جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "کارآزمایی متقاطع" در نشریات گروه "پزشکی"
-
سابقه و هدف
یکی از عوارض بیماری بتاتالاسمی، تجمع آهن به علت انتقال مکرر خون در این بیماران می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر شلاتوری آلفا لیپوییک اسید بر سطح سرمی آهن و شاخص های خونی در بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور انجام شد.
مواد و روش ها22 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور به دو گروه دریافت کننده آلفا لیپوییک اسید (mg/d600) و دارونما تقسیم شدند و به مدت 8 هفته مکمل یا دارونما را مصرف نمودند؛ بعد از یک دوره شستشوی (washout) 3 هفته ای، به افرادی که قبلا مکمل مصرف می کردند این بار دارونما و افرادی که دارونما مصرف می کردند مکمل به مدت 8 هفته دیگر داده شد. در انتهای مطالعه، تغییرات سطح سرمی آهن، ظرفیت اتصالی کل آهن(TIBC) و شاخص های خونی در بین دو نوع مداخله مقایسه شد.
یافته هاسطح سرمی آهن، TIBC و شاخص های خونی در زمان مصرف مکمل تغییری پیدا نکرد (05/0>p). تغییرات شاخص های خونی، سطح سرمی آهن و TIBC در بین دو نوع مداخله نیز تفاوت معنی داری نداشت (05/0>p). تعدادگلبول های سفید در دوره مصرف دارونما در مردان بطور معنی داری افزایش یافت (04/0=p) و متوسط هموگلوبین گلبولی در دوره دارونما در کل افراد و در مردان کاهش معنی داری داشت (برای هر دو 02/0=p).
نتیجه گیریدر این مطالعه مکمل آلفا لیپوییک اسید در بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور اثرات معنی داری بر سطح سرمی آهن، TIBC و شاخص های خونی نداشت. انجام مطالعات دیگر با تعداد بیماران بیشتر و زمان مداخله طولانی تر ضروری می باشد.
کلید واژگان: بتا- تالاسمی, اضافه بار آهن, اسید تیوکتیک, کارآزمایی متقاطعBackground and ObjectivesAccumulation of iron is the most common consequences of repeated blood transfusions in β-thalassemia major patients. Iron chelating effects of alpha-lipoic acid have been reported by several studies. The aim of this study was to investigate effects of supplementation with alpha-lipoic acid, as a chelator, on serum iron and hematological indices in these patients.
Materials & MethodsTwenty-two β-thalassemia major patients were selected to receive 600 mg alpha-lipoic acid or placebo capsules for 8 w. After a 3-week washout period, order of intervention was replaced as patients who previously received placebo were administered the supplement vise versa for another 8 w. At the end of the study, changes in serum iron, total iron binding capacity and hematological parameters between the treatments were assessed.
ResultsSerum concentrations of iron and total iron binding capacity and hematological parameters did not change within the supplementation (p > 0.05). Changes in iron, total iron binding capacity and hematological indices were not significantly different between the two interventions (p > 0.05). White blood cell counts in placebo use increased significantly in males (p = 0.04). The mean corpuscular hemoglobin in placebo patients decreased significantly in all patients and males (p = 0.02 for both).
ConclusionResults of this study revealed that alpha-lipoic acid supplementation included no beneficial effects on iron, total iron binding capacity and hematological indices in β-thalassemia major patients. Further studies with more participants and longer times are indispensable.
Keywords: Beta-thalassemia, Iron overload, Thioctic acid, Cross-over study -
سابقه و هدف
هدف از درمان آسم، رسیدن به کنترل بالینی و نزدیک شدن به عملکرد طبیعی ریه است. در بعضی از بیماران مبتلا به آسم پایدار متوسط رسیدن به این هدف با دوز کم کورتیکواستروئید استنشاقی(ÏÇS) همراه با بتا-2 آگونیست طولانی اثر (LÂBÂ) امکان پذیر نیست. هدف مطالعه حاضر، بررسی اضافه کردن یک داروی کنترل کننده دیگر (در شکل کپسول زنجبیل) به دو گروه دارویی فوق الذکر در رسیدن به هدف درمان آسم سودمند می باشد.
مواد و روش هاسی و دو بیمار مبتلا به آسم (17 نفر مرد و 15 نفر زن) یک کارآزمایی 10 هفته ای را کامل کردند که شامل یک دوره ورود به مطالعه 1 هفته ای یک سوکور، که در طی آن دارونما (کپسول 250 میلی گرمی لاکتوز سه بار در روز) به درمان رایج استاندارد (بکلومتازون دی پروپیونات، 200 میکروگرم دو بار در روز به اضافه سالمترول استنشاقی، 50 میکروگرم دو بار در روز) اضافه گردید. یک دوره درمان فعال 4 هفته ای دو سوکور که در آن بیماران، زنجبیل (کپسول 250 میلی گرم پودر زنجبیل 3 بار در روز) یا دارونما دریافت می کردند، یک دوره پاک سازی 1 هفته ای یک سوکور که بیماران، دارونما دریافت کردند و یک دوره درمان متقاطع نهایی 4 هفته ای دو سوکور درمان متقاطع فعال. متغیر اصلی، حجم بازدم فعال در ثانیه اول (FËV1) و متغیرهای فرعی، حداکثر جریان بازدمی (PËF) و نمرات آزمون کنترل آسم (ÂÇT) بود. این متغیرها در پایان هر فاز یعنی پایان هفته های 1، 5، 6 و 10 اندازه گیری شد. برای مقایسه آماری متغیرها، از آنالیز واریانس دو طرفه با فاکتورهای فیکس شده بیمار، دوره و درمان استفاده می گردید.
یافته هاتمام بیماران گروه زنجبیل بهبود معنی داری در FËV1، PËF و نمرات ÂÇT در پایان هفته دهم داشتند (001/0p<). میانگین (ÇÏ 95 درصد) به دست آمده برای زنجبیل در برابر دارونما به ترتیب برای FËV1 99/1 در برابر 49/1 لیتر (32/0 تا 68/0)، برای PËF 8/255 در برابر 4/205 لیتر/ دقیقه (1/27 تا 8/73) و برای ÂÇT 6/20 در برابر 34/17 (77/2 تا 73/3) بود. از نظر عوارض جانبی، فراوانی مشابهی در طول درمان با دارونما (13 درصد) و زنجبیل (16 درصد) گزارش گردید (05/0p>).
استنتاجکپسول پودر ریشه زنجبیل به عنوان مکمل درمانی کورتیکواستروئید استنشاقی و بتا-2 آگونیست طولانی اثر در بهبود FËV1، PËF و نمرات ÂÇT بیماران مبتلا به آسم پایدار متوسط کنترل نشده با درمان استاندارد موثر است.
کلید واژگان: آسم پایدار متوسط, کارآزمایی متقاطع, درمان مکمل, زنجبیلBackground and PurposeThe goal of asthma therapy is to achieve clinical control and near normal lung functions. Many patients with moderate persistent asthma fail to achieve this goal with a low dose of inhaled corticosteroid (ÏÇS) plus long-acting β2 agonist (LÂBÂ). Ïn the present study، we have checked whether another controller medication (in the form of ginger capsule) add on to ÏÇSlow dose + LÂBÂ helps in achieving the asthma goal or not.
Materials And MethodsThirty two adult asthmatics (17 male and 15 female) completed a 10 week trial consisting of a 1 week single blind run in period، during which placebo (250 mg capsule of lactose 3 times a day) was added to usual treatment (inhaled beclomethasone diproprionate 200 µg/twice daily plus salmeterol 50 µg/twice daily)، a 4 week double blind active treatment period in which subjects received ginger (250 mg capsule of powdered ginger 3 times a day) or placebo capsule، a single blind 1 week washout period receiving placebo and a final 4 week double blind cross-over active treatment period. The primary efficacy variable was the forced expiratory volume at 1 second (FËV1); secondary efficacy variables were the peak expiratory flow (PËF) and the asthma control test (ÂÇT) scores. These variables were measured at the completion of each phase، i. e. the end of weeks 1، 5، 6 and 10. Statistical comparisons of all variables were made by two-way analysis of variance (ÂNÔVÂ) with patient، period، and treatment as fixed factors. P< 0. 05 was considered statistically significant.
ResultsÂll the patients of the ginger group had significant improvement in FËV1، PËF and ÂÇT scores (P<0. 001) at the end of 10 weeks. Mean (95% ÇÏ) measurements for ginger vs placebo treatment periods were 1. 99 vs 1. 49 (0. 32 to 0. 68) L for FËV1، 255. 8 vs 205. 4 (27. 1 to 73. 8) L min-1 for PËF and 20. 6 vs 17. 3 (2. 77 to 3. 73) for ÂÇT scores. There was a similar frequency of minor adverse effects reported during placebo (13%) and ginger (16%) treatments (P>0. 05). Çonclusion: Powdered ginger rhizome capsule as an add on to inhaled corticosteroid and long-acting β2 agonist is effective in the improvement of FËV1، PËF، and ÂÇT scores of the patients of a moderate type of persistent asthma uncontrolled on standard treatment.
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.