جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "arak" در نشریات گروه "آبخیزداری، بیابان، محیط زیست، مرتع"
تکرار جستجوی کلیدواژه «arak» در نشریات گروه «کشاورزی»-
سابقه و هدف
آتش سوزی در مراتع آثار مخربی را در سیمای سرزمین، عملکرد و خدمات اکوسیستم های مرتعی بر جای می گذارد. علیرغم تلاش های متخصصان، تصمیم گیران، ذینفعان و ادارات دولتی در دهه های اخیر برای کاهش اثرات آتش سوزی، تعداد آن و خسارات اقتصادی و انسانی مرتبط با آن، در سراسر جهان در حال افزایش است. یکی از مهم ترین اقدامات برای کاهش آسیب های ناشی از آتش سوزی، پیش بینی و پیشگیری از وقوع آتش سوزی است که مبتنی بر تعیین محدوده خطر یا مناطق مستعد و بالقوه برای آتش سوزی می باشد. هدف از این تحقیق شناسایی و تعیین مناطق حساس به آتش سوزی در مراتع قشلاق محمدقلی شهرستان اراک استان مرکزی می باشد.
مواد و روش هامراتع مورد مطالعه به مساحت 3100 هکتار با اقلیم خشک تا نیمه خشک در 15 کیلومتری جنوب شرق شهر اراک در استان مرکزی واقع شده است. ارتفاع منطقه 1900 تا 2500 متر از سطح دریا و میانگین بارندگی 225 میلی متر، اکسترم های حرارتی منطقه 11- (بهمن) تا 35 درجه سانتی گراد (مرداد) است. بمنظور پهنه بندی خطر آتش سوزی در منطقه از 9 عامل درجه شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، زمین شناسی، کاربری اراضی، فاصله از جاده، فاصله از شبکه آبراهه، خاک شناسی و درصد پوشش گیاهی استفاده شد. رویدادهای آتش سوزی به عنوان مبنایی برای پیش بینی وقوع آتش سوزی در آینده در نظر گرفته شدند. مناطق غیر آتش سوزی نیز مشخص و انتخاب شدند. برای پهنه بندی و پیش بینی آتش از دو مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM) و مدل جنگل تصادفی (RF) استفاده شد. به منظور ارزیابی نتایج این مدلها از نمایه های آماری ضریب تبیین (R2: همبستگی بین داده های مشاهده ای و برآوردی)، ریشه دوم میانگین مربعات خطا (RMSE: انحراف مقادیر پیش بینی شده با مقادیر مشاهده شده) و ضریب کارایی (CE: بین منفی بی نهایت و 1 قرار دارد، هرچه به یک نزدیک تر باشد بیانگر کارایی بالاتر مدل در پیش بینی است) استفاده گردید. خروجی مدل های جنگل تصادفی و ماشین بردار پشتیبان بین 1 و صفر قرار دارد که به 5 (طبقه) منطقه با خطرات خیلی کم تا خیلی زیاد آتش سوزی تقسیم می شود. مدلها مهم ترین متغیرهای موثر در آتش سوزی گذشته را شناسایی کرده و سپس به پهنه بندی خطر آتش سوزی در منطقه خواهند پرداخت.
نتایجبه ترتیب متغیرهای پوشش گیاهی، جهت، شیب و ارتفاع بیشترین تاثیر را در آتش سوزی داشتند و متغیرهای زمین شناسی، کاربری اراضی، فاصله از جاده، فاصله از شبکه آبراهه و خاک شناسی به دلیل داشتن ضرایب نامناسب و غیر معنی دار از فرآیند مدلسازی حذف شدند. حساس ترین طبقه شیب در وقوع آتش سوزی، طبقه 25-12 درصد و بالاتر از آن و طبقه 8-12 کمترین وقوع آتش سوزی را دارد. همچنین بیشترین آتش سوزی در ارتفاع 2100-1900 متر و کمترین آن در ارتفاع 2500-2400 رخ داده است. به لحاظ جهت نیز دامنه های جنوب غربی و جنوب بیشترین و دامنه های شمالی و جهت بدون شیب کمترین وقایع آتش سوزی را داشته اند. پوشش گیاهی نیز با فراهم کردن مواد سوختی لازم، بیشترین وقوع آتش سوزی را در پوشش 75-50 درصد و کمترین آن را در پوشش زیر 25 درصد نشان داده است. با توجه به نتایج حاصل از اجرای مدل ها، مدل ماشین بردار پشتیبان با ضریب کارایی 86/0 و خطای 05/3 در مرحله آزمون، مدل دقیق تری در این مطالعه می باشد. همچنین نتایج به دست آمده نشان داد که ازلحاظ خطر آتش سوزی، 11 درصد مراتع موردمطالعه در طبقه خیلی کم، 16 درصد در طبقه کم، 35 درصد در طبقه خطر متوسط، 17 درصد در طبقه خطر زیاد و 21 درصد در طبقه خطر خیلی زیاد قرارگرفته است.
نتیجه گیریشیبها و ارتفاعات بالا با پوشش گیاهی حداکثری (منبع سوختی مناسب) منطقه و شدت چرای کمتر، بیشترین وقایع آتش سوزی را دارند. در حالیکه در پوشش های اندک به دلیل ناکافی بودن ماده سوختی و در شیب های پایین به دلیل تغییر کاربری مراتع به زراعی احتمال رخداد آتش سوزی کمتری دارند. محدوه جهت جنوب نیز با دریافت حرارت خورشیدی بیشتر، پوشش غالب گون و گرامینه های یک ساله مواد سوختی مناسبی برای آتش سوزی فراهم می کند. از بین مدل های انتخابی نیز، مدل ماشین پشتیبان بردار نسبت به مدل جنگل تصادفی عملکرد بهتری در پهنه بندی و پیش بینی خطر آتش سوزی داشت که ناشی از توانایی آن در ادغام متغیرهای ورودی زیاد بدون تغییر آنها می باشد و با برقراری ارتباطات غیرخطی بین متغیرها، عوامل موثر را شناسایی می نماید و می تواند اطلاعات ارزشمندی جهت کنترل و پیشگیری از آتش سوزی برای مدیران عرصه های مرتعی فراهم کند.
کلید واژگان: آتش, پیشگیری, مراتع, اراکJournal of Rangeland, Volume:16 Issue: 2, 2022, PP 413 -426Background and objectivesRangeland fires have devastating effects on the landscape, performance and services of rangeland ecosystems. Despite the efforts of experts, decision makers, stakeholders and government agencies in recent decades to reduce the effects of fire, its number and related economic and human losses are increasing worldwide. One of the most important measures to reduce the damage caused by fire is to predict and prevent the occurrence of fire, which is based on determining the danger zone or areas prone and potential for fire. The purpose of this study is to identify and determine areas sensitive to fire in the winter rangelands of Mohammad Gholi in Arak city of Markazi province.
MethodologyThe studied rangelands with an area of 3100 hectares with arid to semi-arid climate are located 15 km southeast of Arak city in Markazi province. The altitude of the region is 1900 to 2500 meters (a.s.l) and the average annual rainfall is 225 mm. The thermal extremes of the region are -11 (February) to 35 degrees Celsius (August). In order to zoning the fire risk in the region, 9 factors of slope, direction of slope, altitude, geology, land use, distance from the road, distance from the waterway network, soil science and vegetation percentage were used. Fire events were considered as a basis for predicting future fires. Non-fire areas were also identified and selected. For backup zoning and fire prediction, two support machine models (SVM) and random forest model (RF) were used. In order to evaluate the results of these models, the statistical indices of coefficient of explanation (R2: correlation between observational and estimated data), the square root of the mean squared error (RMSE: deviation of predicted values from observed values) and efficiency coefficient (CE: coefficient of efficiency: between infinite negative and 1, the closer to one indicates the higher the performance of the model in forecasting) was used. The output of RF and SVM models is between 1 and zero, which is divided into 5 (floors) of the area with very low to very high fire hazards. The models will identify the most important variables affecting the past fire and then zoning the fire risk in the region.
ResultsVegetation, direction, slope and altitude variables had the greatest impact on fire, respectively, and the variables of geology, land use, distance from the road, distance from the waterway network and soil science were removed from the modeling process due to inappropriate and insignificant coefficients. Were. The most sensitive slope floor in case of fire is 12-25% and above and floor 8-12 has the lowest fire incidence. Also, the highest fire occurred at an altitude of 2100-1900 meters and the lowest at an altitude of 2500-2400. In terms of direction, the southwestern and southern slopes had the most and the northern slopes and the non-sloping direction had the least fire events. Vegetation, by providing the necessary fuel, has shown the highest incidence of fire in the coverage of 50-75% and the lowest in the coverage below 25%. According to the results of the implementation of the models, the support vector machine model with a coefficient of efficiency of 0.86 and an error of 3.55 in the test phase is a more accurate model in this study. The results also showed that in terms of fire risk, 11% of the rangelands were in the very low category, 16% in the low category, 35% in the medium risk category, 17% in the high risk category and 21% in the very high risk category are located.
ConclusionHigh slopes and heights with maximum vegetation (suitable fuel source) in the area and lower grazing intensity have the highest incidence of fire. While in low cover due to insufficient fuel and in low slopes due to change of Rangelands to agriculture, fire is less likely to occur. The area to the south also provides suitable fuel for the fire by receiving more solar heat, dominant cover of Astragalus and dense cover of annual grasses. Among the selected models, the vector support machine model had better performance in zoning and fire risk prediction than the random forest model, which is due to its ability to integrate many input variables without changing them, and Establishing nonlinear relationships between variables identifies effective factors and can provide valuable information for fire control and prevention to rangeland managers.
Keywords: Fire, Prevention, Rangeland, Arak -
نبکاهایی که توسط پوشش گیاهی ایجاد می شوند، پدیده ای معمول در چشم اندازهای خشک و نیمه خشک محسوب می شوند و نقش مهمی در جلوگیری از فرسایش و تثبیت ماسه های روان ایفا می کنند. یکی از گیاهان بومی مهم کویر میقان اراک که می تواند خود را در برابر فرسایش بادی حفظ کند و نبکا را تشکیل دهد، گونه بره تاغ (Halocnemum strobilaceum) است. این تحقیق با هدف بررسی نقش گیاه بره تاغ در تشکیل نبکا و رابطه مورفومتری آن با ماسه تجمع یافته در ارضی ماسه ای حاشیه کویر میقان اراک، 26 نبکا در سطح 1000 متر مربع مورد مطالعه قرار گرفت. به منظور بررسی ویژگی های مورفومتری نبکاها و مقدار ماسه تجمع یافته در این تیپ گیاهی، پارامترهایی همچون طول، عرض و ارتفاع نبکاها و تاج پوشش گیاهی هر کدام به صورت مجزا مورد اندازه گیری قرار گرفت و نتایج نشان داد که گونه بره تاغ به طور میانگین قادر به تثبیت مقدار 1/74 مترمکعب خاک معادل 56/118 تن در هکتار است که با توجه به ابعاد نبکاهای تشکیل شده رقم قابل توجهی بوده و باعث جلوگیری از فرسایش خاک می شود. همچنین حجم نبکا با قطر تاج پوشش و مساحت تاج پوشش گیاه همبستگی معنی دار در سطح احتمال 5 درصد (*68/ 0r=) داشت و با ارتفاع گیاه رابطه معنی داری وجود نداشت.کلید واژگان: بره تاغ, فرسایش بادی, کویر میقان, نبکاNebkhas, which are formed by shrubs, are a common phenomenon in arid and semiarid landscapes and play important roles in preventing soil erosion and nutrient loss. Halocnemum strobilaceum is one of the important indigenous plant species of Mighan playa that can not only protects itself against wind erosion but also reduces sediment removal and can forms Nebkha phenomenon. This study aims at examining the role of Ha strobilaceum in controlling wind erosion (Nebkha formation), and its morphometric relation with the accumulated sand in marginal dune land of Mighan playa, Arak, Iran. This study performed at an area of 1000 square meter. In order to analyze the morphometric characteristics of Nebkhas and the amount of accumulated sand in this Vegetative type, parameters including length, width and height of the Nebkhas and canopy cover of Ha strobilaceum were measured separately. The results reveal that Ha strobilaceum can stabilize 74.1m3h-1 equal to 118/56 ton/ha that average is a remarkable number considering the dimensions of the Nebkhas and can prevent soil erosion. So there are correlation among Nebkha volume and large diameter and canopy area, (r=0.68*). and There was no significant relationship between Nebkha volume and plant height (from the top Nabka).Keywords: Arak, Halocnemum strobilaceum, Wind Erosion, Nebkha, Playa
-
اصلاح و احیاء مراتع تحت تاثیر شوری و قلیائیت، به دلیل شرایط خاص حاکم بر این گونه اکوسیستم ها، در اولویت کاری مسئولان اجرایی کشور قرار گرفته است. قدم اول در این امر شناسایی گونه های گیاهی مناسب با تاکید بر گونه های بومی، برای این مناطق می باشد، به طوری که ضمن استقرار مناسب، استعداد رشد و تولید را در شرایط عرصه مورد نظر داشته باشند؛ بنابراین در این تحقیق سازگاری چهار گونه گیاهی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار در کویر میقان اراک برای مدت سه سال انجام گردید. منطقه مورد مطالعه دارای متوسط میزان بارندگی 327 میلی متر، بافت خاک سنگین و از نوع لوم–سیلتی-رسی، میزان شوری خاک بین 7/1-2/1 میلی موس بر سانتی متر و ارتفاع سطح آب زیرزمینی بیش از سه متر بود. روش کشت گونه های گیاهی به روش کشت نهال گلدانی و به فاصله 2/5 متر از یکدیگر در اواسط آبان ماه انجام شد. صفات مورد بررسی شامل میزان استقرار، درصد پوشش گیاهی، شادابی، تولید علوفه و میزان خوشخوراکی گونه بود. نتایج نشان داد که تمامی گونه ها از استقرار خوبی برخوردار بودند و اختلاف معنی داری بین آنها از نظر صفاتی مانند درصد پوشش گیاهی، شادابی و تولید علوفه وجود داشت. بیشترین مقدار پوشش گیاهی مربوط به گونه Atriplex canescens و کمترین آن، متعلق به Atriplex leucoclada بود. بیشترین میزان تولید علوفه در گیاه Halimion verrucifera و بیشترین میزان شادابی در گیاه A. canescens مشاهد گردید. نتایج حاصل از تعیین میزان خوشخوراکی گونه ها به روش باقی مانده علوفه به روش کافه تریا نشان داد که اختلاف معنی داری بین میزان مصرف علوفه در گونه های مورد مطالعه وجود داشت، به طوری که گیاه H. verrucifera بیشترین و گیاه Camphorosma monspeliacum کمترین میزان مصرف علوفه را داشتند. به طور کلی گیاه H. verrucifera که یک گونه بومی در منطقه می باشد، نسبت به سایر گونه های مورد مطالعه از نظر تولید علوفه و میزان خوشخوراکی برتری نشان داد، بنابراین کشت این گونه در منطقه توصیه می شود.
کلید واژگان: سازگاری, خوشخوراکی, مراتع شور, گیاهان شورپسند, کویر میقان, اراکRange improvement in saline rangelands is considered as one of the most important priorities. The first step in this process is the identification of suitable plant species, with emphasis on native species having suitable establishment, growth capacity and forage production under field conditions. Therefore, in this study, the compatibility of four plant species was studied in Meyghan playa of Arak. The research was carried out in a complete randomized block design with four replications, for three years (2008-2010). The study area has a mean annual rainfall of 327 mm. The soil texture is silty-clay-loam, with an electric conductivity ranged between 2.1- 7.1 dS/m and a pH of around eight. Groundwater table level was over three meters. The seedlings were cultivated with a distance of 2.5 meter from each other in mid November. The establishment of seedlings, canopy cover percentage, vitality, forage production, and palatability were measured. Results showed that all species were successfully established. Significant difference was found for the canopy cover, vitality, palatability and forage production of species. The highest and the lowest canopy cover percentage were recorded for Atriplex canescens and Atriplex leucoclada, respectively. Halimion verrucifera and A.canescens, respectively, showed the maximum forage production and maximum vitality.. According to the results of palatability, a significant difference was found for forage, i ntake so that the highest and the lowest forage intake were recorded for H. verrucifera and Camphorosma monspeliacum, respectively. Overall, H. verrucifera, a native plant species in the study area, showed the superior palatability and more forage production as compared to other species. Therefore, the cultivation of this species in this area is recommended.Keywords: Compatibility, palatability, halophyte, Meyghan playa, Arak -
به منظور تعیین و مقایسه ارزش غذایی و رجحانی چهار گونه مرتعی شورپسند برای دام شاملAtriplex canescense، Atriplex leucoclada، Atriplex verruciferum و Comphorosma monspeliacumدر منطقه کویر میقان اراک در فصل چرا از این گونه ها نمونه برداری انجام شد. نمونه ها از نظر شاخص های کیفیت علوفه شامل ماده خشک، پروتئین خام، الیاف خام، الیاف محلول در پاک کننده خنثی (NDF)، الیاف محلول در پاک کننده اسیدی (ADF)، عصاره اتری، خاکستر و مقدار کلسیم و فسفر مورد تجزیه شیمیایی قرار گرفتند. همچنین ارزش رجحانی آنها برای دام با استفاده از روش کافه تریا (وزنی) تعیین شد. نتایج به دست آمده نشان دهنده وجود اختلافات معنی دار در ترکیب شیمیایی گونه های مورد بررسی بود (01/0p<). میانگین مصرف روزانه علوفه این گیاهان توسط گوسفندان به شکل معنی داری تفاوت داشت و از 720/0 کیلوگرم (برای گونه Atriplex verruciferum) تا 223/0 کیلوگرم (برای گونه Comphorosma monspeliacum) متغیر بود. همچنین تفاوت معنی داری بین ارزش رحجانی و شاخص خوشخوراکی نسبی گونه ها وجود داشت (01/0p<). گونه Atriplex verruciferum با شاخص خوشخوراکی نسبی 06/97 درصد، خوشخوراک ترین و گونه Comphorosma monspeliacum با شاخص خوشخوراکی نسبی 02/31 درصد، کمترین مقدار خوشخوراکی را در میان گیاهان مورد بررسی داشت. گونه های Atriplex leucoclada وAtriplex canescense به ترتیب با شاخص خوشخوراکی نسبی 24/88 و 91/76 درصد در بین این دو گونه قرار گرفتند.
کلید واژگان: ارزش غذایی, ارزش رجحانی, Atriplex canescense, Atriplex verruciferum, Atriplex leucoclada, کویر میقان اراکThis study aimed to compare the nutritional and preference values of four halophyte species (Atriplex canescense, Atriplex leucoclada, Atriplex verruciferum and Comphorosma monspeliacum (in rangelands around Mighan playa-Arak. The plant samples were collected in autumn and their dry matter contents, crude protein, crude fiber, natural detergent fiber, acid detergent fiber, ether extract, ash, Ca and P contents were measured. The species preferences values for sheep were studied using Cafeteria method. According to the results, forage quality of the species were significantly different (p<0.01). The average daily intake of forage by sheep (p<0.01) varied significantly ranging from 0.72 (Atriplex verruciferum) to 0.22 (Comphorosma monspeliacum (kg/day. Relative palatability index (RPI) were significantly different among the species (p<0.01). According to the results, the relative preference value index of Atriplex verruciferum, Atriplex canescense, Atriplex leucoclada and Comphorosma monspeliacum for sheep were 97.06, 88.24, 76.91 and 31.02 respectively. Thus among the studied species, Atriplex verruciferum and Comphorosma monspeliacum had highest and lowest preference value for sheep.Keywords: Nutritional values, Preference values, Atriplex canescense, Atriplex leucoclada, Atriplex verruciferum, Comphorosma monspeliacum, Mighan playa, Arak
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.