به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « شاخص های خونی » در نشریات گروه « پزشکی »

  • الهام بابائی، سحر وحدت*
    مقدمه

    سندرم پای بی قرار (Restless leg syndrome) RLS یک عارضه ی شایع در در بیماری مزمن کلیه (Chronic kidney disease) CKD است. با توجه به مبهم بودن پاتوفیزیولوژی این عارضه، تاثیر روش دیالیز و ارتباط بین سطح سرمی پارامترهای خونی در شدت بروز RLS به خوبی مشخص نشده است. در این مطالعه ارتباط بین روش دیالیز و همچنین تاثیر شاخص های خونی کلسیم، فسفر، هورمون پاراتیروئید و ویتامین D برشدت سندرم پای بی قرار بررسی شد.

    روش ها

    در این مطلعه ی مقطعی، با مراجعه به بخش دیالیز بیمارستان الزهرا (س) و خورشید اصفهان تعداد 165 نفر بیمار همودیالیز و 110 نفر بیمار دیالیز صفاقی وارد مطالعه شدند. تشخیص و رتبه بندی سندرم پای بی قرار با استفاده از معیارهای بین المللی انجام شد، سپس پارامترهای میزان ویتامین D، کلسیم و فسفر و هورمون پاراتیروئید بر اساس نتایج آزمایشات ثبت و تحلیل گردید.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاضر بیانگر عدم تاثیر روش دیالیز در فراوانی و شدت بروز سندرم پای بی قرار می باشد. در این تحقیق مدل رگرسیون چندگانه در گروه همودیالیز و دیالیز صفاقی برازش مناسبی نداشت. بر اساس نتایج مقادیر همبستگی در در دو گروه میان متغیرهای کلسیم، PTH و فسفر سرم مثبت بود و رابطه ی ویتامین D با نمره ی سندرم پای بی قرار منفی معنی دار بود (0/05 > P).

    نتیجه گیری

    مدیریت و اندازه گیری های مکرر نشانگرهای بیوشیمیایی از جمله ویتامین D، P، Ca و PTH سرم خون، در بیماران مزمن کلیوی‐ اختلال معدنی و استخوان (CKD-MBD) نقش موثری در کاهش بروز سندرم پای بی قرار در بیماران CKD داشت.

    کلید واژگان: سندرم پاهای بی قرار, همودیالیز, دیالیز صفاقی, شاخص های خونی}
    Elham Babaei, Sahar Vahdat *
    Background

    Restless leg syndrome (RLS) is a common complication of chronic kidney disease (CKD). Due to the ambiguity of the pathophysiology of this condition, the effect of the dialysis method and the relationship between the serum level of blood parameters and the severity of RLS incidence have not been well defined. In this study; the relationship between the dialysis method and the effect of blood calcium, phosphorus, parathyroid hormone, and vitamin D on the severity of restless leg syndrome has been investigated.

    Methods

    In this cross-sectional study, 165 hemodialysis patients and 110 peritoneal dialysis patients were included by referring to the dialysis department of Al-Zahra and Khurshid Hospital in Isfahan. Restless leg syndrome was diagnosed and ranked using international criteria, then the parameters of vitamin D, calcium, phosphorus, and parathyroid hormone were recorded and analyzed based on the results of the tests.

    Findings

    The results of the present study show that the dialysis method does not affect the frequency and severity of restless leg syndrome. In this research, the multiple regression model did not fit well in the hemodialysis and peritoneal dialysis groups. Based on the results, the correlation values between calcium, PTH, and serum phosphorus variables in the two groups were positive, and the relationship between vitamin D and restless legs syndrome score was negative (P < 0.05).

    Conclusion

    Regularly monitoring biochemical markers such as vitamin D, phosphorus, calcium, and PTH levels in the blood serum of Chronic Kidney Disease-Mineral and Bone Disorder (CKD-MBD) patients plays a crucial role in reducing the occurrence of restless leg syndrome in CKD patients.

    Keywords: Restless Legs Syndrome, Hemodialysis, Peritoneal Dialysis, Blood Indicators}
  • رضا ایمانخواه، فاطمه سردشتی بیرجندی، محمد سنچولی
    مقدمه

     روان‌درمانی در بیماری‌های طبی، نیاز به استفاده از خدمات پرهزینه‌ی پزشکی را کاهش می‌دهد. طراحی و به کارگیری مداخله هایی مبتنی بر رویکردهای روانشناختی اثربخش و سودمند، در مورد بیماریهای طبی و مزمن، به طور کلی و دیابت به طور خاص، حایز اهمیت است. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش ریلکسیشن بر افزایش کیفیت زندگی و بهبود شاخص‌های خونی بیماران دیابتیک مراجعه‌کننده به بیمارستان امیرالمومنین (ع) شهرستان زابل بود.

    شیوه‌ی مطالعه: 

    جامعه‌ی آماری مطالعه شامل کلیه‌ی بیماران دیابتیک مراجعه‌کننده به بیمارستان امیرالمومنین (ع) شهرستان زابل در شش ماهه‌ی اول سال 1398 بود. گروه نمونه، شامل 30 بیمار دیابتیک مراجعه‌کننده به بیمارستان امیرالمومنین (ع) شهرستان زابل که با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره قرار گرفتند. به منظور جمع‌آوری داده‌های مربوط به کیفیت زندگی، از پرسش‌نامه‌ی استاندارد کیفیت زندگی توماس (2004) استفاده شد.

    یافته‌ ها: 

    نتایج حاصل از فرضیات مطالعه نشان داد، آموزش ریلکسیشن، بر کیفیت زندگی، بر بهبود شاخص خونی FBS (Fasting blood sugar) و بهبود شاخص خونی A1C بیماران دیابتیک مراجعه‌کننده به بیمارستان امیرالمومنین (ع) شهرستان زابل تاثیر دارد.‌

    نتیجه‌ گیری: 

    این موضوع بیانگر آن است که می‌توان از مولفه‌های روانشناختی به عنوان مکمل در کنار روش‌های دارودرمانی در طول دوره‌ی درمان بیماران دیابتیک استفاده کرد.

    کلید واژگان: آموزش ریلکسیشن, کیفیت زندگی, دیابت, شاخص های خونی}
    Reza Imankhah, Fatemeh Sardashti Birjandi, Mohammad Sanchooli
    Background

    Psychotherapy in diabetic patients can improve treatment tolerance, better quality of life, adherence to treatment and lifestyle changes so that improving the quality of life is one of the primary goals of treatment and an important therapeutic indicator in controlling diabetes. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effectiveness of relaxation training on increasing the quality of life and improving blood counts of diabetic patients referred to Amir Al-Momenin Hospital in Zabol, Iran.

    Methods

    The statistical population of the study included all diabetic patients referred to Amir Al-Momenin Hospital in Zabol in the first six months of 2009. The sample group consisted of 30 diabetic patients referred to Amir Al-Momenin Hospital in Zabol who were selected by convenience sampling method and randomly divided into two groups of 15 people. The Thomas's Quality of Life Questionnaire (2004) was used to collect quality of life data.

    Results

    The results of the research hypotheses showed that relaxation training has an effect on the quality of life of diabetic patients referred to Amir Al-Momenin Hospital in Zabol. Also, relaxation training has an effect on improving the A1C blood index of diabetic patients referred to Amir Al-Mo'menin Hospital in Zabol.

    Conclusion

    This indicates that psychological components can be used as a supplement to drug therapy during the treatment of diabetic patients.

    Keywords: Relaxation training, Quality of life, Diabetes, Blood indicators}
  • فاطمه امیدعلی*، مسعود حمزه لو
    سابقه و هدف
    آمادگی هوازی شاخص عملکرد ریوی، قلبی- عروقی و اجزای هماتولوژی تحویل اکسیژن است. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرین تناوبی همراه با مصرف مکمل آهن بر توان هوازی و برخی شاخص های خونی پسران 15 تا 18 ساله است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی30 دانش آموز پسر با میانگین سنی 17/1± 84/16 سال شرکت داشتند. افراد مورد مطالعه پس از ارائه توضیحات لازم و اخذ رضایت نامه کتبی به طور تصادفی در سه گروه تمرین همراه با مکمل آهن، تمرین و کنترل قرار گرفتند. تمرینات به مدت 6 هفته و 3 جلسه در هفته انجام گردید. آزمودنی های گروه مکمل روزانه یک عدد قرص آهن را مصرف کردند. آزمودنی ها با استفاده از آزمون میدانی بالک و خون گیری در دوره پیش و پس از آزمون مورد بررسی قرار گرفتند.
    نتایج
    نتایج نشان داد که قبل از مداخله تفاوت معنی داری بین 3 گروه نبود، اما 6 هفته بعد از تمرین تناوبی و مصرف مکمل آهن توان هوازی، فریتین، ترنسفرین و آهن همه موارد افزایش معنی داری نسبت به گروه کنترل داشت. تغییرات در هموگلوبین (0/0514=P)، هماتوکریت (0/0525=P) و گلبول های قرمز (0/702=P) معنی دار نبود. در گروه تمرین، تمرینات تناوبی موجب افزایش معنی دار در توان هوازی شد (009/0=P)، ولی بر شاخص های خونی بی تاثیر بود (0/05
    نتیجه گیری
    تمرینات تناوبی همراه با مصرف مکمل آهن موجب افزایش توان هوازی و برخی شاخص های خونی در پسران 15 تا 18 ساله می شود.
    کلید واژگان: تمرین, شاخص های خونی, آهن}
    Fatemeh Omidali *, Masoud Hamzeloo
    Background
    Aerobic fitness is an index of pulmonary, cardiovascular function and haematological components and relevant to the delivery of oxygen. The aim of present study was to evaluate the effect of interval exercise with iron supplementation on aerobic power and some hematologic indexes among the15-18 years old boys.
    Materials And Methods
    In this quasi-experimental study, 30 students (mean age 17.1±84.16) were participated in an exercise program (6 weeks, 3 sessions per week). The participants were randomly divided into three groups: Control; Exercise and exercise iron supplementation groups. Iron supplementation group was administered a daily supplement of iron tablet. Using a before-after design, bulk-field test and blood sampling the data were analyzed.
    Results
    The results showed no significant difference among the groups. However, using a 6-week training program in Exercise and Exercise Iron supplementation group compared to the Conrol showed a significant difference for aerobic power; ferritin; transferrin and iron. No significant change was seen for hemoglobin, hematocrit and red blood cells. While in exercise group, interval exercise caused a significant increase in aerobic power (P=0.009), this was not the case for red blood indexes.
    Conclusions
    Interval exercises along with iron supplementation caused an increase in aerobic power and some hematologic indexes.
    Keywords: Exercise‚ Hematologic index‚ Iron}
  • سمیرا امانی کلاریجانی، فرزاد شیدفر*، محمدرضا وفا، محمدرضا اشراقیان، رامین شکرریز
    زمینه و هدف
    کم خونی فقر آهن از رایج ترین اختلالات تغذیه ای است و از آنجا که محتوای آهن رژیم غذایی نسبتا ثابت بوده و افزایش دریافت غذایی دشوار است، برای درمان از مکمل های آهن استفاده می شود. در برخی مطالعات اثر اسید دوکوزا هگزانوئیک (Docosahexaenoic acid) DHA) در افزایش همزمان مقدار آهن و کاهش حساسیت اکسیدان دیده شده است. هدف مطالعه حاضر، تعیین تاثیر مکمل یاری با آهن به تنهایی و توام با دوکوزا هگزانوئیک اسید بر شاخص های کم خونی فقر آهن در زنان مبتلا به کم خونی فقر آهن است.
    روش کار
    در یک کارآزمایی بالینی دو سوکور، 76 زن 45-15 ساله، به طور تصادفی به دو گروه df (دریافت کننده 500 میلی گرم DHA + یک عدد فرو سولفات حاوی 50 میلی گرم آهن عنصری) و pf (دریافت کننده دارونما حاوی 500 میلی گرم روغن ذرت + یک عدد فرو سولفات با 50 میلی گرم آهن عنصری) تقسیم شدند. در ابتدا و پس از طی 12 هفته، از هر دو گروه نمونه خون ناشتا گرفته شد و شاخص های خونی اندازه گیری شد.
    یافته ها
    پس از مداخله، سطوح(Hb (Hemoglobin)، MCH(Mean Corpuscular Hemoglobin، درصد (HCT (Hematocrit و غلظت سرمی آهن در هر دو گروه نسبت به ابتدای مطالعه، به طور معناداری افزایش یافت. ظرفیت تام اتصال به آهن نیز در هر دو گروه کاهش معناداری یافت. افزایش معنادار سطوح (MCV (mean corpusclar volume تنها در گروه df مشاهده شد (0/001 =p) و افزایش (MCHC (Mean corpuscular hemoglobin concentration در هیچ یک از گروه ها معنادار نبود. میانگین تغییرات هیچ یک از این فراسنج ها بین دو گروه معنادار نبود.
    نتیجه گیری
    مصرف مکمل DHA تاثیری بر شاخص های خونی کم خونی فقر آهن نمی گذارد.
    کلید واژگان: اسید دوکوزا هگزانوئیک, کم خونی فقرآهن, شاخص های خونی}
    Samira Amani Kelarijani, Farzad Shidfar *, Mohammad Reza Vafa, Mohammad Reza Eshraqian, Ramin Shekarriz
    Background
    Iron deficiency anemia (IDA) is one of the most common nutritional disorder, and since the iron content of the diet is relatively stable and it is difficult to increase dietary iron intake, supplements are used for treatment. Studies have reported the concomitant effect of DHA (docosahexaenoic acid) in increase of iron content and reduction sensitivity to oxidants. The aim of this study was to determine the effect of iron supplementation alone and in combination with DHA on indices of iron deficiency anemia in women with iron deficiency anemia.
    Methods
    In a double-blind clinical trial, 76 women aged 15-45 years randomly divided into two groups, df (receiving 500 mg DHA + one tablet of ferrous sulfate containing 50-mg of elemental Iron) and pf (receiving placebo containing 500 mg corn oil + one tablet of ferrous sulfate, 50 mg of elemental iron). Before and after 12 weeks, fasting blood samples were taken from both groups and blood indices were measured.
    Results
    After intervention, the levels of hemoglobin (Hb), mean corpuscular hemoglobin (MCH), the percentage of hematocrit (HCT), serum iron, in both groups compared with baseline, significantly increased. Total iron-binding capacity was significantly reduced in both groups. Mean corpusclar volume (MCV) level was significantly increased only in df and increase of Mean Corpuscular Hemoglobin Concentration (MCHC) in any of the groups was not significant. Average change of these parameters between the two groups was not significant.
    Conclusion
    DHA supplementation does not effect on blood indices of iron anemia.
    Keywords: Docosahexaenoic acid, Iron deficiency anemia, Blood indices}
  • اکرم کوشکی، طاهره توفیقیان، رویا اکبرزاده
    سابقه و هدف
    تالاسمی ماژور یک بیماری ارثی خونی است که در ایران شیوع بالایی دارد. سوء تغذیه و کاهش رشد در این بیماران شایع می باشد. این مطالعه به منظور بررسی وضعیت تغذیه ای و شاخص های خونی بیماران بتاتالاسمی ماژور انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 72 بیمار 20-10 ساله مبتلابه تالاسمی ماژور مراجعه کننده به کلینیک تالاسمی مشهد و سبزوار که مایل به همکاری بودند، به روش سرشماری انتخاب شدند. بعد از کسب رضایت نامه کتبی، قد و وزن آن ها به روش استاندارد معمول اندازه گیری و دریافت رژیمی آن ها با استفاده از بسامد خوراک مشتمل بر 160 قلم غذایی، تعیین شد و با نرم افزار Nutritionist (ΙV) تجزیه و تحلیل شد. همچنین 5 سی سی خون از تمامی بیماران جهت سنجش شاخص های خونی هموگلوبین، هماتوکریت و فریتین سرم گرفته شد. اطلاعات با نرم افزار SPSS16 و با استفاده از آزمون های آمار توصیفی، one-sample t-test و اسمیرنف کولموگراف تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    در این مطالعه 6/55 درصد نمونه ها مونث و 4/44 درصد آن ها، مذکر با میانگین BMI به ترتیب 74/3±05/19 و 7/3±99/18 کیلوگرم برمتر مربع شرکت داشتند. دریافت تمامی درشت مغذی ها به استثنا کلسترول و فیبر دریافتی در آن ها بیش از مقادیر استاندارد بود و دریافت تمامی ریزمغذی ها به استثنا اکثر ویتامین های گروه B و مینرال های کلسیم، فسفر، پتاسیم و سدیم کم تر از مقادیر توصیه شده استاندارد بود. همچنین هموگلوبین و هماتوکریت بیماران کمتراز مقادیر نرمال وفریتین سرم بیش از مقادیر نرمال بود.
    استنتاج
    یافته ها نشان داد که سوء تغذیه ناشی از کمبود ریزمغذی ها در این بیماران شایع است.
    کلید واژگان: تالاسمی ماژور, وضعیت تغذیه ای, شاخص های خونی}
    Akram Kooshki, Tahere Tofighian, Roya Akbarzadeh
    Background and
    Purpose
    Thalassemia major is a hematic hereditary disease with high rate of incidence in Iran. Malnutrition and growth retardation is prevalent in these patients. This study was done to assess the nutritional status and blood indices in patients with β-thalassemia major.
    Material And Methods
    This cross sectional study was conducted in 72 individuals with thalassemia major aged 10-20 years. Systematic sampling was done in patients attending Mashhad and Sabzevar thalassemia clinics. Written informed consent was obtained from patients who were willing to participate in the study. Data was collected through the semiquantitative food frequency questionnaire which was completed by trained interviewers. Nutritional information was studied in Nutritionist IV. To measure blood indices 5 ml blood was drawn from the patients. Descriptive statistics, one sample t-test and Kolmogorov-Smirnov tests were performed in SPSS V.16. P<0.05 was considered as significant level.
    Results
    In this study there were 55.6% female and 44.4% male. The mean BMI of patients were 19.05±3.74 and 18.99±3.7 kg/m2, respectively. Dietary assessment showed that the mean of macronutrient intakes were more than dietary standard values except for cholesterol and fiber. Also, intake of micronutrient, were less than dietary standard values except in taking B vitamins, calcium, phosphorus, potassium, and sodium. Values of Hb and Hct were found to be less than the standard level but serum ferritin was more than normal range.
    Conclusion
    The findings showed that deficiency of micronutrients due to malnutrition is prevalent in thalassemia patients.
    Keywords: Thalassemia major, nutritional status, blood indices}
  • مجتبی کیان مهر، اشرف صابر، رضا احمدی، جلیل مشاری، مهدی بصیری مقدم*
    اهداف
    پس از عفونت های تنفسی، اسهال یکی از علل اصلی ناتوانی و مرگ کودکان در کشورهای در حال توسعه است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر مصرف همزمان نمک از طریق دهان برای بازیابی آب و سوپ برنج بر وزن گیری و شاخص های خونی کودکان 24-8ماهه مبتلا به اسهال حاد بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی شاهددار است که روی 40 کودک 8 تا 24ماهه مبتلا به اسهال حاد بستری در بخش کودکان بیمارستان 22 بهمن گناباد در سال 1392 که به روش نمونه گیری آسان انتخاب شده بودند، انجام شد. نمونه ها به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. متغیرهای میزان وزن گیری و شاخص های خونی کراتینین، اوره، هموگلوبین، هماتوکریت، بی کربنات و pH، قبل و بعد از مداخله بررسی و مقایسه شدند. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS 14.5 و با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای، Tمستقل و من ویتنی انجام شد.
    یافته ها
    بین دو گروه از نظر شاخص های خونی کراتینین، اوره، هماتوکریت، pH خون وریدی و بی کربنات، قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت. همچنین میزان کاهش هموگلوبین بین دو گروه معنی دار نبود، ولی میزان کاهش اوره و کراتینین در گروه مداخله بیشتر از گروه کنترل بود. میانگین وزن گیری 24ساعت اول و دوم بین دو گروه اختلاف معنی دار داشت و در گروه مداخله بیشتر از گروه کنترل بود.
    نتیجه گیری
    مصرف سوپ برنج در درمان کودکان مبتلا به اسهال حاد باعث وزن گیری بیشتر می شود. همچنین سوپ برنج بر شاخص های خونی کودکان مبتلا به اسهال حاد به جز اوره و کراتینین تاثیری ندارد.
    کلید واژگان: سوپ برنج, اسهال حاد, شاخص های خونی, وزن گیری}
    Mojtaba Kianmehr, Ashraf Saber, Reza Ahmadi, Jalil Moshari, Mahdi Basiri Moghadam *
    Aims
    Diarrhea is one of the major causes of morbidity and mortality in children in developing countries after respiratory infections. The aim of this study was to investigate the effect of simultaneous consumption of rice soup and Oral Rehydration Salt on weight gain and blood factors in 8-24 months old children with acute diarrhea.
    Materials and Methods
    This study is a controlled clinical trial which was done on 40 children 8 to 24 months old with acute diarrhea hospitalized in the pediatric ward in 22th Bahman hospital, Gonabad in 2013 who were selected using simple sampling method. Subjects were assigned into control and intervention groups using random allocation. The weight gain rate and blood factors including creatinine, urea, hemoglobin, hematocrit, bicarbonate and pH were studied and compared before and after intervention. Data was analyzed using SPSS 14.5 software using Chi-square, independent T and Mann-Whitney tests.
    Findings
    There was no significant difference between two groups in terms of blood factors such as creatinine, urea, hematocrit, pH and bicarbonate before and after intervention. Also the reduction in hemoglobin was not significant between two groups, but the reduction in urea and creatinine in intervention group was more than control group. The mean of weight gain in the first and second 24hours had significant difference between two groups and it was higher in intervention group rather than control group.
    Conclusion
    Rice soup consumption is caused more weight gain in treatment of children with acute diarrhea. The rice soup has no effect on blood factors except urea and creatinine in children with acute diarrhea as well.
    Keywords: Oryza sativa, Diarrhea, Blood, Weight Gain}
  • محمداسماعیل افضل پور، محبوبه افضل پور، اصغر زربان
    زمینه و هدف

    اهدای خون سبب ایجاد تغییراتی در شرایط فیزیولوژی و جسمانی می شود. این تحقیق با هدف ارزیابی تاثیر اهدای خون بر عملکرد ورزشی و شاخص های خونی زنان فعال و غیرفعال از نظر بدنی انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، 14 زن فعال با بیش از شش ماه تمرین بدنی و 16 زن غیرفعال در دامنه سنی 20 تا 30 سال، به طور داوطلبانه شرکت کردند. 24 ساعت قبل، 2 روز و 4 هفته بعد از اهدای خون، سطح هموگلوبین، هماتوکریت، آهن سرم و شاخص های عملکرد ورزشی (حداکثر اکسیژن مصرفی و توان بی هوازی) اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 16 در سطح معنی داری 05/0>P تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    هماتوکریت و هموگلوبین سرم، در هر دو گروه، 2 روز بعد نسبت به روز قبل و 4 هفته بعد نسبت به روز قبل از اهدا خون کاهشی معنی دار (001/0>P) و 4 هفته بعد نسبت به 2 روز بعد از اهدای خون افزایشی معنی دار (001/0>P) داشت. میزان حداکثر اکسیژن مصرفی، فقط در زنان غیرفعال، 4 هفته بعد در مقایسه با روز قبل و 2 روز بعد از اهدای خون افزایش معنی داری داشت (001/0>P برای هر دو). اوج توان بی هوازی فقط در زنان فعال، 4 هفته بعد نسبت به روز قبل از اهدای خون (03/0=P) به صورت معنی داری افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    هرچند عوامل جبرانی برای هماتوکریت و هموگلوبین در اهداکنندگان فعال و غیرفعال مشابه می باشد، اما در مورد حداکثر اکسیژن مصرفی و اوج توان بی هوازی متفاوت است و مستقل از سطح هموگلوبین و هماتوکریت خون، پاسخ می دهد.

    کلید واژگان: اهدای خون, فعالیت بدنی, شاخص های خونی}
    M.E. Afzalpour, M. Afzalpour, A. Zarban
    Background And Aim

    Blood donation causes changes in physical and physiological characteristics. The purpose of this study was to investigate the effects of blood donation on the exercise performance and some of hematologic parameters in physically active and non-active women.

    Materials And Methods

    In this experimental study, 14 active women with history of physical exercises more than 6 months and 16 non-active women, ranging form 20 to 30 years old, were participated voluntarily. Hemoglobin, hematocrit, serum iron and exercise performance parameters (including maximal oxygen uptake and anaerobic power) were measured 24 hours before, 2 days and 4 weeks after blood donation. Data were analyzed by means of SPSS (version 16) at the significant level of P<0.05.

    Results

    Serum hematocrit and hemoglobin in both groups were significantly decreased 2 days and 4 weeks after blood donation (P<0.001 vs the day before donation) and were significantly increased 4 weeks comparing 2 days after blood donation (P<0.001). Maximal oxygen uptake was increased significantly only in non-active women, 4 weeks after donation comparing with 2 day after and the day before donation (P<0.001 for both). Peak anaerobic power was increased significantly only in active women, 4 weeks after compared to the day before donation (P=0.03).

    Conclusion

    Although compensation mechanisms for hematocrit and hemoglobin are similar in both active and non-active donors, they are different for maximal oxygen uptake and anaerobic peak power and may response independent of hematocrit and hemoglobin levels.

  • احسان اصغری، رامبد خواجه. ای، مرجان کاری، پریسا امینی
    مقدمه و هدف
    تمرینات ویژه آماده سازی و مهارتی که با شدت های بالا در فصل پیش از مسابقات انجام می شوند ممکن است با اثر گذاری بر سیستم های مختلف بدن به ویژه متغیرهای خونی، اثرات متفاوتی را بر عملکرد و اوج اجرای ورزشی ورزشکار داشته باشند که چگونگی این تاثیرات هنوز در هاله ای از ابهام است. این پژوهش به هدف تاثیر میزان استراحتی پس از تمرینات ویژه آماده سازی و مهارتی بر شاخص های خونی صخره نوردان مرد نخبه انجام شد.
    مواد و روش ها
    بدین منظور، تعداد 10 ورزشکار صخره نورد نخبه (سن 2/2±3/23 سال، وزن 3/7±5/64 کیلوگرم، قد 8/4±6/173سانتی متر) در این مطالعه شرکت کردند. از آزمودنی ها خواسته شد 95 دقیقه تمرینات ویژه آماده سازی و مهارتی شامل: 10 دقیقه گرم کردن، 75 دقیقه صعود در مسیرهای با درجه های سختی متفاوت و 10 دقیقه سرد کردن را انجام دهند. نمونه گیری خون وریدی جهت ارزیابی تاثیر تمرین بر روی متغیر های خونی، قبل، بلافاصله و 24 ساعت پس از تمرین صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون آماری t همبسته و آزمون مدل خطی استفاده شد (05/0P<).
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بلافاصله پس از جلسه فعالیت سطوح متغیر های HCT، RBC، HGB، MCV و PLT کاهش معناداری داشته است (05/0P<). پس از یک دوره استراحت 24 ساعته سطوح HCT و RBC افزایش یافته که نسبت به مقادیر بلافاصله پس از فعالیت معنادار بوده (05/0P<) و نسبت به مقادیر پیش از فعالیت معنادار نبود (05/0P>). این نتایج در مورد مقادیر RDW، MCV و MCH نسبت به مقادیر بلافاصله پس از فعالیت نیز صدق کرد (05/0P<). پس از دوره استراحتی 72 ساعته هر چند سطوح HCT، RBC و MCH افزایش یافت، اما به سطوح پیش از فعالیت باز نگشته و پایین بودن این مقادیر نسبت به مقادیر پیش از فعالیت معنادار نبود (05/0P>). سطح RDW و MCV پس از 72 ساعت نیز افزایش معناداری را نسبت به مقادیر پیش از فعالیت نشان داد (05/0P<). سطح PLT پس از 24 و 72 ساعت استراحت کاهش معناداری را نسبت به مقادیر بلافاصله پس از فعالیت نشان داد (05/0P<)، هرچند که پس از 72 ساعت استراحت سطح PLT نسبت به مقادیر پیش از قعالیت کاهش غیز معناداری را نشان داد (05/0P>).
    نتیجه گیری
    این نتایج نشان داد که هر دوره استراحتی بر متغیرهای خاصی از خون تاثیر مناسبی را داشته و برای بهره گیری از مدل استراحتی مناسب و موثر بهتر است مربیان و ورزشکاران نوع متغیر و میزان اثر گذاری آن را در تمرین تعیین و بر اساس آن برنامه را تدوین نمایند. همچنین در تدوین برنامه تمرینی علاوه بر بررسی پاسخ های بلافاصله پس از جلسه فعالیت، پاسخ های بعدی جلسه فعالیت را نیز مد نظر قرار دهند.
    کلید واژگان: دوره استراحت, صخره نوردی, شاخص های خونی, تمرینات ویژه آماده سازی}
  • مریم بهفر، محمدعلی احسانی، پیمان سلامتی، کوروش هلاکویی نایینی، روح انگیز جمشیدی، پوپک درخشنده پیکر
    زمینه و هدف
    تالاسمی بعنوان یک بیماری هتروژن، یکی از شایعترین بیماری های تک ژنی در دنیا محسوب میشود. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین شاخص های خونی وشدت جهش های ژن بتاگلوبین در ناقلین بتاتالاسمی می باشد.
    روش کار
    در این تحقیق مقطعی، 30 جهش ژن بتاگلوبین در 1206 فرد ناقل بتا تالاسمی غیر منصوب مورد بررسی قرار گرفت. همچنین شاخص های خونی آنها که شاملCBC والکتروفورزمی باشد نیز تهیه گردید. سپس با استفاده ازبرنامه نرم افزاری SPSS و آزمون آماری T-test ارتباط بین یافته های ژنتیکی و نتایج شاخص های خونی آنان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    دراین مطالعه ارتباط بین شدت جهش های ژن بتاگلوبین) نوع ضعیف،β+ و نوع شدید،β○)، در ناقلان بتاتالاسمی و میانگین شاخص های خونی آنان، مورد بررسی قرارگرفت. نتایج نشان دهنده این بود که جهش هایβ+ از نظر آماری از میانگین MCV و MCH بالا تری نسبت به جهش های برخوردار بود. بدین وسیله می توان باصرف زمان وهزینه کمتربه نتیجه مطلوبی درراستای ارتباط آماری معنی دار بین طیف خاصی از شاخص های خونی با برخی از جهش ها دست یافت.
    نتیجه گیری
    نتایج تایید کننده ارتباط معنی دار دو شاخص خونی، با ا نواع خاصی از جهش های ژن بتاگلوبین در ناقلان بتا تالاسمی می باشد.
    کلید واژگان: بتاتالاسمی, جهش ژنی, شاخص های خونی, ایران}
    M. Behfar_M. A Ehsani_P. Salamati_K. Holakouie Naieni_R. Jamshidi_P. Derakhshandeh-Peykar
    Background And Aim
    Thalassemia, a heterogeneous disease, is one of the most common single-gene diseases worldwide. The aim of this study was to find associations between hematological indices and severity of beta-globin gene mutations in beta-thalassemia carriers.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, 30 beta-goblin gene mutations (b+ and b○) in 1206 unrelated beta-thalassemia carriers were investigated. In addition, their hematological indices, including CBC and electrophoresis results, were determined. The association between genetic findings and hematological parameters (mean corpuscular volume (MCV) and mean hematocrit corpuscular hematocrit (MCH)) were determined using the SPSS software, the statistical test being the t-test.
    Results
    The results indicated that b+-thalassemia carriers had higher MCV and MCH means than b○-thalassemia carriers. These findings would certainly have practical implications in public health.
    Conclusion
    The results show a significant correlation between two hematological indices and certain types of mutations in beta-thalassemia carriers.
  • لامع اخلاقی، راحله رفیعی سفیددشتی، هرمزد اورمزدی، الهام رزمجو، محسن فیروزرای، حسن شجاعی، علی موسوی، احمد رضا معمار
    پیش زمینه و هدف
    بلاستوسیستیس تک یاخته انگلی شایع در انسان و حیوانات مختلف است و امروزه قویا پیشنهاد می شود که این انگل بیماری زا است. هدف از انجام این پژوهش بررسی تغییرات میزان سطح سرمی ریز مغذی های آهن، روی، مس، منیزیم و شاخص های خونی در افراد آلوده به بلاستوسیستیس در مقایسه با افراد سالم بود. کاهش سطح سرمی این عناصر سبب نقص در عملکرد آنزیم ها و لاجرم بروز عوارض پاتولوژیکی می شوند.
    مواد و روش کار
    این مطالعه به صورت مقطعی - تحلیلی در طی سال 1387 بر روی 54 مرد آلوده به بلاستوسیستیس و 58 مرد سالم مراجعه کننده به آزمایشگاه انگل شناسی بیمارستان میلاد انجام گرفت. اندازه گیری شاخص های خونی و سطح سرمی عناصر ذکر شده پس از اطمینان از عدم آلودگی به سایر انگل های روده ای از طریق آزمایش مدفوع، انجام شد. نتایج بدست آمده با کمک آزمون های آماری آنالیز شدند.
    یافته ها
    شاخص های خونی مورد مطالعه دارای تفاوت معنی داری بین دو گروه آلوده و کنترل نبودند. سطح سرمی عناصر آهن، روی، منیزیم و مس در افراد آلوده کمی دارای افزایش نسبت به گروه کنترل بود اما این اختلاف از نظر آماری بین دو گروه معنی دار نبود.
    بحث و نتیجه گیری
    زیست گاه طبیعی بلاستوسیستیس در انسان روده بزرگ است و جذب عناصر آهن، روی، منیزیم و مس در روده باریک انجام می گیرد لذا به نظر نمی رسد این انگل بتواند تاثیری در جذب آن ها داشته باشد.
    کلید واژگان: بلاستوسیستیس, آهن, روی, مس, منیزیم, شاخص های خونی}
    Dr Lame Akhlaghi, Rahele Rafiei Sefiddashti, Dr Hormozd Oormazdi, Dr Elham Razmjou, Dr Mohsen Firoozrai, Hassan Shojaee, Ali Moosavi, Ahmad Reza Meamar
    Background and Aims
    Blastocystis is a worldwide intestinal protozoan parasite in human and animals. It is strongly suggested that Blastocystis is a pathogenic parasite. The aim of this study was to investigate the changes in total content of essential elements of iron, zinc, copper, magnesium, and hematological indexes in adult Blastocystis infected patients compared with healthy males as a control group. Decrease in their serum level causes physiologic and enzyme functional disorder.
    Materials and Methods
    In this analytic cross-sectional study during 2008, 54 Blastocystis positive patients and 58 healthy controls that referred to the parasitological laboratory of Milad Hospital were examined. Hematological indexes and serum levels of the elements were measured after final confirmation of feces by direct smear and formalin-ethylacetate concentration methods. Statistical analyses were performed by SPSS using the independent sample T-Test.
    Results
    There was no statistical significant difference in hematological indexes in both groups. Although the serum levels of iron, zinc, magnesium and copper were slightly higher in cases, no significant difference was found between two groups.
    Conclusion
    As Blastocystis is in the large intestine and absorption of iron, zinc, magnesium, and copper are accomplished in the small intestine; probably this parasite has no effect on their absorption.
  • تقی امیریانی، حسین حقیقی، آزاده سادات زنده باد، غلامرضا روشندل *، محی الدین هفت سوار، عبدالوهاب مرادی، شهریار سمنانی
    هدف

    آسیبهای ناشی از مواد شیمیایی جنگی یکی از معضلات عمده دربسیاری از نظامیان وحتی گروهی از غیر نظامیان مواجهه یافته درکشور ما محسوب می شود. متاسفانه در حال حاضر اطلاعات ما در خصوص اثرات دیررس این مواد بسیار کم است. بر این اساس هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات خونی موادشیمیایی جنگی در جانبازان شیمیایی استان گلستان می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نوع توصیفی بوده و جامعه مورد مطالعه ما شامل 144 نفر از جانبازان شیمیایی 30% به بالا تحت پوشش بنیاد جانبازان و ایثارگران استان گلستان بوده که پس از تکمیل پرسشنامه برای آنها تستهای (WBC، RBC، Hb، MCV، Plt) انجام شد. اطلاعات بعد از جمع آوری از طریق نرم افزار آماری spss وارد رایانه شد. برای توصیف داده ها از جداول و نمودارهای مناسب استفاده شد. تستهای، student t-test و chi-square برای بررسی ارتباط متغیرها استفاده شد.

    یافته ها

    در این مطالعه میانگین سنی جانبازان 54. 44 سال بود و به طور متوسط از تاریخ شیمیایی شدن جانبازان 6. 21 سال گذشته بود. نتایج نشان می دهند که میانگین همه اندکس های خونی جانبازان جنگی در محدوده نرمال قرار دارد. پس از گذشت چندین سال از تماس با گازهای شیمیایی اندکس های خونی تغییر نداشته است.

    نتیجه گیری

    در مطالعه ما با گذشت بیست سال از زمان مواجهه، اندکسهای خونی جانبازان شیمیایی استان گلستان در حد نرمال باقی مانده است. ولی با توجه به اهمیت موضوع پیشنهاد می شود برای بررسی دقیق تر عوارض سلاحهای شیمیایی در آینده نیز مطالعات جامع و کاملتری طراحی و اجرا گردد.

    کلید واژگان: گازهای شیمیایی, شاخص های خونی, مجروحین جنگ تحمیلی}
    Dr Taghi Amiriani, Dr Hossein Haqiqi, Dr Azadeh Sadat Zendehbad, Dr Gholamreza Roshandel, Dr Mohyedin Haftsavar, Dr Abdolvahab Moradi, Dr Shahryar Semnani

    Background and

    Purpose

    The injury of chemical warfare was one of great problem in soldiers and other people in our country. Unfortunately, we do not have any data for delayed effects of these agents. Thus in this study we examine the effect of chemical warfare on function tests in chemical agents victims in Golestan province.

    Materials And Methods

    This study was done on 144 chemical agent victims with mean age 44.54 ±7.84 years in Golestan province. After filling the questionnaire, hematologic tests (WBC, RBC, Hb, MCV, Plt) were done. Data was analyzed using student t-test and chi-square test.

    Results

    In this study the mean age of victims was 44.54 years and the mean time passed from exposure was 21.6 years. The mean of blood hematologic indices in all of chemical agent victims was normal.

    Conclusion

    In our study after twenty years of exposure, hematological indices of chemical agents victims in Golestan province was normal. It is recommended to assess side effect of chemical weapon in victims of war by conducting more comprehensive studies.

  • محمدرضا محمودی، مسعود کیمیاگر، علیرضا ابدی
    سابقه و هدف
    بررسی ها نشان می دهند که جنسیت در بروز بیماری های قلبی عروقی، نقش بسزایی دارد. به طوری که در بعضی مطالعات، پروفایل عوامل خطر در مردان، در مقایسه با زنان، متفاوت است؛ در حالی که برخی از محققان، اختلاف معنی داری در شیوع عوامل خطر بین مردان و زنان گزارش نکرده اند. این تحقیق به منظور تعیین پروفایل عوامل خطر متداول و شاخص های خونی – متابولیکی و تعیین خطر نسبی عوامل خطر در زنان نسبت به مردان بیمار مبتلا به سکته قلبی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، اطلاعات مربوط به 594 بیمار مبتلا به سکته قلبی (70.2 درصد مرد و 29.8 درصد زن) از سال 1373 تا 1385 مورد تجزیه و تحلیل قرار قرار گرفت. بیماران بر اساس شاخص های خونی و عوامل خطر انتخابی در دو جنس، مورد تحلیل قرار گرفتند و نسبت مردان و خطر نسبی سکته قلبی تعیین شد.
    یافته ها
    میانگین سن، هموگلوبین، هماتوکریت، متوسط هموگلوبین گلبولی، متوسط غلظت هموگلوبین گلبولی، کلسترول تام و قند خون ناشتا بین زنان و مردان، اختلاف معنی داری داشت (p<0.05). میانگین هموگلوبین و هماتوکریت در مردان بیمار مبتلا به هیپرلیپیدمی و دارای تاریخچه خانوادگی سکته قلبی با میانگین این دو شاخص خونی در مردان فاقد این دو عامل خطر، اختلاف معنی داری داشت. خطر نسبی هیپرلیپیدمی، دیابت و فشار خون در تمام گروه های سنی برای زنان، بیش از مردان بود. خطر نسبی برای زنان دارای سه عامل خطر توام هیپرلیپیدمی، دیابت و پرفشاری خون 6.16 برابر مردان دارای این سه عامل خطر بود. شیوع هیپرلیپیدمی، دیابت و پرفشاری خون در زنان، بیش از مردان بود (p<0.001)، در حالی که شیوع تاریخچه خانوادگی در دو جنس، اختلاف معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه، بیشتر بودن خطرات نسبی هیپرلیپیدمی، دیابت و پرفشاری خون را در رخداد سکته قلبی برای زنان در تمام گروه های سنی در مقایسه با مردان تایید می کند. بجز متوسط حجم گلبولی، سایر شاخص های خونی در مردان، بیش از زنان مبتلا به سکته قلبی بود، در حالی که شاخص های متابولیک در زنان، بیش از مردان بود.
    کلید واژگان: سکته قلبی, عوامل خطر, شاخص های خونی, متابولیکی, اختلاف جنس}
    M. Mahmoodi, M. Kimiagar, A. Abadi
    Background And Objective
    Investigations show that gender may have an important role in cardiovascular disease. Some authors have reported differences in risk factor profiles between men and women, while others have been unable to reach such conclusions. The objective of this study was to determine and compare the profile of conventional risk factors and hematologic-metabolic parameters and relative risk between male and female patients with myocardial infarction (MI). Patients and
    Methods
    This cross-sectional study analyzed data between 1994 and 2006 on 594 MI patients (70.2% male and 29.8% female). The gender subgroups were compared with regard to selected blood parameters and risk factors. Male ratio and relative risk of MI were also determined.
    Results
    The average age, hemoglobin (Hb), hematocrit (Hct), mean corpuscular hemoglobin (MCH), mean corpuscular hemoglobin concentration (MCHC), total cholesterol, and fasting blood glucose (FBG) were significantly different between males and females (p<0.05). The mean Hb and Hct in males with and without hyperlipidemia (HLP) and a family history of MI were significantly different (p<0.05). Relative risks of HLP, diabetes mellitus (DM), and hypertension (HTN) for females were higher than males in all age groups. The relative risk was 6.16 times higher for females with three factors─ HLP, DM, and HTN─ combined. Hyeprlipidemia, diabetes, and hypertension were more common among women (p<0.001)
    Conclusions
    The results of this study confirm that the relative risks of HLP, DM, and HTN in causation of MI in women were higher than men in all age groups. With the exception of MCV, the other hematological parameters in men were higher than in women with MI, while metabolic parameters in women were higher than in men.
  • حاجیه برنا، صدیقه برنا، شیوا رفعتی، فاطمه حاجی ابراهیم تهرانی
    زمینه و هدف
    در اغلب نوزادان در غیاب علایم بالینی یا اختلالات خونی شاخص های خونی متغیری ملاحظه می گردد که تحت تاثیر عوامل متعددی می باشد. هدف از این مطالعه بررسی برخی از عوامل نوثر بر شاخص های هماتولوژیک نوزادان در زایمان طبیعی و سزارین می باشد.
    روش بررسی
    در طی یک مطالعه توصیفی مقطعی شاخص های هماتولوژیک ورید نافی در 150 نوزاد در دو مرکز آموزشی درمانی در دی ماه 1383 بررسی شدند. شاخص های خونی ورید نافی در دو گروه زایمان طبیعی (75 نفر) و سزارین الکتیو (75 نفر) شامل لکوسیت ها، نوتروفیل، پلاکت، هماتوکریت و همچنین تاثیر نوع زایمان، جنسیت، وزن هنگام تولد، سن حاملگی، مدت زمان فازهای زایمانی، گراویدیتی، پاریتی، بر میزان شاخص های خونی مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    در گروه زایمان طبیعی میانگین کلیه شاخص های خونی به جز لنفوسیت بالاتر از سزارین است (0.001>P). هموگلوبین و هماتوکریت در نوزادان پسر بالاتر بوده و با افزایش سن حاملگی بیشتر می شود 0.001) >P) سطح هماتوکریت و پلاکت با افزایش وزن نوزاد بیشتر می شود (0.001>P). افزایش گراویدیتی و پاریتی موجب کاهش شاخص های خونی به جز لنفوسیت می شود (p<0.001). افزایش مدت زمان فازهای زایمانی موجب افزایش شاخص های خونی به جز لنفوسیت و هموگلوبین می شود (0.001>P).
    نتیجه گیری
    در ارزیابی شاخص های هماتولوژیک نوزادان باید به عوامل موثر بر این شاخص ها از جمله روش زایمان، جنسیت، وزن تولد، سن حاملگی، گراویدیتی، پاریتی، مدت زمان فازهای زایمانی توجه شود.
    کلید واژگان: نوع زایمان, شاخص های خونی, ورید نافی, نوزاد}
  • احمد کامکار پور، احسان شرافت کاظم زاده، شهناز روانشاد
    بیماران ضربه ی مغزی به افزایش سوخت و ساز، افزایش کاتابولیسم، افزایش قند خون، تعادل ازته ی منفی، کاهش وزن، آتروفی ماهیچه ها و اختلالات کارکرد دستگاه های گوناگون بویژه گوارش و تنفس دچار می شوند. همه ی این موارد نتیجه ی تغییرات هورمونی و پاسخ های مرحله ی حاد است. در این پژوهش، کوشش شده است که اثرات دو روش تغذیه ای وریدی-گوارشی و گوارشی تنها، بر چندین یافته ی خونی در بیماران دچار ضربه ی مغزی بررسی گردد و مشخص شود که کدام روش در نگهداری این موارد در اندازه ی طبیعی توانایی بیشتر دارد.
    کلید واژگان: ضربه ی مغزی, تغذیه گوارشی, تغذیه وریدی, شاخص های خونی}
  • حامد پورآرام *، آزاده امین پور، ناصر کلانتری، بنفشه گلستان، میترا ابتهی

    با توجه به وقوع جهش رشد در دوره نوجوانی، نیاز به انرژی و مواد مغذی در این دوران افزایش یافته و عدم تامین آنها موجب کمبود و تظاهر بیماری می شود. فقر آهن یکی از بزرگترین مشکلات سلامت همگانی است که با تاثیرات عمیق خود بر جسم و ذهن افراد موجب کاهش و اختلال در برخی از توانایی های انسان می شود. دریافت ناکافی، کمی قابلیت جذب و افزایش نیاز از عوامل اساسی ایجاد کم خونی در بین زنان و دختران نوجوان است. به منظور تعیین شیوع فقرآهن و همچنین وضعیت دریافت آن از برنامه غذایی روزانه و بررسی تاثیر تعدادی از عوامل غذایی موثر در جذب و یا بازدارنده جذب آن، پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی به طور مقطعی روی 336 دانش آموز دخر دبیرستانی (18-15 ساله) شهری و روستایی شهرستان آستانه اشرفیه استان گیلان انجام شد و طی آن شاخصها و فراسنج های بیوشیمیایی خونی Hb)، Hct، TIBC، SI، SF، MCV، (MCHC با جمع آوری 10 سی سی نمونه خون به منظور تعیین شیوع کم خونی، فقرآهن و کم خونی فقرآهن انجام گرفت. همچنین دریافت آهن غذا و الگوی مصرف غذا از طریق پرسشنامه 24 ساعت یادآمد خوراک برای 3 روز متوالی و بسامد خوراک تعیین گردید. یافته ها نشان داد که میانگین دریافت روزانه آهن در دختران شهری (8/7±) 6/19 و در دختران روستایی (6/4±) 0/19 میلی گرم بود که این تفاوت بین آنها معنی دار نبود. از این رو وضعیت دریافت آهن در دختران شهری و روستایی مطلوب و بیش از نیاز توصیه شده روزانه (Recommended Dietary Intake-RDI) است. میانگین شاخصها شیوع کم خونی در بین دختران مورد بررسی در شهر 4/8 درصد و در روستا 9/10 درصد و شیوع کم خونی فقرآهن در شهر 7/3 درصد و در روستا 2/5 درصد بود که نسبت به سایر نقاط کشور مناسب است. همچنین عادات غذایی دختران در مورد بار مصرف سبزی بین شهر و روستا تفاوت معنی داری را نشان داد. (P=0.012) علاوه بر آن بار مصرف نوشابه در شهر با تفاوت معنی داری بیش از روستا بود. (P=0.006) مصرف چای تا یکساعت پس از صرف غذا در حدود نیمی از دختران شایع و در روستا بیش از شهر بود که خود عاملی بازدارنده در جذب آهن محسوب می شود. در مجموع اصلاح برخی از عادات غلط غذایی مثل صرف چای بعد از غذا و یا مصرف نوشابه و همچنین افزایش مصرف میوه و سبزی همراه با غذا از طریق اجرای برنامه های آموزش تغذیه ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: دختران دبیرستانی, وضعیت دریافت آهن, شاخص های خونی}
    Objective(s)

    To determine iron intake, blood indices and some dietary components that affect the iron situation among adolescent girls. Material &

    Methods

    This was a cross-sectional study of 336 adolescent girls. Iron intake and some effective components in diet were measured with 3 days 24 hour recall and food frequency questionnaire and blood indices determined with IO cc sample of blood using CBC and serum ferritin.

    Results

    The results indicated that the mean iron intake and blood indices of iron deficiency anemia were in acceptable ranges (19.6 ± 7.8, 19.0 ± 4.6) respectively. Although there were some inhibiting factors such as phytate and tea consumption for iron absorption but the effect of increased absorption factors such as vegetables and fruits and meat intakes were more effective.

    Conclusion

    The situation of anemia among adolescent in this study was found to be better than the other studies in the country. Although the study subjects had good habits and behaviors in their daily food intake but planning educational programs is recommended.

    Keywords: Adolescent girls, Iron intake, Blood indices}
  • فریبرز منصور قناعی، افشین شفقی، قربان علیزاده، حیدرعلی بالو
    سابقه و هدف
    در جنگ ایران و عراق، گازهای شیمیایی توسط عراق به کار گرفته شد. تاثیر گازها در کوتاه مدت و میان مدت قبلا گزارش گردیده بود. با توجه به گزارش های متفاوت از نقش گاز خردل در جانبازان شیمیایی و به منظور پیگیری نقش این گازها بر گویچه های هموگلوبین و شاخص های خونی، این تحقیق بر روی مراجعه کنندگان به بنیاد جانبازان استان گیلان در سال های 77-1376 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش هم گروهی بر روی 102 نفر از جانبازان شیمیایی (گروه مورد) و 102 نفر از رزمندگان بدون مواجهه با حملات شیمیایی (گروه شاهد) صورت پذیرفت. افراد دو گروه مشابه بودند و نمونه های خون آن ها از نظر تعداد گلبول های قرمز، گلبول های سفید، تعداد پلاکت ها، چند هسته ای ها، منوسیت ها، شاخص های خونی با دستگاه SE RONO 9010 بررسی و مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    تحقیق بر روی 204 نفر در دو گروه مساوی انجام گرفت. گروه مورد به مدت 2.3±10.7 سال از تاریخ شیمیایی شدن گذشته بود. در گروه شاهد تعداد گلبول های قرمز 0.39±4.6، گلبول های سفید 1238±6858، چند هسته ای 952±3702 و منوسیت ها 14±69 و در گروه جانبازان شیمیایی به ترتیب 0.5±5.26، ائوزینوفیل ها با هم مشابه بود و میزان MCV و MCH افراد شاهد بیشتر از گروه مورد می باشد. MCH در گروه شاهد 19.6% و در گروه مورد 6.9% بود (P<0.02).
    نتیجه گیری و توصیه ها: افراد در مواجهه با گازهای شیمیایی در پیگیری 10 ساله دارای عوارض گازهای شیمیایی هستند، پیشنهاد می شود مطالعات بیشتر در پیگیری های بعدی نیز به عمل آید.
    کلید واژگان: گازهای شیمیایی, شاخص های خونی, هماتولوژی}
    Fariborz Mansour Ghanaie *, Afshin Shafaghi, Ghorban Alizade, Heidar Ali Balou
    History and
    Objectives
    During Iraq-imposed war against Iran, various chemical wares were used. The short-term and intermediate effect of such agents has been previously reported. Considering various reports on the effect of mustard gas in chemically injured soldiers and in order to follow up its effect on hematological parameters, this study was conducted on war-injured soldiers in Guilan province during the years 1998-1999.
    Materials And Methods
    This study was carried out on 102 chemically injured soldiers (case group) and 102 normal soldiers without facing any chemical attack (Control group). Blood specimens were analyzed regarding number of red and white blood cells, platelets and monocytes using SE RONNO 9010 and data were evaluated statistically.
    Results
    This study was performed on 204 individuals in two equal groups. Case group had a history of chemical injury equal to 10.7±2.3 years. Number of RBC, WBC, multinuclear cells and monocytes in control group was 4.6±0.39, 6858±1238 and 3702±952 and 96±14. There was a similar count for eosinophils in both groups. In addition, MCV and MCH were greater in control group (19.6%) compared to case group (6.9) (P<0.02). Conclusion and Recommendations: In spite of a 10-year duration after war, there existed chemical-related complications. Therefore, it is recommended to carry out more studies in this field.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال