به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "رهاسازی" در نشریات گروه "آب و خاک"

تکرار جستجوی کلیدواژه «رهاسازی» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • حسین آذرگون، رضا هاشمی، عباس خاشعی سیوکی*
    بهره برداری بهینه از مخازن چندمنظوره یکی از مسائل پیچیده و غیرخطی، در بهینه سازی چندهدفه است. محدودیت منابع آب و توزیع غیریکنواخت آن، لزوم مدیریت و بهره برداری بهینه از منابع را ممکن ساخته است. الگوریتم های فرا ابتکاری ابزار بهینه سازی مناسبی هستند لذا در این تحقیق الگوریتم های چرخه آب، گرگ خاکستری و ترکیب این دو در حالت های تک هدفه و چندهدفه به منظور بهینه سازی مدل بهره برداری سدهای لتیان و دز مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. در حالت تک هدفه الگوریتم های چرخه آب، گرگ خاکستری و ترکیبی، پس از بررسی کارآمدی آن ها توسط 8 تابع محک استاندارد، در حل مسئله بهره برداری بهینه از سیستم مخزن لتیان استفاده شد. همچنین عملکرد آن ها با استفاده از شاخص های عملکرد مخزن بررسی و در حالت بهره برداری چندهدفه ابتدا الگوریتم های چندهدفه چرخه آب، گرگ خاکستری و ترکیبی توسط توابع ZDT مورد سنجش قرار گرفت، و پس از صحت سنجی مدل بهره برداری چندهدفه سد دز بر اساس الگوریتم های فوق الذکر توسعه داده شد و جبهه پارتو حاصل از هر کدام بررسی شد. نتایج نشان داد که الگوریتم ترکیبی، تقریبا در تمامی توابع از هر دو الگوریتم چرخه آب و گرگ خاکستری جواب بهتری را ارائه می دهد. با توجه به نتایج به دست آمده از مدل بهره برداری سد لتیان الگوریتم ترکیبی با مقدار تابع هدف 011/0، تامین 57/98 درصد از نیازهای پایین دست، میزان کل کمبودها 43/1 درصد و با شاخص پایداری 97% و ارائه منحنی همگرایی و رهاسازی مناسب تر نسبت به دو الگوریتم چرخه آب و گرگ خاکستری عملکرد بهتری داشته است.
    کلید واژگان: بهینه سازی, تابع هدف, جبهه پارتو, رهاسازی
    Hossain Azargoon, Seyed Reza Hashemi, Abbas Khasheisiuki *
    The optimal operation of a multi-purpose reservoir is one of the complex and non-linear problems in multi-objective optimization. The limit of water resources and its non-uniform distribution have made the optimal management and utilization of water resources metaheuristic algorithms are suitable optimization methods, so in this study, water cycle algorithms, The gray wolf algorithms, and a combination of these two algorithms were studied in single-objective and multi-objective and compared to find the optimize operation model of Latian and Dez dams. After examining the effectiveness of the single-objective mode of water cycle algorithms, gray wolf, and combination mode using 8 standard benchmark functions and these algorithms were measured by ZDT functions, they were used to solve the problem of optimal operation in the Latian reservoir system. Also, the performance of the algorithms was evaluated using the performance indicators of the reservoir, and these algorithms were assessed using ZDT functions. The results showed that the hybrid algorithm provides a better answer in almost all functions of both the water cycle algorithm and the gray wolf. According to the results obtained from the operation model of Latian Dam, the hybrid algorithm with the value of the objective function of 0.011, provides 98.57% of the downstream needs, the total amount of deficiencies is 1.43%, and with the stability index of 97% and presents the convergence and release curve. It performed better than the two water cycle algorithms and the gray wolf.
    Keywords: Optimization, The Objective Function, Pareto Front, Release
  • علیرضا کاظمی، زهرا وارسته خانلری، محبوبه ضرابی

    به منظور بررسی رهاسازی عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم از انواع بیوچار، آزمایشی به صورت طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. از بیوچارها در 2 درصد وزنی استفاده گردید. تیمارهای آزمایش شامل خاک شاهد (CS)، خاک+بیوچار ضایعات انگور (GSB)، خاک+ بیوچار پوسته قهوه ای گردو (NSB) و خاک+ بیوچار کاه و کلش گندم (WSB) بود. نمونه ها حدود چهار ماه انکوباسیون و نمونه-برداری از زمان های 0، 7، 14، 28، 42، 56، 88 و 120 روز صورت گرفت. نتایج نشان داد افزودن بیوچار موجب افزایش معنی دار غلظت نیتروژن، فسفر و پتاسیم در تمام تیمارها در مقایسه با خاک شاهد شد. غلظنت نیتروژن از 7/766 میلی گرم بر کیلوگرم در خاک شاهد (میانگین کل زمان ها) به 2/1272 میلی گرم بر کیلوگرم در تیمار GSB، 7/1366 میلی گرم بر کیلوگرم در تیمار WSB و 9/1488 میلی گرم بر کیلوگرم در تیمار NSB رسید. غلظنت فسفر از 5/44 میلی گرم بر کیلوگرم در خاک شاهد (میانگین کل زمان ها) به 1/79 میلی گرم بر کیلوگرم در تیمار GSB، 1/67 میلی گرم بر کیلوگرم در تیمار WSB و 8/70 میلی گرم بر کیلوگرم در تیمار NSB افزایش یافت و غلظت پتاسم در خاک شاهد از  0/103 میلی گرم بر کیلوگرم به 5/656، 8/293 و 6/125 میلی گرم بر کیلوگرم به ترتیب در تیمار GSB، WSB و NSB رسید. تیمار WSB و NSB به ترتیب به طور میانگین 0/52 و 5/50 درصد از نیتروژن خود را طی 120 روز آزاد کردند در حالی که تیمار GSB به طور میانگین فقط 6/28 درصد از کل نیتروژن خود را آزاد کرد. ترتیب رهاسازی نیتروژن از تیمار بیوچار به این صورت بود: WSB≥ NSB> GSB. با توجه به انتشار فسفر، کارآمدترین تیمار NSB و ناکارآمدترین تیمار GSB بود. ترتیب رهاسازی فسفر از تیمار بیوچار به این صورت بود: NSB> WSB> GSB. مقدار پتاسیم قابل دسترس در تیمار GSB (به طور میانگین 7/6-3/2 برابر) بیشتر از سایر تیمارها بود. بالاترین میزان انتشار در تیمار GSB مشاهده شد. ترتیب رهاسازی پتاسیم از تیمار بیوچار به این صورت بود: GSB> WSB> NSB. نتایج طیف مادون قرمز نشان داد که انحلال آمیدهای حاوی نیتروژن، مکانیسم اصلی انتشار N می باشد. کاهش pH ناشی از نیتریفیکاسیون موجب انحلال Ca-P از بیوچار شده و موجب افزایش رهاسازی فسفر گردیده است.

    کلید واژگان: رهاسازی, طیف مادون قرمز, قابلیت دسترسی عناصر ضروری
    AliReza Kazemi, Zahra varasteh khanlari, Mahboubeh Zarabi

    To investigate the release of nitrogen. Phosphorus and potassium elements from biochar, an experiment was conducted in a completely randomized design in three replications. Biochars were used by 2% in weight (W/W). The experimental treatments included control soil (CS), Soil+ Grape waste biochar (GSB), Soil + wheat straw and stubble (WSB) + brown walnut shell biochar (NSB) and Soil. The samples were incubated for about four months and sampling was done at days of 0, 7, 14, 28, 42, 56, 88 and 120. The results showed that the biochar addition significantly increased the concentrations of nitrogen, phosphorus and potassium in all biochar-amended soils compared to the control soil. Nitrogen concentration ranged from 766.6 mg kg-1 in control (average of sampling times) to 1272.2, 1366.7, and 1488.9 mg kg-1 in GSB, WSB and NSB treatments, respectively. Phosphorus concentration enhanced from 44.5 mg kg-1 in control (time-average of sampling) to 79.1, 67.1, and 70.8 mg kg-1 in GSB, WSB and NSB, respectively, and the concentration of potassium in the control increased from 103 mg kg-1 to 656.5, 293.8, and 125.6 mg kg-1 in the GSB, WSB, and NSB treatments, respectively. The WSB and NSB treatments released an average of 52% and 50.5% of their nitrogen content, respectively during 120 days, increased while GSB released only 28.6% of its total nitrogen on average. The order of nitrogen release rates in biochar were as follows: WSB≥ NSB> GSB. Regarding the release of phosphorus, NSB was considered to be the most efficient biochar, which was able to release 5% of its phosphorus during 4 months, while, GSB was the lowest effective biochar releasing only 0.5% of its phosphorus during the corresponding time. The order of phosphorus release from biochar treatments was as follows: NSB > WSB > GSB. The amount of available potassium in GSB was 2.3 to 6.7 times higher than the other treatments. The order of potassium release from biochar treatments was as follows: GSB > WSB > NSB. The results of infrared spectroscopy showed that the dissolution of amides containing nitrogen is the main mechanism of N release. The decrease in pH caused by nitrification, probably facilitated Ca-P dissolution from biochar and led to a higher phosphorus release.

    Keywords: Availability of essential elements, Release, Infrared spectroscopy
  • احمد اخوان*، احمد گلچین

    سابقه و هدف

     پسماندهای معدن سرب-روی استان زنجان حاوی غلظت بالایی از فلزات سمی مخصوصا آرسنیک هستند که می-توانند به راحتی به خاک های اطراف و مسیرآب های زیر زمینی آزاد شوند. این پسماندها در اثر ارتباط با آب ایجاد شیرابه می کنند که برای محیط زیست، توده جانوری و انسان ها بسیار خطرناک است. اما متاسفانه فرایندهای ژیوشیمیایی و کانی شناسی که رهاسازی آرسنیک از پسماندها را کنترل می کند به خوبی مطالعه نشده است. بنابراین هدف این پژوهش ارزیابی ویژگی های آبشویی آرسنیک تحت شرایط مختلف زیست محیطی است تا پارامترها و فاکتورهای کنترل کننده غلظت آن در شیرابه مشخص گردد.

    مواد و روش:

     فرایندهای متفاوت آبشویی آرسنیک از پسماندهای معدن سرب-روی در سناریوهای مختلف زیست محیطی مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظور تعیین مقدار آبشویی آرسنیک درشرایط مختلف 4 پروتکل آبشویی شامل روش ویژه سمیت (TCLP) روش آبشویی بارندگی مصنوعی (SPLP)، روش آبشویی مزرعه (FLT) و روش عصاره گیری شیرابه (LEP) اجرا شد. همچنین جهت بررسی تاثیر عامل های مختلف مانند pH، زمان تماس، نسبت آب به خاک و اندازه ذرات بر مقدار آبشویی آرسنیک از پسماندهای معدن سرب-روی آزمایش های آبشویی بسته مورد اجرا قرار گرفت. روش جزءبندی شیمیایی نیز به منظور بررسی نحوه توزیع آرسنیک در بین اجزاء مختلف پسماند انجام شد. کد ارزیابی خطر (RAC) بر اساس روش جزءبندی شیمیایی برای بررسی سطح تحرک آرسنیک در پسماندها تعیین شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در هر دو نمونه بیشترین مقدار آرسنیک در جزء باقیمانده بود و بدین ترتیب آرسنیک در این پسماندها تحت شرایط زیست محیطی پایدار قرار داشت. طبق شاخص RAC پسماندها از نظر آرسنیک در گروه بقایای کم خطر قرار گرفتند. در عصاره های به دست آمده از آزمایش های TCLP، LEP، FLT و LEP غلظت آرسنیک کمتر از حدود مجاز آرسنیک در شیرابه حاصل از مواد زاید بود. بیشترین غلظت آرسنیک آبشویی شده در آزمایش LEP و نمونهS1 مشاهده شد. طبق روش SPLP پسماندهای معدن سرب-روی پتانسیل بالایی برای ایجاد آلودگی در آب های سطحی و زیر زمینی داشتند. تحرک آرسنیک در پسماندها کاملا متاثر از pH، زمان تماس، اندازه ذرات و نسبت آب به خاک بود. آبشویی آرسنیک در شرایط فوق اسیدی و قلیایی نسبت به حالت های دیگر بسیار بیشتر بود. در حقیقت رفتار آبشویی وابسته به پی اچ آرسنیک از پسماندها حالت آمفوتریک داشت. در نمونه S1 بیشترین مقدار آبشویی آرسنیک در ذراتی با اندازه 500-600 میکرومتر بود درحالیکه در نمونه S2 بیشترین مقدار رهاسازی آرسنیک مربوط به ذراتی در اندازه 250-150 میکرومتر بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پروتکل های آبشویی، جزء بندی آرسنیک و فاکتورهای موثر بر غلظت آرسنیک در شیرابه؛ کاهش دادن حجم آب منفذی و زمان تماس آب با پسماندها، کنترل pH و جلوگیری از پخش ذرات پسماند در محیط زیست، مهمترین فاکتورهای موثر در پیشگیری و مدیریت انتشار آلودگی به منابع زیست محیطی هستند.

    کلید واژگان: پسماند, آلودگی, رهاسازی, آرسنیک
    Ahmad Akhavan *, Ahmad Golchin
    Background and objectives

    Zn-Pb mine tailings of Zanjan (province of Iran) contain high concentrations of toxic metals, especially arsenic that can potentially release into the surrounding soils and water pathways. These tailings create leachate due to their connection with water, which is very dangerous to the environment and to the masses of animals and human beings. Unfortunately the geochemical and mineralogical processes that control arsenic release from tailings are not fully studded. Therefore this research aimed to assess the leaching characteristics of arsenic under different environmental conditions to recognize the parameters and factors controlling its concentration in the leachate.

    Materials and methods

    Leaching of arsenic from Zn-Pb mine tailing was investigated in various environmental scenarios. In order to determine the amount of leached arsenic in different conditions, four leaching protocols, including toxicity leaching procedure test (TCLP), synthetic precipitation leaching procedure test (SPLP), field leach test (FLT) and leachate extraction procedure (LEP) were used. Also, to study the effect of various factors such as pH, contact time, particle size and solid to liquid ratio on leaching of arsenic from Zn-Pb mine tailings batch leaching experiments were carried out. Risk assessment code (RAC) based on fractionation method was also applied to evaluate the environmental risk of arsenic mobility.

    Results

    The results indicated that in both samples of tailings ,the highest amount of arsenic was measured in the residual fraction that is relatively stable under natural environmental situations. According to RAC index, the tailings in term of arsenic placed in the low-risk tailings group. In TCLP, LEP, FLT and LEP test the concentrations of leached arsenic were low and the highest leaching concentration of arsenic occurred in the LEP test and sample S1. According to SPLP analysis, Zn-Pb tailings will have a high potential for contamination of surface and underground water. The mobility of arsenic in the tailings was entirely influenced by pH, contact time, particle size and solid to liquid ratio. The leaching of arsenic enhanced in acidic and alkaline condition and the amount of arsenic leached in acidic condition was much higher than that leached in alkaline condition. In fact, pH-dependent leaching behavior of arsenic from Zn-Pb mine tailing was amphoteric. Actually pH-dependent leaching behavior of arsenic from Zn-Pb mine tailings was amphoteric. In sample S1, the highest amount of arsenic was released from particles with the size of 500-600 µm, while in the sample S2 particles with the size of 150-250µm released the highest amount of arsenic.

    Conclusion

    By considering the results of leaching protocols, and arsenic fractionation and also with regards to factors affecting the concentration of arsenic in leaching water, reducing the pore water and contact time, and controlling the pH and preventing the spreading of tailings in the environment are the most important factors in preventing and managing the spread of pollution in the environment.

    Keywords: Tailing, Pollution, Release, Arsenic
  • سیروس جعفری*
    آگاهی از اشکال مختلف پتاسیم و توزیع آن در خاک های مختلف می تواند به مصرف بهینه کودهای پتاسیم کمک نماید. پژوهش حاضر با هدف بررسی اشکال مختلف پتاسیم در خاک و همبستگی آن ها با ویژگی های فیزیکی و شیمیایی و کانی های رسی خاک انجام گردید. نتایج نشان داد که میزان پتاسیم محلول با میزان رس رابطه معکوس و میزان پتاسیم تبادلی و قابل جذب با میزان رس رابطه مستقیم داشت. میزان پتاسیم تثبیت شده نیز به نوع و مقدار رس ها در خاک بستگی داشت. پتاسیم ساختمانی با میزان آهن و میزان رس در خاک، رابطه مثبت و معنی داری نشان داد اما با میزان گچ در خاک رابطه منفی داشت. پتاسیم کل بنابه همبستگی که با میزان رس داشت با میزان آهن، آلومینیم و سیلیس نیز که اجزاء اصلی تشکیل دهنده رس ها می باشند، نیز همبستگی بالایی داشت. میزان پتاسیم خاک به میزان زیادی با افزایش کانی های ایلیتی رو به فزونی بود ولی وجود پالی گورسکایت یا کلریت زیاد در خاک با کاهش میزان پتاسیم در خاک همراه بود. نتایج نشان داد که میزان پتاسیم با وجود گچ، آهک و ماده آلی و بدون حضور این مواد در مناطق حاوی گچ مثل امیدیه، رامهرمز و هفتکل تفاوت قابل ملاحظه ای داشت. عمده تفاوت در میزان پتاسیم خاک به نوع کانی های رسی (متاثر از مواد مادری)، اثرات آبیاری سنگین، جذب گیاهی و میزان گچ مرتبط بود که سبب می شد کانی رسی ایلیت تا حدودی در خاک کاهش یابد.
    کلید واژگان: پتاسیم, تثبیت, رهاسازی, رس, کانی شناسی
    Siroos Jafari *
    The knowledge about K forms and its distribution in different soils can help to apply properly K fertilizers. This study was performed to investigate the different K forms in the soil and their relationship with physical-chemical properties and clay mineral diversity of the soil. The results showed that the amount of soluble K had negative correlation with clay content but exchangeable or available K value had positive correlation with clay content. Also, the fixed K value had good correlation with type and among clay content in these soils. Structural K had positive and significant correlation with Fe and clay content but negative correlation with gypsum. Total K had good correlation with clay content and consequently with Fe, Al, and Si that are the main performed elements of the clay particles. The amount of K in the soil was increased with increasing of illite content but it was decreased with increasing the chlorite and palygorskite. The results showed a significant difference between the K values with the presence and absence of OM, CCE, and gypsum in the soils. Generally speaking, the available K content was corresponded to the parent material (clay mineral type), cultivation type and age, heavy irrigation and leaching which causes a reduction in illite clay mineral in these soils.
    Keywords: clay, mineralogy, potassium, fixation, release
  • عادل ریحانی تبار*، الهام عبدالملکی، نصرت الله نجفی، شاهین اوستان

    مس از عناصر غذایی کم مصرفی است که سرعت رهاسازی عامل مهمی در تعیین زیست فراهمی آن برای گیاه در خاک های آهکی می باشد. در این تحقیق، سینتیک عصاره گیری مس بومی  در 21 خاک آهکی سطحی (30-0 سانتی متر) از استان آذربایجان شرقی با روش DTPA مطالعه و بهترین مدل سینتیکی از بین  مدل های برازش یافته انتخاب شد. برای این منظور، به 10 گرم خاک هوا خشک 20 میلی لیتر محلول 005/0 مولار DTPA-TEA افزوده و تکان داده شد ودر زمان های 16/0 تا 200 ساعت غلظت مس رهاسازی شده تعیین شد.  سپس قابلیت مدل های مرتبه صفر، اول، دوم، سوم، الوویچ، تابع توانی، پخشیدگی پارابولیک، مرتبه اول لاگرگرن و بلانچارد در توصیف فرآیند سینتیک ارزیابی شد.  نتایج نشان داد که  با افزایش زمان عصاره گیری غلظت مس رها شده با روش DTPA-TEA افزایش یافت و در زمان 72 ساعت به یک تعادل نسبی رسید. تا 200 ساعت، معادله های الوویچ ساده شده و دو ثابته بهترین برازش را به داده های سینتیکی داشتند، اما در دامنه 16/0 تا 20 ساعت، علاوه بر این دو معادله، معادله پخشیدگی پارابولیک نیز برازش خوبی داشت. معادله های مرتبه اول لاگرگرن و بلانچارد با وجود دامنه وسیع ضرایب تبیین، در 21 خاک مورد مطالعه به داده ها برازش مناسبی نداشتند. حاصل ضرب αsβst معادله الوویچ ساده شده(qt = 1/βs ln(αsβs) + 1/βs lnt) برای 15 دقیقه اول در تمام خاک ها بیشتر از یک بود.  ثابت b معادله دو ثابته یا تابع توانی (qt = atb) با درصد شن و CEC خاک های مورد مطالعه به ترتیب ضرایب همبستگی مثبت (*47/0=r) و منفی (*45/0- =r) معنادار  داشت. بیشترین ضریب همبستگی در بین پارامترهای معادلات سینتیکی برتر بین ab با sβ مشاهده شد.

    کلید واژگان: آذربایجان شرقی, خاک های آهکی, رهاسازی, مس, معادله های سینتیکی
    A Reyhanitabar*, E Abdolmaleki, N Najafi, Sh Oustan

    Cupper (Cu) is one of the micronutrients and the release rate of this element is an important factor in determining its bioavailability in calcareous soils. In this research, the kinetics of native Cu extraction by DTPA was studied in 21 calcareous surface soils (0-30 cm) and the best kinetics model to describe the data was selected. For this purpose 20 mL of 0.005 M DTPA solution was added to 10 g air dried soil and shacked,then during the 0.16 to 200 hours the concentration of Cu was determined. Furthermore the abilities of  zero, first, second and third order equations, simple Elovich, two constant rate, parabolic diffusion, Lagergern first order and Blanchard equations in description of the kinetics process were evaluated. According to the results, the rate of Cu extraction by DTPA was increased with time then reached a relative equilibrium in 72 hours. The best models for describing kinetics of Cu extraction during 200 hours were the simple Elovich and two constant rates. Also within 0.16 to 20 hours besides these two equations, the parabolic diffusion was one of the best models, too. Lagergern first order and Blunchard equation despite the wide range of correlation coefficients did not have a good fitness with the 21 studied soils. The αsβst product of simple Elovich equation (qt = 1/βs ln(αsβs) + 1/βs lnt ( in initial 15 minutes was larger than 1 for all studied soils. The amounts of constant b in the constant rate equation (qt = atb) were positively and negatively correlated with sand concentration (r= 0.47 *) and CEC values (r=-0.45*), respectively. The highest correlation coefficientsbetween the kinetics parameters of superior equation, was observed between the ab with βs.

    Keywords: Calcareous soils, Copper, Desorption, East Azerbaijan, Kinetics equations
  • جواد شهرکی*، صفیه نوری، علی سردار
    یکی از مسائل مهم بهینه سازی در مدیریت منابع آب، مساله بهره برداری بهینه از مخازن سدها است. در خصوص مسائل بهینه سازی روش های مختلفی به کار گرفته شده که با توجه به عدم توانایی روش های بهینه سازی معمول، در حل مسائل پیچیده بهینه سازی، به کارگیری الگوریتم های فرا ابتکاری بیش از پیش مورد توجه قرارگرفته است. لذا در این تحقیق برای بهینه سازی مخازن آب چاه نیمه سیستان از الگوریتم فرا ابتکاری ژنتیک استفاده شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر تخصیص بهینه آب مخازن چاه نیمه به ذینفعان منطقه سیستان با استفاده از الگوریتم ژنتیک تحت سناریوهای مدیریتی با تاکید بر سناریوی تثبیت ریزگردها می باشد. نتایج الگوریتم ژنتیک نشان داد که در سال اول مقدار رهاسازی بهینه 20/3531 میلیون متر مکعب و میزان تقاضا 98/3121میلیون متر مکعب می باشد که به مقدار 77/959 میلیون متر مکعب عدم تامین نیاز وجود دارد. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که الگوریتم ژنتیک همانند تحقیقات گذشته توانسته است به جواب بهینه مناسبی دست پیدا کند. همچنین بر اساس نتایج بدست آمده در سناریوی تثبیت ریزگردها ، پس از مدتی در صورت اجرای سناریوی مذکور، دیگر رهاسازی برای بخش کشاورزی (سال 1409 شمسی)  امکان پذیر نمی باشد.
    کلید واژگان: الگوریتم های فرا ابتکاری, بهینه سازی, مخازن, سناریوی مدیریتی, ژنتیک, رهاسازی
    Javad Shahraki *, Safaiyeh Nouri, Ali Sardar
    One of the main challenges hindering optimal water resources management is the problem of optimal exploitation of dam reservoirs. Different methods have been used for optimization problems, but since conventional optimization methods are unable to solve complicated optimization problems, the metaheuristic algorithms are increasingly focused on. As such, the present study uses a genetic metaheuristic algorithm for optimizing Chah-Nimeh water wells of the Sistan region. The main objective is to optimally allocate the water of Chah-Nimeh reserves to users in the Sistan region using a genetic algorithm in the context of managerial scenarios with an emphasis on the scenario of dust stabilization. The results of the genetic algorithm show that in the first year, the optimal discharge rate is 20.3531 million m3 and the demand is 98.3121 million m3, so 77.959 million m3 of the demand is unsatisfied. The results reveal that the genetic algorithm could give a proper optimal answer. Furthermore, it is found that in dust stabilization scenario, shortly after the implementation of the scenario, the discharge will not be possible for the agricultural sector anymore (by 2010).
    Keywords: Metaheuristic Algorithms, optimization, Reserves, Managerial Scenario, Genetic, Discharge
  • راحله ملکیان، جهانگیر عابدی کوپایی، سید سعید اسلامیان، مجید افیونی
    تلفات نیتروژن از مزارع تحت آبیاری به ویژه در خاک های شنی سبب آلودگی آب های سطحی و زیرزمینی، افزایش کاربرد نیتروژن برای گیاهان و ضرر و زیان اقتصادی می شود. این مساله به دلیل بار منفی نیترات و عدم تمایل ذرات خاک در جذب آن اتفاق می افتد. برای جلوگیری از حرکت آنیون ها، به موادی نیاز است که دارای تمایل جذب آنیونی بالایی باشند که این مواد به طور طبیعی در دسترس نیست. به دلیل تبادل کاتیونی بالای زئولیت های طبیعی، می توان خصوصیات سطحی آنها را به نحوی تغییر داد که قادر به جذب ترکیبات دیگری از جمله آنیون ها و مواد آلی غیرقطبی نیز باشند. در این مطالعه عملکرد زئولیت ایرانی (سمنان) اصلاح شده با سورفکتانت هگزا دسیل تری متیل آمونیوم بروماید (SMZ) در دو اندازه میلی متر و نانومتر در حضور یون Cl- در حذف نیترات مورد بررسی قرار گرفت و بهترین مدل تجربی فرآیند تبادل یونی تعیین شد. هم چنین فرآیند رهاسازی نیترات توسط SMZ به عنوان تابعی از زمان و قدرت یونی مورد بررسی قرار گرفت. براساس نتایج این مطالعه، SMZ در اندازه میلی متر قادر به جذب بیش از1- mmol kg 60 نیترات و SMZ در اندازه نانومتر قادر به جذب بیش از1- mmol kg 80 نیترات است، که نیترات جذب شده می تواند به راحتی تحت شرایط قدرت یونی مختلف رها شود. راندمان حذف برای SMZ میلی متری و نانومتری به ترتیب بین 7/26 تا 3/82 درصد و 8/37 تا 5/85 درصد به دست آمد. متوسط میزان نیترات رها شده از SMZ در اندازه میلی متر توسط آب دیونیزه 92/6 میلی مول در کیلوگرم بود، در حالی که این میزان در محلول های واجذب با قدرت های یونی 03/0، 1/0 و 3/0 مولار به ترتیب به 68/14، 71/22 و 91/34 میلی مول در کیلوگرم افزایش یافت.
    کلید واژگان: زئولیت اصلاح شده با سورفکتانت, نیترات, راندمان حذف, رهاسازی, نانومتر
    R. Malekian, J. Abedi-Koupai, S. S. Eslamian, M. Afyuni
    Nitrogen (N) loss from irrigated cropland، particularly sandy soils، significantly contributes to nitrate contamination in surface and groundwater and increases N applications to crops. This is because negatively charged nitrate normally does not have much affinity to soil particles. To retard the movement of nitrate، materials should have high affinity for anions، which most naturally occurring minerals do not have. The cation-exchange properties of natural zeolites can be exploited to modify their surface chemistries so that other classes of compounds، particularly anions and non-polar organics are retained. In this study، the ability to remove nitrate from aqueous solutions with different Cl- concentrations using Iranian zeolite (Semnan) modified by hexadecyltrimethylammonium bromide in millimeter and nanometer particle sizes was determined and the equilibrium isotherms were characterized. The nitrate release as affected by time and ionic strength was also evaluated. It was demonstrated that SMZ is capable of adsorbing more than 60 mmol kg-1 and 80 mmol kg-1 nitrate in millimeter and nanometer sizes، respectively، and adsorbed nitrate can be easily released under different ionic strengths. The millimeter and nanometer-sized SMZ showed 26. 7% to 82. 3% and 37. 8% to 85. 5% nitrate removal efficiency، respectively. The average of nitrate released by millimeter-sized SMZ was 6. 92 mmol kg-1 in deionized water while it was 14. 68، 22. 71، and 34. 91 mmol kg-1 in releasing solutions with ionic strengths of 0. 03، 0. 1، and 0. 3 M، respectively
    Keywords: Surfactant modified zeolite, Nitrate, Removal efficiency, Release, Nanometer
  • مینا حسین پور طهرانی، بیژن قهرمان، کامران داوری، حسین انصاری
    در این مطالعه مدل منطق فازی با استفاده از برنامه ریزی غیرخطی برای ایجاد مجموعه ای بهینه برای تولید پایگاه داده فازی به منظور بهره برداری بهینه از مخزن سد ایلانجق با هدف آبیاری سه محصول کشاورزی (گندم، جو، سورگوم) در درگز واقع در شمال شرق ایران پیشنهاد شده است. مدل منطق فازی به دست آمده می تواند ویژگی های مهمی از سیستم از مجموعه جفت داده های ورودی- خروجی که از مدل غیر خطی به دست می آید را استخراج کرده و به عنوان قواعد بهره برداری عمومی در سال های آتی مورد استفاده قرار دهد. اما افزایش اعضاء مجموعه های فازی و متعاقبا افزایش تعداد قواعد، تصمیم گیری در این فضا را مشکل کرده و بنابراین نقطه ضعفی جدی برای این مدل ها محسوب می شود. بر این اساس، راه حلی بر پایه خوشه بندی جهت تولید تعداد محدودی قاعده، با حداکثر اهمیت پیشنهاد شده است. مدل توسعه یافته فازی که با استفاده از روش خوشه بندی در این مطالعه پیشنهاد شده، از دو لحاظ دارای اهمیت است. این مدل نه تنها از نظر آسان تر و قابل فهم کردن سیستم استنتاج فازی اهمیت دارد، بلکه با استفاده از تعداد قواعد محدودتر، قواعد بهره برداری معنادارتری را در اختیار بهره بردار قرار می دهد. مدل ارایه شده به طور سالانه و با گام های زمانی ماهانه و حجم اولیه مخزن در ابتدای سال زراعی طرح ریزی شده است. نتایج نشان داد که تغییرات رها سازی در هر دو مدل مشابه است به گونه ای که در طول یک دوره 12 ماهه، 97/0=R2 بوده و در هر دو مدل تغییرات رها سازی از ماه مهر تا ماه اردیبهشت به تدریج افزایش یافته و سپس کاهش می یابد. اما به طورکلی میزان آب رها سازی شده در مدل فازی تقریبا کمتر از مدل غیر خطی به دست آمده است، به خصوص در ماه های پر رقابت اردیبهشت و خردادماه که میان سه گیاه کاشته شده رقابت بر سر آب به حداکثر خود می رسد، درصد کاهش آب به متوسط درصد کاهش سالانه به ترتیب برابر 57/0 و 81/0 در مرحله آموزش و 93/0 و 145/1 در مرحله آزمون می باشد.
    کلید واژگان: بهره برداری مخزن, برنامه ریزی غیر خطی, مدل فازی, خوشه بندی, رهاسازی
    M. Hossein Poor Tehrani, B. Ghahraman, K. Davary, H. Ansari
    Results of a Non-Linear Programming (NLP) model were used to develop Fuzzy Rule Bases for optimal Ilanjogh reservoir operation located in Daregaz, north‌east of Iran. The dam is desiged for agriculture of three crops (winter, barley, and sorghum). Making decision is considered in two levels: reservoir and farm levels. The reservoir level Fuzzy logic model extracts important features of the system from the input-output data set by NLP and represents features as general operating rules. The developed model serves not only as efficient decision making tool in easy and understandable Fuzzy Inference Systems, but also provides operators with a limited number of the most meaningful operating rules using Clustering-Based approach. The model is set properly in a yearly based with initial storage and monthly steps. Results showed that the changing trend of water releases in both models is the same with R2=0.97 such that over the 12 months period, both trends had increased from October to May but since then, they decreased gradually. But in general, the amount of annual released water in Fuzzy model is almost less than NLP, especially in competitive month, May and June, when there was a competition between all 3 crops for water, the percentage of water deficit to the percentage of annual mean water deficit were 0.57 and 0.81 in training and 0.93 and 1.145 in the test stage, respectively.
    Keywords: Reservoir operation, Non, Linear programming, Fuzzy model, Clustering, Release
  • کریم زیبایی*، بیژن حاتمی

    کارایی جداگانه و توام لاروهای سن سوم کفش دوزک (Hippodamia variegata</em> (Goeze و بال توری (Chrysoperla carnea </em>(Steph علیه شته جالیز (Aphis gossypii</em> Glover) در گلخانه، روی تک بوته خیار سبز مطالعه شد. شکارگرها در نسبت رهاسازی یک شکارگر به 30 شته، به صورت جداگانه و توام، جمعیت میزبان را به طور معنی داری کاهش دادند. ولی بین تیمارهای حضور جداگانه و توام آنها، اختلاف معنی داری دیده نشد. شکارگرها در نسبت رهاسازی یک شکارگر به 90 شته نیز به صورت جداگانه و توام، جمعیت میزبان را به طور معنی داری کاهش دادند. ولی تیمار حضور توام لاروهای بال توری و کفش دوزک با تیماری که در آن فقط لاروهای کفش دوزک فعالیت می نمودند، اختلاف معنی داری نشان ندادند. اما تیماری که در آن فقط لاروهای بال توری حضور داشتند، نسبت به دو تیمار فوق به طور معنی داری کاهش بیشتر جمعیت شته را موجب گردید.

    کلید واژگان: رهاسازی, Hippodamia Variegata, بال توری Aphis gossypii, Chrysoperla carnea
    K. Zibai*, B. Hatami

    The efficiency of singular and joint usage of third larval instars of ladybeetle, Hippodamia variegata</em> (Goeze) and green lacewing, Chrysoperla carnea</em> (Steph.) was studied against cotton aphid, Aphis gossypii</em> Glover on cucumber plants in greenhouse. The predator-prey ratio of 1:30 reduced the population of pest significantly. Singular and joint usage of predators, however, was not significantly different. The predator-prey ratio of 1:90 reduced the population of host significantly but the treatment with larvae of both predators and the treatment with only ladybeetle larvae were not significantly different. However, only the treatment with lacewing larvae was significantly different from the two above-mentioned treatments.

    Keywords: Hippodamia Variegata, Green lacewing, Chrysoperla carnea, Cotton aphid, Aphis gossypii, Singular, joint usage
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال