان در سازمان داشته باشد.
    کلید واژگان: سازمان یادگیرنده, رضایت شغلی, عملکرد فردی کارکنان, قابلیت های شخصی, آرمان مشترک, مدل های ذهنی, یادگیری جمعی
    Mohaddeseh Babajani Baboli *, Abbas Mahfrouzi
    The main objective of this research is to identify the impact of Learning Organization on job satisfaction and individual performance of staff in the Roads and Urban Development Mazandaran province. The study consisted of all managers and staff are Roads and Urban Development Mazandaran province using simple random sampling method, using Morgan, 118 samples were selected. The questionnaires are measuring devices that its validity was confirmed by the supervisor and several experts. After reviewing the validity and reliability, information and data are collected and analyzed using descriptive and inferential statistics were used. Method of analyzing the data, descriptive statistics (including frequency, percentage relative frequency) and inferential statistics (including Kolmogorov-Smirnov test, regression) was performed using spss software. The results indicate that the learning organization and its components (dimensions) positive impact on job satisfaction and can place significant and effective role in increasing individual performance of employees in the organization.
    Keywords: Learning Organization, Job Satisfaction, individual performance of employees, personal capabilities, Shared Vision, Mental models, collective learning, Systems Thinking
  • محمد تقی فقیهی نژاد، بهروز مینایی *
    هدف
    پیش بینی دقیق بازار سهام برای معامله گران این بازار ارزشمند است. پیش بینی سری های زمانی مالی از دسته مسائل چالشی و مهم در پیش بینی است و پژوهشگران تلاش می کنند که الگوهای پنهان را برای پیش بینی آینده بازار سهام استخراج کنند. هدف این مقاله ارائه یک مدل هوشمند برای پیش بینی رفتار بازار سهام است.
    روش
    این مقاله، برای افزایش دقت از مدلی بر مبنای الگوریتم های یادگیری جمعی با مدل های پایه شبکه های عصبی استفاده می‎ کند. برای در نظر گرفتن جهت تغییر قیمت در پیش بینی، ساختار دومرحله ای به‎ کار رفته است. در مرحله نخست، جهت بعدی حرکت قیمت سهام (افزایش یا کاهش) پیش بینی شده و از آن برای پیش بینی قیمت در مرحله دوم استفاده شده است.
    یافته ها
    دقت نتایج و افزایش بازده پیش بینی، مهم ترین چالش مدل های پیشنهادشده در بازار سهام به‎ شمار می‎ رود. نکته مهم برای سودآوری معاملات، توجه به جهت تغییر قیمت سهام در پیش بینی قیمت آن است که در مدل های پیش بینی به این موضوع توجه کمتری شده است. مدل پیشنهادی با استفاده از روش های مبتنی بر هوش مصنوعی نشان می‎ دهد که پیش بینی رفتار بازار سهام با وجود ماهیت نوسانی و ناپایدار آن، امکان‎ پذیر است.
    نتیجه گیری
    نتایج معیارهای ارزیابی روی داده های واقعی قیمت سهام نشان می دهد مدل پیشنهاد شده در مقایسه با سایر روش ها، با دقت بیشتری می تواند بر نوسان‎ های بازار غلبه کرده و به عنوان روش قابل اطمینان و عملی در بازارهای سهام به‎ کار گرفته شود.
    کلید واژگان: پیش بینی تغییر جهت قیمت, پیش بینی قیمت سهام, شبکه عصبی, یادگیری جمعی, مدل های پیش بینی هوشمند
    Mohammad Taghi Faghihi Nezhad, Behrouz Minaei *
    Objective
    Accurate forecasting of stock market behavior is invaluable for traders. Forecasting financial time series is among the important and challenging problems and researchers try to extract hidden patterns to predict the future behavior of the stock market. The purpose of this paper is to provide an intelligent model to predict stock market behavior.
    Methods
    This paper employs ensemble learning (EL) algorithm model using neural network base learners to increase the accuracy. In order to consider the direction of price change in the stock price forecasting, a two-stage structure was used. In the first stage, the next direction of the stock price (increase or decrease) was predicted and thenit was employed to forecast the price.
    Results
    The most important challenges of the proposed models in the stock market were the accuracy of the results and how to increase the forecasting efficiently. Research in this field has paid little attention to the prediction of the direction of the next movement of stock price, while it is very important regarding the profitability. The use of artificial intelligence-based models has shown that the stock market is predictable despite its uncertain and unstable nature.
    Conclusion
    The evaluation of results in stock market dataset shows that the proposed model suggests higher accuracy compared to other models in the literature. In addition, it can overcome the market fluctuations and can be used as a reliable and applicable model in the stock markets.
    Keywords: Estimating the direction of price movement, Ensemble learning, Intelligent prediction models, Neural network, Stock price prediction
  • سید جمال الدین حسینی، نرگس آقاخانی، جلال رضایی نور
    هدف از ارائه این مقاله بررسی نقش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی در هر یک از فرایندهای خلق دانش نوناکا و نیز تاثیر تسهیم دانش بر نوآوری و یادگیری جمعی کارکنان در سطح سازمان است. بدین منظور چارچوبی بر اساس مدل خلق دانش نوناکا ارائه شده است که به تحلیل رابطه بین فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی، مدیریت دانش و نوآوری در فرایند و محصول می پردازد. این چارچوب در ادامه در شرکت هاکوپیان مورد بررسی قرار گرفت که استفاده وسیعی از فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی می کند و شرکتی خلاق و نوآور محسوب می شود. روش تحقیق از نوع کیفی بوده و برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شده است. نتایج حاکی از این بود که این شرکت از انواع مختلف فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی در هر یک از فرایندهای خلق دانش استفاده می کند و ترکیب این فناوری ها، نقش مثبتی بر اجتماعی سازی، بیرونی سازی، ترکیب و درونی سازی دانش کارکنان ایفا می کند و در نهایت منجر به نوآوری در محصول و نوآوری در فرآیندهای شرکت می شود.
    کلید واژگان: فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی, فرایندهای خلق دانش نوناکا, نوآوری در محصول, نوآوری در فرایند, یادگیری جمعی
    Seyyed Jamaleddin Hosseini, Narges Aghakhani, Jalal Rezaeenour
    The purpose of this paper is to examine the role of information and communication technologies in each step of Nonaka’s knowledge creation model and also the effects of knowledge sharing on innovation and collective learning among organization's staffs. To do so, we propose a framework based on the Nonaka’s model of knowledge creation to analyze the relationships between information and communication technologies, knowledge management and process innovation and product innovation. After that, we tested this framework in Hacoupian Corporation which has a wide use of information and communication technologies and also is an innovative firm. In this paper, qualitative research method was used to collect data from Semi-structured interviews with a number of staff. The results show that different types of information and communication technologies are used in Hacoupian Corporation and the combinations of these technologies has a positive effects on socialization, externalization, combination, and internalization of employees and leads to product innovations and process innovation.
    Keywords: Collective learning, Information, communication technologies, Nonaka's knowledge creation processes, Process innovation, Product innovation
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال