به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "response" در نشریات گروه "زراعت"

تکرار جستجوی کلیدواژه «response» در نشریات گروه «کشاورزی»
جستجوی response در مقالات مجلات علمی
  • الهام صمدی کلخوران، محمدتقی آل ابراهیم *

    به منظور بررسی اثر دز و زمان مصرف علف کش اگزادیارژیل به صورت پس رویشی بر زیست توده علف های هرز و عملکرد غده سیب زمینی، آزمایشی مزرعه ای در ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی آلاروق اردبیل در سال 1392 انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل، دزهای مختلف علف کش اگزادیارژیل (صفر، 0.05 ، 0.1 ، 0.2 ، 0.4 ، 0.6 و 0.8 لیتر ماده موثره در هکتار) و زمان مصرف علف کش (مرحله سبز شدن، استولون زایی و حجیم شدن غده سیب زمینی) بودند. همچنین، تیمار وجین کامل (بدون علف هرز) نیز به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که کاربرد اگزادیارژیل به میزان 0.8 لیتر ماده موثره در هکتار، باعث کاهش زیست توده علف های هرز به میزان 66.16 درصد نسبت به شاهد (بدون وجین علف هرز) شد. از بین زمان های مصرف اگزادیارژیل در مراحل مختلف رشدی سیب زمینی، مرحله سبز شدن سیب زمینی بالاترین درصد کاهش زیست توده علف های هرز را به وجود آورد. نتایج، همچنین، نشان داد که بعد از تیمار وجین کامل، کاربرد اگزادیارژیل به میزان 0.8 لیتر ماده موثره در هکتار، تعداد غده های بذری و عملکرد کل غده را به ترتیب 82.16 و 51.59 درصد افزایش و تعداد غده های غیر بذری را نسبت به شاهد بدون وجین 43.17 درصد کاهش داد. در میان زمان های مصرف اگزادیارژیل در مراحل مختلف رشدی سیب زمینی، مرحله سبز شدن سیب زمینی، بالاترین تعداد غده های بذری و عملکرد کل غده را داشت. اما این کار، بر تعداد غده های غیر بذری تاثیر معنی داری نداشت. اثرات متقابل دزهای علف کش اگزادیارژیل و زمان مصرف آن، نشان داد که در بین دزهای مختلف اگزادیارژیل، کاربرد دز 0.8 لیتر ماده موثره در هکتار در مرحله سبز شدن سیب زمینی، توانست تعداد غده های خوراکی را 100 درصد افزایش دهد. بر اساس نتایج این آزمایش، کاربرد دز 0.8 لیتر ماده موثره در هکتار و در مرحله سبز شدن سیب زمینی، بیشترین کارایی را در کنترل علف های هرز سیب زمینی و افزایش عملکرد کل غده داشت.

    کلید واژگان: اگزادیارژیل, دز پاسخ, زیست توده علف های هرز, عملکرد کل غده
    E. Samadi Kalkhoran, M.T. Alebrahim *

    To evaluate the effects of dose and application time of oxadiargyl, as a postemergence herbicide, on weed biomass and tuber yield of potato, a factorial experiment based on randomized complete block design with 3 replications was conducted at Alaroog Research Station at the University of Mohaghegh-Ardabili in 2013. Treatments consisted of oxadiargyl dosages (0, 0.05, 0.1, 0.2, 0.4, 0.6 and 0.8 lit a.i /ha), and its time of applications at different potato growth stages (potato emergence, stolon initiation and potato tuber bulking), weed free treatment was considered as control. Statistical analysis showed that 0.8 lit a.i/ha of oxadiargyl reduced biomass of weed by 66.16 percent. Oxadiargyl application at emergence time resulted in highest percent reduction of weed biomass. Results, also, showed that application 0.8 lit a.i/ha of oxadiargyl, after weed free condition, increased number of seed tuber and total tuber yield by 82.16 and 51.59 percent respectively, but it reduced number of non seed tuber by 43.17 percent. Application of oxadiargyl at emergence time, as compared with the other application times, resulted in highest increase in the number of seed tuber and total tuber yield, but it did not affected number of non seed tubers. Interaction effect of dose by time of oxadiargyl application revealed that using 0.8 lit a.i/ha dose at potato emergence time increased number of edible tubers by 100%. It may be conducted that application of this dose at potato emergence time was highly efficient in controlling weeds and increasing potato tuber yield.

    Keywords: Dose, response, Oxadiargyl, Total tuber yield, weed biomass
  • علیرضا یوسفی محمدعلی پیری
    به منظور ارزیابی کارایی مقادیر کاهش یافته علف کش ایمازتاپیر در تلفیق با بسترهای دروغین جهت کنترل انتخابی علف های هرز لوبیا آزمایشی در سال زراعی 1390 به اجرا درآمد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی اجرا شد. فاکتورها شامل مقادیر مختلف علف کش (کاربرد پس رویشی ایمازتاپیر در مقادیر صفر، 25، 50، 75 و 100 گرم ماده موثره در هکتار) و بستر کاشت (بستر دروغین و بستر مرسوم) بودند. همچنین یک تیمار به عنوان شاهد با وجین برای مقایسه در نظر گرفته شد. در شرایط عدم استفاده از علف کش بین دو بستر از لحاظ زیست توده علف های هرز باریک برگ و مجموع علف های هرز اختلاف معنی داری (p ≤ 0.01) دیده شد. به طوری که استفاده از بستر دروغین زیست توده علف های هرز باریک برگ و مجموع علف های هرز را به ترتیب 28 و 21 درصد کاهش داد. با این حال زیست توده تولید شده در پهن برگ ها تحت تاثیر روش تهیه بستر قرار نگرفت (P=0.053). کاربرد ایمازتاپیر نیز به شدت رشد و تولید زیست توده علف های هرز باریک برگ و پهن برگ را تحت تاثیر قرار داد. در بستر دروغین، بین کاربرد 50 و 100 گرم ماده موثره در هکتار از علف کش ایمازتاپیر در کنترل موثر علف های هرز باریک برگ اختلاف معنی داری دیده نشد. در حالی که در بستر مرسوم برای کنترل موثر علف های هرز به 75 گرم در هکتار از این علف کش نیاز بود. رقابت علف های هرز در طول فصل عملکرد دانه لوبیا را در بستر مرسوم و بستر دروغین به ترتیب 73 و 68 درصد نسبت به شاهد عاری از علف هرز کاهش داد. با این حال کاربرد علف کش ایمازتاپیر افت عملکرد دانه در بستر مرسوم و بستر دروغین را به ترتیب به 9/2 و 7/4 درصد کاهش داد. نتایج این تحقیق نشان دادکه کنترل قابل قبول علف های هرز در لوبیا با طیف علف هرزی مشاهده شده در این تحقیق، با استفاده از 56 گرم از ماده موثر در هکتار ایمازتاپیر در تلفیق با بستر دروغین که 90% عملکرد پتانسیل را فراهم می نماید، قابل دستیابی است.
    کلید واژگان: بستر کاشت, دز, پاسخ, مدیریت تلفیقی علف های هرز
    Ali Reza Yousefi, Mohammad Ali Peri
    Experiment was conducted in 2011 to evaluate the efficacy of reduced herbicide rates in combination with false seedbed for selective weed control in common bean. The experiment was carried out with a completely randomized factorial design. Factors were herbicide dose (post-emergence application of imazethapyr at the rates of 0، 25، 50، 75، and 100 g a. i. ha-1) and seedbed preparation (false seedbed and conventional seedbed). A hand weeding control was also included as check. In the absence of herbicide، there were significant differences in grass and total weeds biomass between two seedbeds (p< 0. 01)، however، biomass of broadleaved weeds was not significantly different in two seedbeds (P=0. 053). The false seedbed decreased grass and total weed biomass by 28 and 21%، respectively، as compared with conventional seedbed. Imazethapyr application greatly affected grass and broadleaf weed growth and biomass production. The rate of 50 g a. i. ha-1of imazethapyr was as effective as the 100 g a. i. ha-1 rate to maintain consistent weed control in the false seedbed، while، the rate of 75 g a. i. ha-1 was required to maintain effective weed control in conventional seedbed. Season-long weed competition resulted in 68 and 73% yield loss in common bean in the false and conventional seedbed، respectively. However، imazethapyr application decreased yield loss down to 4. 7 and 2. 9% in false and conventional seedbed، respectively. The study suggests that acceptable weed control in common bean of the weed species observed in the present study could be achieved using imazethapyr at the rate of 56 g a. i. ha-1 in combination with false seedbed، which can save the yield by 90%.
    Keywords: Dose, Response, Integrated Weed Management, Seedbed
  • علی محمدبیگی*، رامین روح پرور، محمد ترابی
    بیماری لکه برگی سپتوریایی که توسط قارچ Mycosphaerella graminicolaایجاد می شود، یکی از بیماری های مهم گندم در نقاط مختلف جهان بوده و استفاده از ارقام مقاوم موثرترین و اقتصادی ترین روش برای کنترل این بیماری به شمار می آید. برای شناسایی منابع مقاومت در بین ژنوتیپ های گندم نسبت به این بیماری در مرحله گیاهچه ای، نمونه های برگ آلوده از مناطق مختلف استان خوزستان در سال 91-1390 جمع آوری و پس از تهیه چندین جدایه عامل بیماری، چهار جدایه به عنوان پرآزارترین جدایه ها انتخاب و در گلخانه روی 219 رقم و لاین پیشرفته گندم انتخاب شده از برنامه های به نژادی گندم (موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر، کرج)، به همراه چهار رقم شاهد، مایه زنی شدند. ارزیابی مقاومت با استفاده از واکنش گیاهچه ها 21 روز پس از مایه زنی، درصد لکه های نکروتیک و درصد پوشش پیکنید تعیین شد. بر اساس نتایج، هشت رقم Arina،Riband، M3، آریا، شتر دندان، کرخه، سایسون و چمران نسبت به هر چهار جدایه مقاومت نشان دادند. لاین Sep-49 نسبت به دو جدایه 90014 و 90018 مقاوم اما نسبت به دو جدایه 91001 و 91002 حساس بود. دو لاین Sep-58 و Sep-59 نسبت به سه جدایه 90014، 90018 و 91001 مقاوم اما نسبت به جدایه 91002 حساس بودند. بقیه ژنوتیپ ها حساس به تمام جدایه ها ارزیابی شدند.
    کلید واژگان: گندم, Septoria tritici, جدایه های پرآزار, درصد لکه نکروتیک, درصد پوشش پیکنید, واکنش
    A. Mohammadbeygi *, R. Roohparvar, M. Torabi
    Septoria tritici blotch (STB) caused by Mycosphaerella graminicola is one of the most important diseases theating wheat crop worldwide. Use of resistant cultivars is the most effective and economically way to control the disease. To evaluate and identify sources of resistance to STB among wheat genotypes at seedling stage، infected leaf samples were collected from different ares of Khuzestan province during 2010-2011 cropping season. After purification and preparation of several isolates of the pathogen، four most virulent isolates were selected and inoculated on primary leaves of seedlings of 219 wheat cultivars and advance lines together with four check cultivars selected from breeding materials of Seed and Plant Improvement Institute، Karaj، Iran. Resistance of genotypes were evaluated based on reaction types of seedlings on day 21 after inoculation، pecentage of necrotic areas and pycnidial coverage. Based on the results، eight cultivars Arina، Riband، M3، Arya، Shotordandan، Karkheh، Soison and Chamran were resistant to all four isolates. Line Sep-49 was resistant to two isolates 90014 and 90018 but susceptible to isolates 91001 and 91002. Lines Sep-58 and Sep-59 were also susceptible to isolate 91002 but resistant to other three isolates. The remaining genotypes were susceptible to all four isolates.
    Keywords: Wheat, Septoria tritici, virulent isolates, percentage of necrotic area, percentage of pycnidial coverage, response
  • امید لطفی فر، ایرج الله دادی، اسکندر زند، غلام عباس اکبری
    به منظور بررسی وضعیت توده های مشکوک خردل وحشی مقاوم به بازدارنده های استولاکتات سینتاز در مزارع گندم در سال 1391 تعداد 31 مزرعه گندم مشکوک به مقاومت، شامل 14، 12 و 5 مزرعه به ترتیب در استان های گلستان، خوزستان و کرمانشاه مورد مطالعه قرار گرفتند. در بخش اول برخی اطلاعات مهم مدیریتی تجزیه و تحلیل شد. در بخش دوم در یک آزمایش غربالگری، اثر سه علف کش از خانواده بازدارنده استولاکتات سینتاز (ALS) شامل تری بنورون متیل (گرانستار)، مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون (توتال) و یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون متیل+مفن پایر دی اتیل (آتلانتیس) بر رشد توده های مشکوک گیاه مذکور در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی مورد آزمایش قرار گرفتند. در بخش سوم به منظور بررسی دز-پاسخ، توده های مقاوم G3، G4 و G5 از استان گرگان، Kh1، Kh5 و Kh7 از استان خوزستان و Ker1 از استان کرمانشاه و سه توده حساس G9، Kh3 و Ker1 از سه استان بالا، تحت تاثیر دزهای مختلف علف کش های مذکور قرار گرفتند. نتایج بخش اول نشان داد که در بیش از 80 درصد مزارع مورد بررسی توالی علف کش ها رعایت نشده بود و در نزدیک به 39 درصد مزارع مورد مطالعه، گندم به صورت تک کشتی بود. همچنین استان خوزستان با 50 درصد تک کشتی گندم ضعیف ترین تناوب را داشت. نتایج بخش دوم نشان داد که در مزارع مورد مطالعه حدود 20 درصد توده ها نسبت به علف کش تری بنورون متیل و حدود 10 درصد توده ها نسبت به علف کش مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون مقاوم بودند ولی مقاومت بالا به علف کش یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون متیل+مفن پایر دی اتیل مشاهده نشد. همچنین ده درصد توده ها به دو علف کش تری بنورون متیل و مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون مقاوم بودند. بر اساس نتایج آزمایش دز-پاسخ سه توده G3، G4، G5 (هر سه از گلستان) و Kh7 (خوزستان) دارای مقاومت پایین، توده Ker2 (کرمانشاه) دارای مقاومت متوسط و دو توده Kh1 و Kh5 (هر دو از خوزستان) دارای مقاومت بالا به تری بنورون متیل و توده های Kh5، Kh7 (هر دو از خوزستان) و G3 (گلستان) به ترتیب دارای مقاومت بالا، مقاومت متوسط و مقاومت پایین به مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون بودند.
    کلید واژگان: تری بنورون متیل, دز, پاسخ, مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون, یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون متیل+مفن پایر دی اتی
    Omid Lotfifar, Iraj Alahdadi, Eskandar Zand, Gholam Abbas Akbari
    To study the resistance of wild musturd populations to acetolactate synthase inhibitors، 31 suspicious wheat fields to resistance (included of 14، 12 & 5 fields located in Golestan، Khoozestan & Keramanshah، respectively) were studied during 2012. Some important management information was analyzed in the first part of experiment. In the second part، the effect of three acetolactate synthase inhibitor herbicides (ALS) including of Tribenuron methyl (Granstar)، sulfosulfuron + metsulfuron-methyl (Total) and Iodosulfuron methyl sodium+Mesosulfuron Methyl+Mephen payer (Atlantis) on the growth of suspicious populations was examined on the base of complete randomized block design. To study dose-response reactions، different doses of mentioned herbicides were sprayed on resistant populations (G3، G4 & G5 of Gorgan، Kh1، Kh5 & Kh7 of Khoozestan and Ker1 of Kermanshah) and three sensitive populations (G9، Kh3 & Ker1 of mentioned province) in the third part of this experiment. According to the results of the first part، the only crop sequence of herbicides was not observed in more than 80% of the fields and wheat was cropped as in 39% of these fields. In addition، Khoozestan had the weakest crop rotation with 50% single cropping. The results of second part showed that 20% and 10% of populations were resistant to Tribenuron methyl and sulfosulfuron + metsulfuron-methyl respectively، but، high resistance to Iodosulfuron methyl sodium+Mesosulfuron Methyl+Mephen payer. Also، 10% of populations were resistant to Tribenuron methyl and sulfosulfuron+metsulfuron-methyl. According to the results of dose-response experiment، G3، G4، G5 (Golestan) and Kh7 (Khoozestan) populations had low، Ker2 (Kermanshah) had medium and two populations of Kh1 and Kh5 (Khoozestan) had high resistance to Tribenuron methyl. In addition، Kh5، Kh7 (Khoozestan) and G3 (Golestan) had low، medium and high resistance to sulfosulfuron+ metsulfuron-methyl، respectively.
    Keywords: Dose, response, Iodosulfuron methyl sodium+ Mesosulfuron Methyl+Mephen payer, Metsulfuron, methyl+ Sulfosulfuron, Tribenuron methyl
  • محمدتقی آل ابراهیم، محمدحسن راشدمحصل، استیو ویل کاکسون، محمدعلی باغستانی، رضا قربانی، مصطفی سراجچی
    به منظور بررسی اثر 4 علف کش ریم سولفورون، EPTC (ارادیکان)، اگزادیارژیل و متریبوزین در کنترل سلمه و تاج خروس در سیب زمینی، آزمایشی گل خانه ای در سال 1387 در دانشگاه محقق اردبیلی انجام شد. آزمایش به صورت دز- پاسخ در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار و با استفاده از رقم سیب زمینی مرسوم منطقه (آگریا) انجام پذیرفت. همه علف کش ها در 6 دز به صورت دزهای کاهش یافته تا دزهای افزایشی نسبت به دز توصیه شده استفاده شدند. سم پاشی گیاه چه های سلمه و تاج خروس در مرحله 4-2 برگی و سیب زمینی در ارتفاع 20-15 سانتی متری انجام شد. نتایج نشان داد که متری بوزین، اگزادیارژیل، ریم سولفورون و EPTC به ترتیب بیش ترین کارایی را در کنترل سلمه و تاج خروس دارا بودند. در مقابل، ریم سولفورون، EPTC، اگزادیارژیل و متری بوزین، به ترتیب کم ترین میزان خسارت را به سیب زمینی وارد کردند.
    کلید واژگان: دز, پاسخ, سیب زمینی, کنترل شیمیایی
    M.T. Alebrahim, M.H. Rashed Mohassel, S. Wilcockson
    In order to evaluate the effect of Rimsulfuron, EPTC (Eradican), oxadiargyl, metribuzin and Metribuzin herbicides for controling of Lambsquarter (Chenopodium album) and prostrate pigweed (Amaranthus retroflexus), an experiment was conducted at the Mohaghegh Ardabili University green house in 2008. A dose-response assay was conducted based on completely randomized design with four replications. The potato cultivar was Agria (common cultivar in Ardabil). Herbicides were used in six doses included reduced and overdoses rather than recommended doses. Common lambsquarter and prostrate pigweed were sprayed during the 2-4 leaves stage and potato was in 15-20 cm. Results showed that the most effective herbicides for weed control were Metribuzin, Oxadiargyl, Rimsulfuron and EPTC, respectively. Also the least herbicides damage for potato was in Rimsulfuron, EPTC, Oxadiargyl and Metribuzin, respectively.
    Keywords: Chemical control, Dose, response, Potato
  • زینب نجفی، سید وحید اسلامی، اسکندر زند
    به منظور بررسی مقاومت بیوتیپ های یولاف وحشی جمع آوری شده از استان های خوزستان و فارس به علف کش های کلودینافوپ پروپارژیل، پینوکسادن و مخلوط آنها)تراکسوس(، آزمایش های زیست سنجی بذر در گلدان و در پتری دیش بر روی هشت بیوتیپ یولاف وحشی مشکوک به مقاومت و یک بیوتیپ حساس به علف کش، طی سال های 89-1388 در موسسه تحقیقات گیاهپزشکی کشور انجام گرفت. در آزمایش های زیست سنجی گلدانی که در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار انجام گرفت، بیوتیپ های یولاف وحشی در مرحله 2 تا 4 برگی در دامنه ای از 25/0 تا 16 برابر دز توصیه شده از هر علف کش سم پاشی شدند. بر این اساس با توجه به دز توصیه شده هر علف کش (8/0، 45/0و 5/1 لیتر در هکتار به ترتیب برای کلودینافوپ پروپارژیل، پینوکسادن و تراکسوس) دزهای به کار رفته برای کلودینافوپ پروپارژیل شامل0، 16، 32، 64، 128، 256، 512 و 1024 گرم ماده موثره در هکتار، علف کش پینوکسادن 0، 25/11، 5/22، 45، 90، 180، 360 و 720 گرم ماده موثره در هکتار و علف کش تراکسوس 0، 87/16، 75/33، 5/67، 135، 270، 540 و 1080 گرم ماده موثره در هکتار بودند. در آزمایش های زیست سنجی در پتریدیش، بعد از تعیین غلظت تفکیک کننده(05/0، 03/0 و 01/0 میلی گرم ماده موثره در لیتر به ترتیب برای کلودینافوپ پروپارژیل، پینوکسادن و تراکسوس) دامنه ای از 25/0 تا 16 برابر غلظت تفکیک کننده از هر علف کش بر روی بذور جوانه زده اعمال شد. نتایج حاصل از این آزمایش ها نشان داد که تمام بیوتیپ ها به کلودینافوپ پروپارژیل مقاوم می باشند و مقاومت عرضی به علف کش های کلودینافوپ پروپارژیل، پینوکسادن و مخلوط آنها)تراکسوس) در بیوتیپ های مورد مطالعه خوزستان وجود داشت. بیش از 37% درصد بیوتیپ ها توسط پینوکسادن و یا تراکسوس کنترل شدند و درجه مقاومت تمام بیوتیپ ها به تراکسوس پایین تر از درجه مقاومت آنها به سایرعلف کش ها بود.
    کلید واژگان: مقاومت عرضی, دز تفکیک کننده, دز پاسخ
    Zinab Najafi, Seyed Vahid Eslami, Eskandar Zand
    In order to evaluate the resistance of wild oat bitypes to clodinafop-propargyle, pinoxaden and their mixture (traxos), collected from Fars and Khoozestan provinces, pot and Petri dish bioassay studies were conducted on 8 suspected to resistance wild oat biotypes as well as one susceptible biotype at Iranian Research Institute of Plant Protection during 2008-2009. In pot bioassay experiments which were conducted as RCBD with four replications, wild oat plants were sprayed during 2-4 leaves stage using 0.25-16 times the recommended dose. Based on herbicide recommended rates (0.8, 0.45 and 1.5 l/ha for clodinafop-propargyle, pinoxaden and traxos, respectively), the applied doses were 0, 16, 32, 64, 128, 256, 512 and 1024 g ai ha-1 for clodinafop-propargyle, 11.25, 22.5, 45, 90, 180, 360 and 720 g ai ha-1 for pinoxaden and 16.87, 33.75, 67.5, 135, 270,540 and 1080 g ai ha-1 for traxos. In Petri dish bioassay studies, after determination of discriminating dose for each herbicide (0.05, 0.03 and 0.01 mg ai/l for clodinafop-propargyle, pinoxaden and traxos respectively), dose response experiments using 0.25-16 times of the discriminating dose were conducted on germinated seeds. The results indicated that all biotypes was resistant to clodinafop propargyl and cross resistance to clodinafop-propargyle, pinoxaden and their mixture (traxos) in Khoozestan populations were confirmed. Greater than 37% of biotypes were controlled by pinoxaden or traxos herbicides and the resistance level of all biotypes to traxos was lower than other herbicides.
    Keywords: cross resistance, discriminate dose, Dose, response
  • رحمت عباسی، حسن علیزاده، داریوش مظاهری، حمید رحیمیان مشهدی، محمدعلی باغستانی
    به منظور انتخاب مدل ترکیبی مناسب در توصیف ارتباط بین واکنش به دز علف کش نیکوسولفورون و سطوح کودی نیتروژن در پیش بینی کنترل علف های هرز تاتوره و تاج خروس ریشه قرمز، آزمایشی در قالب طرح فاکتوریل بر پایه کاملا تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران (کرج) در سال 1388 انجام شد. نیتروژن در چهار سطح (0، 90، 180 و 360 کیلوگرم در هکتار کود اوره) و علف کش نیکوسولفورون در پنج سطح (0، 5/0، 1، 5/1 و 2 لیتر در هکتار) بکار برده شدند. آنالیز واریانس حاکی از تفاوت معنی دار تیمارهای کود، علف کش و اثرات متقابل بین کود و علف کش بر روی زیست توده هر دو علف هرز بود. منحنی استاندارد واکنش به دز بعنوان مدل پایه در نظر گرفته شد و سپس کارآیی این مدل در تعیین زیست توده علف هرز با کاربرد سطوح علف کش در هر سطح کودی بررسی گردید تا صحت این انتخاب تایید گردد. برای تعیین ارتباط هر یک از پارامترهای مدل پایه با سطوح کودی، مدل های ممکن مورد بررسی قرار گرفت و مدل های مناسب بعنوان زیر مدل در مدل پایه قرار داده شدند تا در نهایت، مدل ترکیبی نهایی ارائه گردید. زیست توده این دو علف هرز در تیمار بدون علف کش با افزایش کود، رفتار متفاوتی از خود نشان داد. روند این تغییرات در سطوح مختلف کودی با مدل های خطی و کوآدراتیک، بترتیب در مورد تاج خروس و تاتوره توصیف شده بود. افزایش نیتروژن در تاتوره، واکنش به دز علف کش را تغییری نداد، زیرا پارامترهای شیب منحنی و دز مورد نیاز برای 50% کاهش زیست توده علف هرز تاتوره رفتار مشخصی با افزایش کود نیتروژن از خود نشان نداده و لذا منحنی استاندارد واکنش به دز با این دو پارامتر ثابت، بهترین توصیف زیست توده تاتوره زمانیکه تحت تاثیر کود و علف کش قرار می گیرند، می باشد. ولی منحنی استاندارد واکنش به دز تاج خروس با جایگذاری پارامترهای شیب منحنی و دز مورد نیاز برای 50% کاهش زیست توده این علف هرز، بترتیب با مدل نمایی و خطی تصحیح شده بود. مدل های نهایی ارائه شده قادر به پیش بینی زیست توده این دو علف هرز زمانیکه تحت تاثیر دزهای علف کش و کود نیتروژن قرار دارند، می باشند
    کلید واژگان: مدلسازی, واکنش به دز, علف کش نیکوسولفورون, کود نیتروژن, تاتوره و تاج خروس ریشه قرمز
    Rahmat Abbasi, Hassan Alizadeh, Daryoush Mazaheri, Hamid Rahimian Mashhadi, Mohammad Ali Baghestani
    In order to select appropriate combined model to describe the relationship between herbicide dose–response and nitrogen fertilizer levels in predicting jimsonweed and redroot pigweed control a experiment was laid out in a factorial design based on complete randomized design (CRD) with three replicates in research greenhouses of Agriculture Campus of Tehran University, Karaj in 2009. The four levels of nitrogen (0, 90, 180 and 360 kg ha-1 urea fertilizer) and five levels of Nicosulfuron (0, 0.5, 1, 1.5 and 2 L.ha-1) were applied. Analysis of variance demonstrated the there were significant effects of fertilizer and herbicide treatment and interaction between herbicide and nitrogen on both of weed biomass.‌ The standard dose–response curve was considered for base model. Then efficiency of this model assesses to weed biomass determination at each nitrogen level that accuracy of this model confirms. For determination of relation each of parameters of base model with fertilizer levels, possible models were considered and appropriate models as sub-model were settled at base model, ultimately final combined model presented. The biomass of both weeds at no-herbicide treatment (Wo) showed a different behavior with increasing nitrogen. Trend of these changes at nitrogen levels was well described by the linear and quadratic models for redroot pigweed and jimsonweed, respectively. Increasing nitrogen didn’t change herbicide dose-response of jimsonweed, because steepness of the curve (β) and the effective dose required to reduce weed biomass by 50% (ED50) parameters of this weed not showed a clear behavior with increasing nitrogen. Therefore standard dose–response curve with constant β and ED50 parameters was best describing of jimsonweed biomass as affected by both the herbicide dose and nitrogen level. But standard dose–response curve of redroot pigweed was modified by replacing the parameter β and ED50 with the exponential and linear curves, respectively. The final presented models can be used to predict weed control by an herbicide as affected by both the herbicide dose and nitrogen level.
    Keywords: Modelling, Dose, response, Nicosulfuron herbicide, nitrogen fertilizer, Jimsonweed, Redroot pigweed
  • مسعود اربابی *، پروانه برادران، ولی الله رنجبر

    واکنش نسبی ده رقم تجاری انار شامل ترش ساوه، شیرین ساوه، آقا محمدعلی شیرین، الک ترش ساوه، الک شیرین ساوه، پوست سفید شیرین، پوست سفید ترش، پوست سیاه ترش، تابستانی ترش ساوه و پوست سفید بی هسته شمال نسبت به فراوانی و نوسانات جمعیت کنه قرمز پا کوتاه انار (Tenuipalpus punicae) طی دو سال (1381-1380) در منطقه ساوه مورد مطالعه قرار گرفت. با انتخاب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی، نمونه برداری از هر رقم در فواصل 15 روز از اواخر اردیبهشت تا پایان آبان ماه انجام و جمعیت مراحل فعال کنه بر روی هر دو سطح برگ انار شمارش شد. حداکثر جمعیت کنه به ترتیب با میانگین 67.66 و 24.33 کنه در نیمه اول شهریور ماه و اواخر مرداد ماه بر روی رقم پوست سفید شیرین طی دو سال برآورد شد. بر اساس نتایج تجریه آماری داده ها بیشترین و کمترین میانگین جمعیت کنه به ترتیب با تعداد 13.47 و 0.4 برای ارقام پوست سفید شیرین و ملس ترش ساوه در سال نخست و با جمعیت کمتر روی همین ارقام در سال دوم ملاحظه شد و به عنوان حساس ترین و متحمل ترین ارقام انار به جمعیت کنه تعیین شدند ولی جمعیت کنه از نظر آماری تفاوت معنی داری بین ارقام نداشت. تجزیه میانگین داده ها در یازده نوبت نمونه برداری از جمعیت کنه فقط یک پیک طی مرداد الی نیمه اول شهریور داشت و با افزایش درجه حرارت مرتبط بود. نتایج فراوانی جمعیت کنه با رنگ و طعم ارقام انار مرتبط شناخته شد به طوری که یشترین جمعیت کنه بر روی ارقام پوست سفید به ثبت رسید و در این رابطه حداکثر روز شمار کنه نیز به مدت 225 روز برای رقم پوست سفید ترش ثبت شد. نتایج روز شمار کنه قرمز پاکوتاه انار دوره طولانی تری را روی ارقام بومی در مقایسه با ارقام غیر بومی انار نشان داد.

    کلید واژگان: کنه قرمز پا کوتاه انار, ارقام انار, واکنش نسبی, تغییرات جمعیت, روزشمار کنه

    Responses of ten pomegranate cultivars Malas Torsh Saveh, Malas Shirin Saveh, Agha Mohammad Ali Shirin, Alk Torsh Saveh, Alk Shirin Saveh, Poost Sefid Shirin, Poost Sefid Torsh, Poost Siyah Shirin, Tabestani Torsh Saveh and Poost Sefid Bihasteh Shomal to population density of Tenuipalpus punicae were evaluated during 2001-2002 in Saveh region. A Randomized Complete block design in three replications was used for analysing the data collected from forthnightly sampling of mites onset from mid. May up to mid. November. Maximum number of mites on both sides of leaves was recorded 67.66 and 24.33 at the middle and end of August on Poost Sefid Shirin cultivar during two years of sampling, respectively. Maximum (13.47) and minimum (0.4) mites densities were recorded on Poost Sefid Shirin and Malas Torsh cultivars in the first year and rather similar densities in the second year determined them as susceptible and resistance cultivars to the mite density respectively, but in general no significant difference was observed among the cultivars with population density of mite. Analysis of data from eleven sampling intervals indicated only peak of mite population during September which can be related to the high temperature occurred during this period. Population of mite was highly affected by color and taste of pomegranate cultivars. Cultivar Poost Sefid and local cultivars with white color and sweet taste attracted higher populations of mite. Maximum mite-days (225 days) was also observed on Poost sefid Torsh cultivar. These findings indicate that white colored pomegranate cultivars accepting higher populations of mites and longer time of activity, seems to be more sensitive to the mite.

    Keywords: Tenuipalpus punicae, pomegranate cultivars, Response, population density, mite-days
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال