جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "management plan" در نشریات گروه "آب و خاک"
تکرار جستجوی کلیدواژه «management plan» در نشریات گروه «کشاورزی»-
سابقه و هدف
فرسایش خاک و رسوبدهی حوضه ها و برخی از عوامل موثر بر آن نظیر فرسایندگی و پوشش گیاهی چرخه فصلی دارند. در سطح حوضه ها، اصولا بیشترین رسوبدهی زمانی رخ می دهد که فرسایندگی بالا و پوشش خاک ضعیف باشد. بنابراین، در انتخاب برنامه های زمانی مدیریت زراعی و پوشش گیاهی در سطح حوضه ها، آگاهی از تغییرات زمانی فرسایندگی و تولید رسوب ضروری است.
مواد و روش هادو حوضه کسیلیان و لتیان به ترتیب در البرز شمالی و جنوبی انتخاب و نقشه کاربری اراضی آن ها تهیه شد. سپس منحنی تغییرات شاخص گیاهی NDVI آن ها در سه سال آبی خشک ، مرطوب و متوسط با بررسی 138 تصویر MODIS استخراج گردید. بر اساس منحنی سنجه رسوب حد وسط دسته ها و با اتکا به دبی روزانه، رسوب دهی روزانه محاسبه شد. عامل فرسایندگی باران (EI30) نیز از داده های رگبار یک دقیقه ای نزدیک ترین ایستگاه باران نگار هر حوضه برآورد شد. درنهایت، رسوب دهی و فرسایندگی هم برای سه سال منتخب و هم برای طول دوره آماری برآورد گردید. بر اساس نمودارهای ترسیم شده و ضریب همبستگی رسوبدهی با فرسایندگی و پوشش گیاهی، روابط تحلیل شد و در انتها، زمان مناسب بهره برداری برای جنگل، مرتع و گیاهان زراعی مناسب که بتواند بهترین پوشش سطح زمین در دوره های اوج خطر فرسایش را ایجاد کند پیشنهاد گردید.
یافته هادر کسیلیان، چهار کاربری جنگل (97 %)، باغ، زراعت و مرتع و در لتیان، دو کاربری مرتع (94 %) و باغ غالب هستند. متوسط NDVI کسیلیان 67/0 و لتیان 13/0 به دست آمد. در کاربری های مشابه، میانگین NDVI لتیان در مقایسه با کسیلیان تقریبا نصف و کمتر اندازه گیری شد. در هر دو حوضه، برای تمام کاربری ها، NDVI در ماه های سرد سال به کمترین حد خود می رسد. فرسایندگی، چرخه فصلی روشن و مشخصی نشان نداد که احتمالا به دلیل وقوع رگبارهای فرساینده حتی در دوره های خشک سال است. ازنظر رسوب دهی در حوضه کسیلیان، زمان اوج سه سال باهم یکسان نبود. درحالی که اوج رسوب دهی هر سه سال در حوضه لتیان بدون تفاوت بارز زمانی در محدوده اوایل اسفند تا اوایل اردیبهشت هم زمان با ذوب برف و بارش های بهاری رخ داد. در حوضه کسیلیان، بین مقادیر شاخص گیاهی و رسوب تولیدی، همبستگی منفی بالایی در هر سه سال آبی خشک (54/0-)، متوسط (45/0-) و مرطوب (85/0-) مشاهده شد. در مقابل در حوضه لتیان، بین شاخص گیاهی و مقدار رسوب تولیدی در هیچ یک از سه سال، همبستگی معنی-داری مشاهده نشد. هم چنین، هیچ گونه رابطه ای بین فرسایندگی ایستگاه ها و رسوب دهی خروجی حوضه ها مشاهده نشد. درنهایت، بر اساس چرخه زمانی رسوب دهی، بهترین زمان چرای مراتع و بهره برداری از جنگل در حوضه کسیلیان، ماه های خرداد و تیر و در حوضه لتیان، اواسط خرداد تا اواخر شهریورماه پیشنهاد شد تا کم ترین خطر فرسایش خاک را در پی داشته باشد. در حوضه لتیان به دلیل رسوب زایی بالا، باید بر تعداد دام ورودی به منطقه و رعایت ظرفیت چرا نظارت بیشتری بشود. از دیدگاه خطر فرسایش و با توجه به مراحل رشد گیاهان زراعی، سویا تابستانه، کلزا و گندم و جو گیاهانی مناسب منطقه و سویا بهاره محصولی نامناسب معرفی شد.
نتیجه گیریبرای مدیریت و حفاظت خاک و جلوگیری از تولید رسوب در هر منطقه و حوضه آبخیز، ضروری است برنامه کاشت، داشت و برداشت محصولات کشاورزی و زمان بهره برداری از مرتع و جنگل بر مبنای چرخه فرسایندگی و رسوب دهی و به گونه ای انتخاب شود که کمترین فرسایش خاک رخ دهد.
کلید واژگان: برنامه مدیریتی, تولید رسوب, سنجش از دور, شاخص گیاهی, فرسایش خاکIntroductionErosion, sediment yield (SY) as well as rainfall erosivity and vegetation cover show seasonality during a year. Basically, most SY occurs during high erosivity and poor soil cover periods. Therefore, in selecting crop and vegetation management programs at the basin level, it is necessary to underestand the temporal changes of erosivity and SY.
Materials and MethodsTwo watersheds, Kasilian in Northern Alborz and Latyan in Southern Alborz were selected and their landuse maps were extracted. Then, spatiotemporal variations of NDVI for three hydrological years including dry, normal and wet years, were derived bimonthly form MODIS data. For estimating suspended sediment, we used a combination sediment rating curve and average daily discharge records. Erosivity factor, EI30, was calculated in the nearest gauging sites for both basins based on 1-minute interval rain records. Simultaneous to the NDVI, suspended SY and rainfall erosivity were computed. Then, based on the correlation of SY with erosivity and vegetation, the relationship was analyzed and finally, the appropriate time of exploitation for forests, rangelands and suitable crops with best ground cover during the erosion risk peaks was proposed.
Results and DiscussionIn Kasilian, four main landuses were forest (97%), orchards, croplands and rangeland, and in Latyan, two landuses of rangeland (94%) and orchards were dominat. The average NDVI of Kasilian and Latyan was 0.67 was 0.13 respectively. However, the NDVI of similar landuses was measured to be about half and less in Latyan than Kasilian. For all landuses, NDVI reaches its lowest value in the colder months. Erosivity did not indicate a clear seasonal cycle, possibly due to occurring erosive storms even during the dry periods. The peaks of the SY did not occur at the same period of time in the studied years in Kasilian basin; while, for Latyan basin, the peaks were concurrent with snow melting and percipitation in the beginning of spring in all three years. In studied dry, normal and wet years, high negative correlations (-0.54, -0.45 and -0.85 respectively) were found between the NDVIs and SYs in Kasilian basin. In contrast, no significant correlation was observed between the two aforementioned factors in the studied years of Latyan basin. There was also no correlation between erosivities and basin SYs. Finally, according to the SY cycle, June and July were proposed as the best time for grazing of rangelands and exploiting the forests in Kasilian basin, and early June to September were proposed in the Latyan basin to minimize the risk of erosion. Due to the high sediment production in the Latyan basin, the number of livestock entering the area and the capacity of the grazing should be more closely monitored. From the point of view of erosion risk, summer Soybeans, Canola and Wheat and Barley, were introduced as suitable and spring Soybeans as unsuitable crops for Kasilian based on to their growth stages.
ConclusionsFor soil conservation and management and sediment yield prevention, it is essential agricultural products and the time of exploitation of rangelands and forests be planned and managed based on the erosivity and sediment yield cycles in a way to limit soil erosion.
Keywords: Management plan, Remote sensing, Seasonality, Sediment yield, Vegetation index -
بیابانزایی یکی از بزرگترین چالش های زیستمحیطی زمان حال به شمار میرود. هدف از این تحقیق ارائه برنامه مدیریت بیابانزایی بر اساس نقشه ریسک بیابانزایی میباشد. بعد از اینکه نقشه واحدهای کاری (رخساره ژئومورفولوژی) منطقه سبزوار تهیه گردید، در هر یک از آنها ارزشدهی بر اساس مدل MICD صورت گرفت و نقشه خطر بیابانزایی تهیه شد. از ضرب کلاس های خطر بیابانزایی (H) در کلاس های عناصر در معرض خطر (E) و کلاس درجه آسیب پذیری عناصر (V) عدد ریسک برای هر واحد کاری محاسبه شد که از کلاسبندی این اعداد، کلاس های ریسک (R) بدست آمد. سپس در هر واحد کاری، با استفاده از کلاسهای ریسک، شرایط منطقه و شاخصهای مهم بیابانزایی، راهکارها و برنامه های مدیریتی بیابان زایی ارائه شد. این راهکارها در قالب 4 راهبرد و 10برنامه مدیریت خطر بیابانزایی معرفی و نقشه برنامه مدیریتی برای منطقه سبزوار تهیه گردید. نتایج نشان داد که بیشترین (44/37 درصد) و کمترین (08/0 درصد) سطح منطقه مورد مطالعه را به ترتیب کلاس IIb و کلاس IIIc به خود اختصاص داده است. کلاس IIb دشت های رسی، مخروط افکنه ها و قسمت بزرگی از تپه های ماسه ای ارگ خارتوران را پوشش داد. شاخص های موثر در بیابانزایی این طبقه (IIb)، در اراضی با کاربری مراتع: پوشش گیاهی موثر در خاک و مقاومت فشاری خاک در شرایط خشک و در اراضی فاقد کاربری: آثار بادساییدگی خاک و آثار انباشت خاک بودند. با توجه به شاخصهای موثر در بیابان-زایی منطقه، برای کلاس IIb برنامه های مدیریتی چون بوته کاری، احیاء رویشگاه ها و احداث بادشکن پیشنهاد شد.
کلید واژگان: شدت خطر بیابانزایی, مدل MICD, ریسک, برنامه مدیریتی, منطقه سبزوارDesertification is one of the greatest environmental challenges at the present time. The aim of this research، the presentation of desertification management plan is based on desertification risk map. Once produced، the work-unit map (geomorphological facies) of Sabzevar،a scoring process in each unit according to the MICD model and the desertification hazard map was done. The risk number was defined for each work-unit by multiplying desertification hazard classes to elements at risk and vulnerability of the elements at risk which obtained risk classes by classification of risk number. Then، management strategies and schedules were defined on the basis of the risk classes، field’s characteristics and important desertification indices in each work unit. These strategies introduced in the frame of 4 strategy and 10 desertification management plans and prepared the map of desertification management plan for Sabzevar. The results showed that: The largest share of the area (i. e. 37. 44%) and the smallest (i. e. 0. 08%) were devoted to the classes of IIb and IIIc respectively. The IIb class covered mostly clay pans، alluvial fans and also enclosed a large proportion of the Erg-e-Khartouran sand dunes. The effective indices in desertification of the IIb class were effective vegetation cover in soil and soil’s pressure resistance in arid conditions in the rangeland category and were soil surface traces of wind abrasion and sand accumulation in the areas of lack of land-use. According to the effective desertification indices in the area for the IIb class، it was proposed a managerial plan such as planting shrubs، revitalizing the vegetation stand and establishing wind breaks.Keywords: Desertification hazard intensity, MICD model, Risk, Management plan, Sabzevar region
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.