به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « ریسک نکول » در نشریات گروه « مالی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «ریسک نکول» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • رضا حیدری*، سید موسی خادمی

    این پژوهش به دنبال بررسی اثر متغیر ها و داده های مرتبط با شبکه اجتماعی افراد، بر امتیاز اعتباری آن هاست. در این پژوهش، دو هدف اصلی دنبال می‏شود: اول، کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و دوم، افزایش شمول مالی. دستیابی به اهداف یادشده با یافتن اطلاعات معنا دار در زمینه داده های اجتماعی افراد انجام می شود تا چگونگی اثر چنین داده هایی بر امتیاز اعتباری آن ها اندازه گیری شود. فرضیه اساسی پژوهش این است که افراد با امتیاز اعتباری بالا با افراد مشابه و هم سنخ خود ارتباط اجتماعی دارند. در این پژوهش از یک مجموعه داده، برای تایید و توضیح اثر متغیرهای شبکه اجتماعی بر امتیاز اعتباری استفاده شد که مشتمل بر وام‏هایی بود (بیش از 300 هزار) که یکی از بانک های ایرانی به افراد حقیقی پرداخت کرده بود. برای تعیین متغیرهای پژوهش با تعدادی از متخصصان بانکی و افراد خبره در حوزه اعتبارسنجی، مصاحبه عمیق صورت گرفت و در انتها، متغیرها در سه طبقه مالی، رفتاری و اجتماعی تعیین و طبقه بندی شد. برای آزمایش فرضیه پژوهش، ابتدا از روش های آمار توصیفی و در ادامه، از روش رگرسیون لجستیک و در نهایت، از انواع مدل‏های رگرسیون مبتنی بر یادگیری عمیق ماشین، از جمله گرادیان استفاده شد. نتیجه بررسی های روش رگرسیون لجستیک نشان داد که از نظر آماری، متغیر های اجتماعی افراد، قابلیت پیش بینی احتمال نکول وام آنان را دارد. نتایج الگوریتم های یادگیری ماشین نیز نشان داد که اطلاعات شبکه اجتماعی، می تواند عملکرد پیش بینی نکول وام را به طور چشمگیری بهبود بخشد.

    کلید واژگان: امتیازدهی اعتباری, ریسک نکول, شمول مالی, عدم تقارن اطلاعاتی, شبکه اجتماعی, پیوند اجتماعی بد}
    Reza Heydari *, Sayyed Mousa Khademi

    This study seeks to investigate the effect of variables and data related to people's social network on their credit score. In this study, two main goals are pursued: reducing information asymmetry and increasing financial inclusion. Achieving the above goals is done by finding meaningful information about people's social data to measure how such data affects their credit score. The basic hypothesis of this study is that people with a high credit score have social relationships with people who are similar and of the same age. A data set of more than 300,000 loans that have been paid by an Iranian bank to real people has been used to confirm and explain the effect of social network variables on credit score. In order to determine the variables of the study, an in-depth interview was conducted with a number of banking experts and people actively involved in the field of credit scoring, and at the end, the variables were determined and classified into three categories: financial, behavioral, and social. The study continued with the logistic regression method and finally with various regression models based on deep machine learning, including gradient. The results of the analyses conducted using the logistic regression method show that, statistically, people's social variables can predict the probability of their loan default. The results of machine learning algorithms also indicate that social network information can significantly improve the performance of loan default prediction.

    Keywords: Credit Scoring, Default risk, Financial Inclusion, Information Asymmetry, social network, Bad social ties}
  • ابوطالب مهرفر*

    در حال حاضر، یکی از مسایل مهمی که همواره بانک ها و موسسه‎ های مالی با آن مواجهند، مسیله ریسک اعتباری یا احتمال عدم ایفای تعهد از سوی متقاضیان دریافت کننده تسهیلات اعتباری است. از این رو، هدف اصلی این پژوهش، تبیین و بررسی نظام اعتبار سنجی بانک ها در پرونده‎ های تسهیلاتی شرکت‎های دریافت کننده تسهیلات بر پایه رگرسیون‎های پذیرفته شده در ریسک اعتباری و بررسی نسبت های مالی این شرکت هاست. جامعه آماری این پژوهش متشکل از 97 شرکت پذیرفته شده بورس در محدوده سال‎های 1395 تا 1399 است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که ضرایب متغیرهای مستقل در تکنیک ‎های داده‎ کاوی بالاتر است و مدل لاجیت در مقایسه با مدل پروبیت، نیکویی برازش و دقت بیشتری دارد. همچنین نسبت‎های جاری، گردش دارایی و بازده فروش، نقش بیشتری در ارزیابی ریسک نکول دارند.

    کلید واژگان: اعتبارسنجی, مدل لاجیت, مدل پروبیت, ریسک نکول, ریسک اعتباری, داده کاوی}
    Aboutaleb Mehrfar *

    Currently, one of the most important issues that banks and financial institutions always face is the issue of credit risk or the possibility of non-fulfillment of obligations by applicants receiving credit facilities. Therefore, the main purpose of this study is to explain and review the credit rating system of banks in facility files of companies receiving facilities based on the accepted regressions in credit risk and review of financial ratios of these companies. The statistical population of this research consists of 97 listed companies in the period from 2016 to 2021. The results show that the coefficients of independent variables in data mining techniques are higher and the logit model has a higher fit and is more accurate than the good probit model. Current ratios (CUR), turnover (STA) and return on sales (NTS) also play a greater role in assessing default risk.

    Keywords: Customer evaluation, Logit Model, Probit Model, Default risk, Credit risk, Data Analysis}
  • حسن گلمرادی، زریر نگین تاجی، سیاوش گلزاریان پور*، پرنده نیری

    رقابت ، یکی از موضوع هایی است که کارشناسان اقتصادی همواره از آن به عنوان راهکاری برای رشد اقتصادی و بهره گیری بهینه از منابع اقتصادی یاد می کنند. افزایش رقابت و کارایی در بازار بانکی ، کیفیت و تنوع خدمات بانکی را افزایش و هزینه های مبادلاتی را کاهش می‎دهد این مهم ، دلیلی بر ضرورت اندازه‏گیری ریسک‏های بانکی با در نظر گرفتن رقابت بین آنها است. در این پژوهش، برای بانک های پذیرفته شده در بورس ، ارتباط رقابت بانکی با انواع ریسک‏های مهم بانکی بررسی شده است. ریسک های مدنظر ریسک‏های نکول، دارایی، بازار، سرمایه و نقدینگی هستند که به عنوان متغیر وابسته ، ارتباط آنها با شاخص رقابت (هرفیندال) سنجیده شده است. بر اساس نتایج، رقابت بانکی ، ارتباط منفی و معنا‏داری با ریسک دارایی و ارتباط مثبت و معنا‏داری با ریسک بازار و ریسک سرمایه دارد.

    کلید واژگان: ریسک نکول, ریسک دارایی, ریسک سرمایه, ریسک نقدینگی, ریسک بازار, شاخص هرفیندال هریشمن}
    HESAN GOLMORADI, Zarir Negintaji, Siavash Golzarianpour *, Parandeh Nayeri

    Competition is one of the issues that economists always refer to as a solution for economic growth and optimal use of economic resources. Increasing competition and efficiency in the banking market can increase the quality and variety of banking services as well as reduce transaction costs. This is an important reason for the need to measure banking risks by considering the competition between them. In this study, for banks listed on the stock exchange, the relationship between banking competition and various types of important banking risks has been investigated. The risks in question are default risk, assets, market, capital and liquidity, which are measured as a dependent variable of their relationship with the competition index (Herfindal). The results show that banking competition has a negative and significant relationship with asset risk and a positive and significant

    Keywords: Default risk, Asset Risk, Market Risk, Capital Risk, Liquidity Risk, Herfindal Harrisman Index}
  • احمد نبی زاده*، مازیار بهرامی

    اندازه گیری ریسک اعتباری و برآورد احتمال نکول شرکت ها از مهم ترین چالش های مطرح در حوزه اعتباری است. مدل های ساختاری و مدل های غیرساختاری دو چارچوب اصلی برای برآورد ریسک نکول و ریسک های اعتباری هستند؛ اما هرکدام از این مدل ها دارای نقاط قوت و ضعف هستند و به نظر می رسد ترکیب این دو چارچوب و ارایه یک مدل هیبریدی بتواند پیش بینی دقیق تری از ریسک نکول شرکت ها ارایه کند. در پژوهش حاضر از یک مدل هیبریدی برای سنجش ریسک نکول شرکت های بورسی و فرابورسی در فاصله زمانی 1397-1386 که طبق قوانین بازار سرمایه ایران به بازار پایه انتقال یافته اند استفاده شده است. ابتدا از مدل مرتون (از مدل های ساختاری) برای سنجش ریسک نکول این شرکت ها استفاده شد و سپس نتایج این مدل با مدل Z آلتمن (از مدل های غیرساختاری) مقایسه شده است. سپس با تحلیل رگرسیونی نسبت های مالی مختلف، متغیرهای معنی دار شناسایی شده و مدل مرتون و Z آلتمن به صورت جداگانه و ترکیبی از نظر آماری مقایسه شدند. یافته ها نشان می دهد که مدل هیبریدی نسبت به مدل های ساختاری و مدل های غیرساختاری، پیش بینی دقیق تری از ریسک نکول ارایه می دهد. با وارد کردن نتایج هریک از این دو مدل به مدل هیبریدی، توان آماری مدل هیبریدی افزایش پیدا می کند؛ بنابراین بهره گیری از مدل ترکیبی به بانک ها و موسسات اعتباری کمک خواهد کرد تا منابع را با ریسک کمتری در اختیار شرکت های سالم تر قرار دهند.

    کلید واژگان: ریسک نکول, مدلهای ساختاری, مدلهای غیر ساختاری, مدل هیبریدی}
    Ahmad Nabizade *, Maziyar Bahrami

    Measuring credit risk and estimating the likelihood of companies failing is one of the most important challenges in the credit sector. Structural and non-structural models are the two main frameworks for estimating default risk and credit risk. But each of these models has its strengths and weaknesses, and it seems that combining these two frameworks and providing a hybrid model can provide a more accurate prediction of companies' default risk. In the present study, a hybrid model has been used to measure the default risk of listed and over-the-counter companies in the period between 2007-2017, which has been transferred to the basic market according to the laws of the Iranian capital market. First, the Merton model (structural models) was used to measure the risk of default of these companies, and then the results of this model were compared with the Z-Altman model (from non-structural models). Then, by regression analysis of different financial ratios, significant variables were identified and Morton's and Z-Altman models were statistically and comparatively compared. The findings show that the hybrid model offers a more accurate prediction of the risk of default than structural and non-structural models. By entering the results of each of these two models into the hybrid model, the statistical power of the hybrid model increases. Therefore, using a combined model will help banks and credit institutions to provide resources to healthier companies with less risk.

    Keywords: Default risk, structural models, non-structured models, Hybrid models}
  • رضا عیوض لو، یاسمن هاشمی*، امیرعلی قربانی
    مدل هشت عاملی اسکاکیر و لانکرسکی (2018)، بسط یافته مدل پنج عاملی فاما و فرنچ (2016) است. این دو محقق با افزودن سه عامل ریسک نکول، نقدشوندگی و مومنتوم سعی در بهبود قدرت تبیین کنندگی مدل داشته و دنبال یافتن پاسخی برای برخی نابهنجاری های این مدل بوده اند. هدف این پژوهش بررسی کارایی عوامل یادشده در قالب مدل قیمت گذاری دارایی ها در بازار سرمایه ایران است. یافته ها نشان می دهندکه قدرت توضیح دهندگی مدل ها تا حد بسیار زیادی به نحوه گزینش عوامل بستگی دارد. کارایی مدل ها در سطح معنی داری مورد توجه، مورد تایید نبوده است. لیکن نتایج درباره قدرت عوامل جدید و اثر آن ها بر ارتقای مدل پنج عاملی در ترکیبات مختلف نشان می دهد که در ترکیب تنها یکی از عوامل با مدل پنج عاملی، مومنتوم عملکرد بهتری داشته و ریسک نکول ضعیف ترین عملکرد را ارایه کرده است. در ترکیب دو عامل از میان عوامل، بررسی عرض از مبدا نشان می دهد که ترکیب ریسک نقدشوندگی و مومنتوم باعث بهبود بیشتری شده است.
    کلید واژگان: قیمت گذاری دارایی ها, مدل های فاما و فرنچ, آزمون GRS, ریسک نکول, ریسک نقدشوندگی, مومنتوم}
    Reza Eyvazlo, Yasaman Hashemi *, Amirali Qorbani
    Eight-factor pricing model of Skocˇir and Loncˇarski (2018) is a development of Fama and French (2016). They attempt to improve the explanatory power of the model by adding three factors; default risk, liquidity and momentum, in response to some anomalies of the model. Findings show that explanatory power of the model depends highly on variable selection. Efficiency of the model has not been approved in the mentioned confidence interval. But, evidence of the new factors` power and their impact on improvement of the model shows that in combination with 5- factor model, momentum has better performance and default has the worst performance. In addition, through combination of 2 factors, intercept analysis implies that combination of liquidity and momentum leads to a better performance.
    Keywords: Asset pricing, Fama, French Models, GRS Test, Default Risk, Liquidity risk, Momentum}
  • محمدحسن ابراهیمی سرو علیا*، حسین تملکی

    بررسی سرایت پذیری ریسک نکول در میان نهادهای مالی و ارتباط آنها با یکدیگر، از اهمیت زیادی در انتخاب سبد سهام، مدیریت ریسک و رتبه اعتباری نهادها برخوردار است. هدف این پژوهش، بررسی اثر سرایت پذیری احتمال نکول بین شرکت های هلدینگ و شرکت های فرعی آنها در بازار سرمایه کشور می باشد. برای این منظور در مرحله اول، احتمال نکول با استفاده از مدل قیمت گذاری اختیار معامله بلک-شولز-مرتون (BSM) برای هلدینگ گسترش سرمایه گذاری ایران خودرو و سه شرکت فرعی آن محاسبه و سپس سرایت پذیری احتمال نکول با استفاده از مدل های گارچ چندمتغیره (مدل BEKK) به صورت روزانه برای دوره زمانی 1390 الی 1397 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که سرایت پذیری ریسک نکول از شرکت هلدینگ به شرکت های فرعی آن و همچنین از شرکت های فرعی به شرکت هلدینگ وجود دارد.

    کلید واژگان: سرایت پذیری, ریسک نکول, مدل BEKK, شرکتهای هلدینگ}
    MohammadHassan Ebrahimi Sarv Oliya *, Hossein Tamalloki

    Study of spillover effects of default risk plays a very significant role in financial institutions, their relation & interaction with each other and in portfolio selection, risk management and the credit rating of such institutions as well.This research aims to study the spillover effects of default risk between holding Companies and their subsidiaries active in Iran’s capital market. For such a purpose, in the first phase, default probability was calculated for Iran Khodro Investment Development Co. and its three subsidiaries by Black-Scholes-Merton (BSM) option pricing model, then default probability spillover for the period of 2011-2018 was measured on daily basis by multivariate GARCH model (BEKK model).As concluded, there is a spillover effect of default risk from the holding companies to their subsidiaries and vice versa.

    Keywords: Spillover Effects, Default Risk, Holding Companies, Multivariates GARCH Model}
  • میثم فدائی واحد، محمدعلی دهقان دهنوی*، علی دیواندری، میثم امیری

    ریسک سیستمی به عنوان یکی از مفاهیم جدید در حوزه مالی از سال 2008 بسیار موردتوجه قرار گرفت و این ریسک در صنعت بانکداری به دلیل رابطه تنگاتنگ بانک ها در عملیات روزانه خود بیشتر مدنظر قرار دارد. ازاین رو شناسایی عوامل موثر بر این ریسک در صنعت بانکداری هدف اصلی پژوهش حاضر است. در این پژوهش رابطه شاخص های اقتصاد کلان (نرخ بهره، نرخ رشد اقتصادی و تورم)، ریسک (ریسک نقدینگی و نکول) و رقابتی (شاخص هرفیندال-هیرشمن و اندازه دارایی ها) بانک ها با استفاده از داده های بانک ها از سال 1388 تاکنون و با استفاده از روش پنل دیتا GMM مورد آزمون قرار گرفت. نتایج حاصل از مدل سازی نشان می دهد بین شاخص ریسک نکول (اعتباری) با ریسک سیستمی صنعت بانکداری رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد. همچنین در تمامی شاخص های رقابت شامل شاخص هرفیندال-هیرشمن و اندازه بانک ها نیز رابطه مستقیم وجود داشته و در شاخص های کلان اقتصادی نیز رابطه نرخ بهره و تورم با ریسک سیستمی بانک ها مستقیم و معنادار است.

    کلید واژگان: ریسک سیستمی, نرخ رشد اقتصادی, تورم, شاخص هرفیندال- هیرشمن, ریسک نکول}
    Meysam Fadaee Vahed, MohammadAli Dehghan Dehnavi*, Ali Divandari, Meysam Amiry

    Systemic risk has been considered as one of the new concepts in the field of finance since 2008 and this risk is more considered in the banking industry due to the close relationship between banks in their daily operations. Therefore, identifying the factors affecting this risk in the banking industry is the main purpose of this study. In this study, the relationship between macroeconomic indicators (interest rate, economic growth rate and inflation), risk (liquidity and default risk) and competitiveness (Herfindahl-Hirschman index and asset size) using banks' data from 2009 to date and with The GMM data panel method was tested. The results of modeling show that there is a significant and direct relationship between default risk index (credit) and systemic risk of the banking industry. Also, in all competition indicators, including Herfindahl-Hirschman index and the size of banks, there is a direct relationship, and in macroeconomic indicators, the relationship between interest rates and inflation with the systemic risk of banks is direct and significant.

    Keywords: systemic risk, Economic growth rate, Inflation, Herfindahl-Hirschman index, credit risk}
  • شکرالله خواجوی، علیرضا پورگودرزی

    پژوهش حاضر به دنبال بررسی تاثیر ریسک نکول بر توان توضیحی مدل 5 عاملی فاما و فرنچ در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1396-1388 است. در این راستا در این پژوهش از رگرسیون های سری زمانی و آزمون GRS استفاده شده است. به منظور دستیابی به هدف پژوهش، نتایج مدل 5 عاملی فاما و فرنچ با مدل 6 عاملی شامل ریسک نکول، با استفاده از آزمون GRS مقایسه می شوند. علاوه بر این به منظور بررسی تاثیر ریسک نکول بر بازده از نتایج رگرسیون سری زمانی استفاده می شود. نتایج پژوهش بیانگر این است که متغیر ریسک نکول اثر قابل ملاحظه ای بر توان توضیحی مدل 5 عاملی فاما و فرنچ ندارد. به عبارت دیگر ریسک نکول عاملی بی اثر در توضیح تغییرات بازده سهام است. نتایج همچنین بیانگر این است که از بین 36 پرتفوی بررسی شده در این پژوهش، در اکثر پرتفوی ها رابطه بین ریسک نکول و بازده پرتفوی مستقیم بوده است، اما فقط در 8 پرتفوی این رابطه مثبت، معنی دار نیز است.

    کلید واژگان: بازده سهام, ریسک نکول, قیمت گذاری دارایی ها, مدل 5 عاملی فاما و فرنچ}
    Shokrollah Khajavi, Alireza Pourgoudarzi

    This study is examines the effect of default risk on explanatory power of Fama-French five factor model from 2009 to 2017 in Tehran Stock Exchange. In this regard, time series regression and GRS tests were used. For reaching the research purpose, Fama-French five factor model results compared with six factor model results, which default risk regarded as sixth variable using GRS test. In addition, for investigating the effect of default risk on return, time series regression was used. The research results showed that default risk variable has not a significant effect on the explanatory power of the Fama-French five factor model. In other words, default risk factor is not significant in explaining return change. Also, the results showed that among 36 investigated portfolios in this research, in most portfolios there is a positive relationship between default risk and portfolio’s return but only in 8 portfolios this relationship was significant.

    Keywords: Stock Return, Default risk, Asset Pricing, Fama-French five factor model}
  • میرفیض فلاح شمس *، میثم احمدوند، هادی خواجه زاده دزفولی
    در این پژوهش، نقش ریسک نکول در بروز اثر شتاب با استناد به داده های شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی بازه زمانی 31/01/1387 تا 31/04/1393 تحلیل می شود. اثر شتاب، استمرار بازده در میان مدت، که طی دو دهه گذشته در بازارها و دوره های زمانی متفاوت مشاهده شده است، با استفاده از دو دیدگاه قابل تشریح می باشد: دیدگاه مبتنی بر ریسک و دیدگاه رفتاری. دیدگاه اول، وجود اثر شتاب را به عنوان پاداشی برای تحمل ریسک معرفی می کند، اما دیدگاه دوم آن را ناشی از واکنش افراطی یا تفریطی سرمایه گذاران می داند. ریسک نکول یا عدم اطمینان از توانایی شرکت در برآورده کردن تعهدات و بازپرداخت بدهی هایش، با معیارهای متفاوتی تخمین زده شده است. متداول ترین آنها، معیارهای مبتنی بر داده های حسابداری، رتبه های اعتباری و دیفرانسیل بازپرداخت بدهی است که همگی از کاستی های متعددی رنج می برند. به همین دلیل در پژوهش پیش رو، برای اندازه گیری ریسک نکول از یک معیار مبتنی بر مدل قیمت گذاری اختیار معامله بلک- شولز- مرتون استفاده شد که برخی از مشکلات مرتبط با معیارهای اندازه گیری ریسک نکول مورداستفاده در مطالعات پیشین را رفع می کند. این معیار نه تنها اطلاعات گذشته را مدنظر قرار می دهد که با استفاده از قیمت بازاری سهام، انتظارات سرمایه گذاران راجع به عملکرد سهام در آینده را نیز لحاظ می کند. معیار مزبور همچنین به نوسان پذیری بازده دارایی ها توجه می کند. برای توصیف اثر شتاب نیز، دوره تشکیل 6 ماهه و دوره های نگهداری 3، 6 و 12 ماهه، انتخاب شد. ابتدا سودآوری سه استراتژی شتاب کوتاه مدت (6/3)، میان مدت (6/6) و بلندمدت (6/12) مورد بررسی قرار گرفت و مشاهده شد که در بازه زمانی فوق، تنها استراتژی شتاب میان مدت که از دوره تشکیل و نگهداری 6 ماهه استفاده می کند، سودآور است. سپس، نشان داده شد بین ریسک نکول و اثر شتاب رابطه ای وجود ندارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که اثر شتاب مختص شرکت های دچار درماندگی مالی و ناتوان در بازپرداخت بدهی نیست و امکان بروز آن در شرکت های سالم و متمکن از نظر مالی نیز وجود دارد؛ یافته ای که می تواند مورد توجه سرمایه گذاران و بازیگران بازار قرار بگیرد. در این پژوهش، همچنین نشان داده شد که پرتفوی سهام بازنده با ویژگی هایی نظیر ریسک نکول بالا، اندازه کوچک، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بالا و عدم نقدشوندگی همراه است، اما توصیف پرتفوی سهام برنده تاحدودی پیچیده می باشد. همین موضوع پیش بینی عایدی های شتاب را مشکل می سازد.
    کلید واژگان: اثر شتاب, ریسک نکول, مدل قیمت گذاری اختیار معامله بلک, شولز, مرتون, مالی رفتاری, بورس اوراق بهادار تهران}
    Mir Feiz Fallah Sham *, Maysam Ahmadvand, Hadi Khajezadeh Dezfuli
    This paper analyzes the role of default risk in the momentum effect focusing on data from Tehran stock exchange during 19/04/2009-21/07/2015. Default risk was calculated by a measure based on the Black-Scholes-Merton (BSM) option pricing model, where a firm’s default risk is derived from the market prices of its shares. This method overcomes some of the problems associated with the default risk measures used in prior studies. To describe momentum effect, by determining the formation period to be 6 months, and the holding period to be 3, 6, or 12 months, we firstly examined the profitability of short term (3/6), midterm (6/6), and long term (12/6) momentum strategies and found that during abovementioned time period, only midterm momentum strategy is profitable. Then, we showed there is no relationship between default risk and momentum effect. While the loser portfolio is characterized by high default risk, small size, high book-to-market ratio and illiquidity, characterization of the winner portfolio is somewhat more complex. This makes momentum profits difficult to forecast.
    Keywords: Momentum effect, Default risk, Black-Scholes-Merton (BSM) Option Pricing Model, Behavioral Finance, Tehran stock exchange}
  • میر فیض فلاح شمس، میثم احمدوند، هادی خواجه زاده دزفولی
    هدف از نگارش مقاله پیش رو، آزمون رابطه عوامل حاکمیت شرکتی و ریسک نکول در نمونه ای متشکل از 60 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1389 تا 1393 است. در این پژوهش، برای اندازه گیری ریسک نکول از یک معیار مبتنی بر مدل قیمت گذاری اختیار معامله بلک- شولز- مرتون (BSM) استفاده شد که در آن ریسک نکول شرکت از قیمت های بازاری سهم آن نشات می گیرد. این روش برخی از مشکلات مرتبط با معیارهای اندازه گیری ریسک نکول مورداستفاده در مطالعات پیشین را رفع می کند. عوامل حاکمیت شرکتی نیز در چهار طبقه شامل حقوق سهامداران و ذینفعان، هیئت مدیره و کمیته های آن، حسابرسی و افشا عمومی و شفاف سازی قرار گرفت. از هر یک از این طبقات، یک شاخص معرف و از مجموع آنها یک شاخص ترکیبی حاکمیت شرکتی ساخته شد. سپس رابطه بین این شاخص ها و ریسک نکول مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد از بین عوامل حاکمیت شرکتی، صرفا عوامل مرتبط با افشا عمومی و شفاف سازی در سطح اطمینان 95 درصد، رابطه معنی داری با ریسک نکول شرکت های پذیرفته شده در بورس تهران دارند. اما در ترکیب عوامل مزبور با عوامل منتسب به حقوق سهامداران و ذینفعان، هیئت مدیره و کمیته های آن، و حسابرسی، که در مجموع ساختار حاکمیتی شرکت را تشکیل می دهند، شواهدی پیرامون تاثیرگذاری بر ریسک نکول در بورس اوراق بهادار تهران مشاهده نشد.
    کلید واژگان: مدل قیمت گذاری اختیار معامله بلک, شولز, مرتون, ریسک نکول, حاکمیت شرکتی, بورس اوراق بهادار تهران}
    Mir Feiz Fallah Shams, Maysam Ahmadvand, Hadi Khajezadeh Dezfuli
    This paper analyzes the role of corporate governance indicators in default risk focusing on data from a 60-member sample of firms listed on Tehran stock exchange during 1389 to 1393. In this paper, default risk was calculated by a measure based on the Black-Scholes-Merton (BSM) option pricing model, where a firm’s default risk is derived from the market prices of its shares. This method overcomes some of the problems associated with the default risk measures used in prior studies. Moreover, corporate governance indicators were divided into four categories: (1) shareholders’ and stakeholders’ rights, (2) board of directors and its committees, (3) auditing, and (4) transparency and public disclosure. Based on each of these categories, a representative index, and by aggregating four representative indexes, a composite corporate governance index was built. Then, the relationship between these indexes and default risk was examined. Results suggest that only governance indicators relating to transparency and public disclosure, at 5% level, are significantly correlated with default risk. However, combining these indicators with other governance indicators (that is, indicators related to shareholders’ and stakeholders’ rights, board of directors and its committees, and auditing), did not have any significant influence on default risk of Tehran stock exchange listed firms.
    Keywords: Black-Scholes-Merton (BSM) Option Pricing Model, Default risk, Corporate Governance, Tehran Stock Exchange}
  • محمدرضا رستمی، مهدی عباسی اصل
    مهم ترین معیار سرمایه گذاری در بازار سرمایه ریسک و بازده شرکت ها می باشد، از این رو سرمایه گذارانی بیشترین موفقیت را کسب می کنند که به این دو معیار توجه ویژه ای داشته باشند. تغییر مدیریت شرکت ها منجر به تصمیمات متفاوتی در حوزه مالی شرکت ها می شود در نتیجه جزء عوامل اثر گذار بر ریسک و بازدهی شرکت ها محسوب می گردد. در این پژوهش ارتباط بین تغییر مدیریت شرکت با ریسک نکول و عملکرد شرکت در بازار سرمایه ایران برای دوره زمانی 1385 تا 1390 با نمونه ای از 103 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بررسی شده است . اندازه گیری عملکرد شرکت به وسیله سه معیار بازدهی دارایی ها، بازدهی حقوق صاحبان سهام و ارزش افزوده اقتصادی می باشد. روش آماری مورد استفاده در این تحقیق روش همبستگی و رگرسیون چند متغیره است که تخمین آن با استفاده از نرم افزار SPSS می باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بین تغییر مدیریت شرکت با ریسک نکول رابطه ای مستقیم و معنادار وجود دارد همچنین رابطه تغییر مدیریت با سه معیار ارزیابی عملکرد یعنی بازدهی دارایی ها، بازدهی حقوق صاحبان سهام و ارزش افزوده اقتصادی به صورت معکوس و معنا دار می باشد.
    کلید واژگان: تغییر مدیریت شرکت, ریسک نکول, عملکرد شرکت}
    Mohammad Reza Rostami, Mahdi Abbasi Asl
    Risk and return of the firms are most important investing criteria in capital market so investors who have more pay attention to this criteria, are successful. Changing management company's cause different decisions in financial area of firms ,and therefore, it has an effective impact on risk and returns of the firms. In this study, the relationship between a company's management to change the default risk and capital market performance of companies in Tehran Stock Exchange for the period 1385 to 1390 was in total, 618 observation periods was used to measure the performance of three criteria: return on assets, return on equity, economic value added was. Statistical methods used in this study is multiple regression method. The results show that the change in corporate management with respect to default risk but there is a direct relationship between the change in corporate management with the three criteria to evaluate the performance efficiency of assets, return on equity economic value added, to reverse
    Keywords: Management turnover, default risk, Corporate Performance}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال