به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ecological niche modeling" در نشریات گروه "آبخیزداری، بیابان، محیط زیست، مرتع"

تکرار جستجوی کلیدواژه «ecological niche modeling» در نشریات گروه «کشاورزی»
جستجوی ecological niche modeling در مقالات مجلات علمی
  • سحر غفاری، اردوان قربانی*، مهدی معمری، رئوف مصطفی زاده، محمود بیدار لرد، آزاد کاکه ممی
    این تحقیق با هدف پیش بینی گسترش رویشگاه گونه Festuca ovina با روش آنتروپی حداکثر و تعیین عوامل موثر بر انتشار آن در گرادیان ارتفاعی مراتع مغان-سبلان استان اردبیل انجام شد. 28 مکان مطالعاتی انتخاب و در هر مکان مطالعاتی 3 ترانسکت و در طول هر ترانسکت 100 متری 10 پلات یک مترمربعی با فاصله ده متر از یکدیگر برای نمونه برداری انتخاب شد. نمونه برداری خاک در هر مکان مطالعاتی، از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متری انجام شد. خصوصیات خاک با استفاده از روش های آمار مکانی، خصوصیات توپوگرافی با استفاده از مدل رقومی ارتفاع، اطلاعات اقلیمی با استفاده از داده های هواشناسی منطقه و سنجه های سیمای سرزمین به کمک نقشه کاربری تهیه شد. نقشه پیش بینی مربوط به پراکنش گونه F.ovina با استفاده از روش مدل سازی آنتروپی حداکثر تهیه شد. نقش عوامل محیطی موثر بر پراکنش گونه با استفاده از روش جک نایف و منحنی های پاسخ بررسی گردید. متغیرهای ارتفاع، شیب، تغییرات اندازه ضریب لکه، پتاسیم عمق 30-15 و آهک عمق 15-0 بیشترین سهم را در مدل داشتند. شاخص سطح زیر منحنی (AUC) برابر 86/0 به دست آمد که نشان دهنده صحت و کارایی متوسط مدل در شناسایی مطلوب ترین مناطق پراکنش است. ضریب کاپای حاصل از مقایسه نقشه های پیش بینی و واقعی مقدار 72/0 به دست آمد که در سطح خیلی خوب است.
    کلید واژگان: مدل سازی آشیان بوم شناختی, مطلوبیت زیستگاه, زمین آمار
    Sahar Ghafari, Ardavan Ghorbani *, Mehdi Moammeri, Raoof Mostafazadeh, Mahmoud Bidar Lord, Azad Kake Mami
    The aim of this study was to predict the habitat expansion of Festuca ovina by maximum entropy method and to determine the effective factors on its spread in the elevation gradient of Moghan-Sabalan rangelands of Ardabil province. The 28 study sites were selected and in each study site 3 transects and along each 100-meter transect 10 plots of 1 1m2 with a distance of 10 meters from each other were selected for sampling. Soil sampling in each study site was sampled from two depths of 0-15 and 15-30 cm. Soil properties using spatial statistics, topographic characteristics using digital elevation model, climatic information using meteorological data of the region, and land use measurements prepared with the help of a user map. Prediction maps related to the distribution of F.ovina were prepared using the maximum entropy modeling method. The role of environmental factors affecting the distribution of the species was investigated using the Jackknife method and response curves. Height variables, slope, patch size (coefficient of variation), potassium (15-30 cm depth), and lime (0-15cm depth) had the highest share in the model. The area under the curve index (AUC) was 0.86, which indicates the accuracy and average efficiency of the model in identifying the most desirable distribution areas. The kappa coefficient obtained from the comparison of forecast and actual maps was 0.72, which is at a very good level.
    Keywords: ecological niche modeling, habitat suitability, Geostatistical
  • محدثه امیری*، مصطفی ترکش، رضا جعفری
    درک تاثیر تغییر اقلیم روی پراکنش گونه های گیاهی برای مدیریت و حفاظت پایدار از مراتع به ویژه در بوم نظام های مناطق خشک و نیمه خشک که به دلیل حساسیت و شکنندگی در برابر تغییرهای اقلیمی، به سادگی در معرض بیابانی شدن قرار می گیرند، ضروری است. به دلیل پیچیدگی سامانه های طبیعی و پدیده تغییر اقلیم، برای درک تاثیر تغییر اقلیم بر آشیان بالقوه گونه ها مدل های پراکنش گونه ای به کار می روند. در بررسی حاضر از پنج خوارزمیک (الگوریتم) مدل سازی از قبیلشبکه عصبی مصنوعی، بوستینگ تعمیم یافته، تحلیل طبقه بندی درختی، رگرسیون تطبیقی چند متغیره و بیشینه بی نظمی برای پیش بینی پراکنش فعلی و آینده گونه Artemisia sieberi Besser در منطقه ایران مرکزی استفاده شد. پس از ایجاد مدل اجماعی به صورت میانگین احتمال پیش بینی شده پراکنش حاصل از مدل های مجزا، سناریوهای انتشار گازهای گلخانه ای بدبینانه و خوش بینانه مدل های اقلیمی CCSM4 و NorESM1-ME مربوط به سال های 2050 و 2070 برای بررسی روند تغییرات زمانی-مکانی پراکنش ارزیابی شد. برای این منظور لایه های عوامل محیطی شامل 6 متغیر زیست اقلیمی و دو متغیر فیزیوگرافی به عنوان ورودی مدل های پراکنش گونه ای به کار رفت. از بین متغیرهای محیطی، ارتفاع، مجموع بارندگی سالانه، شاخص ایزوترمالیتی و شیب بیشترین تاثیر را در تناسب رویشگاه گونه داشتند. ارزیابی مدل سازی نشان داد که مدل بوستینگ تعمیم یافته نسبت به سایر مدل ها و پیش بینی اجماعی نسبت به مدل های مجزا پیش بینی درست تری برای تعیین رویشگاه اقلیمی داشت. بیشترین احتمال حضور گونه در مناطق دشتی و کم شیب با ارتفاع 2000-1000 متر و بارندگی سالانه 200-100 میلیمتر است. بررسی سناریوهای تغییر اقلیم نشان داد که در سال 2070 نسبت به 2050، رویشگاه گونه به مقدار زیادتری کاهش خواهد یافت که گسترش مناطق بیابانی را به دنبال خواهد داشت. نتایج پژوهش حاضر می تواند برای برنامه ریزی های حفظ رویشگاه درمنه دشتی از بیابانی شدن و همچنین احیاء و بازسازی آن در بخش وسیعی از کشور به کار رود.
    کلید واژگان: بیابانی شدن, مدلسازی آشیان اکولوژیک, سناریوی انتشار, تناسب رویشگاه, نقشه اجماعی
    Mohaddeseh Amiri *, Mostafa Tarkesh, Reza Jafari
    Understanding the effect of climate change on distribution of plant species is essential for sustainable management and conservation of rangelands, especially in arid and semi-arid ecosystems which are vulnerable to desertification, because of their sensitivity and frangibility to climate change. Due to the complexity of natural systems and phenomenon of climate change, species distribution models are used to understand the impact of climate change on potential niche of species. In this study, five modeling algorithms including artificial neural network, generalized boosting method, classification tree analysis, multivariate adaptive regression splines and maximum entropy were used to predict current and future distribution of Artemisia sieberi Besser in Central Iran. First, the ensemble model as the average predicted probability of single models’ occurrence was created. Next, pessimistic (RCP 8.5) and optimistic (RCP 2.6) scenarios of CCSM4 and NorESM1-ME climate models for the years of 2050 and 2070 were evaluated to assess the trend in spatio-temporal variations of distribution. For this purpose, layers of environmental factors including six bioclimatic and two physiographic variables were used as inputs of species distribution models. Among the environmental variables, altitude, annual precipitation, isothermality, and slope had the most impact on the habitat suitability. Modeling evaluation indicated that the generalized boosting model had better predictions of climatic habitats than other models, and ensemble model than single models. Maximum probability of species presence was determined in plains and low slope areas at altitude of 1000-2000 m and annual precipitation of 100-200 mm. Analysis of the climate change scenarios showed that, the species habitat would be decreased in 2070 more than 2050, leading to the expansion of desert areas. The results can be used for planning to combat desertification in the habitat of Artemisia sieberi, as well as its restoration and rehabilitation in the vast regions of Iran.
    Keywords: Desertification, Ecological niche modeling, Diffusion scenario, habitat suitability, Ensemble model
  • سارا یالپانیان، مسعود نظری زاده دهکردی، عاطفه اسدی، مریم امیدی، علی رضایی خوزانی، محمد کابلی *
    همواره دو پرسش رقیب برای تفسیر تفاوت های مشاهده شده در آشیان های بوم شناختی بین آرایه های نزدیک به هم در زیستگاه های یکسان یا مجاور هم وجود دارد: آیا جمعیت های مختلف یک گونه در آشیان های بوم شناختی متفاوتی ساکن شده و سپس با قطع جریان ژن بین آنها، گونه زائی شکل گرفته است؟ یا این که گونه زائی قبلا بروز کرده و سپس آرایه های نزدیک به هم در آشیان های بوم شناختی کم و بیش مشابهی ساکن شده اند؟ در این مطالعه تفاوت آشیان بوم شناختی اقلیمی دو زیر گونه کمرکلی جنگلی (rubiginosa و persica) و تاثیر آن بر گونه زائی در این دو زیرگونه با بررسی آشیان بوم شناختی اقلیمی در دوره های زمانی مختلف از گذشته تا زمان حال و همچنین آزمون های برابری و تشابه آشیان آنها در فضاهای جغرافیایی و محیط زیستی در رشته کوه های البزر و زاگرس مدل سازی شد. نتایج این مطالعه نشان داد که هم پوشی آشیان بوم شناختی اقلیمی بین کلادهای البرز و زاگرس اندک و آزمون برابری و تشابه آشیان این دو زیر گونه در این رشته کوه ها معنی دار بوده است. بر اساس این نتایج می توان وقوع پدیده حفاظت گرایی را در آشیان بوم شناختی بین این دو زیرگونه کمرکلی محتمل دانست که اشاره بر وقوع فرایند گونه زائی در هر یک از آنها در نواحی جغرافیائی دگرجا قبل از مهاجرت به رشته کوه های البرز و زاگرس دارد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که هر کدام از جمعیت های کمرکلی در این دو رشته کوه را می توان یک واحد تکاملی معنی دار تلقی نموده و هر دو زیرگونه را در برنامه ها و اولویت های حفاظتی گنجاند.
    کلید واژگان: مدل سازی آشیان بو م شناختی, کمرکولی جنگلی, واحد تکاملی معنی دار
    Sara Yalpanian, Masoud Nazarizadeh Dehkordi, Atefeh Asadi, Maryam Omidi, Ali Rezaei, Mohammad Kaboli *
    Two opposing questions concerning differences among ecological niches of closely-related taxa in similar or adjacent habitats have long been a subject of debate. Did different populations of a species inhabit different ecological niches and undergo speciation due to the interruption of gene flow, or did speciation occur earlier, which later on caused closely-related taxa to inhabit similar habitats? In this study, we investigated the differences between the ecological niche climate of two subspecies of the Eurasian nuthatch (rubiginosa and persica), and the impact such differences had on speciation of these subspecies over different time scales, from the past to the present. To do so, we performed tests of niche equivalency and modeled niche similarities in geographical and environmental spaces of the Alborz and Zagros Mountains. Results revealed that the ecological niche climate overlap between clades of the Alborz and Zagros is insignificant, and tests of niche similarity and niche equivalency between the two subspecies of these mountain ranges were significant. Thus, niche conservatism could be inferred for these subspecies, highlighting the speciation of each subspecies in geographically allopatric regions, prior to their migration to the Alborz and Zagros Mountains. Our results suggest that each population of the Eurasian nuthatch in these ranges could be regarded as an evolutionary significant unit, and each subspecies requires proper conservation management.
    Keywords: Ecological Niche Modeling, Eurasian nuthatch, Evolutionary significant unit
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال