به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "2" در نشریات گروه "باغبانی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «2» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • محمود بیدارلرد*
    .Crepis pannonica (Jacq.) K.Koch، متعلق به کاسنیان (Asteraceae)، از منطقه حفاظت شده آق داغ در استان اردبیل (رشته کوه تالش) واقع در شمال غرب ایران جمع آوری و شناسایی شد. این گیاه در واقع یک عنصر قفقازی-پنتیکی است که پراکنش خود را از شرق اروپا تا ترکمنستان گسترش داده است و عمدتا در دره های مرطوب، جنگل ها، استپ های کوهستانی و دامنه های چمن زار خشک رشد می کند. این گونه با قد بلند، نوع گل آذین، اندازه فندقه و ویژگی های کپه از گونه های نزدیک خود متمایز می شود. این گونه تاکنون به طور رسمی از ایران گزارش نشده است و در این مقاله برای نخستین بار حضور آن در کشور تایید می گردد. همچنین، شرح آرایه شناسی، تصاویر رنگی، ویژگی های زیستگاهی و همچنین نکاتی در مورد تاریخچه آرایه شناختی و تمایز گونه با گونه های نزدیک ارایه می شود. براساس پایش های انجام گرفته، تا کنون گیاه C. pannonica تنها با دو جمعیت کوچک در ارتفاعات رشته کوه تالش مشاهده شده است، بنابراین در محدوده مرزهای سیاسی کشور گونه ای در معرض خطر (CR) محسوب می شود، به طوری که استقرار این گونه و پایداری رویشگاه های موجود به تدابیر حفاظتی ویژه ای نیاز دارد.
    کلید واژگان: استان اردبیل, خلخال, گونه جدید, وضعیت پراکنش, Cichorieae
    Mahmoud Bidarlord *
    Crepis pannonica, a member of the Asteraceae, was collected and identified from the Agh-Dagh Protected Area located at Talesh Mountains in Ardabil Province (NW of Iran). This plant is a Caucasian-Pontic element that has extended its distribution from Eastern Europe to Turkmenistan. It primarily grows in humid valleys, woodlands, mountainous steppes and dry grassy slopes, which is distinguished from its related species by its tall stature, inflorescence type, achene size, and capitulum characteristics. Until now, this species had not been officially reported in Iran, and this paper presents its first record in the country. It also provides taxonomic details, color images, habitat characteristics of the species, and further insights into its taxonomy. Based on these findings, C. pannonica is potentially classified as Critically Endangered (CR) in the current context of Iran, so that the establishment of this species and the preservation of its existing habitats necessitate specific protective measures.
    Keywords: Ardabil Province, Cichorieae, Distribution Status, Khalkhal, New Record
  • منیژه پاکروان*، بهنام حمزه ای، مینو رمضانعلی
    در این مطالعه، ریخت شناسی و ریزریخت شناسی میوه در گونه های آلاله، بزرگ ترین جنس آلاله ایان در ایران برای نخستین بار مورد بررسی قرار گرفت. میوه های 58 گونه از نمونه های هرباریومی با استفاده از استریومیکروسکوپ مطالعه و به کمک سیستم عکس برداری میکروسکوپ دیجیتالی، میکروکروگراف هایی از سطح پریکارپ تهیه شد. صفات مورد مطالعه شامل تعداد، اندازه و شکل میوه، شکل و اندازه منقارو تزیینات سطح میوه بود. شکل های میوه از دایره ای، بیضوی، تخم مرغی تا مثلثی مشاهده شد. تزیینات سطح میوه از صاف و صیقلی تا کرک دار، زگیل دار و منقوط متفاوت بود. همچنین، طول منقار از صفات مهم جهت تعیین گروه های گونه ای درنظر گرفته شد. بر این اساس، گروه های گونه ای مشخص شد و کلید شناسایی نیز با کمک ویژگی های میوه برای گونه های جنس ارایه شد.  به علاوه، با استفاده از صفات تشخیصی، اختلاف و روابط گونه ها مورد بحث قرار گرفت.
    کلید واژگان: آلاله ایان, تزیینات فندقه, ریزریخت شناسی, شکل منقار, گروه گونه ای
    Maneezheh Pakravan *, Behnam Hamzehee, Minoo Ramezanali
    In this study, the morphology and micromorphology of achenes in the species of Ranunculus, the largest genus in the Ranunculaceae in Iran, were examined for the first time. Fifty-eight species were studied through herbarium samples using a stereomicroscope, and micrographs of the surface of the pericarp were taken with a Dino-Lite Digital Microscopy (DM) system. The characters studied included the number, size, and shape of the achene, as well as the shape and size of the beak and surface ornamentation of the achene. The fruit shapes ranged from circular, oval, and egg-shaped to triangular. Surface ornamentations varied from smooth and glossy to hairy, warty, and punctate. In addition, the length of the beak was found to be an important trait for distinguishing species groups.  Based on these features, species groups were identified, and a key for identifying species of Ranunculus based mostly on achene characteristics considering leaves and life form characters was provided. In addition, considering diagnostic characteristics, differences and relationships among species were discussed here.
    Keywords: Achene Ornamentation, Beak Shape, Micromorphology, Ranunculaceae, Species Group
  • سیما سهرابی، امیرحسین پهلوانی*، جاوید قرخلو
    ورود برخی گیاهان به محیط های جدید به دلیل توانایی آن ها در گذر از موانع زیستی و غیرزنده می تواند منجر به مهاجم شدن آن ها شود. ورود گیاهان مهاجم به عنوان یکی از مهم ترین تهدیدها برای تنوع زیستی است، به طوری که در کشورهای در حال توسعه، به عنوان یک چالش بزرگ برای کشاورزی و رفاه انسان تلقی می شود. براساس بررسی های میدانی حاضر، دو گونه زینتی و کشت شده با پتانسیل تهاجم بالا در برخی مناطق شمالی و جنوبی ایران به عرصه های طبیعی ورود کرده اند. گونه های لاله عباسی (.Mirabilis jalapa L) و کرچک (.Ricinus communis L) از محدوده کشت خود گریخته و در نتیجه به وضعیت تهاجم تغییر کرده اند. آن ها به طور گسترده در بسیاری از مناطق شهری ایران کشت و پرورش داده می شوند. در این تحقیق، طبقه بندی تاثیرات زیست محیطی IUCN گونه های بیگانه (EICAT-IUCN) و طبقه بندی تاثیر اجتماعی-اقتصادی گونه های بیگانه (SEICAT) برای ارزیابی خطرات احتمالی این گونه ها برای گیاهان و جانوران بومی و همچنین برای سلامت انسان به کار گرفته شد. خروجی سیستم ارزیابی EICAT نشان داد که کرچک و لاله عباسی از طریق مکانیسم رقابت، پتانسیل ایجاد اثر منفی بر گونه های بومی دارند. در رویکرد SEICAT، سلامت و ایمنی به عنوان اجزای تشکیل دهنده رفاه انسان شناسایی شد. بیشترین مکانیسم هایی که منجر به اثرات زیست محیطی می شود رقابت، انتقال بیماری و مسمومیت/سمیت بود. این نتایج نشان داد که این گونه ها ممکن است رقابتی تر از گونه های بومی در پوشش گیاهی شهری باشند. برای رفع این شکاف در داده ها و اطمینان از تصمیمات مدیریتی دقیق، درک عمیق تر از تاثیر واقعی آن ها بر گونه های بومی ضروری است. بنابراین، توصیه می شود که راهکارهای حفاظتی برای کنترل پراکندگی این گونه ها در اکوسیستم های شهری اختصاص داده شود.
    کلید واژگان: جایگاه تهاجمی, جنگل های هیرکانی, فرفیونیان, گل کاغذیان, گونه های مهاجم
    Sima Sohrabi, Amirhossein Pahlevani *, Javid Gherekhloo
    Based on the present field surveys, two ornamental and cultivated species with high invasion potential have escaped in certain areas of northern and southern Iran. The four o'clock flower (Mirabilis jalapa) and castor bean (Ricinus communis) have been observed to have escaped from their cultivation ranges and have consequently undergone a change in invasion status, becoming naturalized. They are extensively cultivated and naturalized in urban areas across numerous regions of Iran. The IUCN Environmental Impact Classification of Alien Taxa (EICAT-IUCN) and the Socio-Economic Impact Classification of Alien Taxa (SEICAT) were employed to evaluate the potential risks these species may pose to native flora and fauna, as well as to human well-being. It was determined that, the castor bean and four o'clock flower have the potential to cause significant and moderate impacts on native species through competitive mechanisms. In the SEICAT approach, human health and safety were identified as constituents of human well-being. As a result, the most frequent occurring mechanisms leading to environmental impacts were competition, transmission of disease and poisoning/toxicity. These results suggest that, these species may be more competitive than the native ones in the urban vegetation. It is imperative to gain a deeper understanding of their actual impact on native taxa to bridge the gap in data and ensure accurate management decisions. Therefore, it is recommended that, conservation strategies be devoted to control the spread of these species in urban ecosystems.
    Keywords: Euphorbiaceae, Hyrcanian Forest, Invasive Status, Naturalized, Nyctaginaceae
  • بختیار عبدالله محمد ازامخشی، مرضیه بیگم فقیر*، اصغر زمانی

    جنس نجم طلایی با نام علمیGagea Salisb.  (سوسنیان)، گیاهی چندساله و پیازی است که اعضای آن به طور گسترده در مناطق کوهستانی و زیرآلپی سراسر اوراسیا، جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا پراکنش دارند. فلور عراق دارای نه گونه از این جنس است که همگی در استان کردستان عراق، بیشتر در مراتع کوهستانی، نزدیک مناطق ذوب برف، گاهی در جنگل های بلوط و مراتع استپی از ارتفاع 500 تا 3000 متری یافت می شود.  مطالعه حاضر که به بررسی آرایه شناسی جنس Gagea در کردستان عراق پرداخته است، سه گونه از این جنس شامل G. bulbifera (بخش Bulbiferae)، G. vegeta (بخش Platyspermum) و G. chomutovae (بخش Stipitatae) برای نخستین بار برای فلور عراق گزارش می شوند. G. bulbifera با دارا بودن پیاز منفرد روی محور برگ های ساقه ایی و قاعده ای غیرتوخالی و برش عرضی نیم دایره ای؛ G. vegeta به واسطه گلپوش خطی-سرنیزه ای نوک دار کشیده، داشتن یک برگ قاعده ای و تخمدان تخم مرغی و G. chomutovae به خاطر برگ های قاعده ای بیضوی-واژتخم مرغی نوک تیز یا نوک کند، به طول 23-20 سانتی متر، با برش عرضی توخالی و چهار برگ ساقه ای شناسایی شدند. شرح ریخت شناسی دقیق گونه ها، تصاویر قسمت های مختلف و نقشه پراکنش آن ها به همراه کلید شناسایی براساس ویژگی های مربوطه نیز ارایه شده است.

    کلید واژگان: تاکسونومی, ریخت شناسی, سوسنیان, شناسایی, کردستان عراق
    Bakhtyar Abdalla Mohammed Ezamakhshi, Marzieh Beygom Faghir *, Asghar Zamani

    Gagea is a perennial bulbous genus widely distributed in mountainous and subalpine areas throughout Eurasia, SW Asia, and N Africa. The Flora of Iraq includes nine species of the genus Gagea, all of which occur in the Kurdistan region, often in mountain meadows, near the melting zone of snow, sometimes in oak forests, and steppe meadows ranging from 800–3000 m altitudes. In this study, conducted on the taxonomy of the genus Gagea in the Kurdistan region of Iraq, three records of the genus Gagea, including G. bulbifera (sect. Bulbiferae), G. vegeta (sect. Platyspermum), and G. chomutovae (sect. Stipitatae), are reported for the first time for the flora of Iraq. Gagea bulbifera is identified by single bulbil in the axils of cauline leaves, and non fistulose radical leaves with semicircular in cross-section; G. vegeta is distinguished by linear-lanceolate, acuminate tepal with very acute apex, one radical leaf, ovate ovary, and G. chomutovae is recognized by elliptic-obovate tepal with acute to obtuse apex, radical leaf 20–23 cm, circular-fistulose in cross-section, with four cauline leaves. Detailed morphological descriptions of the new species, photographs of different parts, and their distribution map along with the identification key based on morphological features are also given.

    Keywords: Identification, Iraqi Kurdistan, Liliaceae, Morphology, Taxonomy
  • الهه قاسمی، زینب طلوعی*
    هدف از مطالعه حاضر، شناسایی تنوع ژنتیکی گیاه گل گندم بوته ای (Centaurea virgata Lam.) متعلق به کاسنیان از طریق نشانگر SCoT است. به این منظور، 42 نمونه از گونه مذکور از 11 منطقه مختلف ایران جمع آوری شد. ده پرایمر 131 باند از اندازه 200 تا 3000 جفت باز را ایجاد کردند که 102 باند (86/77%) چندشکل بودند. محتوای اطلاعاتی چندشکلی (PIC) 37/0 تا 50/0 با میانگین 43/0، نسبت چندگانه موثر (EMR) از 1 تا 11/4 و شاخص نشانگر (MI) از 006/0 تا 59/0 متغیر بود. براساس تجزیه و تحلیل واریانس مولکولی (AMOVA) تنوع ژنتیکی، در درون جمعیت ها (72%) بیشتر از بین جمعیت ها (28%) وجود داشت. در مجموع، بیشترین میانگین تنوع ژنی Nei (18/0)، شاخص شانون (27/0) و درصد جایگاه های چندشکلی (83/47) در جمعیت های آذربایجان غربی مشاهده شد. همچنین، بیشترین میانگین هتروزیگوتی کل (HT) و هتروزیگوتی درون جمعیتی (Hs) به ترتیب با میزان 18/0 و 07/0 در جمعیت های آذربایجان غربی و گلستان به دست آمد. تمایز ژنتیکی بالا (GST = 1) تنوع ژنتیکی قابل توجهی را در جمعیت های خراسان رضوی، خراسان شمالی، کردستان و همدان نشان داد. آنالیز خوشه ای با روش NJ و تحلیل ساختار جمعیت، جمعیت های C. virgata را به شش خوشه اصلی تقسیم کرد. مطالعه حاضر نشان داد که نشانگر SCoT در ارزیابی تنوع ژنتیکی در بین جمعیت های مختلف گونه مورد بررسی کارآمد است.
    کلید واژگان: انگشت نگاری دی ان ای, چندشکلی, فاصله ژنتیکی, کاسنیان, نشانگر مولکولی
    Elaheh Ghasemi, Zeinab Toluei *
    The aim of the present study is the identification of the genetic variation of Centaurea virgata (Asteraceae) through start codon targeted (SCoT) markers. Forty-two specimens of said species were collected from 11 different regions of Iran. Ten primers revealed 131 amplifications ranging from 200 bp to 3 kbp, of which 102 (77.86%) were polymorphic. Polymorphism information content (PIC) ranged from 0.37 to 0.50 with an average of 0.43, effective multiplex ration (EMR) from 1 to 4.11 and marker index (MI) from 0.006 to 0.59. Based on the analysis of molecular variance (AMOVA), the genetic variation within populations (72%) was higher than that of those among populations (28%). Overall, the highest mean for Nei’s gene diversity (0.18), Shannon index (0.27) and percentage of polymorphic loci (47.83) were observed in W. Azarbaijan populations, similarly the highest mean of total heterozygosity (HT) and subpopulation heterozygosity (HS) were found to be 0.18 and 0.07 in W. Azarbaijan and Golestan populations, respectively. The high genetic differentiation (GST = 1) showed significant genetic variation in Razavi Khorasan, N. Khorasan, Kurdistan, and Hamedan populations. Neighbor-Joining and population structure analysis divided C. virgata populations into six main clusters. The current study showed that, SCoT marker was efficient in assessing the genetic variation among different populations of the studied species.
    Keywords: Asteraceae, DNA Fingerprinting, Genetic Distance, Molecular Marker, Polymorphism
  • مهتاب عسگری نعمتیان*، مهدی حیدریان
    خصوصیات ریزریخت شناسی دانه 16 آرایه از Ochradenus Delile و .Reseda Tourn. ex L (اسپرکیان) به وسیله استریومیکروسکوپ و میکروسکوپ الکترونی نگاره مورد بررسی قرار گرفت. در مطالعه حاضر، سه صفت ریزریخت شناسی کمی (شامل طول و عرض و نسبت طول به عرض دانه) و 10 صفت ریزریخت شناسی کیفی (شامل نوع رنگ، درخشندگی، وضعیت سطح، حالت ناف، شکل، الگوی تزیینات سطح، شکل یاخته های اپیدرم بیرونی، خصوصیات دیواره ها و حضور یا عدم حضور بافت زایده) در دانه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که صفات کمی ریزریخت شناسی دانه در آرایه های مورد بررسی متفاوت بودند. همچنین، تنوع خاصی در صفات کیفی ریزریخت شناسی یافت شد (به ویژه رنگ دانه با 11 حالت و تزیینات سطح آن با نه حالت). دندروگرام به دست آمده از خصوصیات ریزریخت شناسی دانه، چهار تیپ و دو زیرتیپ را شامل تیپ 1 یا Ochradenus-Reseda با دو زیرتیپ، تیپ 2 یا core section Reseda، تیپ 3 یا Reseda-luteola و تیپ 4 یا derived Reseda ایجاد نمود. شواهد ریزریخت شناسی دانه تا حدودی با یافته های آرایه شناسی و تبارزایی مربوط به تیره موردنظر در ایران مطابقت داشت.
    کلید واژگان: استریومیکروسکوپ, تبارزایی, تیپ دانه, تزیینات دانه, میکروسکوپ الکترونی نگاره, Resedaceae
    Mahtab Asgari Nematian *, Mehdi Heidarian
    Seed micromorphology of 16 taxa from Ochradenus and Reseda (Resedaceae) was examined using stereomicroscope and scanning electron microscope. In the present study, three quantitative (length, width, and ratio of seed length/seed width) and 10 qualitative micromorphological characteristics (color, brightness, the situation of surface, the state of hilum, shape, coat pattern sculpture, outer epidermal cell shape, the characteristics of anticlinal and periclinal walls, and the presence or absence of carunculoid tissue) of seed were examined. Results showed that, seed quantitative characteristics varied among studied taxa. In addition, significant diversity was found in all qualitative characteristics (especially seed color with 11 states and its coat pattern sculpture with nine states). Dendrogram of seed micromorphological characteristics constructed four seed types and two subtypes as follows: type 1 or Ochradenus-Reseda type with two subtypes, type 2 or core section Reseda type, type 3 or Reseda-luteola type, and type 4 or derived Reseda type. Seed micromorphology characteristics evidence partly verified the taxonomical and phylogenetical situation of the taxa from the above-mentioned family in Iran.
    Keywords: Phylogeny, Resedaceae, Scanning Electron Microscope, Seed Sculpture, Seed Type, Stereomicroscope
  • ساره سیدی پور، کاظم مهدیقلی*
    مطالعه حاضر، نخستین بررسی در مورد ویژگی های ریزریخت شناسی اپیدرم پشتی و رویی گلبرگ های 15 گونه نسترن وحشی (گل سرخیان) را در ایران ارایه می دهد. ساختارهای سطح اپیدرم با استفاده از میکروسکوپ نوری و الکترونی روبشی با هدف مقایسه الگوهای اپیدرمی گلبرگ ها بین گونه های جنس مذکور مورد مطالعه قرار گرفت. ویژگی های کمی و کیفی مرتبط با گلبرگ ها از جمله تراکم سلولی، رنگ گل، نوع سلول و وجود روزنه ها و کرک ها در هر دو سطح پشتی و رویی، برای مقایسه و بررسی بین گونه های هر دو زیرجنس Rosa و Hulthemia در ایران در نظر گرفته شد. در نتیجه بررسی حاضر، هیچ شواهدی از کرک و روزنه روی هر دو سطح اپیدرم در گونه های مطالعه حاضر وجود نداشت، به طوری که آرایش سطح رویی گلبرگ در همه گونه ها از سلول های مخروطی (پاپیلا) با درجات متفاوت برجستگی و به هم پیوسته با یک لایه پوشش کوتیکولی تشکیل گردید. الگوی سطح پشتی بیشتر به صورت سلول های مسطح با خطوط موازی یا دارای چینه های نامنظم مشاهده گردید. همچنین، نتایج به دست آمده از آنالیز خوشه بندی با استفاده از نرم افزار Past در این بررسی نشان داد که اگرچه اپیدرم گلبرگ یک ویژگی ثابت در درون گونه بود، اما این صفت برای طبقه بندی گونه های جنس مورد مطالعه مناسب نبود. به علاوه در تحقیق حاضر، تفاوت در الگوی اپیدرم در برخی گونه ها مانند R. beggeriana و R. moschata برای شناسایی آن ها از یکدیگر مفید شناخته شد.
    کلید واژگان: اپیدرم گلبرگ, تنوع صفات, گل سرخیان, میکروسکوپ الکترونی (SEM), میکروسکوپ نوری (LM)
    Sareh Seyedipour, Kazem Mahdigholi *
    The micromorphological characteristics of the upper and lower epidermis of the petals of 15 Rosa species in Iran were investigated for the first time. The study used light microscopy (LM) and scanning electron microscopy (SEM) to compare epidermal patterns of petals among different species. Quantitative and qualitative characteristics related to the petals, including cell density, flower color, cell type, and stomata and trichomes on both surfaces, were compared between the Rosa and Hulthemia subgenera species in Iran. No evidence of hairs and stomata was found on either surface of the epidermis. The arrangement of the adaxial surface in all species consists of conical cells called papillae with different degrees of projection and interconnected and a cuticle layer covers their surface. The abaxial surface pattern is often seen as flat cells with parallel lines or irregular folds. The cluster analysis using Past software showed that, although the petal epidermis is a consistent feature within the species, this trait is unsuitable for classifying Rosa species. In addition, in the present study it was found that, the difference in epidermal pattern in some species such as R. beggeriana and R. moschata was found to be useful to identify them from each other.
    Keywords: Electron Microscopy, Light Microscopy, Petal Epidermis, Rosaceae, Variation
  • آرمین قبادی، صمد جمالی*، سامان حسینی
    در این بررسی یک جدایه مخمر از نمونه شاخه بلوط ایرانی (Quercus brantii Lind) در جنگل های بلوط زاگرس (استان کرمانشاه)، جداسازی شد. ویژگی های ریخت شناختی، فیزیولوژیکی و تجزیه و تحلیل توالی ناحیه D1/D2 ژن زیر واحد بزرگ rRNA و فاصله ترانویسی شده داخلی (ITS) نشان داد که این جدایه مخمر به جنس Fonsecazyma (Tremellales, Bulleraceae) تعلق دارد. همچنین بر این اساس، توالی های D1/D2 و ITS نشان داد که سویه IRAN 18507F متعلق به جنس مذکور بیش ترین شباهت (58/97 %) را با گونه Fonsecazyma sp. KT301 دارد، لذا نام Fonsecazyma quercina sp. nov. برای این گونه پیشنهاد شد. سلول های این مخمر کروی بوده و توانست تا غلظت 1 مولار NaCl رشد کند. گونه مذکور در اسیدیته 4، 8 و 10 رشد کرد، اما قادر به رشد در pH اسیدی 2 نبود. این جدایه که مقاوم به سرما است می تواند به خوبی بین دماهای 6 تا 25 درجه سلسیوس رشد کند، اما در دمای خارج از این محدوده توانایی رشد ندارد. جدایه مورد آزمایش به خوبی قادر به استفاده از گلوکز، ترهالوز، ساکارز، مانوز، مالتوز و فروکتوز به عنوان منابع کربن بود، اما از سلوبیوز، سوربیتول و رامنوز به صورت خفیف استفاده کرد و قادر به استفاده از گالاکتوز، سوربوز، لاکتوز، ملیبیوز، آرابینوز، ریبوز و گلیسین به عنوان تنها منابع کربن نبود. سویه مرجع Fonsecazyma quercina sp. nov. در مجموعه هرباریوم وزارت جهاد کشاورزی (IRAN 18507F) به صورت غیرفعال نگهداری می شود.
    کلید واژگان: جنگل های بلوط زاگرس, متحمل به سرما, مخمر بازیدیومیستی, ناحیه D1, D2, Quercus
    Armin Ghobadi, Samad Jamali *, Saman Hosseini
    A taxonomic study of yeast isolates collected from the Persian oak (Quercus brantii) branch in the Zagros oak forests (Kermanshah Province, West of Iran) revealed the presence of a novel yeast species. Morphological and physiological characteristics, as well as sequence analysis of the D1/D2 region of the large subunit rRNA gene and the internal transcribed spacer region, showed that, the novel species belonged to the genus Fonsecazyma (Tremellales, Bulleraceae). The name Fonsecazyma quercina sp. nov. is proposed for this new species. This novel species has the highest sequence similarity with Fonsecazyma sp. KT301 (97.58%). This isolate comprises spherical single cells and can grow in NaCl concentrations up to 1 M. It can thrive at pH levels of 4, 8, and 10 but not at a pH of 2. The isolate is psychrotolerant, exhibiting optimal growth between 6 and 25 °C but unable to grow outside of this temperature range. Regarding carbon sources, the isolate efficiently utilizes and assimilates glucose and trehalose. It also can utilize sucrose, mannose, maltose, and fructose to some extent but shows weak utilization of cellobiose, sorbitol, and rhamnose. However, this isolate cannot utilize galactose, sorbose, lactose, melibiose, arabinose, ribose, or glycine as sole carbon sources. The holotype of Fonsecazyma quercina sp. nov. was deposited at the Fungus Reference Collection of Herbarium Ministerii Iranici Agriculturae (IRAN) as an inactive form.
    Keywords: Basidiomycetous Yeast, D1, D2 Region, Psychrotolerant, Quercus, Zagros Oak Forests
  • آزاده حبیبی*، فریبا قادری
    طی نمونه برداری های انجام شده از نارگیل های موجود در بازار در سطح استان کرمان نمونه های دارای پوسیدگی جمع آوری شد. این پژوهش به منظور شناسایی عوامل ایجاد کننده علایم انجام شد. برای جداسازی قارچ عامل بیماری، قطعات بافت از محل بین ناحیه دارای علایم و سالم از میوه نارگیل برداشته و روی محیط کشت PDA کشت داده شد. جدایه های قارچی به دست آمده، روی محیط کشت PDA، پرگنه های سفید با مرکز زیتونی رنگ تولید کرد. یاخته های کنیدیوم زا شفاف، سیلندری شکل با دیواره صاف و تورم اندکی در پایه بودند. کنیدیوم های نابالغ تک یاخته ای، تخم مرغی تا بیضوی و شفاف و کنیدیوم های بالغ دویاخته ای، قهوه ای تیره و با ابعاد 1/21 ± 2/1 × 5/10 ± 8/0 میکرومتر بودند. با استفاده از تلفیق داده های ریخت شناختی و داده های مولکولی نواحی ITS و tef1 تحت عنوان گونه Neodeightonia phoenicum A.J.L. Phillips & Crous شناسایی شد. براساس اطلاعات موجود، این نخستین گزارش از این گونه برای قارچ های ایران و نخستین گزارش آن روی میزبان Cocos nucifera L. (Arecaceae) در جهان است.
    کلید واژگان: پوسیدگی میوه, کرمان, محصول گرمسیری, نخل, Cocos Nucifera, Botryosphaeriaceae
    Azadeh Habibi *, Fariba Ghaderi
    Coconut fruits showing rot symptoms were collected throughout Kerman Province (Iran) markets. The aim of this study was to identify the causal agent of the observed symptom. To isolate the pathogen, tissue pieces were taken from the interface of the symptomatic and healthy areas of the inner parts of the fruits and placed on potato dextrose agar (PDA) medium. A filamentous fungus was consistently isolated from the symptomatic tissues. Colonies on PDA were white with fluffy aerial mycelium gradually turning olivaceous in the center. Conidiomata formed on pine needles, pycnidial and dark brown to black Conidiogenous cells were hyaline, cylindrical, smooth and swollen at base. Immature conidia were single-celled, ovoid to ellipsoid and hyaline and mature conidia were septate, dark brown, measuring 21.1 ± 1.2 × 10.5 ± 0.8 μm. Based on morphological characterization coupled with molecular data of ITS and tef1, the fungus was identified as Neodeightonia phoenicum. This is the first report of N. phoenicum on Cocos nucifera worldwide and the first report of its occurrence in Iran.
    Keywords: Botryosphaeriaceae, Cocos Nucifera, Fruit Rot, Kerman, Palm, Tropical Crop
  • شیرین تقی پور، عبدالله احتشام نیا*، حسین حکم آبادی

    پسته یکی از مهم ترین محصولات استراتژیک ایران است که از جنبه های مختلف اقتصادی و اجتماعی اهمیت ویژه ای دارد. کیفیت پسته در شرایط نامساعد در زمان انبارمانی، به دلیل واکنش های نامطلوب کاهش می یابد. بدین منظور، در این پژوهش اثر محلول پاشی قبل از برداشت کیتوسان (500 و 1000 میلی گرم در لیتر) و نانوکیتوسان (250 و 500 میلی گرم در لیتر) و  آب مقطر (شاهد) بر کیفیت و ماندگاری پسته تازه رقم احمدآقایی در چهار زمان مختلف (0، 25، 50 و 75 روز انبارمانی) در انبار سرد با دمای 5/0 ± 4 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 5 ± 80 درصد، مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که تیمار نانوکیتوسان با غلظت 250 میلی گرم در لیتر توانست کمترین درصد کاهش وزن، بیش ترین محتوای فنول کل، فعالیت آنتی اکسیدانی، محتوای پروتئین و روغن در 25 روز پس از انبارمانی را داشته باشد. بیشترین محتوای فلاونوئید کل در تیمار نانوکیتوسان با غلظت 500 میلی گرم در لیتر در روز 25 انبارمانی مشاهده شد. تیمار نانوکیتوسان در غلظت 500 میلی گرم در لیتر، موجب حفظ سفتی بافت شد و بیشترین میزان سفتی بافت را به خود اختصاص داد. همچنین نتایج طیف سنجی فروسرخ نزدیک نشان داد، فیبر نامحلول در شوینده خنثی (NDF) در چهار زمان اندازه گیری، روند متفاوتی نشان داد و پسته های پوشش دهی شده با کیتوسان و نانوکیتوسان دارای NDF بیشتری نسبت به میوه های شاهد بودند و بیش ترین محتوای NDF در تیمار کیتوسان حاوی 500 میلی گرم در لیتر در 50 روز انبارمانی مشاهده شد. با توجه به افزایش 30 روزه عمر پس از برداشت تیمارهای نانوکیتوسان در مقایسه با شاهد، کاربرد قبل از برداشت نانوکیتوسان 250 میلی گرم در لیتر می تواند به عنوان یک راهبرد ایمن و کم هزینه برای افزایش عمر پس از برداشت پسته رقم احمدآقایی قابل توصیه باشد.

    کلید واژگان: آنتی اکسیدانی, پوشش دهی, طیف سنجی فروسرخ نزدیک, محتوای فنول کل
    Shirin Taghipour, Abdollah Ehteshamnia*, Hossein Hokmabadi

    Pistachio is one of the most important strategic products of Iran, which is extremely important from various economic and social aspects. In unfavorable conditions during storage, the quality of pistachios decreases due to adverse reactions. The objective of this study was to investigate the effect of pre- harvest foliar application of chitosan (500 and 1000 mg.L-1), Nano-chitosan (250 and 500 mg.L-1) and distilled water (control) on the quality and shelf life of pistachio (Pistacia vera L. cv. ‘Ahmad-Aghaei’) at four different times (0, 25, 50 and 75 days after harvest) in a cold room at 4±0.5 °C and 80±5 % RH. The findings showed that in the treatment of Nano-chitosan containing 250 mg.L-1, the lowest weight loss (WL), the highest amount of total phenolic content (TPC), total antioxidant capacity (TAC), protein, and oil were observed on the 25th day after harvest. The highest amount of flavonoids was observed in Nano-chitosan treatment containing (500 mg.L-1) on day 25. Nano-chitosan treatment containing (500 mg.L-1) increased shell firmness and had the highest amount of shell firmness. Also, the parameter of neutral detergent fiber (NDF) content showed a different trend in four measurement times, and pistachios coated with chitosan and Nano-chitosan had higher NDF than the control. The highest amount was observed in chitosan treatment containing 500 mg. L-1 on day 50 after harvest. Considering the increase of 30 days of shelf Life post-harvest of nano-chitosan treatments compared to the control, therefore the application of nano-chitosan per-harvest at a concentration of 250 mg.L-1 can be recommended as a safe and low cost strategy to increase the postharvest life of Pistachio fruit 'Ahmad Aghaei ' cultivar.

    Keywords: Antioxidant, Coating, Near Infrared Spectroscopy, Total Phenol Content
  • زهرا عطایی، علی قرقانی*، سعید عشقی

    چندگان موجودات زنده ای می باشند که بیش از دو سری کروموزوم هاپلوئید داشته و از جداشدن غیرطبیعی کروموزوم ها در طول تقسیم سلولی به دست آمده اند. از چندگانی به عنوان یک روش به نژادی برای بهبود ویژگی های رویشی و زایشی با افزایش مقدار ژنوم هسته در محصولات کشاورزی استفاده میشود. به منظور تعیین بهترین غلظت اوریزالین برای القای چندگانی در انگور رقم عسگری و بررسی تغییرات مورفوفیزیولوژیک ناشی از آن، آزمایشی در قالب طرح کامل تصادفی با سه تیمار،شامل سه غلظت صفر،  30 و 60 میکرو مول اوریزالین انجام شد. اعمال تیمار اوریزالین با روش آغشته نمودن جوانه ها توسط گلوله پنبه ای در زمان تغییر رنگ جوانه ها و قبل از شکفتن آنها انجام شد. گیاهان چند گان با استفاده از آنالیز فلوسایتومتری و سپس شمارش کروموزومی مشخص شدند. نتایج نشان داد که غلظت 60 میکرومول اوریزالین در ایجاد چندگانی موثرتر از 30 میکرومول بود (66/11 درصد در برابر 66/3 درصد القای چندگانی). مقایسه گیاهان دوگان مادری و چهارگان القایی نشان داد که رشد ساقه در گیاهان دوگان بیش تر از چهارگان بود، در حالی که  طول، عرض و سطح برگ، میزان کلروفیل و کاروتنوئید در گیاهان چهارگان بالاتر از گیاهان دوگان بود. تراکم روزنه در گیاهان چهارگان کم تر (1/26 در برابر 33/15در میلی متر مربع، به ترتیب در گیاهان دوگان و چهارگان) ولی  ابعاد روزنه آنها بزرگ تر بود (طول روزنه در گیاهان دوگان 26/2 و چهارگان 82/3 میکرومتر و عرض روزنه در گیاهان دوگان 51/1 و چهارگان 67/3 میکرومتر بود). قندهای محلول و نشاسته برگ در گیاهان دوگان و چهارگان اختلاف معنی داری با هم نداشتند، ولی فنول کل، در گیاهان دوگان حدود 10 درصد بالاتر از چهارگان بود. بنابراین از ماده ضد میتوزی اوریزالین می توان برای القای چندگانی و بهبود برخی خصوصیات ریخت شناسی انگور عسکری استفاده کرد. البته برای اظهار نظر قطعی لازم است ارزیابی های تکمیلی بر بروی صفات تاک و میوه انواع چندگان انجام شود.

    کلید واژگان: اوریزالین, تراکم روزنه, ضد میتوزی, فلوسایتومتری
    Zahra Ataei, Ali Gharaghani*, Saeid Eshghi

    Polyploidy is a condition in which organisms possess more than two sets of haploid chromosomes, resulting from abnormal chromosome separation during cell division. It can be used as a breeding technique to optimize vegetative and reproductive parameters in crops by changing the total nuclear genome content. To determine the optimal concentration of oryzalin for polyploidy induction in the grapevine cultivar 'Askari', as well as to assess its impact on the morpho-physiological parameters, this research was carried out in a completely randomized design. The experiment comprised three treatment groups, including 0, 30, and 60 μmol of oryzalin. The oryzalin treatments were applied by gently dabbing the buds with a cotton swab at the bud color change stage, just before to the bud break. The results of the research indicated that a concentration of 60 μmol of oryzalin was more efficient for polyploidy induction than the 30 μmol (11.66% compared to 3.66%, respectively). A comparison of the original diploid plants and the induced tetraploids revealed that the diploid plants exhibited enhanced shoot growth in contrast to the tetraploids. Conversely, the tetraploid plants demonstrated advantages in terms of stomatal density (26.1 per mm2 compared to 15.33 per mm2), leaf length (3.82 μm compared to 2.26 μm), and leaf width (3.67 μm compared to 1.51 μm). Additionally, tetraploid plants had higher chlorophyll content than their diploid counterparts. There was no difference in the accumulation of soluble sugars and starch in the leaves of diploid and tetraploid plants, while diploid plants demonstrated higher quantity of total phenols. In summary, the use of the anti-mitotic agent oryzalin could be used as an efficient method for inducing polyploidy in the grapevine cultivar 'Askari'. Although polyploidy can improve certain leaf traits and it may also decrease grapevine growth rate. This research provides preliminary insights into the effects of oryzalin-induced polyploidy on morpho-physiological traits of grapevine cultivar 'Askari'; however, further investigation is required to fully understand the implications of this method.

    Keywords: Oryzalin, Stomata Density, Anti-Mitotic, Flow Cytometry
  • فرشته حیدرقلی نژاد*، یوسف حمیداوغلی، ولی الله قاسمی عمران، پوریا بی پروا

    گیاه دارویی آب بشقابی (Centella asiatica L.) به عنوان گونه ای در معرض انقراض در ایران شناخته شده است. این گیاه دارای ویژگی های درمانی  گوناگونی مانند درمان زخم، ضد سرطان، بهبود اعصاب و حافظه می باشد. با توجه به ارزش بالای آب بشقابی، می توان از کشت درون شیشه ای برای تولید بیش تر این گیاه بهره برد. بنابراین، هدف این پژوهش، دستیابی به یک پروتکل مناسب برای افزایش این گیاه در شرایط درون شیشه ای است. در مرحله اول، برای  انگیزش پینه، از ریزنمونه برگ در محیط MS همراه با غلظت های مختلف BAP در شش سطح 0، 5/0، 1، 5/1 ،5/2 و 5/3 میلی گرم بر لیتر به همراه NAA در پنج سطح 0، 25/0، 5/0، 1 و 2 میلی گرم بر لیتر استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان داد بهترین پینه زایی در ریزنمونه برگ در ترکیب 5/1 میلی گرم بر لیتر BAP و 5/0 میلی گرم بر لیتر NAA به دست آمد. در  ارزیابی ریزافزایی از ریزنمونه گره  برهمکنش BAP در غلظت های 0، 1، 2 و 3 میلی گرم بر لیتر با IBA در غلظت های 0، 5/0 و 1 میلی گرم بر لیتر در محیط کشت MS بررسی شد. در مرحله بعد ریشه زایی از ریزنمونه های تکثیر یافته با کاربرد دو نوع اکسین IBA و NAA ارزیابی شد. با بررسی نتایج، محیط کشت دارای 2 میلی گرم بر لیتر BAP و 1 میلی گرم بر لیتر IBA، مناسب ترین محیط برای شاخه زایی تعیین شد. هم چنین، محیط دارای IBA در غلظت های 1 و 2 میلی گرم بر لیتر بهترین نتایج را جهت ریشه زایی نشان داد.

    کلید واژگان: آب بشقابی, انگیزش پینه, کشت بافت, گیاه دارویی, ریزافزایی
    Fereshteh Heidargholinezhad*, Yousef Hamidoghli, Valiollah Ghasemiomran, Pouria Biparva

    Gotu Kola (Centella asiatica L.) has been listed in threatened species in Iran. It has been used for treatment of a wide number of health disorders. The herb was used for wound healing, anticarcinogenic, mental illness and revitalizing the nerves and brain cells. In vitro culture and micropropagation are basic tools for conserving this medicinal plant. The purpose of this study is to achieve a suitable protocol for propagation of this plant in in vitro. In the first experiment, interaction of different concentrations of BAP (0, 0.5, 1, 1.5, 2.5, 3.5 mgl-1) and NAA (0, 0.25, 0.5, 1, 2 mgl-1) were examined on leaf explants. The results of the callogenesis experiment showed that MS medium with 1.5 mgl-1 BAP and 0.5 mgl-1 NAA, produced the best callus. In the next step, the interaction of BAP at 0, 1, 2, 3 mgl-1 and IBA at 0, 0.5, 1 mgl-1 was investigated in proliferation of node explants. Rooting of amplified explants was investigated by using two types of auxin IBA and NAA. The results of the micropropagation experiment indicated that MS medium of 2 mgl-1 BAP and 1 mgl-1 IBA was determined the most suitable medium for micropropagation. In the comparison of the effect of auxin treatments in MS medium on rooting, MS medium supplemented with IBA 1 and 2 mgl-1 were chosen as the best rooting treatment.

    Keywords: Callus Induction, Gotucola, Medicinal Plant, Micropropagation, Tissue Culture
  • زهرا شمس، سعید عشقی، علی قرقانی*

    ایران به‏دلیل شرایط آب و هوایی گوناگون، تنوع بالایی ازگونه‏های گیاهان باغی از جمله تمشک سیاه را دارا است. تمشک سیاه به دلیل دارا بودن ترکیبات فنولی و فلاونوئیدی، یکی از مهم ترین منابع تامین‏کننده آنتوسیانین و ترکیبات آنتی‏اکسیدانی است. مطالعه حاضر به‏منظور بررسی تنوع در ویژگی های فیتوشیمیایی و رنگدانه های نژادگان های تمشک سیاه ایران انجام‏ گرفت. برای این منظور، چهار نژادگان از گونه R. sanctus از کلکسیون تمشک سیاه دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز انتخاب و در آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در دو سال مورد بررسی قرار گرفتند. در سه زمان مختلف نمونه برداری خرداد (شروع گرما)، مرداد (اوج گرما) و مهر (کاهش گرما) از هر دو بافت برگ و ساقه نژادگان های مورد بررسی نمونه تهیه شد و به آزمایشگاه انتقال‏یافت. در نهایت از نمونه های تهیه‏شده عصاره گیاهی استخراج گردید و صفات IC50، فلاونوئید، فلاونون، فنول کل، آنتوسیانین، کلروفیل (a، b و کل (کارتنوئید اندازه گیری شد. بر‏اساس نتایج به‏دست‏آمده اختلاف معنی داری بین نژادگان های بررسی‏شده از لحاظ صفات به ترتیب در برگ و ساقه IC50 (17/33-95/72 درصد، 68/139-07/101 درصد)، فنول کل (17/172-77/117، 79/138-16/79 میلی گرم بر صد گرم ماده خشک)، فلاونوئید (76/389-79/275، 44/151-03/100 میلی گرم بر صد گرم ماده خشک)، فلاونون (06/54- 30/35 ، 17/54- 38/30 میلی گرم بر صد گرم ماده خشک)، آنتوسیانین (34/73- 33/50، 25/48- 34/35 میلی گرم بر صد گرم ماده تر) به‏همراه دیگر صفات وجود‏داشت. نتایج نشان‏داد که بیشترین فعالیت آنتی‏اکسیدانی (کمترین میزان IC50)، فنول ، فلاونوئید، فلاونون و آنتوسیانین در ماه مرداد و در ساقه و برگ به‏دست‏آمد. براساس نتایج حاصل از تجزیه همبستگی و رگرسیون یک ارتباط مثبت و معنی دار بین میزان آنتی اکسیدان و ترکیبات فنولی وجود‏ داشت. به طور کلی می‏توان نتیجه گرفت که با افزایش دما در ماه مرداد، میزان IC50 کاهش پیدا کرده که می‎‏تواند در نتیجه افزایش میزان ترکیبات فنولی و فلاونوئیدی باشد که این افزایش در ترکیبات یاد شده می‏تواند سبب افزایش تحمل گیاه به گرما شود. در همین راستا، نژادگان بابلسر به‏عنوان بهترین و متحمل ترین نژادگان از لحاظ صفات اندازه گیری شده مشخص گردید.

    کلید واژگان: فعالیت آنتی اکسیدانی, تمشک سیاه, تجزیه همبستگی
    Zahra Shams, Saeid Eshghi, Ali Gharaghani*

    Due to climate situation of Iran, there is a high diversity of garden species such as Blackberries. Blackberry is one of the most important sources of anthocyanin, antioxidant, phenolic and flavonoid compounds. The present study was conducted to investigate the variation of phytochemicals and photosynthesis pigments traits in Iranian blackberry genotypes. For this purpose, four genotypes of R. sanctus were selected from the blackberry collections of the faculty of agriculture of Shiraz University and examined in a randomized complete block design in two-years. Then, at three different sampling dates (June (Khordad), August (Mordad) and October (Mehr)), the samples were harvested from both leaves and stem organs and transferred to laboratory. Finally, samples extracts used for measurement of traits including, IC50, flavonoid, total phenol, anthocyanin, flavanone, chlorophyll (a, b and total) and carotenoids. Based on the results, there was a significant variation between the studied individuals for IC50 (33.17-72.95 (leaf), 101.07-139.68 (stem), total phenol (117.77-172.17 (leaf), 79.16-138.79 (stems), flavonoid (275.79-389.76 (leaf), 100.03-151.44 (stem), flavanone (35.30-54.06 (leaf), 30.38-54.17 (stem), anthocyanin (50.33-73.34 (leaf), 35.34-48.25 (stem), along with other traits. The highest antioxidant activity (minimum IC50), phenol, Flavonoid, flavanone and anthocyanin were observed in August sampling date and both stem and leaf organ. According to correlation and regression analysis, there was a significant and positive correlation between the amount of antioxidant and phenolic compounds. Over all, with increasing the temperature especially in August, the IC50 was decreased, which it could be due to an increase of other phytochemical traits. So, the increase of phytochemical composition could be a criterion of tolerance to the harsh environmental condition such heat stress in August. In this regard, Babolsar were selected as bets genotype in terms of studied traits and tolerant genotype to heat stress as well.

    Keywords: Antioxidant Activity, Blackberry, Correlation Analysis
  • سمیه طبری، مهدی حدادی نژاد*، رضا نوروز

    به منظور تعیین نیاز سرمایی و گرمایی ارقام تمشک سیاه، سه رقم خاردار (توپای، ماریون، سیلوان) و بی‏خار (مرتون) پس از شروع رکود و قبل از تامین نیاز سرمایی از کلکسیون تمشک سیاه دانشگاه علوم کشاورزی ساری جمع‏آوری و جهت تامین نیاز سرمایی در یخچال قرار گرفتند. تیمارها شامل ارقام و ساعت سرمادهی (1100،900،700،500،300،1300) در سه تکرار و 10 نمونه بود. سپس شاخه‏ها در گلخانه در شرایط 16 ساعت نور و دمای 24 درجه سلسیوس قرار گرفته و درصد شکوفایی اولین جوانه، شمار روز تا شکوفایی 50 درصد جوانه‏ها و شمار روز تا شکوفایی نهایی جوانه ثبت و نیاز گرمایی محاسبه شد. نتایج نشان داد بیشترین تعداد روز تاشکوفایی اولین جوانه در ارقام خاردار سیلوان، ماریون و توپای در 700 ساعت سرما و رقم بدون‏خار مرتون در 500 ساعت سرما اتفاق افتاد. در بین ارقام خاردار دو رقم خیلی زودرس و زودرس (سیلوان و ماریون) در 700 ساعت و رقم دیررس (توپای) در 300 ساعت سرما زودتر به 50 درصد شکوفایی و شکوفایی کامل رسیدند؛ این در حالی است که رقم بی خار مرتون با 1100 ساعت سرما به این میزان شکوفایی دست یافت. بررسی نیاز گرمایی ارقام مختلف نشان داد که در ارقام خاردار با افزایش ساعات سرمایی، از نیاز دمایی کاسته می‏شود، به طوریکه هرسه رقم سیلوان، ماریون و توپای در 300 ساعت سرما، نیاز گرمایی بیشتری داشتند که با افزایش ساعات سرمایی و رسیدن آن به 700 ساعت از میزان آن کاسته شده است. دررقم بی‏خار مرتون نیز از 300 ساعت سرما تا 700 ساعت، میزان نیاز گرمایی کاسته شده اما پس از آن و رسیدن به 900 تا 1300 ساعت سرما، نیاز گرمایی نیز افزایش یافته است. به طورکلی ارقام خاردار برای باز شدن اولین جوانه و رسیدن به شکوفایی کامل نیاز سرمایی کمتری نسبت به ارقام بی‏خار داشتند. بنابراین شکوفایی جوانه ارقام بی‏خار در مناطقی که واحدهای سرمایی کمتر از 500 ساعت دارند، با مشکل مواجه و نیازمند تدبیر تیمارهای تکمیلی می‏باشد.

    کلید واژگان: شاخه گلدار, جوانه جانبی, سرمادهی, شکوفایی
    Somayeh Tabari, Mehdi Hadadinehjad*, Reza Noruz

    In order to determine the chilling and heat requirements of blackberry cultivars, three thorny (Tupi, Marion, Silvan) and thornless (Merton) cultivars were collected from the blackberry collection of Sari of Agricultural Sciences and Natural Resources University (SANRU) placed in the refrigerator. Treatments were included cultivars and chilling hours (300,500,700,900, 1100 and1300) in three replications and 10 samples. Then the floricanes were placed in the greenhouse under 16 hours of light and 24 ° C and the number of days to flowering of the first bud, the number of days to flowering of 50% of buds and the final percentage of bud breaks were recorded and the heat requirement was calculated. The results showed the highest rate of first bud burst occurred in the thorny cultivars of Silvan, Marion and Tupi in 700 hours of chilling and the cultivar thornless Merton in 500 hours of chilling. Among the thorny cultivars, two very early and late cultivars (Silvan and Marion) in 700 hours and late cultivar (Tupi) in 300 hours of chilling reached 50% full bloom earlier. While thornless Merton cultivar reached this level with 1100 hours of chilling. Examination of heat requirements of different cultivars showed in thorny cultivars, with increasing chilling hours, the need for heat decreases. So that all three cultivars of Silvan, Marion and Tupai in 300 hours of chilling, needed more heat, which has decreased with the increase of chilling hours until reaching 700 hours. In thornless Merton cultivar, from 300 hours of chilling to 700 hours, the need for heat has decreased, but after that, reaching 900 to 1300 hours of chilling, the need for heat has also increased. In general, thorny cultivars needed less chilling than thornless cultivars to open the first bud and achieve full flowering. Therefore, cultivation of thornless cultivars in areas with chilling units of less than 500 hours is difficult and requires additional treatments.

    Keywords: Floricane, Lateral Bud, Chilling, Burst
  • ایوب مزارعی، صالحه گنجعلی*، لیلا فهمیده، حامد حسن زاده خانکهدانی، حدیت کرد

    جداسازی RNA از بافت های گیاهان چوبی، به خصوص گل های درخت خرما، به دلیل داشتن غلظت های بالایی از ترکیبات فنولیک، پلی ساکاریدها، الیاف فیبری، پروتئین ها، متابولیت های ثانویه (تانن ها، لیگنین ها و ترکیبات چرب) بسیار مشکل است؛ زیرا در برخی از روش های استخراج RNA، کلاف های تولیدی به دلیل وجود آلاینده های ناشناخته حلالیت کمی دارند و در بعضی موارد کلاف های تولیدی ژلاتینی هستند که نشان دهنده وجود آلودگی های پلی ساکاریدها است و کمپلکس این ترکیبات با RNA می تواند RNA را برای کاربردهایی مانند تکنیک RNA-Seq غیرقابل استفاده کند. بنابراین دستیابی به یک روش استخراج مناسب که بتواند RNAی با کمیت و کیفیت مناسب را تولید کند، از اهمیت بالایی برخوردار است. از این رو در مطالعه حاضر به منظور دستیابی به RNAی با کیفیت جهت انجام مطالعات RNA-Seq، هفت روش استخراج RNA (شامل سه کیت (Column RNA Isolation Kit، Total RNA extraction mini kit و Neasy Mini Kit) و چهار بافر استخراج (ترایزول، فنول-کلروفرم، لیتیم کلراید و RNX-PlusTM)) با یکدیگر مقایسه و روش استخراج اسید نوکلئیک از گل های این گیاه بهینه سازی شد. تغییرات صورت گرفته در جهت بهینه سازی استخراج RNA شامل استفاده از تیمار پیش گرما روی بافر استخراج، کاهش دور سانتریفیوژ حذف آلودگی DNA و حذف DEPC می باشد و به منظور از بین بردن DNA ژنومی و پروتئین ها از DNase و پروتئیناز K استفاده شد و پس از استخراج RNA، کمیت و کیفیت آن با استفاده از اسپکتروفتومتری و ژل الکتروفورز مورد بررسی قرار گرفت. از این رو براساس نتایج این مطالعه مشخص شد که از بین کیت ها و روش های استفاده شده تنها روش لیتیم کلراید بعد از تیمارهای از DNase و پروتئیناز K و تغییرات صورت گرفته در جهت بهینه سازی، از کمیت و کیفیت بالایی از لحاظ غلظت RNA استخراجی (ng/µl 5/247) و وضوح باندهای 28SrRNA و 18SrRNA روی ژل آگارز و همچنین بالا بودن نسبت های جذبی A260/A280 و A260/A230 برخوردار بود. بنابراین بر اساس نتایج این مطالعه می توان بیان کرد روش بهینه سازی شده انتخابی بر مشکلات استخراج RNA از بافت های سرشار از ترکیبات پلی فنولیک، پلی ساکاریدی، ترکیبات فیبری، لیگنین ها و اسیدهای چرب چون گل خرما فائق آمده و نمونه RNAهای استخراجی توسط این روش برای انجام مطالعات RNA-Seq، توسط این پژوهشگران جهت توالی یابی ارسال شد.

    کلید واژگان: اسپکتروفتومتری, استخراج RNA, الکتروفورز ژل آگارز, بافت چوبی, روش های مولکولی
    Ayoub Mazarei, Salehe Ganjali*, Leila Fahmideh, Hamed Hassanzadeh Khankahdani, Hadis Kord

    RNA extraction from hardwood tissues, especially in date palm flowers, is very hard because they have high concentrations of phenolic compounds, polysaccharides, fibers, proteins, and secondary metabolites(tannins, fatty compounds, and lignin); Some RNA extraction methods yield that are poorly soluble, indicating the presence of unknown contaminants, whereas others are gelatinous, indicating the presence of polysaccharides. RNA can make complexes with polysaccharides and phenolic compounds render the RNA unusable for applications such as the RNA-Seq technique. Therefore, it is important to a suitable extraction method to produce a good quality RNA. Therefore, in this study, to obtain quality RNA for RNA-Seq studies, seven RNA extraction methods (including three kits (Column RNA Isolation Kit, Total RNA Extraction Mini Kit, and Neasy Mini Kit) and four extraction buffers (Triazole, Phenol-Chloroform, Lithium Chloride, and RNX-PlusTM)) were compared and the nucleic acid extraction method from the flowers of this plant was optimized. Modifications for optimization of RNA extraction were preheating treatment of extraction buffer, and decreasing centrifuge rounds to eliminate DNA contaminations and DEPC. For genomic DNA and protein elimination, extracted RNA was treated with DNase and Proteinase-K enzyme. After RNA extraction, its quantity and quality were assessed by spectrophotometry and gel electrophoresis. Based on the results of this study, it was found that among the kits and methods used, Lithium chloride method after DNase and Proteinase-K treatment and modifications for optimization had high quality and quantity in terms of extracted RNA concentration (247.5 ng/µl) and resolution of 28SrRNA and 18SrRNA bands on agarose gel as well as high absorbance ratios of A260/A280 and A260/A230. Therefore, based on the results of this study, it can be said that the selected optimized method has overcome the problems of extracting RNA from tissues rich in polyphenolic compounds, polysaccharides, and secondary metabolites such as date palm flowers and the samples of RNAs extracted by this method were sent by these researchers for sequencing for RNA-Seq studies.

    Keywords: Spectrophotometry, RNA Extraction, Agarose Gel Electrophoresis, Bark Tissue, Molecular Methods
  • مریم بهادر، عبدالحسین ابوطالبی جهرمی*، بهنام بهروزنام، وحید روشن

    مریم گلی ایرانی (Salvia mirzayanii L.)  گیاهی دارویی متعلق به خانواده نعناعیان بوده که از گذشته های دور به علت داشتن خواص دارویی فراوان مورد توجه بوده است به منظور بررسی اثر غلظت های مختلف اسید آمینه (صفر، 5/0، 1 و 5/1 گرم در لیتر) و مدت زمان نگه داری (صفر، 2، 4 و 6 ماه) در انبار بر میزان و تغییرات اسانس مریم گلی ایرانی آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به صورت گلدانی انجام شد. محلول پاشی اسید آمینه تاثیر مثبتی بر صفات رویشی و زایشی اندازه گیری شده گیاه مریم گلی ایرانی و همچنین درصد ترکیبات پس از برداشت داشت. در این بررسی مهم ترین ترکیبات موجود در اسانس مریم گلی ایرانی بعد از برداشت، 5-نئو سدرانول (11/20 درصد)، لینالیل استات (52/16) و آلفاترپینیل استات (28/14 درصد) بود. محتوای فنول کل با افزایش سطح محلول پاشی اسید آمینه تا سطح 1 میلی گرم در لیتر افزایش (6/82 میلی گرم در لیتر) و پس ازآن کاهش یافت و با ادامه نگه داری در انبار به مدت 6 ماه پس از برداشت به میزان 15/23 درصد نسبت به نگه داری چهارماهه در انبار کاهش یافت. بیشترین فعالیت آنتی اکسیدانی از محلول پاشی اسید آمینه با غلظت 1 میلی گرم در لیتر به دست آمد و انبارمانی به مدت 6 ماه پس از برداشت باعث کاهش آن به میزان 29 درصد نسبت به زمان برداشت شد. براساس نتایج این آزمایش استفاده از اسید آمینه تا غلظت 5/0 گرم در لیتر به منظور حصول حداکثری وزن تر و خشک گیاه توصیه می شود.

    کلید واژگان: 5- نئو سدرانول, لینالیل استات, انبار مانی, ترکیبات اسانس, فنول کل, آنتی اکسیدان
    Maryam Bahador, Abdolhossein Aboutalebi Jahromi*, Behnam Behroznam, Vahid Roshan

    Persian sage (Salvia mirzayanii L.) is a medicinal plant belonging to the mint family, which has been of interest since ancient times due to its many medicinal properties. In order to investigate the effect of different concentrations of amino acids (0, 0.5, 1 and 1.5 gr/L) and storage duration (0, 2, 4 and 6 months) on the amount and changes of Iranian sage essential oil, a factorial experiment was conducted in a randomized complete block design. Amino acid foliar application had a positive effect on the measured vegetative and reproductive traits of Iranian sage plant as well as the percentage of compounds after harvest. In this study, the most important compounds found in Iranian sage essential oil after harvesting were 5-neo-sedranol (20.11%), Lnalyl acetate (16.52%) and alphaterpinyl acetate (14.28%). The content of total phenol increased by increasing the level of amino acid foliar application up to the level of 1 mg/L (82.6 mg/L) and after that it decreased, and by continuing storage for 6 months after harvesting, it increased by 23.15% compared to four months. The highest antioxidant activity was obtained from foliar spraying of amino acid with a concentration of 1 mg/L, and storage for 6 months after harvest reduced it by 29% compared to the time of harvest. Based on the results of this study, it is recommended to use amino acid up to a concentration of 0.5 gr/L in order to achieve the maximum fresh and dry weight of the plant.

    Keywords: 5-Neo-Sedranol, Antioxidant, Essential Oil Compounds, Linalyl Acetate, Total Phenol
  • محمدطاهر حلاجیان*، کتایون دباغ، مجتبی کردرستمی، علی اکبر قاسمی سلوکلوئی

    بیشتر گونه های جنس Citrus و برخی جنس های نزدیک در این تیره رویان خورشی تولید می کنند. وجود چنین رویان هایی در کنار رویان های حاصل از لقاح، منجر به پدیده چند رویانی می شود که طی آن همزمان دو یا چند رویان در یک بذر توسعه می یابند. در این مطالعه، جهت تمایز دانهال های حاصل از لقاح از دانهال های خورشی، از گیاهان مادری و دانهال های حاصله از بذرهای یازده نمونه مرکبات، نمونه های برگی تهیه گردید. پس از استخراج DNA از نمونه ها، PCR با 8 جفت آغازگر ریزماهواره ای انجام شد. نتایج این بررسی نشان داد که هشت جفت آغازگر برای صفت خورشی یا زایگوتی (تخم زا) بودن دانهال ها در نه رقم، چندشکلی نشان دادند. تعداد کل آلل ها در جمعیت 46 آلل و دامنه تعداد آلل بین 3-11 با میانگین 75/5 بود.  تعداد 35 آلل برای صفت خورشی یا تخم زا بودن چند شکل بودند. از بین آغازگرهای چندشکل، آغازگر TAA41 بیشترین تعداد آلل (11) و آغازگرهای TAA27 و TAA1 کمترین تعداد آلل (3) را در نمونه های مورد مطالعه تولید کردند. از آغازگرهای چندشکل این پژوهش بویژه TAA45 و TAA33 می توان برای شناسایی دانهال های خورشی و تخم زای کلیه نژادگان ها و دورگه های ارقام مرکبات در برنامه های به نژادی مختلف بهره برد.

    کلید واژگان: مرکبات, دانهال های خورشی و تخم زا, PCR, نشانگرهای ریزماهواره, آغازگر
    Mohammadtaher Hallajian*, Katayoun Dabbagh, Mojtaba Kordrostami, Aliakbar Ghasemi-Soloklui

    The majority of Citrus species and some related genera in this family produce nucellar embryos. Nucellar seedlings are similar to maternal parents. The existence of such embryos next to the embryo from fertilization leads to the polyembryony phenomenon which during that, two or few embryos are developed in one seed simultaneously. The nucellar embryo is a big obstacle in citrus breeding, however, the aim of producing genetic uniformity in stock production is valuable. In this study, for distinguishing between seedlings resulting from fertility and nucellar seedlings, a leaf sample was prepared from maternal plants and seedlings resulted from seeds of 11 citrus cultivars. After DNA extraction from samples, PCR was performed using 8 microsatellite primer pairs. The results indicated that 8 primer pairs were polymorphic for nucellar or zygotic traits of seedlings in 9 cultivars. The number of all alleles in the population was 45, and the range of alleles amplified by the primers was 3-11 with an average of 5.75. 35 alleles were polymorphic for nucellar or zygotic traits. Among polymorphic primers, TAA41 primer and TAA1 and TAA27 primers produced the highest number of alleles (11) and the lowest number of alleles (3) in studied cultivars, respectively. Polymorphic primers of this research especially TAA45 and TAA33 can be used to identify nucellar and zygotic seedlings of all citrus genotypes, cultivars, and hybrids in different breeding programs.

    Keywords: Citrus, Zygotic, Nucellar Seedlings, PCR, Microsatellite Markers, Primer
  • فاطمه صادقی، سمیه اسماعیلی*، مهرانگیز چهرازی

    این آزمایش با هدف بررسی تاثیر هیومی پتاس در افزایش سطح تحمل به شوری گیاه پوششی فیلا (Phyla nodiflora L.) بر اساس ویژگی های مورفوفیزیولوژیک انجام شد. طرح کرت های خردشده در یک آزمایش گلخانه ای با دو عامل به صورت بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. کرت اصلی شامل شوری کلرید سدیم در 5 سطح مختلف (صفر، 4، 8، 12 و 16 دسی زیمنس بر متر) بود؛ در حالی که، کرت فرعی شامل سه سطح هیومی پتاس (صفر، 500 و 1000 میلی گرم) بود. نتایج نشان داد، بدون در نظر گرفتن تیمار کودی، وزن تر شاخساره و کیفیت ظاهری در تیمار شوری 16 دسی زیمنس بر متر در مقایسه با گیاهان شاهد به ترتیب کاهش معنی دار 02/19 و 34/24% نشان دادند. دیگر ویژگی مثبت گیاه فیلا در تنش شوری 16 دسی زیمنس بر متر، وضعیت به نسبت مطلوب رنگدانه های گیاهی بود. افزون بر این، کیفیت ظاهری همبستگی قوی و مثبتی با طول شاخساره، وزن تر و خشک شاخساره و وزن تر ریشه نشان داد. به طور کلی نتایج بیانگر آن بود که فیلا در زمان تنش شوری از ویژگی های رشدی خود کاسته است. بدین ترتیب از کیفیت ظاهری در شوری بالا تا حدودی کاسته شد؛ اما در عوض سبزینگی فیلا در شرایط تنش حفظ شد. بر اساس نتایج وزن تر و خشک شاخساره و ریشه، محتوای نسبی آب (RWC) برگ و کیفیت ظاهری گیاه فیلا تا سطح شوری 8 دسی زیمنس بر متر از وضعیت مطلوبی برخودار بود و نیازی به استفاده از تیمار هیومی پتاس تا این سطح از تنش وجود ندارد. در سطوح شوری بالا (12 و 16 دسی زیمنس بر متر)، ویژگی های مورفوفیزیولوژیک فیلا کاهش یافت. در نتیجه در سطح شوری بالا برای بهبود وضعیت کلی گیاه، کاربرد هیومی پتاس پیشنهاد می شود. به طوری که، هیومی پتاس 500 میلی گرم بر لیتر سبب افزایش طول شاخساره، تعداد شاخساره جانبی و RWC در سطح شوری 16 دسی زیمنس بر متر شد. افزون بر آن، 1000 میلی گرم بر لیتر هیومی پتاس، سبب بهبود رنگدانه های گیاهی در تیمار شوری 12 دسی زیمنس بر متر گردید.

    کلید واژگان: رنگدانه های گیاهی, فیلا, کلریدسدیم, کیفیت ظاهری, محتوای نسبی آب
    Fatemeh Sadeghi, Somayeh Esmaeili*, Mehrangiz Chehrazi

    This experiment examined how potassium humate affects the salinity tolerance of the groundcover plant Phyla nodiflora L., focusing on its morpho-physiological characteristics. A split-plot design was used for the greenhouse experiment, which included two factors arranged in randomized complete blocks with three replications. The main plot involved NaCl salinity at 5 different levels (0, 4, 8, 12, and 16 dS m-1), while the subplot consisted of three levels of potassium humate (0, 500, and 1000 mg L-1). The results showed that regardless of the fertilizer treatment, the shoot fresh weight and visual quality showed a significant decrease of 19.02% and 24.34%, respectively in the salinity treatment of 16 dS m-1 compared to the control plants. The Phyla plant had a relatively favorable state of plant pigments in the salinity treatment of 16 dS m-1, another positive feature for the plant during salt stress. In addition, the visual quality showed a strong and positive correlation with shoot length, shoot fresh and dry weight, and root fresh weight. Overall, the results showed that Phyla experienced reduced growth characteristics under salinity stress. While high salinity conditions may compromise visual quality, Phyla's vibrant green hue is preserved despite the stress. Based on the results of fresh and dry shoot and root weights, leaf relative water content (RWC), and visual quality, it is evident that Phyla plants thrive best up to a salinity level of 8 dS m-1. There is no need to utilize potassium humate treatment at this stress level. At salinity levels of 12 and 16 dS m-1, the morphophysiological characteristics of the Phyla decreased. As a result, at higher salinity levels such as 12 and 16 dS m-1, to improve the overall condition of the plant, the use of potassium humate is recommended. Therefore, the application of 500 mg L-1 of potassium humate enhanced the shoot length, lateral shoot number, and RWC at a salinity level of 16 dS m-1. Furthermore, the use of 1000 mg L-1 potassium humate led to enhanced plant pigments under a sodium chloride salinity treatment of 12 dS m-1.

    Keywords: Phyla, Plant Pigments, Relative Water Content, Sodium Chloride, Visual Quality
  • امیر عربی، اصغر حسینی نیا*

    رز (Rosa hybrida L.) از تیره Rosaceae  در میان گل های بریدنی و باغچه ای در جهان دارای اهمیت است. رز با تولید بیش از 744/032/259 شاخه در سال دارای رتبه دوم میزان تولید در ایران است. از مراحل اساسی در زمان داشت، کنترل علف های هرز است. بنابراین پژوهش حاضر برای ارزیابی و مقایسه تاثیر علف کش های پیش کاشت، پس رویشی و روش های فیزیکی در قالب بلوک های کامل تصادفی اجرا شد. قلمه های پانزده سانتی متری رز رقم  Ilonaدر آخر فصل پائیز، در شرایط گلخانه ای و در بستر ماسه ای کاشته و ریشه دار شد و اوایل بهار در کرت های آماده شده طرح  کاشته شدند. تیمارها شامل کاربرد علف کش های پیش کاشت تری فلورالین (ترفلان 48%EC) با غلظت 5/1 و 3 لیتر در هکتار، آترازین (گزاپریم 80% WP) با غلظت های 1 و 3 کیلوگرم در هکتار، و علفکش های پس رویشی اگزادیازون (رونستار 12% EC) با غلظت های 5/1 و 5/2 لیتر در هکتار، بنتازون (بازاگران 48% SL) با غلظت های 2 و 3 لیتر در هکتار بود. تیمارهای کنترل فیزیکی شامل خاکپوش پوششی پلاستیک مشکی، خاکپوش خرده چوب و خاکپوش کلش گندم بودند. همچنین تیمار شاهد بدون کنترل علف هرز بود. تجزیه واریانس اثر تیمارهای مختلف نشان دهنده معنی دار شدن تیمار های علف کش و خاکپوش پاشی در مقایسه با تیمار شاهد بود. نتایج نشان داد که تیمارهای خاکپوش های پوششی وزن تر و وزن خشک علف های هرز را در مقایسه با کلیه تیمارها به حداقل رساند. تیمارهای علف کش های شیمیایی پیش رویشی تریفلورالین و آترازین در رز باعث کاهش تعداد علف های هرز ولی ایجاد بیشترین گیاه سوزی در رز به میزان 30% شدند. تیمارهای علف کش های پس رویشی  اگزادیازون و بنتازون باعث افزایش ارتفاع گل، گستردگی بوته گل و کاهش تراکم علف های هرز بعد از خاکپوش پاشی شدند. با کاربرد خاکپوش کلش گندم و خرده چوب بیشترین ارتفاع و گستردگی بوته رز و کمترین مقدار وزن خشک، تعداد علف هرز و کمترین گیاه سوزی حاصل شد. لذا در شرایط تراکم علف های هرز رز، استفاده از انواع خاکپوش های پوششی در تلفیق با علف کش ها قابل توصیه می باشد.

    کلید واژگان: رز, علفکش, علف هرز, خاکپوش های پوششی
    Amir Arabi, Asghar Hosseininia*

    Rose (Rosa hybrida L.) from the Rosaceae family is important among cut and garden flowers in the world. With the production of more than 25,903,2744 roses per year, roses rank second in the amount of production in Iran. One of the most important obstacles in the stages of growing rose plants is various types of weeds. Therefore, the current research was conducted to evaluate and compare the effects of pre-planting, and post-planting herbicides and physical methods in the form of complete randomized blocks. Fifteen-centimeter rose cuttings of Rosa hybrida ‘Ilona’ were planted and rooted at the end of the autumn season in a greenhouse and in a sandy bed, and they were planted in separate plots at the beginning of spring. The treatments of pre-planting herbicides are trifluralin (Treflan® 48% EC) with a concentration of 1.5 and 3 liters per hectare, atrazin (Gesaprim® 80% WP) with a concentration of 1 and 3 kilograms per hectare, and post-emergence herbicides oxadiazon (Ronstar® 12% EC) with a concentration of 1.5 and 2.5 liters per hectare, bentazon (Basagran® 48% SL) with a concentration of 2 and 3 liters per hectare. Physical control treatments were black plastic mulch, wood chip mulch, and wheat stubble mulch, and the control treatment was without using the above two groups. Variance analysis of the effects of different treatments showed that herbicide and mulching treatments were significant in comparison with the control treatment. The results showed that the treatments of cover mulches reduced the weight and dry weight of weeds to a minimum in comparison with all treatments. Pre-emergence chemical herbicide treatments of trifluralin and atrazine in roses reduced the number of weeds but caused the most plant burns in roses. The post-emergence herbicides oxadiazone and bentazone increased the height of the flower, and the canopy of the flower bush and reduced the density of weeds after mulching. The mulch of wheat stubble and wood chips had the highest height and canopy of the rose bush and the lowest amount of dry weight, the number of weeds, and the lowest number of burned plants. Therefore, it is recommended to use different types of cover mulches in combination with herbicides in the outbreak of rose weeds.

    Keywords: Rose, Herbicide, Weed, Cover Mulches
  • مختار حیدری*

    تولید کمپوست، خاکپوش یا کودهای آلی روش های مناسب برای استفاده از بقایای هرس هستند که در کاهش مشکلات زیست محیطی ناشی از تجمع بقایای هرس موثر هستند. چوب،  دارای اثرهای دگرآسیبی است. باتوجه به اینکه در مورد اثرات دگرآسیبی استفاده از چوب درختان و درختچه های زینتی بر رشد گیاهان، گزارش های محدودی منتشر گردیده است، در آزمایش حاضر، ترکیبات بیوشیمیایی و دگرآسیبی اثر خرده چوب هشت گونه درخت و درختچه زینتی بررسی شد. خرده چوب گل کاغذی (Bougainvillea)، برهان (Albbizia lebbeck)، سپستان (Cordia myxa)، کنوکارپوس (Conocarpus erectus)، ناترک (Dodonea viscosa)، خرزهره (Nerium oleander)، سوبابل (Leucaena leucocephala) و شیشه شور (Callistemon citrinus) به مدت 24 و 48 ساعت در آب خیسانده شد و عصاره آبی تهیه شد. بررسی ترکیبات بیوشیمیایی عصاره ها نشان داد میزان ترکیبات فنلی، شاخص تانن (A280)، فلاونوئیدها و کربوهیدرات های محلول غیرساختمانی و همچنین مواد جامد معلق کل و هدایت الکتریکی در عصاره آبی نمونه های خرده چوب تفاوت معنی داری داشتند ولی pH عصاره آبی نمونه ها تفاوت معنی داری نداشتند. مدت زمان قرارگیری خرده چوب در آب (24 یا 48 ساعت)، میزان هدایت الکتریکی و ترکیبات بیوشیمیایی در عصاره های آبی تغییر کرد. عصاره آبی سوبابل دارای بیشترین شاخص تانن (A280/ ml67/10) و کربوهیدرات های محلول (mg/g 81/1) بود و بیشترین میزان فنل کل در سوبابل و کنوکارپوس بود (به ترتیب 1/107 و 55/114 mg/g). بیشترین هدایت الکتریکی در عصاره آبی سپستان (ds/m 87/2) و بیشترین مواد جامد معلق کل (06/1%) در شیشه شور بود. بیشترین میزان فلاونوئیدها در گل کاغذی، خرزهره، سوبابل و سپستان بود. اثر عصاره آبی تهیه شده از نمونه های خرده چوب موجب کاهش درصد تنژگی و شاخص تنژگی بذر کاهو و همچنین کاهش رشد طولی ریشه چه و ساقه چه کاهو شد که نشان دهنده وجود اثرات دگرآسیبی ترکیبات بیوشیمیایی موجود در چوب درختان و درختچه های زینتی بود. این نتایج می تواند در انتخاب این گونه ها برای طراحی کاشت فضای سبز در رابطه با اثرات دگرآسیبی بقایای این گیاهان بر چمن و گیاهان زینتی مجاور و یا مدیریت پسماند هرس و تهیه کمپوست یا خاکپوش از چوب درختان و درختچه های زینتی مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: اثرهای بازدارنده, ترکیبات فنلی, رشد, زیست سنجی, تنژگی, پسماند هرس
    Mokhtar Heidari*

    Producing compost, mulch, or organic fertilizers are suitable methods for utilizing pruning residues, which are effective in reducing environmental problems caused by the accumulation of pruning residues. Wood is a part of pruning residues that, due to decomposition and release of biochemical compounds, have allelopathic effects. Since limited reports have been published regarding the allelopathic effects of wood from trees and ornamental shrubs, in the current experiment, the biochemical compounds and allelopathic effects of wood from eight species of ornamental trees and shrubs were investigated. Pruned wood of Bougainvillea, Albizia lebbeck, Cordia myxa, Conocarpus, Dodonaea viscosa, Nerium oleander, Leucaena leucocephala, and Callistemon citrinus was soaked in water for 24 and 48 hours to prepare water elutes. The analysis of biochemical compounds showed significant differences in the phenolic compounds, tannin index (A280), flavonoids, non-structural soluble carbohydrates, total suspended solids, and electrical conductivity in the water elutes of wood samples, but the pH of the water elutes did not show significant differences. The duration of soaking wood in water (24 or 48 hours) affected the electrical conductivity and biochemical compounds in the water elutes. The Leucaena leucocephala extract had the highest tannin index (67.10 A280/ml) and soluble carbohydrates (81.1 mg/g), while the highest total phenol content was in Leucaena leucocephala and Conocarpus (1.107 and 55.114 mg/g, respectively). The highest electrical conductivity was in the Cordia myxa extract (87.2 ds/m), and the highest total suspended solids were in the Callistemon citrinus extract (0.61%). The highest level of flavonoids was found in Bougainvillea, Nerium oleander, Leucaena leucocephala, and Cordia myxa. The allelopathic effects of the water elute prepared from wood samples resulted in a reduction in germination percentage and germination index of cucumber seeds, as well as a decrease in the root and shoot length of cucumber seedlings, indicating the presence of allelopathic effects of biochemical compounds present in the wood of trees and ornamental shrubs. These results can be useful in selecting these species for designing landscape plantings to their allelopathic effects of residues on neighboring grasses and ornamental plants, or in managing pruning residues and producing compost or mulch from the wood of ornamental trees and shrubs.

    Keywords: Bioassays, Germination, Growth, Inhibitory Effects, Phenolic Compounds, Pruning Residues
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال