جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "رژیم" در نشریات گروه "پزشکی"
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و نهم شماره 1 (پیاپی 130، فروردین و اردیبهشت 1403)، صص 69 -84زمینه و هدف
برای ارزیابی های دقیق میزان دریافت رژیمی نیاز به ابزار دقیق و معتبر مبرم دیده می شود. این ابزارها علاوه بر کاربرد آسان، بلافاصله آنالیز کاملی از دریافت غذایی را به صورت انرژی، درشت مغذی ها و ریزمغذی ها نشان دهد. هدف مطالعه حاضر طراحی و اعتبارسنجی سامانه ترکیبات مواد غذایی ایرانی جهت تعیین میزان انرژی و مواد مغذی دریافتی بود.
مواد و روش هامطالعه کاربردی بنیادی حاضر با استفاده از زبان برنامه نویسی PHP 7.1 جهت پیاده سازی منطق سامانه و همچنین از چارچوب Laravel 8 به منظور بهره بری از امکانات یک چارچوب کد نویسی یکپارچه و همه گیر جهت طراحی پرسشنامه یادآمد و بسامد مصرف خوراک (FFQ) مبتنی بر وب انجام شد. پس از طراحی سامانه حاضر، اطلاعات دریافت رژیمی 40 نفر را به سامانه وارد کرده و با نرم افزار(N4) Nutritionist IV مقایسه شد.
یافته هاهمبستگی مثبت و معنی داری بین انرژی دریافتی، درشت مغذی ها و عمده ریزمغذی ها حاصل از دو سامانه طراحی شده و نرم افزار N4 مشاهده شد. این سامانه امکان خروجی آنی به صورت فایل اکسل به دو فارسی و انگلیسی را دارد. همچنین امکان ذخیره سازی انبوهی از اطلاعات را داشته و در مطالعات اپیدمیولوژی مناسب است. از طرفی این سامانه خروجی را به صورت کاربرپسند در نسخه قابل چاپ برای کاربر ارائه می دهد که می توان از آن در کلینیک های تغذیه استفاده نمود.
نتیجه گیریمطالعه حاضر به طراحی سامانه ترکیبات مواد غذایی ایرانی منجر شد که می تواند جهت ارزیابی های دریافت های رژیمی در تحقیقات و بالین جایگزین مناسبی برای نرم افزار N4 باشد. همچنین امکان افزودن آیتم های غذایی هر شهرستان را داشته و می توان در تمامی شهرهای ایران از آن استفاده نمود.
کلید واژگان: انرژی دریافتی, غذا, مواد مغذی, رژیمBackground and AimFor accurate dietary intake assessments, the need for accurate and valid tools is urgent. These tools, in addition to easy use, immediately show a complete analysis of food intake in the form of macronutrients and micronutrients. The aim of this study was to design and validate the web-based Persian Food Composition to determine the calories and nutrients consumed.
Materials and MethodsThe present basic applied study was conducted using PHP 7.1 programming language for the systematic implementation of the system and also Laravel 8 framework in order to use the features of an integrated and comprehensive coding framework for designing a web-based food recall and food frequency questionnaire (FFQ). After designing the present system, we entered the dietary intake information of 40 participants into the Persian Food Composition. Then we compared Persian Food Composition with the Nutritionist IV (N4) software.
ResultsA significant positive correlation was observed between calorie intake, macronutrients and major micronutrients of the Persian Food Composition with those of N4. This system has the potential of instant output in the form of Excel files in both Persian and English languages. It also can store large amounts of information and is suitable for epidemiological studies. Meanwhile, this system provides a user-friendly output in a printable version for the user, which can be used in nutrition clinics.
ConclusionThe present study led to the design of the Persian Food Composition that can be a suitable alternative to N4 software for dietary intake assessment in research and clinical practice. It has the capability to add food items for each city and can be used in all cities of Iran.
Keywords: Energy Intake, Food, Nutrient, Diet -
مقدمه:
سنگ کیسه ی صفرا، یکی از شایع ترین بیماری های دستگاه گوارش است و مطالعات اخیر شواهدی را در زمینه ی نقش تغذیه در سبب شناسی این بیماری بیان کرده اند. هدف از این مطالعه، تعیین الگوهای غذایی در بیماران مبتلا به سنگ کیسه ی صفرا بستری شده در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد (شمال شرق ایران) بود.
روش هااین مطالعه ی موردی- شاهدی، در شهر مشهد در سال 1395 انجام شد. اطلاعات عمومی 94 بیمار مبتلا به سنگ کیسه ی صفرا و 151 فرد سالم که از لحاظ سن، جنس و وضعیت اقتصادی و اجتماعی با گروه مورد همسان بودند از طریق مصاحبه و تکمیل پرسش نامه جمع آوری شد. برای تعیین الگوهای غذایی از پرسش نامه ی 160 آیتمی و (Food frequency questionnaire) FFQاستفاده شد. آزمون های آماری و آنالیز پرسش نامه توسط نرم افزار Nut 4 انجام گردید (0/05 = α).
یافته هادو الگوی غذایی سالم و ناسالم در بین دو گروه یافت شد. وزن، دور کمر و شاخص توده ی بدنی، رابطه ی مستقیمی با سنگ کیسه ی صفرا دارد و وزن 1/06، دور کمر 1/08 و نمایه توده ی بدن تا 1/37 برابر شانس ابتلا به بیماری را افزایش می دهد. پس از تعدیل انرژی مشخص شد که مصرف حبوبات و کافیین تا 1/01 برابر، اسید چرب ترانس 3/02 برابر، اسید چرب اشباع تا 1/04 برابر و سیگار کشیدن تا 7/24 برابر شانس ابتلا را افزایش می دهد.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که الگوی غذایی ناسالم، مصرف چربی های اشباع و ترانس، حبوبات و کافیین، سیگار کشیدن و نمایه توده ی بدنی بالا خطر ابتلا به بیماری را افزایش می دهد و الگوی غذایی سالم، منابع حاوی ویتامین C، میوه جات و سبزیجات باعث حفظ سلامتی افراد می شود.
کلید واژگان: رژیم, عوامل خطر, سنگ کیسه ی صفراBackgroundGallstone disease is one of the most common digestive diseases in developed and developing countries. Recent studies have expressed evidence in the context of the role of nutrition in the gallstone disease etiology. Thus, the main objective of present study was to investigate dietary patterns in patients with gallstone among those admitted to Imam Reza hospital in Mashhad (Northeastern Iran).
MethodsIn this case-control study conducted in 2016 in Mashhad, demographic data from of 94 patients with gallstones and 151 healthy controls matched for age, gender and socioeconomic variables was gathered via interviews and questionnaires. To determine the dietary patterns a valid and reliable 160-item semi-quantitative food frequency questionnaire was used. Nutritional software Nut 4 was used to analysis FFQ. Statistical tests and questionnaire analysis were performed by Nut 4 software (α = 0.05).
FindingsTwo major dietary patterns were identified: unhealthy (red meat, high-fat dairy, desserts, sugar, sweets, fast food, soft drink, snacks, sweet coffee, chowder, tea, fried potatoes, refined grains, egg, legume and potato), healthy (fish, fruits, vegetables, whole grains, poultry, nuts, dried fruits, dark coffee and low-fat dairy). Weight, waist circumference, and BMI had a direct relationship with gallstone.
ConclusionThis study showed that unhealthy dietary pattern, the consumption of TFA, SFA, legume and coffee, smoking and high body mass index increase the risk of gallstone. Moreover, healthy dietary pattern, rich sources of vitamin C, fruits and vegetables do not contribute to gallstone.
Keywords: Diet, Risk Factors, Gallstone -
مقدمه
مواد غذایی گوناگون، تاثیرات متفاوتی بر عملکردهای مغزی میگذارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مصرف حاد، تحت مزمن و مزمن ساکارز و انواع شکلات (با درصد متفاوت کاکایو و کربوهیدرات) به عنوان مواد غذایی پرطرفدار بر اضطراب، فعالیت حرکتی، مصرف غذا و اختلاف وزن در موشهای صحرایی نر بررسی گردید.
روشها35 موش صحرایی نر نژاد ویستار (وزن 250-200 گرم) در پنج گروه آزمایشی مصرف غذای استاندارد (شاهد)، شکلات تلخ، شکلات شیری، شکلات سفید و ساکارز قرار گرفتند و برای مدت 14 روز بررسی شدند. سطح اضطراب و میزان فعالیت حرکتی در روزهای 1، 7 و 14 با استفاده از آزمون میدان باز ارزیابی و سپس میزان مصرف غذا و تغییرات وزن اندازهگیری گردید.
یافتههامصرف تحت مزمن ساکارز و شکلات سفید، سبب کاهش معنیدار تعداد کل عبور از خانههای میدان باز نسبت به گروه شاهد شد. مصرف حاد ساکارز نیز منجر به کاهش معنیدار تعداد عبور از خانهی مرکزی گردید. مصرف تحت مزمن شکلات تلخ، سبب افزایش معنیدار عبور از خانههای مرکزی شد. در رژیمهای تک غذایی متفاوت، میزان مصرف غذا، کاهش معنیداری در تمامی گروههای آزمایشی نسبت به گروه شاهد داشت. در تمام انواع رژیم غذایی، تغییرات وزن طی هفت روز ابتدایی، کاهش معنیداری را در همهی گروهها نشان داد. همچنین، تغییرات وزن در طی هفت روز نهایی در گروههای ساکارز، شکلات شیری و شکلات تلخ کاهش معنیداری را نشان داد.
نتیجهگیریاضطراب با مصرف تحت مزمن شکلات تلخ و مصرف حاد ساکارز، کاهش چشمگیری مییابد. مصرف تحت مزمن ساکارز و شکلات سفید، سبب کاهش فعالیت حرکتی نمونهها شد. از طرف دیگر، رژیم تک غذایی صرف نظر از نوع مادهی غذایی، توانست سبب کاهش وزن قابل توجه شود. البته رژیم تک غذایی شکلات با میزان بیشتر کاکایو، منجر به کاهش وزن بیشتر گردید.
کلید واژگان: اضطراب, شکلات, ساکارز, رژیم, موش صحراییBackgroundDifferent nutrients affect brain functions. This research investigated the effects of acute, sub-chronic, and chronic consumption of sucrose and different kinds of chocolate (with various cocoa and carbohydrate percentage) as portable nutrients on anxiety, locomotor activity, food consumption, and body weight differences (BWD) in male rats.
MethodsThirty-five male Wistar rats (200-250 g) were divided into five experimental groups: standard food (control), dark chocolate, milk chocolate, white chocolate, and sucrose for 14 days. Anxiety and locomotor activities were evaluated on days 1,7, and 14 using open field test (OFT). Then, food consumption and BWD were measured.
FindingsThe sub-chronic consumption of sucrose and white chocolate significantly decreased total crossing number of OFT compared to control group. Moreover, acute consumption of sucrose tended to significant decreases in central crossing number. The sub-chronic dark chocolate consumption showed a significant enhancement of central crossing number. In different mono-diet of nutrients, the food consumption showed significant decreases in all groups compared to control group. The BWD had significant decreases in the first seven days. In addition, The BWD showed significant decreases in sucrose, milk chocolate, and dark chocolate during the final seven days.
ConclusionAnxiety significantly decreased by sub-chronic consumption of dark chocolate and acute sucrose consumption. Moreover, sub-chronic sucrose and white chocolate consumption decreased locomotor activity in subjects. While, regardless of nutrient types, the mono-diet could cause major weight loss. Further weight loss occurred with a high concentration of cocoa in the dark chocolate mono-diet.
Keywords: Anxiety, Chocolate, Sucrose, Diet, Rats -
*مقدمه
چاقی کودکان یکی از بزرگ ترین مشکلات بهداشت عمومی قرن اخیر می باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بومی سازی نسخه فارسی پرسش نامه انگیزه برای تمرین بدنی و رژیم غذایی در کودکان (Motivation to Exercise and Diet Questionnaire Adapted for Children یا MED-C) بود.
مواد و روش هاپس از اخذ مجوز از طراح پرسش نامه، این ابزار به زبان فارسی ترجمه و مجدد به زبان انگلیسی بازترجمه شد. بعد از تایید بازترجمه، پرسش نامه همراه با پرسش نامه فعالیت بدنی کودکان و نوجوانان توسط 353 نفر از دانش آموزان 7 تا 11 ساله فارسی زبان به صورت آنلاین تکمیل گردید. روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی، روایی همگرا با استفاده از شاخص میانگین واریانس استخراج شده و پایایی با استفاده از ضریب Cronbach´s alpha، ضریب تنصیف و ضریب پایایی ترکیبی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هابا تحلیل عاملی اکتشافی، چهار عامل اصلی با ارزش ویژه بزرگ تر از یک استخراج شد که در مجموع، 51/76 درصد از واریانس کل مقیاس را تبیین کرد. تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که کلیه چهار عامل پرسش نامه شامل انگیزه و نیاز به تمرین بدنی، انگیزه و نیاز به رژیم و تغذیه، همبستگی بالایی با کل پرسش نامه داشت که این بارهای عاملی در سطح 001/0 معنی دار بود. پایایی های به دست آمده در پرسش نامه بالاتر از 7/0 و مورد قبول بود. همبستگی معنی داری بین فعالیت بدنی و ابعاد پرسش نامه انگیزه برای تمرین بدنی به دست آمد (01/0 = P).
نتیجه گیری:
به نظر می رسد که نسخه فارسی پرسش نامه MED-C، ابزار معتبر و قابل اعتمادی برای سنجش انگیزه تمرین بدنی و رژیم غذایی در کودکان ایرانی می باشد.
کلید واژگان: انگیزش, تمرین بدنی, رژیمIntroductionChildhood obesity is one of the major public health problems of the last century. This study aimed
to investigate the validity and reliability of the Persian version of the Motivation to Exercise and Diet in Children (MED-C) questionnaire.Materials and MethodsAfter receiving formal permission from the developer, the MED-C questionnaire was translated into Persian and back-translated into English. Following approval of back-translated version, this questionnaire along with the Physical Activity Questionnaire for Children (PAQ-C) was filled by 353 Persian-speaking students aged 7-11 years. The construct validity of the scale was measured using exploratory factor analysis (EFA) and confirmatory factor analysis (CFA). The convergent validity was determined by the average variance extracted (AVE). The internal consistency and reliability of the scale was then examined using Cronbach's alpha coefficient, and split-half reliability coefficient and composite reliability coefficient, respectively.
ResultsWith EFA, four main factors with an eigenvalue greater than one were extracted, which explained 76.51% of the total variance of the scale. CFA showed that all four factors of the questionnaire, including motivation and need for exercise, motivation and need for diet and nutrition, had a high correlation with the whole questionnaire, and these factor loadings were significant at the level of 0.001. The reliabilities obtained in the questionnaire were higher than 0.7 and acceptable. A significant correlation was found between physical activity and dimensions of MED-C (P = 0.01).
ConclusionThe Persian version of the MED-C questionnaire seems to be a valid and reliable tool for measuring the motivation for physical activity and diet in Iranian children.
Keywords: Motivation, Physical activity, Diet -
زمینه و اهداف
با توجه به محدودیت های بالای رژیم فاقد گلوتن، به نظر می رسد تنوع رژیم بیماران مبتلا به سلیاک تحت تاثیر قرار می گیرد؛ لذا جهت ارایه ی توصیه های رژیمی اختصاصی به این بیماران نیاز است مطالعه ای در زمینه ی بررسی تنوع رژیم این بیماران انجام گیرد. بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی نمره ی تنوع رژیمی در بیماران بزرگسال مبتلا به سلیاک می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه ی مقطعی، 130 بیمار بزرگسال مبتلا به سلیاک به صورت تصادفی از لیست بیماران ثبت شده در مرکز ثبت بیماران سلیاک استان آذربایجان شرقی انتخاب شدند. از پرسش نامه ی تکرر غذایی 80 موردی برای تعیین مصرف مواد غذایی استفاده شد. جهت تعیین نمره ی تنوع رژیم، مواد غذایی به 5 گروه اصلی و 23 زیر گروه تقسیم شده و اگر فردی حداقل نصف سروینگ توصیه شده از آن گروه یا زیرگروه را مصرف نماید، به عنوان مصرف کننده در نظر گرفته می شود. نمره ی کل بین 0 تا 10 و نمره ی هر زیر گروه بین 0 تا 2 است. مقادیر بالاتر نمره ی تنوع رژیمی نشان دهنده ی تنوع بیشتر بوده و نمره ی تنوع رژیمی <3 نشان دهنده ی تنوع کم، 3-5 تنوع متوسط و بیشتر از 6 تنوع بالای رژیم بود. جهت آنالیز آماری از نرم افزار SPSS استفاده شد و برای مقایسه ی نمره ی تنوع رژیمی در 2 گروه بیماران پای بند به رژیم و غیرپای بند به رژیم از آزمون کوواریانس با تعدیل بر عوامل مخدوش کننده شامل سن، جنس، نمایه ی توده ی بدنی، دریافت انرژی، مدت زمان بیماری و دریافت رژیم فاقد گلوتن استفاده شد.
یافته هامیانگین سنی بیماران 61/8±74/36 سال بود. میانگین نمره ی کل تنوع رژیمی 36/1±97/3 بود. بیشترین نمره ی تنوع رژیمی مربوط به گروه میوه ها (68/0±42/1) و کمترین نمره ی تنوع رژیمی مربوط به گروه گوشت (46/0±40/0) بود. نتایج آزمون کواریانس نشان داد که تفاوت معنی داری بین 2 گروه پای بند و غیرپای بند به رژیم فاقد گلوتن از نظر نمره ی شاخص کل تنوع رژیم و زیرگروه های تشکیل دهنده ی آن وجود نداشت (P>0.05). نمره ی کل تنوع رژیمی در 5/22 درصد بیماران زیر 3، در 3/73 درصد از بیماران بین 3 تا 5 و در 16/4 درصد بیماران 6 و بالاتر از آن بود.
نتیجه گیریبراساس نتایج مطالعه ی حاضر، بیماران مبتلا به سلیاک از نظر شاخص تنوع مصرف انواع مختلف گروه های غذایی نمره ی پایینی داشتند؛ لذا از نظر عملی باید آموزش های لازم برای بیماران مبتلا به سلیاک از نظر استفاده از جایگزین های بدون گلوتن جهت افزایش تنوع رژیمی ارایه گردد.
کلید واژگان: بیماری سلیاک, رژیم, رژیم فاقد گلوتن, افراد سالمBackground and ObjectivesDue to the high limitations of gluten-free diet, it seems that the diversity of diet in patients with celiac disease is affected. Therefore, in order to provide specific dietary advices to these patients, it is necessary to conduct a study on the diversity of these patients' diets. Therefore, the aim of this study was to investigate the dietary diversity score in adult patients with celiac disease.
Material and MethodsIn the present cross-sectional study, 130 celiac patients were selected from the celiac disease (CD) registry database of East Azerbaijan province, Iran. The dietary intake data was obtained by an 80-item semi-quantitative food frequency questionnaire. For determining diet diversity score (DDS), food items were categorized in five groups and 23 subgroups. To be counted as a “consumer” for any of the food groups categories, a respondent needed to consume one-half serving. The total score was between 0 and 10 and each subgroup score was between 0 and 2. The higher scores indicate the better diet diversity and the values less than 3, 3-5 and six and over were considered as low, moderate and high diet diversity scores respectively. The data were analysed using SPSS. The DDS was compared between adherences and non-adherents with on-way ANCOVA by adjusting to cofounding factors including age, sex, body mass index, energy intake, disease duration and gluten-free diet duration.
ResultsThe mean age of celiac patients was 36.74±8.61 years. The mean total DDS was 3.97 ±1.36. The highest DDS was related to the fruit group (1.42 ± 0.68) and the lowest score was related to the meat group (0.40 ± 0.68). The result of covariance test showed that there were no significant differences between adherents and non-adherents regarding the DDS total score and subgroups scoes (P>0.05). The total DDS was less than 3 in 22.5% of patients, was between 3 and 5 in 73.3% of patients and six and over in 4.16% of patients.
ConclusionAccording to the results of the present study, the celiac patients had low DDS in all food groups. So, from the practical point of view, necessary educations should be provided to celiac patients to consume the gluten-free alternative to increase their diet diversity.
Keywords: Celiac Disease, Diet, Gluten-Free, Population -
سابقه و هدفگرچه چندین مطالعه ارتباط بین نمایه گلایسمیک (GI)، بار گلایسمیک (GL) و افسردگی را بررسی کرده اند ولی نتایج در این زمینه ضد و نقیض هستند. این مطالعه به منظور جمع بندی نتایج مطالعات پیشین در زمینه ارتباط بین GI، GL و افسردگی انجام شده است.مواد و روش هامطالعات منتشر شده تا جولای 2017 میلادی با استفاده از پایگاه های اطلاعاتی PubMed/Medline،ISI Web of Knowledge ، Scopus و Google Scholar به منظور تعیین مطالعات منتشر شده مرتبط مورد جستجو قرار گرفتند. دو نفر به صورت مستقل خروجی این جستجو را به منظور تعیین مطالعات واجد شرایط غربالگری کردند. مطالعات دارای معیارهای زیر وارد مطالعه شدند: 1) مطالعات انسانی که GI و GL را به عنوان مواجهه و افسردگی را به عنوان پیامد اصلی یا یکی از پیامدها در نظر گرفته بودند (ورود به مرور سیستماتیک)؛ 2) مطالعاتی که در آنها Odds Ratios، Rate or Risk Ratios یاHazard Ratios به عنوان اندازه اثر گزارش شده بود (ورود به متاآنالیز). در نهایت 10 مطالعه شامل 6 مطالعه مقطعی، 1 مطالعه کوهورت و 3 مطالعه کارآزمایی بالینی وارد مرور سیتماتیک شدند و 5 مطالعه مقطعی (از میان10 مطالعه وارد شده به مرور سیستماتیک) وارد متاآنالیز شدند. کیفیت مطالعات مشاهده ای وارد شده به این متاآنالیز توسط معیار NOS (Newcastle-Ottawa) ارزیابی شد.یافته هاحجم نمونه حاصل از 5 مطالعه وارد شده به متاآنالیز بین 40 الی 87618 نفر و در مجموع 171508 شرکت کننده ≥ 18 سال بود. از ترکیب 7 اندازه اثر گزارش شده از 5 مطالعه، ارتباط معنی داری بین GI رژیمی و شانس ابتلا به افسردگی دیده نشد (99/0= summary effect size و 27/1 – 78/0= CI%95). همچنین ارتباط معنی داری بین GL رژیمی و خطر ابتلا به افسردگی مشاهده نشد (89/0= summary effect size و 05/1 – 75/0= CI%95).نتیجه گیریبا جمع بندی نتایج مطالعات پیشین، ارتباط معنی داری بین GI و GL رژیمی و شانس ابتلا به افسردگی وجود نداشت. مطالعات بیشتری برای رسیدن به نتیجه قطعی مورد نیاز هستند.کلید واژگان: رژیم, نمایه گلایسمیک, بار گلایسمیک, کربوهیدرات, افسردگی, روانشناسیBackground And ObjectivesAlthough several studies have investigated the association between dietary glycemic index (GI), glycemic load (GL) and depression, results are inconsistent. This systematic review and meta-analysis was performed to summarize earlier evidence on the association between dietary GI, GL and depression.Materials and MethodsAfter searching PubMed/Medline, ISI Web of Knowledge, Scopus and Google Scholar, related articles published until July 2017 were identified. Two reviewers independently screened the output of the search to identify potentially eligible studies. Studies that fulfilled the following criteria were included in the current study: 1) All human studies that considered GI or GL as the exposure variable and depression as the main outcome variable or as one of the outcomes were included in the systematic review; 2) publications in which odds ratios (ORs), rate or risk ratios (RR) or hazard ratios (HR) were reported as effect size were included in the meta-analysis. Finally, 10 studies, including six cross-sectional studies, one cohort study and three clinical trials were considered for inclusion in the systematic review, and five cross-sectional studies (out of 10 studies included in the systematic review) were included in the meta-analysis. The quality of cross-sectional studies included in this meta-analysis was examined by the Newcastle-Ottawa Scale (NOS).ResultsSample sizes of the included studies ranged from 40 to 87618 participants, and in total, 171508 participants aged ≥18 years were included in five studies. Combining seven effect sizes from five cross-sectional studies, no significant association was observed between dietary GI and odds of depression (summary effect size: 0.99; 95% CI: 0.78, 1.27). We also failed to find any significant association between dietary GL and risk of depression (summary effect size: 0.89; 95% CI: 0.75, 1.05).ConclusionBy summarizing earlier findings, we found no significant association between dietary GI and GL and odds of depression. Further studies are required to reach a definitive conclusion.Keywords: Diet, Glycemic index, Glycemic load, Carbohydrate, Depression, Psychology
-
صرع بیماری مزمنی است که می تواند از دوران شیرخوارگی شروع شود و شیوع آن حدود 1-5/0 درصد جمعیت عمومی می باشد. یک سوم بیماران به درمان های دارویی ضدتشنج مقاوم هستند که منجر به ایجاد چالش در زمینه درمان و مراقبت های آنها می گردد. رژیم کتوژنیک درمان موثری برای موارد مقاوم به درمان است. رژیم کتوژنیک شامل یک رژیم غذایی با کربوهیدرات بسیار پایین، چربی بالا و پروتئین به میزان حداقل ضروری است و روی هم رفته میزان کالری دریافتی به حدود 75 درصد مطلوب بر اساس سن کاهش می یابد. میزان پروتئین دریافتی براساس سن بیمار متفاوت است، کربوهیدرات به میزان 10-5 گرم در روز توصیه می شود و مابقی کالری مورد نیاز توسط چربی ها تامین می گردد. نسبت چربی به کربوهیدرات به اضافه پروتئین بین 2 به 1 تا 4 به 1 مناسب است. مکانیسم اثر رژیم کتوژنیک هنوز بخوبی شناخته نشده است. به نظر می رسد فواید آن مرتبط با اسیدوز، کتوز، محدودیت کالری و کاهش گلوکز خون باشد. رژیم کتوژنیک منجر به کاهش گلوکز خون و تولید اجسام کتونی توسط بتااکسیداسیون چربی ها می شود. برخی مطالعات نشان داده اند که رژیم کتوژنیک با مکانیسم پورینرژیک، تنظیم تحریک پذیری وابسته به گلوکز را در هیپوکامپ تحت تاثیر قرار می دهد. عوارض جانبی رژیم کتوژنیک شامل یبوست، تشدید ریفلاکس، اسیدوز، خستگی و سنگ کلیه می باشد. همچنین، از عوارض بالقوه آن می تواند کندی رشد در کودکان کوچکتر باشد.
کلید واژگان: صرع, درمان, رژیم, کتوژنیکEpilepsy is a chronic disease with onset in infancy affecting 0. 5-1% of the population. One third of the patients are refractory to antiepileptic drugs and they pose a challenge for the health care team. Ketogenic diet is an effective treatment for refractory epilepsy. The ketogenic diet is a very low carbohydrate، high fat، and low to adequate protein diet that includes some restriction of total calories (≈75% of age recommendations). The amount of protein is based on age requirement، carbohydrates are only 5 to 10 g/day، and the remaining calories come from fat. The ratio of fat to protein plus carbohydrate ranges from 2:1 to 4:1. The mechanism of the ketogenic diet is not well understood. Its benefit may be related to acidosis، ketosis، calorie restriction and decrease in blood glucose، dehydration، or increase in certain lipids. A ketogenic diet limits blood glucose، and produces ketone bodies from β-oxidation of lipids. Studies have explored changes in ketone bodies and/or glucose in the effects of the ketogenic diet، and glucose is increasingly implicated in neurological conditions. Some studies reveal that a ketogenic diet sensitizes glucose-based regulation of excitability via purinergic mechanisms in the hippocampus. Adverse effects of the ketogenic diet include constipation and worsening of reflux، acidosis، unexplained fatigue and renal calculi. The potential adverse effect of decreased growth is most likely to occur in the youngest children.Keywords: Epilepsy, Treatment, Diet, Ketogenic -
رژیم غذایی و تغذیه نقش بسیار مهمی در سلامت و پیشگیری از بیماری ها بر عهده دارند. بدن انسان برای کارکرد مناسب، نیاز به طیف وسیعی از ریزمغذی ها و درشت مغذی ها دارد، که بهترین راه دریافت آنها در قالب یک رژیم غذایی مطلوب است؛ رژیمی متنوع و متعادل که بتواند همه ی ریزمغذی های مورد نیاز را در اختیار بدن قرار دهد. ممکن است فرد قادر به دریافت کافی برخی از ریزمغذی ها از طریق رژیم غذایی خود نباشد که در این شرایط، مکمل های رژیمی به عنوان منبع بسیاری از مواد مغذی مورد توجه قرار می گیرند. البته توجه به نکاتی مانند اثرات جانبی احتمالی و تداخل با برخی دیگر از داروها و مکمل ها، ضروری است. بنا به تعریف سازمان غذا و داروی کشور، مکمل های رژیمی منابعی از مواد مغذی (ویتامین ها و مواد معدنی) یا دیگر مواد با اثر تغذیه ای یا فیزیولوژیک مانند گیاهان، اسیدهای آمینه، قندها، چربی ها، آنزیم ها و پروبیوتیک ها هستند که به تنهایی یا به صورت ترکیبی با دیگر مواد، در دسترس بوده و عمدتا به اشکال متداول مانند کپسول، قرص، شربت، پودر، سافت ژل، قطره، ورقه های خوراکی و هر شکل خوراکی دیگر عرضه شده و دارای فرمولاسیون خاص و ثابت قابل اندازه گیری جهت کاربرد در انسان به منظور تکمیل نیاز تغذیه ای، افزایش دریافت تغذیه ای و یا ایجاد یک اثر فیزیولوژیک می باشند. در مورد مکمل های مولتی ویتامین و املاح، تا به امروز تعریف و طبقه بندی استانداردی ارایه نشده است و این امر، جمع آوری اطلاعات در مورد شیوع دریافت آنها و تعیین روند دریافت در دوره های زمانی را مشکل ساخته است. در این مقاله سعی شده است که با استناد به اطلاعات و مستندات موجود، ضمن اشاره به اهمیت دریافت ریز مغذی ها در حد کفایت و نیاز روزانه، به عوارض احتمالی اضافه دریافت آنها نیز پرداخته شود.
کلید واژگان: مکمل, غذا, رژیم, دریافت, عوارض جانبیDiet and nutrition play an important role in the maintenance of health and prevention of diseases. The body requires different types of micro and macronutrients in order to function optimally and they must be supplied through diet، “a balanced and varied diet is one that contains all the different necessary micronutrients”. Dietary supplements should be considered as an important source of nutrients for those who are unable to maintain an adequate or safe oral intake. Although many of these supplements can be beneficial، they are also of concern because of potential adverse effects and interactions with other medications and dietary supplements. Food supplements are defined as concentrated sources of nutrients (vitamins and minerals) or other substances with a physiological or nutritional effect، like herbs، amino acids، carbohydrates، fats، enzymes and probiotics which are available as single or combined and marketed in dose forms such as tablets، capsules، powders and liquids، soft gels and like this designed to be taken to supplement the diet. Multivitamin-multimineral has no standard or defined meaning. These differences can affect estimates of both prevalence and intakes and make it difficult to compare trends over time. The aim of this paper was to emphasis on the importance of receiving adequate nutrients، along with mentioning the adverse effects of excessive consumption of them.Keywords: Supplement, Food, Diet, Intake, Side effect -
مقدمه و هدفبیماری قلبی- عروقی، سبب مرگ ومیر در زنان چاق می شود. این مطالعه به منظور اندازه گیری اثر رژیم، ورزش یا اثر توام آنها بر لیپیدها و لیپوپروتئین های خون در زنان چاق انجام شد.مواد و روش کار45 زن بی تحرک چاق سالم با میانگین سن 55/2± 01/29 سال و شاخص توده بدنی 66/1±11/33 کیلوگرم بر مترمربع به صورت تصادفی به یکی از چهار گروه تقسیم شدند: رژیم تنها، 10n= (انرژی مصرفی روزانه: 500 کیلوکالری کمتر از کالری ورودی همیشگی)؛ ورزش تنها،11n= (60 دقیقه، شش بار در هفته با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه)؛ رژیم و ورزش، 12n= (انرژی مصرفی روزانه: 250 کیلوکالری کمتر از کالری ورودی همیشگی؛ تمرین هوازی: 60 دقیقه با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه، چهار بار در هفته) و گروه کنترل، 12n= بدون تغییر در رژیم غذایی و فعالیت روزانه. ترکیب بدن، لیپیدها و لیپوپروتئین های سرم در همه آزمودنی ها پیش و پس از هشت هفته اندازه گیری شدند. پس از جمع آوری یافته ها با آمار توصیفی و استنباطی، با آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و تست تعقیبی LSD اطلاعات حاصل تجزیه وتحلیل شدند.نتایجوزن بدن در گروه رژیم- ورزش 6/0±47/5 و رژیم7/0±54/5 کاهش پیداکرد بدون آنکه در گروه ورزش، تغییری معنی دار پیداکند. کلسترول و تری گلیسرید در گروه های رژیم- ورزش و رژیم پس از هشت هفته بهبودیافت و تا اندازه زیادی با کاهش وزن رابطه داشت.نتیجه گیریتمرین همراه با رژیم غذایی موثرترین راه کاهش عوامل خطرزای لیپید و لیپوپروتئینی در زنان چاق است.
کلید واژگان: چاق, فعالیت هوازی, رژیم, نیم رخ لیپوپروتئین, لیپیدBackground And ObjectiveCardiovascular diseases are one of the causes of death in obese women. This study was conducted to examine the effects of diet، exercise، and both on serum lipids and lipoproteins in obese females.Materials And MethodsIn this study، 45 sedentary and healthy obese females (29. 01±2. 55 y، body mass index 33. 11±1. 66 kg. m-2) were randomly divided into four groups: diet alone (500 kcal less than daily energy expenditure، n=10)، exercise alone (six 60 minute per week 60% - 80% maximum heart rate، n=11)، exercise and diet (250 kcal less than daily energy expenditure، four 60 minute per week 60% - 80% maximum heart rate، n=12)، and control (n=12). Body composition، serum lipids، and lipoproteins were measured in all subjects at baseline and after an 8-week intervention period. The data were analyzed by descriptive and inferential statistics، which was accomplished by one-way ANOVA followed by the LSD post-hoc test (p<0. 05).ResultsSubjects in the diet and exercise group lost 5. 47±0. 6 kg and those in the diet group lost 5. 54±0. 7 kg of their body mass. No significant changes were observed in the exercise group relative to the control group. After 8 weeks of intervention، serum cholesterol and triacylglycerol decreased in both diet and exercise and diet groups and it was most strongly related to weight loss.ConclusionDiet and exercise are the most effective means of reducing lipid and lipoprotein risk factors in obese women.Keywords: Obese, Aerobic training, Diet, Lipoprotein, lipid profiles -
مقدمهاین پژوهش با هدف بررسی ساختار انگیزشی و سبک های خوردن در زنان مراجعه کننده به یکی از مجموعه های ورزشی شهر مشهد اجرا شد.روش کاردر این پژوهش توصیفی مقایسه ای، در پاییز 1389 بر اساس نمایه ی توده ی بدنی (BMI)، 60 نفر خانم مبتلا به اضافه وزن و 60 نفر خانم دارای وزن در محدوده ی طبیعی به روش نمونه گیری در دسترس به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها پرسش نامه های اهداف شخصی و عادات خوردن داچ را تکمیل کردند. برای آزمون فرضیه ها از MANCOVA و ANOVA و تحلیل رگرسیون استفاده شد.یافته هادو گروه از نظر ساختار انگیزشی و سبک های خوردن تفاوت داشتند، به طوری که افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی، ساختار انگیزشی غیر انطباقی تر و در مقیاس خوردن هیجانی، هیجانی سرگردان، هیجانی مشخص و بیرونی نمرات بالاتری را گزارش کردند (05/0>P). هم چنین، افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی با سابقه ی شکست مکرر، ساختار انگیزشی غیر انطباقی تری نسبت به افراد موفق (بدون سابقه ی شکست) داشتند (001/0≥P). به علاوه، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که ساختار انگیزشی می تواند ورای اثرات سن و تحصیلات، BMI و تعداد شکست در رژیم درمانی را پیش بینی کند و سبک خوردن می تواند BMI پیش بینی کند (001/0≥P).نتیجه گیریافراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی، ساختار انگیزشی غیر انطباقی تر و سبک خوردن متفاوتی نسبت به افراد با وزن طبیعی داشتند. هم چنین، افراد مبتلا به اضافه وزن با شکست های مکرر، ساختار انگیزشی غیر انطباقی تری نسبت به افراد موفق داشتند. ساختار انگیزشی، تعداد شکست در رژیم درمانی و BMI را پیش بینی کرد و سبک خوردن، BMI را پیش بینی نمود.
کلید واژگان: اضافه وزن, انگیزش, چاقی, رژیم, سبک خوردنIntroductionThis study was conducted to investigate motivational structure (MS) and eating behavior of the women, registered in one of the sports clubs in Mashhad city, North East of Iran.Materials And MethodsIn this descriptive study, sixty overweight women (Mean of BMI=29.93 kg/m2, SD=3.71) and sixty normal weight women (Mean BMI=21.36 kg/m2, SD=1.79) completed the Personal Concern Inventory (PCI) and Dutch Eating Behavior Questionnaire (DEBQ). To test the hypotheses of the study, MANCOVA, ANOVA and Regression analysis were used.ResultsThe results showed that, compared with controls, overweight and obese women had a more MS (P≥0.001), and on the DEBQ, they scored higher on emotional eating (P≥0.001) (including confused emotions (P≥0.001) and clearly labeled emotions (P≥0.001)) and external eating (P=0.001). Moreover, overweight and obese women who reported frequent failures with their diet had more maladaptive MS (P≥0.001) than overweight and obese who are successful in their diets. Furthermore, the results of hierarchical Regression analyses showed that motivational structure can predict the participant's BMI (P≥0.001) and the number of dieter's failures (P≥0.001), independent of the effects of age and education. Eating style could predict BMI (P≥0.001).ConclusionOverweight and obese women had more maladaptive MS than women withnormal weight, and the two groups had a different eating behavior. Overweight and obese women who reported frequent failures with their diet had more maladaptive MS than those with successful dieting history. Moreover, motivational structure could predict the participant's BMI and the number of dieter's failures. Eating style could predict the BMI. -
مقایسه عوارض بارداری در دو گروه تحت درمان با رژیم و انسولین در مبتلایان به دیابت بارداریمطالعات اندکی در زمینه عوارض مادری، جنینی و نوزادی ناشی از دیابت حاملگی در کشورهای آسیایی انجام شده است. به نظر می رسد به دلیل مراقبت های ضعیف پزشکی و آگاهی کم بیماران، عوارض در مقایسه با کشورهای غربی بیشتر باشد.
در یک غربالگری عمومی از تعداد 1310 زن باردار مراجعه کننده از مطب های خصوصی و 8 مرکز بهداشتی درمانی شهر شاهرود به درمانگاه فاطمیه، تعداد 63 نفر مبتلا به دیابت حاملگی شناسایی و تحت نظر مجری طرح در درمانگاه فاطمیه شاهرود، متخصص زنان و زیمان، متخصص داخلی، کارشناس تغذیه و پرستار ویژه دیابت در درمانگاه تخصصی صدری قرار گرفتند. قند سرم ناشتا و 2 ساعت پس از غذا به طور هفتگی و با روش گلوگز اکسیداز در آزمایشگاه بیمارستان فاطمیه شاهرود اندازه گیری می شد. در صورت تنظیم نبودن قند خون، بیماران به منظور آموزش و شروع درمان با انسولین در بخش داخلی بستری شدند.
از تعداد 63 مورد دیابت حاملگی، 50 نفر(%79) با رژیم و 13 نفر (%21) با رژیم و انسولین تحت درمان قرار گرفتند. زنان تحت درمان با انسولین مسن تر و چاق تر بودند و تعداد حاملگی در آنها بالاتر بود، هم چنین ختم حاملگی در آنها زودتر و سطح قند خون بالاتری در دوران بارداری داشتند. میزان عوامل خطر گلوکوزوری در دوران بارداری، سن بالای 30 سال، چاقی (شاخص توده بدنی ≥ 30 کیلوگرم بر متر مربع)، سابقه ماکروزومی و هم چنین قند ناشتای بالا در آزمایش تحمل گلوکز، تشخیص دیابت قبل از هفته 12 بارداری، میزان عارضه هیدر آمنیوس (P<0.01, %33.3)، مرده زایی (P<0.001, %33.3)، پرهاکلامپسی (P<0.05,%25) و هیپوگلیسمی نوزادی (P<0.001,%58.3) در گروه تحت درمان با انسولین بیشتر از گروه رژیم درمانی بود. غربالگری دیابت در هر دو گروه با 75 گرم گلوکز خوراکی حداقل پس از گذشت 8-6 هفته بعد از زایمان انجام و سه گروه سالم، اختلال تحمل گلوکز و مبتلا به دیابت آشکار مشخص شدند. کلیه 8 نفر مبتلا به دیابت آشکار، در دوران بارداری تحت درمان با انسولین بودند.
بیشتر بودن عوارض در گروه تحت درمان با انسولین را می توان به بالا بودن قند خون در دوران بارداری نسبت داد، لذا به افزایش سطح آگاهی این بیماران در رعایت دقیق رژیم غذایی، تزریق منظم انسولین، هم چنین استفاده از دستگاه گلوکومتر به منظور کنترل روزانه قند خون در این گروه از بیماران تاکید می گردد. از طرفی باید به عوامل خطر دیابت بارداری از جمله گلوکوزوری، سن بالای 30 سال، چاقی و سابقه ماکروزومی هم چنین تشخیص دیابت حاملگی در ابتدای بارداری و بالا بودن قند خون ناشتا در آزمون تشخیصی با 100 گرم گلوکز، به عنوان عوامل پیشگویی کننده در نیاز به دریافت انسولین توجه نمود.
کلید واژگان: دیابت حاملگی, رژیم, انسولین درمانی, عوارض بارداری
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.