جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مقایسه زوجی" در نشریات گروه "محیط زیست"
تکرار جستجوی کلیدواژه «مقایسه زوجی» در نشریات گروه «علوم پایه»-
زمینه و هدف
در حال حاظر بیابان زایی به عنوان یک معضل گریبان گیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای درحال توسعه می باشد. علیرغم اثرات جدی زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی این پدیده، کوشش های اندکی در زمینه ارایه راهبردهای بهینه صورت پذیرفته است. از این رو هدف از این پژوهش، ارزیابی راهبردهای بیابان زدایی به منظور دست یابی به راهبردهای بهینه در چارچوب مدیریت پایدار مناطق بیابانی می باشد.
روش بررسیجهت دست یابی به این هدف، در چارچوب مدل های تصمیم گیری چند شاخصه، تئوری مطلوبیت چند معیاره (MAUT)، استفاده شد. در این روش برای تعیین وزن معیارها و راهبردها از تکنیک دلفی (Delphi) و آنتروپی شانون تعدیل شده (Modify Shannon Entropy) استفاده گردید و برای رتبه بندی نهایی راهبردها نیز از تابع مطلوبیت چند معیاره (MAUT) استفاده شد. این مدل به منظور ارزیابی کارایی در ارایه راهبردهای بهینه، در منطقه خضرآباد یزد مورد استفاده قرار گرفت.
یافته هابر مبنای نتایج حاصل شده، راهبردهای جلوگیری از تبدیل و تغییر نامناسب کاربری اراضی (18A) با ضریب مطلوبیت 7429/0، توسعه و احیاء پوشش گیاهی (23A) با ضریب مطلوبیت 6573/0 و تعدیل در برداشت از منابع آب زیرزمینی (31A) با ضریب مطلوبیت 3184/0، به ترتیب به عنوان مهم ترین راهبردهای بیابان زدایی در منطقه تشخیص داده شدند.
بحث و نتیجه گیرینتایج این پژوهش به مدیران مناطق بیابانی این امکان را می دهد که امکانات و سرمایه های محدود اختصاص یافته به منظور کنترل روند بیابان زایی را به شیوه های صحیح و کارآمد به کاربندند تا ضمن دستیابی به نتایج بهتر، از هدر رفتن سرمایه های ملی جلوگیری کنند.
کلید واژگان: آنتروپی شانون, بیابان زدایی, تئوری مطلوبیت چند معیاره (MAUT), مدل های تصمیم گیری چند شاخصه (MADM), مقایسه زوجیBackground and ObjectiveToday, desertification is considered as a severe problem in most countries of the world, including the developing ones. Despite the serious environmental, social and economical impact of desertification phenomenon, few studies have been done to provide optimal alternatives. The aim of this study was to evaluate the alternatives for combating desertification in order to achieve optimal alternatives in the context of the sustainable management of deserts.
MethodTo achieve this goal, the Multi-Attribute Utility Theory (MAUT) has been applied in the context of Multi-Attribute Decision-making (MADM) models. In order to determine the weights of criteria and alternatives, it was used the modified Delphi and Shannon entropy techniques, while the final rating of alternatives was performed using the Multi-Attribute Utility Theory (MAUT) function. The model was applied to evaluate the efficiency in providing the optimal alternatives in Khezerabad Region of Yazd Province.
FindingsThe results showed that, the alternatives of prevention of unsuitable land use changes (A18) by a utility factor of 0.7429, vegetation cover development and reclamation (A23) by a utility factor of 0.6573 and modification of ground water harvesting (A31) by a utility factor of 0.3184 respectively were identified as the most important alternatives for combating desertification in the region.
Discussion and ConclusionThese results might able the managers to properly and efficiently use the limited available facilities and funds in order to control the desertification. In addition, achieveing better results, this might prevent the waste of national resources.
Keywords: Combating desertification, Multi-Attribute Decision Making (MADM) models, Multi-Attribute Utility Theory (MAUT), Pair-wise comparison -
بیابان زایی معضلی جهانی بوده و بیشتر کشورهای خشک و نیمه خشک جهان از جمله ایران با این پدیده مواجه هستند. بیابان زایی محدودیت های بسیاری از لحاظ کشاورزی، تامین مواد غذایی، پرورش دام، توسعه صنعت و ارایه هزینه های خدماتی ایجاد می نماید. این پدیده فرایندی است که به تدریج توسعه و تشدید یافته و هزینه های اصلاح آن به شکل تصاعدی افزایش می یابد. بنابراین، توسعه همه جانبه و متعادل فعالیت های بیابان زدایی بین مناطق مختلف از ضروریت های امر و شرط لازم دستیابی به موفقیت در کنترل و کاهش آثار این پدیده است. از این رو شناخت و تجزیه و تحلیل وضع موجود نواحی مختلف از دیدگاه بیابان زدایی نخستین گام در فرایند توسعه پایدار منطقه ای و مبنای سیاست های بودجه بندی، نیروی انسانی و غیره را تشکیل می دهد. از طرفی ضعف روش های اندازه گیری سنتی عملکرد، نیاز به ارایه روش های نوین و کمی را ایجاب می کند. در این پژوهش به منظور تحلیل توسعه یافتگی مناطق از دیدگاه بیابان زدایی در ابتدا با استفاده از روش آنتروپی شانون اوزان شاخص ها برآورد و سپس با کاربرد مدل تاپسیس اقدام به تعیین میزان توسعه یافتگی واحدها شد. نتایج حاصله نشان داد که شهرستان های اردکان و بافق به ترتیب با نزدیکی نسبی 5250/0 و 5124/0 از راه حل ایده آل بیابان زدایی از نظر مجموع شاخص ها در وضعیت بسیار توسعه یافته و شهرستان های یزد، تفت و مهریز مشترکا با نزدیکی نسبی صفر از راه حل ایده آل در وضعیت بسیار محروم می باشند. در نهایت پیشنهاد شد که در فرایند بودجه بندی و برنامه ریزی توسعه آتی شهرستان ها از لحاظ بیابان زدایی، نتایج و رتبه بندی به دست آمده مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: بیابانزدایی, روش های تصمیم گیری چند معیاره, مدل آنتروپی شانون, مدل تاپسیس, مقایسه زوجیDesertification is a global problem and most of the arid and semi-arid countries including Iran faced this problem. Desertification has many limitations in terms of agriculture, food security, livestock raising, industry development and service costs. This phenomenon is a process that gradually developed, intensified and the cost of its reclamation increased exponentially. There for, substantial and balanced development of desertification activities is necessary for achieving success in controlling and reducing the effects of this phenomenon in different regions. Hence, determining and analysing the present condition of desertification in different areas is the first step in the prosses of regional sustainable development and the basis of budgeting policy, human resources and so on. On the other hand, due to the weakness of traditional methods of measuring performance, it is necessary to provide new and quantitative methods. In this study, in order to analyze the development of the regions from desertification perspective, the weights of indices were estimated using Shannon entropy model. The development rate of the units was determined using TOPSIS model. The ontained results showed that Ardakan and Bafg cities are very developed with the relative closeness of 0.5250 and 0.5124 from the ideal desertification solution, respectively. But Yazd, Taft and Mehriz cities are very poor with the relative closeness of zero from the ideal solution. Based on our results we suggeste that the obtained results and ranking should be considered in the process of budgeting and planning for the future development of cities in terms of desertification.Keywords: Combat desertification, Multiple Attribute Decision- Making (MADM), Paired comparison, Shannon entropy models, TOPSIS model
-
سابقه و هدفامروزه پدیده تخریب جنگل ها به عنوان یکی از موضوعات پراهمیت در مدیریت جنگل ها، توجه جدی محققان را به خود جلب کرده است. تاکنون تلاش های زیادی برای شناسایی عوامل تخریب جنگل ها انجام شده و راهکارهای اجرایی موثری برای کاهش آن پیشنهاد شده است. این پژوهش با هدف شناسایی و رتبه بندی عوامل تخریب جنگل های هیرکانی در شمال ایران انجام شده است. نتایج این پژوهش می تواند مبنایی برای درک شرایط پیش روی مدیریت جنگل های هیرکانی باشد و به مدیران کمک می کند تا برنامه ریزی دقیق تری داشته باشند.مواد و روش هادر این پژوهش برای شناسایی و رتبه بندی عوامل تخریب از تصمیم گیری گروهی استفاده شد. بدین منظور دو نوع پرسش نامه طراحی شد. به کمک پرسش نامه ی اول معیارهای موثر بر تخریب جنگل های هیرکانی شناسایی شد. پرسش نامه دوم باهدف مقایسه های زوجی تهیه شد. سپس به کمک روش های AHP،TOPSIS ، ELECTRE III و SAW از اطلاعات به دست آمده از پرسش نامه ی دوم برای رتبه بندی عوامل تخریب استفاده شد. در آخر برای رسیدن به رتبه بندی دقیق، به کمک روش های ادغامی، رتبه بندی نهایی انجام شد.نتایج و بحثنتایج نشان داد وزن عوامل تخریب انسانی بسیار بیشتر از وزن عوامل تخریب طبیعی است. این نکته نشان می دهد درصد زیادی از تخریب جنگل های هیرکانی حاصل مدیریت نادرست این جنگل ها است و می توان بسیاری از عوامل تخریب انسانی را متوقف یا تعدیل کرد. عوامل تخریب طبیعی کمتر تحت کنترل هستند ولی آثار آن را می توان تعدیل کرد. در مورد عوامل تخریب انسانی برداشت غیرمجاز چوب صنعتی، تعرض به عرصه های جنگلی، حضور دام در جنگل و برداشت چوب در قالب طرح مهم ترین عوامل تخریب انسانی بودند. پس از این عوامل، برداشت چوب برای تامین سوخت، آتش سوزی عمدی یا اشتباهی، جایگزینی زودهنگام مدیریت ها، بهره برداری غیراصولی از جنگل و فعالیت های عمرانی (جاده سازی) عوامل تخریب جنگل های هیرکانی بودند. مهم ترین عوامل تخریب طبیعی به ترتیب خشک سالی، آفات و آتش سوزی طبیعی بودند. در هر چهار روش رتبه بندی AHP، TOPSIS، ELECTRE III و SAW رتبه های اول تا چهارم به ترتیب به تعرض به عرصه های جنگلی، حضور دام در جنگل، برداشت غیرمجاز چوب از جنگل و برداشت چوب برای تامین سوخت اختصاص داشت. این موضوع نشان می دهد رتبه بندی این عوامل از پایداری بالایی برخوردار است و درمجموع فاصله وزنی این عوامل نسبت به عوامل بعدی زیاد بود که نشان از شدت تاثیر این عوامل بر تخریب جنگل های هیرکانی دارد.نتیجه گیرینتایج این تحقیق نشان داد، موفقیت در طرح های حفاظت از جنگل های هیرکانی وابسته به همکاری های همه جانبه جوامع بومی است؛ زیرا بسیاری از تهدیدهای زیست محیطیو تخریب جنگل ها نتیجه فعالیت های انسانی است و موفقیت در بسیاری از طرح های منابع طبیعی و زیست محیطی در گرو در نظر گرفتن جنبه های اقتصادی و اجتماعی مرتبط با جامعه بومی ساکن در منطقه است.کلید واژگان: تخریب جنگل, تصمیمگیری گروهی, جنگلهای هیرکانی, مقایسه زوجیIntroductionThe phenomenon of deforestation is considered seriously by researchers as one of the most important issues in forest management. So far, many efforts have been made to identify the causes of deforestation and effective solutions have been proposed to reduce it. This study aimed to identify and prioritize the causes of deforestation of the Hyrcanian forests in northern Iran. The results of this research can provide a basis for understanding the conditions facing Hyrcanian forest management and help managers to make more detailed plans.Material and methodsIn this research, group decision making was used to identify and rank the causes of deforestation. For this purpose, two types of questionnaires were designed. The first questionnaire was used to identify causes of deforestation of Hyrcanian forest while the second questionnaire was developed with the aim of Pairwise comparisons. The data obtained from the second questionnaire was used to rank the causes of deforestation in the Hyrcanian forests using the AHP, TOPSIS, ELECTRE III and SAW methods. Finally, to achieve accurate ranking, the final ranking was done using integration methods.Results and discussionThe results showed that the weight of anthropogenic deforestation causes is much greater than the weight of natural deforestation causes; the weight of anthropogenic destruction factors was much more than natural factors. This shows that a large percentage of forest destruction in Hyrcanian forest is result of mismanagement of this forest and many human destruction factors can be stopped or modified and, while the natural factors are lower and under control, those effects can also be modified. Among the human causes of deforestation, illegal timber harvesting, invasion of forests, livestock grazing in forests and timber harvesting were the most important causes of deforestation according to forestry projects. After these factors, harvesting of wood for fuel, arson or spontaneous fires, early replacement of management and non-systematic exploitation of forests and construction development activities (road construction) were the main causes of deforestation in Hyrcanian forests. The most important of these deforestation causes were pests and spontaneous fires, respectively. In all four ranking methods (AHP, TOPSIS, ELECTRE III and SAW) ranked first to fourth respectively invasion of forested areas, The presence of livestock in the forest, illegally harvesting of wood from the forest and harvest wood as fuel, respectively. This indicates that these factors’ ranks have high stability and the total weight of each of these factors is high compared to the next factor, which means the impact of these factors on the destruction of the Hyrcanian forest is important.ConclusionThe results showed that success in the Hyrcanian forest protection plans depends on the cooperation of local and indigenous communities; because many of the environmental threats that cause destruction of the forests are the result of human activities, the success in most natural resource-related and the environmental projects depends on economic and social situations associated with the local and indigenous community living in the region.Keywords: Deforestation, Group decision making, Hyrcanian forests, Pairwise comparison
-
انتخاب راهبردهای مناسب با توجه به جمیع معیارهای موثر در فرایند بیابان زایی می تواند کمک موثری در کنترل، احیاء و بازسازی اراضی تخریب یافته و جلوگیری از تخریب عرصه های در معرض خطر بکند. بنابراین این پژوهش با هدف ارایه راهبردهای بهینه به صورت نظام مند و در قالب یک مدل تصمیم گیری گروهی انجام گرفت. در این پژوهش سعی شد از تکنیک اولویت بندی ترجیحی بر اساس تشابه به پاسخهای ایده آل فازی (FTOPSIS)، به منظور ارایه راهکارهای بهینه در بیابان زدایی استفاده شود. بر این مبنا با تشکیل ماتریس تصمیم گیری فازی، شاخصضریبنزدیکیبوسیلهمحاسبهفاصلهاز راهبردایده آلمثبت و منفیبهصورتهمزمانبرایهرراهبرد تعریفگردید و اولویت نهایی راهبردها بدست آمد. این مدل به منظور ارزیابی کارایی در ارایه راهبردهای بهینه، در منطقه خضرآباد یزد مورد استفاده قرار گرفت. بر مبنای نتایج حاصل شده، راهبرد تعدیل در برداشت از منابع آب زیرزمینی(31A) با نزدیکی نسبی 59/56 درصد به عنوان مهمترین راهبرد بیابانزدائی در منطقه تشخیص داده شد. از این دیدگاه راهبردهای کنترل چرای دام (20A)، تغییرالگوی آبیاری و اجرای روش های کم آب خواه (33A)، توسعه واحیاء پوشش گیاهی (23A) و جلوگیری از تبدیل و تغییر نامناسب کاربری اراضی (18A) به ترتیب با نسبتهای نزدیکی 76/15%، 53/13%، 34/11% و 78/2% به عنوان اولویتهای بعدی ارزیابی شدند. بنابراین پیشنهاد شد که درفرایند کنترل و کاهش اثرات بیابانزایی و احیاء اراضی تخریب یافته، نتایج و رتبه بندی به دست آمده مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: بیابان زدایی, تاپسیس فازی, تصمیم گیری چند معیاره, خضرآباد, مقایسه زوجی -
به منظور بالا رفتن بازدهی طرح های کنترل، احیا و بازسازی اراضی تخریب یافته و جلوگیری از اتلاف سرمایه های محدود، همواره در طرح های بیابان زدایی، خلا روشی که بتواند معیارها و راهکارهای مختلف را در نظر بگیرد و از آن میان بر مبنای ساختاری سیستماتیک و دیدگاه گروهی، راه حل های بهینه را ارایه دهد، مشهود بوده است. همواره مشاهده می شود که راهبردهای ارایه شده بر مبنای نظر کارشناس و به صورت بخشی و غیر سیستماتیک و غیر همه جانبه نگر بوده است و سابقه ای در به کارگیری مدل های نظام مند، از جمله مدل های تصمیم گیری چند معیاره (MADM) در زمینه بیابان زدایی وجود ندارد. لذا در این پژوهش سعی شد از مدل سیستماتیک فرایند تحلیلی سلسله مراتبی فازی (FAHP)، به منظور ارایه راهکارهای بهینه در بیابان زدایی استفاده شود.
در این پژوهش از روش دلفی فازی(Delphi Fuzzy) و به طریقه مقایسات زوجی(Pire Wise) نظرات متخصصان نسبت به ارجحیت و اولویت معیارها و راهبردها، ارزیابی شد. سپس با تشکیل ماتریس تصمیم گیری فازی و از طریق مدل FAHP اولویت نهایی راهبردها به دست آمد. این مدل به منظور ارزیابی کارایی در ارایه راهبردهای بهینه، در منطقه خضرآباد یزد مورد استفاده قرار گرفت. بر مبنای نتایج حاصل، راهبرد تعدیل در برداشت از منابع آب زیرزمینی با میانگین وزنی93% به عنوان مهم ترین راهبرد بیابان زدایی در منطقه تشخیص داده شد و سایر راهبردها نقش موثری در کنترل بیابان زایی در منطقه ندارند.
کلید واژگان: بیابان زدایی, تصمیم گیری چند معیاره, خضرآباد, فرایند تحلیلی سلسله مراتبی فازی, مقایسه زوجیIn order to enhance the efficiency of control plans, reclamation and restoration of destroyed lands and prevention of limited capitals loss are necessary. Absence of a method for covering various criteria and alternatives and proposing the optimal solutions based on a systematic structure and collective view has been always noticed in de-desertification plans. It has been always observed that the alternatives are proposed based on the expert’s partial, nonsystematic and non-holistic view while he or she has no experience in application of systematic models, such as Multiple Attribute Decision Making (MADM), in de-desertification. Therefore, in this study, the systematic Fuzzy Analytical Hierarchy Process (FAHP) model has been used for proposing optimal solutions to de desertification. In this study, opinions of experts about the priority of criteria and alternatives were assessed by Fuzzy Delphi method and Pirewise comparisons. Then, the final priority of alternatives was obtained by using fuzzy decision making matrix and FAHP model. This model was employed for assessing the efficiency of proposing optimal alternatives in Khezrabad region in Yazd province. According to the obtained results, modification of groundwater withdrawal, with an average weight of 93, was identified as the optimal de-desertification alternative in the study area, and other alternatives were found to have an insignificant role in control of desertification.Keywords: De, desertification, Multi Criteria Decision Making (MCDM), Khezrabad, Fuzzy Analyzes Hierarchy Process (FAHP), Pirewise comparison
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.