به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « کارسینوم سلول بازال » در نشریات گروه « پزشکی »

  • ابوالفضل گوکلنی، قدسیه کامرانی، علی بیژنی، فاطمه بیژنی*
    سابقه و هدف

    کارسینوم سلول بازال شایع ترین بدخیمی انسانی می باشد که در سال های اخیر شیوع فزاینده ای داشته است. هدف از مطالعه حاضر تعیین الگوی دموگرافیک و هیستوپاتولوژیک این بدخیمی در بخش های آسیب شناسی بیمارستان های دولتی شهرستان بابل طی سال های 1392 تا 1399 می باشد.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش گذشته نگر، پس از بازبینی پرونده های موجود با تشخیص نهایی کارسینوم سلول بازال طی سال های 99-1392، اطلاعات بیماران شامل سن، جنس، محل ضایعه و زیرگروه میکروسکوپی ثبت و بررسی شدند.

    یافته ها

    در این مطالعه 367 پرونده از دو بیمارستان شهید بهشتی و شهید یحیی نژاد بابل با تشخیص کارسینوم سلول بازال به دست آمد. میانگین سنی افراد در دو جنس 10/89±67 سال بود. 69% از نمونه ها مربوط به مردان و 31% مربوط به زنان بود (0/001>p). بیشترین تعداد از ناحیه اسکالپ (134 نمونه) و کمترین تعداد مربوط به قفسه سینه (3 نمونه) بود. شایع ترین زیرگروه هیستوپاتولوژی، نوع ندولار و نادرترین، دو نوع متاتیپیکال و کلیرسل بودند. بین محل نمونه و جنسیت ارتباط آماری معنی داری مشاهده شد (0/023=p) به نحوی که گونه در مردان و بینی در زنان نسبت به جنس دیگر شایع تر بود. در سال 1396، بیشترین ابتلا با 83 مورد دیده شد که نسبت به سال قبل رشد چشمگیری داشت.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج این مطالعه، میزان بالای بروز کارسینوم سلول بازال در ناحیه سر و صورت افراد مسن به ویژه مردان، لزوم آگاهی رسانی به جوامع پرخطر و آشنایی بیشتر درمانگران به ویژه دندانپزشکان که در ارتباط چشمی نزدیک با صورت می باشند را آشکار می سازد.

    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, دموگرافی, پاتولوژی}
    A .Gouklani, Gh .Kamrani, A .Bijani, F.Bijani*
    Background and Objective

    Basal cell carcinoma is the most common human malignancy that has been increasing in recent years. The aim of this study is to determine the demographic and histopathological pattern of this malignancy in the pathology departments of state hospitals in Babol from 2013 to 2020.

    Methods

    In this retrospective study, after reviewing the existing files with the final diagnosis of basal cell carcinoma from 2013 to 2020, the patients' information including age, gender, lesion location and microscopic subgroup were recorded and analyzed.

    Findings

    In this study, 367 cases were obtained from Shahid Beheshti and Shahid Yahyanejad Hospitals in Babol with the diagnosis of basal cell carcinoma. The mean age of people in both genders was 67±10.89 years. 69% of the samples were men and 31% were women (p<0.001). The highest frequency was from the scalp area (134 samples) and the lowest frequency was related to the chest (3 samples). The most common histopathology subtype was nodular type and the rarest types were metatypical and clear cell carcinoma. A statistically significant relationship was observed between the location of the sample and gender (p=0.023); the cheek in men and the nose in women were more common than the other gender. The highest incidence was seen in 2017 with 83 cases, which was a significant increase compared to the previous year.

    Conclusion

    Based on the results of this study, the high incidence of basal cell carcinoma in the head and face area of elderly people, especially men, reveals the need to inform high-risk communities and to be more familiar with therapists, especially dentists who are in close eye contact with the face.

    Keywords: Basal Cell Carcinoma, Demography, Pathology}
  • شهریار حدادی ابیانه، مشیر فصیحی، کامبیز کامیاب، علیرضا فیروز، منصور نصیری کاشانی *
    : ارزیابی میزان تهاجم کارسینوم سلول بازال Basal cell carcinoma (BCC) قبل از عمل، نقش مهمی در دقت، افزایش کارایی، حفظ حداکثر بافت سالم و عملکرد و زیبایی عضو مبتلا دارد.
    در 7 2 بیمار، حداکثر قطر و عمق BCC ابتدا به صورت بالینی و سپس به وسیله ی سونوگرافی و نیز پس از جراحی، توسط پاتولوژیست اندازه گیری شد. درنهایت مقایسه ی متوسط عمق تومور در سونوگرافی و پاتولوژی و هم چنین مقایسه ی متوسط میزان اختلاف اندازه گیری شده به روش های سونوگرافیک و پاتولوژیک از مقدار اندازه گیری شده ی بالینی تومور انجام گردید.
    متوسط عمق تومورهای BCC، 09/3 میلی متر (انحراف استاندارد 0 2 /1) در سونوگرافی و 68/2 (انحراف استاندارد 22/1) در پاتولوژی بود که این دو مقدار با هم منطبق بودند (1/0=P). میانگین کلی اختلاف از حاشیه ی بالینی 05/4 میلی متر (انحراف استاندارد 1 8 /1) در سونوگرافی و 2 6 /4 میلی متر (انحراف استاندارد 07/1) در پاتولوژی بود (09/0=P).
    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, سونوگرافی, حاشیه ی آزاد}
    Shahryar Haddadi Abianeh, Moshir Fasihi, Kambiz Kamyab, Alireza Firooz, Mansour Nasiri Kash *
    Background And Aim
    Preoperative assessment of skin tumors extensions have a potential role to increase the efficiency of surgery and maximal preservation of function and cosmetics in the treatment of invasive types of basal cell carcinoma (BCC).
    Methods
    A total of 72 patients with BCCs on face were included in the study. Gross maximal width of tumors were documented, and then high frequency ultrasonic (HFUS) maximal width and depth of these lesions were determined. Then conventional surgical excision was done and these margins were determined in pathology lab. The comparison of ultrasonic and pathologic depth, and difference of HFUS and pathologic widths from gross clinical width were done with paired t-test.
    Results
    The mean depth of BCCs were 3.09 mm (SD= 1.02) in HFUS and 2.86 mm (SD=1.22) in pathology (P=0.1). The mean difference from gross width were 4.05 mm (SD=1.18) in HFUS and 4.26 mm (SD=1.70) in pathology (P=0.09).
    Conclusions
    High frequency sonography has a good accuracy in detection of width and depth of BCCs of face, especially in tumors smaller than 10 mm, and can help to determine safe margins non-invasively, especially in cosmetic and functional critical areas.
    Keywords: basal cell carcinoma, sonography, free margin}
  • ربابه عابدینی، وحیده لاجوردی، آزاده گودرزی *
    امروزه در پزشکی نوین گرایش زیادی برای استفاده از روش های تشخیصی و درمانی غیرتهاجمی یا کمتر تهاجمی همراه با دقت و اثر بالا وجود دارد. درخصوص تشخیص و درمان سرطان های پوستی غیرملانومی (non melanoma skin cancer-NMSC) که پروتوتیپ آن ها بازال سل کارسینوم (BCC) و اسکواموس سل کارسینوم (SCC) می باشد و البته شایع ترین سرطان های انسانی نیز تلقی می شوند، چنین قاعده ای صادق است. لذا در این مقاله ی مروری بر آن شدیم تا ارزش و ویژگی های تشخیصی درموسکوپی (به عنوان ابزار ارزیابی درماتولوژیک نوظهور و روبه رشد و در عین حال غیرتهاجمی) در NMSCرا مورد بررسی قرار دهیم؛ باشد که این مطالعه زیربنا و بستری برای استفاده روزافزون و کارا از درموسکوپی در بررسی سرطان های پوستی خصوصا NMSC باشد.
    کلید واژگان: کارسینوم سلول سنگ فرشی, کارسینوم سلول بازال, درموسکوپی, مرور}
    Robabeh Abedini, Vahide Lajevardi, Azadeh Goodarzi *
    Nowadays, in modern medicine, there is a great tendency to use non invasive or less invasive diagnostic and therapeutic methods with high precision and effectiveness. This is also true about diagnosis and treatment of non-melanoma skin cancers (NMSCs), that the prototypes are basal cell carcinoma (BCC) and squamous cell carcinoma (SCC) which also considered as the most common human cancers. Therefore, in this review, we present the value and diagnostic features of the dermoscopy (as an emerging and growing non-invasive dermatological evaluation tool) for approaching to NMSC. It is hoped that this study will be an infrastructure for the ever-increasing use of dermoscopy in evaluation of skin cancers, especially NMSCs.
    Keywords: skin cancer, squamous cell carcinoma, basal cell carcinoma, dermoscopy, review}
  • عبدالحمید اسماعیلی*، محسن دهقانی زاهدانی، فاطمه نیلی
    زمینه
    سرطان غیرملانومایی پوست شامل کارسینوم سلول بازال و کارسینوم سلول سنگفرشی بوده که شایع ترین بدخیمی های انسان می باشند. هدف این مطالعه بررسی میزان بروز ژن P63 در سرطان های معمول پوست و ضایعات غیرتومورال پوست ومقایسه این دو می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی- مقطعی، نمونه گیری از بلوک های بایگانی شده سال های 1389 و 1390 بیماران در بیمارستان شهید محمدی بندر عباس انجام شد. بدین ترتیب که تعداد 60 نمونه (30 نمونه ضایعات غیر تومورال پوست و 30 نمونه کارسینومای سلول بازال و کارسینومای سلول سنگفرشی پوست) مورد مطالعه قرار گرفتند و ارزیابی بیان ژن p63 به روش ایمونوهیستوکمیستری برای آنها انجام شد. از آزمون های آماری T و مجذور کای نیز جهت آنالیز داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    ژن P63 در چهار مورد (33/13 درصد) از ضایعات غیرتومورال و تمامی ضایعات تومورال (100 درصد) بیان شد. در ضایعات تومورال، 5 مورد (66/16 درصد) با شدت +1، 1/11 مورد (66/36 درصد) با شدت +2 و 14 مورد (66/46 درصد) با شدت +3 بیان شد. در ضایعات غیرتومورال هر 4 مورد آن، ژن P63 با شدت +1 بیان شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد بروز و شدت بیان ژن P63 می تواند جهت افتراق کارسینوم سلول بازال و کارسینوم سلول سنگفرشی پوست از ضایعات غیرتومورال پوست به کار گرفته شود.
    کلید واژگان: ضایعات غیرتومورال پوست, P63, کارسینوم سلول بازال, کارسنیوم سلول سنگفرشی}
    Abdolhamid Esmaili*, Mohsen Dehghani Zahedani, Fatemeh Nili
    Background
    Non-melanoma skin cancers including basal cell carcinoma and squamous cell carcinoma are the most common cancers in human. The aim of this study was to determine the expression of P63 marker in usual skin cancers compared with non-tomoral skin lesions.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, sampling was performed from archival blocks of Shahid Mohammadi hospital patients during 2010-2011. 60 samples (including 30 samples of non tumoral skin lesions and 30 samples of basal cell carcinoma and squamous cell carcinoma) were studied and evaluation of p63 gene expression was done with Immunohistochemistry method. T-test and Chi-square were used for analysis of data.
    Results
    P63 gene were expressed in 4 cases (13.33 %) of non tumoral lesions and all tumoral lesions (100 %). In tumoral lesions, 5 cases (16.66 %) showed 1 severity experssion, 11 cases (36.66%) 2 severity experssion and 14 cases (46.66 %) 3뇫�⭲ experssion. All 4 non tumoral lesions shoed 1 severity experssion of P63gene.
    Conclusion
    The results of this study indicated that the incidence and severity of gene expression of P63 can be use for differentiation between basal cell carcinoma and squamous cell carcinoma as well as non-tumoral skin lesions.
    Keywords: Non-tumoral skin lesions, P63, basal cell carcinoma, squamous cell carcinoma}
  • حمیده کده، شیرین سراوانی *، بابک مرادبیکی
    مقدمه
    توزیع جغرافیایی سرطان سروگردن تنوع قابل توجهی را نشان میدهد و این توزیع وابسته به مکان است. اطلاعات کمی در مورد الگوهای سرطان سروگردن در ایران وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی اپیدمیولوژی سرطان سروگردن در جنوب شرق ایران بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه گذشته نگر، از کل 924 نمونه با تشخیص بدخیمی که در بایگانی بخش پاتولوژی دانشکده دندانپزشکی و دو بیمارستان اصلی شهر زاهدان درطی سالهای 91-1386 موجود بودند، تعداد 287 مورد بدخیمی مربوط به ناحیه سر و گردن یافت شد. نوع ضایعات و اطلاعات دموگرافیک بیماران نظیر سن، جنس و محل و نوع بدخیمی از پرونده بیماران استخراج شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار آماری (SPSS (V.21 و آزمون آماری chi-square تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    اسکواموس سل کارسینوما (7/ 39%) و بازال سل کارسینوما (8/ 26%) شایع ترین ضایعات بدخیم ناحیه سر وگردن بودند. میانگین سنی بیماران 8/ 12 ±1/ 56 سال بود ولی بین گروه های سنی و انواع بدخیمی های سر و گردن ارتباط آماری معناداری وجود نداشت (085/ 0= p) نسبت مرد به زن 9/ 0 به 1 بود. بین جنس و انواع بدخیمی های سر وگردن نیز ارتباط آماری معناداری وجود نداشت (114/ 0=p).
    نتیجه گیری
    براساس مطالعه حاضر فراوانی بدخیمی های ناحیه سر و گردن در جنوب شرق ایران (شهر زاهدان) نسبتا بالا بود. مشابهت هایی در مقایسه یافته های مطالعه ما با سایر مطالعات وجود داشت.
    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, بدخیمی های سر وگردن, حفره دهان, کارسینوم سلول سنگفرشی}
    Hamideh Kadeh, Shirin Saravani *, Babak Moradbeiki
    Introduction
    The geographical distribution of head and neck cancer shows considerable variation and it is site dependent. The review of the literature shows few data concerning the head and neck cancer patterns in Iran. The purpose of this study was to represent epidemiological aspects of head and neck cancers in south east of Iran.
    Materials and Methods
    In this retrospective study, from a total of 924 diagnosed patients with cancer in the pathology department of dentistry school archives and two main hospitals in south east of Iran during 2006-2012, 287 cases of head and neck cancer were diagnosed histopathologically. Demographic data of patients such as age, gender, location and type of cancer (carcinoma, sarcoma, melanoma, metastatic, or primary) were obtained from patients’ records. Data were analyzed by SPSS statistical software (V.21) using the chi-square test.
    Results
    Squamous cell carcinoma (39.7%) and basal cell carcinoma (26.8%) were the most common malignancies in the head and neck region. The mean age of the patients was 56.1±12.8 years and the relationship between age groups and head and neck cancers was not statistically significant (P=0.085). Male to female ratio was 0.9 to 1. The relationship between gender and types of head and neck cancers was not statistically significant.(P=0.114)
    Conclusion
    In this study, prevalence of head and neck cancer in south east of Iran (Zahedan) was relatively high. However, comparison between findings of our study with other studies shows a relation consistency.
    Keywords: Basal cell carcinoma, Head, neck neoplasms, Oral cavity, Squamous cell carcinoma}
  • فاطمه وندرجب پور، رضا رئوفیان، فاطمه غلامعلی، پدرام نورمحمدپور، مرتضی هاشم زاده چالشتوری، مینا تبریزی
    کارسینوم سلول بازال اولین و شایع ترین سرطان در ایران و جهان است و در آینده، شیوعی برابر با کل سرطان های دیگر خواهد داشت. مسیر سیگنالینگ Hedgehog (Hh) در بیماری زایی این سرطان نقش به سزایی دارد. به طوری که جهش در ژن PTCH و Smo عامل حدود 75% تا 95% از کل موارد کارسینوم سلول بازال اسپورادیک و اغلب کارسینوم سلول های بازال ارثی را دربرمی گیرند. امروزه، گزینه های درمانی متعددی برای درمان این نوع سرطان موجود است که از بین درمان های موجود، روش جراحی M ohs و روش جراحی و برداشتن ضایعه با حاشیه ی آن بهترین و موثرترین روش درمان برای این بیماری می باشند. با توجه به پیشرفت های علمی حاضر و شناسایی مسیرهای مولکولی درگیر در این سرطان، درمان های دارویی مهارکننده ی مسیر Hh بسیار مورد توجه قرار گرفته اند. از این بین، داروی Vismodegib در سال 2012 توسط سازمان غذا و داروی آمریکا به عنوان دارویی جهت درمان کارسینوم سلول بازال متاستاتیک به ثبت رسیده است. بدین ترتیب شاید بتوان از این سری داروها به طور هدف مند، به عنوان درمان های امیدبخش برای سرطان در آینده استفاده کرد.
    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, مسیر سیگنالینگ, Patched Receptor, Gli1, Smo, جراحی Mohs, Vismodegib}
    Fatemeh Vandrajabpour, Reza Raoofian, Fatemeh Gholamali, Pedram Noormohammadpour, Morteza Hashemzadeh Chaleshtori, Mina Tabrizi
    Basal cell carcinoma (BCC) is the most common cancer in Iran and in the world and its prevalence may become equivalent to the prevalence of all other cancers combined in the future. The Hedgehog (Hh) signaling pathway has an important role in tumorigenesis of BCC. Mutations in PTCH and Smo molecules of this pathway account for 85% to 95% of sporadic BCCs and also most cases of inherited cases. Currently، several treatment methods exist for this cancer. Mohs surgery and removing the whole tumor with free margins are the most efficient way for metastatic and highly invasive BCCs. According to the latest findings، small inhibitor molecules of the Hh pathway are becoming highlighted in drug production. Vismodegib an inhibitor of Smo، was approved by the Food and Drug Administration in 2012 as a drug for metastatic and highly invasive BCCs. Therefore، strategic targeting of signaling molecules has demonstrated success and holds great potential in medicine.
    Keywords: basal cell carcinoma, signaling transduction, patched receptor, Smo, Gli1, Mohs surgery, vismodegib}
  • اکرم انصار، مریم تمیمی، لیلا موسوی، سعادت ترابیان
    زمینه و هدف
    کارسینوم سلول بازال شایع ترین سرطان است. شیوع این تومور طی دهه های اخیر افزایش یافته است. برداشت کامل درمان استاندارد آن است، هرچند که هم چنان احتمال عود براساس خصوصیات بالینی تومور وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی توزیع دموگرافیک و فراوانی آزادبودن بافت شناسی حاشیه ی برداشت جراحی کارسینوم سلول بازال بود.
    روش اجرا: در ضایعات مشکوک به کارسینوم سلول بازال که در اتاق عمل پوست بیمارستان فرشچیان همدان به صورت جراحی الیپتیکال با حاشیه ی 5 میلی متری از پوست سالم برداشته شدند، متغیرهای زیر بررسی شد: سن، جنس، محل آناتومیک، دوره ی بیماری، تشخیص اولیه ی بالینی، نوع بافت شناسی و درگیربودن حاشیه ی جراحی با سلول های تومورال.
    یافته ها
    در مجموع 125 ضایعه در 115 بیمار بررسی شدند که 70 نفر از آنان مرد و 45 نفر زن بودند. دامنه ی سنی بیماران از 32 تا 93 سال با میانگین 6/64 سال بود. بیش از 96% ضایعات برروی سر و گردن قرار داشتند. نوع بافت شناسی ندولر در 61% ضایعات دیده شد. در کل 20% ضایعات به طور ناکامل برداشته شده بود. عوامل موثر برروی برداشت ناکامل شامل سن بالا و محل آناتومیک (گوش ها و اطراف چشم) بود، اما جنس، نوع بافت شناسی، تشخیص اولیه ی بالینی و طول بیماری رابطه ی معناداری با برداشت ناکامل نداشت. تشخیص بالینی تقریبا همیشه با بررسی بافت شناسی مطابقت داشت.
    نتیجه گیری
    برای اجتناب از جراحی های مکرر و احتمال ناکامل بودن جراحی در مناطق پرخطر به ویژه در سالمندان لازم است کارسینوم سلول بازال با حاشیه ی وسیع یا به روش Mohs برداشته شود.
    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, برداشت ناکامل, جراحی, درمان}
    Akram Ansar, Maryam Tamimi, Leyla Mousavi, Saadat Torabiyan
    Background And Aim
    Skin basal cell carcinoma (BCC) is the most common cancer in human beings. Prevalence of this tumor has increased over the past decades. The standard treatment is complete excision, however some risks for recurrence still exist. The aim of this study was to determine the frequency of margin involvement in skin BCC as well as to investigate the demographic characteristics of the patients
    Methods
    This study was conducted from April 2011 to April 2012 on the patients who had skin lesions suspected for BCC. The patients were undergone elliptical excision surgeries for removing their suspected lesions with 5-millimeter margins of clinically normal skin in Farchian Hospital, Hamadan, Iran. Following data were collected and recorded: age, sex, anatomical location, duration of the disease, primary clinical diagnosis, histopathologic type, and margin involvement.
    Results
    In total, 125 lesions from 115 patients were investigated (70 males, 45 females). The range of the ages of the patients were from 32 to 93 years, with a mean of 64.6 years. The most common histopathological type was nodular type (61.0%). Twenty percent of the excised lesions showed margin involvement. Risk factors for incomplete excision were older age and anatomical locations (ears and peri-ocular lesions). There was no statistically significant differences between sex, histological type, primary clinical diagnosis, and duration of the disease. In almost all cases, the clinical and histopathological diagnoses were similar.
    Conclusion
    To avoid repeated surgeries and to reduce the risk of incomplete excision for lesions on high risk locations, particularly in elderly, it is recommended that BCCs be excised with wide margins or Mohs micrographic surgery.
    Keywords: basal cell carcinoma, incomplete excision, surgery, treatment}
  • حسین کاووسی، منصور رضایی، دانیال عیسی پور، سید رضاسید محمد دولابی
    زمینه و هدف
    کارسینوم سلول بازال شایع ترین نوع سرطان است که به ندرت باعث مرگ می شود، ولی با مشکلات زیبایی و هزینه های بالای درمانی همراه است. ویژگی های بالینی این سرطان وابسته به عوامل میزبان و محیط است که در هر منطقه مختص به خود بوده و ممکن است با گذشت زمان تغییر نمایند. این مطالعه برای یافتن خصوصیات بالینی سرطان سلول قاعده ای در شهر کرمانشاه انجام گردید.
    روش اجرا: این مطالعه ی توصیفی تحلیلی روی 119 بیمار که کارسینوم سلول بازال با بررسی آسیب شناختی در آن ها تایید شد، در درمانگاه حاج دایی کرمانشاه در سال 1388 انجام گردید. اطلاعات دموگرافیک بیماران و مشخصات ضایعات مانند تعداد، محل، اندازه و نوع بالینی و آسیب شناختی آن ها ثبت گردید. برای تحلیل داده ها از آنالیز واریانس و آزمون مربع کای استفاده گردید.
    یافته ها
    از مجموع 171 ضایعه در 119 بیمار، نوع ندولر شایع ترین شکل بالینی در 158 (4/92%) و آسیب شناختی در 131 (6/76%) موارد بود. ساب واریانت رنگدانه دار یک سوم موارد را شامل و در مردان، پوست های قهوه ای متوسط و افراد باسابقه ی رادیوتراپی شایع تر بود (05/0>P). شایع ترین محل درگیری، بینی و شایع ترین ضایعه ی همراه، کراتوز آکتینیک بود.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه شایع ترین نوع بالینی و آسیب شناختی کارسینوم سلول بازال در شهر کرمانشاه نوع ندولر بود، که در افراد مسن، مشاغل در معرض آفتاب و همراهی با کراتوز آکتینیک مشاهده گردید. برنامه های آموزشی و غربالگری جهت پیشگیری، مراجعه و تشخیص زودرس و درمان مقتضی افراد پرخطر توصیه می گردد.
    کلید واژگان: سرطان پوست, کارسینوم سلول بازال, ویژگی بالینی}
    Hossein Kavoussi, Mansour Rezaei, Danyal Isapour, Seyyed Reza Seyyed Mohammad Doulabi
    Background And Aim
    Basal cell carcinoma (BCC) is the most common type of malignancy that rarely causes death but results in cosmetic problems and is associated with high treatment cost. Clinical characteristics of this cancer are related to the host and environmental factors. Theses factors are specific for each area and may change over the time. The aim of this study was to find clinical characteristics of BCC in Kermanshah city.
    Methods
    This cross-sectional study was done on 119 histopathologically documented BCC cases in Haj Dayi skin clinic in Kermanshah in 2009. Demographic data of patients and characteristics of the lesions including their number, location, size and clinical type were recorded. Data were analyzed using ANOVA and chi squared tests.
    Results
    The patients had a total number of 171 BCC lesions. Nodular type encompassed 158 (92.4%) lesions and was the most common clinical form. Pigmented subtype included one third of lesions and was significantly more common in male patients with moderate brown skin and following radiotherapy (P<0.05). The nose was the most common area of involvement and actinic keratosis was the most common associated skin lesion.
    Conclusion
    In this study, the most common clinical and pathological type of BCC was nodular type. It was observed in old patients, those with outdoor jobs and was associated with actinic keratosis. Educational and screening programs for prevention, early detection and diagnosis, and appropriate treatment for high-risk individuals are suggested.
    Keywords: skin cancer, basal cell carcinoma, clinical characteristics}
  • علیرضا منصف، اکرم انصار، سحر بهنود، حمیدرضا قدیمی پور، سیدمصطفی قاسم زاده
    مقدمه و هدف
    کارسینوم سلول بازال(BCC) شایعترین تومور بدخیم مبتلاکننده انسان است. در پاتوژنز این تومور بیش از همه نقش اشعه ماوراء بنفش شناخته شده است. علاوه بر این اخیرا برخی مارکرهای ایمونوهیستوشیمیایی مانند پروتئین p53 و یا آنتی ژن Ki-67 در پاتوژنز BCC مطرح شده اند. همچنین برخی مطالعات از آنها به عنوان عوامل پیش آگهی دهنده در موارد عود یا متاستاز نام برده اند. این مطالعه جهت تعیین فراوانی و شدت بیان این مارکرها در نمونه های BCC انجام شده است.
    روش کار
    مطالعه حاضر نوعی مطالعه توصیفی- تحلیلی است که بر روی 100 نمونه بدست آمده از بیماران مبتلا به BCC انجام شده است. ابتدا نمونه ها با فرمالین فیکس شده و با استفاده از رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین با میکروسکوپ نوری مشاهده شدند و تایپ هیستوپاتولوژیک BCC تعیین شد. سپس با استفاده از کیت های آزمایشگاهی مخصوص از نظر p53 و Ki-67 مورد ارزیابی قرار گرفتند. لام های آماده شده از نظر بیان یا عدم بیان و نیز شدت بیان این مارکرها بررسی شدند. اطلاعات دیگری مانند سن، جنس، ناحیه آناتومیک درگیر و تایپ هیستوپاتولوژیک به همراه نتایج بدست آمده از بررسی این بیومارکرها استخراج شده و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 15.0 آنالیز شدند.
    نتایج
    از 100 بیمار شرکت کننده در مطالعه 62% مرد و 38% زن بودند. میانگین سنی مبتلایان 36/14± 97/63 سال بدست آمد. درصد فراوانی بیان Ki-67 و p53 به ترتیب 60% و 76% بود. از نظر شدت بیان Ki-67، 30% نمونه ها بیان قوی و 70% بیان ضعیف داشتند. این مقدار برای p53، 30% بیان ضعیف و 70% شدت بیان قوی از خود نشان دادند. از نظر ارتباط بین فراوانی و یا شدت بیان این مارکرها با متغیرهایی مانند سن، جنس، محل آناتومیک ضایعه، و تایپ پاتولوژیک ضایعات بررسی انجام شد که در اغلب موارد ارزشP بالاتر از رقم معناداری تعریف شده (05/0) بدست آمد، بجز در مورد ارتباط بین سن بیماران و شدت بیان Ki-67 در سنین پایین تر که میزان بیان این مارکر قویتر بود(P=0.036).
    نتیجه نهایی: با توجه به نتیجه بدست آمده در مورد بیان p53 و Ki-67 در بیماران BCC می توان گفت از نظر فراوانی بیان این مارکرها مطالعه حاضر با سایر مطالعات همخوانی دارد اما از نظر ارتباط بین شدت بیان این مارکرها با واریان های پاتولوژیک خاص، جنس و با ناحیه آناتومیک مبتلا، مطالعه حاضر تاییدکننده این ارتباط نبود و تفاوت های بدست آمده از نظر آماری معنادار نبودند.
    کلید واژگان: ژن p53, کارسینوم سلول بازال, آنتی ژن Ki, 67}
    A.R. Monsef, A. Ansar, S. Behnoud, H.R. Ghadimipour, S.M.Ghasemzadeh
    Introduction &
    Objective
    Basal cell carcinoma is the most common malignant tumor in humans. The role of ultraviolet radiation is well known in pathogenesis of BCC. More recently some immunohistochemical markers such as p53 gene and Ki-67 antigen are suggested in the pathogenesis. Some of the recent studies correlate these markers to recurrence or metastasis of the tumor. This study is done to investigate the prevalence and severity of expression of these two markers in various sub-types of BCC.
    Materials and Methods
    This is a cross-sectional study done on 100 cases of BCC. At first the specimens were fixed by formalin، and stained by hematoxylene-eosin. Histological type of the tumor was determined. Expression and intensity of p53 and Ki-67 was investigated immunohistochemically. Other data such as age، sex، anatomical site of the tumor were detected. Data were analyzed by SPSS 15. 0.
    Results
    There were 62% male and 38% female in 100 cases of our study. Mean age of the cases was 63. 97±14. 36. Prevalence of expression of Ki-67 and p53 was 60% and 76%. The intensity of the Ki-67 was strong in 30% and weak in 70% of cases and for p53 that was 70% strong and 30% weak. P-value for correlation between these two markers and other variables such as anatomical site، pathological type، sex was greater than 0. 05، except for the correlation between age and intensity of Ki-67 (P=0. 036).
    Conclusion
    The results of our study showed that the rates of expression of the markers were compatible with some other studies. However، our results didn''t support the correlation between intensity of these markers in BCC specimens and the pathological type of the tumor or other variables.
    Keywords: Antigenes, Ki, 67, Carcinoma, Basal Cell, Genes, p53}
  • مهدی امیر نیا، شهلا بابایی نژاد، محمدرضا رنجکش، داور شهبازی
    زمینه و اهداف
    استفاده از ابزار تشخیصی درماتوسکوپی برای تشخیص ضایعات پیگمانته پوستی بر اساس یکسری از معیارهای تشخیصی ساده و راحت استوار است و حتی از آن می توان برای پیگیری های مکرر بیماری مثل موارد مشکوک به ملانوم و سایر بدخیمی های پوستی غیر ملانوسیتیک (BCC، سبورئیک کراتوزیس و...) استفاده کرد.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی - تحلیلی، 67 بیمار مشکوک به کارسینوم سلول بازال یا خال ملانوستیک صورت به طور تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. از اول تیر ماه سال 1388 لغایت خرداد ماه سال 1389 هجری شمسی به مدت 12 ماه، ضایعه بیماران با استفاده از ابزار تشخیصی درماتوسکوپی بررسی و نتایج با تشخیص پاتولوژیکی بر نمونه بیوپسی مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    در این مطالعه، میانگین سنی بیماران، 9/18± 5/49 سال بود که در محدوده سنی 82-24 سال قرار داشتند.25 نفر(41 درصد) از بیماران مرد و 36 نفر (59 درصد) زن بودند. معیار Asymmetry به تنهایی در 14 مورد (23 درصد) از بیماران، معیار Blue-white structures به تنهایی در 1 مورد (6/1درصد) وجود داشت. معیار Atypical network به تنهایی در هیچ یک از بیماران وجود نداشت. در 27 مورد (6/46 درصد) از بیماران تشخیص خالهای ملانوسیتیک، 28 مورد (3/48 درصد) کارسینوم سلول بازال و 3 مورد (2/5 درصد) تشخیص mixed گذاشته شد که ارتباط بین جنسیت بیماران و تشخیص درماتوسکوپیک در بیماران از لحاظ آماری معنی دار بود (0001/0=P). در مورد کارسینوم سلول بازال حساسیت و ویژگی روش درماتوسکوپی به ترتیب 100 درصد و 97 درصد است ودر موردخالهای ملانوسیتی 96.4 و97 درصد می باشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه گویای آن است که حداقل اهمیتی که می توان برای درماتوسکوپی در نظر گرفت این است که هرچند در حال حاضر نمی توان آنرا بعنوان جایگزین پاتولوژی در تعیین بدخیم یا خوش خیم بودن ضایعات قرار داد، ولی می توان از آن در بالا بردن دقت تشخیص بالینی و سوق دادن ضایعات بدخیم missed شده به طرف بررسی پاتولوژیکی و حتی در ارزیابی بعدی ضایعات مشکوک یا عود کننده بهره جست.
    کلید واژگان: درماتوسکوپی, کارسینوم سلول بازال, خال ملانوسیتیک}
    Mehdi Amirnia, Shahla Babaie Nejad, Mohammad Reza Ranjkesh, Davar Shahbazi
    Background And Objectives
    Dermatoscopy can be applied to diagnose pigmented skin lesions and to follow up of suspicious cases of melanoma or other non-melanocytic skin malignancies. The aim of the present study was to compare dermatoscopic and histopathologic results in basal cell carcinoma (BCC) and melanocytic nevus of face.
    Materials And Methods
    In an analytical-descriptive study, 67 patients suspected with BCC or melanocytic nevi of face were randomly selected. The skin lesions were evaluated with dermatoscope and results were compared with pathological diagnosis of biopsied samples.
    Results
    Based on the dermatoscopic study, asymmetry, blue-white structures, and atypical network were present in 14 (23%), 1 (1.6%) and none of the patients, respectively. Furthermore, 27 cases (46.6%) were diagnosed with melanocytic nevi, 28 (48.3%) with BCC and 3 (5.2%) were considered as mixed type. There was significant correlation between gender and dermatoscopic diagnosis (P=0.0001). Sensitivity and specificity of dermatoscopy in diagnosis of the BCC was 100% and 97%, respectively. These values were respectively 96.4% and 97% in diagnosis of the melanocytic nevi.
    Conclusion
    Dermatoscopic study can be not only helpful in improving clinical diagnosis while guiding missed malignant lesions to pathologic evaluations, but also useful in evaluating further suspicious or recurrent cases.
    Keywords: Dermatoscopy, Basal Cell Carcinoma, Melanocytic nevi}
  • مهدی نیکبخت دستجردی، مقداد حسن زاده، اردشیر طالبی، مجتبی اکبری
    مقدمه
    ژن P53 به عنوان سرکوب کننده ی تومور، نقش مهمی در پایداری ژنومیک دارد. G–to-C در کدون 72 از ژن P53 با افزایش خطر ابتلا به سرطان های ریه، نازوفارنکس، دهان، پروستات و کورکتال ارتباط دارد و شاید بتوان آن را به عنوان مارکر استعداد ابتلا به سرطان پوست در نظر گرفت. این پژوهش، تاثیر پلی مورفیسم ژن P53 بر کارسینومای پوست غیر ملانومایی را بررسی نمود.
    روش ها
    این مطالعه ی مورد– شاهدی با بررسی 20 نمونه ی کارسینوم سلول بازال (Basal cell carcinoma یا BCC)، 20 نمونه ی کارسینوم سلول سنگفرشی (Squamous cell carcinoma یا SCC) و20 نمونه ی شاهد برای هر مورد در شهر اصفهان انجام شد. ژنوتیپ های مختلف کدون 72 از ژن P53، با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز Polymerase chain reaction یا PCR تعیین شد.
    یافته ها
    فراوانی ژنوتیپ های Arg/Arg در نمونه های BCC 60 درصد و در نمونه های سالم 25 درصد بود. تفاوت معنی دار آماری بین گروه شاهد و مورد در این گروه ژنوتیپی مشاهده شد (048/0 = P). فراوانی افراد هتروزیگوت Arg/Pro و همچنین فراوانی ژنوتیپ Pro/Pro در نمونه های سرطانی در مقایسه ی با نمونه های طبیعی گروه شاهد معنی دار نبود. 5/4 = OR در افراد BCC نشان می دهد که شانس ابتلای به این بیماری در افراد دارای ژنوتیپ Arg/Arg حدود چهار و نیم برابر افراد سالم است. نتایج آزمون 2χ تفاوت معنی داری را بین فراوانی ژنوتیپ های مختلف در نمونه های SCC و سالم نشان نداد.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر نشان می دهد که پلی مورفیسم کدون 72 از ژن P53 یک عامل ژنتیکی مستعد کننده برای ابتلای به سرطان پوست غیر ملانومایی از نوع BCC در اصفهان است، ولی برای تعیین نقش این پلی مورفیسم ژن P53 در رشد سرطان پوست لازم است مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
    کلید واژگان: پلی مورفیسم, کدون 72 ژن P53, سرطان پوست غیر ملانومایی, کارسینوم سلول بازال, کارسینوم سلول سنگفرشی}
    Mehdi Nikbakht Dastjerdi, Meghdad Hasanzadeh, Ardeshir Talebi, Mojtaba Akbari
    Background
    The P53 tumor suppressor gene plays important roles in genomic stability. G–to-C at codon 72 in the P53 gene has been associated with increased risk for lung, oral, prostate, breast, colorectal cancers and may be a marker for risk of skin cancer. This project studied the effect of P53 polymorphism on risk of nonmelanoma skin cancers (Squamous and basal cell carcinoma).
    Methods
    This case–control study undertook for study of twenty basal cell carcinoma (BCC), twenty squamous cell carcinoma (SCC) and twenty specimens as controls for each cancer specimen in the city of Isfahan, Iran. Different P53 codon 72 genotypes were identified using polymerase chain reaction.
    Finding
    In control samples, the frequency of Arg/Arg genotype showed 25% and in BCC specimens showed 60%. The differences in this genotype group between the cases and controls were statistically significant (P = 0.048). The differences in the frequency of heterozygot Arg/Pro and also in the frequency of Pro/Pro genotype between the cases and controls were not statistically significant. OR = 4.5 in BCC cases show that the risk for this disease in persons who have Arg/Arg genotype is about 4.5 times more than normal people. The results of χ2 test showed that in this study there is not statistically significant differences between the SCC specimens and controls for frequency of different genotypes.
    Conclusion
    The present study indicate that P53 codon 72 polymorphism is a genetic predisposing factor for risk of nonmelanoma skin cancers (of BCC type) in Isfahan. However, further studies are needed in order to elucidate the role of P53 codon 72 polymorphism in skin cancer development.
  • مرجان شکیبا، مریم رزاقی آذر
    کیست های متعدد ادونتوژنتیک، خال سلول بازال و ناهنجاری های اسکلتی، عصبی و غدد درون ریز مشخصه سندرم گورلین گولتز یا نشانگان کارسینوم خال سلول بازال می باشند. در اینجا، یک بیمار 12 ساله با کراتوسیست های ادونتوژنیک، دندانهای متعدد کریپتیک در فک و در کیستها، خالهای متعدد پوستی، دیس کراتوز ناخن و ناهنجاری های استخوانی معرفی میگردد.
    کلید واژگان: نشانگان گورلین گولتز, کارسینوم سلول بازال, خال, کراتوکسیت ادونتوژنیک, ایران}
    Marjan Shakiba, Maryam Razzaghy-Azar
    Multiple odontogenic cysts, basal cell nevi and abnormalities in skeletal, nervous and endocrine systems characterize Gorlin-Goltz or nevus basal cell carcinoma syndrome. A 12-year-old patient with odontogenic keratocysts, multiple cryptic teeth in the jaw and in the cysts, multiple nevi on the skin, nail dyskeratosis and bone abnormalities is reported and literature review is presented in this paper.
  • ماست سل ها و انواع هیستوپاتولوژیک کارسینوم سلول بازال
    ناصر طیبی میبدی، زری جاویدی*، حبیب الله اسماعیلی، یلدا ناهیدی
    زمینه و هدف

    استرومای تومور سلول بازال Basal Cell Carcinoma (BCC) غنی از ماست سل است. گزارش شده که نوع مورفه ایک BCC نسبت به سایر انواع آن، ماست سل بیش تری دارد ولی اهمیت آن ناشناخته مانده است. در این مطالعه ارتباط احتمالی بین افزایش تعداد ماست سل ها و پارامترهای بالینی و هیستولوژیک شامل سن و جنس بیماران، زیر گروه هیستولوژیک BCC و شدت التهاب اطراف تومور بررسی شده است.

    روش اجرا

    در این مطالعه که به روش Routine data base study صورت گرفت، 50 نمونه BCC از نظر هیستولوژی مورد بررسی قرار گرفت. برای تعیین درجه التهاب اطراف تومور، نمونه های رنگ شده با H&E زیر میکروسکوپ نوری مطالعه شدند و شدت التهاب به صورت نظری تحت عناوین خفیف،متوسط و شدید درجه بندی شد. سپس به منظور شناسایی ماست سل ها نمونه های بیوپسی با رنگ آمیزی گیمسا رنگ شدند. اطلاعات بالینی شامل سن و جنس از پرونده بیماران استخراج شد. در نهایت، اطلاعات با کمک آزمون های آماری Mann-Whitney, t test و ANOVA و نرم افزار آماری SPSS آنالیز شدند و P<0.05 معنی دار تلقی شد.

    یافته ها

    اشکال سطحی BCC نسبت به اشکال عمقی به طور قابل توجهی تعداد ماست سل بیش تری داشتند (P<0/02). اشکال ندولو کیستیک BCC از سایر اشکال BCC ماست سل کمتری داشتند. بین تعداد ماست سل و درجه التهاب اطراف تومور، سن و جنس رابطه ای دیده نشد.

    نتیجه گیری

    ممکن است ماست سل ها در تعیین زیر گروه BCC و درجه تهاجم آن نقش کمک کننده داشته باشند. به نظر می رسد که ماست سل در برابر تهاجم BCC نقش پیش گیری کننده داشته باشند، زیرا در این مطالعه تعداد ماست سل در انواع سطحی BCC بیش تر از انواع عمقی بود.

    کلید واژگان: ماست سل, کارسینوم سلول بازال, التهاب}
    Mast cells and histopathologic variants of basal cell carcinoma
    Naser Tayebi-Meybodi, Zari Javidi*, Habib-Allah Esmaili, Yalda Nahidi
    Background and aim

    The stroma of basal cell carcinoma (BCC) is rich in mast cells. Morpheaform BCC has been reported to contain much more mast cells than the other types of BCC, but their significance remains unknown. In this study we investigated the significance of mast cells related to BCC and possible relationship between increased number of mast cells and clinical and histological parameters including the patient's age, sex, subtype of BCC and severity of peritumoral inflammation.

    Materials and methods

    In this retrospective study, a total of 50 BCC specimens either biopsied or excised were examined histologically. H & E stained slides were examined under light microscopy and the severity of inflammation was assessed subjectively and graded as mild, moderate or severe. Then biopsy specimens were stained with Giesma to identify mast cells. Clinical data including sex and age were obtained form patients records. Finally the data were analysed by t test, Mann-Whitney and ANOVA by SPSS software and p<0.05 was considered as significant.

    Results

    Superficial forms of BCC had more mast cells than did the deep subtypes (p=0.02). Although it was not statistically significant, but nodulocystic variant of BCC had less mast cells than other types. No significant relationship was found between the number of mast cells and the degree of peritumoral inflammation, age and gender.

    Conclusion

    Our results support previous reports indicating that mast cells may have a contributory role in defining the subtype of BCC and degree of its aggressiveness. It seems that mast cells have a preventive role against aggression of BCC, as we found more mast cells in superficial BCC than deep ones.

    Keywords: mast cells, basal cell carcinoma, inflammation}
  • محمدرضا عرب، حسین احمدی، فریدون سرگلزایی اول، مهربد کریمی، مصیب شهریار
    زمینه و هدف
    در سیر تغییرات نئوپلازی پوست همراه با رخدادهای ویژه ی مورفولوژیک سلولهای سرطانی، ترکیبات سطح سلول و ماتریکس خارج سلولی نیز تغییر می یابند. این تغییرات در بسیاری موارد پیش سازهای مناسبی برای تهاجم سلولهای سرطانی به لایه های زیرین و متاستازهای دور دست می باشند. مطالعات جدید تغییر الگوی واکنش سلولهای سرطانی به لکتین ها را به عنوان ابزاری برای شناسایی مولکولهای سطحی سلول نشان داده است. هدف از این مطالعه شناسایی قندهای انتهایی دی گالاکتوز و گالاکتوز/ ان-استیل گالاکتوز آمین در کارسینومهای سلول بازال و سنگفرشی پوست بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی بلوکهای پارافینی 20 بیمار با تشخیص کارسینوم سلول سنگفرشی (10 بیمار) و کارسینوم سلول بازال (10بیمار) از بایگانی بخش آسیب شناسی بیمارستان خاتم الانبیا زاهدان انتخاب شدند. پس از مطالعه لامهای هماتوکسیلن و ائوزین این بیماران و تایید تشخیصهای قبلی، از هر بلوک بافتی 4 برش با ضخامت 6-5 میکرومتر تهیه و با روش لکتین هیستوشیمی PNA/Alcian blue pH=2.5 و WGA/Alcian blue pH=2.5 رنگ آمیزی شدند.آنگاه برشها به صورت Blind توسط دو نفر از همکاران از نظر وجود قندهای انتهایی فوق در سلول و ماتریکس خارج سلولی مورد مطالعه قرار گرفته و گزارشات بافتی آنها تهیه گردید.
    نتایج
    وجود رسوب قهوه ای رنگ در سلول و ماتریکس خارج سلولی به عنوان پاسخ مثبت در لام در نظر گرفته شد. نتایج این مطالعه حضور دی ساکارید گالاکتوز/ ان استیل گالاکتوزامین را در سلولهای نئوپلاستیک پوست در کارسینوم سلول سنگفرشی با لکتین PNA نشان داد. در این نوع بدخیمی هسته سلولها به لکتین پاسخی نداد. هم چنین نتیجه ی واکنش برای قند دی گالاکتوز با لکتین WGA در این نوع بدخیمی منفی ارزیابی شد. در حالی که در کارسینوم سلولهای بازال حضور قند انتهایی دی گالاکتوز در سلولهای ردیف قاعده ای و بافت همبندی زیر پوشش اپیدرم ملاحظه شد. سلولهای پوششی در کارسینوم سنگفرشی به این لکتین پاسخی ندادند.
    نتیجه گیری
    به نظر میرسد در سیر تغییرات نئوپلازی در کارسینومای پوست الگوی متفاوتی از تغییرات قندهای انتهایی سطح سلول وجود دارد.
    کلید واژگان: کارسینوم سلول سنگفرشی, کارسینوم سلول بازال, لکتین, ماتریکس خارج}
    Arab Mr, Ahmadi H., Sargolzaei F., Karimi M., Shahriyar M.
    Background
    Basal and squamous cell carcinomas comprise 90% of all skin malignancies. Cell surface and extracellular glycoconjugates change in neoplastic cells along with morphological changes of cancer cells. In many cases of malignant diseases, these changes of terminal sugars are responsible for invasive and metastatic properties of cancer cells. Recent studies have shown that the reaction of cancer cells change to lectins in course of neoplastic changes. The aim of the present study was to identify D-Gal and Gal/GalNac in basal and squamous cell carcinomas of the skin.
    Material And Methods
    In this descriptive study paraffin blocks of a total number of 20 patients (10 SCC and 10 BCC) were selected from pathology file of Khatam Al Anbia hospital in Zahedan. After confirmation of previous diagnosis, from each block 4 sections were prepared and stained by WGA and PNA/Alcian blue (pH=2.5). After staining, sections were studied blindly by two persons. Histopathological reports were prepared according to staining intensity and the location of reaction to lectins.
    Results
    Brown precipitate in cell and extracellular matrix were recognized as positive reaction. The presence of Gal/GalNac terminal sugar was confirmed by PNA lectin in squamous cell carcinoma of the skin. The nuclei of cancer cells did not react to lectin. Cancer cells in Basal cell carcinoma did not react to WGA lectin for D-Gal terminal sugar either. The presence of D-Gal was confirmed in basal cell carcinoma. Neoplastic cells in squamous cell carcinoma did not react to WGA.
    Conclusion
    It seems that in neoplastic changes, terminal sugars of glycoconjugate change with different patterns in skin malignancies, so that PNA lectin is a good marker for SCC and WGA for BCC.
    Keywords: Squamous Cell Carcinoma, Basal Cell Carcinoma, lectin, Extracellular Matrix}
  • معصومه برزگری، زهرا صفایی نراقی، مریم اخیانی، امیرهوشنگ احسانی، رضا محمودرباطی، سپیده باقری نژاد
    زمینه و هدف
    کارسینوم سلول بازال شایع ترین سرطان در سفید پوستان است. از آن جایی که مهم ترین عامل ایجاد کننده این سرطان پوستی، اشعه فرابنفش موجود در نور آفتاب است و کشور ما در بیش تر مناطق دارای آب و هوای گرم و آفتابی است، میزان ابتلا به کارسینوم سلول بازال در کشورمان بالاست. در این مطالعه تغییر فراوانی این کارسینوم را در فاصله زمانی یک دهه مورد بررسی قرار دادیم.
    روش اجرا: این تحقیق به روش مطالعه داده های موجود و با بررسی پرونده تمامی بیماران با تشخیص کارسینوم سلول بازال در بخش آسیب شناسی بیمارستان رازی تهران در سال 1368-69 و 1378-79 و مقایسه این دو دوره زمانی صورت گرفت.
    یافته ها
    در مجموع 1503 مورد کارسینوم سلول بازال مورد مطالعه قرار گرفت که 507 مورد به سال های 1368-69 و 996 مورد به سال های 1378-79 مربوط بود. فراوانی نسبی کارسینوم سلول پایه ای از 11.1 درصد کل نمونه ها در سال 1368-69 به 15.2 درصد کل نمونه ها در سال 1378-79 افزایش یافت اما این افزایش به جنس وابسته نبود. در طول این دوره زمانی در فراوانی کارسینوم سلول بازال در گروه سنی 20 تا 39 سال، کاهش معنی دار و در گروه سنی بالای 60 سال، افزایش معنی دار مشاهده شد. در بین انواع مختلف پاتولوژیک کارسینوم سلول بازال، نوع ندولار افزایش داشته که این افزایش در ناحیه صورت معنی دار بوده ولی به جنس وابسته نبوده است. در جنس مذکر، کاهش فراوانی در ناحیه صورت و افزایش فراوانی در ناحیه سر و گردن معنی دار بوده ولی در جنس مونث، مکان تومور تغییر معنی داری پیدا نکرده است.
    نتیجه گیری
    کارسینوم سلول پایه ای در این فاصله زمانی ده ساله افزایش قابل ملاحظه ای داشته است که به منظور آموزش اقدامات پیش گیرانه و تشخیص و درمان زودرس به توجه بیشتری نیازمند است.
    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, فراوانی, سرطان پوست}
  • ناصر طیبی میبدی، سکینه عموییان، مهدی فرزادنیا، بهرام معمار، میترا عباسی، یلدا ناهیدی، بیتا عباسی
    مقدمه

    کارسینوم سلول بازال (BCC)، رایج ترین نئوپلاسم مشاهده شده در پوست انسان است. بسیاری از عوامل ژنتیکی و محیطی در پاتوژنز سرطان پوست نقش دارند. نشان داده شده است که هیستامین حاصل از ماست سل ها یکی از واسطه های مهم تغییر ایمنی در اثر اولتراویوله می باشد. هدف از این مطالعه مقایسه فراوانی ماست سل های پوستی در بیماران مبتلا به BCC و گروه شاهد با ضایعات غیر التهابی نواحی پوست در معرض نور خورشید می باشد.

    روش کار

    این مطالعه مورد شاهدی در بیماران مبتلا به سرطان بازال سل در اواخر سال 1384 در بخش پاتولوژی بیمارستان امام رضا (ع) انجام شده است. نمونه های بیوپسی از پوست در معرض نور خورشید، از 40 بیمار مبتلا به BCC و 10 شاهد تهیه شده، مقاطع بافت شناسی با استفاده از رنگ آمیزی گیمسا و H&E آماده گردید. تعداد ماست سل ها در تمامی سطح برش شمارش شده، متوسط ماست سل ها در یک میدان بزرگ میکروسکوپی (x40) تعیین گردید. مشخصات و نتایج رنگ آمیزی در پرسشنامه ای جمع آوری گردید.
    طلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.

    نتایج

    تفاوت معنی داری بین تعداد ماست سل های اطراف موتور در مقایسه با گروه شاهد مشاهده گردید (p=0.001). هیچ تفاوت معنی داری بین فراوانی ماست سل ها و سن یا جنس مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    رابطه بین تعداد زیاد ماست سل های پوستی و ابتلا به BCC از فرضیه نقش ماست سل ها در سرکوب ایمنی عمومی حاصل از تابش فرابنفش در انسان، حمایت می کند. نتایج حاصل از این مطالعه می تواند زمینه ساز تحقیقات بیشتر جهت تعیین نوع ماده ترشحی از ماستوسیت ها که در سرکوب ایمنی نقش دارند و در نهایت ابداع روش های جدید دارو درمانی در پیشگیری، جلوگیری از رشد و گسترش تومور و یا حتی درمان BCC باشد.

    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, ماست سل, هیستامین, سرطان پوست, اشعه فرابنفش}
  • سپیده سیادتی، انسیه شفیق
    سابقه و هدف
    همراهی نئوپلاسم های بدخیم با کراتوز سبورئیک اثبات شده است. مطالعه حاضر گزارش دو مورد ایجاد تومور بدخیم بر روی کراتوز سبورئیک است.
    گزارش موارد
    بیمار اول خانم 79 ساله ای است که با ندولی سیاه رنگ بر روی سر که اخیرا بزرگتر شده بود مراجعه کرد. بررسی بافتی تبدیل کراتوزسبورئیک به کارسینوم سلول بازال را در حاشیه آن نشان داد که به درم زیرین نیز نفوذ کرده بود. بیمار دوم خانم 76 ساله با ندولی زخمی بود که بر روی ضایعه رنگی پوست ران ایجاد شده بود. بررسی بافتی ندول نشان دهنده وجود کارسینوم سلول سنگفرشی بر روی کراتوز سبورئیک بود.
    نتیجه گیری
    هر دو مورد فوق ایجاد تغییرات بدخیم در کراتوز سبورئیک اند که نادر می باشند. رشد اخیر، ایجاد زخم یا ندول علایم بدخیمی هستند. این ضایعات باید مورد بررسی قرار گیرند.
    کلید واژگان: کارسینوم سلول بازال, کارسینوم سلول سنگفرشی, کراتوز سبورئیک, تغییر بدخیمی}
  • حبیب انصارین، مینا دلیری، پیروز صالحیان دردشتی
    هدف از این مطالعه مقایسه بیان پروتئینP53 در اشکال مهاجم و غیرمهاجم کارسینوم سلول بازال بوده است. BCC شایع ترین سرطان پوست در سفیدپوستان است که در مردان بیش از زنان دیده می شود. تهاجمی و غیرتهاجمی بودن تومور توسط تعدادی از معیارهای بالینی و آسیب شناسی تعیین می گردد. ژن P53 یک ژن مهارکننده تومور می باشد که احتمالا در کنترل رشد سلولی نقش دارد. جهش در این ژن سبب از دست رفتن کنترل رشد سلولی و در نتیجه بدخیمی می گردد. بررسی ها نشان داده اند که در کارسینوم سلول بازال (Basal cell Carcinoma) در 60-40% موارد، حداقل به طور موضعی واکنش ایمنی مثبت برای P53 وجود داشته است. این مطالعه مقطعی روی 33 نمونه انجام شد و گزارش های آسیب شناسی مربوط به BCC در تمام بیمارانی که در فاصله سال های 1380-1379، نمونه های بیوپسی آن ها به بخش آسیب شناسی بیمارستان حضرت رسول اکرم ارجاع شده بود، مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین اطلاعات مورد نیاز از نظر سن، جنس، محل درگیری، سابقه رادیوتراپی و وجود ضایعات پوستی قبلی جمع آوری شد و لام های آسیب شناسی توسط آسیب شناس از نظر تهاجمی یا غیرتهاجمی بودن براساس معیارهای آسیب شناسی تقسیم بندی گردید. بلوک های پارافینی نمونه های مورد مطالعه با روش ایمونوهیستوشیمی از نظر میزان مثبت شدن پروتئین P53 مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتایج به دست آمده میزان و شدت مثبت شدن پروتئین P53 در کارسینوم سلول بازال که از نظر بافت شناسی مهاجم بودند (ارتشاحی، مورفه آفرم) بیش از تومورهای غیرمهاجم (Cricums cribed، سطحی) بوده است و این تفاوت از نظر آماری معنی دار مشاهده گردید(chi2p<0.05) بنابراین شناسایی زودرس پروتئین P53 در مراحل ابتدایی کارسینوم سلول بازال، می تواند موجب شناسایی بهتر پیش آگهی تومور شود.
    کلید واژگان: پروتئین 53 P, کارسینوم سلول بازال, سرطان پوست, ایمونوهیستوشیمی}
    H. Ansarin, M. Daliri*, P. Salehian Dardashti
    The objective of the present study was to compare P53 protein expression in aggressive and non-aggressive Basal Cell Carcinoma(BCC). BCC is the most common skin cancer in whites and is seen in men more than in women. P53 is a tumor suppressor gene and has role in cell growth control. Mutation in this gene leads to loss of cell growth control and, therefore, malignancy. Various studies have reported that 40-90% of BBCs show at least focal immunopositivity for P53. This cross-sectional study was performed on 33 specimens. BCC pathology reports of all the patients whose specimens were referred to pathology ward of Hazrat Rasoul-e-Akram Hospital, during 2000-2001 were investigated. Necessary data regarding age, gender, site of involvement, previous radiotherapy and other skin lesion history were collected. Prepared slides were then divided into invasive and non-invasive by pathologists depending on pathologic criteria. Paraffin blocks of specimens studied by immunohistochemical methods were assessed for P53 protein positivity. Intensity of P53 staining positivity was higher in histologically invasive BCCs (Morphea form, Infiltrative) than in non-invasive ones (Superficial, Circumscribed) and this difference was statistically significant (Pvalue<0.05). In conclusion, early detection of P53 protein in primary stages of BCC can help to a better prediction of tumor prognosis.
    Keywords: P53 Protein 2) Basal Cell Carcinoma(BCC), Skin Cancer, Immunohistochemistry}
  • فاطمه ناظمیان، مسیح نقیبی
    مقدمه
    بدخیمی های پوستی در گیرندگان کلیه شایع تر از جمعیت عادی می باشد، بنابراین معاینه فیزیکی دقیق این بیماران اهمیت زیادی در پیش آگهی طولانی مدت آنها دارد. این مطالعه به منظور بررسی شیوع بدخیمی های پوستی و عوامل موثر در ایجاد آن در گیرندگان پیوند کلیه در بیمارستان امام رضا (ع) انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه طولی که از سال 81 - 1368 در بخش پیوند کلیه بیمارستان امام رضا (ع) انجام شده است 620 گیرنده پیوند کلیه بررسی شده اند مدت پیگیری آنها 14-1 سال بوده است این بیماران توسط متخصصین اورولوژی و پوست ویزیت و مشاوره شده اند. در صورت وجود بدخیمی برای تشخیص قطعی بیوپسی شده اند. اطلاعات شامل سن، جنس، تعداد، نوع و فاصله پیوند تا ایجاد بدخیمی در پرسشنامه ای جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده توسط جداول و نمودارهای آماری پردازش شد.
    نتایج
    تومور پوستی در 12 بیمار 10) مرد و 2 زن) دیده شد. 5 بیمار دچار SCC و یک بیمار دچار BCC شدند. 50% موارد بدخیمی سارکوم کاپوزی با فاصله متوسط 14 ماه پس از پیوند کلیه و BCC در فاصله 60 ماه از پیوند کلیه ایجاد شده بود. فاصله ایجاد SCC تا پیوند کلیه طولانی تر از بقیه موارد بود (36+90 ماه). تمام بیمارانی که SCC و BCC داشتند مرد بودند و سن آنها در هنگام دریافت پیوند کلیه بیشتر از 40 سال بود. محل بروز SCC و BCC در 100% موارد سر و گردن بود. همه بیمارانی که دچار سارکوم کاپوزی بودند درگیری پوستی داشتند. 33% آنها (2 بیمار از 6 بیمار) درگیری احشایی نیز داشتند.
    در مطالعه فوق شیوع بدخیمی کمتر از موارد گزارش شده از سایر کشورها بود (2% در مقابل 6 تا 24%) و برخلاف سایر مراکز پیوند کلیه، سارکوم کاپوزی شایع ترین بدخیمی ایجاد شده بود. در نتایج بدست آمده ارتباط زیادی بین سن و جنس با بدخیمی پوستی دیده شد. این تومورها در بیماران مرد و مسن شایع تر بود (P<0.05).
    بحث و نتیجه گیری
    در مورد درمان بدخیمی های بعد از درمان کلیه توصیه شده است که داروهای کاهنده ایمنی قطع شود و یا با حداقل مقدار ممکن تجویز گردد. در این بیماران نیز علاوه بر درمان مرسوم برای هر بدخیمی، داروهای کاهنده ایمنی به حداقل ممکن کاهش داده شد. پسرفت کامل در دو بیمار مبتلا به SCC و سه بیمار مبتلا به سارکوم کاپوزی دیده شد، در حالیکه بقیه بیماران به درمان پاسخ ندادند.
    کلید واژگان: بدخیمی پوستی, پیوند کلیه, سارکوم کاپوزی, کارسینوم سلول بازال, کارسینوم سلول اسکواموس}
  • شیرین لطفی نژاد، تورج رشیدی، محمد جواد عشقی
    زمینه و هدف
    تومورهای بدخیم پوست در زمره شایعترین سرطان ها در تمام جهان می باشند. در کشور ایران به دلیل وجود آفتاب نافذ و طولانی در اغلب روزهای سال و با توجه به این که اکثریت مردان و زنان روستایی را کشاورزان تشکیل می دهند و بنابه مقتضیات شغلی در معرض تاثیر مداوم اشعه آفتاب هستند، شیوع این گونه ضایعات بالا است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی فراوانی تومورهای بدخیم پوستی در ارومیه بود.
    روش کار
    مطالعه به صورت گذشته نگر و توصیفی و از فروردین سال 1370 تا فروردین سال 1380 اجرا گردید. در این مطالعه با مراجعه به مراکز پاتولوژی در سطح شهرستان ارومیه حدود 61496 گزارش پاتولوژی مورد بررسی قرار گرفت که از این تعداد 1099 بیمار با پاتولوژی تومور بدخیم پوستی شامل کارسینوم سلول بازال (BCC)، کارسینوم سلول اسکواموس (SCC) و ملانوم بدخیم پوستی (CMM) شناسایی و از نظر شاخص های سن، جنس، شغل، محل ضایعه و محل سکونت بررسی شد ند. در مواردی که اطلاعات ناقص بود با مراجعه به مرکز ثبت سرطان در معاونت بهداشتی استان تا حد امکان اطلاعات تکمیل گردید.
    یافته ها
    از مجموع 1099 مورد، 1076 بیمار (9/97%) ضایعه منفرد و 23 بیمار (1/2%) ضایعات متعدد داشتند. نسبت مرد به زن در کل تومورهای پوستی 7/1 به یک بود. بیشترین درصد بیماران را (02/28 %) کشاورزان تشکیل می دادند. شایع ترین محل در مورد BCC روی بینی (2/26%)، در مورد SCC اطراف دهان (78/36%) و در مورد CMM اندام ها (09/45%) بود. در مقایسه، BCC در نیمه فوقانی و SCC در نیمه تحتانی صورت شایع تر بود. اکثریت بیماران در دهه سنی 69-60 سال قرار داشتند. از نظر نوع تومور BCC با فراوانی 62/71 % شایع تر بود. از نظر محل سکونت 61/52 % مراجعین اهل ارومیه و بقیه اهل سایر شهرها بودند. در مقایسه انواع مختلف تومورهای مورد مطالعه در 5 سال اول و دوم، به طور متوسط افزایش 25 % در فراوانی تومورها مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به افزایش شیوع سرطان های پوستی در این منطقه ضروری است اقدامات لازم جهت پیشگیری، کاستن عوامل خطر زا و تشخیص زود رس این نوع تورمورها انجام گیرد.
    کلید واژگان: تورمورهای بدخیم پوست, کارسینوم سلول بازال, کارسینوم سلول اسکواموس, ملانوم بدخیم پوستی}
    Shirin Lotfinejad, Touraj Rashidi, Mohammadjavad Eshghi
    Background and Objective
    Malignant skin tumors are highly prevalent cancers all over the world. Iran can be regarded as an area in which skin malignancies are so common because of severe sunlight, and occupational requirements of farmers with long exposure to sunlight. This study was an attempt to evaluate the frequency of malignant skin tumors in Urmia.
    Methods
    In this descriptive and retrospective study 61496 pathological reports collected from pathology centers in Urmia between March 1991 and March 2001 were examined. Among these reports, 1099 cases with skin malignancies (including BCC, SCC and CMM) were identified and classified based on factors such as age, sex, job, the location of lesion and patient ’ s, residential area. In order to accomplish the incomplete data, the researchers referred to cancer registry center in health deputy of the province.
    Results
    Among 1099 cases, 1076 patients (97.9%) had solitary lesion and 23 cases (2.1%) had multiple lesions. The ratio of male to female is 1.7:1 in all skin tumors. Most patients were farmers (28.02%). BCC was mainly observed on nose (26.2%), SCC was around mouth (36.78%) and CMM was mostly in extremities (45.09%). BCC was mostly on upper half of the face and SCC on the lower half. Most patients age ranged from 60 to 69 years. BCC was the most common histopathological type of tumors (71.62 %). 52.61% of patients lived in Urmia and the rest were from other cities. Comparing the first and second 5-Year periods of this research indicated a 25% increase in the frequency of tumors.
    Conclusions
    According to the increased incidence of malignant skin tumors in this area some measures should be taken to prevent this disease, reduce the risk factors and diagnose these tumors earlier.
    Keywords: Malignant Skin Tumor, Basal Cell Carcinoma, Squamous Cell Carcinoma, Cutaneous Malignant Melanoma}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال