به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ژاک رانسیر" در نشریات گروه "هنر و معماری"

جستجوی ژاک رانسیر در مقالات مجلات علمی
  • سارا بیتوئی، محمد هاشمی*

    از هنگامی که نظریه پردازان مطالعه هنر را به عنوان حوزه ای مستقل آغاز کرده اند، آرای متعددی درباره نسبت هنر با زندگی واقعی به وجود آمده است که طیفی وسیع مابین خودآیینی هنر و دگرآیینی آن را شامل می شود. این نسبت به تعبیری نسبت بین امر محسوس و امر معقول است. بر اساس نظریات رانسیر، دسترسی به قلمروی معنا و انتقال پیام از طریق اثر هنری امکان پذیر نیست. چراکه معنا در ذهن هر کس و با ترجمه تجربه حسی ای که نظام توزیع محسوسات به او عرضه می کند، ساخته می شود. کارکرد این نظام اختصاص هویت ها، نقش ها و جایگاه ها به افراد است و مقابله با آن که به بازتوزیع محسوسات منجر می شود، سیاست ورزی نام دارد. رژیم استتیک روش تفکر و صورت بندی ویژه ای از هنر است که محسوسات هنری را به مثابه اسباب تفکر در نظر می گیرد. از منظر رانسیر، این رژیم از طریق بازتوزیع محسوسات با سیاست در ارتباط است و از همین طریق است که به رهایی مخاطب منجر می شود.در پژوهش پیش رو ابتدا تعریفی از رژیم های هنری اخلاقی، بازنمایی و استتیک از دیدگاه رانسیر ارائه خواهد شد. سپس رابطه بین استتیک و سیاست بیان می شود و این نسبت درباره تئاتر مورد واکاوی قرار می گیرد. در آخر به شیوه توصیفی-تحلیلی و با مراجعه به داده های کتابخانه ای، بررسی می شود که نمایشنامه سیاهان اثر ژان ژنه در کدام یک از رژیم های هنری رانسیر قرار می گیرد. همان طورکه نتایج پژوهش نشان می دهد، ژنه در این نمایشنامه با ایجاد شکاف در منطق اجماع، شکستن دوگانه پنداری های مرسوم، شکستن اصول بازنمایی و عرضه ابژه های نامعمول، به سیاست ورزی و بازتوزیع نقش ها و هویت ها می پردازد و بدین ترتیب می توان این نمایشنامه را متعلق به رژیم استتیک دانست.پژوهش پیش رو به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با مراجعه به داده های کتابخانه ای، بررسی می کند که نمایشنامه ی «سیاهان» اثر ژان ژنه در کدام یک از رژیم های هنری رانسیر قرار می گیرد. همان طور که نتایج پژوهش نشان می دهد، ژنه در این نمایشنامه با شکستن اصول درام، عرضه ی ابژه های نامعمول، فراتر رفتن از چهارچوب منطق بازنمایانه و شکستن دوگانه پنداری های مرسوم، به سیاست ورزی و بازتوزیع نقش ها و هویت ها می پردازد و بدین ترتیب می توان این نمایشنامه را متعلق به رژیم زیبایی شناسی هنر دانست.

    کلید واژگان: ژاک رانسیر, ژان ژنه, سیاهان, سیاست رانسیری, زیبایی شناسی, توزیع امر محسوس
    Sara Beytuie, Mohammad Hashemi *

    Since theorists began to study art as an independent subject, there have been many opinions about the relationship between art and real life, which includes a wide range of the autonomy of art and its subsumption. This relationship is the relationship between the sensible and the reasonable. According to Rancière's theories, it is not possible to access the realm of meaning and convey a message through the work of art. Meaning is constructed in the minds of individuals by interpreting sensory stimuli received through their senses. The function of this system is to assign identities, roles, and positions to people. The action of opposing this system leading to redistribution of the sensible, is called politics. The aesthetic regime is a specific way of thinking and formulation of art that considers artistic sensible as a means of thought. From Rancière's point of view, this regime is related to politics through the redistribution of the senses, and in this way, it leads to the emancipation of the audience.In the current research, the ethical, representational, and aesthetic regimes of art will be defined from Rancière's point of view. Then, the relationship between aesthetics and politics is explained specifically with theater. Finally, a descriptive-analytical approach is utilized to ascertain, based on library data, the artistic regime within which "The Blacks" by Jean Genet can be categorized. As the results of the research show, in this play, Genet deals with politics and redistribution of roles and identities by creating a gap in consensus, breaking conventional dichotomies, breaking the principles of representation, and presenting unusual objects, and in this way, this play can be considered as belonging to the aesthetic regime.The current research is a descriptive-analytical study of the play "The Blacks" by Jean Genet and by referring to library data, examines which of Rancière's artistic regimes this play can be placed in. As the results of the research show, in this play, by breaking the principles of drama, presenting unusual objects, going beyond the framework of representational logic, and breaking conventional dichotomies, Genet deals with politics and redistribution of roles and identities, and in this way, this play can be considered as belonging to the aesthetic regime of art.

    Keywords: Jacques Ranciè, Re, Jean Genet, The Blacks, Ranciè, Re&Rsquo, S Politics, Aesthetics, The Distribution Of The Sensible
  • فرشته پایدارنوبخت، محمدجعفر یوسفیان کناری*

    مقاله حاضر بر آن است با تبیین نسبت ایده و فرم، به رابطه میان تصویر و واقعیت سینمایی بپردازد. در این مسیر با رجوع به آراء ژاک رانسیر و فیلم باد ما را خواهد برد ساخته عباس کیارستمی رویه های زیباشناختی میان دو امر ناهمگون، یکی تصویر به مثابه قاب هایی نمادین و دیگری تصویر به مثابه ارگانیسمی زنده را مورد بررسی قرار می دهد. ژاک رانسیرتصویر سینمایی را چون یک نوشتار جمعی و مشترک در نظر می گیرد که تماشاگر سهمی در ساختن چیزی دارد که همزمان اشتراکی و انحصاری است. این تلاطم، بر اساس یک ایده پیشینی و معین به رهایی نیروهایی می انجامد که در ساختن چیزهایی تازه به کار می روند. در نتیجه واقعیت سینمایی برسازنده نسبتی از ساختن و فروپاشی، میان ایده ای که فرم فیلم بر آن بنا شده، و ادراکات تماشاگر است. یافته ها در این مقاله نشان داد تصویر سینمایی به سبب ماهیت خود، قادر است با خنثی نمودن قدرت ایده که خود را در پیوند نماها و تاثیرات معین فرمی آشکار می کند، نظامی خاص را بنا کند که به امر زیباشناختی تعلق داشته، و تاثیراتی خاص و نامتعین را بر بستری مشترک متجلی می سازد. روش انجام پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و داده ها از منابع کتاب خانه ای گرد آوری و نمونه کاوی شده اند.

    کلید واژگان: واقعیت سینمایی, زیباشناسی فیلم, عباس کیارستمی, باد ما را خواهد برد, ژاک رانسیر
    Fereshteh Paidarnobakht, MohammadJafar Yousefian Kenari *

    This article tries to deal with the relationship between image and reality. Cinematic reality is a special, continuous and dialectical connection that, due to its nature, is consistent with human experiences on the one hand, and on the other hand, it can involve the human thoughts. In this sense, the image must be superficial which destroys any necessary relationship between a specific form and a specific mental content. This is a philosophical approach to cinema. According to Jacques Rancière, cinema has always been a favorable field for examining philosophical approaches. Rancière recognizes moving images as a factor that, due to their nature, involve the audience in a kind of association and thinking process. According to him, cinema is the only art that is complete with the audience. In the cinema, a double situation arises in which the viewer is involved in the passivity of the image that is represented and also affected by the image as the agent of liberating his imagination. According to Rancière, this double situation takes the spectator out of the passive state and brings him into an active and dynamic stream so that he can feel and act at the same time as s/he watches. This dynamic of the image considers cinema as a collective and shared writing, where the viewer has a share in creating something that is exclusive, collective and shared at the same time, but allows the viewer to participate in this shared thing in their own way. In this article, the aesthetic procedure of such a heterogeneous process is examined and its boundaries with the cinematic frame are also considered. For this purpose, the film "The Wind Will Carry Us” by Abbas Kiarostami has been selected as a study example. The main question is how the image is able to establish, in an aesthetic format, a permanent and coherent dialectic and at the same time heterogeneous and opposite between the idea and the form, in such a way that it does not exactly contain the idea nor completely negates it; rather, it should be the basis of an endless and constructive process. Among the works of Abbas Kiarostami, the film "The Wind Will Take Us" is able to represent such a process more than his other works. In this film, two symbolic functions (the order of images) and organic functions (the flow of life), connect the two realms of ideas and meaning in the cinematic image in such a way that the image goes out of its usual function, and releases the power that is the origin of fluidity and flow. It is pure life. As a result of this link, the images make their impact not from reality, but from moments that have been able to establish a relationship between thinking and perception that reveals a contradictory and dual situation and shows the pattern of methods that cause the collapse of previous and certain structures by re-establishing a link between human and social existence.

    Keywords: The wind will Carry us, Abbas Kiarostami, Cinematic reality, Cinematic Aesthetic, Jacques Rancière
  • سارا بیتوئی، محمد هاشمی*

    یکی از مهم ترین مسایل مطرح شده درباره ی هنر، میزان انطباق و نزدیکی آن به مقولات جهان واقعی است. افلاطون هنر را تقبیح می کرد. در نظر او هنر تقلیدی صرف از عناصر جهان مادی بود و به همین خاطر مخاطب را از حقیقت دور می کرد. در مقابل این نظر، ارسطو هنر را تقلیدی خودآیین و پرداخت شده می دانست و عقیده داشت هنر می تواند محمل ساختاری از معنا باشد و بر ادراک و احساسات مخاطبانش تاثیر بگذارد. رانسیر این دو شیوه ی تفکر راجع به هنر را، که به ترتیب رژیم اخلاقی و رژیم بازنمایانه می نامد، نقد می کند. در نظر او این دو رژیم قایل به وضع و تثبیت نوعی نظام سلسله مراتبی در عرصه ی اجتماعی اند که با تعیین کارکرد و جایگاه برای افراد، تداوم نظم را در جامعه دنبال می کند. او این فرایند را نظام توزیع محسوسات می نامد. طبق نظریه ی رانسیر، دسترسی به قلمروی معنا و انتقال پیام از طریق اثر هنری امکان پذیر نیست؛ و اثربخشی هنر تنها از طریق نوعی انقلاب حسی و بازتوزیع محسوسات میسر است که در رژیم استتیک اتفاق می افتد. پژوهش پیش رو به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با مراجعه به داده های کتابخانه ای، نمایشنامه ی پرده خانه اثر بهرام بیضایی را به عنوان نمونه ی اثری که در چهارچوب رژیم استتیک قرار نمی گیرد، مورد بررسی قرار می دهد. این نمایشنامه با استفاده از منطق اجماع، جهان نمایشنامه را به دو گروه مجزا و متضاد تقسیم کرده است که می توان آن ها را متناظر با دوگانه های سلطه گر/ تحت سلطه و خوب/ بد دانست. اعضای هر گروه با هم یکدست اند و به شکلی هرمی تحت تاثیر و سیطره ی یک جزء استعلایی قرار دارند. این نمایشنامه بر مبنای طرحی منسجم کنش واحدی را پیش می برد و درنهایت به فرجام معینی می رسد که نمایشنامه نویس از طریق آن می خواهد آگاهی خاصی را به مخاطبان خود انتقال دهد. از همین رو می توان آن را پیرو رژیم بازنمایانه دانست.

    کلید واژگان: ژاک رانسیر, بهرام بیضایی, پرده خانه, سیاست رانسیری, زیبایی شناسی, توزیع امر محسوس
    Sara Beytuie, Mohammad Hashemi *

    One of the most important issues raised about art is its relationship with the real world. Plato condemned art. In his opinion, art was a mere imitation of the elements of the world, and because of this, it distanced the audience from the truth. In confronting this opinion, Aristotle considered art to be a spontaneous and compensated imitation which possesses the unique capacity to convey meaning through its structure, influencing the perception and emotions of its audience. Rancière criticizes these two ways of thinking about art, which he calls the Ethical and the Representational regime respectively, as he believes that they endorse the establishment and upholding of a hierarchical system in society that subordinates individuals according to their function and position, and thereby perpetuates the existing social order. He calls this system the distribution of the sensible. In his theory, he argues that conveying the message through artwork is not achievable, and that the effectiveness of art can only be achieved through a revolution in the sensible and redistribution of it which happens in the Aesthetic regime.The current research studies the play Pardeh-khaneh by Bahram Beyzaie as an example of a work that can not cannot be included in the framework of the aesthetic regime in a descriptive-analytical way and by referring to library data. Through the logic of consensus, this play divides its world into two separate and opposite groups, which can be seen as corresponding to the dualities of dominant/subjugated and good/bad. The members of each group are similar to each other, and are under the influence and control of a transcendental component in a pyramidal form. This play advances a single action based on a coherent plot and finally reaches a certain conclusion through which the playwright wants to convey a certain knowledge to his audience. Therefore, by refering to Rancière’s theory, this play is placed in the realm of representational regime.

    Keywords: Jacques Rancière, Bahram Beyzaie, Pardeh-khaneh, Rancière’s politics, Aesthetics, the distribution of the sensible
  • سپهر دانش اشراقی*، محمدرضا مریدی، امیر مازیار

    هنر سیاسی چیست و هنر چگونه می تواند سیاسی باشد؟ در این مقاله با بررسی مفهوم «عدم اجماع» در اندیشه ژاک رانسیر به بازتعریف مفهوم هنر سیاسی پرداخته و نشان داده می شود هنر ازآن رو که پیغامی سیاسی را انتقال می دهد، سیاسی نیست. اثر هنری با گسست از تجربه معمول، نوعی کارکرد خاص را شکل می دهد؛ کارکردی که شکلی از «عدم اجماع» را بنا می نهد. رابطه میان هنر و سیاست همچنین رابطه میان هنر و جامعه را باید در قالب فرم های «عدم اجماع» فهمید و نه پیغام یا موضوعی که اثر هنری انتقال می دهد. هنرمند از طریق کنش استتیکی می تواند آنچه جامعه به عنوان امر مشترک حس می کند، می شنود، می بیند، درک می کند و می فهمد را تغییر دهد و رابطه ای که بین یک شیء خاص و کارکرد آن در جامعه وجود داشت را ملغی کند. هنرمند می تواند هر چیزی را از بداهت پیشین خلاص کرده و در درون فرمی از «عدم اجماع» بر سر معنا یا کارکرد آن، قرار دهد. بنابراین هنر ازآن رو که پیغامی سیاسی را انتقال دهد یا واکنشی مستقیم به اتفاق های جامعه باشد، سیاسی نیست. بلکه سیاست هنر در برکندن نظام خاصی از محسوسات، زیر سوال بردن امر بدیهی و خلق معناها و روابط جدید میان چیزها است.

    کلید واژگان: هنر سیاسی, توزیع امر محسوس, ژاک رانسیر, عدم اجماع, استتیک
    Sepehr Danesh Eshraghi *, MohammadReza Moridi, Amir Maziar

    What is political art and how can art be political? Dealing with political art has always been a contentious issue because the prevalent notions of these two areas have made it difficult to determine a specific relationship; studying such a situation requires rethinking of concepts; by rethinking Jacques Rancière's thoughts, the concepts of “Politics” and “Aesthetic Art” will be reconsidered; this will help us open our way to answer what the political art is.Jacques Rancière's particular approach to both the arts and politics conqueror is the way for this research. Rancière considers the work of art to be a special distribution of time and space. In his view, the work of art has a complex connection with the common and the sensible. He believes that art and politics, as two separate but intertwined spaces, are shaping “the distribution of the sensible” and the common.In this article, by examining the concept of “Dissensus” in Jacques Rancière's thought, its redefines the concept of political art and shows that art is not political because it conveys a political message. A work of art by break from the usual experience, it forms a special function; a function that forms a form of “Dissensus”. The relationship between art and politics, as well as the relationship between art and society, must be understood in terms of “Dissensus” forms, not the political message or the subject that the work of art conveys. A work of art can release everything from previous status within the framework of “Dissensus” on its meaning or function. As a result, art is not political in that it is a direct protest or reaction to the events of society; on the contrary, the politics of art is in breaking down fixed contractual meanings and creating new meanings and relationships between things. Art and politics both represent forms of “Dissensus” Both of them, as two separate but intertwined spaces, are shaping the “distribution of the tangible” and the common; From this perspective, it is possible to reflect on the political intervention of artists, and what the arts offer to society is a change in physical positions and movements, theological functions, the division of visible and invisible things. A work of art can shape the space of society. Through a reshaping of the senses, the work of art affects everything that can be seen, heard, said, and even thought. In other words, artistic activities affect the way things are done, the forms of visibility, and the state of things in society. By redistributing the sensible the works of art influence the division of public space, the actions taken, and the type of participation in society. Through the work of art, the artist can deconstruct the superficial layers of social discourses and decipher them by revealing the state of things.

    Keywords: Political Art, the distribution of the sensible, Jacques Rancière, Dissensus, aesthetics
  • خیزران اسماعیل زاده*
    مقاله حاضر به امکان حضور دموکراتیک مخاطب در هنرهای مشارکتی می پردازد و این موضوع را در نمونه هایی از اکتیویسم هنری بررسی می کند. چارچوب نظری مقاله بر مبنای نظریات والتر بنیامین درباره هنر دموکراتیک و ژاک رانسیر درباره ارتباط بین هنر و سیاست بنیان گذاشته شده و در پی جستجوی ویژگی های دموکراتیک هنر مشارکتی در دو نمونه «جنبش انسان ایستاده» در ترکیه به عنوان یک کنش سیاسی - هنری، و همچنین «دهکده هنرها و علوم انسانی» در ایالات متحد به عنوان نوعی فعالیت اجتماعی-هنری است. ضمن مقاله ویژگی های سیاسی و دموکراتیک این نمونه ها بر مبنای چارچوب نظری طرح شده مورد بررسی قرار می گیرد و توضیح داده می شود که چطور اکتیویسم هنری با رویکرد مشارکتی امکان مداخله و مشارکت برابر را برای مخاطب فراهم می کند و همچنین به چه دلایلی این فعالیت ها اساسا می بایست فعالیت هنری محسوب شوند.
    کلید واژگان: هنر و سیاست, دموکراسی, اکتیویسم هنری, هنر مشارکتی, ژاک رانسیر, والتر بنیامین
    Kheyzaran Esmaeilzadeh*
    This articles focuses on the possibility of the audience’s democratic participation in the interactive arts and discovers it on some samples of art activism. The theoretical framework is based on Walter Benjamin’s ideas about democratic art, and on the relationship between art and politics as seen by Jacques Rancière. It searches features of democratic participation in art in two models, “the standing man” in Turkey as a political-artistic action, as well as the “Village of Arts and Humanities” in the United States as a socio-artistic activity. The paper analyzes political and democratic characteristics of the samples based on the theoretical framework proposed and explaines how art activism with interactive approach provides the equall involvement and participation of the audience and also clarifies why these activities should basically be considered as Art.
    Keywords: art, politics, democracy, art activism, interactive art, Jacques Rancière, Walter Benjamin
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال