به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « هیپوفیز » در نشریات گروه « پزشکی »

  • سعید دلفاردی، پیمانه حیدریان، کوروش کریمی یارندی، محمد شیرانی، عباس امیرجمشیدی
    زمینه و هدف

    در بیماران آکرومگال تازه شناخته شده، مقالات متعددی جهت بررسی دو روش آنالوگ سوماتواستاتین و جراحی مجدد موجود می باشند، اما در موارد آکرومگالی عود کرده و بهبود نیافته مطالعات اندکی انجام شده است. هدف این طرح مقایسه پیامد یکساله روش های جراحی و استفاده از آنالوگ طولانی اثر سوماتواستاتین در بیماران آکرومگالی عود کرده و بهبود نیافته می باشد.

    مواد و روش ها:

     این یک مطالعه همگروهی تاریخی (کوهورت هیستوریکال) است. جمعیت مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به آکرومگالی عود کرده و آکرومگالی بهبود نیافته مراجعه کننده به کلینیک هیپوفیز بیمارستان سینا بین سال های 97-92 می باشد. به تمام بیماران فوق دو روش درمانی جراحی مجدد و درمان مدیکال (آنالوگ سوماتواستاتین) ارایه شد. هر دو روش برای تمام بیماران این مطالعه مناسب بوده و هیچ کدام کنترااندیکاسیون مطلق نداشته اند، در مورد اینکه روش جراحی روش درمان ارجح است توضیح داده شد. بر حسب خواست بیماران روش درمانی انتخاب گردید. بیماران در بازه های زمانی منظم (3، 6 و 12 ماه) تحت بررسی قرار گرفته و پاسخ درمانی آنها مورد مقایسه قرار گرفت (IGF1، OGTT-GH، GH، MRI هیپوفیز و میدان دید). داده های کمی با تی - تست و داده های کیفی با آزمون کای اسکوار توسط نرم افزار SPSS 26 مقایسه شدند.

    یافته ها: 

    در گروه جراحی با 14 بیمار، تعداد ماکروآدنوم ها 6 عدد (43%) و میکروآدنوم ها 8 عدد (57%) بودند، بهبودی کل در 8 نفر (57%) و پیامد مطلوب در 9 نفر (64%) مشاهده گردید. در گروه دارویی با 16 بیمار، میزان بهبودی در 10 نفر (62%) از افراد گزارش شد که از این تعداد 8 بیمار میکروآدنوم و 2 نفر ماکروآدنوم بودند. پیامد مطلوب در 4 نفر از افراد (25%) گزارش شد. پیامد مطلوب با اختلاف معناداری (030/0 =P-value) در گروه جراحی بیشتر مشاهده شد.

    نتیجه گیری: 

    در موارد آکرومگالی مونوهورمونال خالص غیرمتاستاتیک عود کرده و بهبود نیافته که توده قابل شناسایی و قابل دسترسی جراحی در تصویربرداری دارند به نظر می رسد، درمان جراحی به عنوان روش انتخابی بهتر باشد و این مطلب نیازمند بررسی بیشتر با مطالعات دارای حجم نمونه بالاتر و دوره پیگیری بیشتر است. در مواردی که ترجیح بیمار درمان دارویی است و یا ریسک جراحی بالا بوده یا دسترسی به تومور امکان پذیر نیست توصیه به درمان دارویی با آنالوگ های سوماتواستاین قابل انجام است.

    کلید واژگان: آکرومگالی, آنالوگ سوماتواستاتین, جراحی مجدد, آدنوم, هیپوفیز}
    S.Dalfardi *, Peimaneh Heydarian, K.Karimi Yarandi, M. Shirani, A. Amirjamshidi
    Introduction & Objective

    A lot of data exists in the literature about de novo acromegaly and the results of treatment with somatostatin analogue (SSA) and primary surgery. However, in recurrent and persistent acromegaly researches are sparse. The main subject of current study is evaluation of surgery and treatment with SSA in recurrent and persistent acromegalic patients.

    Materials & Methods

    In this historical cohort study, the target patients were the ones referred to pituitary clinic of Sina Hospital between 2013 and 2018. Two methods of repeat surgery (as preferred option) and medical treatment with SSA were advised to patients and the treatment was finally chosen according to the patient’s will. Visual field, pituitary MRI, basal GH, IGF1, OGTT were assessed in months 3, 6 and 12 of follow-up. Finally, the rate of favorable outcome (OGTT < 1 ng/ml, without any new visual field deficit and tumor regrowth) and remission (normal GH and normal IGF1) were separately assessed.

    Results

    Of 14 patients collected in surgical group (6 microadenomas and 8 macroadenomas) remission was achieved in 57% (8 cases) and favorable outcome was found in 64% (9 patients). In 16 patients of medical group remission was achieved in 62% (10 cases), while favorable outcome was seen in 25% (4 patients).

    Conclusions

    It seems that in pure monohormonal non-metastatic recurrent acromegaly with a resectable and accessible mass in imaging the preferred approach can be surgery. In high risk patients and in cases who prefer medical therapy or cases with unresectable mass medical treatment with SSA can be advised.

    Keywords: Acromegaly, Somatostatin Analogue, Repeat surgery, Adenoma, Pituitary}
  • رحمت الله پرندین، مرتضی بهنام رسولی
    مقدمه
    مسیر هیپوتالاموس-هیپوفیز-گناد (HPG) عملکرد تولیدمثلی را کنترل می کند. هیپوتالاموس، هورمون آزادکننده گنادوتروپین ((GnRH را آزاد می کند که بر هیپوفیز پیشین به منظور تحریک ترشح گنادوتروپ ها تاثیر می گذارد. هورمون های گنادوتروپیک نیز بر غدد جنسی با تحریک بلوغ جنسی، گامت زایی و تولید هورمون های جنسی اثر می گذارند. نورون های GnRH اجزای کلیدی مسیر HPG هستند، هر چند که برخی نوروترانسمیترها و نوروپپتیدها از قبیل گلوتامات، گابا (گاما آمینو بوتیریک اسید)، گالانین، دوپامین و کیس پپتین نیز در تنظیم ترشح GnRH دخالت می کنند. نورون های GnRH، هیپوفیز، غدد جنسی و برخی جمعیت های نورونی مثل نورون های کیس پپتین به شدت نسبت به تغییرات سطوح هورمون های جنسی و ترکیبات مداخله گر اندوکرینی (EDCs) حساسیت دارند. چند نوع EDCs، از جمله برخی حشره کش ها، بیسفنول آ، فتالات ها، تاموکسیفن، فیتواستروژن ها و مایکواستروژن ها شناسایی شده اند که قادر به تداخل با عملکرد دستگاه تولیدمثلی بوده و منجر به اختلال اندوکرینی می شوند. تکوین و عملکرد دستگاه تولیدمثلی ممکن است به اثرات این قبیل EDCs حساس باشد. تاکنون بزرگ ترین نگرانی ها در ارتباط با اثرات EDCs در ارتباط با اثرات زیان آور آن ها بر سلامتی تولیدمثلی بوده است. شرایط آزمایشگاهی و مطالعه های اپیدمیولوژی نشان داده اند که EDCs می توانند اثرات تعیین کننده ای را، به ویژه در دوره های بحرانی هورمونی از قبیل دوره های جنینی و نوزادی بر دستگاه تولیدمثلی داشته باشند. این مطالعه برخی شواهد را فراهم می آورد که EDCs قادر به ایجاد اختلال در مسیر HPG و عملکرد تولیدمثلی هستند.
    کلید واژگان: مسیر هیپوتالاموس, هیپوفیز, گناد, ترکیبات مداخله گر اندوکرینی, سلامتی تولیدمثلی}
    Dr Rahmatollah Parandin, Dr Morteza Behnam Rassouli
    Introduction
    The hypothalamic-pituitary-gonadal (HPG) axis controls reproductive function. The hypothalamus secretes GnRH that is transported to the anterior pituitary gland to stimulate the release of the gonadotrophic hormones. Which act on the gonads to stimulate sexual maturation, gametogenesis and steroidogenesis. Although GnRH neurons are a key component of the HPG axis, other neurotransmitters or neuropeptides in the hypothalamus, such as glutamate, GABA, galanin, dopamine and kisspeptin have been suggested to be involved in the regulation of GnRH secretion. In addition to GnRH neurons, pituitary and gonads, some of these neuronal populations such kisspeptin are extremely sensitive to changes in the levels of steroid hormones and endocrine disrupting compounds (EDCs). Several EDCs, such as pesticides, bisphenol A, phthalates, tamoxifen, phytoestrogens and mycoestrogens can interact with the female and male reproductive system function and lead to disruption of endocrine function. Reproductive system development and function may be susceptible to the effects of such EDCs. By far, the greatest concerns for the potential adverse effects of EDCs have focused on their deleterious impact on reproductive health. It has been demonstrated under laboratory conditions and epidemiological studies that EDCs can exert detrimental effects especially during hormonal critical periods such as fetal and neonatal periods on the reproductive system. This article reviews some evidence that EDCs can impair the HPG axis and reproductive function.
    Keywords: Hypothalamic, pituitary, gonadal axis, Endocrine disrupting compounds, Reproductive health}
  • مختار مختاری *، سعید خاتم ساز، فاطمه رحمانی
    مقدمه
    چای کوهی گیاهی از خانواده نعنائیان و دارای ترکیبات فلاونوئیدی می باشد. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر عصاره هیدروالکلی چای کوهی بر محور هورمونی هیپوفیز-گناد و تغییرات بافت بیضه در موش صحرایی نر بالغ است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 50 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار به پنج گروه ده تایی تقسیم شد، گروه کنترل رژیم معمولی دریافت کردند، گروه شاهد، آب مقطر و گروه های تجربی روزانه به ترتیب 50، 100 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن، عصاره هیدروالکلی چای کوهی به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. در پایان روز سی ام از حیوانات خون گیری به عمل آمد و هورمون های LH، FSH، تستوسترون و دی هیدروتستوسترون اندازه گیری شد. هم چنین از بافت بیضه مقاطع بافتی تهیه شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری ANOVAو تست توکی تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته های پژوهش: غلظت سرمی هورمون های LH و FSH در گروه تجربی دریافت کننده دوز حداکثر عصاره در مقایسه با گروه های کنترل و شاهد، افزایش معنی داری نشان داد(P<0.05). غلظت سرمی هورمون تستوسترون در دوز حداکثر عصاره و هورمون دی هیدروتستوسترون در دوزهای متوسط و حداکثر عصاره در مقایسه با گروه های کنترل و شاهد، کاهش معنی داری نشان داد(P<0.05). بررسی بافت شناسی بیضه نشان داد تعداد سلول های اسپرماتوسیت در لوله های اسپرم ساز در دوز حداکثر در مقایسه با گروه های کنترل و شاهد کاهش معنی داری را نشان می دهد(P<0.05).
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس نتایج حاصله عصاره هیدروالکلی چای کوهی باعث کاهش میزان هورمون های تستوسترون، دی هیدرو تستوسترون می شود. احتمالا آپی ژنین موجود در عصاره نیز موجب اختلال در عملکرد سیستم تولید مثلی جنس نر می شود.
    کلید واژگان: چای کوهی, هیپوفیز, گناد, تستوسترون, دی هیدروتستوسترون, رت}
    Mokhtar Mokhtari *, Saeed Khatamsaz, Fatemeh Rahmani
    Introduction
    Stachys lavandulifolia is a Plant of the lamiaceas family and have flavonoid compositions. The aim of this study is to investigate the effects of hydroalcoholic extract of stachys lavandulifolia on the hormonal Pituitary-Gonadl axis and testis tissue changes in adult male rat.
    Materials and Methods
    In this experimental study fifty adult male rats of wistar race were divided into 5 groups of ten: The control group received normal diet, shame group took distilled water and experimental groups were intra peritoneal (i.p.) injected by 50, 100, 200 mg per kg body weight extract of stachys lavandulifolia. At the end of the 30th day, blood samples and levels of FSH, LH, testosterone and dihydrotestosterone were measured. Also, from tissue sections of testis tissues were taken. The collected data were analyzed by the SPSS software using ANOVA and t-test.
    Findings: A significant increased concentration of LH and FSH hormones was observed in experimental groups receiving the maximum extract in compared with the control and shame groups (PDiscussion &
    Conclusions
    According to the results, stachys lavandulifolia extract reduces the amount of testosterone and DHT hormones. Apigenin in extracts will possibly impair the function of the male reproductive system.
    Keywords: Stachys lavandulifolia vahl, Pituitary gonad, Testosterone, Dihydrotestosterone, Rat}
  • سیددامون صدوقی*
    مقدمه و هدف
    دیابت موجب آسیب و اختلال در عملکرد کلیه ها می شود. همچنین با اختلال در ترشحات غدد آندوکرین سبب بروز اختلالات متابولیک ثانویه می گردد. باتوجه به نقش کورکومین در کاهش گلوکز خون و تعدیل سیستم آنتی اکسیدانی، این پژوهش با هدف تعیین اثر کورکومین بر هورمون های محور هیپوفیز-آدرنال و شاخص های کلیوی در موش های صحرایی دیابتی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 32 سر موش صحرایی نر به 4 گروه مساوی تقسیم شدند: شاهد، شاهد دیابتی و دیابتی تجربی تیمارشده با کورکومین (غلظت های 100 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم). دیابت در گروه های شاهد دیابتی و دیابتی تجربی، با یک بار تزریق داخل صفاقی آلوکسان القا شد. کورکومین به مدت 25 روز به صورت داخل صفاقی به گروه های دیابتی تجربی تزریق شد. در پایان دوره تزریق، سطح سرمی اوره، اسیداوریک، کراتینین، آلبومین و هورمون های آدرنوکورتیکوتروپین، کورتیزول و آلدوسترون اندازه گیری شد. مقاطع بافت کلیه تهیه و توسط میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    در مقایسه با گروه شاهد دیابتی، سطح سرمی اوره، اسیداوریک و کراتینین در گروه های دیابتی تحت تیمار با کورکومین به طور معنی داری کاهش و آلبومین به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). این مقایسه برای هورمون های آدرنوکورتیکوتروپین، کورتیزول و آلدوسترون افزایشی بود (05/0>p). تیمار موش های صحرایی دیابتی توسط کورکومین به صورت وابسته به دوز، آسیب نفرون های کلیه را بهبود بخشید
    نتیجه گیری
    مصرف کورکومین به صورت وابسته به دوز فعالیت محور هیپوفیز-آدرنال را افزایش می دهد. همچنین سطح شاخص های عملکردی کلیه در موش های دیابتی به حالت طبیعی نزدیک می شود و اثرات مطلوبی بر بهبود آسیب های بافتی کلیه دارد.
    کلید واژگان: دیابت, کورکومین, هیپوفیز, آدرنال, کلیه, موش صحرایی}
    Seyed Damoon Sadoughi *
    Background And Objective
    Diabetes causes damage and impaired renal function. It also causes impaired secretion of endocrine glands that leads to secondary metabolic disorders. Due to the role of curcumin in lowering blood glucose and adjusted antioxidant system, this study was conducted with the aim of investigating the effect of curcumin on the hormones of pituitary-adrenal axis and renal indices in diabetic rats.
    Materials And Methods
    In this experimental study, 32 male rats were divided into 4 equal groups, control, diabetic control and experimental diabetic treated with curcumin (100 and 200 mg/kg, i.p.). The diabetes in diabetic control and experimental diabetic groups was induced using an intraperitoneal injection of alloxan. Curcumin was intraperitoneally injected into experimental groups for 25 days. At the end of injection, the serum levels of urea, uric acid, creatinine, albumin and ACTH, cortisol, and aldosterone hormones were measured. Kidney sections were prepared and examined by means of light microscope.
    Results
    In comparison with diabetic control group, serum levels of urea, uric acid and creatinine in experimental diabetic groups significantly decreased and albumin significantly increased (p>0.05). Regarding ACTH, cortisol and aldosterone hormones, they significantly decreased (p>0.05). Treatment of diabetic rats with curcumin in a dose-dependent manner improved kidney damaged nephrons.
    Conclusion
    Administration of curcumin dose-dependently increased activity of the pituitary-adrenal axis. Also, functional indices of kidney in diabetic rats was close to normal and is has favorable effects on improvement of kidney tissue damages.
    Keywords: Diabetes, Curcumin, Pituitary, adrenal axis, Kidney, Rat}
  • زهرا عسکریان مطلق، جمشید محمدی*، مختار مختاری
    مقدمه

    سم ارگانوکلره ی آندوسولفان باعث کاهش توانایی تولید مثل می شود. در طب سنتی، از گیاهان دارویی جهت درمان ناباروری استفاده شده است. کندر گیاهی است که برای درمان بیماری های مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. هدف این تحقیق، بررسی اثرات عصاره ی آبی کندر بر کیفیت اسپرم و تغییرات هورمونی محور هیپوفیز- بیضه به دنبال تیمار با سم ارگانوکلره ی آندوسولفان بود.

    روش ها

    40 سر موش صحرایی نر نابالغ به طور تصادفی به پنج گروه تقسیم شدند. گروه شاهد آب مقطر، گروه تجربی 1، 500 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره ی آبی کندر به مدت چهار هفته، گروه تجربی 2 10 میلی گرم بر کیلوگرم سم آندوسولفان به مدت دو هفته و گروه تجربی 3 و 4، دو هفته ی اول 10 میلی گرم بر کیلوگرم سم آندوسولفان و سپس، چهار هفته 250 و 500 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره ی آبی کندر دریافت کردند. تجویز عصاره ی روزانه و اندوسولفان هر سه روز یک بار و به روش خوراکی انجام گرفت. در انتهای دوره ی آزمایش، جهت اندازه گیری سطح سرمی هورمون های تستوسترون، (LH (Luteinizing hormone و (FSH (Follicle-stimulating hormone، نمونه ی خونی از قلب حیوان گرفته شد. سپس، بیضه های حیوانات را در محلول فرمالین 10 درصد نگهداری کردیم. بعد از تثبیت بیضه ها و تهیه ی مقاطع 5 میکرومتری، به روش هماتوکسلین- ائوزین رنگ آمیزی انجام شد.

    یافته ها

    تجویز عصاره ی آبی کندر سبب افزایش معنی دار قطر اپی تلیوم زایا، لوله ی اسپرم ساز، هورمون تستوسترون و FSH در گروه تجربی 4 نسبت به گروه تجربی 2 گردید (05/ 0 > P). همچنین، تعداد سلول های اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت، سرتولی و لیدیگ در گروه های تجربی 3 و 4 در مقایسه با گروه تجربی 2 دارای افزایش معنی داری بود (05/ 0 > P).

    نتیجه گیری

    احتمال می رود، تجویز عصاره ی آبی کندر بتواند با کاهش تاثیر سم ارگانوکلره ی آندوسولفان، فعالیت محور هیپوفیز- بیضه را افزایش دهد و سبب بهبود ساختار بافت بیضه گردد.

    کلید واژگان: کندر, بیضه, هیپوفیز, آندوسولفان}
    Zahra Askarian, Motlagh, Jamshid Mohammadi, Mokhtar Mokhtari
    Background

    Endosulfan toxin is an organochlorine pesticide reduces the ability of reproductive system. In traditional medicine, herbs are used for treatment of infertility. Boswellia thurifera herb is used to treat various diseases. This study aimed to evaluate the effects of Boswellia thurifera aqueous extract on the structure of testis and sexual hormonal changes following administration of endosulfan toxin.

    Methods

    Forty immature male rats (aged 4-5 weeks) weighting 100-150 g, divided randomly to five equal groups. First group received only distilled water; the second group received 500 mg/kg/day Boswellia thurifera aqueous extract for 4 weeks; the third group received 10 mg/kg endosulfan pesticide for 2 weeks; and group IV and V received 10 mg/kg endosulfan pesticide for the first 2 weeks and then for 4 weeks 250 and 500 mg/kg/day aqueous extract of frankincense. The endosulfan pesticide and plant extract were administered once per each three days and daily via oral gavage, respectively. At the end of the experiment, the rats were anaesthetized with ether and blood sample was taken from the heart. Following luteinizing hormone (LH), follicle-stimulating hormone (FSH) and testosterone levels were measured. The testis were removed and stored in 10% formalin solution. The tissue samples were fixed and dehydrated with alcohol. Serial sections of 5 µm in thickness were cut using a microtome and stained using the Hematoxilin-Eosin method.

    Findings

    The mean seminiferous tubular diameter, germinal layer, testosterone and FSH significantly increased in group IV compared to the group II (P < 0.05). Besides, the spermatogonias cells and Sertoli and Leydig cells significantly increased in groups III and IV compared to the group II (P < 0.05).

    Conclusion

    The administration of aqueous extract of Boswellia thurifera probably decreased endosulfan effects; so that, significantly increased the activity of pituitary-testicular axis and improved the testis structure.

    Keywords: Boswellia thurifera, Testicles, Pituitary, Endosolfan}
  • محمد صبا، حسینعلی ابراهیمی، حبیبه احمدی پور، محمد خدادوست *
    زمینه وهدف
    غده هیپوفیز یک غده درون ریز است و دارای وزن حدود0.5 گرم می باشد. در واقع یک برآمدگی از کف هیپوتالاموس در کف مغز می باشد.اندازه آن در جنس و گروه های سنی مختلف متفاوت است ودر بیماری های مختلفی تحت تاثیر قرار میگیرد.بنابراین دانستن اندازه هیپوفیز نرمال جهت تشخیص وتعیین پیش آگهی بیماری های آن ضروری به نظر می رسد. دربررسی های ما مطالعه ثبت شده ای در ایران تحت عنوان اندازه گیری ابعاد هیپوفیز در جمعیت نرمال یافت نشد.در این راستا تصویر برداری تشدید مغناطیسی(magnetic resonance imaging)یا همان MRI، مناسب ترین وسیله برای بررسی غده هیپوفیز است.مطالعه حاضر با هدف اندازه گیری ارتفاع و قطر قدامی-خلفی غده هیپوفیز نرمال در زنان ومردان 15 تا 40 سالانجام گرفت.
    روش
    پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی بود. 119نفر از افراد مراجعه کننده به مرکزMRIفاطمه زهرا(س) کرمان که فاقد سابقه بیماری مرتبط با هیپوفیز وفاقد سابقه مصرف داروهای موثر بر سطح سرمی پرولاکتین واستروئید بودهو در آنها مواردی از قبیل حاملگی و شیردهی رد شده بود، بصورت غیر احتمالی آسانانتخاب شدند. و ارتفاع وقطر قدامی-خلفی هیپوفیز در آنها بوسیله تصویر برداری تشدید مغناطیسی اندازه گیری شد.داده ها با استفاده از نرم افزار spss19 و آزمونهای تی تست و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    میانگین ارتفاع هیپوفیز در زنان 1.2±5.72ودرمردان1.28± 5.65 میلیمتر، که در زنان بیشتراز مردان بوده ولی این اختلاف معنی دار نبود (p=0.7). بررسی گروه های سنینشان داد که ارتفاع هیپوفیز در خانم ها با افزایش سن کاهش می یابد و میانگین این ارتفاع در گروه سنی 15 تا 20 سال بصورت معنی دار از نظر آماری از دو گروه دیگر بیشتر بود(0.005 = p).اختلاف معنی دار آماری بین ارتفاع هیپوفیز در گروه های سنی آقایان مشاهده نشد(p= 0.37). میانگین قطر قدامی خلفی در زنان 1.44±9.96 ودر مردان1.18±10.02 میلی متر بود که اختلاف آماری معنی داری نشان نداد(p= 0.8). در بیش از 50% موارد سطح فوقانی غده مسطح و در بقیه موارد محدب و یا مقعر بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه در نمونه ای از جمعیت سالم ایران در گروه های سنی مختلفانجام شده و میانیگن ها و نتایج به دست آمده از آن می تواند به عنوان مرجع، در تشخیص پاتولوژی های این غده حیاتی بدن استفاده شود.
    کلید واژگان: هیپوفیز, نرمال, کرمان, ایران, تصویر برداری تشدید مغناطیسی}
    Dr Mohammad Saba, Dr Hossein Ali Ebrahimi, Dr Habibeh Ahmadi Pour, Dr Mohammad Khodadoust*
    Background And Aims
    Hypophysis or pituitary gland is an endocrine gland.indeed it is an outpouching from hypothalamus to skull base with about 0.5 gram weight. Size of pituitary gland is not equal in different sexes and age groups.so measuring of normal pituitary gland is usefull in determination of it’s pathology.to our knowledge, no report about measurements of pituitary gland in normal population of Iran has been published by now. Undoubtedly magnetic resonance imaging (MRI) is the optimal imaging technique for evaluating the pituitary gland.The aim of this study was measuring of height and antero-posterior diameter of normal pituitary gland in Kerman.
    Method
    in this cross sectional study119 healthy subjectswithout sellar or parasellar disease or surgery and without history of corticosteroid or prolactin affecting drugs consumption, which refered to Fatemeh Zahra imaging center of kerman were selected by non probable convenience method.then height and antero-posterior diameter of pituitary was measured by mid-sagittal T1 sequence MRI.datas were analyzed using spss19, ANOVA and independent t test.
    Results
    mean height of pituitary gland in femalesubjects(5.72±1.21milimeter)was more than males(5.65±1.28 milimeter)with P value equal to 0.7. Evaluation of age groups showed decrease of pituitary height in females by increasing age. pituitary height was significantly higher in 15-20years old group(p=0.005).there was no significant difference in pituitary height in male age groups (P= 0.37). The anteroposterior diameter in females was 9.96±1.44 and in males was 10.02±1.18 milimeter that showed no significant difference (P=0.8). The shape of pituitary gland was flat in more than 50% of cases, the others were concave or convex.
    Conclusion
    this normal measurments could be used as a reference for evaluation of pituitary gland in patients.
    Keywords: Pituitary, Hypophysis, normal, Kerman, Iran, magnetic resonance imaging}
  • نیلوفر جنابیان، صادق علی تازیکی، سید رضی حسینی، امیر کیاکجوری، حدیث احسانی *
    سابقه و هدف

    افسردگی بعنوان یکی از دستاوردهای مهم صنعتی شدن و شهرنشینی می تواند ارتباط زیادی با وضعیت بهداشت دهان و دندان و بویژه شاخص های پریودنتال که نمادی از وضعیت سلامت دندان و بافت های اطراف آن می باشند، داشته باشد. هدف از این مطالعه مقایسه شاخص های پریودونتال در افراد با اختلالات افسردگی و بدون افسردگی می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه به صورت مشاهده ای توسط پرسشنامه، معاینه و ثبت در فرم اطلاعاتی انجام گرفت. افراد مورد مطالعه در دو گروه شامل 50 نفر در گروه مبتلا به افسردگی که در درمانگاه و بخش اعصاب و روان بیمارستان 5 آذر گرگان بستری بودند و 50 نفر گروه شاهد (کنترل) از بین بیمارانی که جهت معاینه به بخش تشخیص بیماری های دهان دانشکده دندانپزشکی بابل مراجعه کرده بودند و یا از همراهان بیمار که بنا به اظهارات خود هیچگونه سابقه ابتلا به افسردگی نداشتند، انتخاب گردیدند. شاخص های پریودونتال شامل: ایندکس پلاک دندانی Silness&Loe (Plaque Index)، شاخص لثه ای Loe (Gingival Index)، بررسی عمق پاکت (Pocket depth) و خونریزی در اثر پروب کردن (Bleeding on probing) مربوط به هر بیمار در فرم ثبت گردید و سپس دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.

    یافته ها

    در این مطالعه میانگین عمق پروبینگ پاکت در گروه شاهد و مورد به ترتیب (4643/0±2917/2،5991/0±7692/2) بود (009/0=p). میانگین ایندکس پلاک در گروه شاهد و مورد به ترتیب (5257/0±2593/1، 7763/0±5385/1) بود. اختلاف GI و BOP بین دو گروه معنی دار نبوده و همچنین میانگین تمامی شاخص های مورد بررسی با افزایش شدت افسردگی رابطه معنی داری نداشت.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از این مطالعه بیانگر رابطه مشخص بین عمق پروبینگ پاکت و بیماری افسردگی بود ولی هیچیک از شاخص های پریودونتال با شدت افسردگی رابطه مشخصی را نشان نداد.

    کلید واژگان: افسردگی, شاخص های پریودنتال, بیماری پریودنتال, هیپوتالاموس, هیپوفیز, آدرنال}
    N. Jenabian, S.A. Taziki, R. Hosseini, A. Kiakojouri, H. Ehsani
    Background And Objective

    As an important achievement in industrialization and urbanization، depression can be much related to the oral hygiene especially periodontal indexes which are a symbol of tooth and oral hygiene and their surrounding tissues. The purpose of this study was to compare the periodontal indexes in individuals with and without depression disorders.

    Methods

    The present study was carried out in the form of a questionnaire، examination، and recording in the information form. The subjects were divided into two groups of 50; a group included the patients suffering from depression who hospitalized in Neuropsychology ward of Panje Azar hospital in Gorgan، Iran and the control group included either the patients who referred to department of oral medicine and diagnosis of Babol dental school or the people accompanying the patients who had claimed to have no history of depression. The periodontal indexes of the study included: Silness and Loe plaque index، Loe gingival index، pocket depth analysis، as well as bleeding on probing. The information related to each patient was recorded in the form and then two groups were compared.

    Findings

    In the present study، the pocket probing were 2. 7692±0. 5991 and 2. 2917±0. 4643 in the control and case groups، respectively (p= 0. 009). The Plaque Index means were 1. 5385±0. 1 and 7763. 2593±0. 5257 in the control and case groups، respectively. Furthermore، the GI and BOP difference between the two groups were not significant. Moreover، there was no significant relationship between the mean of all the analyzed indexes and the increase of depression.

    Conclusion

    The results of the present study indicate a vivid relationship between the depth of pocket probing and depression. Nevertheless، none of the periodontal indexes were obviously related to the degree of depression.

    Keywords: Depression, Periodontal indexes, Periodontal disease, Hypothalamus, Hypophyse, adrenal}
  • سیمین فاضلی پور، زهرا طوطیان، فرزانه محمدزاده کازرگاه، بابک کیایی، حمیدرضا چگینی، افسانه محمدزاده کازرگاه، منصوره سلیمانی
    زمینه و هدف
    اختلالات بیش فعالی و نقص توجه (attention deficit hyperactivity disorder: ADHD) یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی است. داروی ریتالین یا متیل فنیدیت هیدروکلراید از جمله داروهایی است که به صورت گسترده و طولانی مدت در کودکان برای درمان این اختلال به کار می رود. این مطالعه به منظور تعیین اثر متیل فنیدیت بر بافت تخمدان و سطح گنادوتروپین های هیپوفیز موش های آزمایشگاهی ماده نابالغ انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 40 سر موش سوری ماده نژاد BALB/c نابالغ در سن سه هفتگی با وزن تقریبی 12-15 gr انجام شد. موش ها با تعداد مساوی و به صورت تصادفی در یک گروه کنترل و سه گروه تجربی قرار گرفتند. گروه های تجربی I، II و III داروی خوراکی متیل فنیدیت هیدروکلراید را با دوزهای 2، 5 و 10 میلی گرم بر کیلوگرم به مدت 60 روز به روش گاواژ دریافت نمودند. گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکرد. پس از پایان مطالعه، موش ها مجددا توزین شدند. سپس سطح سرمی هورمون های استروژن (pg/ml)، پروژسترون (ng/ml) و گنادوتروپین های هیپوفیز اندازه گیری شد. تخمدان ها برای آماده سازی بافتی از بدن خارج و طول، عرض، ضخامت و مساحت آنها تعیین و ساختار بافتی تخمدان مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-17 و آزمون های ANOVA و توکی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین تفاوت توزین ابتدا و انتهای مطالعه وزن بدن (گرم) گروه های تجربی یک (1.45±14.92) و سه (1.80±14.54) در مقایسه با گروه کنترل (0.84±20.02) تفاوت آماری معنی داری نشان داد (P<0.05). بین میانگین ابعاد تخمدان ها در گروه های تجربی یک، دو و سه نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنی داری وجود داشت (P<0.05). میانگین سطح هورمون استروژن در گروه تجربی یک (173.3 pg/ml) نسبت به گروه کنترل (483 pg/ml) کاهش آماری معنی داری نشان داد (P<0.05). میانگین سطح هورمونFSH Mlu/ml در گروه های تجربی نسبت به کنترل از نظر آماری معنی دار نبود. میانگین میزان هورمون پروژسترون گروه تجربی یک (21.9 ng/ml) و سه (37 ng/ml) نسبت به گروه کنترل (69.2 ng/ml) کاهش آماری معنی داری نشان داد (P<0.05). میانگین سطح هورمون LH mlu/ml در گروه های تجربی نسبت به کنترل از نظر آماری معنی دار نبود. در بافت تخمدان گروه های تجربی یک و سه در مقایسه با کنترل سلول های غیرطبیعی در بین سلول های لوتئینی گرانولوزا، تغییر در ساختار سلول های لوتئینی گرانولوزا و اختلال در رشد فولیکول ها مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که در معرض قرارگیری موش های نابالغ با متیل فنیدیت هیدروکلراید منجر به کاهش وزن بدن، کاهش رشد تخمدان ها، تغییر در هورمون های تخمدان ها، کاهش در گنادوتروپین های هیپوفیز و تغییرات در ساختار بافتی تخمدان می شود.
    کلید واژگان: متیل فنیدیت هیدروکلراید, تخمدان, هیپوفیز, استروژن, پروژسترون, FSH, LH, موش آزمایشگاهی}
    Fazelipour S., Tootian Z., Mohammadzadeh Kazergah F., Kiaie B., Chegini Hr, Mohammadzadeh Kazergah A., Soleimani M.
    Background And Objective
    Attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) is the most common in psychology and Methylphenidate hydrochloride (MPH) is one of the most frequently prescribed pediatric medicine. This study was done to determine the effect of Methylphenidate hydrochloride on ovarian and pituitary gonadotropin hormone in peripubertal mice
    Materials And Methods
    This experimental study was done on 40 preipubertal female mice (BALB/c) with three weeks age and approximate 12-15 gram. The mice were allocated randomly in one control and three experimental groups، designated as I، II and III. Animals in group I، II and III were received by gavage Methylphenidate hydrochloride with 2، 5 and 10 mg/kg body weight for six days، respectively. At the end of experiment body weight، serum estrogen، progesterone and pituitary gonadotropins were measured. Morphometric and histopathological evaluation of ovary were examined. Data were analyzed using SPSS-17، ANOVA and Tukey tests.
    Results
    The body weight and ovary dimensions of animals in experimental groups were reduced significantly in comparison with control (P<0. 05). Abnormal cells، structural alternations of granules cells and follicular growth abnormality were observed in experimental groups I and III in compare to control group. A significant reduction of estrogen، in group I، progesterone levels in group I and III were observed in comparison with the controls (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that the Methylphenidate hydrochloride administration induces the reduction of body weight، ovary dimensions and hormones.
    Keywords: Methylphenidate hydrochloride, Ovary, Progesterone, Gonadotropins, Mouse}
  • آتوسا ادیبی، علی حکمت نیا، مریم مرادی، علی اصغر رحمانی، محمدحسن مودب
    مقدمه
    β تالاسمی ماژور یک بیماری ژنتیکی شایع در کشور ایران است. تجویز خون در این بیماران حیاتی است و مهم ترین عارضه ی آن اضافه بار آهن در بدن و رسوب آن در ارگان های مختلف و از جمله غدد درون ریز می باشد. اختلال بلوغ از مشکلات شایع این بیماران بوده است که خود ناشی از عوامل مختلف و از جمله درگیری هیپوفیز در زمینه ی رسوب آهن می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط تغییر سیگنال MRI هیپوفیز بیماران مبتلا به تالاسمی با تاخیر بلوغ بود.
    روش ها
    به این منظور، 27 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور در گروه سنی 15 تا 25 سالگی وارد مطالعه شده، بر اساس معاینه ی کلینیکی به دو گروه بلوغ طبیعی و تاخیر بلوغ تقسیم شدند. در کلیه ی بیماران، بررسی هیپوفیز با MRI انجام شد و سیگنال غده ی هیپوفیز و شدت تغییر سیگنال، ارتفاع و حجم غده در آن ها مشخص گردید.
    یافته ها
    در 93 درصد بیماران مبتلا به تالاسمی درجات متفاوت از کاهش سیگنال غده ی هیپوفیز وجود داشت و تفاوت بین دو گروه معنی دار نبود. اما در بیماران با تاخیر بلوغ هیپوسیگنالتی شدید (Severe) به طور معنی داری بیشتر از گروه با بلوغ طبیعی بود (034/0 = P). ارتفاع و حجم غده ی هیپوفیز در گروه تاخیر بلوغ به طور معنی داری کمتر از گروه با بلوغ طبیعی بود (006/0 P =؛ 002/0 =P).
    نتیجه گیری
    کاهش شدید سیگنال غده ی هیپوفیز، کاهش حجم و ارتفاع غده ی هیپوفیز با وقوع بالینی تاخیر بلوغ رابطه ی معنی داری دارد، بنابراین استفاده از MRI به عنوان روش تشخیص یا حتی پیش بینی اختلال بلوغ می تواند مفید باشد. به علاوه، کنترل زود هنگام رسوب آهن جهت جلوگیری از ایجاد سیگنال های بسیار پایین هیپوفیز و ممانعت از آتروفی غده می تواند در پیش گیری از اختلال بلوغ در تالاسمی راه گشا باشد.
    کلید واژگان: هیپوفیز, تالاسمی, اختلال بلوغ}
    Atoosa Adibi, Ali Hekmatnia, Maryam Moradi, Ali Asghar Rahmani, Mohammad Hassan Moaddab
    Background
    β-thalassemia major is among the most common genetic disorders in Iran. Blood transfusion, as the main stem of management of these patients, has numerous side effects including iron overload. Delayed puberty as a major complication of these patients is multifactorial but seems to be mainly secondary to iron deposition within pituitary gland. This study was designed to compare pituitary MRI signal changes in thalasemia patients with and without delayed puberty.
    Methods
    From β-thalassemia patients, 27cases between 15-25 years were included, 13 with delayed and 14 with normal puberty (according to clinical exam). Pituitary MRI was done, then signal and dimensions of gland was determined and compared by statistical analysis between two groups.
    Finding
    Decreased signal of any degree was detected in 93% of patients. Normal signal and also mild and moderate hyposignality showed no significant difference between two groups (P = 0.317, 0.083, and 0.655, respectively), but severe hyposignality was higher in delayed puberty group (P = 0.034). Also, decreased volume and height of gland was significantly higher among delayed puberty group (P = 0.002 and 0.006 respectively).
    Conclusion
    MRI could be appropriate for diagnosis of delayed puberty in patients with β-thalassemia.
  • تغذیه، تکامل مغز و پاسخ به استرس در اوایل نوزادی
    فرین سلیمانی، وحیده حسینی، هادی قاسمی
  • اکرم آهنگر پور، هادی فتحی مقدم، محمد جواد طهماسبی بیرگانی، حاجیه شهبازیان، محمد بدوی
    هدف
    بررسی اثر میدان های مغناطیسی ثابت50 هرتز با شدت ها و مدت زمان های مختلف بر محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-تیروئید در موش صحرائی نر است.
    روش بررسی
    تعداد 192 سر موش صحرائی نر، نژاد ویستار در چهار پروتکل آزمایشگاهی تقسیم شدند. هر پروتکل دارای چهار گروه با 12 حیوان بود. یک گروه به عنوان شاهد کاذب و سه گروه در معرض میدان های مغناطیسی ثابت50 هرتز و شدت ها 6، 12 و 24 میلی تسلا، روزانه 40 دقیقه و یا 120 دقیقه به مدت 17 و یا 34 روز قرار گرفت. همه پروتکلها ساعت 9 صبح انجام شدند. پس از پایان هر پروتکل حیوانات را بیهوش نموده و خون گیری انجام شد، سرم آنها جدا و در oC20- نگهداری شدند، سنجش هورمون های تیروتروپین و تیروئیدی به روش رادیوایمونواسی با استفاده از گاما کانترانجام گردید. داده ها با روش آماری ANOVA، یکطرفه و تست پشتیبان Tukey مورد مقایسه قرار گرفتند (05/0P<).
    یافته ها
    مقادیر تیروتروپین و هورمونهای تیروئیدی پروتکل روزانه 40 دقیقه به مدت 17 روز در تمام گروه ها در مقایسه با گروه شاهد کاذب (05/0
    نتیجه گیری
    بطور خلاصه میدان مغناطیسی ثابت با مدت زمان کوتاه (17 روز) و همچنین در معرض قرار گرفتن به مدت کوتاهتر در روز (روزانه 40 دقیقه) بر محور هیپوتالاموس- هیپوفیز-تیروئیدی اثری ندارد. ولی با افزایش مدت در معرض قرار گرفتن در طول روز(120 دقیقه) و یا افزایش روزهای در معرض قرار گرفته(34 روز)، اختلالاتی در محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- تیروئید در موش صحرائی نر بوجود آمد.
    کلید واژگان: T3, TSH, میدان های مغناطیسی ثابت, محور هیپوتالاموس, هیپوفیز, تیروئید}
    Ahangarpour A., Fathi-Moghaddamh, Tahmasebi-Birgani Mj, Shahbazian H., Badavi M
    The aim of this study was to evaluate the effects of static magnetic fields (SMF) on hypothalamic-pituitary-thyroid (HPT) hormonal disturbances. One hundred and ninety two male rats were divided into four experimental protocols. Each experimental protocol consisted of four groups and each group contained 12 rats. After one-week adaptation, rats were exposed to SMF (0, 6, 12 and 24 mT, at 50 Hz) for 40 or 120 minutes daily (at 9 a.m.) for 17 or 34 days. At the end of each experiment, the animals were anaesthetized; blood sera were collected and kept frozen under -200C until use. TSH and thyroid hormones were measured by IRMA and RIA methods using -counter equipment. The results were analyzed by ANOVA statistical method, followed by Tukey posthoc test.No change was observed in TSH and thyroid hormones following exposure to SMF of 40 min/day for 17 days. TSH at many SMFs protocols, exposed or sham-exposed animals have not affected, except those rats exposed to 24 mT (120 min/day for 34 days) which was higher than other groups with same protocol (P<0.05), also T3 resin uptake significantly has decreased. There were statistically significant increased in serum free thyroxine index and total thyroxine values at 12 and 24 mT (40 min/day for 34 days) compared with other groups (P<0.01 and P<0.001 respectivel). Serum free thyroxine index and total thyroxin values at 24 mT (120 min /day for 17 days) was significantly lower compare to sham-exposed animals (P<0.05), however TSH and free thyroxin levels did not change significantly (P>0.05) using this SMFs. SMF, with low duration (17 days) and short time exposure (40 min/day) can not alter HPT hormonal axis secretion in male rats. But it can enhances HPT axis disorders with increasing duration (34 days) and long time exposure (120 min/day)
  • محمد اجل لوییان، ابوالفضل رحیمی زاده
    هدف
    مقایسه دو روش جراحی هیپوفیز از راه تیغه بینی و از راه دهانه سینوس، از نظر سهولت دسترسی و عوارض بعد عمل.
    روش بررسی
    بررسی گذشته نگر پرونده پزشکی و کلیشه های رادیولوژی بیمارانی که توسط نویسندگان طی 7 سال گذشته مورد جراحی تومور هیپوفیز به این دو روش قرار گرفته اند.
    یافته ها
    31 بیمار مورد جراحی قرار گرفتند. متوسط زمان پیگیری بعد از عمل 4 سال بود. مقدار خونریزی حین عمل و مدت زمان دسترسی به تومور در گروه تیغه بینی بیشتر بود. تعییرات ساختمانی در داخل بینی قبل از عمل در هر دو گروه به نسبت مساوی مشاهده و در نیمی از موارد اصلاح گردید. دهانه سینوس در بیشتر موارد بدون اصلاحات قابل مشاهده بود.
    نتیجه گیری
    در هر دو روش، دسترسی کافی برای انجام جراحی تامین می شود ولی روش اندوسکوپی دهانه سینوس، کم عارضه تر است و برای عمل های بعدی توصیه می شود.
    کلید واژگان: هیپوفیز, ترانس اسفنوئید, اندوسکوپی سینوس}
  • علی شمسی زاده، محمد خاکساری حداد، افروز آذرنگ، مهدی محمودی، رضا عباسی راینی
    زمینه و هدف
    در مطالعات قبلی بیان شده است که داروی تری فلوپرازین دارای اثر ضد التهابی است. در مطالعه حاضر به منظور تعیین مکانیسم احتمالی اثر ضد التهابی این دارو، نقش محور هیپوتالاموس- هیپوفیز - آدرنال در اثرات ضد التهابی داروی تری فلوپرازین بررسی شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تجربی بر روی 100 سر موش صحرایی نر بالغ انجام شد. با تزریق 1/0 میلی لیتر از محلول 5/0 درصد کاراگینین به کف پنجه چپ، خیز التهابی ایجاد شد. موش ها به طور تصادفی به سه گروه کلی کنترل، آدرنالکتومی شده و دریافت کننده مهار گر CRH (corticotropin-releasing hormone) تقسیم شدند. آدرنالکتومی به صورت دو طرفه انجام شد و یک هفته پس از عمل حیوان ها تحت آزمایش قرار گرفتند. مهار گر CRH با دوز 20 میکروگرم در هر موش به صورت داخل بطنی تزریق شد. تری فلوپرازین (دوزهای 2/0 و 8 میلی گرم بر کیلوگرم) به صورت داخل صفاقی تزریق گردید. چهار ساعت بعد از تزریق دارو، میزان خیز التهابی از طریق اندازه گیری تغییرات حجم و محتوای رنگ آبی ایوانز در پنجه ملتهب تعیین گردید. هم چنین غلظت سرمی ACTH و پرولاکتین نیز اندازه گیری شد.
    یافته ها
    دوزهای دارو در هر دو گروه کنترل و آدرنالکتومی شده، اثرات مهاری بر روی افزایش حجم و محتوای رنگ در پنجه داشتند به طوری که به ترتیب به میزان 38% و 65% در گروه های کنترل و آدرنالکتومی شده افزایش حجم پنجه ناشی از تزریق کاراگینین مهار شد. هم چنین محتوای رنگ آبی ایوانز در گروه های فوق به ترتیب به میزان 60% و 20% مهار شد. در گروه دریافت کننده مهارگر CRH، دوزهای مختلف دارو افزایش حجم پنجه را به میزان 50% مهار کردند، اگرچه اثر مهاری معنی داری را بر محتوای رنگ آبی ایوانز نداشتند. آدرنالکتومی باعث افزایش غلظت سرمی ACTH به میزان 9 برابر نسبت به گروه کنترل شد و این افزایش به میزان 82% توسط هر دو دوز تری فلوپرازین مهار شد. غلظت سرمی پرولاکتین تحت تاثیر آدرنالکتومی قرار نگرفت.
    نتیجه گیری
    این نتایج پیشنهاد می کند که اثرات ضد التهابی تری فلوپرازین در حیوان های آدرنالکتومی شده و گروه دریافت کننده مهارگر CRH وجود دارد، بنابراین به نظر می رسد که داروی مورد نظر اثرات ضدالتهابی خود را مستقل از عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز - آدرنال اعمال می کند.
    کلید واژگان: محور هیپوتالاموس, هیپوفیز, آدرنال, التهاب, تری فلوپرازین}
    A. Shamsizadeh, M. Khaksari Haddad, A. Azarang, M. Mahmoodi, R. Abbasi Rayeni
    Background And Objective
    Previous studies, have been shown the anti-inflammatory effects of the trifluoperazine. The present study was performed to investigate the role of hypothalamus-pituitary-adrenal (HPA) axis activity as a possible mechanism for these effects.
    Materials And Methods
    This experimental study was carried out on 100 male rats. Inflammation was induced by intraplantar injection of 0.1 ml of 0.5% carrageenan solution in to the rat’s left hind paw. Rats were divided randomly into three groups of control, the adrenalectomized (ADX) and the CRH antagonist receiving group. Adrenalectomy was performed bilaterally on the rats. The CRH antagonist at 20 µg/rat was administered intraventriculary, and Trifluoperazine (0.2 and 8 mg/kg) was used intraperitoneally (i.p) on the rats. Four hours after injections, paw edema was assessed by calculating the volume changes and extravasations of Evans blue dye. Furthermore, the serum levels of prolactin and ACTH were measured.
    Results
    Both doses of trifluoperazine significantly reduced the paw volume and tissue content of Evans blue dye in the control and ADX rats. Therefore, the paw edema induced by carrageenan, was reduced in the control and ADX groups by 48% and 65%, and the tissue content of Evans blue dye was decreased by 60% and 20% respectively. In the CRH antagonist receiving rats, different doses of drug reduced the volume of inflamed paw by 50%. Adrenalectomy induced an increase in the ACTH level 9 times more than control and both doses of the trifluoperazine blocked this elevation by 82%. Adrenalectomy procedure had no significant influence on plasma level of prolactin.
    Conclusion
    These results suggest that trifluoperazine may have an in-vivo anti-inflammatory effect on experimental model, which possibly is independent of HPA axis activity.
    Keywords: Inflammation, Trifluoperazine, Hypothalamus, pituitary, adrenal axis}
  • علیرضا ابراهیم زاده بیدسکان، محمدرضا نیکروش، محمد مهدی حسن زاده طاهری
    زمینه و هدف
    غده هیپوفیز دارای سه لوب قدامی، میانی و خلفی می باشد که لوب قدامی و میانی را با هم آدنوهیپوفیز می نامند. آدنوهیپوفیز از اپیتلیوم سقف دهان اولیه با تشکیل بن بست راتکه ایجاد می گردد و لوب خلفی با تشکیل اینفاندیبولوم از کف دیانسفالون منشا می گیرد. مطالعه حاضر با هدف تعیین مراحل تکاملی و سیر تمایزات غده هیپوفیز و نیز یافتن فیکساتیو برتر در هنگام مطالعه مراحل تکاملی این غده انجام شد تا در مطالعات پیشرفته تر مورد استفاده قرارگیرد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، به منظور بررسی مراحل تکاملی غده هیپوفیز، جنین های رت از روز دهم تا روز بیستم در فیکساتیوهای نرمالین، کارنوی، بوئن و B4G فیکس و سپس در پارافین قالب گیری شدند و برشهایی با ضخامت 5 میکرومتر به صورت سریال از آنها تهیه گردید. سپس این برشها به روش متداول در آزمایشگاه بافت شناسی با هماتوکسیلین و ائوزین (H&E) رنگ آمیزی شدند و سپس به کمک میکروسکوپ نوری چند نفره Olympus-AH2 مورد مطالعه و تصویربرداری قرارگرفتند.
    یافته ها
    تکامل آدنوهیپوفیز که با تشکیل بن بست راتکه شروع می گردد، از روز دهم قابل مشاهده بود و تغییرات مورفولوژیکی آن نیز با الگوی زمانی مشخص تا روز بیستم ادامه یافت. از ابتدای تشکیل بن بست راتکه تا روز هفدهم، همه سلول های تشکیل دهنده این بن بست نسبت به هماتوکسیلین واکنش نشان دادند. از روز هجدهم واکنش برخی از سلول ها نسبت به ائوزین آغاز شد. پس از آن با ادامه تکامل بر شدت واکنش این سلول ها نسبت به ائوزین افزوده گردید؛ همچنین شروع تکامل هیپوفیز خلفی با تشکیل اینفاندیبولوم از کف دیانسفالون در روز دهم قابل مشاهده بود. از طرفی نمونه هایی که در کارنوی فیکس شده بودند، نتایج بهتری را نشان دادند.
    نتیجه گیری
    مروری عملی بر تغییرات بن بست راتکه و سیر تمایزات سلولی آن با استفاده از این رنگ آمیزی می تواند در تعیین مراحل تکاملی و انتخاب نوع فیکساتیو بهتر به هنگام استفاده از تکنیک ها و پروژه های پیشرفته تر مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: هیپوفیز, تکامل, هماتوکسیلین, ائوزین, فیکساتیو, رت}
    Dr. Ar. Ebrahimzadeh, Dr. Mr. Nikravesh, Dr. Mm. Hassanzadeh Taheri
    Background And Aim
    The pituitary gland constitutes Anterior, intermediate (collectively, adenohypophysis), and posterior lobes. It is believed that pituitary arises from two different anlagen, the first one arises from Osteomodeum as an up growth to form Rathke’s pouch, and the second one, develops as a down growth from the floor of the diencephalon to form posterior pituitary gland. The aim of this study was to survey the pituitary developmental stages practically as a pilot study and comparison of Normalin, Carnoy’s, Bouin and B4G fixatives effects.
    Materials And Methods
    In this experimental study, we used 5µm thickness Normalin, Carnoy’s, Bouin and B4G fixed, paraffin embedded serial sections. Rat embryonic sections from day 10 (E10) to 20(E20) of gestation (n=30) were stained with Haematoxyline and Eosin (H&E).
    Results
    The result of this study demonstrated that the formation of Rathke’s pouch started from E10, and changed during its morphogenesis to E20 to form pituitary gland. At the first developmental stage (E10) to17 (E17) gestational day all the adenohypophyseal cells reacted with Hematoxiline and reaction of some adenohypophyseal cells with Eosin started from gestational day18 (E18) and increased with proceeding differentiation during the following days and Carnoy’s fixed specimen yielded the best results effectively.
    Conclusion
    Our findings indicate that practical review of Rathke’s pouch show changes during pituitary development and its cell differentiation using H&E staining and Carnoy’s fixative can be used in more advanced techniques to determine developmental stages.
  • مختار مختاری، مهرآفرین فشارکی، نادیا مکاریان
    داروی Selegiline یک مهار کننده آنزیم مونوآمینو اکسیداز (MAO) از نوع B است. با توجه به اهمیتی که این دارو در درمان بیماری های عصبی مانند پارکینسون،آلزایمر و افسردگی دارد و نقش گسترده آن در درمان بیماری ها، اثرات جانبی این دارو بر محورهای آندوکرینی بدن بسیار مهم است.در این مطالعه اثر داروی Selegiline بر محور هیپوفیز - گناد و روند اسپرماتوژنز به منظور ارزیابی عملکرد بیضه مورد بررسی قرار گرفته است.
    حیوانات مورد استفاده 32 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد wistar بودند که به چهار گروه 8 تایی در قالب گروه های تجربی و کنترل تقسیم شدند. دارو با مقادیر (mg/kg.B.W) 15، 10، 5 به گروه های تجربی (B.C.D) به مدت سی روز خورانده شد.حیوانات گروه کنترل (A) فقط سرم فیزیولوژی دریافت کردند. از تمام گروه ها در پایان روز سی ام 8 ساعت بعد از آخرین وعده دارویی،خونگیری به عمل آمد و از نمونه های خونی جمع آوری شده برای اندازه گیری غلظت سرمی هورمون های LH، FSH و تستوسترون استفاده شد.همچنین درپایان سی روز بیضه ها خارج شدند وپس از تهیه مقاطع بافتی ورنگ آمیزی، تغییرات بافتی بیضه نیز بین گروه های تجربی و کنترل بررسی شد. نتایج بدست آمده با استفاده ازآزمون ANOVA و دانکن ارزیابی شدند.
    نتایج نشان داد مصرف دارو با مقادیر ذکر شده در پایان روز سی ام باعث افزایش معنی داری در غلظت سرمی LH در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل می شود. اختلاف معنی داری در میزان هورمون FSH بین گروه های تجربی و کنترل مشاهده نشد. غلظت سرمی هورمون تستوسترون در پایان روز سی ام کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد. با توجه به نتایج حاصله از این مطالعه و مطالعات سایر محققین احتمالا Selegiline در طی دوره سی روزه از طریق افزایش در میزان LH اثرات کاهشی در فعالیت گیرنده های سلولهای بینابینی بوجود می آورد. و منجر به کاهش فعالیت بیضه ها برای ترشح تستوسترون می شود. همچنین احتمالا Selegiline به عنوان یک مهار کننده آنزیم مونوآمینواکسیداز (MAO) نوع B باعث افزایش غلظت دوپامین ازناحیه Striatum مغزی شده ومنجر به کاهش ترشح پرولاکتین میشود. کاهش ترشح پرولاکتین اثرات LH را بر سلول های بینابینی کاهش می دهد و باعث کاهش میزان تستوسترون می گردد. نتایج حاصله از مطالعات بافتی بیضه نشان می دهد که کاهش تراکم اسپرمها در لوله های منی ساز (الیگواسپرمی)، کاهش سلولهای بینابینی و نقص در زنجیره اسپرماتوژنز را نیز بوجود می آورد.
    نتیجه کلی اینکه Selegiline در این دوره زمانی اسپرماتوژنز را کاهش می دهد و این عمل وابسته به مقدار داروی دریافتی است.
    کلید واژگان: اسپرم سازی, سلژلین, موش, هیپوفیز, گناد}
  • شرح پزشکی یک شعر منسوب به حضرت علی (ع)
    محمدحسین قهرمانی
    شعری است منسوب به حضرت علی (ع) که طی آن چنین می فرماید:دوائک فیک و لاتبصر ودائک منک و لاتشعراتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبرو انت الکتاب المبین الذی با حرفه تظهر المضمرفلاحاجه لک فی خارج یخبر عنک بما یسطرهمانطور که ملاحظه می شود در این شعر امام علی (ع) درد انسان را از خود او دانسته و معتقد است که انسان باید درمان را نیز در درون خود جستجو کند، چرا که این جرم صغیر یعنی انسان در درون خود عالم اکبر را نهان دارد و لذا آن چه را که در خارج از خود می جوید در درون خود او تعبیه کرده اند. وقتی به سایر منابع دینی و عرفانی خود نگاه می کنیم می بینیم که دیدگاه هایی از این دست در مورد انسان فراوان است و آبشخور همه آن ها کتاب مبین ماست. از دیدگاه اسلام بدن علی رغم مغایرتی که در اصل وجود با روح دارد، اما در این نشاه دنیا به خوبی با آن اتحاد پیدا کرده است که می توان حمل «هو هو» برای آن آورد.
    این موضوع از نظر علمی نیز ثابت شده است؛ چون حالات احساسی می تواند سبب تغییرات فیزیولوژیک محیطی و مرکزی شوند. ایراد هر گونه تحریک به ناحیه زیر قشر مغز موجب ایجاد حالات احساسی و عکس العمل مربوطه می شود که نحوه فعالیت آن با شخصیت فرد، فرهنگ، و شیوه نگرش او بستگی دارد.
    در طی این تحریک احساسی مواد واسطه ای آزاد می شود که سبب تحریک هیپوتالاموس و ایجاد عوامل آزاد کننده (Releasing Hormone) شده که به بخش قدامی هیپوفیز رفته و موجب آزاد شدن هورمون های اختصاصی می شوند و فعل و انفعال این ها سبب تغییراتی در میزان قندخون و مواد شیمیایی درون سلولی و نهایتا فعالیت فیزیولژیک سلول ها می گردد. لذا هر چند نمی توان نقش عوامل محیطی و ژنتیک و سایر عوامل را در بروز بیماری ها نادیده گرفت اما در مجموع انسان های پریشان روزگار بیشتر دچار بیماری جسمی می شوند. به طور مثال فرد دچار استرس و اضطراب بیشتر در معرض قندخون، چربی خون، بیماری های خود ایمنی و غیره می باشد، اما انسان های با اراده و صاحب معرفت امکان مهار فیزیولژی بدن را از طریق حالات احساسی و نگرشی خود به هستی دارا می باشند. لذا کراماتی که از اولیا و مسایل ظاهرا خارق العاده ای که از مرتاضان در مورد تسلط بر جسم صادر می شود، امور عجیب و به دور از مکانیسم های علمی نیست. از طرف دیگر امروزه ثابت شده است که اکثر سلول های بدن از جمله سلول های ایمنی موجوداتی بی شعور نیستند. بلکه همه دارای شعور و درک نسبت به مسایل از جمله ادراک حالات احساسی بدن هستند و زبان گفتگو و مفاهمه ای بین این سلول ها برقرار است که همه در تقابل با حالات روحی و احساسی فرد می باشند. بر همین اساس است که امروزه جهت معالجه بسیاری از بیماری های صعب العلاج مانند سرطان و بیماری های خود ایمنی مراجعه به خود بدن و استفاده از واکنش هایی مانند تسریع و یا ایجاد توقف در تولید سیتوکاین ها، هدایت بعضی از مواد واسطه ای جهت انتقال بیشتر به گیرنده های سطح سلول و یا برعکس ممانعت از این واکنش ها با پوشاندن آن گیرنده و غیره مطرح است و در بسیاری از موارد نیز تحقیقات انجام شده در معالجه بیماری ها موفقیت آمیز بوده است.
    تمام یافته های بالا موید شعر مذکور از سرسلسله خیل عشاق و امام عارفان علی (ع) است که صاحب معرفت شهودی بود و معرفت را برای انسانیت انسان ضروری می دانست. و از کمترین تبعات این معرفت احاطه انسان نسبت به جسم خود است.
    کلید واژگان: جسم, روح, استرس, مواد واسطه ای, محور هیپوتالاموس, هیپوفیز, آدرنال (MPA axis)}
  • محمد طاهری، صالح زاهدی اصل، اکرم آهنگر پور
    مقدمه
    در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی فعالیت غده تیروئید غیرطبیعی است و این بیماران دارای غلظت بالایی از آلومینیوم در سرم هستند. با توجه به این که در سال های اخیر اثر سمی این عنصر مورد توجه قرار گرفته، در این بررسی اثر مصرف آلومینیوم زیاد در رژیم غذایی در موش صحرایی بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    به رژیم غذایی موش های نر از نوع ویستار که در شرایط استاندارد نگهداری می شدند و دسترسی آزاد به غذا داشتند، مقدار 1620 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم غذا آلومینیوم (به صورت کلرور آلومینیوم) به مدت 40 روز اضافه شد...
    کلید واژگان: آلومینیوم, تیروئید, هیپوفیز, بلوک کننده کانال کلسیمی, موش صحرایی}
    M. Taheri, S. Zahedi-Asl, A. Ahangarpour
    Introduction
    Patients with chronic renal failure have abnormal thyroid function and higher serum aluminum (Al). In recent years the toxicity of Al in human and animals has been a matter of concern. In this study the effect of high Al intake in the diet has been investigated in rats.
    Materials And Methods
    Aluminum (1620mg/kg of the diet as aluminum chloride) was added to the diet of Wistar rats for 40 days. At the end of this period serum Al, T4 and TSH concentrations were measured. Al was determined by atomic absorption spectrometry and the hormones were assayed using commercially available kits.
    Results
    Serum Al concentration of the test rats (6.3±.1 μg/l) was not significantly different from controls (6.6±.4 μg/l). Serum T3 concentration in animals consuming diet with high Al content (138±8 ng/dl) was significantly lower compared to the control animals (146±7 ng/dl). Serum T4 concentration of the test animals (3.0±0.3 μg /dl) was also significantly lowers than control animals (4.7±0.5 μg/dl). Thyrotropin concentrations were not significantly different.
    Conclusion
    The results of this study indicate that high Al intake in rats can disturb thyroid function and the possible adverse effect(s) of the element should be considered and fully investigated in subjects in close contact with high amounts.
  • فریدون عزیزی
    اثرات مختلف سلاح های حاوی خردل گوگردی بر سیستم های تنفسی، خونی، گوارشی و اثرات آن بر پوست، چشم، تغییرات ژنتیکی و سرطان زایی قبلا گزارش شده اند، ولی اثرات آن بر سیستم آندوکرین تا 15 سال پیش ناشناخته بود. اگر چه شیمی درمانی سرطان ها با مواد مشابه در توقف اسپرماتوژنز و ایجاد نارسایی تخمدان مشخص بود، ولی این اثرات در پی مصرف مکرر مجموعه ای از چند داروی شیمیایی بروز می کند و نمی تواند به سلاح های شیمیایی تعمیم یابد. در جریان جنگ عراق علیه ایران، مرکز تحقیقات غدد درون ریز برای اولین بار در جهان تحقیقات وسیعی برای شناخت اثرات سلاح های شیمیایی انجام داد. در هفته اول پس از مصدومیت شیمیایی، غلظت سرمی هورمون های تیروئید کاهش یافته و T3 معکوس افزایش می یابد. T4و FT4I سه هفته بعد از حادثه افزایش می یابد، ولی T3 و FT3I تا هفته پنجم هنوز کاهش قابل توجهی دارد. غلظت TSH تغییر مهمی نشان نمی دهد. این تغییرات در رزمندگان با گازهای عصبی دیده نشد. تغییرات در هورمون های تیروئید شبیه سوختگی های شدید است و به علت کاهش فعالیت محور هیپوفیز تیروئید و نیز کاهش تبدیل T4 به T3 در سلول های محیطی است. غلظت کورتیزول و ACTH سرم در هفته اول پس از مصدومیت افزایش می یابد. ACTH تا هفته پنجم همچنان افزایش می یابد، ولی کورتیزول بتدریج کاهش پیدا نموده و در هفته پنجم کاهش چشمگیری نشان می دهد. لذا در ابتدای مصدومیت، استرس شدید سبب افزایش کورتیزول و ACTH می شود، ولی در هفته های 3 تا 5 پس از تماس، خردل گوگردی اثرات مستقیم بر غده فوق کلیه دارد. در هفته های اول غلظت تستوسترون تام و آزاد و دی هیدرواپی آندروسترون به مقدار زیاد کاهش می یابد. سطح سرمی FSH و LH طبیعی است، ولی پاسخ آنها به GnRH ناکافی است. در سومین هفته LH و در پنجمین هفته FSH و پرولاکتین افزایش می یابد. غلظت این هورمون ها 12 هفته پس از مصدومیت طبیعی است. میزان اسپرم در سال های پس از صدمه کاهش عمده ای را در بسیاری از مصدومین شیمیایی با خردل داشت و تکه برداری از بیضه توقف کامل یا نسبی اسپرماتوژنز را نشان داد. در مجموع اثرات سلاح های شیمیایی حاوی خردل گوگردی در هفته های اول به علت استرس شدید شبیه سوختگی است و از طرف دیگر اثرات مستقیم بر توقف تکثیر DNA در هسته سلول ها دارد که اثرات مخرب آن در اسپرماتوژنز ممکن است برای سال ها باقی بماند. پیگیری فعالیت هورمونی مصدومین شیمیایی در سال های پس از مصدومیت بویژه کار عملی بیضه ها و اسپرماتوژنز توصیه می شود.
    کلید واژگان: سلاح های شیمیایی, خردل گوگردی, آزمون های فعالیت تیروئید, هیپوفیز, آدرنال}
    F. Azizi
    Different effects of nitrogen mustard-containing chemical weopons on respiratory, hematologic and gastrointestinal systems, skin, eyes, and also their mutagenic and teratogenic effects have been reported, but effects on endocrine system had not been recognized until 15 years ago. Although it was known that similar substances used as chemotherpeutic agents can stop spermatogenesis and cause ovarian failure, these effects are seen in the course of continuous use and cannot be extended to chemical weoponry. During Iran-Iraq war, Endocrine Research Center, for the first time in the world, conducted extensive research to identify effects of chemical weapons. During the first week after contact with these substances, serum levels of thyroid hormones decrease and reverse T3 increases. T4 and FT4I increase 3 weeks after the exposure, but T3 and FT3I levels are still depressed in the fifth week. TSH level is not importantly affected. These changes are not present in soldiers exposed to nerve gases. Changes in thyroid hormones resemble severe burns and are due to pituitary-thyroid axis hypofunction and decreased periphereal conversion of T4 to T3. Serum cortisol and ACTH tend to increase one week after the injury ACTH continues to rise until the fifth week, but cortisol decreases gradually, dropping remarkably in the 5th week. Thus, at the beginning the strong stress brings about a rise in plasma cortisol and ACTH, but 3-5 weeks following the exposure, nitrogen mustard exerts direct effects on the adrenal gland. During the first weeks, total and free testosterone, and dehydroepiandrosterone fall dramatically. Serum levels of LH and FSH are normal, but they respond inadequately to GnRH. In the third week LH, and in the fifth FSH and prolactin rise and reach normal levels after 12 weeks. Sperm count shows remarkable decrease in most victims of nitrogen mustard in the years following injury. Testicular biopsies showed complete or relative cessation of spermatogenesis. On the whole, effects of nitrogen mustard-containing weaponry during the first weeks are due to stress and resemble burns. On the other hand, these substances have direct effects on DNA replication in cells, with negative effects on spermatogenesis, which can last for many years. It is recommended that hormone activities of chemical weaponry victims, especially testicular function and spermatogenesis, should be monitored for some years after exposure.
  • حسین فروتن، عباس قاسمی حسینی، علیرضا استفامتی، حمیدرضا محمدی، شهرام میر مومنی
    هیپوگنادیسم یکی از عوارض عمده سیروز کبدی در مردان است که تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی مبتلایان به این بیماران دارد و قسمت عمده ای از بیماران مبتلا به این بیماری گوارشی که به کلینیک های غدد مراجعه می کنند دارای این عارضه هستند. بنابراین پیشگیری و درمان هیپوگنادیسم در این بیماران اهمیت زیادی دارد. در زمینه منشا این عارضه در بیماران سیروتیک در مطالعات متعدد اظهار نظرهای متفاوتی شده است. مهمترین هدف مطالعه حاضر بررسی این مساله است که هیپوگنادیسم نتیجه تغییرات مرکزی (هیپوتالامیک) یا محیطی است. در این بررسی، 36 بیمار سیروزی مرد در 3 گروه Child (12 بیمار در هر گروه) و 12 نفر به عنوان شاهد سالم انتخاب شدند. معاینات فیزیکی در بیماران برای مشخص کردن علایم هیپوگنادیسم توسط متخصص غدد انجام شد و سطح سرمی هورمون های، LH،، FSH، estradiol، Testosterone،DHEA و SHBG اندازه گیری شد و آزمون تحریکی GnRH انجام گردید. در بیماران سیروزی فراوانی علایم هیپوگنادیسم به صورت ذیل بود: کاهش میل جنسی (8/77%)، عدم وجود میل جنسی (8/52%)، اختلال در نعوظ (7/41%)، بزرگ شدن سینه ها (9/38%)، تغییرات الگوی موها (2/22%). مقایسه میزان سرمی هورمون های مختلف در گروه های مختلف Child و مقایسه آن با گروه شاهد نشان داد که با افزایش شدت بیماری سطح تستوسترون در مقایسه با گروه شاهد کاهش می یابد، سطح استرادیول و SHBG افزایش می یابد و LH، FSH وDHEA تفاوت معنی داری در مقایسه باگروه شاهد نداشتند. بعد از انجام آزمون تحریکی GnRH، سطح LH وFSH در همه گروه ها افزایش معنی داری نسبت به قبل نشان داده شد که این مساله به نفع وجود اختلال مرکزی در این بیماران است. این مطالعه نشان می دهد که هیپوگنادیسم در بیماران سیروزی منشا مرکزی (هیپوتالاموسی) دارد و در درمان بیماران این مساله باید مد نظر باشد.
    کلید واژگان: محور هیپوتالاموس, هیپوفیز, گناد, هیپوگنادیسم, سیروز}
    H. Forootan, A. Hosseini, Ar Esteghamati, Hr Mohammadi, Sh Mirmomen
    Hypogonadism is a major complication in cirrhosis that affects quality of life to a great extent, and therefore, its treatment and prevention is very important. The main purpose of this study is to determine whether this hypogonadism is the result of central (hypothalamic) changes or gonadal disorders. In this study, we studied 36 cirrhotic patients in 3 Child groups (12 patients in each group) and 12 normal controls. Physical examination of patients for detecting the signs of hypogonadism was done and all mecessary tests were requested (serum levels of LH, FSH, estradiol, Testostrone, DHEA, SHBG) and compared in groups with ANOVA and Post –Hoc tests. In cirrhotic patients, frequency of hypogonadism signs were as follows: decreased sexual desire (77.8%), Impotence (52.8%), erectile dysfunction (41.7%), gynecomastia (38.9%) and change of hair pattern (22.2%). Comparison of serum levels of hormones in different child groups and controls showed that with progression of disease severity, testosterone decreased, estradiol and SHBG increased and LH and FSH didnt’ show significant changes compared with control group. Also, DHEA didn’t show significant change with progression of disease severity After GnRH stimulation test each group showed significant increase in the levels of LH and FSH that is in favor of hypothalamic disorder. This study shows that hypogonadism in cirrhotic patients is of central (hypothalamic) origin and in its treatment this must be considered.
  • محور هیپوفیز تیروئید در بیماران آکرومگالی
    حسین اسدیان
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال