جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "tacit knowledge" در نشریات گروه "هنر و معماری"
-
مجله صفه، پیاپی 101 (تابستان 1402)، صص 99 -113عمل معماری بر معرفت هایی مبتنی است و مورخ معماری برای تفسیر بهتر عمل لازم است درباره معرفت های مبنای آن عمل معرفت تاریخی داشته باشد. با مراجعه به تقسیم بندی معرفتی که هری کالینز، جامعه شناس علم، عرضه کرده است، می توان به «معرفت ضمنی» در معماری قایل شد و آن را یکی از معرفت های مبنای عمل معماری شمرد. «معرفت تنانی» یکی از گونه های آن است. در مطالعه تاریخ معرفت تنانی معماری، مهم ترین معضل روش شناختی به دست آوردن شواهدی از این معرفت است؛ زیرا معرفت تنانی به قالب کلمات درنیامده است و شواهد آن آشکار نیست. شواهد آنگاه به چشم مورخ می آید که خود، بنابر پیش فهم هایش، پرسشی مربوط به آن داشته باشد. بنابراین، می توان احتمال داد که اگر مورخ معماری از طریق عمل معماری معرفتی تنانی کسب کرده باشد، این معرفت در کشف و تفسیر شواهد معرفت تنانی معماری گذشته اثر بگذارد. آنگاه این پرسش پیش می آید که این تاثیر چگونه است. در مقاله حاضر اندیشه «شبکه باور» مبنای پاسخ به این پرسش است. باورهای تازه مورخ معماری درباره معرفت تنانی معماری یا از طریق فراخوان «خاطره تنانی» به دست می آید، یا از طریق تکرار تجربیات تنانی گذشته و «بازآزمودن» آنها، یا فرضیه ای استقرایی است که «توقع تنانی» مورخ را به امور گذشته نسبت می دهد. هریک از اینها که به شبکه باور مورخ معماری درمی آید، یا مورد تایید باورهای تنانی پیشین مورخ معماری است، یا رد می شود، یا به همراه رشته ای از باورهای پیشین به «ناباور» تبدیل می شود. اگر باور نو در شبکه باور او پذیرفته شد و به آن انسجامی تازه بخشید، آن باور در فهم مورخ معماری از موضوع تحقیق او مداخله می کند.کلید واژگان: نظریه معماری, معرفت معماری, معرفت ضمنی, معرفت تنانی, شبکه باورSoffeh, Volume:33 Issue: 101, 2023, PP 99 -113Architectural historiography deals with understanding and explaining architectural practices (and their results and products) as they have been realized through history. To do this, the architectural historian should acquire a historical understanding of the knowledge on which the architectural practices had been based. According to a knowledge classification model proposed by Harry Collins, the sociologist of science, the concept of ‘somatic knowledge’, is a kind of tacit knowledge. This concept can be applied to architecture and regarded as a kind of knowledge upon which the architectural practice is based. In the historiography of somatic knowledge in architecture, obtaining historical evidence is the most crucial methodological obstacle; because this knowledge is inexplicable, and its evidence is not clear. Each piece of evidence can only be seen when the historian asks questions about it based on his/her preconceptions. Thus, the prior somatic knowledge acquired through practical architectural experience is highly likely to affect the discovery and interpretation of the evidence of historical somatic knowledge. The question is, therefore, about the ways in which this prior knowledge makes its marks. In this paper, an epistemological idea of the ‘Web of Belief’ is considered for answering this question. According to this idea, the architectural historian acquires new beliefs about the past agents’ somatic knowledge through three ways: recalling personal somatic memory, replicating the past somatic experiences, re-enacting them, and making inductive hypotheses based on his/her somatic expectation. When each of these newcomer beliefs enters the architectural historian’s web of belief, they may be confirmed by his/her prior somatic beliefs, may be rejected, or may turn into non-beliefs. The new belief intervenes in the historian’s understanding of historical practices if accepted in the architectural historian’s web of belief and given it a new coherence.Keywords: Architectural historiography, architectural theory, tacit knowledge, somatic knowledge, Web of Belief
-
دانش ضمنی، بخشی از دانش بشری است که بیشتر براساس مهارت و تجربه کسب میشود و انتقال آن از فردی به فرد دیگر و تبدیل آن به دانش صریح، با چالشهایی جدی روبه رو است. بخشی از دانش ضمنی شعرای حکیم ایران، در شعرهایشان متجلی شده است. یکی از بزگترین این شعرا که بیان کننده جهاننگری ایرانی است، حافظ است. در این مقاله، سعی شده است با روش تفکر منطقی و تحلیل زبانی، بخش کوچکی از دانش ضمنی پنهان در ابیات حافظ را که مرتبط با مفهوم «رندی» است، آشکار شود. فرض اصلی اول این مطالعه، این است که ابیات دیوان حافظ راجع به این مفهوم که در کنار مفهوم «عشق» مهمترین مفاهیم این مجموعه اشعار هستند، دانش ضمنی عمیقی راجع به انسان را در خود پنهان کردهاند. دومین فرض اصلی این مقاله، این است که آشکار کردن این دانش ضمنی انسانشناسانه و پیدا کردن ارتباط آن با مفهوم «شهر»، دستاوردی مهم برای دانش شناخت شهر و ساخت شهر دارد. این مطالعه با روش تحلیل زبانی - منطقی ربط دو مفهوم-واژه «شهر» و «رندی» را جست وجو میکند. در این مطالعه، روش و نتیجه در هم تنیده هستند و کاملا شفاف روش تحلیل آن از خلال سطور آن، قابل مشاهده است. نتایج این مطالعه، براساس انتخابهای عقلی صورت گرفته در مطالعه در چهار بعد زمان، مکان، حرکت و شاعری آشکار شدهاند. اما در این مقاله، تنها بعد زمان، به عنوان یکی از ابعاد ربط شهر و رندی، آورده شده است. این مطالعه، مقدمهای نسبتا بدیع برای استفاده از روشهای تحلیل منطقی در دانش شهرشناسی و شهرسازی است.
اهداف پژوهشبررسی ارتباط مفاهیم شهر و رندی در اشعار حافظ براساس بعد زمان.
کاربرد روش تحلیل منطقی-زبانی در تبیین ارتباط مفاهیم شهر و رندی در اشعار حافظ.
سوالات پژوهشبین مفاهیم شهر و رندی در اشعار حافظ براساس بعد زمان چه ارتباطی وجود دارد؟
آیا با استفاده از روش تحلیل منطقی-زبانی می توان ارتباط مفاهیم شهر و رندی در اشعار حافظ را تبیین کرد؟
کلید واژگان: شهر, رندی, تحلیل منطقی-زبانی, دانش ضمنی, بعد زمان -
از میانه سده بیستم که مایکل پولن یی مفهوم «معرفت ضمنی» را مطرح کرد، این مفهوم به تدریج به حوزه های گوناگون علم وارد شد و با چندین رویکرد تبیین شد؛ اما در حوزه معماری همچنان معرفت ضمنی را بیشتر با تکیه بر اندیشه پولن یی و همچون معرفتی مرموز که مبنای عمل طراحی است تبیین می کنند. هدف تحقیق حاضر پیش نهادن یکی از اندیشه هایی مطرح شده درباره معرفت ضمنی، کاربست آن در معماری و سنجیدن امکانات و محدودیت های آن برای تبیین معرفت ضمنی معماری است. اندیشه یادشده مدل هری کالینز، جامعه شناس علم، درباره معرفت و اقسام ضمنی و صراحی آن است. مقاله حاضر این هدف را از طریق فهم اندیشه کالینز، آن گونه که در آخرین آثار مکتوب او درباره معرفت ضمنی نمود یافته است، دنبال می کند. بر مبنای کاربست این اندیشه در معماری، معرفت صراحی معماری معرفتی است که از طریق واسطه های مادی به معمار انتقال دادنی است. معرفت ضمنی معماری نیز معرفتی است که بنا به سرشت آن از طریق واسطه های مادی انتقال دادنی نیست و از طریق هم نشینی معمار با دارندگان این معرفت یا از طریق تجربه عملی معماری به معمار منتقل شود. معرفت های تنانی و جمعی گونه هایی از معرفت ضمنی معماری اند؛ اما معماری بر معرفت های ضمنی دیگری نیز مبتنی است که در طبقه بندی کالینز نمی گنجد.
کلید واژگان: معرفت معماری, عمل معماری, طراحی پژوهی, معرفت ضمنی, معرفت صراحیThe concept of ‘tacit knowledge,’ first introduced by Michael Polanyi in the mid-twentieth century, has been used in several academic fields and developed in some approaches. However, in architectural theory, it has maintained its commitment to Polanyi’s original definition as a type of mysterious knowledge on which designers work. This article aims to apply one of the developed tacit knowledge approaches to architecture and examine its potentials and limitations. This approach is of Harry Collins in the field of sociology of science, as it is represented in some of his latest written works. Knowledge is transmittable based on Collins’ model. The one that can be transmitted through physical means is called explicit knowledge, while tacit knowledge is the knowledge that cannot be explicated or is not explicated and can only be transmitted through hanging around with others who already have it. There are three types of tacit knowledge. The first type is called “the Relational Tacit Knowledge,” which includes the knowledge remaining unspoken due to some social contingencies. The second type is “the Somatic Tacit Knowledge,” inscribed in the human body and brain’s natural substance. The third type is “the Collective Tacit Knowledge,” which is stored in the society and can be transmitted through sustained living in it.Applying this model to architecture, the transmittable part of architectural knowledge divides into two parts: explicit and tacit knowledge. The architectural tacit knowledge involves the somatic and the collective types. The architectural somatic knowledge is stored in the architect’s body and brain and can be transmitted to him/ her through individual contact with the other agents who have it. However, it can also be acquired through practical experience, try and error, and so on, without having any human sender. Architectural collective knowledge is the knowledge that is mostly stored in the collective memory of three groups: the colleagues group, the architectural community, and the society. It includes these groups members’ expectations and their values about pleasant and desirable architectural practices. Nonetheless, it seems that architectural practice is based on some kinds of tacit knowledge which are neither somatic nor collective. This issue makes this question still open: Is architectural tacit knowledge only composed of somatic and collective types? If it is not, which theoretical basis can be used for discerning the other types/ aspects of architectural tacit knowledge.
Keywords: Architectural Knowledge, Architectural Practice, Design Research, Tacit Knowledge, Explicit Knowledge -
نقش و اهمیت معماران بومی در خلق و تداوم معماری قابل چشم پوشی نیست. این نقش تنها منحصر به تولید اثر معماری نبوده و مداخلات تعمیراتی و حفاظتی را نیز شامل می شده است؛ بطوری که آن ها را می توان منابعی مهم برای شناسایی نظام حاکم بر مداخلات در گذشته دانست. علی رغم این موضوع معماران به عنوان اصلی ترین عاملان مداخله، واسط انتقال دانش معماری به نسل های بعد و یکی از منابع شفاهی معماری و حفاظت، کمتر مورد استناد قرار گرفته اند؛ این در حالی است که دانش حاصل از تجارب ایشان به عنوان دانش ضمنی حفاظت و بخشی از میراث ناملموس قابل توجه است. مقاله پیش رو با تمرکز بر فهم این دانش ضمنی به دنبال"تبیین نظام حاکم بر یک اقدام حفاظتی در میراث معماری" است که در راستای پاسخ به پرسش"تفکر و نظام حاکم (شرایط، اهداف و پاسخ ها) برای مداخله حفاظتی از منظر معماران بومی چیست و چه اجزایی دارد؟" شکل گرفته است.
در جهت دستیابی به این هدف، در قالب یک مطالعه کیفی و با بررسی میدانی، داده های حاصل از طریق مصاحبه (گفتگو) نیمه ساختاریافته با گروهی از معماران بومی جنوب خراسان مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. روش پژوهش مورد استفاده برگرفته از روش نظریه زمینه ای است که با کدگذاری و دسته بندی مولفه های ذهنی معماران در زمینه حفاظت فراهم شده است. پژوهش نشان داد دلایلی همچون نیازهای تعمیراتی، عدم پایداری، شرایط اضطراری کالبد، نیازهای روز و باورها و اعتقادات در کنار تاثیر شرایط زمینه (تغییر در مصالح و شیوه معماری، ارزش ها و باورها، هنجارها، مسائل و محدودیت ها) و دخیل (که شرایط معمار نقش اصلی را در آن ایفا می کند) منجر به مداخلات حفاظتی شده اند. همچنین چگونگی تامین هدف "پایداری در سازه و تداوم در عملکرد" از طریق راهبردهای عمل-تعامل مانند تعمیر، نو ساختن، به روزرسانی و دوباره ساختن شناسایی شده است. در نهایت نیز با بررسی نتایج حاصل، تفکر حاکم بر مداخلات حفاظتی در جنوب خراسان مورد توجه قرار گرفت.کلید واژگان: میراث معماری, مداخله حفاظتی, معمار بومی, دانش ضمنی, جنوب خراسانThroughout the history, interventions by masons and local builders have played a major role in the creation and continuity of Iranian architecture. Masons’ understanding and knowledge of conservation and architecture have been derived from experience and practice over the years. Nonetheless, conservation researchers have paid little attention, if any, to the masons’ knowledge, which can be seen in the contemporary literature of conservation. Moreover, local knowledge or indigenous know-how is often not registered except in the masons’ mind, which greatly contributes to the problem that the knowledge of this field is gradually fading away and we seem to be moving towards losing this invaluable information. Presently, and for different reasons, the remaining generation of vernacular architects or masons in Iran is at risk of disappearing. Furthermore, paying attention to masons - as one of the architecture and conservation’s oral resources- can be a valuable reference for identifying and explaining the paradigm of conservation intervention in the past, since this tacit knowledge could be extracted and possibly applied in today’s conservation.
This research is to focus on masons’ tacit knowledge and their position in conservation interventions. The paper seeks an answer to the following questions in the context of Iranian Architecture: “What purpose did the masons’ conservation intervention serve? How and under what conditions were the decisions made?” Therefore the paper aims at explaining the paradigm of conservation intervention in the past”. With this intention at the focal point of this research, a group of experienced masons (20 Persons) in southern Khorasan, Iran, were identified, from whom data was collected through conversation as well as semi-structured interviews. Employing a combination of historical, descriptive, survey, and field study research methods, data were gathered through and then analyzed using Grounded Theory (GT) approach. This was done through coding for interviews text using MAXQDA 10 software.
Analyzing the masons’ tacit knowledge, it is concluded that a wide spectrum of intervention could be identified. Which in general can be classified into three categories: namely “conditions”, “strategies”, and “consequences”. Each of which are further described and categorized. The toned for periodic repairs and maintenance, preventive conservation and stabilization, changes to accommodate changing life styles, emergency conservation, and beliefs are example of causal conditions. Contextual conditions also are: materials and architecture changing, values, norms, and problems and limitations. Degree and level of mason’s -that provided by their practices in architecture and conservation- and education process are the intervening condition. Among other measures, conservation strategies include repair, adaptation, renovation, and reconstruction. Continuity in function as well as structural stability can be considered as the main aims of conservation intervention, which are called “consequences” in this paper.Keywords: Architectural heritage, Conservation Intervention, Tacit knowledge, Mason’s Paradigm, Southern Khorasan -
منظر روستایی و جلوه های پرداخت محیط طبیعی سید حسن تقوائی استادیار و مدیر گروه معماری منظر دانشگاه شهید بهشتی چکیده روستاها نقش مهمی در صیانت از ارزش های محیطی و فرهنگ اقوام و دانش بومی دارند. دراین میان قابلیت های محیط طبیعی و بویژه چگونگی پرداخت منظر روستایی با تکیه بر بعضی عناصر طبیعی بسیار با اهمیت است. براساس مطالعات، بررسی این موضوع می تواند مبیین برخی جنبه های بوم شناسی منظر و نیز ارائه دهنده برخی ویژگی های حفظ تعادل در بوم و چگونگی دوام عناصر طبیعی در شرایط خاص اقلیمی زمینه های کیفی زندگی باشد. هدف این مقاله ارائه بخشی از نتایج پژوهش های انجام شده در زمینه بررسی ماهیت و معرفی ویژگی های منظر روستایی با تکیه بر جنبه های محیط طبیعی و شرایط خاص بومی از دیدگاه معماری منظراست. در این زمینه نیز مهمترین پرسش ها در مورد چگونگی اسکان و پایداری محیطی، جلوه های بوم شناسی در ساختار منظر روستایی و نهایتا ارزش های محیط طبیعی است. روش کار، مطالعه منابع و متون تخصصی معتبر در زمینه روستا و نیز بررسی های میدانی بعضی از سکونتگاه های خاص روستایی درایران و برخی کشورهای جهان بوده است. در این مورد با توجه به اهمیت بوم، شرایط جغرافیایی و باورهای اجتماعی در هویت منظر روستایی، از یکسو چگونگی پرداخت بستر زمین و نقش عناصر محیط طبیعی روستا اهمیت داشته است. از سوی دیگر به رویکرهای«نوطبیعت گرایانه»ای که ضمن کل نگری و درک مفاهیم پایداری، موجب مستند سازی، مطالعه های بنیادی و بازشناسی الگوهای بومی در پرداخت منظر روستایی شده اند نیز توجه شد. این توجه بویژه در مورد ایران، به دلیل زمینه های زیست بومی منحصر بفرد و مصادیق ارزشمند سکونتگاه های پایدار در مناطق خاص جغرافیایی نظیر گرم و خشک تا کویری بسیار با اهمیت است. بدین ترتیب؛ بررسی ها نشان دهنده جایگاه مهم دانش ضمنی محیطی و بوم گرایی مردم در بهره مندی از قابلیت های طبیعی و ارزش های فرهنگی به منظور اسکان روستا و پرداخت منظر و فضاهای باز پیرامون بافت آن است. نتایج پژوهش نیز ارائه دهنده ویژگی های منظر روستایی، برخی تعریف ها و دیدگاه های صاحبنظران از جنبه های توان محیط طبیعی و اسکان، فضای جغرافیایی روستا، اقتصاد و معیشت و نهایتا جلوه های منظر فرهنگی است. به عنوان نمونه موردی نیز با تکیه بر مصادیق سکونتگاه روستایی از جمله خرانق، میمند و الکاس، بعضی ویژگی های منظر روستایی آنها از دیدگاه معماری منظر تبیین شده است که ارائه دهنده برخی آموزه های مهم نیز هست. واژه های کلیدی: روستا، منظر روستایی، دانش بومی، پایداری، منظر فرهنگی، معماری منظر، محیط طبیعیکلید واژگان: روستا, منظر روستایی, دانش بومی, پایداری, منظر فرهنگی, معماری منظر, محیط طبیعیRural regions have a significant role in preservation of environmental values، folklores and tacit knowledge of nations. Herein، the potentials of natural environment mainly the ways by which a rural landscape can be manipulated by applying natural elements is of major consideration. Based on past and current studies، exploring this area of research can clearly delineate some of the ecological aspects of landscape، while it presents the state of equilibrium and sustainability of natural elements in specific climatic conditions of each region. From a Landscape Architecture point of view، the article aims to present part of carried out studies and researches within the cognition of identity of specifications embedded in rural landscapes with a primary focus on aspects of natural environment and therefore، it’s relevant to specific ecological circumstances. Including both national and international case studies، the research methodology rests on the studies of creditable bibliographies penned in the field of rural areas and countryside regions. More، with respect to the significance of “Ecology”، geographical conditions and social customs in the identity and formation of rural landscape، the article has its main concerns on the land manipulation and the role of natural elements in doing so. On the other hand، “neo-naturalism” approaches were taken into account whereas they have caused documentaries، fundamental studies and re-cognition of vernacular patterns in manipulation of rural landscape. Furthermore، such considerations are of more importance in Iranian plateau due to its specific climatic features and unique vernacular methods; there are plenty of outstanding exemplars of sustainable habitations in central parts of the plateau confirming such claim. Accordingly، the study attempts to answer the following questions: What is the rural landscape and what are its features in terms of habitation and environmental values? What is the role of natural environment and geographical space in the articulation of Rural Landscape? What are the lessons taken from tacit knowledge and the manipulation of rural landscape? The studies confirm the important role of tacit environmental knowledge and ecological tendencies of people in benefitting from natural potentials and cultural values in order to shape habitation clusters and manipulate the landscape of any rural region. Consequently، some of the definitions and specifications regarding rural landscape، as well as scholars’ viewpoints of natural environmental capacities، habitation; the geographical space of a village، economy، lifestyle and eventually the cultural aspects of rural landscapes have been presented in this paper. Some case studies from Kharaneq، Maymand and Al-kas have been provided as in order to support the theories and discussions.Keywords: rural regions, rural landscape, tacit knowledge, sustainability, cultural landscape, landscape architecture, natural environment
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.