جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "geographic information system (gis)" در نشریات گروه "اکولوژی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «geographic information system (gis)» در نشریات گروه «کشاورزی»-
این مطالعه با هدف ارزیابی زراعی- بوم شناختی اراضی شهرستان بهشهر (بخش یانه سر) جهت کشت عدس (Lens culinaris Medik.) با استفاده تحلیل های مکانی سامانه اطلاعات جغرافیایی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در سال 1400- 1401 انجام شد . برای این منظور، از متغییرهای اقلیمی (دماهای کمینه، بیشینه، متوسط و بارش سالانه)، توپوگرافی (شیب، جهت و ارتفاع از سطح دریا) و خصوصیات خاک (بافت ، وزن مخصوص ظاهری ، پتاسیم، فسفر، نیتروژن، مس، منگنز، آهن، آهک، ماده آلی، هدایت الکتریکی و اسیدیته) استفاده شد. نقشه های موضوعی هر یک از متغیرها با مدل های مختلف موجود در ArcGIS 10.8 تهیه شد. سپس با اختصاص وزن های فرآیند تحلیل سلسله مراتبی AHP روی هم گذاری شدند. نقشه نهایی با ارزش های بسیار مستعد، مستعد، نیمه مستعد و غیرمستعد در چهار کلاس طبقه بندی شد. براساس نتایج به دست آمده در نقشه نهایی استعدادسنجی، بخش هایی از شمال و مرکز محدوده مورد مطالعه از مطلوبیت عوامل محیطی برخوردار بودند، اما قسمت هایی از شمال غرب و مرکز و جنوب منطقه در پهنه غیرمستعد قرار گرفتند. مناطق بسیار مستعد برای کشت گیاه عدس با 52/12 درصد در قسمت شمالی منطقه براساس مطلوبیت عوامل اقلیمی، خاک و توپوگرافی کمترین مساحت را داشتند. در مجموع، دو پهنه بسیار مستعد و مستعد 97/56 درصد منطقه را شامل شدند. از طرفی، پهنه های نیمه مستعد و غیرمستعد 03/43 درصد از کل مساحت منطقه را به خود اختصاص دادند. مناطقی در شمال غرب، مرکز و قسمت هایی از جنوب غرب برای کشت عدس نیمه مستعد یا غیرمستعد تعیین شدند. از دلایل اصلی این نتیجه می توان به کمبود برخی متغییرهای خاکی مانند ماده آلی و شرایط نامناسب اقلیمی از جمله کمبود بارش و نیز توپوگرافی (شیب و جهت جغرافیایی) نام برد.
کلید واژگان: استعدادسنجی اراضی, سامانه اطلاعات جغرافیایی, فرآیند تحلیل سلسله مراتبیAgroecology journal, Volume:16 Issue: 3, 2025, PP 553 -568IntroductionAgriculture is one of the most important economic sectors of the country, and it plays a vital role in achieving sustainable development, which requires the use of scientific principles and methods and the recognition of environmental capabilities. In this regard, there is a close relationship between agricultural development and environmental resources. In recent years, the level of agricultural land has decreased, and this decrease in land suitable for agricultural production can be attributed to the lack of optimal land use, which has directly affected the ability to produce food on a large scale and seriously affected food security. However, in many cases, agricultural systems have low production, which is related to management issues. Also, the climatic capabilities of the regions are sometimes effective as a limiting factor in crop production. Based on this, it is very important to identify the capabilities of the land before the performance of various activities such as agriculture. This study was carried out with the aim of agroecological evaluation of lands in Behshahr County (Yane-Sar region) for lentil cultivation using spatial analysis of geographical information system (GIS) and analysis hierarchy process (AHP) in 2021-2022.
Materials and MethodsThis research was carried out in the agricultural lands of the Yane-sar district of Behshahr county in Mazandaran province from 2021 to 2022. In order to prepare digital maps of soil characteristics of agricultural lands, agricultural soil samples were taken after the harvest in the summer of 2021. In this research, climatic variables (minimum, maximum, average temperatures and annual precipitation), topography (slope, aspect, and elevation above sea level), and soil characteristics (texture, K, P, Cu, Mn, N, Fe, TNV, organic matter, EC, pH) were used. Thematic maps for each variable were created using various models in ArcGIS 10.8 and then overlaid with AHP weights. The final map was classified into four categories: high suitability, suitability, semi-suitability, and non-suitability.
Results and DiscussionThe results showed that the range of electrical conductivity (EC) in the soil of agricultural lands of the study area was between 0.84-2.63 dS m-1. According to its distribution, most of it is located in the northwest and southeast of the region, and its lowest value is located in the central and northern regions. Also, the results showed that the distribution of soil organic matter (OM) is between 0.35-7.22 percent. The central and southern areas of this region had the minimum percentage of organic matter. The results showed that the most suitable areas for lentil cultivation are located in the northern, central, and southern parts of the region. In general, two classes of high suitability and suitability comprise about 56.97% of the area. One of the main reasons for this result was the suitable soil fertility, rainfall, and topographical conditions. Zones with semi-suitability and non-suitability cultivation potential were also included in 43.03% of the region's area. The results showed that the northwest, parts of the centre, and parts of the southwest were located in the semi-suitability class for lentil cultivation.
Conclusion :
Considering various factors to determine the suitable lands for lentil cultivation, it was found that most of the agricultural lands in the studied region were in zones of high suitability for lentil cultivation. Also, in the semi-suitability and non-suitability classes, low nitrogen amount in parts of the centre, high humidity and rainfall in the west of the region, high phosphorus amounts in parts of the central and northwest regions, the inappropriate texture in some fields and low rainfall were determined as limiting factors for the growth of lentil.
Keywords: Analysis Hierarchy Process (AHP), Geographic Information System (GIS), Land Use Suitability -
تغییرات اقلیمی در سال های اخیر به دلیل افزایش هرچه بیشتر گازهای گلخانه ای بیشتر از گذشته مشهود است. بنابراین، پیش بینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی جهت اطلاع از میزان تغییرات آن ها و در نظر گرفتن تمهیدات لازم به منظور تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات اقلیمی بیش از قبل مورد توجه است. راهکار پیش بینی تغییرات اقلیمی در مقیاس محلی استفاده از مدل های ریز مقیاس نمایی است. مدل هایی چون SDSM و Lars-WG مثال هایی از این ریز مقیاس نماها می باشند که در این مطالعه به آن پرداخته شده است. از آنجا که تغییر اقلیم شرایط کشت گیاه کلزا (Brassica napus L.) که یکی از گیاهان راهبردی و ارزشمند در ایران است را نیز دستخوش تغییر خواهد کرد، بنابراین انجام پژوهشی جهت مدیریت هرچه بهتر تولید این محصول در شرایط تغییر اقلیم، ضروری به نظر می رسد. در این تحقیق، با استفاده از مدل های پیشبینی دما و بارش و بهره گیری از ابزارهایی چون سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) و فرایند تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی (AHP)به پهنه بندی زراعی گیاه کلزا بر اساس شرایط پیش بینی شده برای سال 2050 میلادی در استان مازندران پرداخته شده است. در این تحقیق از داده های 37 ایستگاه هواشناسی و سینوپتیک استفاده شد و به تولید داده های اقلیمی (دماهای اصلی و بارش) در سه سناریوی RCP (2.6, 4.5, 8.5) پرداخته شد. مقایسه مدل های پیش بینی تغییر اقلیم نشان داد که مدل SDSM در پیشبینی دماهای اصلی موفق تر بوده است، اما برای پیش بینی میزان بارش مدلLars-WG عملکرد بهتری داشت. خروجی نقشه تناسب اراضی نشان داد که تغییر متغیرهای اقلیمی در آینده موجب تغییر در تناسب اراضی زراعی خواهد شد. همچنین با اجرای سناریوی تغییر اقلیم، پراکندگی مکانی و مساحت طبقات مختلف کمی دچار تغییر شد، بهگونه ای که با اجرای سناریوی RCP 2.6 مساحت اراضی طبقه خیلی مناسب افزایش یافته و گسترش آن به سمت مرکز استان بوده است. در سناریو های RCP 8.5 و RCP 4.5 اراضی با طبقه تناسب خیلی مناسب وجود نخواهد داشت و به سمت طبقات با تناسب ضعیف سوق داده خواهند شد. به طور کلی، در سناریوی خوش بینانه تناسب اراضی برای کشت کلزا شرایط بهتر و پهنه وسیع تری خواهد یافت و در سناریوهای دیگر شرایط برای کشت کلزا در اراضی مازندران نسبت به زمان حال ضعیف تر خواهد شد و این کاهش کیفیت در اراضی غربی و جنوبی استان مشهودتر است. بنابراین، راهکارهایی چون استفاده از ارقام سازگارتر و تغییر در مدیریت زراعی در رویارویی با شرایط جدید در این مناطق باید مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: بارش, پهنهبندی, دما, سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)Agroecology journal, Volume:15 Issue: 4, 2024, PP 843 -862IntroductionIn recent years, the heightened concentration of greenhouse gases has brought increased attention to the pressing issue of climate change. Therefore, monitoring climatic variables to prevent the adverse effects of climate change is more important than ever. In the pursuit of long-term climatic forecasting and the assessment of their evolving patterns, various international scientific societies have concentrated their efforts on understanding the extent of climate change and devising measures to counter its adverse effects. The development of general circulation models of the atmosphere (GCM) has been a significant stride in this direction. However, GCMs may lack precision in predicting minor changes at a local scale. To address this limitation, the utilization of downscaling models such as SDSM and Lars_WG (that were used here) becomes imperative. These models serve as essential tools for simulating the viability of cultivating agricultural species in the future, especially when considering localized impacts. Because climate change will probably change the conditions for growing canola, as one of the strategic and prominent crops in Iran, studying the effects of this worldwide event on the canola-grown fields in the future is needed.
Materials and MethodsIn this research, using temperature and precipitation forecasting models along with GIS functions and hierarchical analysis process (AHP), canola suitability classes for 2050 were determined in Mazandaran Province. For this, 37 meteorological and synoptic stations were involved, and climatic data (including temperatures and precipitation) were generated under three RCP scenarios (2.6, 4.5, 8.5). In this study, we utilized two general circulation models (Can-ESM2 and HadGEM2-ES) that had been recommended for application in the study area.
Results and DiscussionA comparison of the involved models showed that the SDSM model was superior in predicting temperature, while the Lars-WG model performed better in predicting precipitation. The results for the land suitability revealed that the changes in climatic variables in the future would lead to changing the suitability of agricultural lands for growing canola. The examination of temperature change maps in the investigated region revealed that both minimum and maximum temperature variables are poised to rise under climate change scenarios, with a more pronounced increase anticipated in maximum temperatures. The findings indicate that the projected temperature increase in the future will establish more conducive conditions for canola cultivation. Additionally, precipitation patterns exhibit an increase in both RCP 2.6 and 4 scenarios, with a more substantial rise in the RCP 2.6 scenario. Conversely, the RCP 8.5 scenario predicts a decline in precipitation levels. Top of Form
Also, considering the climate change scenarios, the spatial distribution and the area of each suitability class changed slightly, so the high-suitable class will extend under RCP2.6, especially toward the center parts of the study area. Under RCP 8.5 and RCP 4.5 scenarios, not only suitable lands were not considerable, but also the less suitable land extended to the southern and western parts of the study area.ConclusionThe output of the land suitability maps showed that climate change would change the suitability of the studied agricultural lands in the future. Also, with the implementation of the climate change scenarios, the area and geographical distribution of detected classes will change. In general, in the optimistic scenario, the lands will be more appropriate for canola cultivation and will cover a wider area. In other scenarios, the conditions for canola cultivation in the lands of Mazandaran will be more unsuitable compared to the present, and the decrease in the level of suitability will be more evident in the western and southern lands of the province. Therefore, solutions such as the use of more compatible cultivars and changes in agricultural management in facing new conditions in these areas should be considered. The outcomes of these studies offer practical insights for shaping regional planting strategies, aiding decisions on crop inclusion or exclusion, and informing the overall design of agricultural patterns in the area
Keywords: Geographic Information System (GIS), Precipitation, temperature, zoning -
در مورد جنگل های مانگرو، شناخت عوامل محیطی موثر بر این اکوسیستم ها نخستین گام در مدیریت پایدار آنها است. در این پژوهش ساختار زهکشی حوزه های آبخیز از مدل رقومی ارتفاع (DEM) با اندازه سلول 30 متر استخراج شد و 81 حوزه در خط ساحلی استان هرمزگان شناسایی و تفکیک شد. سپس 22 متغیر مورفولوژیک هر یک از حوزه ها با استفاده از روش های محاسباتی و امکانات نرم افزارهای سیستم اطلاعات جغرافیایی استخراج شد. در مرحله بعد روش تحلیل مولفه های اصلی (PCA) برای کاهش تعداد متغیرها و شناسایی مهم ترین عوامل دارای همبستگی با شکل گیری جنگل های مانگرو استفاده شد. بر اساس نتایج تحلیل مولفه های اصلی، شش ویژگی حوزه های آبخیز به عنوان متغیر مستقل شناسایی و به مدل رگرسیون وارد شدند. نتایج نشان داد 93/21 درصد از واریانس متغیر وابسته توسط شش متغیر قطر دایره معادل، زمان تمرکز کرپیچ، ضریب هورتون، ضریب گراویلیوس و ارتفاع بیشینه حوزه و طول آبراهه اصلی، تبیین شده است. قطر دایره معادل نخستین عامل موثر و دارای رابطه مستقیم بود در حالیکه زمان تمرکز کرپیچ و ضریب گراویلیوس یا فشردگی نیز از جمله عوامل بسیار مهم با اثر معکوس بر حضور و مساحت جنگل های مانگرو در پایین دست ارزیابی شدند. به طور کلی نتایج این تحقیق نشان دهنده وجود روابط قوی سیستمی بین حوزه های آبخیز بالادست و اکوسیستم های ساحلی و جنگل های مانگرو پایین دست بوده و در مدیریت و حفاظت این اکوسیستم ها باید به خصوصیات حوزه آبخیز بالادست توجه شود.
کلید واژگان: اکوسیستم ساحلی, تحلیل مولفه های اصلی, سیستم اطلاعات جغرافیایی, رگرسیون چند متغیره, فرآیند رسوبیDespite the importance of mangrove forests, mismanagement and insufficient knowledge about the environmental factors affecting these ecosystems is the first step in their sustainable management. In this research we extracted the drainage structure of watersheds from the digital elevation model (DEM) by 30 meters cell size and the 81 basins on the coastline of Hormozgan province were identified and partitioned. Then 22 morphological variables for each watershed were calculated using computational methods and geographic information system software features. In the next step, the principal component analysis (PCA) used for dimension reduction and feature selection to investigate the correlation between the formation of mangrove forests and upland watersheds characteristics. Based on principal components analysis results six watershed variables identified as independent variables and entered to the regression model. The results showed 93.21% of the variance of the dependent variables explained by these six variables which including: equivalent circle diameter, time of concentration (Kirpich method), Horton coefficient, the maximum elevation and the main stream variables. The equivalent circle diameter was the first effective factor and had a direct relationship while the Kirpich time of Concentration and Gravelius or compactness coefficient were also considered as very important factors with an inverse effect on the presence and area of mangrove forests downstream. Generally, the results of this study indicated a strong systemic relationship between upstream watersheds and coastal and downstream mangrove ecosystems, and in the management and protection of these ecosystems, the characteristics of the upstream watershed should be considered.
Keywords: Coastal Ecosystem, Principal Components Analysis (PCA), Geographic Information System (GIS), Multivariate Regression, Sedimentary Process -
با افزایش جمعیت و افزایش تولید پسماند، لزوم توجه به تعیین محل دفن مناسب پسماندها افزایش یافته است. از این رو لزوم برنامه ریزی برای تعیین مکان مناسب برای دفن بهداشتی پسماند بسیار مهم و حایز اهمیت است. استفاده از ابزارهای سیستم اطلاعات جغرافیایی و تحلیل سلسله مراتبی از موثرترین ابزارها برای انتخاب محل دفن پسماند هستند. هدف از این پژوهش مکانیابی محل مناسب دفن پسماند در شهرستان صحنه است. در این پژوهش برای تعیین محل دفن پسماند از معیارهای شیب، فاصله از رودخانه، کاربری اراضی، فاصله از جاده، فاصله از گسل استفاده شده است. به منظور مکانیابی محل دفن پسماند از سیستم اطلاعات جرافیایی (GIS) برای استخراج و پردازش های لازم، و از تحلیل سلسله مراتبی (AHP) برای سنجش معیارها استفاده شده است. وزن نهایی در تحلیل سلسله مراتبی بالاترین امتیاز به فاصله از جاده ها و کمترین امتیاز به فاصله از رودخانه اختصاص داده می شود. بر اساس یافته های این پژوهش، مکان های دفن پسماند در منطقه مورد مطالعه را به پنج طبقه، طبقه بندی شد. مناطق بسیار مناسب برای دفن پسماند دارای شرایط شیب کمتر از 20 درصد، فاصله از جاده ها بین 1000 تا 20000 متر، فاصله از رودخانه بیشتر از 6000 متر، فاصله از گسل بیشتر از 7000 متر و کاربری اراضی بیرون زدگی سنگی می باشند و با مساحت 8139/79 هکتار و 5/59 درصد دارای اولویت بیشتری برای دفن پسماند با رعایت معیارها و قوانین بهداشتی و محیط زیستی را دارا هستند. همچنین تجزیه وتحلیل نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که محدوده های تعیین شده برای دفن مناسب پسماند، مطلوبیت بالایی دارند.کلید واژگان: مکانیابی, دفن پسماند, شهرستان صحنه, تحلیل سلسله مراتبی, سیستم اطلاعات جغرافیاییWith increasing population growth and increasing waste production, the need to determine the appropriate landfill for waste has increased. Therefore, the need for planning to determine the appropriate location for sanitary landfill is very important and menstrual. The use of Geographic Information System (GIS) tools and Analytic Hierarchy Process (AHP) are one of the most effective tools for selecting landfills. The purpose of this study is to locate the suitable landfill for Sahneh County. In this research, slope, distance from river, land use, distance from road, distance from fault have been used to determine the landfill. In order to locating the landfill GIS for extraction and necessary processing and from hierarchical analysis (AHP) used to measure criteria. The final weight in Analytic Hierarchy Process is given the highest score to the distance of the roads and the lowest score to the distance from the river. Based on the findings of this study, landfills in the study area can be classified into five categories. Very suitable areas for landfilling are> 20% slope, distance from roads 10000-20000 meters, distance River <6000 m, distance from fault <7000 m, land use of rocky outcrops with an area of 8139.79 hectares and 59.5% have a higher priority for landfilling in compliance with health and environmental standards and laws. Also, the analysis of the results of this study shows that areas designated for suitable landfill have highly desirable.Keywords: Sahneh county, geographic information system (GIS), Analytic hierarchy process (AHP), Landfill, Locating
-
تحلیل خلا عملکرد یک روش کمی برای افزایش احتمالی ظرفیت تولید گیاهان زراعی در یک ناحیه مشخص می باشد و یکی از مهم ترین بخش های طراحی راهبردهای تامین غذا در مقیاس منطقه ای، ملی و جهانی است. در این راستا، با استفاده از مدل شبیهسازی SSM-iCrop2 مقدار عملکرد پتانسیل سیب زمینی (Solanum tuberosum L.) برآورد شد و سپس با استفاده از نرم افزار GIS و به کمک دو روش گیگا و درون یابی مقادیر عملکرد پتانسیل، عملکرد واقعی، خلا عملکرد برای استان گلستان محاسبه گردید. نتایج نشان داد که عملکرد واقعی استان گلستان (میانگین 10 ساله مورد بررسی) براساس گزارش جهاد کشاورزی معادل 22 تن در هکتار می باشد. همچنین عملکرد واقعی محاسبه شده براساس روش گیگا معادل 20 تن در هکتار و براساس روش درون یابی نیز 22 تن در هکتار به دست آمد. حداکثر عملکرد غده گزارش شده توسط کشاورزان 55 تن بوده است که بر این اساس مقدار عملکرد پتانسیل شبیه سازی شده ارزیابی گردید. در روش گیگا 52 تن در هکتار و در روش درون یابی 42 تن در هکتار به دست آمد. که این امر نشان ار دقت بالای روش گیگا در تخمین عملکرد پتانسیل دارد. مقدار خلا عملکرد و عملکرد نسبی مشاهده شده برابر با 33 تن در هکتار و 40 درصد، برای روش گیگا معادل 33 تن در هکتار و 38 درصد و در روش درون یابی برابر با20 تن در هکتار و 52 درصد به دست آمد. با مقایسه دو روش درون یابی و گیگا، می توان نتیجه گرفت هر دو روش، تخمین نسبتا خوبی از مقدار عملکرد واقعی داشتند، ولی روش گیگا عملکرد پتانسیل را بهتر از روش درون یابی پیش بینی کرد. براساس داده های مورد نیاز اجرای مدل در سطح ملی، قابلیت مقایسه نتایج با تحقیقات صورت گرفته در اقلیم های مشابه در سراسر دنیا، تخمین عملکرد پتانسیل براساس مناطق عمده کاشت محصولات، روش گیگا به عنوان روش برتر می تواند برای تخمین خلا عملکرد در سطح کشور و برای سایر محصولات نیز مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: امنیت غذایی, سامانه اطلاعات جغرافیایی GIS)), عملکرد پتانسیلAgroecology journal, Volume:12 Issue: 4, 2021, PP 613 -633IntroductionPotato (Solanum tuberosum L.) accounts for the largest share in production of food products after wheat, rice and corn, which plays an important role in the nutrition and food basket of the world. Currently, the issue of food security and supplying is very important in different parts of the world and thus prediction of its demand that is increasing. Also, growing population will intensify this issue too. A key strategy to overcome the nutritional challenge of the growing population of the world is eliminating the gap between the current achievement in farms and the yield which can be achieved by using the best cultivars compatible with the environment and the best water, soil and plant management methods.
Martials and MethodsIn this study, potential yield of potato was estimated using the SSM-iCrop2. then the production and yield gap of potato were investigated with two methods of Global Yield Gap Atlas (GYGA) and Arc GIS software by interpolation method for Golestan province. For this aim, the information of potato cultivation management in the province level and the daily data of 23 synoptic weather station as well as their soil data were used. Meanwhile, potential yield gap analysis protocol (GYGA protocol) was used to identify the main weather stations named reference weather stations (RWSs) and climates where potato is planted in Golestan province. Potential yield of potato was estimated within the area covered by each RWS, and then scaled up to the province level. In order to implement the interpolation method in ArcGIS software, initially, potential yield of 23 stations in the Golestan province was estimated. Afterwards, the potential and actual yield in the whole province was estimated using Kriging and IDW methods, respectively.
Results and DiscussionsAccording to the Agricultural Jihad Report, the actual yield of Golestan province (a ten-year average) was reported as 22 t.ha-1, while the actual yield calculated based on the interpolation method was estimated equal to 22 t.ha-1. However, the actual yield calculated using the global yield gap atlas (GYGA) method was estimated as 20 t.ha-1. Heigh yield of potato in the province was reported by farmers up to 55 tons, which was considered as potential in the province to be compared with GYGA and interpolation methods, so that in the GYGA method, 52 t.ha-1 and in the interpolation method, finding was 42 t.ha-1. yield gap and relative yield in the GYGA method (33 t.ha-1 and 38 percent), and interpolation (20 t.ha-1 and 52 percent) were obtained. Also, in GYGA method, the values were estimated using only two stations, but in the interpolation method the province's yield was estimated using 23 stations and daily meteorological data. The GYGA protocol is a bottom-up approach used by Hochman et al. (2016) to assess the variation of national yield from climatic zoning to analyze similar agro-cluster groups. So far, several studies have been done using this protocol. Gobbett et al. (2017) showed that wheat lands in Australia are located in six key climatic regions. They selected 22 reference stations in this area and calculated the limited water potential yield using the APSIM model (for the years of 1996 to 2010).
ConclusionThe results showed that both Global yield gap Atlas (GYGA) and interpolation method had accurate estimation of actual and potential production and yield, but those values obtained using statistics and 23 weather stations in the interpolation method, and using just 2 weather station (Hashemabad and Gorgan stations) in the Global Atlas method. As previously mentioned, the GYGA method is designed to estimate the yield gap at the national level, which can calculate the potential yield, production, and yield gap in a wide range even with the least amount of information. One of the advantages of GYGA protocol is that the results obtained at any point in the world are comparable to other areas and cultivations of that particular product. Based on the comparison made in this study, it was concluded that the Global yield gap Atlas method should be used to estimate the yield of the country.
Keywords: Food security, Geographic Information System (GIS), Potential yield -
Aims
Water quality is an important factor in determining groundwater uses. An effort has been made to determine the groundwater quality of the Yazd-Ardakan aquifer. This research was conducted to fill the research gap in aquifer quality in the study area and make a comprehensive evaluation of the study aquifer using different water quality indices. The results can be used for decision-makers better to understand the water quality situation in the area.
Materials & MethodsIn order to carry out this study, the Ryznar Stability Index (RSI), Langelier saturation index (LSI), Larson–Skold index (LS), and Puckorius scaling index (PSI) were considered to determine groundwater quality for industrial use. Also, the drinking water quality index (WQI) and FAO water quality index (FWQI); and irrigation water quality index (IWQI) were employed to categorize water suitability for drinking and irrigation uses. Finally, the spatial distribution of water quality parameters was assessed.
FindingsThis study showed that the study aquifer is less corrosive based on PSI, significant, and heavy corrosive, according to LI. Also, results of the aquifer classification based on WQI indicated that about 45% of the aquifer is categorized as poor, very poor, and undesirable for drinking purposes. Finally, IWQI showed that %2.8 of the aquifer is categorized as “non-restriction” class and %4.1 as a “severe restriction” class for irrigation.
ConclusionTherefore, it could be concluded that Yazd-Ardakan aquifer water quality is exacerbating. Consequently, the water quality and water treatments should be taken into account to mitigate the exacerbating trend of the Yazd-Ardakan aquifer.
Keywords: Agriculture, Aquifer, Geographic Information System (GIS), Water Quality -
مجله اکو هیدرولوژی، سال پنجم شماره 4 (زمستان 1397)، صص 1335 -1344رشد فزاینده جمعیت طی دهههای اخیر و در پی آن نیاز به مواد غذایی، بشر را بر آن داشته است تا زمینهای بیشتری را به منظور کشت و زرع به کار گیرد. این زمینها به آب نیاز دارند که این امر بیشتر بهوسیله کنترل آبهای جاری رودخانهها با احداث سدها میسر میشود. یافتن زمین های مناسب برای اهداف کشاورزی به گونه ای که هم دارای شرایط مناسب برای کشت و زرع بوده و هم آب مورد نیاز آن از روش های مختلف نظیر کنترل آب های سطحی (سدسازی) و زیرزمینی (حفر چاه و...) قابل تامین باشد، همواره مورد توجه کارشناسان بوده است. در پژوهش حاضر امکانسنجی وجود اراضی کشاورزی مناسب در بالادست سد ژاوه کردستان بررسی شده است. بر این اساس، با فرض پمپاژ آب با هد های مختلف از ایستگاه پمپاژ موجود در مخزن سد و با درنظرگرفتن فاکتورهای مختلف (شیب زمین، ارتفاع پمپاژ، فاصله و کاربری اراضی)، مکان یابی انجام شده است. با روی هم گذاری نقشه های فاکتور و وزن دهی مناسب به هر یک از آنها در محیط GIS، محدوده های مناسب بر اساس فاکتورهای تعریف شده، به دست آمده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد با افزایش دو برابری ارتفاع پمپاژ، سطح محدوده منتخب نیز تقریبا دو برابر می شود، در حالی که با افزایش چهاربرابری ارتفاع پمپاژ، سطح محدوده منتخب حدود شش برابر افزایش می یابد. شایان یادآوری است که در مطالعه حاضر صحت سنجی محدوده های انتخاب شده با استفاده از تصاویر ماهواره ای انجام شده است.کلید واژگان: اراضی کشاورزی, سد ژاوه, سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS), مکان یابیPopulation growth over the last decades and consequently the need for food, have led humans to dominate more cultivated land. Inevitably, these lands require water, which can be possible by controlling the rivers water by constructing dams. Finding suitable land for agricultural purposes in a way that suitable conditions for cultivation and also water required for it can be provided by various methods such as controlling surface water (dam) and underground water (well drilling, etc.) It has always been the attention of experts. In this study, the feasibility of suitable agricultural lands in the upstream of the Javeh dam has been investigated. Accordingly, by assuming pumping water with different heads from the pumping station in the dam reservoir, taking into account different factors (slope, head, distance and land use), the site selection has been carried out. Spatial analysis was performed using ArcGIS software. By overlapping the factor maps and weighting each one of them, the appropriate ranges are derived based on the defined factors. The results show that by increasing the head twofold, the area of the selected range is almost doubled, while by increasing the head fourfold , the area of the selected range increases about six times. It should be noted that in this study, verification of the selected areas has done by using satellite images.Keywords: Javeh Dam, Site selection, Agricultural Land, geographic Information System (GIS)
-
کشاورزی دقیق با به کارگیری فناوری های نوین، امکان ارزیابی تغییرپذیری مکانی عامل های تاثیرگذار در تولید گیاهی مانند، عناصر غذایی و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک را با دقت زیاد فراهم می آورد. هدف از این تحقیق تهیه نقشه رقومی متغیرهای اساسی گیاه و خاک موثر بر عملکرد زیتون بوده، که درنتیجه آن مدیریت دقیق و ویژه باغ های زیتون تحقق یابدبه این منظور، دو باغ زیتون به مساحت ده و شش هکتار در سال 1393 و 1394در منطقه طارم استان زنجان انتخاب و 65 نمونه گیاه و خاک (از هر هکتار 4 نمونه) پس از طراحی یک الگوی شطرنجی سیستماتیک 49 در 49 متر در باغ ها، از محل تقاطع خطوط شطرنجی جمع آوری شدند. در نمونه های گیاه، عناصر پرمصرف (اصلی) و کم مصرف (ریزمغذی) و در نمونه های خاک، متغیرهای فیزیکی شامل: درصد شن، سیلت و رس بافت خاک، و شیمیایی شامل: هدایت الکتریکی، pH، آهک، کربن آلی، فسفر قابل جذب، پتاسیم قابل جذب، اندازه گیری شدند. افزون بر آن، درصد تشکیل میوه با شمارش شمار گل و میوه، در هر دو سال محاسبه شد. با استفاده از آماره های همبستگی و رگرسیون گام به گام، رابطه بین متغیرهای گیاه و خاک با عملکرد تعیین شدند. نقشه درون یابی هر یک از متغیرهای مورد نظر با استفاده از نرم افزار ArcGISو روش وزن دهی عکس فاصله، تهیه شد. بنابرنتایج به دست آمده در این تحقیق و بر پایه مدل های برازش داده شده با استفاده از رگرسیون گام به گام، نیتروژن و پتاسیم برگ در مجموع 6/94 درصد و سیلت 9/93 درصد از تغییرپذیری ها در درصد تشکیل میوه را توجیه کردند. در مجموع، علل اصلی کاهش درصد تشکیل میوه،کمبود عناصر عذایی نیتروژن و پتاسیم در گیاه، بالا بودن سیلت، کم بودن فسفر قابل جذب، بالا بودن نسبت جذب سدیم، بالا بودن درصد مواد حنثی شونده و هدایت الکتریکی (شوری) خاک بود.نقشه های درونیابی نشان داد که الگوی پراکنش مکانی درصد تشکیل میوه در سطح باغ ها، با متغیرهای محدود کننده عملکرد، به صورت معکوس همخوانی داشت.کلید واژگان: کشاورزی دقیق, سامانه های اطلاعات جغرافیایی, تشکیل میوه, عناصر غذایی, خاکApplication of new techniques in precision farming for the determination of soil and plant spatial variability in such matters as soil nutrients, soil physical and chemical properties have received great attention. This study was carried out in order to map the spatial variability of essential plant and soil variables associated with olive yield, through generating maps that can be used in site-specific crop management (SSCM). For this purpose, two orchards with optimum and low yields were selected in the Tarom region of Zanjan province and 65 soil and plant samples were taken during 2014-2015 on a 49-m systematic sampling grid corresponding to a density of four soil samples per ha. All the samples were analyzed using appropriate laboratory methods. In addition, the percentage of fruit set in both years was calculated by counting the number of flowers and fruits. An interpolation map of each variable was created by the inverse distance weighted (IDW) method using ArcGIS. The results showed that nitrogen and potassium accounted for 94.6% of fruit set variations and silt accounted for 93.9%, according to the fitted models using the stepwise regression method. In addition, nitrogen and potassium accounted for 94.6% and silt for 93.9% of the fruit set variations. In aggregate, the main reasons for the differences in fruit set in the olive orchards were including nitrogen and potassium deficiency, high silt, deficiency in available phosphorous, high SAR, TNV and EC. Interpolation maps showed that the spatial distribution of fruit set in both orchards was inversely related to yield limiting variables.Keywords: Precision agriculture, Geographic Information System (GIS), Fruit set, Nutrients, Soil
-
بررسی شاخصهای جمعیتی به منظور تهیه نقشه پراکنش، علف های هرز مزارع ذرت استان کرمانشاه در سال زراعی 1388 انجام شد، برای اجرای آن 48 مزرعه ذرت در شهرستانهای مختلف استان کرمانشاه بر پایه سطح زیر کشت این گیاه زراعی در هر شهرستان برای نمونه برداری انتخاب شد. پس از نمونه برداری از علف های هرز بر پایه یک روش استاندارد، شاخصهای جمعیتی گونه های مختلف علف های هرز بر پایه روابط ارائه شده محاسبه شد. با استفاده از مختصات جغرافیایی مزارع مورد ارزیابی و اطلاعات جمع آوری شده مربوط به علف های هرز، نقشه پراکنش گونه های علف های هرز در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی تولید شد. برای بررسی شباهت شهرستان های مختلف استان کرمانشاه از نظر تنوع گونه ای و یکنواختی علف های هرز از روش تجزیه خوشه ایاستفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد پهن برگ های غالب مزارع ذرت استان کرمانشاه به ترتیب اهمیت تاج خروس ریشه قرمز (Amaranthus retroflexus)، سلمه تره (Chenopodium album)، پیچک صحرایی (Convolvulus arvensis)، عروسک پشت پرده (Physalis alkekengi)و خرفه (Portulaca oleracea) بودند. باریک برگهای غالب مزارع ذرت استان کرمانشاه هم به ترتیب اهمیت چسبک (Setaria viridis) قیاق (Sorghum halepense) و سوروف (Echinochloa crus – galli) بودند. بررسی های جامعه شناختی مزارع ذرت استان کرمانشاه برپایه شاخص تنوع گونه ای شانون-وینر، شهرستان های مختلف این استان را در سه خوشه گروه بندی کرد. مقایسه های انجام شده با آزمون t نیز نشان داد که شهرستان های مختلف استان از نظر تنوع گونه ای نسبت به هم تفاوت آماری معنی داری دارند. نتایج به دست آمده در مورد شاخص شباهت سورنسون نشان داد که در بین شهرستانهای استان کرمانشاه شهرستان قصرشیرین با گیلان غرب بیشترین تشابه گونه ای (82/ 0) را داشت، در حالی که شهرستان کرند با دو شهرستان قصرشیرین و گیلان غرب هیچ گونه علف هرز مشترکی نداشته، کمترین میزان تشابه گونه ای را نشان دادند. بر پایه شباهتها وتفاوتهای به دست آمده از جامعه علف های هرز مزارع ذرت استان کرمانشاه می توان برای شهرستانهای همسان از لحاظ شاخصهای جمعیتی شیوه نامه یکسانی را برای مدیریت علف های هرز مزارع ذرت تدوین و اجرا کرد.
کلید واژگان: سامانه اطلاعات جغرافیایی, شاخصهای جمعیتی, تنوع, یکنواختی, تراکمUnderstanding how a weed community is affected by ecological، agronomic and management factors is one of the most effective ways to control and establish management programs for each crop. In order to conduct weed mapping and study the weed population indices of weeds in corn fields of Kermanshah Province، 48 corn fields in different cities based on planting area were selected for sampling during 2010. After sampling the weeds based on standard methods، the weed population indices based on equations were calculated. Using geographic coordinates of field and weed data، a map for each weed species using GIS was produced. To evaluate the similarity of different cities of the province for weed species diversity and evenness، the cluster analysis method was used. The results showed that the dominant broadleaf weed species of Kermanshah Province were redroot pigweed (Amarunthus retroflexus)، common lambsquarters (Chenopodium album)، field bindweed (Convolvulus arvensis)، Chinese lantern (Physalis alkekengi) and common purslane (Portulaca oleracea)، respectively. The dominant grass weeds of Kermanshah Province were green foxtail (Setaria viridis)، Johnson grass (Sorghum halepens) and barnyardgrass (Echinochloa crus-galli)، respectively. Phytosociological studies on weeds in corn fields showed that، according to the Shannon-Wiener diversity index، Kermanshah’s cities were grouped into three clusters. Comparisons performed using the t-test showed that the diversity of cities of the province also have significant differences. The results of the Simpson similarity index showed that Ghasreshirin and Guilan-e-Gharb had the most common species (SQ=0. 82)، while Kerend City along with Ghasreshirin and Guilan-e-Gharb had no common weed species with the lowest similarity. Based on similarities and differences derived from weeds of corn fields in different cities، population parameters for the management of weeds in corn fields were developed and implemented using the same recipes.Keywords: Geographic Information System (GIS), Population indices, Species diversity, Species evenness, Density
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.