جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "جذب سطحی" در نشریات گروه "علوم پایه"
-
یکی از راه های جبران کمبود آب به خصوص در بخش کشاورزی، استفاده از آب های قابل بازیافت از جمله زه آب های کشاورزی، فاضلاب های خانگی و صنعتی است. از طرفی حذف آلاینده های موجود در این گونه آب ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به دلیل هزینه بالا و راندمان کم سایر روش های حذف آلاینده، روش جذب زیستی با هزینه کم، راندمان خوبی برای حذف آلاینده ها از جمله کادمیوم را دارد. در این تحقیق جذب کادمیوم از محلول های آبی با استفاده از جلبک Champia kotschyana Harvey مورد مطالعه قرار گرفت. اثر متغیرهای موثر مانند غلظت یون های کادمیوم (5-5/0 میلی گرم در لیتر)، مقدار جاذب (7-1گرم در لیتر)، pH محلول (8-3) و زمان تماس (10-90 دقیقه) با روش سطح پاسخ مدل شد. طراحی باکس بنکن برای داده های تجربی استفاده شد و بهترین سطح متغیرهای مستقل یعنی غلظت اولیه یون کادمیوم، pH، زمان تماس و مقدار جاذب انتخاب شدند. در شرایط مناسب (4=pH، مقدار جاذب= 5/1 گرم در لیتر، زمان تماس= 53/36 دقیقه، غلظت اولیه کادمیوم=3/3 میلی گرم در لیتر) ظرفیت جذب و درصد حذف کادمیوم به ترتیب، 3/1میلی گرم بر گرم و 14/80 به دست آمد. مطالعات سینتیک و ایزوترم نشان داد که مدل سینتیک شبه مرتبه دوم و ایزوترم لانگمویر به خوبی با داده های جذب کادمیوم مطابقت دارند. بر طبق نتایج می توان از بیومس جلبک Champia K. Harvey برای جذب کادمیوم از محلول های آبی استفاده کرد.
کلید واژگان: کادمیوم, جلبک, جذب سطحی, ایزوترم, سینتیکOne way to compensate for water shortages, especially in the agricultural sector, is to use recyclable water, including agricultural water, domestic and industrial wastewater. On the other hand, removing pollutants in these waters is particularly important. Due to the high cost and low efficiency of other pollutant removal methods, biological adsorption methods with low cost have good efficiency for removing pollutants, including cadmium. In this study, cadmium absorption in aqueous solutions was studied using Champia Kotschyana Harvey. Effect of effective variables such as concentration of cadmium ions (0.5-5 mg/L), absorbent value (7-1 gr/L), solution pH (3-8) and contact time (90-90 min) with model response level method became. The design of the Box- Behken was used for experimental data and the best level of independent variables, namely the initial concentration of cadmium ion, pH, contact time and adsorbent value, were selected. Under suitable conditions (pH=4, adsorbent value = 1.5 g/L, contact time = 36.53 min, cadmium initial concentration = 3.3 mg/L) adsorption capacity and cadmium removal percentage, respectively 3/1 mg/ g and 80/14 obtained. Kinetic and isotherm studies showed that the second-order Kinetic model and the isotherm Langmuir well corresponded to cadmium absorption data. According to the results, the Champia K. Harvey alga biomass can be used to adsorb cadmium from aqueous solutions.
Keywords: Cadmium, Alga, Adsorption, Isotherm, Kinetic -
گل قرمز به عنوان باطله فرآیند بایر (تولید آلومینیوم از بوکسیت) با خاصیت pH بالا (13-10) و حلالیت برای فلزات سنگین، اثرات زیست محیطی مخرب فراوانی را به همراه دارد. از طرفی به علت خواص فیزیکی- شیمیایی خاص خود از جمله وجود انواع اکسیدهای فلزی، سطح ویژه بالا و وجود سایت های فعال سطحی، همواره دارای کاربردهای متعدد از جمله جاذب انواع آلاینده های زیست محیطی مطرح بوده است. عواملی همچون طول زمان ذخیره سازی و نوع فرآیند تولید بر نوع ترکیبات تشکیل دهنده، قابلیت تبادل یونی و میزان فعالیت گل قرمز موثر هستند. با افزایش زمان ذخیره سازی، تعداد و میزان فعالیت فازهای تبادل یونی در سطح گل قرمز و خواص جذب آن کاهش می یابند. در مقایسه با سایر جاذب های طبیعی همچون پوسته نارگیل، خاکسترهای بادی و آتشفشانی و ضایعات پوستی جانداران، گل قرمز ظرفیت جذب بالاتری از خود نشان داده و در مقایسه با جاذب های سنتزی، هزینه بسیار کمتری برای استفاده دارد. اگرچه سطح ویژه گل قرمز (m2/g 22-35) در مقایسه با جاذب های پرهزینه ای مانند کربن فعال (m2/g 1000-1100) کمتر است اما در مقایسه با جاذب های طبیعی و ارزان (m2/g1-10) دارای سطح ویژه قابل قبولی است. در میان آلاینده های آنیونی و فلزی، گل قرمز به ترتیب در مورد فسفات و کادمیم با ظرفیت جذب 192 و 50 میلی گرم بر گرم موفق تر از سایر آلاینده ها بوده است. بررسی عوامل موثر بر جذب سطحی نشان می دهند دما، زمان و pH از جمله مهم ترین عوامل موثر بر جذب انواع آلاینده ها توسط گل قرمز بوده اند. انواع روش های حرارتی، اسید شوئی، شستشو با آب دریا و استفاده از مواد افزودنی، برای بهبود خواص جذب، اصلاح سطح و کاهش pH گل قرمز مورد استفاده قرار گرفته اند که ترکیب روش های اسیدشوئی- حرارتی، اسیدشوئی- رسوب دهی با آمونیاک و اسیدشوئی- سطح ساز کاتیونی جزو موثرترین این روش ها بوده اند.
کلید واژگان: گل قرمز, جذب سطحی, آلاینده های زیست محیطی, عوامل موثر بر جذب, روش های اصلاحRed mud, as the Bayer process (aluminum production from bauxite) tailing with high pH (10-13) and solubility for heavy metals, has many destructive environmental effects. Red mud using in various industries with the aim of reducing its environmental effects has not been achieved due to the high cost of transportation, but its special physic-chemical properties, including the presence of various metal oxides in its composition, high specific area and the presence of surface-active sites, it was used for many applications, including environmental pollutants adsorption. Factors such as the storage time and kind of production process are effective on the constituent compounds and ion exchange capability of red mud. As the time storage increases, the number and activity of ion exchange phases and adsorption properties of red mud decrease. Compared to natural absorbents such as coconut shell, volcanic ash, and animal skin waste; red mud has a higher adsorption capacity, and compared to synthetic adsorbents, it has less costs to use. Although the specific area of red mud (22-35 m2/g) is lower compared to expensive adsorbents such as activated carbon (1000-1100 m2/g), it has a specific area compared to natural and cheap adsorbents (1-10 m2/g). Among anionic and metal contaminants, red mud has been more successful than other pollutants and adsorption capacity for phosphate and cadmium were 192 and 50 mg/g, respectively. Among affective factors on adsorption, temperature, time, and pH are the most important factors for various contaminants by red mud. A variety of thermal methods, acid washing, washing with sea water and the use of additives have been used to improve the adsorption properties, modify the surface, and reduce the pH of red mud. Among these methods, combination of acid washing-thermal methods, acid washing-precipitation with ammonia and cationic acid washing-surfacing methods are more effective.
Keywords: Red Mud, Adsorption', Environmental Contaminant, Affective Factors On Adsorption, Modify Methods -
مقدمه
استفاده از جاذب های طبیعی در تصفیه پساب یکی از روش های کارآمد بوده که با توجه به در دسترس بودن مواد اولیه، هزینه فرآیند نیز به مقدار قابل توجهی کاهش می یابد. ترکیبات مختلف آلی و معدنی طبیعی می تواند به عنوان جاذب در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد. آلودگی منابع آبی با ترکیبات آروماتیک یکی از مشکلات محیط زیستی می باشد که امروزه مورد توجه محققین قرار گرفته است. به طور کلی ترکیبات فنولی و مشتقات آن به دلیل ماهیت سمی و جهش زا، اثرات مضری بر موجودات زنده حتی در غلظت های پایین دارند. با توجه به مطالعات انجام شده در این حوزه روش جذب سطحی با استفاده از بایوچار می تواند گزینه مناسبی برای حذف ترکیبات آروماتیک از محیط آبی باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه، با توجه به تولید مقدار زیاد زیست توده در کشور ایران، استفاده از این ترکیبات در تهیه بایوچار به عنوان جاذب و کاربرد آن برای حذف نیتروفنول از آب مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور کاه و کلش فضای سبز شهری به عنوان زیست توده مورد استفاده قرار گرفته است. برای تهیه بایوچار از یک سیستم آزمایشگاهی که برای این کار طراحی و ساخته شده است، استفاده شد. بایوچار توسط در دمای °C 350 تهیه شده و بعد از شستشو و خشک کردن به عنوان جاذب مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی خصوصیات کلی بایوچار تهیه شده، آنالیزهای بررسی مورفولوژی سطح توسط آنالیز SEM، ویژگی شیمیایی سطح توسط آنالیز FTIR، مقدار فلزات سنگین روش MOOPAM با استفاده از اسپکتروسکوپی جذب اتمی و برای بررسی مساحت سطح ویژه، آنالیز BET انجام شد. همچنین فرآیند به روش آماری با استفاده از روش CCD مدل و بهینه سازی شده است.
نتایجبررسی مشخصات بایوچار تهیه شده نشان داد که بایوچار تهیه شده دارای ساختارهای با ابعاد نانو بوده که منجر به افزایش سطح تماس خواهد شد. بر اساس نتایج آنالیز سطح ویژه بایوچار، مقدار m2/g 42/0، حجم تخلخل cm3/g 04/0 متوسط قطر حفره ها nm 76/361 به دست آمد. همچنین آنالیز فلزات سنگین در بایوچار تولیدی، نشان داد که مقادیر فلزات اندازه گیری شده در کمتر از محدوده مجاز حضور فلزات سنگین در بایوچار بر اساس استاندارد IBI می باشد. بعد از طراحی آزمایش و انجام آزمایش های مربوطه، تحلیل آماری روی نتایج انجام شد. نتایج تحلیل آماری نشان داد که فرآیند با یک مدل درجه دوم به خوبی برازش شده و از دقت خوبی برخوردار می باشد. بر اساس پیش بینی مدل، این جاذب بعد از 60 دقیقه از انجام فرآیند توانایی حذف حدود 8/84 درصد از نیتروفنول با غلظت اولیه ppm 2/16، در 2/4= pH با استفاده از 12/47 میلی گرم از جاذب در 100 میلی لیتر محلول را دارد. برای تایید عملکرد صحیح مدل، فرآیند در شرایط بهینه به صورت تجربی بررسی شد که بازده حذف میانگین، مقدار 7/82% به دست آمد.
بحث:
با توجه به نتایج به دست آمده بایوچار به عنوان یک ماده طبیعی قابلیت استفاده به عنوان جاذب برای حذف ترکیبات نیتروآروماتیک را دارد. استفاده از بایوچار در تصفیه پساب، از یک سو هدف تصفیه پساب را فرآهم کرده و از طرف دیگر منجر به مدیریت و استفاده بهینه از پسماندهای گیاهی شده است.
کلید واژگان: بایوچار, پسماند فضای سبز, شهری, تصفیه آب, جذب سطحی, ترکیبات آروماتیکIntroductionThe use of natural adsorbents in wastewater treatment is one of the efficient methods that, due to the availability of raw materials, the cost of the process is significantly reduced. Various natural organic and inorganic compounds can be used as adsorbents in this field. Contamination of water resources with aromatic compounds is one of the environmental problems that has attracted the attention of researchers. In general, phenolic compounds and their derivatives have harmful effects on living organisms even in low concentrations because the nitro aromatic componds have toxicity and mutagenic nature. According to the studies conducted in this field, the adsorption method using biochar can be a suitable method for removing aromatic compounds from the aqueous media.
Materials and MethodsIn this study, due to the production of a large amount of biomass in Iran, the use of these compounds in the preparation of biochar as an adsorbent and its application to remove nitro phenol from water have been investigated. For this purpose, straw and stubble of pirozi garden of Tehran has been used as biomass. A laboratory system that is designed and constructed for this purpose, was used to prepare biochar. Biochar was prepared at a temperature of 350 °C and was used as an adsorbent after washing and drying. In order to assesse the general characteristics of the prepared biochar, surface morphology was performed by SEM analysis, surface chemical characteristics was assessed by FTIR analysis, heavy metal content was investigated by MOOPAM method using atomic absorption spectroscopy, and specific surface area of the produced biochar was checked by BET analysis. Also, the process has been modeled and optimized statistically using the CCD method.
ResultsExamining the characteristics of the prepared biochar showed that the prepared biochar has nano structure, which will lead to an increase in the surface area. Based on the results, specific surface area was 0.42 m2/g, the porosity volume was 0.04 cm3/g, and the average diameter of the holes was 361.76 nm. Also, the analysis of heavy metals in the produced biochar showed that the measured metal values are less than the allowable range of presence of heavy metals in biochar based on the IBI standard. After designing the experiment and performing the relevant experiments, statistical analysis was performed on the results. The results of statistical analysis showed that the process is well fitted with a quadratic model and has good accuracy. According to the prediction of the model, after 60 minutes of the process, this adsorbent can remove about 84.8% of nitrophenol with an initial concentration of 16.2 ppm, at pH = 4.2, using 47.12 mg of adsorbent per 100 ml of solution. In order to confirm the correct performance of the model, the process was experimentally checked under optimal conditions, and the average removal efficiency was 82.7%.
DiscussionAccording to the obtained results, biochar as a natural material can be used as an adsorbent to remove nitroaromatic compounds. Also, the use of biochar, in addition to wastewater treatment, it leads to biomass waste management.
Keywords: Biochar, Urban Green Waste, Water Treatment, Surface Adsorption, Aromatic Compounds -
سابقه و هدف
بیش از 75 درصد از سطح زمین با آب پوشیده شده است، اما تنها سه درصد آن آب شیرین است و از این مقدار یک درصد برای استفاده مردم در دسترس می باشد. اخیرا توجه زیادی به حذف رنگ ها از پساب جهت کنترل آلودگی آب معطوف شده است. جذب سطحی به دلیل امکان پذیری اقتصادی و گزینش پذیری عالی، یکی از محبوب ترین تکنیک ها برای تصفیه رنگ های آلی است. به همین دلیل ساخت جاذب های سبز با کارایی بالا امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
مواد و روش هادر این کار پژوهشی از صمغ عربی بعنوان یک پلیمر طبیعی برای تهیه جاذب استفاده شده است. به منظور افزایش مساحت سطح و استحکام این جاذب طبیعی و همچنین کاهش حلالیت آن در آب و یا بعبارتی نامحلول سازی آن در آب، اسید سیتربک بعنوان اتصال دهنده عرضی مورد استفاده قرار گرفته است. علاوه بر این، پلیمر سنتز شده با نانوذرات آهن مغناطیسی شد تا بازیابی آن از محیط را با اعمال میدان مغناطیسی آسان کند. در نهایت جاذب تهیه شده برای حذف رنگ های کاتیونی کریستال ویولت، مالاشیت سبز و متیلن آبی از نمونه های آبی مورد استفاده قرار گرفت.
نتایج و بحث:
در این مطالعه، اثر پارامترهای مختلف از جمله، pH محلول، مدت زمان تماس جاذب با محلول رنگ، مقدار جاذب و دمای محلول رنگی نیز بر راندمان حذف مورد بررسی قرار گرفتند. با توجه به نتایج حاصل، ظرفیت جذب جاذب (CL-GA / Fe3O4) با افزایش غلظت رنگ ها افزایش پیدا کرد و به ترتیب به سطوح ماکزیمم خود یعنی 80/209، 12/205 و 12/177 میلی گرم در گرم جاذب برای متیلن آبی، کریستال ویولت و مالاشیت سبز رسید. همچنین، راندمان حذف برای این رنگ ها با افزایش pH محلول نمونه افزایش یافت و به 43/99 درصد برای متیلن آبی، 13/97 درصد برای مالاشیت سبز و 62/96 درصد برای کریستال ویولت در pH معادل شش رسید. علاوه بر این، با افزایش دمای جذب، راندمان حذف رنگ ها افزایش یافت. لازم به ذکر است که در این تحقیق، پس از 20 دقیقه، هر دو رنگ متیلن آبی و مالاشیت سبز به حداکثر میزان حذف خود رسیدند. در مقابل، کریستال ویولت به حداکثر میزان حذف خود در یک بازه زمانی 15 دقیقه ای رسید. در این بررسی مشاهده گردید که مدل لانگمویر در مقایسه با مدل فروندلیچ، تناسب قابل توجهی نسبت به داده های جذب نشان می دهد. همچنین در این مطالعه مشخص گردید که داده های سینتیکی جذب بدست آمده با مدل شبه مرتبه دوم مطابقت دارد.
نتیجه گیریدر این تحقیق، از جاذب پلیمری صمغ عربی مغناطیسی (CL-GA / Fe3O4) بعنوان یک نانو جاذب نوین برای حذف رنگ های کاتیونی استفاده شد. در این مسیر، از روش های متنوعی ازجمله FT-IR، FESEM، EDX و VSM برای مشخصه یابی جاذب (CL-GA / Fe3O4) استفاده شد. این جاذب با راندمان بسیار بالایی رنگ های مورد نظر را حذف کرد. اتصال عرضی صمغ عربی با اسید استیک نه تنها باعث کاهش حلالیت صمغ در نمونه های آبی شد بلکه با ایجاد گروه های کربوکسیل امکان حضور بارهای منفی در سطح جاذب را فراهم کرد و بدین طریق با ایجاد برهمکنش های الکتروستاتیک نقش مهمی را در فرایند جذب ایفا کرد.
کلید واژگان: جذب سطحی, صمغ عربی, سینتیک جذب, ایزوترم, آلاینده های رنگیIntroductionThe Earth's surface is covered by 75% water. However, only 3% of this water is freshwater, and just 1% of that freshwater is accessible for human consumption. In most instances, humans are responsible for introducing pollutants into water. Dyes are among the most significant pollutants found in textile wastewater. As a result of its economic feasibility and high selectivity, adsorption has gained widespread popularity as a technique for treating organic dyes. In this research, a novel magnetic adsorbent was developed and utilized to remove certain toxic dyes.
Material and MethodsIn this research, Gum Arabic has been utilized as a natural and biodegradable polymer for the preparation of an effective adsorbent. To enhance the surface area, efficiency and stability of this natural polymeric adsorbent, citric acid has been employed as a green crosslinker. According to our findings, ,Gum Arabic has been polymerized for the first time with citric acid as a crosslinker and utilized for the removal of cationic dyes. Additionally, a crosslinked Gum Arabic polymer synthesized using citric acid has been incorporated with magnetite nanoparticles, ensuring its facile recovery from the medium upon application of a magnetic field. Furthermore, the prepared magnetic Gum Arabic was employed for the removal of Crystal Violet (CV), Malachite Green (MG), and Methylene Blue (MB) dyes from aqueous samples.
Results and DiscussionIn this study, the impact of various parameters, including initial dye solution concentration, solution pH, contact time between the adsorbent and the dye solution, adsorbent dosage, and dye solution temperature, on the removal efficiency of cationic dyes from aqueous samples was investigated. According to the results, the adsorption capacity of the adsorbent (CL-GA/Fe3O4) increased with increasing dye solution concentration, reaching maximum levels of 209.80, 205.12, and 177.12 mg/g for MB, CV, and MG, respectively. Additionally, the removal efficiency for these dyes increased with increasing solution pH, reaching 99.43% (MB), 97.13% (MG), and 96.62% (CV) at a pH of 6. Furthermore, the removal efficiency of dyes increased with increasing adsorption temperature, indicating an endothermic process. It is noteworthy that in this study, both MB and MG dyes reached their maximum removal efficiency after 20 min. In contrast, CV reached its maximum removal efficiency within a 15-min time frame. In this investigation, the Langmuir model showed a significantly better fit to the adsorption data compared to the Freundlich model, indicating its accuracy in describing monolayer adsorption. Additionally, this study revealed that the obtained adsorption kinetic data fit well with the pseudo-second-order model. This suggests that chemisorption likely plays a significant role in the rate-limiting step of the adsorption process.
ConclusionIn this research, a novel nano adsorbent (CL-GA/Fe3O4) based on crosslinked Gum Arabic with citric acid and magnetized with Fe3O4 nanoparticles was employed for the removal of cationic dyes. To validate the effectiveness of the (CL-GA/Fe3O4) adsorbent, various characterization techniques, including FT-IR, FESEM, EDX, Zeta potential, and VSM, were employed. The findings of this study demonstrate the development of an innovative and efficient adsorbent for dye removal, which holds significant importance in addressing environmental challenges.
Keywords: Adsorption, Gum Arabic, Isotherm Models, Adsorption Kinetics, Dye Pollutants -
در این تحقیق، عملکرد نانو قفس آلومینیم فسفید (Al12P12) به عنوان جاذب و حسگر برای حذف و شناسایی دارویی پیریمیدون با استفاده از نظریه تابعیت چگالی مورد ارزیابی قرار گرفت. مقادیر منفی انرژی جذب سطحی نشان داد که برهمکنش دارو و نانوجاذب از لحاظ تجربی امکان پذیر است. مقادیر منفی تغییرات آنتالپی و تغییرات انرژی آزاد گیبس، نشان داد که فرآیند جذب گرماده و خودبخودی است. مقادیر جزئی ثابت تعادل ترمودینامیکی نشان داد که برهمکنش دارو و جاذب برگشت پذیر بوده و حالتی تعادلی دارد. اثر حلال و دما بر روی برهمکنش ها نیز مورد ارزیابی قرار گرفت و نتایج بیانگر آن بود که حضور آب به عنوان حلال تاثیر معنا داری بر روی برهمکنش ها ندارد و از طرف دیگر، فرآیند جذب در دماهای پایین تر انجام پذیر تر می باشد. از سوی دیگر، تغییرات شدید گاف انرژی نانو ساختار نانوساختار از 378/3 الکترون ولت به 955/9 الکترون ولت نشان دهنده آن بود که رسانایی الکتریکی در حین فرآیند جذب کاهش زیادی داشته و از این نانوقفس می توان به عنوان یک حسگر برای شناسایی داروی پیریمیدون استفاده نمود.
کلید واژگان: پیریمیدون, نانو قفس آلومینیم فسفید, نظریه تابعی چگالی, جذب سطحی, حسگر, حذف آلایندهIn this research, the performance of aluminum phosphide (Al12P12) nanocage as adsorbent and sensor for removal and detection of primidone was evaluated using density functional theory. Negative adsorption energy values showed that the interaction between drug and nanoabsorbent is empirically possible. The negative values of enthalpy changes and Gibbs free energy changes showed that the process of adsorption is exothermic and spontaneous. Partial values of thermodynamic equilibrium constant showed that drug-adsorbent interaction is reversible and has a balanced state. The effect of solvent and temperature on the interactions was also evaluated and the results showed that the presence of water as solvent has no significant effect on interactions and on the other hand, the adsorption process is more effective at lower temperatures. On the other hand, the drastic changes in nanostructure band gap from 3.378 eV to 9.955 eV showed that the electrical conductivity during the adsorption process has been reduced and this nanocage can be used as a sensitive electrochemical sensor to detect primidone.
Keywords: Primidone, Aluminium Phosphide Nanocage, Density Functional Theory, Adsorption, Sensor, Removal Of Contaminants -
در این پژوهش، نانوکامپوزیت گرافن اکسید- نقره (Ag-GO) با استفاده از عصاره تمبر هندی (کاهنده سبز) تهیه شد. نانوکامپوزیت Ag-GO، بوسیله روش های متداول نظیر طیف سنجی فرو سرخ تبدیل فوریه (FT-IR)، الگوی پراش پرتو X (XRD)، میکروسکوپ الکترونی روبشی (FE-SEM)، طیف سنجی پراش انرژی پرتو ایکس (EDS)، طیف سنجی رامان (Raman) و آنالیز حرارتی TGA شناسایی شد. نانوکامپوزیت تهیه شده به عنوان جاذب در فرآیند خروج یونهای سرب از محلول آبی استفاده گردید. فرآیند جذب سطحی یونهای سرب توسط نانوکامپوزیت Ag-GO و عوامل موثر بر این فرآیند جذب: نظیر غلظت و pH محلول سرب، مقدار جاذب (Ag-GO) مصرفی، زمان تماس جاذب با محلول و دمای فرآیند جذب مورد بررسی قرار گرفت. درصد خروج یونهای سرب و ظرفیت جاذب 50/0 میلی لیتر محلول سرب 125/0 میلی گرم بر لیتر و pH برابر با 5/0 در حضور 0/040 گرم نانوکامپوزیت Ag-GO با زمان تماس 7 دقیقه به ترتیب برابر با 97/70 و 152/60 بود. از طرفی، شواهد تجربی، نشان می دهد که فرآیند جذب سطحی یون سرب بر بستر Ag-GO از سینتیک شبه درجه دوم پیروی می کند و مدل ایزوترم جذب لانگمویر را می توان برای آن در نظر گرفت.
کلید واژگان: نانوکامپوزیت گرافن اکسید-نقره, عصاره تمبر هندی, جذب سطحی, خروج یون سرب, سنتز سبزNano scale, Volume:11 Issue: 2, 2024, PP 44 -60In this research, graphene oxide-silver (GO-Ag) nanocomposites (NCs) was prepared using tamarindus indica extract (green reducer). These NCs was characterized by conventional methods such as Fourier Transform Infrared Spectroscopy (FT-IR), X-ray Diffraction Pattern (XRD), Scanning Electron Microscopy (FE-SEM), X-ray Energy Diffraction Spectroscopy (EDS), Raman spectroscopy and TGA thermal analysis. The as-prepared NCs was used as an absorbent in the process of removing lead ions from aqueous solution. The surface absorption process of lead ions by GO-Ag NCs and the factors affecting this absorption process: such as the concentration and pH of the lead solution, the amount of adsorbent (GO-Ag) used, the contact time of the adsorbent with the solution and the temperature of the absorption process were investigated. The removal percentage of lead ions and adsorption capacity were 97.70 % and 152.60 mg/g for 50.0 mL of lead(II) solution 125.0 ppm and pH = 5.0 in the presence of 0.040 g of GO-Ag (2:1) with a contact time of 7 minutes, respectively. On the other hand, experimental evidence showed that the surface adsorption process of lead(II) ion on GO-Ag substrate follows pseudo-second order kinetics and the Langmuir adsorption isotherm model can be considered for it.
Keywords: Graphene Oxide-Silver Ncs, Tamarindus Indica Extract, Surface Adsorption, Removal Lead(II)Ion, Green Synthesis -
امروزه هیدروژل های سوپرامولکولی به عنوان دسته جدیدی از ترکیبات سه بعدی مبتنی بر برهمکنش های غیر کووالانسی بدلیل روش های ساخت متنوع، آسان و ویژگی های منحصربفرد نسبت به همتای کووالانسی خود توجه بسیاری از دانشمندان علوم مختلف را به خود جلب نموده اند. لذا در پژوهش حاضر، ابتدا نانوذرات سبز سلولزی با استفاده از فرایند هیدرولیز اسیدی از پنبه تهیه و سپس به صورت جداگانه با گروه های آویزان سیتریک اسید و پیریدین به منظور ایجاد اجزا آنیونی و کاتیونی عامل دار شد. در ادامه هیدروژل های سوپرامولکولی از طریق برهمکنش های الکترواستاتیک بین اجزا یاد شده تهیه گردید. تهیه موفقیت آمیز هیدروژل با استفاده از تکنیک های پرتوسنجی فروسرخ تبدیل فوریه، میکروسکوپ الکترونی روبشی و پراش اشعه ایکس مورد بررسی قرار گرفت. بررسی ریخت شناسی هیدروژل ساختار متخلل حاوی حفرات با اندازه های متفاوت را نشان داد. همچنین بررسی ساختار بلوری هیدروژل بیانگر بلورینگی بالای آن می باشد. سرانجام، حذف رنگ کاتیونی متیلن بلو از پساب های صنعتی از طریق فرایند جذب و با استفاده از هیدروژل تهیه شده به عنوان جاذب مورد بررسی قرار گرفت. همچنین اثر فاکتورهای غلت متیلن بلو و زمان تماس در دما اتاق برروی فرایند جذب بررسی شد. بررسی سینیک جذب نشان داد که فرآید جذب از سینتیک جذب مرتبه دوم پیروی می کند. بیشترین ظرفیت جذب بدست آمده برای این جاذب 97 میلی گرم بر گرم می باشد. مطالعه حاضر نشان داد که هیدروژل سوپرامولکولی تهیه شده علاوه بر ویژگی هایی مانند زیست سازگاری، قیمت ارزان و تهیه ساده و سریع، از پتانسیل مناسبی برای جذب متیلن بلو برخوردار می باشد.کلید واژگان: هیدروژل, سوپرامولکول, نانوذرات سلولزی, تصفیه آب, جذب سطحیNowadays, supramolecular hydrogels as a new type of three-dimensional compounds based on non-covalent interactions have attracted the attention of many scientists of different sciences due to their diverse and easy preparation methods and unique characteristics compared to their covalent counterparts. Therefore, in the present research, green cellulose nanoparticles was prepared from cotton by acid hydrolysis process and then separately functionalized with citric acid and pyridine pendant groups in order to create anionic and cationic components. Next, supramolecular hydrogels were prepared through electrostatic interactions between the mentioned components. The successful preparation of hydrogel was investigated using Fourier transform infrared spectroscopy, SEM and X-ray diffraction. Study of the morphology of the hydrogel showed a porous structure containing holes of different sizes. Also, the investigation of the crystal structure of the hydrogel showed its high crystallinity. Finally, the removal of methylene blue cationic dye from industrial wastewater was investigated through the absorption process and using the prepared hydrogel as an adsorbent. Also, the effect of methylene blue initial concentration and contact time at room temperature on the absorption process was investigated. The study of absorption kinetics showed that the absorption process follows the second-order absorption kinetics. The maximum absorption capacity obtained for this adsorbent was 97 mg/g. The present study showed that the prepared supramolecular hydrogel, in addition to features such as biocompatibility, avalability, and simple and fast preparation, has a good potential for methylene blue absorption.Keywords: Hydrogel, Supramolecule, Cellulose Nanoparticle, Wastewater Treatment, Adsorption
-
در این مطالعه از پودر برگ کاسنی فرآوری شده به عنوان جاذب طبیعی برای حذف یون کبالت از محیط های آبی استفاده شد. جاذب بومی فرآوری شده توسط چندین روش از جمله پراش پرتو ایکس (XRD)، میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM)، میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM)، طیف سنجی تبدیل فوریه (FTIR)، تخلخل سنجی Brunauer-Emmet-Teller) BET) و آنالیزور اندازه ذرات (PSA) مشخصه یابی شد. مجموعه ای از آزمایش ها برای تشخیص شرایط بهینه و بررسی اثرات پارامترهای گوناگون مانند غلظت اولیه ، زمان تماس، مقدار دوز جاذب، pH محلول و دما بر روی درصد جذب انجام شد. شرایط بهینه به دست آمده برای حذف کبالت عبارتند از: 8-6=pH ، زمان تماس 20 دقیقه، دوز جاذب 20 میلی گرم و غلظت اولیه 15 (میلی گرم بر لیتر). داده های جذب نشان داد که روند جذب با ایزوترم لانگمویر سازگارتر است. داده های سینتیکی با مدل شبه مرتبه دوم با ضریب همبستگی معتبر مطابقت داشتند. محاسبه مقادیر ترمودینامیکی نشان داد که روند جذب به صورت خودبخودی، با کاهش آنتروپی و گرمازا است. سرانجام جاذب معرفی شده با جاذب قوی مانند نانولوله کربنی که با نانوذرات نقره دوپه شده بود (Ag2O-MWCNT) مقایسه شد. شرایط بهینه برای حذف یون کبالت توسط جاذب سنتزی فرآوری شده عبارت بودند از: غلظت اولیه 10 میلی گرم بر لیتر ، زمان تماس 40 دقیقه ، مقدار جاذب 30 میلی گرم و 7=pH. داده های جذب نشان داد که فرایند جذب برای یون کبالت با ایزوترم فروندلیچ سازگار است. داده های سینتیکی با مدل شبه مرتبه دوم با ضریب همبستگی معتبر مطابقت داشتند. محاسبه مقادیر ترمودینامیکی نشان داد که روند جذب به صورت خودبخودی و گرما زا بوده است. نتایج این مقایسه نشان می دهد جاذب طبیعی معرفی شده حتی بهتر از جاذب سنتزی و گران قیمت عمل می کند و در صورتی که فراوری ها و اصلاحات بیشتری بر روی این جاذب انجام گیرد، چشم انداز امیدوارکننده ای را فراهم می کند.کلید واژگان: برگ کاسنی, جاذب, فلزات سنگین, کبالت, جذب سطحیIn this study, processed chicory leaf powder was used as a natural adsorbent to remove cobalt ions from aqueous media. Natural adsorbents were characterization by several methods include X-ray diffraction (XRD), scanning electron microscopy (SEM), transmission electron microscopy (TEM), Fourier transform spectroscopy (FTIR), Brunauer-Emmet-Teller (BET) and Particle size analyzer (PSA). A set of experiments was performed to detect the optimal conditions and to investigate the effects of various parameters such as initial concentration, contact time, adsorbent dose, solution pH and temperature on the percentage of removal. The optimal conditions for cobalt removal were: pH = 6-8, contact time 20 min, adsorbent dose 20 mg and initial concentration 15 (mg L-1). Adsorption data showed that the adsorption process is more compatible with Langmuir's isotherm. The kinetic data were consistent with the quasi-second-order model with a valid correlation coefficient. Calculation of thermodynamic values showed that the adsorption process is spontaneous, with decreasing entropy and exothermic. Finally, the introduced sorbent was compared with a strong adsorbent such as carbon nanotubes doped with silver nanoparticles (Ag2O-MWCNT). The optimal conditions for the removal of cobalt ions by the processed synthetic adsorbent were: initial concentration of 10 mg L-1, contact time of 40 min, amount of adsorbent 30 mg and pH = 7. Adsorption data showed that the adsorption process for cobalt ions is compatible with Freundlich's isotherm. The kinetic data were consistent with the quasi-second-order model with a valid correlation coefficient. Calculation of thermodynamic values showed that the adsorption process was spontaneous and exothermic. The results of this comparison show that the introduced natural adsorbent performs even better than the synthetic and expensive adsorbent and provides a promising outlook if further processing and modifications are performed on this adsorbent.Keywords: Chicory, adsorbent, heavy metals, Cobalt, Adsorption removal
-
در این مطالعه، برهمکنش ماده انفجاری 3-پیکریل آمینو-1،2،4-تری آزول (PATO) با استفاده از محاسبات مادون قرمز (IR) و اوربیتال های پیوندی طبیعی (NBO) و اوربیتال های مولکولی مرزی (هومو و لومو) مورد ارزیابی قرار گرفت. مقادیر منفی انرژی جذب سطحی، تغییرات آنتالپی و تغییرات انرژی آزاد گیبس حاکی از آن بود که جذب سطحی PATO بر روی سطح نانومخروط کربنی گرما ده، خودبخودی و از لحاظ عملی امکان پذیر می باشد. پارامترهای ساختاری مانند انرژی اوربیتال های هومو و لومو، گپ انرژی، الکتروفیلیسیته، پتانسیل شیمیایی، سختی شیمیایی، چگالی و انرژی نقطه صفر هم محاسبه شده و موردبحث قرار گرفتند. کاهش چشم گیر گپ انرژی بعد از جذب شدن PATO بر روی سطح نانو مخروط کربنی نشان داد که میزان واکنش پذیری آن پس از جذب شدن بر روی سطح نانوساختار بهبود چشم گیری یافته و کمپلکس های تشکیل شده میان PATO و نانو مخروط کربنی ممکن است عملکرد بهتری به عنوان یک ماده پیشرانه نوین داشته باشند.
کلید واژگان: جذب سطحی, نظریه تابعی چگالی, نانو مخروط کربنی, اوربیتالهای طبیعی پیوندی, مواد انفجاریA Quarterly Publication The Application of Chemistry in Environment, Volume:14 Issue: 55, 2024, PP 33 -40In this study, 3-Picrylamino-1,2,4-triazole interaction with carbon nanocone dots was evaluated by infrared (IR), natural bond orbital (NBO) and frontier molecular orbital (FMO) computations. The negative values of adsorption energy, enthalpy changes, Gibbs free energy variations showed 3-Picrylamino-1,2,4-triazole adsorption on the surface of carbon nanocone is exothermic, spontaneous and experimentally feasible. Structural parameters including the energy of HOMO and LUMO orbitals, bandgap, electrophilicity, chemical potential, chemical hardness, density and zero-point energy were also calculated and discussed. The remarkable decrease in bandgap after the 3-Picrylamino-1,2,4-triazole adsorption on the surface of carbon nanocone demonstrated that the electrochemical conductivity and electrocatalytic properties increased after adsorbate interaction with the adsorbent and carbon nanocone can be used for construction of new electrochemical sensor in order to 3-Picrylamino-1,2,4-triazole detection and quantitation. In addition, this phenomenon showed 3-Picrylamino-1,2,4-triazole complexes with carbon nanocone can be a more powerful energetic substance than the pure 3-Picrylamino-1,2,4-triazole molecule without the nanostructure.
Keywords: 2, 3-Picrylamino-1, 4-triazoleCarbon nanocone Density functional theory Natural bond orbital (NBO) Adsorption -
در این پژوهش توسعه یک نانوجاذب نوین برای تصفیه پساب های رنگی، مورد توجه قرار گرفته است. نانوجاذب طراحی و ساخته شده شامل یک ساختار دندریمی با سایت های فعال آمینی اولیه متقارن و یک هسته مغناطیسی می باشد. با استفاده از فناوری های گوناگون شناسایی مانندNMR ، SEM، TEM، TGA، پتانسیل زتا و تجزیه و تحلیل عناصر CHN، قابلیت جذب این ماده برای حذف رنگ متیل-اورانژ بررسی شده است. نتیجه ها نشان می دهد که نانوجاذب پیشنهادی در فرایند جذب متیل-اورانژ، بازدهی در حدود 9/68 درصد با نرخ جذب 2/166 گرم در دقیقه ارایه می دهد. ثابت سرعت به دست آمده برای جذب متیل-اورانژ بر روی نانودندریمر بیش تر از جاذب ه ای مطرح شده پیشین است که نشان دهنده سرعت جذب بالاتر می باشد. نتیجه های این نانوجاذب نوین نشان دهنده پتانسیل بالای آن در کاربرد این جاذب برای حذف متیل-اورانژ است.کلید واژگان: نانودندریمر, رنگ آلی, جذب سطحی, ذره های نانومغناطیسی, تعیین ویژگی های نانوموادThis study includes the development of a new nanosorbent for the treatment of dye effluents. The designed and fabricated nanosorbent is comprised of a dendritic structure with symmetric primary amine active sites and a magnetic core. Employing various characterization techniques such as NMR, SEM, TEM, TGA, zeta potential, and CHN elemental analysis, the adsorption capacity of this material to remove methyl-orange dye has been investigated. The results reveal that the proposed nanosorbent offers an efficiency of approximately 68.9% with an adsorption rate of 166.2 g/min in the methyl-orange removal process. The rate constant obtained for methyl-orange adsorption on the nanodendrimer is higher than the previously reported ones, indicating a higher adsorption rate. The results of this new nanosorbent prove its high potential in adsorptive methyl-orange removal.Keywords: Nanodendimer, Organic dye, Adsorption, Nanomagnetic particles, Nanomaterial characterization
-
هدف از این پژوهش ، مدل سازی راندمان حذف سفیکسیم به روش فنتون و با استفاده از شبکه عصبی است. شبکهعصبی مصنوعی توانایی بالایی در پیشبینی نتیجه های تجربی دارد. در این مدل سازی مقدار هیدروژن پراکسید، کاتالیست آهن، مدت زمان حذف سفیکسیم، غلظت اولیه سفیکسیم وpH پارامترهای ورودیهای سیستم و درصد حذف سفیکسیم به عنوان خروجی در نظر گرفته شده است. شاخصهای عملکرد شامل: مجموع مربع های خطا (SSE)، جذر متوسط مربع های خطا (RMSE)، ضریب تعیین تعدیل شده و ضریب تعیین در تعیین تعداد نرون های بهینه میانی به کار رفته است. با توجه به نتیجه های به دست آمده، مدل شبکه عصبی توانست بازده جذب را با تابع انتقال تانژانت سیگموییدی در لایه پنهان و تابع انتقال محرک خطی در لایه خروجی پیش بینی کند. همچنین نتیجه های مدل سازی شبکه عصبی با الگوریتم لونبرگ-مارکوآرت نشان داد که شبکه با چیدمان 1-13-5 (5 نرون در لایه ورودی،13 نرون در لایه پنهان و 1 نرون در لایه خروجی) بهترین نتیجه را در پیش بینی خروجی و حداقل خطا دارا می باشد. ضریب همبستگی مدل مربوط به قسمتهای آموزش، اعتبارسنجی و تست به ترتیب 99436/0، 99993/0 و 96901/0 به دست آمد که این نتیجه ها حاکی از دقت زیاد روش شبکه عصبی مصنوعی در پیشبینی داده های آزمایشگاهی حذف سفیکسیم از محلول آبی است. برای پیش بینی روند تغییرها از ابزار شبکه عصبی در نرم افزار MATLAB استفاده شده است.
کلید واژگان: فنتون, جذب سطحی, نانولوله کربنی, شبکه عصبی, بهینه سازیThe aim of this study was to model the removal efficiency of cefixime by the Fenton method using a neural network. This model predicts experimental results well. In this model, the amount of hydrogen peroxide, iron catalyst, cefixime removal time, initial concentration of cefixime, and pH are the input parameters. The output variable is the removal percentage of cefixime. Total error squares (SSE), mean the square root of error (RMSE), adjusted coefficient of determination (), and coefficient of determination in determining the number of optimal neurons in the middle of the performance index. According to the obtained results, the neural network model was able to predict the absorption efficiency with the sigmoid tangent transfer function in the hidden layer and the linear stimulus transfer function in the output layer. Also, the results of modeling the neural network with org-art showed that the grid with a 1-13-5 arrangement (5 neurons in the input layer, 13 neurons in the hidden layer, and 1 neuron in the output layer) had the best result in predicting the output. The correlation coefficients of all the levels of training, validation, and test 0.3 were 0.99436, 0.9993, and 0.96901, respectively. To predict the trend of changes, neural network tools have been used in MATLAB software.
Keywords: Fenton, Adsorption, Carbon nanotubes, Neural network, Optimization -
آسفالتین موجود در نفت خام مشکل های زیادی برای تولید، فرآوری و انتقال آن ایجاد می کند که مهم ترین آن ها، گرفتگی دهانه چاه و خط لوله، غیرفعال کردن و مسمومیت کاتالیست ها می باشد. در این مطالعه جذب آسفالتین استخراج شده از یک نمونه نفت خام بر روی پنج نانوذره اکسید آهن سنتز شده به روش پچینی در حضور و عدم حضور پروپیلن اکسید و پلی اتیلن گلیکول، به عنوان عامل های مرسوم مورد استفاده در روش سل-ژل برای تشکیل ژل، بررسی شد. محلول هایی با ترکیب درصد متفاوت از آسفالتین و تولوین تهیه و مقدار مشخصی از نانوذره های آهن g/l 4 در درون محلول ها ریخته شد و برای مدت 15 ساعت بر روی شیکر با دور rpm 250 قرار گرفت. غلظت مجهول نمونه ها توسط آنالیز UV-visible مشخص شد. نتیجه ها نشان داد اکسید آهن سنتز شده بدون پروپیلن اکسید و پلی اتیلن گلیکول با میزان جذب 31/37 بهترین عملکرد را در جذب آسفالتین داشته و از منظر اقتصادی نیز مقرون به صرفه تر است. نتیجه های جذب با استفاده از هم دما های لانگمویر و فرندلیچ توصیف شد و ویژگی های فیزیکی نانوذره ها توسط آنالیزهای XRD و BET تعیین شد.کلید واژگان: نانوذره ها, اکسید آهن, رسوب آسفالتین, جذب سطحی, سل ژل, پچینیThe asphaltene present in crude oil creates various challenges for its production, processing, and transportation, with the most important ones being wellbore and pipeline fouling, deactivation, and poisoning of catalysts. In this study, the adsorption of asphaltene extracted from a crude oil sample on five iron oxide nanoparticles synthesized by the Pechini method, in the presence and absence of propylene oxide and polyethylene glycol as common agents used in the sol-gel method for gel formation, was investigated. Solutions with different percentages of asphaltene and toluene were prepared, and a specific amount of iron nanoparticles (4 g/l) was added to the solutions. The mixtures were shaken for 15 hours at 250 rpm. The unknown concentration of the samples was determined by UV-visible analysis. The results indicated that the iron oxide synthesized without propylene oxide and polyethylene glycol, with an adsorption capacity of 37.31%, exhibited the best performance in asphaltene adsorption and was economically more viable. The adsorption results were described using Langmuir and Freundlich isotherms, and the physical properties of the nanoparticles were determined by XRD and BET analyses.Keywords: nanoparticles, Iron oxide, Asphaltene deposition, Adsorption, Sol-gel, Pechini
-
در این تحقیق، به بررسی جذب سطحی یون نیکل در سیستم ناپیوسته توسط کربن پوست پرتقال، انجام شده است و اثر عوامل موثر بر فرآیند جذب سطحی مانند pH ، زمان تماس، غلظت اولیه نیکل در محلول، مقدار جاذب و دما مورد توجه قرار گرفته است. جزییات سطح و گروه های عاملی موجود در جاذب به ترتیب توسط آنالیزهای SEM و FTIR انجام شده است. در مطالعه اثر pH، بالاترین درصد جذب نیکل برای کربن پوست پرتقال در 6=pH که معادل 58 میلی گرم بر گرم است، اتفاق افتاد. با افزایش زمان تماس بین جاذب و محلول و پس از گذشت 210 دقیقه، درصد جذب به مقدار 57/98 درصد افزایش یافته است. در بررسی اثر غلظت اولیه نیکل در محدوده 20 تا 150 میلی گرم بر لیتر، نتایج نشان داد که با افزایش غلظت، درصد جذب از 98 درصد به 96 درصد کاهش یافته و با افزایش مقدار جاذب از 01/0 تا 1/0 گرم در 25 میلی لیتر محلول نیکل، درصد جذب از 90 درصد به 98 درصد افزایش پیدا کرد. بررسی اثر دما نشان داد که با افزایش دما از 25 به 45 درجه سلسیوس، درصد جذب از 99 درصد به 8/97 درصد کاهش یافته است. مشخصات ترمودینامیکی در سه دمای 25، 35 و 45 درجه سلسیوس انجام شده است. مقدار منفی انرژی آزاد گیبس استاندارد که معادل 121/3 -کیلوژول بر مول است، نشان داد که فرآیند جذب خودبه خودی و فیزیکی است. در بررسی سینتیکی اثر زمان تماس، مشاهده شده که نتایج با مدل سینتیکی شبه درجه دوم با ضریب همبستگی 99 درصد برازش شد. هم چنین ، در بررسی اثر غلظت اولیه نیکل در محلول و برازش داده های تجربی با هم دماهای لانگمویر، فروندلیچ، تمکین، دوبینین رادوشکویچ - و با توجه به مقادیر2R به دست آمده، هم دمای فروندلیچ بیش ترین سازگاری را با ضریب همبستگی 100 درصد، داشته است.کلید واژگان: جذب سطحی, کربن پوست پرتقال, هم دما, یون نیکل, ظرفیت جذب, درصد جذبIn this research, the adsorption of nickel ions in the batch system by orange peel carbon has been investigated and the effect of factors such as pH, contact time, initial concentration of nickel in solution, adsorbent amount, and the temperature has been considered. The surface details and functional groups were investigated by SEM and FTIR analyzes, respectively. In the study of the effect of pH, the highest percentage of nickel uptake for orange peel carbon occurred at pH = 6, which is equivalent to 58 mg/g. With increasing the contact time between the adsorbent and the solution and after 210 minutes, the adsorption percentage increased to 98.57%. In the study of the effect of the initial concentration of nickel in the range of 20 to 150 mg/L, the results showed that with increasing concentration, the percentage of adsorption decreased from 98% to 96%, and with increasing the amount of adsorbent from 0.01 to 0.1 g per 25 ml. Nickel solution, the adsorption percentage increased from 90% to 98%. The effect of temperature showed that with increasing the temperature from 25 to 45°C, the percentage of adsorption decreased from 99% to 97.8%. Thermodynamic properties were studied at three temperatures of 25, 35, and 45°C. The negative free energy value of the standard Gibbs (∆ Go) which is equivalent to -121.3 kJ / mol, indicates that the adsorption process is spontaneous and physical. In the kinetic study of the contact time effect, it was observed that the results fit well with the second-order kinetic model with a correlation coefficient of 99%. In investigating the effect of the initial concentration of nickel in solution and fitting experimental data with Langmuir, Freundlich, Temkin, Dubin Radushkovich isotherms, and according to the values obtained at R2, Freundlich's isotherm had the highest compatibility with 100% correlation coefficient.Keywords: Adsorption, Orange peel carbon, Isotherm, Nickel, Capacity of sorption, Percentage of sorption
-
آلاینده های نوظهور ناشی از آب یکی از بزرگترین نگرانی های جامعه مدرن ما هستند و جذب سطحی به عنوان یکی از امیدوار کننده ترین روش ها برای حذف آنها مشخص شده است. تهیه جاذب کارا نقش حیاتی در روش جذب دارد. در این مطالعه، جاذب جدیدی از چارچوب آلی فلزی MIL - 101(Cr) به روش هیدروترمال سنتز شد، سپس سطح آن توسط نانو ذره های روی اکسید اصلاح شد تا جاذب جدید MIL - 101(Cr)@ZnO بدست آید. جاذب توسط آنالیزهای ، ، EDX وBET مشخصه یابی شد. کارایی جاذب در جذب متیلن بلو توسط مطالعات هم دماهای تعادلی جذب در شرایط بهینه ی آزمایشگاهی 9= pH، مقدار جاذب 0035/0 گرم، حجم محلول رنگ 50 میلی لیتر، زمان تماس 60 دقیقه، در دماهای گوناگون(60، 40 ، 35 درجه سلسیوس) و در غلظت های گوناگون از رنگ متیلن بلو (11، 10، 9، 8، 6 میلی گرم بر لیتر) مورد بررسی قرار گرفت. داده های جذب تعادلی با مدل های هم دما های تعادلی دو پارامتری لانگمویر، فروندلیچ، تمکین، الوویچ و دوبینین - رادوشکویچ (DR) برازش داده شدند. نتیجه های بدست آمده نشان داد که ترتیب تبعیت جذب رنگ هم دماهای مورد بررسی به صورت دوبینین - رادوشکویچ > تمکین > فروندلیچ > الوویچ > لانگمویر می باشد. این ترتیب نشان داد که جذب متیلن بلو به صورت چند لایه ای بیشتر از تک لایه ای صورت می گیرد. هم دمای تعادلی دوبینین رادوشکویچ با بیشترین ضریب همبستگی (9767/0= R2) و پایین بودن متوسط انرژی آزاد (975/0= ژول بر مول) نشان داد جذب فیزیکی، فرایند غالب جذب است. حداکثر ظرفیت جذب هم دمای تعادلی لانگمویر در دمای 313 کلوین با مقدار 7143/258= qmax میلی گرم بر گرم تعیین شد، فاکتور جداسازی در همان دما (4364/0=) نیز نشان دهنده جذب مطلوب است.در هم دمای تعادلی فروندلیچ، شدت جذب و ضریب همبستگی به ترتیب 3825/1= n و 879/0= R2 بدست آمد. گرمای جذب هم دمای تعادلی تمکین 192/57= ژول بر مول و بیشترین ظرفیت جذب از هم دمای تعادلی الوویچ 3333/333= qmax میلی گرم بر گرم بدست آمد. علاوه بر این، مقدار مقادیر ترمودینامیکی نشان داد که فرآیند جذب آلاینده یک فرآیند خود به خود و گرماگیر است. تمامی شواهد مطالعه حاضر دال برآن است که جذب متیلن بلو بر روی جاذب مذکور از یک فرآیند فیزیکی پیروی می کند.
کلید واژگان: چارچوب آلی - فلزی, MIL - 101(Cr)@ZnO, جذب سطحی, متیلن بلوEmerging pollutants from water are a significant concern in modern society, and surface adsorption has been identified as a promising method to eliminate them. Preparation of an effective adsorbent is crucial for the adsorption method. In this study, a new adsorbent of Metal organic frameworks, MIL-101(Cr)@ZnO, was synthesized by modifying MIL 101(Cr) with zinc oxide nanoparticles using the hydrothermal method. The adsorbent was characterized using XRD, FTIR, FESEM, EDX and BET analysis. The adsorbent's efficiency was evaluated by studies of adsorption equilibrium isotherms under optimal conditions pH = 9, amount of adsorbent 0.0035 g, volume 50 ml, time 60 minutes, at different temperatures (60, 40, 35 °C) and concentrations of methylene blue (6, 8, 9, 10, 11 mg/L). The equilibrium adsorption data were analyzed using Langmuir, Freundlich, Temkin, Alovich, and Dubinin-Radoshkevich(DR) two-parameter equilibrium isotherms models. The obtained results showed that the order of dye adsorption of the studied isotherms is as follows: Dubinin-Radoshkevich>Temkin>Freundlich>Alovich>Langmuir. Additionally, the order showed that the adsorption of methylene blue occurs in a multilayered form. The isotherm of Dubinin-Radoshkevich with the highest correlation coefficient (R2=0.9767) and low average free energy (E=0.975 J/mol) showed that physical adsorption is the dominant process of adsorption. The maximum adsorption capacity of Langmuir isotherm was determined at the temperature of 313 K with the value of qmax=258.7143 mg/g, the separation factor at the same temperature (RL=0.4364) indicating favorable adsorption. The Freundlich adsorption intensity and correlation coefficient values were n=1.3825 and R2=0.879, respectively. The heat of adsorption in the Temkin's model was calculated to be BT=57.192 J/mol, and the highest adsorption capacity was obtained from Elovich's isotherm qmax=333.3333 mg/g. Further, the amount of thermodynamic values showed that the adsorption process of the pollutant is a spontaneous and endothermic process. The present study's evidence indicates that the adsorption of methylene blue follows a physical process.
Keywords: Metal–organic framework, MIL-101(Cr)@ZnO, Adsorption, Methylene blue -
در سال های اخیر، تحقیقات در خصوص استفاده گسترده از پلیمر های زیست تخریب پذیر، از جمله سدیم آلژینات (SA)، در حذف آلاینده های منابع آبی، رشد محسوسی نشان داده است. مطالعه حاضر به منظور ارزیابی کارایی هیدروژل های SA کراس لینک شده با کلرید فریک، بر بهینه سازی حذف نیکل از محلول های آبی، متاثر از فاکتورهای مختلف (غلظت اولیه نیکل، pH محلول، میزان جاذب و زمان تماس)، با استفاده از روش سطح پاسخ (مدل باکس-بنکن)، انجام گرفت. بر اساس نتایج آنالیز های FTIR و SEM، هیدروژل های فعال شده SA دارای گروه های عامل هیدروکسیل و کربوکسیل بوده و مورفولوژی سطح آن ها به صورت غیر مسطح و برجسته بود. با توجه به نتایج به دست آمده، حداقل و حداکثر حذف نیکل در شرایط مختلف آزمایش به ترتیب 39/53 و 43/85 درصد بود، که با افزایش غلظت اولیه نیکل، حذف نیکل روند کاهشی داشت، در حالی که با افزایش مقادیر متغیرهای زمان تماس، pH محلول و میزان سطوح جاذب کاربردی، حذف نیکل روند افزایشی را نشان داد. ارزیابی برازش داده های حاصل از حذف نیکل با مدل باکس-بنکن در حضور SA، نشان از پیش بینی دقیق این مدل در بهینه سازی حذف نیکل از محلول های آبی داشت. به طور کلی، نتایج مطالعه حاضر نشان داد، SA توانایی مناسبی از حذف نیکل در محلول های آبی را دارا می باشد، هرچند که در مطالعات آتی، بررسی، مقایسه و تلفیق سایر روش های فعال سازی از جمله فعال سازی فیزیکی (ترکیب با مواد غیرآلی) و شیمیایی (پیوندزنی سطحی) بر پلیمر SA، می تواند در بهبود کارایی راندمان حذف عناصر سنگین توسط این پلیمر، موثر باشد.کلید واژگان: پلیمر, جذب سطحی, عناصر سنگین, روش سطح پاسخ, محلول های آبیIn recent years, research on the widespread use of biodegradable polymers, such as sodium alginate (SA), in removing pollutants from water sources has shown significant growth. The present study aims to evaluate the efficiency of SA hydrogels cross-linked with ferric chloride (for mechanical strength) in optimizing the removal of nickel (Ni) from aqueous solutions. Various factors, including Ni initial concentration, solution pH, amount of adsorbent, and contact time, were considered using response surface methodology (Box-Benken model). Based on the results of FTIR and SEM analyses, activated SA hydrogels were found to have hydroxyl and carboxyl functional groups, and their surface morphology was non-flat and prominent. The Ni removal values in the presence of SA hydrogels varied, with the minimum and maximum removal percentages being 53.39% and 85.43%, respectively. Increasing the initial Ni concentration resulted in a decreasing trend in Ni removal, while increasing contact time, solution pH, and amount of adsorbent led to an increasing trend in Ni removal. The evaluation of the data obtained from Ni removal using the Box-Benken model showed an accurate prediction (R2 higher than 0.98%) in optimizing Ni removal from aqueous solutions in the presence of SA. The possible mechanisms of Ni removal by SA hydrogel were identified as the formation of Van der waals bonds (physical adsorption), interaction with carboxylate anions, chelate formation between Ni ions and hydroxyl functional groups, and electrostatic interactions (due to the negative surface charge of SA). Overall, the results of this study demonstrate that SA has a suitable ability to remove Ni from aqueous solutions. However, future studies should investigate, compare, and integrate other activation methods, such as physical activation (combination with inorganic substances) and chemical activation (surface grafting) on the SA polymer, to improve the removal efficiency of heavy elements using this polymer.Keywords: Polymer, Surface adsorption, heavy metals, Response Surface Methodology, Aqueous solutions
-
در این پژوهش، مونت موریلونیت اصلاح شده با هگزادسیل تری متیل آمونیوم بروماید (HDTMA-Br) از روش واکنش سدیم مونت موریلونیت با سورفکاتنت HDTMA-Br، تهیه شد. ساختار جاذب با استفاده از روش های FT-IR، TGA،PSD ،BET، XRD، FESEM و TEM شناسایی شد. در ادامه، کارایی جاذب اصلاح شده به منظور حذف آلاینده های آب همراه چاه نفتی شامل کاهش اکسیژن مورد نیاز شیمیایی (COD)، اکسیژن مورد نیاز زیستی (BOD)، مواد جامد معلق (TSS)، نفت و چربی و کدورت از آب همراه نفتی مورد بررسی قرار گرفت. ظرفیت تبادل 200 درصد برای مونت موریلونیت اصلاح شده به دست آمد. بیشینه حذف COD در شرایط بهینه دوز جاذب 3/0 گرم، pH 7 و زمان تماس 45 دقیقه 04/92 درصد به دست آمد. از برتری های این روش می توان به ارزان، ایمن بودن، و قابلیت استفاده مجدد جاذب، زمان کوتاه انجام تصفیه، ظرفیت جذب بالا، جداسازی آسان جاذب از محیط واکنش اشاره نمود.
کلید واژگان: سدیم مونت موریلونیت, هگزادسیل تری متیل آمونیوم بروماید, آب همراه, جذب سطحی, کدورت, مدل سنتیکیIn this study, montmorillonite modified by the hexadecyltrimethylammonium bromide (HDTMA-Br) was prepared by the reaction of the sodium montmorillonite with HDTMA-Br surfactant. The adsorbent structure was characterized using Fourier transform infrared (FT-IR), thermogravimetric analysis (TGA), power-spectral-density (PSD), Brunauer-Emmett-Teller (BET), X-ray diffraction (XRD), Field emission scanning electron microscopy (FESEM), and transmission electron microscopy (TEM) techniques. Then, the efficiency of synthetized adsorbent was investigated for the removal of the chemical oxygen demand reduction (COD), biological oxygen demand (BOD), suspended solids (TSS), oil and grease and turbidity of the oilfield produced water. The exchange capasity was obtained 200 % for modified montmorillonite. The maximom of COD reduction was resulted 92.04 % at optimal conditions with the adsorbent dosage 0.3 g, pH = 7, and contact time 45 min. The advantages of this method are cheapness, safety, and reusability of the adsorbent, short time treatment, high adsorption capacity, easy separation of the adsorbent from the reaction medium.
Keywords: Sodium montmorillonite, Hexadecyltrimethylammonium bromide, Produced water, Adsorption, Turbidity, kinetic model -
سیانید از جمله مواد سمی است که در پساب بسیاری از صنایع وجود دارد و راه های متفاوتی برای کاهش آن بررسی شده است، از جمله می توان به روش های اکسایش با ازن، تخریب با تابش پرتو فرابنفش، کلردار کردن قلیایی و تخریب با استفاده از پراکسید هیدروژن اشاره کرد. هر کدام از این روش ها دارای معایب و برتری های گوناگونی هستند اما از میان آن ها، جذب سطحی یک روش موثر و کارآمد محسوب می شود. از طرفی زیولیت ها که آلومینوسیلیکات بلورین و آبدار فلزهای قلیایی و قلیایی خاکی هستند، توانایی جذب کاتیون ها و آنیون ها را دارد. در این پژوهش، جذب سطحی یون سیانید از محلول های آبی با استفاده از زیولیت و عامل های موثر بر آن مورد مطالعه قرار گرفته است. برای تهیه محلول سیانید بر اساس روش استاندارد از نمک سدیم سیانید و برای تنظیمpH از محلول های 1/0 مولار هیدروکلریدریک اسید و سدیم هیدروکسید استفاده شد. در این پژوهش، به بررسی عامل های اثر pH اولیه محلول، اثر غلظت اولیه محلول، اثر مقدار جاذب، اثر زمان تماس و اثر دما بر جذب سطحی یون های سیانید با نانوجاذب زیولیت کلینوپتیلولیت پرداخته شد و پس از بررسی های انجام شده مقدارهای بهینه و مناسب هر یک از پارامترهای موثر (6pH=، غلظت اولیه محلول یون سیانید 150 میلی گرم در لیتر، مقدارجاذب یک گرم بر لیتر، زمان تماس 60 دقیقه و دما 22 درجه سلسیوس) که بیش ترین مقدار درصد جذب یون سیانید را دارا می باشد به دست آمد. تحت این شرایط بهینه، بیش ترین درصد جذب آنیون سیانید بر روی نانوجاذب زیولیت کلینوپتیلولیت 85 درصد به دست آمد. همچنین به بررسی رابطه بین داده های تجربی و معادله هم دماهای لانگمویر، فروندلیچ و تمکین پرداخته شد. مقدارR2 برای هم دماهای لانگمویر، فروندلیچ و تمکین به ترتیب 8337/0، 9837/0 و 99/0 به دست آمد که نشان می دهد بین داده های تجربی و هم دمای تمکین تطابق بیش تری نسبت به دو هم دمای دیگر وجود دارد.کلید واژگان: جذب سطحی, آنیون سانید, نانوجاذب زئولیت کلینوپتیلولیت, هم دماCyanide is one of the toxins and different ways to reduce it have been studied. These include ozone oxidation methods, ultraviolet radiation degradation, alkaline chlorination, and hydrogen peroxide degradation. Each of these methods has various disadvantages and advantages, but among them, surface adsorption is an effective and efficient method. On the other hand, zeolites, which are crystalline aluminosilicate and juicy alkali and alkaline earth metals, have the ability to absorb cations and anions. To prepare a cyanide solution, it was used sodium cyanide salt based on the standard method In this work, it has been studied the adsorption of cyanide ion from aqueous solutions using zeolite nanoparticles and the factors affecting on it. In this study, the factors of the effect of the initial pH of the solution, the effect of the initial concentration of the solution, the effect of the adsorbent amount, the effect of the contact time and the effect of temperature on the surface adsorption of cyanide ions with the nano-adsorbent zeolite clinoptilolite were investigated. And after the studies, the optimal and appropriate values for each of the effective parameters pH=6, contact time 40 min, adsorbent dosage 1g/l, temperature 22°C and initial concentration of 150 mg/l. Under these optimal conditions, the highest percentage of anion cyanide uptake was obtained on the nano-adsorbent of zeolite clinoptilolite 85%. The relationship between empirical data and the equation of Langmuir, Freundlich and Tamkin equations was also investigated. The R2 values for Langmuir, Frondelich, and Temkin's alliances were 0.8337, 0.9837, and 0.99, respectively, indicating that there was a greater match between the experimental data and the Temkin temperature than the other two.Keywords: Adsorption isotherms, Cyanide Anion, Surface adsorption, Nano-Adsorbent zeolite clinoptilolite
-
در این مطالعه، نانوبلورهای ایمیدازولات زیولیتی (ZIF-8) به روش حلال گرمایی سنتز شده و اصلاح آن ها، توسط تقویت کننده مولیبدن (Mo) انجام شد. اصلاح گفته شده، به دو روش شامل بارگذاری مولیبدن در ساختار ZIF-8 و دیگری توسط تلقیح آن صورت پذیرفت. هم دما های جذب CO2 و CH4 در گستره های دمایی K 328-298 و گستره فشاری bar 4-1 با روش افت فشار تعیین شدند. نتیجه های به دست آمده بیانگر آن است که استفاده از تقویت کننده مولیبدن، تغییرهای قابل ملاحظه ای را در خصوصیات ساختاری نانوبلور های ZIF-8، مانند مساحت سطح ویژه، حجم حفرات و همچنین خصوصیات جذب سطحی ایجاد می کند. افزون بر این، جذب گاز CO2 در نانوبلورهای اصلاح شده کمتر از مقدار همانند آن در نانوبلور های ZIF-8 قبل از اصلاح، به دست آمد. از سوی دیگر، میزان گزینش گری جذبی CO2/CH4 در نانوبلور های ZIF-8 اصلاح شده به روش تلقیح، به میزان %85 در مقایسه با ZIF-8 اصلاح نشده افزایش داشته است.کلید واژگان: چارچوب های آلی فلزی, نانوبلورهای ZIF-8, اصلاح ساختاری, جذب سطحی, تقویت کننده مولیبدنIn this paper, nanocrystals of zeolitic imidazolate frameworks (ZIF-8) were synthesized by solvothermal synthesis method, and their modification was conducted using molybdenum (Mo) promoter. The aforementioned modifications were carried out by two methods, including loading of Mo in ZIF-8 structure and also impregnation of ZIF-8 with Mo. Adsorption isotherms of CO2 and CH4 were determined according to the pressure decay method in the temperature and pressure ranges of 298-328 K and 1-4 bar, respectively. The obtained results indicate that presence of Mo promoter causes obvious changes in structural properties of the ZIF-8 nanocrystals, such as surface area, pores volumes, as well as, adsorption properties. Moreover, CO2 adsorption of the modified nanocrystals was obtained less than that of the parent ZIF-8. On the other hand, CO2/CH4 selectivity value of the modified ZIF-8 nanocrystals by impregnation has increased by 85% compared to non-modified ZIF-8.Keywords: Metal-organic frameworks, ZIF‐8 nanocrystals, Structural modification, Adsorption, Molybdenum promoter
-
نشریه شیمی کاربردی روز، پیاپی 68 (پاییز 1402)، صص 323 -342
درروش ارایه شده، نانواکسید نیکل مغناطیسی اصلاح شده برای پیش تغلیظ و اندازه گیری جم فیبروزیل در نمونه های سرم انسانی، فاضلاب های دارویی و دارو سنتز و شناسایی شد. طیف تبدیل فوریه مادون قرمز (FTIR)، پراش اشعه ایکس (XRD) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) برای شناسایی نانو اکسید نیکل مغناطیسی استفاده شدند. برخی از پارامترهای موثر بر استخراج ازجمله اثر pH، مقدار و نوع حلال شوینده، زمان استخراج و... بهینه و بررسی شدند. فاکتور تغلیظ 120 ، مقدار حد تشخیص روش (LOD) 01/0 میکروگرم بر لیتر و رنج خطی منحنی کالیبراسیون 05/0 تا 1000 میکروگرم بر لیتر به دست آمد. ظرفیت جاذب 69/52 میلی گرم بر گرم به دست آمد. این روش برای اندازه گیری جم فیبروزیل در نمونه های سرم انسانی، فاضلاب های دارویی و دارو با استفاده از دستگاه طیف سنجی UV-Vis با بازیابی در محدوده 0/98-0/104٪ با موفقیت بکار گرفته شد. سپس نمونه های اندازه گیری شده توسط روش پیشنهادی با نتایج حاصل از روش استاندارد کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) موردقیاس قرار داده شد. نتایج با آزمون T-test بررسی شد و نشان داد که هیچ گونه اختلاف معناداری بین دو روش وجود ندارد.
کلید واژگان: اصلاح اکسید نیکل, جم فیبروزیل, استخراج فاز جامد مغناطیسی, جذب سطحیIn the presented method, modified magnetic nickel oxide was synthesized and identified for pre-concentration and determination of gemfibrozil in human serum samples, pharmaceutical wastewater and drug. Fourier transform infrared spectrum (FTIR), X-ray diffraction (XRD) and scanning electron microscope (SEM) were used to identify magnetic nickel oxide nanoparticles. Some parameters affecting the extraction, including pH effect, amount and type of elution solvent, extraction time, etc., were optimized and investigated. The concentration factor was 120, the limit of detection (LOD) was 0.16 µg.L-1, and the linear range of the calibration curve was 0.05 to 10 µg.L-1. The adsorption capacity was 52.69 mg.g-1. This method was successfully used to determination of gemfibrozile in human serum samples, pharmaceutical wastewater and drug using UV-Vis spectrometer with recovery in the range of 0.98-0.104%. Then, the samples determined by the proposed method with the results of the standard high-performance liquid chromatography (HPLC) method were compared. The results were checked with T-test and showed that there is no significant difference between the two methods.
Keywords: modification of nickel oxide, gemfibrozil, Magnetic solid phase extraction, Adsorption -
در این مطالعه، عملکرد نانوساختار فولرن (20C) به عنوان جاذب و حسگر برای حذف و شناسایی آنتی بیوتیک سفالکسین، با استفاده از نظریه تابعی چگالی مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر منفی انرژی جذب سطحی نشان داد که برهم کنش سفالکسین با نانوساختار از لحاظ تجربی امکان پذیر است. مقادیر منفی تغییرات آنتالپی و تغییرات انرژی آزاد گیبس نشان داد که جذب سطحی سفالکسین بر روی سطح جاذب گرما زا و خودبه خودی می باشد. مقادیر ثابت تعادل ترمودینامیکی نشان دهنده آن بود که برهم کنش سفالکسین با 20C حالتی برگشت پذیر، تعادلی و دوطرفه دارد. نتایج حاصل از محاسبات اوربیتال های طبیعی پیوندی نشان داد که جذب سفالکسین بر روی سطح فولرن، به-دلیل عدم تشکیل پیوندهای کوالانسی میان جاذب و جذب شونده، ماهیتی فیزیکی دارد. اثر دما بر روی فرآیند جذب مورد بررسی قرار گرفت و نتایج به دست آمده نشان داد که برهم کنش سفالکسین با نانوساختار فولرن در دماهای پایین تر، قوی تر است. طیف های چگالی حالات محاسبه شده، نشان داد که مقدار گاف انرژی C20 افزایشی 9/296% را در حین برهم کنش با سفالکسین تجربه نموده و میزان آن از 950/1 به 750/7 الکترون ولت، افزایش یافته است. در نتیجه از این نانوساختار می توان به عنوان اصلاح گری جدید برای ساخت حسگرهای الکتروشیمیایی نوین برای شناسایی سفالکسین، استفاده نمود.
کلید واژگان: سفالکسین, فولرن, نظریه تابعی چگالی, جذب سطحی, حسگر, حذف آلایندهDonyaye Nano, Volume:19 Issue: 70, 2023, PP 22 -33In this study, the performance of fullerene (C20) as an adsorbent and sensor for the removal and detection of cefalexin was scrutinized by density functional theory computations. The negative values of adsorption energies showed cefalexin interaction with the nanostructure is experimentally possible. The negative values of enthalpy changes and Gibbs free energy variations demonstrated cefalexin adsorption on the surfaces of the adsorbent is exothermic and spontaneous. The values of thermodynamic constants indicated cefalexin interaction with C20 is reversible, equilibrium and two-sided. The NBO results showed cefalexin adsorption on the pristine fullerene is a physisorption because of non-formation of chemical bonds. The influence of temperature on the adsorption process was inspected and the obtained results showed cefalexin interaction with the nanostructure is more favorable at lower temperatures. The computed DOS spectrums showed the bandgap of C20 experienced a +296.9% decline from 1.950 (eV) to 7.750 (eV). Hence, this nanostructure can be employed as a sensing material for the development of new electrochemical sensors for the detection of cefalexin.
Keywords: Cefalexin, Fullerene, Density functional theory, Adsorption, Sensor, Removal of Contaminants
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.