به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "value added" در نشریات گروه "مدیریت"

تکرار جستجوی کلیدواژه «value added» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • مهناز حاله*، کامبیز هژبرکیانی، فرید عسگری، محمدصادق علیپور

    از عوامل مهم و موثر موفقیت در برنامهریزی توسعه، آگاهی از ساختار و پتانسیل بخشهای مختلف در اقتصادمیباشد. زیربخش حمل و نقل، انبارداری و ارتباطات از جمله بخشهای اقتصاد کشور میباشند که سهم آتهادر تولید ناخالص ملی قابل توجه بوده و بدین جهت، عوامل موثر بر ارز شافزوده آن میبایست مورد توجهسیاستگذاران اقتصادی باشد. از طرفی در راستای تدوین و تصمی مگیریهای کلان اقتصادی، همواره میزان وجهت تاثیر)تقارن یا عدم تقارن(سیاستهای پولی از جمله تغییرات حجم نقدینگی بر متغیرهای کلان موردتوجه سیاستگزاران اقتصادی بوده است. در این مطالعه جهت و میزان تاثیرپذیری ارز شافزوده زیربخش حملو نقل، انبارداری و ارتباطات از تغییرات نامتقارن حجم نقدینگی با استفاده از داده های سری زمانی به صورتسالانه ط ی دوره 1363 تا 1398 به صورت پویا بررسی گردید و برای این منظور از مدل خودبازگشتی با وقفه هایتوزیعی غیرخط ی 5 (NARDL (و رهیافت آزمون کرانه ها استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که رابطهبلندمدت)همجمعبستگی(بین متغیرهای مدل وجود داشته و شوکهای تغییرات حجم ن قدینگی در مدل موردبررسی دارای اثر نامتقارن بوده و د ر بلندمدت ضرایب بزرگتری دارن د. بر اساس سایر نتایج تحقیق، نرخ سوداعتبارات بانکی بر ارز شافزوده این زیربخش مثبت و معن یدار بوده و کشش ارز شافزوده زیربخش مذکور درمدل مورد بررسی نسبت به تغییرات حجم نقدینگی در کوتاهمدت و بلندمدت بیشتر از نرخ سود اعتبارات بانکیاست .کلما ت کلیدی : ارزش افزوده، حمل و نقل، انبارداری و ارتباطات، حجم نقدینگی، اثرا ت نامتقارن، رویکردARDL غیرخطی.

    کلید واژگان: ارزش افزوده, حمل و نقل, انبارداری و ارتباطات, حجم نقدینگی, اثرا ت نامتقارن, رویکرد ARDL غیرخطی
    Mahnaz Haleh *

    One of the important and effective success factors in development planning is the knowledge of the structure and potential of different sectors in the economy. Transportation, warehousing and communication sub-sectors are among the sectors of the country's economy, which have a significant share in the gross national product, and therefore, the factors affecting its added value should be considered by economic policy makers. On the other hand, in the direction of formulation and macro-economic decisions, the amount and direction of influence (symmetry or asymmetry) of monetary policies, including changes in the volume of liquidity, on macro-variables has always been the concern of economic policymakers. Therefore, in the upcoming study, we will dynamically examine the direction and degree of influence of the added value of the transportation, warehousing and communication sub-sector from asymmetric changes in the volume of liquidity using time series data annually during the period 1363 to 1398 and for For this purpose, the autoregression model with non-linear distribution breaks and the edge test approach have been used. The results show that there is a long-term relationship (collinearity) between the variables of the model, and the shocks of changes in the volume of liquidity in the studied model have an asymmetric effect and have larger coefficients in the long run. Based on other research results, the interest rate of bank loans on the added value of this sub-sector is positive and significant, and the elasticity of the added value of the mentioned sub-sector in the investigated model is higher than the interest rate of bank loans in relation to the changes in the volume of liquidity in the short and long term.

    Keywords: Value Added, Transportation, Warehousing, Communication, Liquidity, Asymmetric Effects, Non-Linear Auto Regressive Distributed Lag
  • باقر باقریان کاسگری*، امیر فاضلی
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه نگه داشت نقدی بر ارزیابی عملکرد ارزش افزوده اقتصادی می باشد. بدین منظور با استفاده از مبانی نظری متغیرهای فوق و با بررسی تحقیقات پیشین در این زمینه به این موضوع پرداختیم. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی بوده و از نظر روش پژوهش مروری و از نوع تحقیقات کتابخانه ای می باشد. نتایج نشان می دهد که با اجرای سیاست ارزیابی عملکرد ارزش افزوده اقتصادی سرمایه گذاری کمتر و بیشتر از حد در شرکت های سرمایه گذار و از طرفی با اجرای سیاست ارزش افزوده اقتصادی، ارزش نگهداشت وجه نقد شرکت ها افزایش می یابد.
    کلید واژگان: نگه داشت, وجه نقد, ارزش افزوده, اقتصاد, سرمایه گذاری
    Bagher Bagherian Kasgari *, Amir Fazeli
    The purpose of this study is to investigate the relationship between cash holding and performance evaluation of economic value added. For this purpose, using the theoretical foundations of the above variables and reviewing previous research in this field, we addressed this issue. The present research is applied in terms of purpose and is a review in terms of research method and library research. The results show that with the implementation of the policy of evaluating the performance of economic value added, investment is less and more in investment companies and on the other hand, with the implementation of the policy of economic value added, the retention value of companies' cash increases.
    Keywords: Holding, Cash, Value Added, Economy, Investment
  • سعید فراهانی فرد، امیدعلی عادلی*، محمدرضا فتحی، فرشاد قلی پور

    هدف این مطالعه، ارزیابی میزان تاثیر تسهیلات اعطایی بانک مسکن بر ارزش افزوده بخش مسکن در ایران برای دوره زمانی 1373 تا 1396 است. موضوع مورد بررسی هم از لحاظ جایگاه بخش مسکن در اقتصاد ایران و هم از جهت تاثیری که سیاست های اعطای تسهیلات به این بخش در تحول آن دارد، دارای اهمیت ویژه ای است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت توصیفی و از نظر انجام پژوهش پیمایشی است. در این تحقیق، جهت بررسی ارتباط بلندمدت بین متغیرها به منظور استفاده از داده های سری زمانی پس از انجام آزمون های پایایی، برآورد مدل با استفاده از الگوی خودرگرسیونی با وقفه های گسترده انجام شده که بر اساس آزمون کرانه ها وجود رابطه بلندمدت بین متغیرها تایید شده است و نتایج مربوط به ضرایب لگاریتم تسهیلات پرداختی بانک مسکن، لگاریتم سرمایه گذاری بخش خصوصی و لگاریتم نرخ تورم نشان می دهد که در بازه زمانی مذکور این متغیرها تاثیری مثبت و معنی دار بر ارزش افزوده بخش مسکن داشته اند و ضریب به دست آمده برای متغیر لگاریتم نرخ سود تسهیلات نشان دهنده تاثیر معنی دار ولیکن منفی این متغیر بر ارزش افزوده بخش مسکن است. همچنین ضریب تصحیح خطا برآورد شده در مدل؛ منفی، کوچک تر از یک و معنی دار است که وجود همگرایی در مدل را تایید می کند و نشان دهنده آن است که 70 درصد از عدم تعادل ها در هر دوره اصلاح می شود.

    کلید واژگان: تسهیلات بانک مسکن, ارزش افزوده, مسکن, خودرگرسیونی با وقفه های گسترده
    Saeed Farahani Fard, Omidali Adeli *, Mohammad Reza Fathi, Farshad Gholipour

    The purpose of this study is to investigate the impact of Maskan bank lending facilities on the value added of the housing sector in Iran for the period 1994-2017. The issue under consideration is of particular importance both in terms of the status of the housing sector in the Iranian economy and in the impact that the policies of the housing sector have on this sector. In this study, to evaluate the long-run relationship between variables for using time series data after reliability tests, model estimation is performed using ARDL based on boundary test. The long-run relationship between the variables is confirmed and the results related to the coefficients of housing bank logarithm, private sector investment logarithm, and inflation rate logarithm showe that these variables have a positive and significant effect on the value added. Housing sector and the coefficient obtained for the logarithm of the rate of interest rate of the facility reflects the impact. The negative aspects of this variable are the value added of the housing sector. Also, the estimated ECM coefficient in the negative model 2 is less than one and confirms the existence of convergence in the model, indicating that 70% of the imbalances in each period are corrected.

    Keywords: Maskan Bank Facilities, Value Added, Housing, ARDL
  • Mohsen Hemmati, Naghi Fazeli *, Seyfolah Saedodin

    The evaluation of corporate social responsibility has gained significance over the past decade due to the importance of natural and environmental resources. Many studies have been conducted on corporate social responsibility and the presented related models, which add to the importance of this report. However, in addition to its significance, many researchers also believe that corporate social responsibility evaluation models lack the necessary efficiency due to different interpretations, lack of transparency, and abuse of some companies in order to deceive and commit fraud. Therefore, the aim of this research is to present a model to evaluate corporate social responsibility using value added, which can be a suitable criterion in evaluating the social responsibility of commercial entities. In the present study, first, a model was developed based on corporate social responsibility, and then, to test the model, social value added of Nano motor oil was studied as a case study. In this study, data was analyzed through pairwise comparison. The findings of the study conducted on the social value added of Nano motor-oil indicate economic efficiency of 40%, product social efficiency of 8%, and depicts a 38-times increase in social value added compared with its economic added value. Thus, Nano-engine oil producing companies are located on the corporate social responsible category and the corporate social responsibility in this product is on the third level (strong) that indicates the product’s efficiency in the community and can be a suitable incentive for all business organizations to pay more attention to their products’ environmental and social impacts.

    Keywords: corporate social responsibility, Value Added, Economic Value Added, Social Value Added
  • محمدشریف کریمی، مریم حیدریان*
    با توجه به وابستگی متقابل میان رشد کشاورزی و صنعت، شناخت رابطه بین بخش های اقتصادی یک کشور برای ارزیابی سیاست های اقتصادی گذشته و تهیه استراتژی های آینده بسیار ضروری است. بدون شناخت ارتباط متقابل بین بخش های اقتصادی، تدوین سیاست های مناسب برای دستیابی به رشد و توسعه پایدار اقتصادی ممکن نخواهد بود. این موضوع به اندازه ای اهمیت دارد که در برنامه ششم توسعه، به عنوان یکی از سیاست های رشد اقتصادی شتابان، پایدار و اشتغال زا مطرح شده است. لذا رویکرد اصلی در این مطالعه بر این اصل قرار گرفت که فرآیند تعامل بین دو بخش کشاورزی و صنعت به عنوان دو بخش مهم در اقتصاد ایران، طی دوره ی زمانی 1393-1384 برای 30 استان کشور و با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته بررسی شود. در ابتدا با استفاده از آزمون علیت گرنجر، رابطه یک طرفه از بخش کشاورزی به صنعت مشخص شد، به گونه ای که هدف، بررسی اثرگذاری رشد بخش کشاورزی بر صنعت قرار گرفت. نتایج حاصل از برآورد مدل نشان داد که یک رابطه مثبت و معنادار بین ارزش افزوده بخش کشاورزی و صنعت وجود دارد. همین رابطه مثبت بین سهم نیروی کار و سرمایه گذاری با ارزش افزوده صنعت نیز وجود دارد. از دیگر یافته های این مطالعه آن است که با استفاده از روش حداقل مربعات کاملا تعمیم یافته (FMOLS) رابطه ی مثبت بین ارزش افزوده بخش کشاورزی و صنعت در بلندمدت نیز برقرار است. ولی رابطه ی ارزش افزوده بخش حمل ونقل به عنوان عنصر واسطه در میان بخش های اقتصادی با ارزش افزوده صنعت، منفی و معنادار است که البته این رابطه در بلندمدت به دلیل سرمایه گذاری و بهره مندی از سیستم حمل و نقل پیشرفته، موجب افزایش ارزش افزوده صنعت خواهد شد.
    کلید واژگان: بخش صنعت, بخش کشاورزی, ارزش افزوده, روش گشتاورهای تعمیم یافته
    Mohammad Sharif Karimi, Maryam Heidarian *
    Due to the interdependence between agriculture and industry growth understanding the relationship between economic sectors of the country is very necessary for evaluating past economic policies and provision future strategies. Without information about the interaction between economic sectors, understanding appropriate policies to achieve economic growth and sustainable development is impossible. This issue is important enough that in the sixth development plane has been proposed as one of the policies to achieve sustainable and employment economic growth. Therefore, the main approach in this study was based on interaction process between agricultural and industrial sectors as two key sectors in the Iranian economy which is studied over the period 2005-2014 for the 30 provinces of the country and by using GMM method. At first by using the Granger causality test a one-way relationship from agriculture to industry was determined so that the objective was to investigate the impact of agricultural growth on the industry. The results of the estimation model show that there is a significant and positive relationship between the agriculture and industry value added also there is a positive relationship between the share of labor and investment with industry value-added as well. The study finds that by using fully generalized least squares method (FMOLS) there is a significant and positive relationship between the agriculture and industry value added in the long run is confirmed. The results identify the relationship of the transport value added as an intermediate element in the economic sectors with industry value-added is negative and significant. Of course, this relationship in the long term due to investment and access to advanced transportation system should increase the value-added of an industry.
    Keywords: Industry Sector, Agriculture Sector, Value Added, GMM
  • محمد جواد مهدی زاده *، حمید محمدی، ماشااله سالارپور، علیرضا کیخا
    در این مقاله وجود رابطه غیر خطی میان نقدینگی و ارزش افزوده بخش کشاورزی طی دوره 1389-1338 مبتنی بر الگوی استار (STAR) مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج تخمین به روش غیر خطی استار نشان می دهد، مقدار برآورد شده پارامتر آستانه برابر 0309/0- و مقدار برآورد شده پارامتر سرعت انتقال برابر 7424/11 است. مقدار بالای پارامتر ، نشان دهنده بالا بودن سرعت انتقال از رژیم یک به رژیم دو است. همان طور که مشاهده می شود، نحوه تاثیرگذاری متغیرها در رژیم یک متفاوت از رژیم دو است. در رژیم یک ضریب متغیر ارزش صادرات محصولات کشاورزی برابر 1447/0 و در رژیم دو 2093/0 است. به عبارت دیگر افزایش در ارزش صادرات محصولات کشاورزی در هر دو رژیم سبب افزایش ارزش افزوده بخش کشاورزی می شود. ضریب کلی (ضریب خود متغیر به علاوه ضریب وقفه اول آن متغیر) متغیر نرخ ارز واقعی نیز در رژیم اول برابر 3025/0 و در رژیم دو برابر 1575/0 است. بر طبق این نتایج، نرخ ارز واقعی در هر دو رژیم دارای اثر مثبت بر ارزش افزوده بخش کشاورزی است. ضریب کلی متغیر حجم نقدینگی در رژیم یک برابر 2142/0 و در رژیم دو برابر 6424/0 است. که بیان گر ارتباط مستقیم بین حجم نقدینگی و ارزش افزوده بخش کشاورزی است. ضریب کلی متغیر شاخص قیمت محصولات کشاورزی، بر خلاف سه متغیر دیگر، در دو رژیم دارای علامت یکسانی نیست و در رژیم یک برابر 2587/0- و در رژیم دو برابر 30722/0 است.
    کلید واژگان: ارزش افزوده, نقدینگی, رابطه غیر خطی, الگوی استار
    Mohammad Djavad Mehdizade *, Hamid Mohammadi, Mashaallah Salarpour, Alireza Keykha
    In this article, the nonlinear relationship between liquidity and value added of agriculture sector is investigated based on STAR method during 1960-2011. The results of nonlinear STAR method suggest that the estimated value of threshold parameter and transfer rate parameter are -0.0309 and 11.7424 respectively. The high value of parameter shows the high transfer rate from regime one to two. As can be seen, the effectiveness of variables in regime one is different from regime two. In regime one and two, the coefficient of the value of agricultural export's variable, are 0.1447 and 0.2093, respectively. In other words, the increase in the value of agricultural exports in both regimes causes the increase in value added of the agriculture sector. The general coefficient (the coefficient of the variable plus the coefficient of the first lag of that variable) of real exchange rate variable in regime one and two is 0.3025 and 0.1575, respectively. Based on these results, the real exchange rate in both regimes has a positive effect on value added of the agriculture sector. The general coefficient of liquidity variable in regimes one and two is 0.2142 and 0.6424, respectively. The general coefficient of the variable of the price index of agricultural products is not of the same sign in two regimes unlike the other three variables, and is -0.2587 and 0.30722, in regimes one and two respectively.
    Keywords: Value Added, Liquidity, Nonlinear Relationship, STAR Model
  • صادق بختیاری، مجید دهقانی زاده، سید مجتبی حسینی پور
    نظر به اهمیت بخش تعاونی و تعیین هدف 25 درصدی از اقتصاد ملی برای آن تا پایان برنامه پنجم، لزوم تبیین وضعیت بهره وری در تعاونی ها ضروری است. بر این اساس اندازه گیری شاخص های بهره وری و میزان کارایی در تعاونی های صنعتی استان یزد به همراه شناسایی عوامل تاثیر گذار بر بهره وری، هدف پژوهش است. روش مورد استفاده، توصیفی و تحلیلی بوده، جمع آوری اطلاعات نیز به روش اسنادی و پیمایشی صورت پذیرفته است. از بین 130 کارگاه تعاونی صنعتی استان در زمان آمارگیری، تعداد 30 کارگاه غیرفعال و از بین بقیه 31 نمونه تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهد، تعداد معدودی از تعاونی های مورد بررسی ضمن اینکه دارای شدت کاربری بزرگ تر از یک بوده و از سطح بهره وری بالاتری برخوردارند، دارای کارایی واحد نیز هستند. این وضعیت می تواند بیانگر وجود مزیت های نسبی استان در تولید محصولات فلزی، منسوجات و مواد غذایی و آشامیدنی باشد. توجه به عوامل درونی موثر بر بهره وری از جمله آموزش مستمر نیروی کار، مسائل رفاهی کارکنان، استفاده از تدابیر مهندسی صنایع، نظرات کارکنان، ایجاد واحدهای تحقیق و توسعه و استفاده از تکنولوژی های بهتر، می تواند به ارتقای بهره وری در این حوزه کمک کند.
    کلید واژگان: تعاونی صنعتی, بهره وری جزئی, بهره وری کلی, شاخص کاربری, کارایی, ارزش افزوده
    Sadegh Bakhtiari, Majid Dehghanizadeh, Seyyed Mojtaba Hosseinipoor
    Due to the importance of cooperative sector in Iran's economy and reaching to %25 share in national economy in 2015, as a target set by the General Policies of the Islamic Republic of Iran, makes it necessary to analyze the current situation of productivity particularly labor productivity in the Iran's Cooperative Sector. Since Industrial Cooperatives are the most important cooperatives and because of data availability from one hand, and importance of Yazd in terms of cooperation from a historical point of view on the other hand, preset study is devoted to analyze productivity and efficiency of the industrial cooperatives in this province. The main objective of this paper is recognition of the leading and most advantageous industrial cooperatives of the province by considering productivity indices and identifying important factors may have affect on their productivity. Methodology of the research composed of descriptive, survey and field study by using relevant library documents and applying a detailed questionnaire which is provided specifically for this study. The results of the study indicate that among different cooperatives under consideration just a small number of them have a Labor Intensity Index greater than 1 and enjoying a relatively higher level of productivity. This probably indicates a relative advantage of investment in activities such as Metal Product, textile and food industries. Result of the study show that there is a large difference in the industrial cooperatives productivity, even in similar field of activity. Also there exists a lower level of average productivity in provincial cooperatives in comparison to overall productivity in country level. Based on the findings, the main reason for low level of productivity in industrial cooperatives of the province is the low level of awareness and doesn’t pay attention to the factor share affect on rising productivity. For improvement of productivity in cooperatives, continuous education and training, paying attention to welfare issues, using advanced models of workers participation, establishing R&D units in cooperatives are suggested.
    Keywords: Industrial Cooperative, Partial Productivity, Total Factor Productivity, Labor Intensity Index, Efficiency, Value Added
  • مسعود تمسکی، مسعود باباخانی، سید محمد سیدحسینی، کاظم نقندریان
    تجربه کشورهای توسعه یافته نشان می دهد که پویایی و رشد بخش صنعت، نقش بسزایی در رشد و توسعه بخشهای دیگر و در نتیجه رشد اقتصادی در سطح کلان ایفا می کند. لذا در اکثر مطالعات مربوط به رشد اقتصادی، بخش صنعت و بخصوص بهره وری در این بخش از بیشترین توجه در نزد محققان برخوردار است. از طرف دیگر، بهره گیری مطلوب و بهینه از منابع و امکانات موجود به عنوان شاخص مهمی در درجه توسعه یافتگی کشورها تلقی می شود؛ بگونه ای که توسعه همه جانبه بدون بهره وری و استفاده بهینه از عوامل تولید امکان پذیر نیست. در این میان صنایع نساجی کشور که با مشکلات ساختاری متعددی از منظر نیروی انسانی، تکنولوژی و... روبرو می باشند، کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. هدف اصلی این مقاله اندازه گیری بهره وری و بررسی عوامل موثر بر رشد آن در صنایع تولید منسوجات ایران در دوره 86-1373 می باشد. بدین منظور ابتدا شاخص های بهره وری جزئی عوامل تولید و سپس شاخص بهره وری کل عوامل (TFP) این رشته فعالیت صنعتی از طریق روش دیویژیا و شاخص ترنکویست محاسبه شده و سپس با استفاده از ادبیات موجود و میزان دسترسی به داده ها، تاثیر عوامل مختلف درونی و بیرونی بر روی رشد TFP این صنعت تجزیه و تحلیل می گردد. تخمین اقتصاد سنجی عوامل موثر بر بهره وری کل عوامل صنایع تولید منسوجات نشان می دهد که متغیرهایی همچون ارزش تولیدات، وابستگی به مواد اولیه خارجی، ارزش صادرات، دستمزد سرانه، اندازه بنگاه، تخصص گرایی بنگاه و هزینه های مصرفی دولت، بیشترین تاثیر را در تغییرات بهره وری کل عوامل این صنعت داشته اند.
    کلید واژگان: بهره وری کل عوامل (TFP), صنایع ایران, تولید منسوجات, شاخص ترنکویست, اقتصادسنجی
    In this modern world, considering expansion of competition and lack of resources, everybody knows the importance of measuring of productivity and decomposition of it. Although assigned about 2.8% of value added and 8.5% of employment of large manufacturing industries, the textile industry has not respected more attention. The main goal of this paper is measuring and analyzing of individual and total factor productivity in textile manufacturing industries during period of 1994-2007. For this purpose, after extraction of production factors (labor, capital stock, material and energy), it is measured individual productivity indexes in form of quotient of value added and each of production factors. It is also computed total factor productivity via divisia index and Tornqvist function. The results show that labor productivity has grown annually 4.4% because of labor decrease especially in large firms. However capital productivity has decreased less in the studying period. On the other hand, productivity of electricity consumption and material has decreased annually 1.7% and 1.9% respectively. Total factor productivity index has grown annually 0.6% in average and this improvement mainly has achieved via labor productivity. The econometric model for decomposition of total factor productivity in the textile manufacturing industries has confirmed the positive impacts of production values, per capita wages, percentage of small firms and government expenditures. It has also confirmed the negative impacts of foreign material dependency and working only in expert field.
    Keywords: textile manufacturing industries, individual factor productivity, total factor productivity, value added, production factors
  • کیومرث شهبازی، الهام کریم زاده
    افزایش سهم بخش صنعت در تولید داخلی و افزایش ارزش افزوده بخش صنعت از اهداف اصلی سیاستهای کلی نظام در بخش صنعت است. سیاستهای پولی و مالی از مهم ترین سیاستهای کلان اقتصادی کشورها بوده و در رشد و توسعه اقتصادی نقش بسزایی ایفا می کنند. با توجه به اهمیت بخش صنعت در اقتصاد ایران و اهمیت اتخاذ سیاستهای پولی و مالی مناسب، این مطالعه تاثیر کوتاه مدت و بلندمدت سیاستهای مذکور را بر ارزش افزوده بخش صنعت مورد توجه قرار می دهد. بدین منظور از داده های سالانه دوره 1389-1358 و مدل خودرگرسیون برداری با وقفه های توزیعی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که تاثیر سیاستهای پولی و مالی بر ارزش افزوده بخش صنعت در کوتاه مدت مثبت و از لحاظ آماری معنی دار است. سیاستهای پولی در بلندمدت، تاثیر منفی و معنی داری بر ارزش افزوده صنعت دارند. در مقابل، تاثیر درآمدهای مالیاتی به عنوان متغیر جایگزین سیاستهای مالی بر ارزش افزوده بخش صنعت مثبت و معنی دار است که می تواند گویای تاثیرپذیری مالیاتها از رشد فعالیتهای بخش صنعت باشد. به علاوه، مخارج دولت در بلندمدت بر ارزش افزوده بخش صنعت تاثیر معنی داری ندارد که بیانگر این است که مخارج دولت مکمل سرمایه گذاری های بخش صنعت نبوده است و به دلیل وجود اثر جایگزینی و نحوه تامین مالی مخارج در رشد ارزش افزوده بخش صنعت تاثیر معنی داری نداشته است.
    کلید واژگان: سیاست پولی, سیاست مالی, ارزش افزوده, صنعت, خودرگرسیون برداری با وقفه های توزیعی
    Increasing the share of industry in GDP and increasing the value added of industry are the important objectives of the general policies in the industrial sector. Fiscal and monetary policies are the major economic policies, and they play a significant role in economic growth and development. Given the importance of the industrial sector of the Iranian economy and the importance of adopting appropriate fiscal and monetary policies, this research investigates the impact of these policies on value added of industrial sector in Iran. To this end, we used the annual data over the period 1979-2010 and autoregressive distributed lag (ARDL) model. The results show that the impact of monetary and fiscal policies on value added of industrial sector is positive and statistically significant in the short-run. In the long-run, monetary policy has a negative and significant effect on value added of industrial sector. In contrast, the impact of tax revenues as an alternative variable of fiscal policy on value added of industry is positive and significant, which can indicate that the tax revenues have been influenced by the activities of the industry. Moreover, government expenditures has no significant effect on value added of industrial sector in the long-run, indicating that the government expenditures has not been complementary to the investments of industrial sector and had no significant effect on industry value added because of the existence of the crowding out effects and different forms of government expenditure financing.
    Keywords: Monetary Policy, Fiscal Policy, Value Added, Industry, ARDL
  • G. Norouzi*, J. Yadollahi, G. Zolfagharian
    In this research, we have studied the marketing of ornamental flowers and plants namely Sterlizia, Asparagus, Lawson Pine and Ball Box using economic index as well as marketing margin, factor share, marketing efficiency and value added in Mazandaran province. The data were collected from 25 producers, 8 wholesalers and 12 retailers (florists). The results indicated that the price efficiency and technical efficiency during marketing path are 59 and 74 percent for Sterlizia, 59 and 57 for asparagus, 74 and 73 for ball box, and 59 and 58 for Lawson Pine respectively. The findings of added value index represent that Rls. 144 of added value for sterlizia, Rls. 133.3 for asparagus, Rls 286.36 for ball box and Rls. 144.4 for Lawson Pine will be produced per Rls. 100 of marketing service expenditure. The results of marketing margin reveal that wholesaling and retailing margin for asparagus are Rls 15000 and 20000 respectively and wholesaling and retailing margin for Lawson pine are Rls 10000 and 12000 respectively too. Given these results, some suggestions were made to solve the present problems and obstacles and improve the processes of ornamental flower and plants marketing.
    Keywords: Ornamental Flowers, Plants, Marketing Efficiency, Marketing Margin, Value Added
  • علی اصغر پیرو، نرگس صمدپور
    گسترش تعهدات دولت در عرصه اقتصادی و اجتماعی و تلاش در جهت تحقق اهدافی چون رشد اقتصادی، ثبات قیمتها، افزایش اشتغال و توزیع عالانه درآمد هزینه های دولتها را با روند صعودی مواجه کرده است. تامین مالی چنین هزینه هایی منابع درآمدی را طلب می کند. از میان درآمدهای مختلف درآمدهای مالیاتی نقش مهمی را ایفا م یکند نظام مالیات بر ارزش افزوده به عنوان یکی از روش های محاسبه و اخذ مالیات، می تواند پایه مالیاتی را به طور شفاف محاسبه و اخذ مالیات را تسهیل نماید و در بسیاری از موارد درآمد مالیاتی را افزایش دهد در این پژوهش با استفاده از جدول داده – ستاده پایه مالیاتی طی سال های 78-1374 برآورد گردیده است. نتایج حاصل از برآورد پایه مالیاتی در روش مالیات بر ارزش افزوده با توجه به قانون مالیاتها نشان می دهد که در طول برنامه دوم توسعه، به طور متوسط، سالیانه در حدود 54 درصد از تولید ناخالص داخلی به عنوان پایه مالیاتی در نظر گرفته شده است.
    کلید واژگان: پایه مالیاتی, توزیع عادلانه درآمد, درآمد مالیاتی, جدول داده ستاده, ارزش افزوده, مالیات بر ارزش افزوده, قانون مالیات, فرار مالیاتی, معافیت مالیاتی, کالاهای واسطه
    A. A. Peirow, N. Samadpoor
    Expansion of government commitments in economic and social realms and efforts aimed at achiering objectives such as economic growth, price stability, rise in employment and equitable income distribution have faced the expenditures of governments with an asceding trend. Funding such expenditures requires sources of revenue. Among government revenues, the tax revenue plays a major role. The value added tax system, as one of the methods for tax calcution and taxcollection, can transparently calcutate the tax base and facilitable tax collection, and also in many cases it can lead to increased tax revenues. In the present research , using the inpout –output table, the tax base has been estimated for the period 1995-1999 by the use of this method. The reslts obtained from estimation of the base of the value added tax with regard to the tax code , indicate that during the second develoment plan, on average about 54 percent of gross domestic product (GDP) has been annually envisaged as the tas base.
    Keywords: Base Tax, Just Distribution of Income, Tax Revenue, Input-out put Tabl, Value added, Value Added Tax, Tax Role, Tax Dodgoing, Tax Remission, In Termediate Goods
  • کامبیز فرقاندوست حقیقی*، بهمن بنی مهد
    تدوین کنندگان استانداردهای حسابداری اولین هدف گزارشگری مالی را ارایه اطلاعات سودمند جهت تصمیم گیری سرمایه گذاران می دانند. عده ای بر این اعتقادند که این هدف بسیار محدود است، چرا که هدف های اجتماعی گسترده تر را نادیده می گیرند و عده ای نیز آن را به نحو ناعادلانه ای به نفع گروه خاصی از استفاده کنندگان صورت های مالی می دانند. از این رو در شرایط کنونی، اطلاعاتی که گزارشگری مالی به عنوان یک سیستم اطلاع رسانی ارایه می دهد به اطلاعاتی در زمینه سود و یا جریانات نقدی بازده و مورد نظر سرمایه گذاران است محدود می گردد و سیستم مزبور درآمد و بازده سایر گروه هایی که در فعالیت واحد تجاری ذینفع هستند را به طور مشخص افشا نمی کند. اما معیاری که به وسیله آن بازده سایر گروه ها اندازه گیری می شود، ارزش افزوده است، معیار مزبور از طریق "صورت ارزش افزوده" که می توان آن را به عنوان یک صورت مالی در نظر گرفت، اندازه گیری و افشا می شود. مقاله حاضر ضمن بیان مفاهیم ارزش و ارزش افزوده، تاریخچه ارزش افزوده در گزارشگری مالی را مورد بررسی قرار داده و در نهایت نتایج تحقیقات انجام شده در زمینه سودمندی گزارشگری ارزش افزوده را ارایه می دهد.
    کلید واژگان: مفهوم ارزش افزوده, ارزش افزوده, سودمندی گزارشگری ارزش افزوده
    K. Forghandoust Haqiqi *, B. Banimahd
    From the viewpoint of accounting standard- setting bodies, the first goal of the traditional financial reporting is the representation of usefulness information for investors decision-making on the other hand, some believe this goal was very limited, because it disregards social goals, and it only supports a special group of financial statements users. So, the traditional financial reporting is limited to disclose returns to investors, namely, earnings and cash flows. In contrast, value added reporting, however, can measure and disclose returns to the other financial statements users. Value added represents the total wealth of the firm that could be distributed to all capital providers, employees and the government. Earning represents the return to shareholders while other value added components reflect returns to the other stakeholders, i.e, the Government, bondholders and employees. The investigation of value added reporting has been the continuing subject of a descriptive literature. This paper provides an overview of the empirical literature, which has generally focused on the benefits and limitations of value added reporting in the U.S context from three perspectives: (1) value added- based performance of firms in different contexts, (2) the information content of value added in market valuation, and (3) the predictive ability of value added data.
    Keywords: Value concept, value added, Usefulness of value added reporting
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال