به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "اختلال بی نظمی خلق اخلالگر" در نشریات گروه "پزشکی"

جستجوی اختلال بی نظمی خلق اخلالگر در مقالات مجلات علمی
  • سایه ناز صنیعی آباده، ایلناز سجادیان*، منصوره بهرامی پور اصفهانی
    سابقه و هدف

     اختلال بی نظمی خلق اخلالگر از جمله اختلالات خلقی است که علی رغم ایجاد مشکلات عملکردی در زمینه های مختلف دارای چالش های متعدد درمانی است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی طرح واره درمانی بر تنظیم هیجان و کفایت اجتماعی در کودکان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلاگر انجام شد.

    مواد و روش ها

     روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل پسران 8 تا 11 سال دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر شهر اصفهان بودند که به مراکز تخصصی مشاوره کودک شهر اصفهان مراجعه کردند. از میان آن ها 30 کودک به همراه مادرشان به شیوه هدفمند انتخاب شده و در دو گروه 15 نفره (آزمایش و گواه) به صورت تصادفی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان Garnefski و همکاران (2007) و پرسشنامه کفایت اجتماعی ادراک شده Anderson Boucher و همکاران (2007) بود. گروه آزمایش طی 10 جلسه (60 دقیقه برای کودک و 30 دقیقه برای مادر) تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های تکراری تحلیل شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد تاثیر طرح واره درمانی بر تنظیم هیجان و کفایت اجتماعی معنادار و در مرحله پیگیری پایداری خود را حفظ کرده است (0/001>p).

    نتیجه گیری

     بنا بر نتایج این پژوهش، برای بهبود تنظیم هیجان و کفایت اجتماعی کودکان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر می توان از طرح واره درمانی استفاده نمود.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی, تنظیم هیجان, کفایت اجتماعی, اختلال بی نظمی خلق اخلالگر
    Sayehnaz Saniei Abadeh, Ilnaz Sajjadian*, Mansoureh Bahramipour Esfahani
    Background and Objectives

    Disruptive mood dysregulation is one of the mood disorders which causes functional problems and has many treatment challenges. This study aimed to investigate the effectiveness of schema therapy on emotion regulation and social competence in children with disruptive mood dysregulation disorder.

    Materials and Methods

    This study employed a quasi-experimental research design with a pretest-posttest, follow-up, and a control group. The statistical population consisted of 8-11-year-old boys with disruptive mood dysregulation disorder in Isfahan, Iran, and their mothers who were referred to specialized child counseling centers in Isfahan. Thirty children and their mothers were selected purposefully and then randomly placed in two groups of 15 (one experimental group and one control group). The research tools included the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire by Garnefski et al. (2007) and the Perceived Social Competence Scale by Anderson Boucher et al. (2007). The experimental group was treated in 10 sessions (60 min for the child and 30 min for the mother), and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance.

    Results

    The results showed that the effect of schema therapy on emotional regulation and social competence was significant and remained stable in the follow-up phase (P<0.001).

    Conclusion

    According to the results of this study, schema therapy can be used to improve the emotional regulation and social competence of children with disruptive mood dysregulation disorder.

    Keywords: Schema Therapy, Emotion Regulation, Social Competence, Disruptive Mood Dysregulation Disorder
  • عباس اصغری شربیانی*، اکبر عطادخت، نادر حاجلو، نیلوفر میکاییلی
    مقدمه

    اختلال بی نظمی خلق اخلالگر یک اختلال جدید با چالش های متعدد در زمینه تشخیص و درمان می باشد. از همین رو به کار بستن درمان های استاندارد در زمینه تحریک پذیری برای بدست آوردن تلویحات درمانی در این اختلال ضرورت می یابد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر آموزش والدین بر تنظیم هیجان و تحریک پذیری دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بود. 

    روش

    روش تحقیق پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون با پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول استان آذربایجان شرقی در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه پژوهش 30 دانش آموز دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بود که از طریق نمونهگیری هدفمند غیرتصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از شاخص واکنش پذیری عاطفی استرینگاریس و همکاران]2012[، پرسشنامه تنیظم هیجان گراس و جان]2003[و مصاحبه تشخیصی بر اساس DSM-5 استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نسخه ی 18 بسته ی آماری برای علوم اجتماعی تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    نتایج نشان داد رفتار درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر آموزش خانواده در کاهش تحریک پذیری و تنظیم هیجان دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر به طور معناداری موثر بوده است (p<0/001). همچنین نتایج آزمون بنفرونی حاکی از ادامه دار بودن اثر آموزشی در دوره پیگیری بود (p>0/05).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر از کارایی درمان درمان شناختی رفتاری و پایداری آن در جهت کاهش تحریک پذیری و تنظیم هیجان دانش آموزان مبتلا به اختلال بی نظمی خلق اخلالگر حمایت می کند. بنابرین استفاده از آن برای متخصصان حوزه درمان در زمینه اختلال بی نظمی خلق اخلالگر توصیه می گردد.

    کلید واژگان: اختلال بی نظمی خلق اخلالگر, تنظیم هیجان, تحریک پذیری, درمان شناختی رفتاری
    Abbas Asghari Sharabiani*, Akbar Atadokht, Nader Hajloo, Niloofar Mikaeili
    Introduction

    Disruptive mood dysregulation disorder (DMDD) is a new disorder with challenging diagnosis and treatment. As a result, standard irritability therapies must be used in order to obtain therapeutic implications for the aforementioned disorder. The aim of this study was to determine the efficacy of cognitive behavior therapy based on parental education on emotion regulation and irritability in students with disruptive mood disorders.

    Methods

    The research method was semi-experimental, with pre-test and post-test groups, and contained control and follow-up session. The study's statistical population included all male high school students in East Azarbaijan province during the academic year 2020–2021. The study population included 30 students with disruptive mood disorders who were chosen through a nonprobability purposive sampling method. The Stringaris et al. (2012) Emotional Affective Reactivity Index, the Gross and John Emotion Regulation Questionnaire (2003), and the clinical interview based on the DSM-5 were used to collect data. The data were analyzed using analysis of ANOVA with repeated measures and via statistical package for social sciences version 18.

    Results

    Family-based cognitive behavioral therapy was found to be significantly effective in reducing irritability and regulating emotions in students with disruptive mood dysregulation disorders (p<0/001). Furthermore, the Bonferroni correction test results revealed that the educational effect persisted throughout the follow-up period (p>0/05).

    Conclusion

    The current study's findings support the efficacy of family-based cognitive-behavioral therapy and dialectical therapy in reducing irritability and regulating emotions in students with disruptive mood dysregulation disorder. Therefore, its use is recommended for treatment specialists in the field of disruptive mood dysregulation disorder.

    Keywords: Disruptive Mood Dysregulation Disorder, Emotion Regulation, Irritability, Behavioral Cognitive Therapy
  • عباس اصغری شربیانی*، اکبر عطادخت، نادر حاجلو، نیلوفر میکاییلی
    سابقه و هدف

     اختلال بی نظمی خلق اخلالگر (Disruptive mood dysregulation disorder) DMDD، یک تشخیص جدید همراه با چالش های متعدد درمانی است. بارزترین ویژگی این اختلال شامل اختلالات رفتاری و خلقی می باشد. مطالعات درمانی بسیار کمی در مورد DMDD وجود دارد. هدف از پژوهش حاضر، اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک بر تنظیم هیجان و تحریک پذیری دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بود.

    مواد و روش ها

     پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه ی اول استان آذربایجان شرقی مراجعه کننده به هسته های مشاوره ی ادارات آموزش و پروش در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه ی پژوهش شامل 30 دانش آموز دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بود که از طریق نمونهگیری هدفمند غیرتصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از شاخص واکنش پذیری عاطفی، پرسش نامه ی تنظیم هیجان و مصاحبه ی تشخیصی استفاده شد. اطلاعات جمع آوری شده از طریق آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     نتایج پژوهش نشان داد، رفتار درمانی دیالکتیک در کاهش تحریک پذیری و تنظیم هیجان دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر به طور معنی داری موثر بوده است (0/001  <p). همچنین نتایج حاکی از ادامه دار بودن اثر آموزشی در دوره ی پیگیری بود (0/05  >p).

    نتیجه گیری

     بر اساس نتایج پژوهش، رفتار درمانی دیالکتیک می تواند باعث افزایش شناخت مبتلایان به اختلال بی نظمی خلق اخلالگر از مشکلات خود شده و درک صحیح تری در برخورد با مشکلات به ویژه در حوزه ی بین فردی کسب کنند. بنابراین در حوزه ی درمان اختلال بی نظمی خلق اخلالگر، رفتار درمانی دیالکتیک می تواند به عنوان بخشی از برنامه ی درمان اجرا شود.

    کلید واژگان: رفتار درمانی دیالکتیک, اختلال بی نظمی خلق اخلالگر, تحریک پذیری, تنظیم هیجان
    Abbas Asghari Sharabiani*, Akbar Atadokht, Nader Hajloo, Niloofar Mikaeili
    Background and Objectives

    Disruptive mood dysregulation disorder (DMDD) is a new diagnosis with multiple treatment challenges. The most prominent features of this disorder consist of behavioral as well as mood disruptions. There are very few treatment studies on DMDD. The aim of this study was to determine the efficacy of Dialectical Behavior Therapy on emotion regulation and irritability in students with disruptive mood disorders.

    Materials and Methods

    The current research was a semi-experimental type of pre-test-post-test with a control group. The statistical population of the research included all male students of the first secondary level of East Azarbaijan province who referred to the counseling centers of education and training departments in the academic year of 2020–2021. The study population included 30 students with disruptive mood disorders who were chosen through a nonprobability purposive sampling method. Emotional Affective Reactivity Index, the Emotion Regulation Questionnaire, and the clinical interview were used to collect data. The collected data were analyzed through the statistical test of ANOVA with repeated measurements.

    Results

    Dialectical Behavior Therapy was found to be significantly effective in reducing irritability and regulating emotions in students with disruptive mood dysregulation disorders (P < 0.001). Furthermore, the results revealed that the educational effect persisted throughout the follow-up period (P > 0.05).

    Conclusions

    According to the results of the research, dialectical behavior therapy can increase the awareness of the disruptive mood disorder sufferers about their problems and gain a more correct understanding in dealing with problems, especially in the interpersonal field. Therefore, in the field of treatment of disruptive mood disorder, dialectical behavior therapy can be implemented as part of the treatment plan.

    Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Disruptive Mood Dysregulation Disorder, Irritability, Emotion Regulation
  • خاتون پورمودت، زبیده دهقان منشادی*
    زمینه و هدف

    اختلال بی‌نظمی خلق اخلالگر یکی از اختلالات خلقی است که به‌تازگی در دوره کودکی و نوجوانی مطرح‌شده و شیوع نسبتا بالایی در میان اختلالات دوران کودکی دارد. پژوهش حاضر، به‌منظور بررسی نقش سبک‌های فرزند پروری و رابطه والد ‌ کودک در پیش‌بینی اختلال بی‌نظمی خلق اخلالگر انجام‌شده است.

    مواد و روش‌ها:

    این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش‌آموزان پسر 9 تا 12ساله مبتلا به اختلال بی‌نظمی خلق اخلالگر شهر بوشهر در سال 1398-1397 بود. نمونه پژوهش شامل 55 کودک مبتلا به اختلال بی‌نظمی خلق اخلالگر که به روش نمونه‌گیری هدفمند و 130 کودک عادی همراه با والدین آن‌ها که به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی انتخاب شدند، بود. شرکت‌کنندگان با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته خشم و تحریک‌پذیری، پرسشنامه فرزند پروری آلاباما شلتون، فریک و ووتون (1996) و پرسشنامه رابطه والد کودک پیانتا (1992) موردبررسی قرار گرفتند. داده‌های پژوهش با استفاده از روش همبستگی و رگرسیون لجستیک و نرم‌افزار SPSS-24 مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند.

    یافته‌ها:

    نتایج رگرسیون لجستیک نشان داد از میان سبک‌های فرزند پروری، ابعاد فرزند پروری مثبت و تنبیه جسمانی در تبیین اختلال بی‌نظمی خلق اخلالگر نقش پیش‌بینی دارند (01/0>p). همچنین از زیر مقیاس های رابطه والد کودک، مولفه نزدیکی، تعارض و رابطه مثبت کلی اختلال بی‌نظمی خلق اخلالگر را به‌طور معنی‌داری پیش‌بینی نمود (01/0>p).

    نتیجه‌گیری:

    ازاین‌رو با توجه به یافته‌های فوق در یک نتیجه‌گیری کلی می توان نتیجه گرفت که فرزند پروری مثبت، تنبیه جسمانی، نزدیکی، تعارض و رابطه مثبت کلی می‌تواند اختلال بی‌نظمی خلق اخلالگر را پیش‌بینی کند و یکی از راه‌های کاهش نشانه‌های اختلال بی‌نظمی می‌تواند مداخلات مبتنی بر آموزش والدین باشد.

    کلید واژگان: اختلال بی نظمی خلق اخلالگر, سبک های فرزندپروری, رابطه والد- کودک
    Khatoon Pourmaveddat, Zobeydeh Dehghan manshadi *
    Aim and Background

    The disorder of mood disorders is one of the mood disorders recently introduced in childhood and adolescence and has a relatively high prevalence of childhood disorders. The present study investigated the role of parenting styles and parent-child relationships in predicting disruptive mood dysregulation disorder.

    Methods and Materials

    This research is of descriptive-correlation type. The statistical population included all boy students aged 9 to 12 years with disruptive mood dysregulation disorder in Bushehr city (Iran) in 2017-2018. The sample consisted of 55 children with disruptive mood dysregulation disorder,selected by purposive sampling method, and 130 normal children with their parents, selected by a random cluster sampling method. Participants were assessed using a researcher-made anger and irritability questionnaire, the Alabama parenting questionnaire (APQ; Shelton, Frick, & Wootton, 1996), and The Pianta Child-Parent Relationship Scale (CPRS; Pianta, 1992). Research data were analyzed using correlation and logistic regression and SPSS-24 software.

    Findings

    The logistic regression analysis showed that among different parenting styles, positive parenting dimensions and corporal punishment are stronger predictors of disruptive mood dysregulation disorder (p<0.01). Among the sub-scales of the parent-child relationship, conflict and general relationships are significant predictors of disruptive mood dysregulation disorder (p<0.01).

    Conclusions

    According to the results, it can be concluded that positive parenting, corporal punishment, intimacy, conflict, and a generally positive relationship can predict disordered mood disorder, and one of the ways to reduce the disorder’s symptoms can be interventions. Be based on parental education.

    Keywords: Parenting Styles, Parent-Child Relationship, Disruptive Mood Dysregulation Disorder
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال