به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « کربنات کلسیم » در نشریات گروه « آب و خاک »

تکرار جستجوی کلیدواژه « کربنات کلسیم » در نشریات گروه « کشاورزی »
  • سجاد تیموری بردیانی، فریدون سرمدیان*

    نقشه برداری خصوصیات خاک با استفاده از تصاویر ماهواره ای ابرطیفی و چند طیفی در کنار رویکردهای آماری و با استفاده از مدل های یادگیری ماشین از جمله جنگل های تصادفی پیشرفت زیادی در دقت و صحت نقشه های تهیه شده داشته است. این تحقیق برای بررسی عملکرد تصاویر پریسماو لندست8 در مدل سازی کربنات کلسیم معادل و درصد رس با مدل جنگل تصادفی، در بخشی از اراضی شهرستان آبیک استان قزوین از مهرماه سال 1399 تا مهرماه 1401 انجام شده است. در ابتدا، با استفاده از 229 داده که از خاک سطحی جمع آوری شده در منطقه آبیک استان قزوین به مساحت 60 هزار هکتار اندازه گیری شد، در مرحله بعد مجموعه داده های طیفی دو ماهواره پریسماو لندست8 ، استخراج  و داده های بازتاب خاک به دست آمدند. در این تحقیق از شاخص های طیفی، شاخص های مدل رقومی ارتفاع و تجزیه مولفه های اصلی به عنوان متغییر کمکی استفاده شد. در مرحله بعدی، مدل رگرسیون جنگل تصادفی جهت تخمین ویژگی های خاک با استفاده از 80% از داده ها آموزش داده شد و از 20% داده ها برای آزمون مدل استفاده شد. نتایج نشان داد که بهترین دقت در بازیابی ویژگی های خاک سطحی توسط داده های پریسما، با استفاده از مجموعه داده های کمکی تجزیه مولفه های اصلی، شاخص های طیفی و شاخص های مستخرج از مدل رقومی ارتفاع به دست آمد. به طور دقیق تر، استفاده از این سه دسته داده، بیشترین ضریب تبیین، انحراف پیش بینی باقی مانده و نسبت عملکرد به فاصله بین چارکی و کمترین ریشه میانگین مربعات خطا  و ریشه میانگین مربعات خطا  نرمال شده را برای تخمین کربنات کلسیم معادل و درصد رس خاک نشان داد. بهترین مدل برای تخمین درصد رس، با مدل جنگل های تصادفی، شاخص های آماری (ضریب تبیین: 90/0؛ریشه میانگین مربعات خطا : 91/4؛ ریشه میانگین مربعات خطا  نرمال شده : 23/0؛ نسبت دامنه بین چارکی: 8/0؛ نسبت انحراف عملکرد: 29/2) و بهترین مدل برای تخمین کربنات کلسیم معادل، با مدل جنگل های تصادفی، شاخص های آماری (ضریب تبیین: 61/0؛ریشه میانگین مربعات خطا : 72/0؛ ریشه میانگین مربعات خطا  نرمال شده : 20/0؛ نسبت دامنه بین چارکی: 77/0؛ نسبت انحراف عملکرد: 27/1) به دست آمد.

    کلید واژگان: جنگل تصادفی, درصد رس, کربنات کلسیم, ماهواره ابرطیفی پریسما}
    Sajjad Teimouri Bardyani, Fereydoon Sarmadian *

    Mapping soil properties using hyperspectral and multispectral satellite images, along with statistical approaches, and machine learning models such as Random Forests (RF), has shown great progress in accurately preparing agricultural maps. This study aimed to compare the performance of PRISMA and Landsat 8 images in modeling calcium carbonate and clay percentage using a Random Forest model. Firstly, Surface soil data was collected from Abik region of Qazvin province from October 2020 to October 2022. Furthermore, PRISMA and Landsat 8 spectral datasets were extracted from images downloaded from the websites of these two satellites, and soil reflectance data were obtained. The Random Forest regression model was then calibrated to estimate soil properties. The results of this study showed that the best accuracy in estimating soil characteristics using PRISMA data was obtained by using Auxiliary Variables such as principal components analysis, spectral indices, and indices extracted from the digital elevation model. The use of these three data sets provided the uppermost value for following statistical indices for estimating calcium carbonate and soil clay percentage: coefficient of determination (R2), and Ratio of Performance to Inter Quartile range (RPIQ), Ratio Performance Deviation (RPD) and the lowest Root Mean Squared Error (RMSE) and Normalized Root Mean Squared Error (NRMSE). The best model for estimating clay percentage, using the Random Forest model and statistical indices, had an R2 of 0.90, RMSE of 4.11, NRMSE of 0.18, RPIQ of 0.95, and RPD of 2.29. The best model for estimating calcium carbonate, using the Random Forest model and statistical indices, had an R2 of 0.62, RMSE of 0.72, NRMSE of 0.20, RPIQ of 0.77, and RPD of 1.27. The results supported the expectation of the good ability of the PRISMA imager to estimate surface soil properties.

    Keywords: Random Forest, Clay Percentage, Calcium Carbonate, PRISMA Hyperspectral Satellite}
  • مهدی نجفی *، حمیدرضا اولیایی، حمیدرضا بوستانی

    عوامل متعددی می توانند بر توزیع شکل های پتاسیم در خاک های آهکی موثر باشند. بدین منظور، تعداد 70 نمونه سطحی (0-20 سانتی متر) و زیرسطحی (20-40 سانتی متر) از خاک های استان کهگیلویه و بویراحمد انتخاب شد. ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و کانی شناسی خاک ها و شکل های مختلف پتاسیم آنها شامل محلول، تبادلی، غیرتبادلی و ساختمانی اندازه گیری شد. خاک های مورد مطالعه در رژیم های رطوبتی زریک و یوستیک و رژیم های حرارتی مزیک، ترمیک و هایپرترمیک تکامل یافته بودند. خاک ها دارای کانی های ایلیت، اسمکتیت، کلریت و پالیگورسکیت و مقدار کمی ورمیکولیت، کائولینیت و کوارتز بودند. در مناطق مرطوب تر، کانی های عمده خاک اسمکتیت و ایلیت و در مناطق خشک تر پالیگورسکیت بود. مقادیر پتاسیم محلول، تبادلی، غیرتبادلی و ساختمانی در خاک های مورد مطالعه به ترتیب از 1/2تا 12/1، 111 تا 521، 153 تا 1705 و 4584 تا 10379 میلی گرم بر کیلوگرم در خاک های سطحی و از 0/2 تا 5، 25 تا 403، 72 تا 1016 و 3227 تا 9541 میلی گرم بر کیلوگرم در خاک های زیرسطحی متغیر بود. مقدار پتاسیم تبادلی، غیرتبادلی، ساختمانی و کل ارتباط مثبت و معنی داری با مقدار رس و ظرفیت تبادل کاتیونی خاک و ارتباط منفی و معنی داری با مقدار کربنات کلسیم داشتند. شکل های مختلف پتاسیم (به جز شکل محلول) نیز با یکدیگر ارتباط مثبت و معنی داری (ضریب همبستگی از 0/48 تا 0/99) داشتند که این امر نشان از تعادل بین شکل های مختلف پتاسیم دارد. مطالعات کانی شناسی نشان داد که مقدار پتاسیم تبادلی در خاک های مورد مطالعه با اسمکتیت و مقدار پتاسیم غیرتبادلی با ایلیت ارتباط دارند، در حالی که مقدار پتاسیم ساختمانی و کل در خاک های دارای اسمکتیت و ایلیت بالاتر، به طور معنی داری بیشتر از سایر خاک ها بود. با این حال نیاز به مطالعات بیشتر در زمینه کانی شناسی بخش شن و سیلت خاک های مورد مطالعه و بررسی ارتباط آن ها با وضعیت پتاسیم خاک وجود دارد.

    کلید واژگان: اسمکتیت, ایلیت, پالیگورسکیت, پتاسیم تبادلی, کربنات کلسیم}
    Hamid Reza Owliaie, Hamid Reza Boostani

    Different factors may affect potassium (K) content in calcareous soils. Potassium forms distribution as a function of various soil physicochemical properties was examined on seventy surface (0-20 cm) and subsurface (20-40 cm) soil samples of Kohgilouye and Boyerahmad province, southwest of Iran. Soil physical, chemical and mineralogical properties were determined according to standard methods. The soil was classified in Xeric and Ustic moisture regimes and Mexic, Termic, and Hyperthermic thermal regimes. As the result, the common clay minerals associations were found to be illite, smectite, chlorite and palygorskite with less content of vermiculite, kaolinite and quartz. Smectite, illite, and palygorskite were the main clay minerals occurring in humid and arid regions respectively. Soil soluble, exchangeable, non-exchangeable and structural K concentrations ranged from 1.2-12.1, 111-521, 153-1705 and 4584-10379 mg kg-1 at the surface and 0.2-5.0, 25-403, 72-1016 and 3227-9541 mg kg-1 at the subsurface soil samples respectively. Exchangeable, non-exchangeable, structural and total K concentrations positively correlated with soil clay content and cation exchange capacity (CEC), however negatively significant correlation was obtained with calcium carbonate content. Different forms of K (except soluble K) had positive and significant relationships with each other (r of 0.48-0.99) and this indicated the equilibration among K forms. Mineralogical studies indicated the positively influence of clay minerals, especially illite and smectite, on exchangeable and nonexchangeable soil K. While the structural and total K contents most affected by smectite and illitic clay minerals. Future studies are required about the mineralogy of soil sand and silt fractions and their influence on soil K status.

    Keywords: Calcium carbonate, Climate, Exchangeable K, smectite}
  • سیروس شاکری *، سیدعلی ابطحی
    هدف از انجام این پژوهش، بررسی منشا، ویژگی های کانی های رسی و ارتباط آنها با شکل های مختلف پتاسیم در خاک های آهکی دشت کاکان استان کهگیلویه و بویراحمد، با شرایط اقلیمی مرطوب بود. برای انجام این مطالعه، ابتدا بر اساس اطلاعات به دست آمده از عکس های هوایی و نقشه های توپوگرافی، اقدام به تفکیک واحدهای فیزیوگرافی شد و در هر واحد، یک خاکرخ حفر و از افق‏ های مختلف نمونه برداری شد. نتایج نشان داد که کانی اسمکتایت مهم ترین و فراوان ترین کانی موجود در خاک های منطقه است. در خاکرخ های بخش های با زهکشی مناسب، تبدیل پالیگورسکیت به اسمکتایت و همچنین تبدیل میکا به اسمکتایت از دلایل اصلی فراوانی کانی اسمکتایت است. بررسی شکل های مختلف پتاسیم نشان داد که پتاسیم تبادلی در افق های سطحی بیشتر از افق های زیرین است. دلیل بیشتر بودن پتاسیم تبادلی در سطح نسبت به عمق، بیشتر بودن اسمکتایت و مواد آلی در سطح خاک است. برخلاف شکل های تبادلی و غیرتبادلی، به دلیل شرایط رطوبتی و حرارتی سطح خاک، مقدار نسبی پتاسیم ساختمانی در سطح خاک کمتر از لایه های پایینی بود. همچنین به دلیل اثر رقت، با افزایش مقدار کربنات کلسیم خاک ها، مقدار پتاسیم تبادلی، غیرتبادلی و ساختمانی خاک ها کاهش یافت.
    کلید واژگان: کانی های رسی, شکل های مختلف پتاسیم, کربنات کلسیم, کاکان}
    S. Shakeri *, S. A. Abtahi
    This research was carried out to assess the origin and clay minerals characteristics and their relationship with potassium forms in the calcareous soil of this region, with the humid climate conditions. Based on aerial photos and topographic maps, physiographic units were separated and soil sampling was done in each diagnostic horizon. The results showed that smectite was the main and dominant clay mineral in the study area. In well-drained pedons, the convincing process for smectite abundance seemed to be mainly the transformation of palygorskite and mica. According to the results, the exchangeable potassium in the surface horizon was higher than that of the subsurface horizons. The main reason for the higher level of exchangeable K in the soil surface, was more smectite and organic carbon. The results revealed that unlike exchangeable and non-exchangeable K, because of the suitable conditions like temperature and humidity in surface horizons, the relative mean of structural K in the surface soils was less than that in the subsurface. Also, since an increase in calcium carbonate resulted in a decrease in amount of clay and the amount of relative clay minerals (dilution effect), the amounts of exchangeable, non- exchangeable and structural K were decreased.
    Keywords: Clay minerals, Potassium forms, Calcium carbonate, Kakan}
  • علی اسدی کنگرشاهی*، نگین اخلاقی امیری
    در این پژوهش واکنش تغذیه ای نارنگی انشو با پایه سوینگل سیتروملو به خاک های آهکی شرق مازندران بررسی شد. آزمایش گلدانی به مدت دو سال در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با هفت خاک دارای مقادیر متفاوت کربنات کلسیم معادل از 2% تا 45 درصد در 4 تکرار جمعا با 28 گلدان انجام شد. نتایج نشان داد که بیشترین میانگین وزن خشک اندام هوایی از خاک جنوب ساری با مقدار آهک کل 14 درصد، آهک فعال 5 درصد حاصل شد و در خاک های با آهک بیشتر، میانگین وزن خشک اندام هوایی به شدت کاهش یافت. بیشترین درجه زردی برگ از خاک های غرب نکا و شرق ساری با آهک فعال 14 و 16 درصد و آهک کل 30 و 45 درصد به دست آمد و کمترین درجه زردی از خاک های بدون آهک فعال و آهک فعال 3 درصد و آهک کل 2 و 9 درصد حاصل شد. در خاک های با آهک 2 درصد (جنوب بابل) و 9 درصد (غرب قائم شهر)، بیشترین غلظت آهن کل در ریشه و کمترین علائم زردی برگ وجود داشت. میانگین غلظت آهن کل در ریشه ها حدود 5/7 برابر میانگین غلظت آن در برگ ها بود که تجمع و رسوب آهن در ریشه ها را نشان می دهد. با توجه به این که مقدار منگنز قابل استفاده برای درختان مرکبات در بیشتر خاک ها بیش از حد مطلوب (mgkg-15/2) بود اما میانگین غلظت منگنز برگ در بیشتر خاک ها کمتر از حد کفایت (mgkg-125<) بود به طور کلی میانگین غلظت منگنز در ریشه حدود 2/3 برابر میانگین غلظت آن در برگ بود. در مقابل، با توجه به این که مقدار روی قابل استفاده برخی خاک ها کمتر از حد مطلوب بود اما در بیشتر آن ها، غلظت روی برگ ها در حد کفایت نشان می داد. همچنین از بین عناصر کم مصرف مورد بررسی، با توجه به شدت کمبود منگنز و راندمان پایین انتقال آن از ریشه به برگ، محدود کننده ترین عنصر برای این پایه و پیوندک بود. به طور کلی با توجه به نتایج این پژوهش، توصیه می شود در خاک های با آهک کل بیشتر از 14 و آهک فعال بیشتر از 5 درصد از پایه سوینگل سیتروملو استفاده نشود. همچنین توصیه می شود از مصرف خاکی کودهای آهن و منگنز برای رفع کمبود این عناصر در این پایه و پیوندک اجتناب شود.
    کلید واژگان: پایه, رشد رویشی, کربنات کلسیم, پایه سوینگل سیتروملو, مرکبات}
    A. Asadi Kangarshahi *, N. Akhlaghi Amiri
    In this research, the reaction of Satsuma mandarin (on Swingle citromelo rootstock) to calcareous soils was investigated in pots with soils from east of Mazandaran province, using a randomized complete block design. The highest mean of shoot dry weight was obtained in soils with 14% total lime and 5% active lime. The highest chlorosis was observed in soils from west of Neka and east of Sari with 30 and 45% total lime and 14 and 16% active lime, while the least chlorosis was obtained in soils with no lime or with 3% active lime and 2% to 9% total lime. Total and active iron concentration in leaves and root did not have a significant relationship with degree of leaf chlorosis and soils with 2% total lime (south of Babol) and 9% total lime (west of Ghaemshar had the highest total iron concentration in root and the least symptoms of leaf chlorosis. Mean iron concentration in root was about 7.5 times that of leaves that showed iron accumulation and deposition in root. Mean Mn concentration in leaves in most soils was lower than optimum (>25 mgkg-1) while soils available Mn was more than optimum (2.5 mgkg-1) for citrus trees. Mean Mn concentration in roots was about 3.3 times that of leaves. In contrast, although available Zn of some soils was lower than optimum, in most soils, Zn concentration of leaves was in the optimum range. In general, according to results of this research, Satsuma mandarin on Swingle citromelo rootstock is inappropriate in soils with total lime more than 14% and active lime more than 5%. Also, due to low absorption and transmission efficiency from roots to shoots and severe deficiency in leaves, Mn is the most limiting microelement for this rootstock-scion combination.
    Keywords: calcium carbonate, Citrus, Swingle citromelo rootstock, Vegetative growth}
  • فرناز آزادی، علی کسراییان*، نجفعلی کریمیان
    آلودگی زمین های کشاورزی پیرامون شهرها و تمرکز کاشت سبزیجات در این مناطق احتمال خطر آلودگی مواد غذایی انسان به فلزهای سنگینی مانند کادمیم را به همراه دارد. با توجه به اهمیت این موضوع، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب بلوک کاملا تصادفی با سه خاک دارای مقادیر مختلف کربنات کلسیم (13/5، 44/5، و 67/5 درصد) و پنج سطح کادمیم (0، 5، 10، 20، و 40 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) در سه تکرار بر روی اسفناج و تربچه در گلخانه اجرا شد. وزن تر و سطح برگ اسفناج و تربچه و وزن تر ریشه تربچه به عنوان شاخص های بازار پسندی انتخاب شد. با افزایش سطح کاربرد کادمیم غلظت کادمیم در گیاهان افزایش و ویژگی های اندازه گیری شده رشد، مانند وزن تر و خشک و کلروفیل A و B کاهش یافت. کربنات کلسیم خاک اثر معنی داری نداشت. در تیمار 40 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک سطح و وزن تر برگ اسفناج به ترتیب 77 و 86 درصد نسبت به شاهد کاهش یافت. در تربچه این مقادیر به ترتیب 36 و 32 درصد بود. وزن تر ریشه تربچه کمترین کاهش را نشان داد و به مقدار 49 درصد شاهد رسید. بیشترین تجمع کادمیم در تربچه رخ داد، سطح برگ اسفناج کاهش بیشتری نشان داده و بنابراین بازار پسندی آن بیشتر کاهش یافت. به دلیل آنکه غلظت کادمیم در تربچه بیشتر از اسفناج است و نیز از آنجا که علائم سمیت کادمیم و کاهش رشد در تربچه بسیار کمتر می باشد، بنابراین خطر آلودگی زنجیره غذایی از طریق تربچه بیشتر از اسفناج خواهد بود.
    کلید واژگان: کربنات کلسیم, سبزیجات, ویژگی های بازارپسندی, زنجیره غذایی}
    Soil contamination by heavy metals around big cities and intensive vegetable cropping in these soils may be a threat to human health. A factorial greenhouse-experiment was conducted to evaluate the effects of different levels of cadmium (Cd) (0، 5، 10، 20 and 40 mg/kg) and soil calcium carbonate (13. 5، 44. 5 and 67. 5 percent) on some growth indices of two common vegetables، namely، radish (Raphanus sativus) and spinach (Spinacea oleracea)). Leaf area and wet weight of spinach and radish and wet weight of radish root were used to assess their marketing properties. Cd concentration in both plants was increased by soil Cd levels and it had a dramatically decreasing effect on plant growth indices and marketing properties of both vegetables، especially those of spinach، but soil calcium carbonate had no significant effect in this regard. All measured plant growth factors i. e. wet weight، dry weight، chlorophyll A and B were dramatically changed and depressed by Cd toxicity. Applied Cd at 40 mg kg-1 decreased leaf area and wet weight of spinach by 77% and 86 percent، respectively. In radish، these figures were about 36% and 32 percent. Radish root wet weight was decreased to 49 percent when compared to no-Cd treatment. Spinach showed a lower marketing value than radish despite the fact that Cd concentration in radish leaf was higher than that of spinach. Soil Cd concentration had less effect on radish marketing property (root wet weight). Radish root marketing properties were less affected despite having higher Cd concentration. This means that، in comparison with spinach، there is more risk to human health of a high Cd radish entering into human food chain.
    Keywords: Calcium carbonate, Food chain, Vegetables, Marketing properties}
  • علی مهدوی مزده، آناهیتا اسماعیلیان، مهدی قبادی نیا، عبدالمجید لیاقت
    در این تحقیق اثر کربنات کلسیم موجود در محیط های طبیعی در حذف، انتقال و انتشار کادمیم به کمک آزمایش های رآکتوری بررسی شده است. نتایج نشان داد که در غلظت ppm330 کربنات کلسیم، 2‎/99% از کادمیم با غلظت اولیه ppm5‎/1 حذف خواهد شد. بنابراین با توجه به قدرت زیاد کربنات کلسیم در جذب کادمیم و با توجه به حضور کربنات کلسیم در آبها و خاک ها، می توان نتیجه گرفت کربنات کلسیم می تواند نقش مهمی در خودپالایی محیط زیست ایفا کند و باید در مدلسازی انتقال و انتشار آلودگی فلزات سنگین در نظر گرفته شود. با افزایش شوری در محدوده شرایط طبیعی، ابتدا میزان جذب به شدت کاهش می یابد سپس در شوری μS/cm 2500 شدت این کاهش کم می شود و در نهایت میزان جذب می تواند تا 50 درصد کاهش یابد. بررسی ایزوترم های لانگمیر و فروندلیچ نشان داد که بر اساس داده های این تحقیق، ایزوترم حاکم بر جذب کادمیم به کربنات کلسیم ایزوترم فروندلیچ است.
    کلید واژگان: کادمیم, انتقال, فلزات سنگین و جذب, انتشار, کربنات کلسیم}
    Dr A. Mahdavi Mazdeh, A. Esmaeilian, Mahdi Ghobadinia, Dr, A. Liaghat
    In this research, the effect of calcium carbonate, existing in natural environments, on removal, advection and dispersion of cadmium using batch reactor experiments, is studied. The results showed that 99.2% of Cadmium with initial concentration of 1.5 ppm will be removed by CaCo3 with concentration of 330 ppm. Regarding to high ability of CaCo3 in cadmium sorption and the existence of CaCo3 in soils and waters, one can conclude that CaCo3 has a great influence on self purification of natural environments and it must be considered in heavy metal transport transformation modeling. Firstly, by increasing salinity in the range of natural condition, sorption will decreased very fast but after the salinity of 2500 S/cm, the amount of this reduction will decrease. At last, the amount of sorption could be decreased by 50%. Investigation of Langmuir and Freundlich isotherms showed that the governing isotherm for cadmium sorption to CaCo3 on the basis of current data is Freundlich. Furthermore, comparing the linear and nonlinear methods in estimating Freundlich parameters show that the non linear sum of square of errors 0.3 of linear method. So it is better to use non linear method in estimation of parameters.
    Keywords: sorption, dispersion, cadmium, calcium carbonate, advection, heavy metals}
  • لیلی سادات قرشی، غلامحسین حق نیا، امیر لکزیان، رضا خراسانی
    کارایی استفاده از فسفر از مسائل مهم حاصلخیزی خاک و تولید محصول است. عوامل مختلف خاکی مانند وجود آهک در خاک، اثرات همستیزی با عناصر دیگر مانند آهن و وجود مواد آلی بر فراهمی فسفر برای گیاه موثرند. از این رو در یک آزمایش گلخانه ای تاثیرآهک، آهن و ماده آلی بر رشد و جذب فسفر در گیاه ذرت بررسی شد. تیمارها شامل دو سطح آهک (صفر و دو درصد کربنات کلسیم)، ماده آلی (صفر و یک درصدکود گاوی)، سه سطح آهن (صفر، 20، 40 کیلوگرم در هکتار سکوسترین 138) و سه سطح فسفر (صفر، 200 و 400 کیلوگرم در هکتار سوپرفسفات تریپل) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با دو تکرار بود. نتایج آزمایش نشان داد که کود گاوی سبب افزایش معنی دار وزن خشک شاخساره، غلظت و جذب فسفر در گیاه ذرت شد. کاربرد آهک بر وزن خشک شاخساره تاثیر معنی داری نداشت. اما لیکن غلظت و جذب فسفر در گیاه را کاهش داد. کاربرد آهن در سطح 20 کیلوگرم در هکتار، سبب افزایش وزن خشک شاخساره گردید؛ اما کاربرد سطح بیشتر آهن آن را کاهش داد. غلظت و جذب فسفر با کاربرد فسفر افزایش اما با کاربرد آهن کاهش یافت. بررسی برهمکنش تیمارهای آزمایشی نشان داد که کاربرد کود آلی می تواند اثر منفی ناشی از آهک و آهن را کاهش دهد.
    کلید واژگان: تغذیه گیاه, کربنات کلسیم, کود گاوی, برهمکنش فسفر و آهن}
  • بهاره رجبی، حبیب خداوردی لو، عباس صمدی، میرحسن رسولی صدقیانی
    فراهمی فلزات سنگین به توزیع این فلزات بین فاز محلول و جامد خاک بستگی دارد و توسط هم دما های جذب بیان می شود. در این پژوهش 20 نمونه خاک سطحی (30-0 سانتی متر) متعلق به پنج زیرگروه از خاک های زراعی استان آذربایجان غربی انتخاب شد. هم دمای جذب سرب در خاک-ها با به تعادل رساندن خاک با محلول هایی با غلظت های صفر،100، 300، 500، 700، 1100 و 1300 میلی گرم سرب در لیتر از منبع نمک نیترات سرب و در محلول زمینه 01/0 مولار نیترات سدیم به دست آمد. کانی ایلایت، رس غالب زیر گروه های تیپیک اندواکواپتس (TE)، تیپیک هاپلوزرپتس ((TH و تیپیک کلسی زرپتس ((TC و کانی اسمکتایت، رس غالب در زیر گروه های ورتیک اندواکواپتس (VE) و ورتیک کلسی زرپتس (VC) بود. در خاک های مختلف کربنات کلسیم معادل فعال (ACCE) از 3/4 تا 8/7 درصد؛ کربنات کلسیم معادل (CCE) از 2/6 تا 16 درصد و رس از 31 تا 45 درصد متغیر بودند. معادلات لانگمویر، فروندلیچ و خطی به داده های جذب سرب برازش یافتند. مدل فروندلیچ (70/0 > R2> 98/0) و مدل خطی (51/0 > R2> 94/0) برازش مناسبی با داده ها داشتند. مدل لانگمویر (71/0 > R2> 99/0) تنها به برخی از خاک های مورد مطالعه، که عمدتا CCE کمی داشتند، برازش یافت. همبستگی مثبت معنی داری بین CCE با حداکثر جذب سرب (b) (01/0P ≤ 84/0r =) و همچنین با پارامتر a فروندلیچ (001/0P ≤ 78/0r =) مشاهده شد. همبستگی مثبت معنی داری بین ضریب توزیع ((KSD با ACCE (01/0 P ≤ 55/0r =) به دست آمد. مطالعات رگرسیونی چند متغیره گام به گام نشان داد که 62 درصد تغییرات در پارامتر a فروندلیچ و ظرفیت جذب سرب در خاک های آهکی، ناشی از CCE (001/0 P ≤ 62/0r =) بود. با این حال، pH نسبتا بالای خاک های مورد مطالعه (0/7 تا 0/8) و حضور مقادیر نسبتا بالای کربنات آزاد و فعال در این خاک ها به همراه ظرفیت جذب بالای آنها، امکان تشکیل فاز جامد رسوب به شکل کربنات سرب را تبیین می نماید. پیوندهای قوی و برگشت ناپذیر سرب در خاک های مورد مطالعه مشاهده شد. می توان نتیجه گیری کرد که رس و CCE مهمترین وی‍ژگی-های خاک در کنترل جذب سرب در خاک های مورد مطالعه هستند.
    کلید واژگان: جذب و واجذب, رس, زیست فراهمی, سرب, کربنات کلسیم}
    B. Rajabi, H. Khodaverdiloo, A. Samadi, M.H. Rasouli Sadaghiani
    The availability of heavy metals in the soil is related to their partitioning between solution and solid phases and expressed by sorption isotherm. Twenty surface soil samples (0-30 cm) belonging to five soil subgroups were taken from agricultural regions of Western Azerbaijan province. The sorption isotherms of Pb were determined by equlibrating the soil with solutions containing 0, 100, 300, 500, 700, 900, 1100 and 1300 mg Pb L-1 from Pb-nitrate source in 0.01 M NaNO3 as background electrolyte. Illite was the dominant clay mineral in Typic Calcixerepts (TC), Typic Haploxerepts (TH) and Typic Endoaquepts (TE) whereas in Vertic Calcixerepts (VC) and Vertic Endoaquepts (VE) the clay mineralogy was dominated by smectite. Active and equivalent calcium carbonate and clay contents ranged from 4.3 to 7.8%, 6.2 to 16% and 31 to 45%, respectively. The linaer, Langmuir and Freundlich isotherm equations were fitted to the experimental data of Pb sorption and desorption. Both the Freundlich (0.98< R2)
  • مهدی انصاری عزآبادی، حسین شیرانی، حسین دشتی، احمد تاج آبادیپور
    خاک های آهکی و گچی، عواملی محدودکننده برای جذب برخی عناصر غذایی توسط گیاه و تولید محصول هستند. اغلب خاک در ایران آهکی و گچی می باشند. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر کربنات کلسیم و گچ بر قابلیت جذب برخی عناصر غذایی و رشد گیاه ذرت بود. این مطالعه در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان انجام شد. تیمارها به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار اعمال شدند. تیمارها شامل کربنات کلسیم در سه سطح (صفر، 20 و 40 گرم در صد گرم خاک)، گچ در سه سطح (صفر، 15 و 30 گرم در صد گرم خاک) و بافت خاک در دو سطح (شن و لوم رسی سیلتی) بود. نتایج نشان داد که افزایش مقدار کربنات کلسیم به هر دو نوع بافت خاک در بالاترین سطح موجب کاهش معنی دار سطح برگ (80 و 15 درصد کاهش به ترتیب برای بافت شنی و لوم رسی سیلتی)، وزن خشک (70 و 14 درصد کاهش به ترتیب برای بافت شنی و لوم رسی سیلتی)، ارتفاع گیاه (شیب 7/0- برای خاک شنی و 15/0- برای خاک ریزبافت)، جذب آهن (شیب 67/9- برای خاک شنی و 3/11- برای خاک ریزبافت) و روی (شیب 24/0- برای خاک شنی و 1- برای خاک ریزبافت) اندام هوایی شد، ولی تاثیر معنی داری بر جذب مس اندام هوایی نداشت. افزایش مقدار گچ به خاک شنی، باعث کاهش معنی دار سطح برگ (80 درصد کاهش)، وزن خشک (62 درصد کاهش) و جذب مس اندام هوایی (شیب 93/1-) شد، ولی اثر معنی داری بر ارتفاع و جذب روی اندام هوایی نداشت. کاربرد گچ، جذب آهن اندام هوایی در خاک ریز بافت را به طور معنی داری کاهش داد (شیب 86/24-)، در صورتی که بر جذب آن در خاک درشت بافت اثر معنی داری نداشت.
    کلید واژگان: کربنات کلسیم, گچ, بافت خاک, عناصر غذایی, ذرت}
    M. Ansari Azabadi, H.Shirani, H. Dashti, A. Tajabadipur
    Calcareous and gypsiferous soils are restricting factors for uptake of some plant nutrient elements and plant production. Most soils in Iran are calcareous and gypsiferous. Therefore, the aim of this study was the evaluation of calcium carbonate (Caco3) and gypsum effect on availability of some nutrients and corn growth. This study was conducted in a greenhouse at Vli-e-Asr University of Rafsanjan. Treatments were arranged in a factorial manner as a completely randomized design with three replications. Treatments were three levels of Caco3 (0, 20 and 40 g/100g soil), gypsum at three levels (0, 15 and 30 g/100g soil) and two soil textures (Sand and Silt clay loam). Results indicate that irrespective of soil texture, Caco3 application significantly decreased leaf area (by 80% and 15% for sand and silty clay loam texture, respectively), dry weight (by 80% and 15% respectively), plant height (regressed on Caco3 percentage by slopes -0.7 and -0.15 for sand and silty clay loam respectively), and shoot Fe (-9.67 and -11.3) and Zn (-0.24 and -1) uptake, but had no significant effect on shoot Cu uptake. In sandy soil, application of gypsum, significantly decreased leaf area (80%), dry weight (62%), and shoot Cu uptake (slope= -1.93), but had no significant effect on plant height and shoot Zn uptake. Gypsum application significantly reduced shoot Fe uptake (slope= -24.86) in fine textured soil, but it had no significant effect in coarse textured soil.
  • محمدحسین روانبخش، امیر فتوت، غلامحسین حق نیا
    این مطالعه به منظور تعیین اثرات لجن فاضلاب، درصد رس و زمان بر توزیع گونه های نیکل و کادمیم در فراکشن های مختلف خاک های آهکی انجام شد. به همین منظور آزمایشی با خاک های متفاوت به لحاظ درصد آهک (4 و 30)، درصد رس (8 و 40)، نیکل (صفر و 100 میلی گرم بر کیلوگرم)، کادمیم (صفر و 25 میلی گرم بر کیلوگرم) و ماده آلی لجن فاضلاب (صفر و 50 تن در هکتار) در دو زمان (صفر و 60 روز) در قالب طرح کاملا تصادفی در آزمایشگاه انجام شد. نمونه ها به مدت دو ماه در دمای حدود 25 درجه و شرایط نزدیک به ظرفیت مزرعه ای نگهداری شدند. در نهایت توزیع گونه های نیکل و کادمیم در فراکشن های تبادلی+ محلول، آلی، کربناتی و باقیمانده بوسیله روش عصاره گیری مرحله ای تعیین شدند. به طور کلی، نتایج نشان دادند که در طول آزمایش در مورد کادمیم، قسمت اعظم آن در فاز کربناتی و در مورد نیکل در فاز باقیمانده مشاهده گردید و با اعمال تیمارهای مختلف تغییرات معنی داری نشان داد. کاربرد لجن فاضلاب سبب افزایش معنی دار نیکل کربناتی و آلی و کادمیم آلی گردید. مقدار کادمیم و نیکل موجود در فاز کربناتی و آلی در خاک با درصد کربنات کلسیم 33 درصد و همچنین فرم باقیمانده نیکل و کادمیم در خاک با آهک 4 درصد بالاتر بود. گذشت زمان سبب کاهش معنی دار فرم های محلول تر در مورد هر دو فلز سنگین گردید. در بافت رسی، نیکل و کادمیم باقیمانده به طور معنی داری بالاتر از بافت لوم شنی بود. با افزودن نیکل و کادمیم، تمام فراکشن ها به طور معنی داری افزایش نشان دادند و همچنین افزودن نیکل و کادمیم در این آزمایش اثر سایر تیمار ها را تشدید نمود. در مجموع در این مطالعه به نظر می رسد کربنات کلسیم، درصد رس و ماده آلی نقش مهمی در نگهداری و جابجایی نیکل و کادمیم در فراکشن های خاک دارند.
    کلید واژگان: شکل های شیمیایی, کربنات کلسیم, لجن فاضلاب, درصد رس, زمان}
    M.H. Ravanbakhsh, A. Fotovat, Gh. Haghnia
    A study was conducted to evaluate the effect of incubation time, sewage sludge and clay content on the distribution of nickel and cadmium in different fractions of selected calcareous soils. To meet this purpose, an experiment with two different soils (4 and 30 percent CaCO3), two different textures (8 and 40 percent clay), two levels of nickel (0 and 100 mg.kg-1), two levels of cadmium (0 and 25 mg.kg-1) and organic matter in the form of sewage sludge in two levels (0 and 50 t ha-1) was carried out. Two incubation times (0 and 60 days) and three replications in a completely randomized design were mentioned. The samples were incubated for two months at temperature of 25±2 °C and soil moisture condition close to field capacity. Distribution of Cd and Ni in fractions soluble+exchangeable, organically bound, carbonate bound and residual fractions was determined by a sequential extraction method. The results illustrated that, in both soils, residual form of Ni and carbonate form of Cd were dominant and showed a significant change with sewage sludge treatment and time. Sewage sludge application increased the amount of organic and carbonate bound of Ni and Cd significantly. The proportion of organic and carbonate bond Cd and Ni was higher in soil with 33 percent lime. In contrast, in soil with 4 percent lime, the percentage of Ni and Cd in the residual fractions was higher. Residual fraction of Ni and Cd in Clay soil was significantly higher than sandy loam soil. Increasing the amount of Ni and Cd increased all fractions of these metals significantly. The organic forms of Ni and Cd decreased significantly in the course of time. In general, based on the results, it may be concluded that calcium carbonate, clay percent and sewage sludge treatment play a key role in the distribution of Ni and Cd in different fractions of soils.
  • قبادی نیا، رحیمی، فلاویا، سهرابی، پوربابایی، واسکونسلوس
    مطالعات انجام شده روی زهکشهای نخیلات آبادان نشان داد که کربنات کلسیم ترکیب شیمیایی غالب رسوب یافته در بافت پوشش های مصنوعی زهکشی بود. به منظور بررسی چگونگی رسوب کربنات کلسیم در شرایط مختلف اعم از شیمیایی، بیوشیمیایی، هوازی و بی هوازی، مطالعه ای آزمایشگاهی با استفاده از ارلن مایر روی سه نمونه مختلف ژئوتکستایل شامل دو نمونه بافته و یک نبافته انجام شد. نتایج نشان داد که فعالیت میکروارگانیسم ها در حالت هوازی موجب افزایش بی کربنات و در نتیجه قلیائیت محیط می گردد. با افزایش میزان بی کربنات و pH محیط، رسوب گذاری کربنات کلسیم تشدید می شود. نتایج همچنین نشان داد که در اثر فعالیت میکروارگانیسم ها در محیط های هوازی، بیش از 90 درصد کلسیم موجود در محیط رسوب می کند. در حالی که در شرایط هوازی شیمیایی(بدون حضور میکروارگانیسم ها) در حدود 30 درصد کلسیم موجود در محیط رسوب نموده است. بنابراین در شرایط بیوشیمیایی و در حضور میکروارگانیسمها، رسوب گذاری کربنات کلسیم تشدید می گردد. همچنین فعالیت باکتری ها در محیط، باعث تشکیل بیوفیلم شده و محیط مناسبی برای رسوب گذاری بوجود می آورد. تشدید رسوب گذاری کربنات کلسیم، موجب تشدید انسداد روز نه ها و گرفتگی ژئوتکستایل ها می گردد.
    کلید واژگان: کربنات کلسیم, ژئوتکستایل, هوازی, بی هوازی, شیمیایی, بیوشیمیایی, رسوب گذاری}
    AbstractA previous study on agricultural drains in Khuzestan province of Iran has indicated that carbonate calcium is the main component of the deposited salts in drainage envelops. To investigate the process of precipitation of carbonate calcium under different conditions including chemical, bio-chemical, aerobic and an-aerobic, a through laboratory investigation on geotextile drain envelop was conducted. The results of the studies showed that activity of the micro-organisms in aerobic conditions causes an increase in the bicarbonate content and consequently, increase in the pH of the medium. Any increase in pH would intensify the precipitation of carbonate calcium. The results also indicated that due to the activity of micro-organisms, more than 90% of existing calcium would be precipitated. While in a chemical environment, only 30% of existing calcium would precipitate. Thus, in a biochemical environment, micro-organisms would cause more calcium to be deposited. The results also indicated that the activity of the bacteria would cause formation of bio-films which in turn would provide a more suitable environment for precipitation of salts. By intensifying deposition of salts, there is higher potential for clogging of the drainage envelops including geotextile filters.
  • علی خزایی، محمدرضا مصدقی، علی اکبر محبوبی

    ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک و شرایط آزمایش بر پایداری ساختمان خاک موثرند. در این پژوهش اثر شرایط آزمایش در کنار ویژگی های ذاتی بر پایداری خاکدانه های شماری از خاک های استان همدان به کمک روش الک تر و اندازه گیری مقاومت کششی خاکدانه ها بررسی شد. از دو شاخص میانگین وزنی قطر (MWD) و مقاومت کششی (Y) خاکدانه ها برای بیان پایداری ساختمان خاک استفاده شد. در روش الک تر و با استفاده از پیش-تیمار مرطوب کردن آهسته، سه زمان متفاوت (5، 10 و 15 دقیقه) الک کردن خاکدانه ها در آب به منظور اعمال تنش های مکانیکی- آبی در نظر گرفته شد. مقاومت کششی خاکدانه ها نیز در دو شرایط رطوبتی هوا-خشک و مکش ماتریک 500kPa به روش غیرمستقیم برزیلی اندازه گیری شد. با توجه به پایداری ساختمانی نسبتا ضعیف خاک های همدان که از ویژگی های مناطق خشک و نیمه خشک است، زمان های کوتاه الک کردن خاکدانه ها برای تشخیص تغییرات پایداری ساختمان ناشی از ویژگی های ذاتی مناسب تر بود. در بین ویژگی های موثر بر MWD، بیشترین نقش مربوط به ماده آلی بود. از سه ویژگی ذاتی ماده آلی، رس و کربنات کلسیم که اثر آنها بر Y خاکدانه ها بررسی شد، تاثیر ماده آلی به مراتب بیشتر از دو ویژگی دیگر بود. بالاترین ضریب تبیین (R2) برای رابطه Y خاکدانه ها با ویژگی های ذاتی خاک های مورد بررسی در مکش ماتریک 500kPa حاصل شد. نقش ماده آلی در این خاک ها در ایجاد خاکدانه های پایدار نسبت به سایر ویژگی های خاک بیشتر قابل توجه است. نتایج این پژوهش، زمان های کوتاه الک کردن (5 دقیقه در الک تر) و مکش ماتریک 500kPa را برای اندازه گیری مقاومت کششی برای ارزیابی پایداری ساختمان خاک های استان همدان توصیه می کند.

    کلید واژگان: پایداری ساختمان خاک, الک تر, روش برزیلی, مکش ماتریک, بافت خاک, ماده آلی, کربنات کلسیم}
    A. Khazaei *, M.R. Mosaddeghi, A.A. Mahboubi

    Soil physical and chemical properties, and test conditions might affect soil structural stability. In this study, the effects of test conditions as well as intrinsic soil properties on structural stability were investigated for selected soils from Hamedan Province. Mean weight diameter (MWD) and tensile strength (Y) of aggregates were determined by wet sieving method and indirect Brazilian test, respectively. The soil samples were pre-wetted slowly to matric suction of 200 kPa before the wet sieving. The pre-wetted samples were wet-sieved for 5, 10 and 15 min in order to simulate different hydro-mechanical stresses imposed on soil structure. Tensile strength of soil aggregates were also measured at air-dry and 500 kPa matric suction conditions. Short duration shaking (i.e. 5 min) could effectively discriminate the Hamedan soils in terms of structural stability due to their fairly low aggregate stabilities. The soil organic matter content had the highest impact on MWD followed by both clay and CaCO3 content. The same was true for the Y values i.e. OM played the highest role in mechanical strength of soil aggregates. The highest coefficient of determination (R2) was obtained between Y and the intrinsic soil properties for matric suction of 500 kPa. The organic matter content had an important role in water and mechanically stable soil aggregates. The results indicated that short-duration wet sieving (i.e. 5 min) and measurements of tensile strength at matric suction of 500 kPa could be recommended for aggregate stability assessment in Hamedan soils

    Keywords: Soil structural stability, Wet sieving, Brazilian test, Matric suction, Soil texture, Organic matter, Calcium carbonate}
  • کامبیز رستمی، محمدرضا مصدقی، علی اکبر محبوبی، علی اکبر صفری سنجانی

    انتقال و پالایش باکتری های بیماری زا در محیط های متخلخل و آب های زیر زمینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در سال های اخیر بررسی عوامل موثر بر پالایش و انتقال باکتری ها مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش اثر مقادیر مختلف سولفات کلسیم و کربنات کلسیم بر جذب و پارامترهای پالایش باکتری سودوموناس فلورسنس در ستون های شنی تحت شرایط رطوبتی اشباع بررسی شد. چهار سطح صفر، 5، 10 و 20 درصد کربنات کلسیم و سه سطح صفر، 5 و 10 درصد سولفات کلسیم در مخلوط با شن (25/0-15/0 میلی متر) به عنوان تیمارهای اصلی (به صورت فاکتوریل) و در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار اعمال گردید. مخلوط های مذکور در سیلندرهای پیرکس به طول 20 و قطر 7 سانتی متر ریخته و شرایط جریان اشباع ماندگار با شدت جریان یکسان در آنها ایجاد شد. سوسپانسیون با غلظت 106 باکتری سودوموناس فلورسنس در سانتی متر مکعب (C0) به صورت تزریق پله ای روی ستون ها اعمال شد. آزمایش تا خروج زه آب از زیر ستون برابر پنج حجم آب منفذی (PV) ادامه یافت. هنگام آبشویی، غلظت باکتری (C) در زه آب با فواصل 0/25PVاندازه گیری شد. پس از پایان آبشویی، فراوانی باکتری در لایه های 5-0، 10-5، 15-10 و 20-15 سانتی متر از ستون ها نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اثر مقادیر کربنات کلسیم بر نگه داری و پالایش باکتری در لایه های 10-5 و 15-10 سانتی متری در سطح آماری 1 درصد و در لایه20-15 در سطح آماری 5 درصد معنی دار شد. هم چنین اثر مقادیر سولفات کلسیم در لایه های 15-10 و 20-15 سانتی متری در سطح آماری 5 درصد معنی دار شد. اثر متقابل سولفات کلسیم X کربنات کلسیم بر پالایش باکتری در لایه های 10-5، 15-10 و 20-15 سانتی متری در سطح آماری 1 درصد معنی دار گردید. نیمرخ غلظت باقی مانده و ضریب پالایش به خوبی نشان دهنده کاهش میزان پالایش باکتری با افزایش عمق در تیمارها بود. بنابراین می توان گفت معنی دار بودن اثر تیمارهای به کار رفته در لایه های سطحی نشان دهنده پالایش فیزیکی بیشتر در این لایه ها می باشد. بنابراین ظرفیت پالایش بالای کانی های کربناته و سولفاته می تواند از انتقال باکتری در محیط های متخلخل اشباع و به دنبال آن آلودگی آب های زیرزمینی بکاهد.

    کلید واژگان: سولفات کلسیم, کربنات کلسیم, سودوموناس فلورسنس, جریان اشباع, ضریب پالایش}
    K. Rostami *, M. R. Mosaddeghi, A. A. Mahboubi, A. A. Safari Sinegani

    Transport and filtering of pathogenic bacteria through porous media and groundwater resources are important and، therefore the effect of various factors on bacteria transport and filtering has been given a great attention nowadays. In this study، effects of calcium sulfate and carbonate on Psedomonas fluorescens filtration and filtering parameters were investigated in saturated sand columns under steady-state flow. The calcium carbonate levels included 0، 5، 10 and 20 %w/w and calcium sulfate levels consisted of 0، 5 and 10 % w/w which were thoroughly mixed with sand (0.15-0.25 mm). The experiment was considered factorial in completely randomized design with three replicates. The treated sands were poured into pyrex cylinders with length of 20 cm and diameter of 7 cm. Then، steady-state saturated flow with constant flux was applied to the columns. When the steady-state flow was established، the bacteria suspension with concentration of 106 CFU cm-3 (C0) was injected as step input into the columns. The leaching then was continued up to 5 times of pore volume (PV). The effluent concentration of the bacteria (C) was measured at 0.25 PV intervals. Then، the sand columns were divided into 0-5، 5-10، 10-15 and 15-20 cm layers in order to measure the filtered bacteria in each layer. The results showed that the effects of calcium carbonate on retaining of the bacteria in the 5-10 and 10-15 cm layers were significant at 1% level. It was significant at 5% for the 15-20 cm layer. The effect of calcium sulfate was also significant at 5% for the 10-15 cm and 15-20 cm layers. The interactive effects of treatments on bacteria adsorption was significant for the 5-10، 10-15 and 15-20 cm layers. The retained concentration profile and the filtration coefficient were significantly affected by the treatments، showing higher bacteria adsorption at lower depths and predominance of physical filtering. The results showed the high filtering capacity of carbonate and sulfate minerals which could ultimately reduce bacteria transport in saturated porous media towards groundwater resources.

    Keywords: Calcium sulfate, Calcium carbonate, Breakthrough curve, Psedomonas fluorescens, Saturated flow conditions, Filtration coefficient}
  • عبدالمجید رونقی، محمدرضا چاکرالحسینی، نجف علی کریمیان

    فسفر و آهن از عناصر غذایی ضروری گیاهانند. در خاک های آهکی ایران، به دلیل فراوانی کربنات کلسیم، و نیز پ-هاش بالا، قابلیت استفاده آهن کم می باشد. هم چنین، مصرف بیش از نیاز کودهای فسفردار ممکن است قابلیت استفاده آهن را کاهش دهد. هدف از این بررسی ارزیابی گلخانه ای تاثیر فسفر و آهن بر رشد و ترکیب شیمیایی ذرت (Zea mays L) بود. تیمارها شامل پنج سطح فسفر(صفر، 40، 80، 120 و 160 میلی گرم در کیلوگرم از منبع پتاسیم دی هیدروژن فسفات) و چهار سطح آهن (صفر، 5/2، 5 و 10 میلی گرم در کیلوگرم از مبنع سکسترین آهن) به صورت فاکتوریل، در چارچوب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار بود. گیاهان به مدت هشت هفته در یک خاک لومی سری چیتگر با نام علمی Typic Calcixerepts، thermic، carbonatic، fine-loamy رشد کردند. نتایج نشان داد که کاربرد فسفر تا سطح 80 میلی گرم در کیلوگرم سبب افزایش وزن خشک قسمت هوایی گردید. غلظت و جذب کل فسفر با مصرف فسفر افزایش، ولی با کاربرد آهن کاهش یافت. کاربرد آهن تا سطح پنج میلی گرم در کیلوگرم، وزن خشک را افزایش، ولی در سطوح بالاتر آن را کاهش داد. غلظت و جذب کل آهن با کاربرد آهن افزایش، ولی با کاربرد فسفر کاهش یافت. با مصرف فسفر، غلظت روی و مس در گیاه به طور معنی داری کاهش پیدا کرد. غلظت منگنز در سطح 40 میلی گرم فسفر در کیلوگرم افزایش، ولی در سطوح بالاتر کاهش یافت. کاربرد آهن، غلظت روی و منگنز را در قسمت هوایی ذرت کاهش داد، ولی تاثیری بر غلظت مس نداشت.

    کلید واژگان: فسفر, آهن, تغذیه گیاه, ذرت, کربنات کلسیم, پ, هاش}
    A. Ronaghi *, M. R. Chakerolhosseini, N. Karimian

    Phosphorus (P) and iron (Fe) are essential nutrients for plants. Iron availability is low in calcareous soils of Iran due to the excessive amounts of CaCO3 and high pH. Overfertilization of P fertilizers may also decrease Fe availability. The objective of this study was to evaluate the effect of P and Fe on the growth and chemical composition of corn (Zea mays L.) under greenhouse conditions. Treatments consisted of a factorial arrangement of P rates (0, 40, 80, 120 and 160 mg kg-1 as KH2PO4) and Fe rates (0, 2.5, 5 and 10 mg kg-1 as Fe EDDHA) in a completely randomized design with four replications. Plants were grown for 8 weeks in a loamy soil, calssified as Chitgar series (fine-loamy, carbonatic, thermic, Typic Calcixerepts). Results showd that P application up to 80 mg kg-1 increased corn top dry matter. Corn P concentration and total uptake increased by P application but decreased by Fe application. Application of Fe up to 5 mg kg-1 increased dry matter but decreased it at higher rates. Concentration and total uptake of Fe increased by Fe application but decreased by P application. Zinc and copper concentrations decresed significantly when P was added. Manganese concentration increased at 40 mg P kg-1 but decreased at higher rates. Iron application decreased zinc and manganese concentrations but had no effect on copper.

    Keywords: Phosphorus, Iron, Plant nutrition, Corn, Calcium carbonate, pH}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال