به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "کنترل هیجانی" در نشریات گروه "پزشکی"

  • نسیم پیله ور محمد آبادی، سید محمدکاظم واعظ موسوی*، مرضیه بلالی، بهنام ملکی
    مقدمه

    تصمیم گیری یکی از عوامل کلیدی است که با عوامل روانشناختی ارتباط بالایی دارد. با این وجود در مورد بررسی ارتباط بین این متغیر و استحکام روانی مطالعات اندکی صورت گرفته است.

    هدف

    هدف از این تحقیق بررسی ارتباط استحکام روانی با دقت تصمیم گیری با توجه به نقش واسطه ای جنسیت بود.

    روش

    تحقیق حاضر از نوع مطالعات توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه داوران فوتسال لیگ برتر کشور در سال 1401-1400 بود، که تعداد 123 نفر به صورت داوطلبانه به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از آزمون دقت تصمیم گیری اسپیتز و همکاران (2018) و پرسشنامه استحکام روانی کلاف و همکاران (2002) استفاده شد. بررسی رابطه بین متغیرها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون، رگرسیون، آزمون تی مستقل و نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین استحکام روانی با دقت تصمیم گیری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (r=0/32 ،P=0/001). همچنین نتایج مولفه های استحکام روانی نشان داد که بین مولفه های چالش، تعهد، کنترل هیجانی و کنترل زندگی با دقت تصمیم گیری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/05>P). آزمون رگرسیون چندگانه نیز نشان داد دقت تصمیم گیری توسط استحکام روانی (0/030=B) قابل پیش بینی است و بین زنان و مردان در استحکام روانی تفاوت معناداری وجود دارد (t=3/81 و P<0/001)؛ اما این تفاوت در دقت تصمیم گیری معنادار نبود (0/05<P).

    نتیجه گیری

    وجود ارتباط معنادار بین استحکام روانی و دقت تصمیم گیری، نشان می دهد با افزایش استحکام روانی، دقت تصمیم گیری بهبود می یابد؛ لذا پیشنهاد می شود از متغیر استحکام روانی به عنوان یک روش روانشناختی موثر در بهبود عملکرد شناختی استفاده شود.

    کلید واژگان: جنسیت, کنترل هیجانی, تعهد, استحکام روانی, دقت تصمیم گیری
    Nasim Pilevar Mohammadabadi, Mohammad Vaez Mousavi*, Marzieh Balali, Behnam Maleki
    Introduction

    Decision-making is one of the key factors that are highly associated with psychological factors. However, there are few studies on the relationship between this variable and mental toughness.

    Aim

    The purpose of this study was to investigate the relationship between mental toughness and decision-making accuracy considering the mediating role of gender.

    Method

    The present study was a descriptive correlational study. The statistical population of the study included all futsal referees in the country's first division in 2020-2021, and 123 individuals were voluntarily selected as the statistical sample. The Spitz & et al. (2018) Decision Accuracy Test of and the Clough & et al. (2002) Mental Toughness Questionnaire were used to collect data. Finally, to examine the relationship between the variables, Pearson correlation, regression and independent t-test, and SPSS version 21 software were used.

    Results

    The results showed that there is a positive and significant relationship between mental toughness and decision accuracy (r=0.32, P=0.001). Also, the results of the components of mental toughness showed that there is a positive and significant relationship between the challenge, commitment, emotional control, and life control components with decision accuracy (P<0.05). A multiple regression test showed that decision accuracy is influenced by mental toughness (B=0.030), and there is a significant difference between men and women in mental toughness (t=3.81, P<0.001), but this difference in decision accuracy was not significant (P>0.05).

    Conclusion

    The presence of a significant relationship between mental toughness and decision accuracy indicates that decision accuracy improves with increasing mental toughness. Therefore, it is suggested that the variable of mental toughness can be used as an effective psychological method to improve cognitive performance.

    Keywords: Gender, Emotional control, Commitment, Mental toughness, Decision-making accuracy
  • کوثر ارسلانی، منصوره بهرامی پور*
    مقدمه

    کنترل خشم کودکان یکی از اصلی ترین دغدغه بیش تر والدین است و با توجه به اینکه رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان قابل شکل گیری و قابل مشاهده است و زمانی که این رفتارها شکل بگیرد و مورد توجه قرار نگیرد ممکن است دایمی شوند و در ابعاد مختلف زندگی فرد اثرگذارند. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی شیوه های مثبت مدیریت خشم بر کنترل هیجانی و تعاملات بین فردی کودکان 5 تا 6 سال شهر اصفهان انجام شد.

    روش

    روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و دوره پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پرخاشگر 6تا5 ساله دارای پرونده در مراکز مشاوره فعال در حوزه کودک شهر اصفهان در بازه زمانی تابستان 1399 بود. و به روش نمونه گیری هدفمند30 کودک مبتلا به پرخاشگری بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه15نفر ازمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه رفتار کودکان ایبرگ و پینکاس (1999)، پرسشنامه کنترل هیجان پاشیری طلایی و یزدخواستی (1397) و پرسشنامه ی تعامل بین فردی یزدخواستی و فرهادیه (1394) بود. که در مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه ها توسط والدین کودکان پاسخ داده شد. برای گروه آزمایش جلسات مداخله به مدت 12جلسه برگزار شددرحالی که گروه کنترل در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفتند. داده ها با استفاده ار روش های آماری شامل میانگین، انحراف معیار و تحلیل کواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 انجام شد.

    نتایج

    نتایج نشان داد که شیوه های مثبت مدیریت خشم بر کنترل هیجانی (f=4 ,p<0.001) و تعاملات بین فردی در گروه (f=4 ,p<0.001) کودکان 5 تا 6 سال دارای پرخاشگری تاثیر معنا دار دارد. همچنین نتایج نشان داد که 0/81 درصد ار تعاملات بین فردی به تعاملات بین دو گروه مربوط است.

    نتیجه گیری: 

    آموزش شیوه های مثبت مدیریت خشم اثرات قابل توجهی بر کنترل هیجانی و تعاملات بین فردی کودکان داشته بنابراین می توان نتیجه گرفت جهت کنترل هیجانی و تعاملات بین فردی کودکان از این آموزش بهره برد.

    کلید واژگان: مدیریت خشم, کنترل هیجانی, تعاملات بین فردی, کودکان
    Kousar Arsalani, Mansoreh Bahrami Pour*
    Introduction

    Controlling children's anger is one of the main concerns of most parents, and given that aggressive behavior in children can be formed and observed, and when these behaviors are formed and not taken into account, they may become permanent and affect various aspects of life. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of positive anger management practices on emotional control and interpersonal interactions in children aged 5 to 6 years in Isfahan.

    Methods

    The research method was quasi-experimental with a pre-test-post-test design and a follow-up period with the control group. The statistical population included all aggressive children aged 5 to 6 years with files in active counseling centers in the field of children in Isfahan during the summer of 1399. Thirty children with aggression were selected by purposive sampling method based on inclusion and exclusion criteria and then 15 people were randomly substituted in experimental and control groups. The research instruments included: Eberg and Pinkas 'Children Behavior Questionnaire, (1999) Pashiri Talaei and Yazdkhasti's Emotional control questionnaire (1397), Yazdkhasti and Farhadieh's Interpersonal Interaction Questionnaire (2015). In the pre-test, post-test, and follow-up stages, the questionnaires were answered by the children's parents. For the experimental group, intervention sessions were held for 12 sessions, while the control group was not exposed to any intervention. Data were used using statistical methods including mean, Standard deviation and multivariate analysis of covariance were performed using SPSS software version 23.

    Results

    The results showed that positive anger management practices have a significant effect on emotional control (p<0. 001, f=4) and interpersonal interactions in the group (p<0.001, f=4) of children aged 5 to 6 years with aggression. The results also showed that 0.81% of interpersonal interactions are related to interactions between the two groups.

    Conclusion

    Teaching positive anger management practices have significant effects on children's emotional control and interpersonal interactions, so it can be concluded that this training can be used to control children's emotional and interpersonal interactions.

    Keywords: Anger management, Emotional control, Interpersonal interactions, Children
  • محمد شعبانی، حسن اسدزاده*، افشین صلاحیان
    زمینه و هدف

     برانگیختگی، یکی از عواملی است که می‌تواند رفتار نوجوانان را به‌خصوص در شرایط و موقعیت‌های عاطفی و هیجانی تحت‌تاثیر قرار دهد. این پژوهش با هدف مدل‌سازی معادلات ساختاری باورهای غیرمنطقی و آمادگی برانگیختگی با میانجیگری کنترل هیجانی در دانش‌آموزان دوره متوسطه انجام شد.

    روش‌بررسی:

     روش این پژوهش تحلیلی‌همبستگی مبتنی‌بر روش مدل‌سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش‌آموزان دوره متوسطه دوم شهرستان کوهدشت در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 3684 نفر تشکیل دادند که از بین آن‌ها چهارصد نفر به‌‌روش خوشه‌ای چندمرحله‌ای به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌های لازم، پرسش‌نامه‌های باورهای غیرمنطقی (جونز، 1968)، برانگیختگی (بارت و همکاران، 1997) و کنترل هیجانی (گرنفسکی و کراجی 2006) به‌کار رفت. داده‌ها در سطح معناداری 0٫05 با استفاده از مدل‌سازی معادلات ساختاری و ازطریق نرم‌افزارهای SPSS نسخه 23 و Amos نسخه 22 تحلیل شد.

    یافته‌ها: 

    براساس نتایج پژوهش، اثرات مستقیم باورهای غیرمنطقی بر کنترل هیجانی (0٫53-= β و 0٫001>p)، کنترل هیجانی بر آمادگی برانگیختگی (0٫24= β و 0٫001>p) و باورهای غیرمنطقی بر آمادگی برانگیختگی (0٫22-=β و 0٫001>p) معنادار بود. ازطرفی اثر غیرمستقیم باورهای غیرمنطقی بر آمادگی برانگیختگی با میانجی کنترل هیجانی (0٫12-=β و 0٫001>p) معنادار شد. همچنین اثر کل باورهای غیرمنطقی بر آمادگی برانگیختگی (0٫34-=β و 0٫001>p) معنادار به‌دست آمد. از سوی دیگر شاخص‌های نکویی برازش (2٫63=x2/df و 0٫917=AGFI و 0٫894=GFI و 0٫916=CFI و 0٫064=RMSEA) حاکی ‌از برازش مناسب مدل بود.

    نتیجه‌گیری:

     براساس یافته‌های مطالعه، باورهای غیرمنطقی با میانجیگری کنترل هیجانی بر آمادگی برانگیختگی در دانش‌آموزان تاثیر دارد.

    کلید واژگان: باورهای غیرمنطقی, آمادگی برانگیختگی, کنترل هیجانی, دانش آموزان
    Mohamad Shabani, Hassan Asadzadeh *, Afshin Salahiyan
    Background and Objective

    One of the factors that can affect adolescents' behavior, especially in emotional situations, is impulsivity. This study aimed to model the structural equations of irrational beliefs and impulsivity readiness mediated by emotional control in high school students.

    Methods

    The present study was an analytical–correlational based on structural equation modeling. The study’s statistical population included all high school students in the city of Kuhdasht, Iran (3684 people) in the academic year 2020–2021. Of whom, 400 people were selected as a sample by multi–stage cluster sampling. In this study, considering 17 obvious variables and the probability of subjects falling, increasing the accuracy and generalizability of the results, 400 samples were selected. The inclusion criteria were as follows: secondary school students in Kuhdasht City, interested in cooperating in research, and without any physical or mental illness (based on the information in the student's academic records). The exclusion criteria were as follows: lack of cooperation in research and having any physical and mental illness. To collect the required data, the following questionnaires were used: the irrational beliefs questionnaire (Jones, 1968), the impulsivity readiness questionnaire (Bart et al., 2004), and the emotional control questionnaire (Grenfsky & Karaji, 2006). Also, for data analysis, structural equation modeling was used using SPSS23 and Amos22 software at a significance level of 0.05.

    Results

    The Pearson correlation analysis showed a significant inverse correlation between emotional control variables and irrational beliefs (p<0.001) and a direct and significant correlation between emotional control variables with impulsivity readiness (p<0.001). Also, a significant inverse correlation (p<0.001) was observed between the variables of impulsivity readiness and irrational beliefs. Besides, the direct effects of irrational beliefs on emotional control (β=–0.53; p<0.001), emotional control on impulsivity readiness (β=0.24; p<0.001), and irrational beliefs on impulsivity readiness (β=–0.22; p<0.001) were significant. On the other hand, the indirect effect of irrational beliefs on impulsivity readiness mediated by emotional control (β=–0.12; p<0.001) was significant. Also, the effect of total irrational beliefs on impulsivity readiness (β=–0.34; p<0.001) was significant. Moreover, good fit indices indicated a good fit of the model (X2/df=2.63, AGFI=0.917, GFI=0.894, CFI=0.916, RMSEA=0.064).

    Conclusion

    Based on the study findings, irrational beliefs mediate emotional control in students' impulsivity readiness. According to our findings, it is suggested that counselors and psychologists give special counseling and training to students whose emotional impulsivity is high so that they do not get upset quickly in the face of unforeseen events, can be satisfied in different situations, and experience less pressure, be more flexible, and be a calm and cool person. Also, psychologists should teach students that their assigned tasks are not imposed on them and that they should not think too ideally and know that with proper effort, they can successfully perform the assigned tasks. Finally, school psychologists should check the students' emotional impulsivity status, and conduct training courses if the impulsivity is inappropriate for them.

    Keywords: Irrational beliefs, Impulsivity readiness, Emotional control, Students
  • امیر نامدار، سعید سرابیان*، نرجس خاتون ذبیحی حصاری
    مقدمه

    هدف این پژوهش بررسی رابطه کنترل هیجانی و نظم جویی هیجان با رضایت زناشویی در زوجین 20-45 ساله بود.

    روش کار

    پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی از نوع همبستگی بود که جامعه آماری آن همه زوجین 20-45 ساله شهرستان تربت حیدریه درسال 1396 بودند.از میان آنان 378 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند.همه آنان پرسشنامه های کنترل هیجانی (  راجر و نشوور،1987)،نظم جویی هیجان (گارنفسکی و همکاران،2001) و رضایت زناشویی (اولسون و همکاران،1989) را تکمیل کردند.داده ها با روش رگرسیون چند گانه با مدل همزمان با کمک نرم افزار  spss24  تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    یافته ها نشان داد که نظم جویی و کنترل هیجانی توانستند به طور معناداری ودر جهت مثبت تغییرات رضایت زناشویی زوجین را پیش بینی کنند. همچنین ابعاد کنترل هیجانی شامل  کنترل پرخاشگری، نشخوار فکری و کنترل خوش خیم  و نظم جویی شامل  سرزنش خود، نشخوار ذهنی، پذیرش، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، دیدگاه پذیری و ارزیابی مجدد و فاجعه آمیز پنداری توانستند به طور معناداری تغییرات رضایت زناشویی زوجین را پیش بینی کنند (05/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به این یافته روانشناسان و مشاوران باید به ابعاد نظم جویی و کنترل هیجانی توجه کرده و بر اساس آنها برنامه هایی برای افزایش رضایت زناشویی زوجین طراحی و اجرا کنند.

    کلید واژگان: نظم جویی, کنترل هیجانی, رضایت زناشویی
    Amir Namdar, Saeed Sarabian *, Narjes Khatoon Zabihi Hesari
    Introduction

    The aim of this study was to investigate the relationship between emotional control and emotion regulation with marital satisfaction in couples aged 20-45 years.

    Methods

    The present study was a descriptive-correlational analytical study in which the statistical population was all couples aged 20-45 years in Torbat-e Heydarieh city in 2017. 378 of them were selected by random cluster sampling method. All of them were emotional control questionnaires ( Roger and Nashvor, 1987), complemented the thriller (Garnevsky et al., 2001) and marital satisfaction (Owen and Iran, 1989).

    Results

    The findings showed that emotional regulation and control were able to significantly and positively predict changes in marital satisfaction. Also, the dimensions of emotional control, including aggression control, mental rumination and benign control, and self-regulation, including self-blame, mental rumination, acceptance, reintegration into planning, visibility, and reassessment, and catastrophic perception were able to significantly alter marital satisfaction. Predict (P <0.05).

    Conclusion

    According to this finding, psychologists and counselors should pay attention to the dimensions of discipline and emotional control and plan and implement programs based on them to increase marital satisfaction of couples.

    Keywords: Regulation, Emotional control, Marital satisfaction
  • فاطمه قلیان نوذری*، رمضان حسن زاده، سارا غلام نژاد
    مقدمه

    هدف این پژوهش بررسی رابطه کنترل هیجانی و نظم جویی هیجان با رضایت زناشویی در زوجین 20-45 ساله بود.

    روش کار

    پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی از نوع همبستگی بود که جامعه آماری آن همه زوجین 20-45 ساله شهرستان‎تربت حیدریه درسال 1396 بودند.از میان آنان 378 نفر با روش نمونه گیری خوشه‎ای تصادفی انتخاب شدند.همه آنان پرسشنامه‎ها‎ی کنترل هیجانی (  راجر و نشوور،1987) ،نظم جویی هیجان (گارنفسکی و همکاران،2001) و رضایت زناشویی (اولسون و همکاران،1989) را تکمیل کردند.داده‎ها‎ با روش رگرسیون چند گانه با مدل همزمان با کمک نرم افزار  spss24  تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    یافته‎ها‎ نشان داد که نظم جویی و کنترل هیجانی توانستند به طور معناداری ودر جهت مثبت تغییرات رضایت زناشویی زوجین را پیش بینی کنند. همچنین ابعاد کنترل هیجانی شامل  کنترل پرخاشگری، نشخوار فکری و کنترل خوش خیم  و نظم جویی شامل  سرزنش خود، نشخوار ذهنی، پذیرش، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، دیدگاه پذیری و ارزیابی مجدد و فاجعه آمیز پنداری توانستند به طور معناداری تغییرات رضایت زناشویی زوجین را پیش بینی کنند (05/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به این یافته روانشناسان و مشاوران باید به ابعاد نظم جویی و کنترل هیجانی توجه کرده و بر اساس آنها برنامه‎ها‎یی برای افزایش رضایت زناشویی زوجین طراحی و اجرا کنند.

    کلید واژگان: نظم جویی, کنترل هیجانی, رضایت زناشویی
    Fatemeh Ghalian Nozari, Ramazan Hassanzadeh, Sara Gholamnejad
    Introduction

    Pregnancy is one of the most risky periods of women's life and healthy sexual attitudes and relationships during pregnancy play a crucial role in marital adjustment and family solidarity. Due to the limited studies in this area, the present study aimed to evaluate the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy on improving sexual dysfunctional attitudes and sexual function in pregnant women.

    Methods

    This randomized clinical trial was conducted on quasi-experimental designs with pretest-posttest group. The statistical population of this study consisted of pregnant women referring to the Childbirth readiness classes in Sari city in the first 6 months of 1397, which resulted in the number of 140 people, and the sample of this study was 30 people who were randomly selected and random assignment in two groups of 15. The tool used in this study consisted of an inefficient attitude scale questionnaire (DAS) and Beck (1978), sex performance questionnaire Rosen et al, (2000). The therapeutic intervention (the acceptance and commitment approach) was performed on the test group during 8 session of the 90 - minute session and every week. The control group did not receive any training. To test the hypotheses, the covariance analysis test was used.

    Results

    The results showed that the independent variable had an impact on improving sexual performance attitudes and improving the sex performance of pregnant women (P < 0.05 and F = 53.99) and the effect of effect for sexual performance was 86 % (P = 0.05 and F = 57.45).

    Conclusion

    With regard to the results of the present study, it is recommended that clinicians be based on acceptance and commitment by specialists to train in maternity preparation classes and health centers to improve the dysfunctional attitudes of sexual and sexual performance.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, Ineffective sexual attitudes, Sexual function, Pregnant Women
  • والیه مظفری*
    اهداف
    همسران جانبازان اعصاب و روان به دلیل شرایط خاص همسران خود در معرض آسیب های روان شناختی مختلف هستند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تاب آوری و کنترل هیجانی همسران جانباز اعصاب و روان بود.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است که در سال 1396 در تهران انجام شد. به منظور انجام این پژوهش نمونه ای 30 نفره از جامعه آماری پژوهش (همسران جانبازان اعصاب و روان تهران) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در گروه های آزمایش و گواه به صورت تصادفی انتخاب شدند. پرسش نامه های تاب آوری و کنترل هیجانی به کار رفتند. قبل از اجرای متغیر مستقل از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد. سپس گروه آزمایش مداخله آموزشی را طی 8 جلسه آموزشی در طول دو ماه و نیم دریافت نمود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون شاپیرو- ویلک، لوین و تحلیل کواریانس تک متغیره استفاده شد. نرم افزار آماری SPSS 23 نیز به کار رفت.
    یافته ها
    شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تاب آوری و کنترل هیجانی همسران جانباز اعصاب و روان تاثیر معنی داری داشت (0.05>p). بدین صورت که این درمان توانست میزان تاب آوری و کنترل هیجانی همسران جانباز اعصاب و روان را به شکل معنی داری بهبود بخشد.
    نتیجه گیری
    شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند میزان تاب آوری و کنترل هیجانی همسران جانباز اعصاب و روان را بهبود بخشد و با توجه به این تاثیر می توان از این درمان برای افزایش تاب آوری و کنترل هیجانی در این افراد بهره برد.
    کلید واژگان: ذهن آگاهی, تاب آوری, کنترل هیجانی
    V. Mozaffari*
    Aims
    Psychiatric veterans’ wives are exposed to psychological damages due to their husbands’ specific condition. The aim of the present study was to investigate the effectiveness of cognitive mindfulness-based-therapy on resilience and emotional control of psychiatric veteran’s wives.
    Materials and Methods
      The present study was a semi-experimental design with a pretest, post-test design with a control group conducted in Tehran in 2017. In order to conduct this research, a sample of 30 people from the research population (psychiatric veteran’s wives in Tehran) were selected, using available sampling method and were randomly selected in experimental and control groups. The instruments included the resilience and emotional control questionnaires. Before administering the independent variable the pretest was taken from both groups. Then, the experimental group received teaching intervention during 8 sessions in 2-and-a-half month period. Shapiro–Wilk test, Levene's test, and univariate covariance analysis as well as SPSS 23 were used to analyze the data.
    Findings
    Cognitive mindfulness-based-therapy significantly affected resilience and emotional control of psychiatric veteran’s wives (p<0.05) in such a way that this treatment could significantly improve the resilience and emotional control in psychiatric veteran’s wives.
    Conclusion
    Cognitive mindfulness-based-therapy can improve resilience and emotional control of psychiatric veterans’ wives, and regarding this effect, this treatment can be used to improve their resilience and emotional control.
    Keywords: Mindfulness, Resilience, Emotional control [Not in MeSH]
  • الهام فروزنده، پویا درخشان برجویی*، مژده بهادر زاده
    مقدمه
    رتینوپاتی سروز مرکزی یکی از بیماری های چشم است که یکی از ریسک فاکتورهای آن استرس روانی است. هدف این پژوهش مقایسه کنترل هیجانی و برون گرایی در زنان و مردان مبتلا به رتینوپاتی و بررسی رابطه بین این دو متغیر بود. تلاش شد تا با محاسبات منطق فازی، تاثیر نسبی کنترل هیجانی و برون گرایی بر حالت و شدت رتینوپاتی، محاسبه گردد.
    روش
    این مطالعه از نوع همبستگی بود و پس از انتخاب نمونه به روش در دسترس، با حجم 50 بیمار (40 مرد) از بیمارستان های چشم پزشکی اصفهان، برای گردآوری داده ها، از دو پرسشنامه کنترل هیجان Roger و Najarian و آزمون پنج عاملی شخصیت استفاده شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد بین زنان و مردان تفاوت معناداری از نظر کنترل هیجانی و برون گرایی وجود ندارد. برون گرایی با خرده مقیاس فرعی بازداری هیجانی همبستگی منفی (0/36-=r و 0/009=P) و با کنترل خوش خیم همبستگی مثبت دارد (0/38=r و 0/006=P). با توجه به تناظر پارامترهای ورودی و خروجی و تحلیل آن ها بر حسب تاثیر بر روی رتینو پاتی توسط الگوریتم منطق فازی، نتیجه چشم گیری در بررسی همبستگی مشاهده شد. نتایج فازی با توجه به تبعیت از قوانین نوشته شده موتور استنتاج فازی بر حسب دو پارامتر ورودی میزان تاثیر بر این بیماری را به صورت خوبی در دسته بندی فازی نمایش داد.
    نتیجه گیری
    علاوه بر بررسی دو متغیر مهم شخصیتی در رتینوپاتی، الگوریتم فازی مناسبی برای پیش بینی شدت بیماری بر اساس میزان تاثیر بازداری هیجانی و برون گرایی بیماران ارائه و با ارزیابی و اعمال قوانین فازی پیشنهاد شده این میزان تاثیر ارزیابی شد.
    کلید واژگان: منطق فازی, کنترل هیجانی, برون گرایی, رتینوپاتی سروز مرکزی
    Elham Foroozandeh, Pouya Derakhshan, Barjoei *, Mojdeh Bahadorzadeh
    Background and Objectives
    Central serous retinopathy is one of the eye diseases and one of the risk factors of it is psychological stress. The aim of this study was to compare the emotional control and extroversion in men and women with retinopathy and to examine the relationship between these two variables. It was also attempted to calculate the relative effect of emotional control and extraversion on the state and severity of retinopathy based on fuzzy logic algorithm.
    Materials and Methods
    Roger and Najarian (1989) emotional control questionnaire and the 5 big factor personality test were used. After conventional selecting a sample, with a volume of 50 (40 male) from Isfahan ophthalmology hospitals, they were asked to answer the questionnaires.
    Results
    There was no significant difference between the women and men in emotional control and extroversion. Extroversion showed a negative correlation with the subscale of emotional suppression (r = -0.36, p <0.009), and positive correlation with benign control (r = 0.38, p <0.006). Considering to the allocation of input and output parameters, their effects on retinopathy using fuzzy logic algorithm has been figured out. According to the proposed fuzzy rules and ianterference engine the effect of variables categorized very well.
    Conclusion
    Reviewing two important personality variables in retinopathy accompany with appropriate fuzzy algorithm were proposed to predict the effect of extroversion and emotional suppression on severity of retinopathy. This rate is achieved by applying the proposed fuzzy logic rules and algorithm. Statistical results showed the effect of the parameters well.
    Keywords: Fuzzy logic, Emotional Suppression, Extroversion, Central serous retinopathy
  • مریم حسینی، داریوش عظیمی *، مسلم عباسی، شهریار درگاهی
    اهداف
    با توجه به اهمیت سلامت روان در زندگی جانبازان، رویکرد درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در ایجاد انعطاف پذیری روانی جانبازان کمک کننده باشد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کنترل هیجانی جانبازان شیمیایی بود.
    مواد و روش ها
    این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل در بین 50 نفر از جانبازان شیمیایی مرد شهر اراک، در سال 96 -1395 انجام شد که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمون (25 نفر) و کنترل (25 نفر) قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه کنترل هیجانی (ECQ) استفاده شد. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 10 جلسه 45دقیقه ای برای گروه آزمون اجرا شد. داده ها به کمک نرم افزار SPSS 23 و توسط آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    بین میانگین نمرات کنترل هیجانی گروه آزمون و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معنی دار وجود داشت. با کنترل اثرات پیش آزمون، آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معنی داری باعث افزایش بازداری هیجانی (2.16=F)، کنترل پرخاش (6.02=F) و نشخوار (4.41=F) در گروه آزمون شد (0.05p<)، اما اثر آن بر متغیر کنترل خوش خیم معنی دار نبود (0.05p>).
    نتیجه گیری
    آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود کنترل هیجانی جانبازان شیمیایی تاثیر دارد؛ به این صورت که باعث بهبود بازداری هیجانی، کنترل پرخاشگری و نشخوار می شود، اما در کنترل خوش خیم تاثیری ندارد.
    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, کنترل هیجانی, جانبازان
    M. Hosseini, D. Azimi *, M. Abbasi, Sh. Dargahi
    Aims: Considering the importance of mental health in veteran's lives, a treatment-based approach to admission and commitment can be helpful in creating the psychological flexibility of veterans. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) training on emotional control of chemical veterans.
    Materials and Methods
    This quasi-experimental study with pretest-posttest design with control group was performed among 50 chemical veterans in Arak city in 2017. They were selected by convenient sampling and then randomly assigned into two groups: experimental group (25 people) and control group (25 people). Emotional Control Questionnaire (ECQ) was used to collect data. Acceptance and Commitment Therapy (ACT) training was performed in 10 sessions for the experimental group. Data were analyzed by SPSS 23 software using multivariate analysis of covariance (MANCOVA).
    Results
    There was a significant difference between the mean scores of emotional control in the experimental and control groups in the post-test. By controlling the effects of pre-test, ACT training significantly increased emotional inhibition (F=2.16), control of aggression (F=6.02) and rumination (F=4.41) in the experimental group (p0.05).
    Conclusion
    ACT training is effective on improving emotional control in chemical veterans; in this way that improves emotional inhibition, control of aggression and rumination, but does not affect the benign control.
    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotional control, Veterans
  • آناهیتا خدابخشی کولایی*، لیلا باوی
    مقدمه و هدف
    تحقیقات بسیاری نشان دادند امکان ابتلا به اختلالات روانی در نوجوانان مقیم مراکز نگهداری بالا می باشد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی سلامت روان، شادکامی و کنترل هیجانی نوجوانان مراکز نگهداری بهزیستی می باشد.
    مواد وروش ها
    پژوهش حاضر، از نوع علی-مقایسه ای است. 80 نوجوان از مراکز نگهداری به شیوه نمونه گیری هدفدار و 80 نوجوانان عادی مشغول به تحصیل به شیوه نمونه گیری خوشه ایتصادفی از استان البرز انتخاب شد. تحلیل آماری با استفاده از تی مستقل انجام شد. پرسشنامه های تحقیق شامل پرسشنامه کنترل هیجان، پرسشنامه سلامت عمومی، پرسشنامه شادکامی آکسفورد می باشد.
    یافته ها
    تفاوت معناداری در سلامت روان، شادکامی و کنترل هیجانی نوجوانان مراکز نگهداری بهزیستی در دو گروه نوجوانان مشاهده شد (p<0.0.5).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که مراکز نگهداری سطح سلامت روانی، شادکامی و کنترل هیجانی را در نوجوانان کاهش می دهد. لذا، مشاوران در جهت بالابردن سلامت روانی نوجوانان مراکز نگهداری باید به این عوامل در مداخلات درمانی خود توجه داشته باشند.
    کلید واژگان: نوجوانان, مراکز نگهداری, سلامت روانی, شادکامی, کنترل هیجانی
    Laila Bawi, Anahita Khodabakhshi Koolaee*
    Background And Objective
    Many research indicated that adolescents’ residential centers have the high possibility to diagnose with psychological disorders. Therefore, the aim of this study was investigated the mental health, happiness and emotion control among adolescents’ residential centers of state welfare organization.
    Materials And Methods
    This research is a causal –comparative research. The 80 adolescents’ residential centers were chosen through available sampling and 80 adolescents of schools of Alborz city were selected through cluster method. Statistical analysis was conducted by using the independent t-test. The research instruments were Emotion Control Questionnaire (ECQ), General Health Questionnaire (GHQ, Goldenberg), and Oxford Happiness Inventory (OHI).
    Results
    The significantly different was observed in mental health, happiness and emotion control between two adolescents groups (p
    Conclusion
    The results indicate that the institutional-reared decrease the level of mental health, happiness and emotion control in adolescents. Thus, counselors should be considered these factors in therapeutic intervention to enhancing the mental health of adolescents’ residential centers.
    Keywords: Adolescence, Institutional rearing, Mental health, Happiness, Emotion control
  • جعفر حسنی *، بیتا بمانی یزدی
    سابقه و هدف
    در سال های اخیر یافته های پژوهشی، ریخت شخصیتی D را به عنوان یکی از عوامل زمینه ساز آسیب شناسی روانی و بیماری های جسمانی مطرح نموده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های ابراز هیجان با ریخت شخصیتی D بود.
    روش بررسی
    306 نفر (126 نفر مذکر و 180 نفر مونث) از دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران به صورت در دسترس انتخاب شدند و توسط پرسش نامه های ابرازگری هیجانی، دوسوگرایی در ابراز هیجان، کنترل هیجانی و ریخت شخصیتی D مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که از بین عوامل دوسوگرایی در ابراز هیجان، عامل دوسوگرایی در ابراز هیجان مثبت و از میان عوامل ابرازگری هیجان، ابراز صمیمیت و ابراز هیجان منفی مولفه های عاطفه منفی و بازداری اجتماعی را پیش بینی نمودند. همچنین از بین عوامل کنترل هیجانی، کنترل خوش خیم، نشخوار و بازداری هیجانی، مولفه عاطفه منفی و عامل بازداری هیجانی و نشخوار مولفه بازداری اجتماعی را مورد پیش بینی قرار دادند.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت که سبک های ابراز هیجان از همبسته های رفتاری ریخت شخصیتی D می-باشد. این نتایج واجد تلویحات کاربردی در زمینه عوامل خطرساز سلامت روان شناختی و جسمانی، به خصوص در زمینه ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی است.
    کلید واژگان: ریخت شخصیتی D, ابرازگری هیجانی, کنترل هیجانی, دوسوگرایی در ابراز هیجان
    Jafar Hasani *, Bita Bemani Yazdi
    Materials And Methods
    Using available sampling method, 306 students (126 male and 180 female) from Islamic Azad University, Science and Research Branch, Tehran, Iran were selected voluntary and assessed by Emotional expression, Emotional control, Ambivalence over the Expression of Emotion and Type D personality questionnaires.
    Results
    Results showed that among ambivalence over the expression of emotion factors, ambivalence over positive emotional expression and among emotional expression factors, intimacy expression and negative emotional expression predicted negative affect and social inhibition. Also, among emotional control factors, benign control, rumination and emotional inhibition predicted negative affect and emotional inhibition and rumination predicted social Inhibition.
    Conclusion
    According to our findings, it could be claimed that emotional expression styles are behavioral correlates of type D Personality. These results have application in psychological and physical health risk factors, especially cardiovascular diseases.
    Keywords: Type D personality_Emotional expression_Emotional control_Ambivalence over the expression of emotion
  • فاطمه شاهی صدرآبادی*، زهره خسروی، شکوه سادات بنی جمالی
    شواهد متقاعد کننده ای وجود دارد که بیانگر نرخ بالای شیوع اختلال شخصیت وسواسی در نمونه های مبتلا به اختلال وسواس اجباری است. بررسی و مقایسه ی سبک های ابراز هیجان با توجه به زیر مجموعه های گوناگون آن، می تواند مشخصه های دو اختلال را روشن تر کرده و شباهت ها و تفاوت آنها را نشان دهد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه ی سبک های ابراز هیجان (ابرازگری، کنترل و دوسوگرایی در ابراز هیجان) در افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی، اختلال وسواس اجباری و گروه بهنجار بود. بدین منظور، طی یک پژوهش پس رویدادی 43 فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی، 41 فرد مبتلا به اختلال وسواس و 30 فرد بهنجار، با غربالگری انتخاب و از نظر وسواس اجباری، اختلال شخصیت وسواسی، ابرازگری هیجان، کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابراز هیجان مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس، بیانگر تفاوت معنادار گروه ها در کنترل و دوسوگرایی ابراز هیجان بود. بنظر می رسد ابرازگری هیجان نه تنها نمی تواند به عنوان شاخصی برای تمایز گروه مبتلا به اختلال وسواس اجباری با اختلال شخصیت وسواسی باشد، بلکه حتی برای تمایز بین گروه بهنجار از بیمار نیز، شاخص مناسبی نیست. این در حالی است که کنترل هیجانی و شدت دوسوگرایی در ابراز هیجان نیز می تواند شاخصی برای تمایز دو اختلال از یکدیگر باشد.
    کلید واژگان: اختلال شخصیت وسواسی, اختلال وسواس اجباری, ابرازگری هیجان, کنترل هیجانی, دوسوگرایی در ابراز هیجان
    Fatemeh Shahi Sadr Abadi*, Zohreh Khosravi, Shokouh Sadat Bani Jamali
    There is a convincing evidence that suggests high rates of obsessive-compulsive personality disorder in a sample of patients with obsessive-compulsive disorder. Comparison and evaluation of different styles of emotional expression، with respect to its various subsets can clarify the characteristic of the two disorders and indicate the similarities and differences between them. The aim of this study was to compare the styles of emotional expression (expressiveness، control and ambivalence in emotional expression) in patients with obsessive-compulsive personality disorder، obsessive-compulsive disorder and normal subjects. To this end، in a post-event study of 43 patients with obsessive personality disorder، 41 patients with obsessive disorder and30 normal patients were selected in a screening method. They were tested in terms of obsessive compulsive disorder، obsessive compulsive personality disorder and emotional expressiveness، emotional control، ambivalence in emotional expression. ANOVA results indicated a significant difference in the control group and the ambivalence expressed emotion. It seems not only emotional expressiveness cannot be an indicator of differentiation for patients with obsessive-compulsive disorder and obsessive-compulsive personality disorder but it is even not a good indicator to distinguish between a normal groups of patients. However، emotional control and the intensity of ambivalence in emotional expression may be an indicator of differentiation for the two disorders.
    Keywords: Obsessive, compulsive personality disorder, obsessive, compulsive disorder, emotional expressiveness, emotional control, ambivalence in emotional expression
  • محمود طباطبایی، سپیده معماریان، مهناز غیاثی، عباس عطاری
    زمینه و هدف
    اختلال افسردگی اساسی، دارای تاثیر همه جانبه ی جسمی و روان شناختی بر روی مبتلایان به آن اختلال می باشد. از جمله حوزه های این تاثیر که در روابط درون فردی و بین فردی مبتلایان نقش حایز اهمیتی دارد، سبک های ابراز هیجان و باورهای فراشناختی است. هدف مطالعه حاضر بررسی سبک های ابراز هیجان و تاثیر آنها بر راهبردهای فراشناختی در مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه مورد- شاهد که در پاییز 1388 در شهر سمنان انجام شد، تعداد 47 بیمار با تشخیص افسرگی اساسی بر اساس معیارهای DSM IV-TR دچار اختلال افسردگی اساسی به صورت پی در پی انتخاب و با 40 نفر به عنوان گروه شاهد از میان دانشجویان بومی دانشگاه سمنان که هیچ نشانه ای از افسردگی نداشتند، مقایسه شدند. کلیه ی آزمودنی ها به کمک پرسشنامه های فراشناخت، ابرازگری هیجانی، کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها به کمک روش های آماری همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس یک راهه تحلیل شدند.
    یافته ها
    بر اساس نتایج به دست آمده، بین باورهای فراشناختی و سبک های ابراز هیجان افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و دانشجویان غیر افسرده، تفاوت معنی دار وجود داشت (05/0 >P). همچنین، مولفه های ابراز هیجان منفی، نشخوار یا مرور ذهنی، دوسوگرایی در ابراز هیجان مثبت و دوسوگرایی در ابراز استحقاق و سایر مولفه های باورهای فراشناختی، بین دو گروه مورد مطالعه، تفاوت معنی دار داشتند (05/0 >P).
    نتیجه گیری
    بر اساس این پژوهش به نظر می رسد ناکارامدی افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، مربوط به چگونگی باورهای فراشناختی و نحوه ی ابراز هیجانشان می باشد. بنابراین، با توجه به این که بیماران یاد شده، به تحریف وقایع و پدیده ها می پردازند و از طرفی فاقد مهارت های مورد نیاز برای تعبیر احساسات خود هستند، در کشمکش درونی بین نحوه ی باورهای فراشناختی و ابراز هیجان گرفتار شده، نه تنها در درک احساسات خود با مشکل مواجه می شوند، بلکه طی پردازش هیجانی از تمایلاتشان برای عمل بر اساس هیجان، خودآگاهی دقیقی ندارند.
    کلید واژگان: اختلال افسردگی اساسی, ابرازگری هیجانی, کنترل هیجانی, باورهای فراشناختی
    Mahmod Tabatabaee, Sepideh Memarian, Mahnaz Ghiasi, Abas Attari
    Aim and
    Background
    major depressive disorder (MDD) has physically and psychological effect on individuals with that disorder. One of the effective areas is emotion expression styles and metacognitive beliefs that has important role in interpersonal and between individual relationships. The purpose of this research was study of emotion expression styles and metacognitive beliefs in individuals with MDD. Methods and Materials: The sample population was included individuals with MDD (n=47) on base of DSM IV-TR criterions and students (n=40) in Semnan University without MDD in 2009. The devices which are aid to collecting data had Questionnaires of Meta-Cognition (MCQ)، Emotional Expressiveness (EEQ)، Emotional Control (ECQ)، and Ambivalence over Emotional Expressiveness (AEEQ). The questionnaires data had been analyzed by use of Pearson correlation coefficient and one-way ANOVA.
    Findings
    There was a significant difference between metacognitive beliefs and emotion expression styles in individuals with MDD and students (P<0. 05). Also، There was a significant difference in subscales of negative emotion expressiveness، rumination or rehearsal، positive emotion expressiveness، and entitlement expressiveness significantly، were the best predictors of metacognitive beliefs between two groups (P<0. 05).
    Conclusion
    The results demonstrated the effectiveness of dysfunctional in metacognitive beliefs and emotion expression in individuals with MDD that it associated with their metacognitive beliefs and emotion expression ways. Thus، they aren''t accuracy mindfulness because they concentrate to events distortion. Also، individuals with MDD have not necessary skills for labeling and self feelings interpretation and involve in internal challenge between metacognitive beliefs and emotion expression.
    Keywords: Major Depressive Disorder, Emotional Expressiveness, Emotional Control, Metacognition
  • ناصر حیدری، تقی پورابراهیم، اناهیتا خدابخشی کولایی، لیلی مصلی نژ
    زمینه و هدف
    عوامل و فاکتورهای حمایتی به استراتژی های مثبتی گفته می شود که در ایجاد تاب آوری در نوجوانان موثر است. سبک ابراز هیجان یکی از فاکتورهای حمایتی است که در توسعه تاب آوری در نوجوانان و ایجاد یک برنامه حمایتی موثر در مصرف مواد مخدر نقش دارد. این پژوهش به منظور تعیین رابطه بین کنترل هیجانی و تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر در دانش آموزان پسر دبیرستانی طراحی شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش مقطعی روی 180 نفر از دانش آموزان 14 تا 18 ساله که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین دبیرستان های در معرض خطر شهر کرج انتخاب شدند صورت گرفت. ابزارهای پژوهش عبارتند از: الف) پرسش نامه محقق ساخته اطلاعات جمعیت شناختی، ب) پرسش نامه تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر و ج) پرسش نامه کنترل هیجانی] (ECQ) [Emotional control questionaire. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چندگانه استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که کنترل هیجانی و مولفه های آن (بازداری هیجانی (001/0= p)، کنترل پرخاشگری (006/0= p) و نشخوار ذهنی (001/0= p) با تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر رابطه معنادار و منفی دارند. در زمینه پیش بینی تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر، بازداری هیجانی نقش تبیین کننده تری در پیش بینی تاب آوری ایفا می کند. تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر با وضعیت اقتصادی خانواده رابطه معنی داری دارد.(024/0= p)
    نتیجه گیری
    در مجموع یافته های پژوهش حاضر بر نقش موثر کنترل هیجانی و مولفه های آن در پیش بینی تاب آوری نوجوانان در برابر مصرف مواد مخدر تاکید می کند. بنابراین، استفاده از آموزش های مناسب در سنین مدرسه با هدف پیشگیری زودهنگام ضروری است.
    کلید واژگان: نوجوان, کنترل هیجانی, کنترل پرخاشگری, تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر
    N. Heidari, T. Pourebrahim, A. Khodabakhshi Koolaei, L. Mosalanejad *
    Background And Objective
    Protective factors refer to positive action strategies that build resiliency in youth. Emotional control expressiveness style is the major protective factor that contributes to the development of resiliency in youth and the implications for building effective prevention programs in substance abuse. This research was designed to investigate the relationship between emotional control expressiveness and resilience against narcotics substance use in high school male students.
    Materials And Methods
    The method of present research was cross sectional study. The sample included 180 male students 14-18 years old that were selected using multi stage random sampling from high risk area of high schools of Karaj city. Research instruments included: a) a researcher made questionnaire for demographic information، b) resilience against narcotics substance use questionnaire and c) emotional control expressiveness questionnaire (ECQ).
    Results
    The results showed that the relationship between emotional control expressiveness، emotional inhibition (p=0. 001)، aggression control (p=0. 006) and rumination (p=0. 001) with resilience is inverse and significant. In predicting resiliency against drug use، the role of emotional inhibition plays a more predictable resiliency against drug use. Resiliency against drug use has a significant relationship with the family''s economic situation. (p=0. 024)
    Conclusion
    Overall، findings support the effective role of emotions and emotional control expressiveness styles in developing resilience of adolescence against narcotics substance use. Therfore، necessary education for youths is necessary.
    Keywords: Adolescence, Emotional Control, Aggression control, Resilience against Narcotics Substance Use
  • مهناز شاهقلیان، علیرضا مرادی، سید موسی کافی
    هدف
    در این پژوهش رابطه آلکسی تیمیا با سبک های ابراز هیجان (ابرازگری هیجانی، کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی) و سلامت عمومی در دانشجویان و نقش جنسیت در بروز آلکسی تیمیا بررسی شده است.
    روش
    در این پژوهش210 دانشجو (105 زن و 105 مرد) به شیوه نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای از میان دانشجویان دانشگاه گیلان انتخاب و به کمک مقیاس آلکسی تیمیای تورنتو و پرسش نامه های ابرازگری هیجانی، کنترل هیجانی، دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی و سلامت عمومی ارزیابی شدند. داده ها به کمک روش های آمار توصیفی، آزمون آماری t، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند.
    یافته ها
    آلکسی تیمیا با تمام زیرمقیاس های کنترل هیجانی ارتباط معنی دار دارد، به طوری که با بازداری هیجانی و نشخوار رابطه مثبت معنی دار (01/0>p) و با کنترل پرخاشگری و کنترل خوش خیم رابطه منفی معنی دار (01/0>p) نشان داد. هم چنین آلکسی تیمیا با سبک دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی رابطه مستقیم معنی دار داشت (01/0>p). آلکسی تیمیا با نمره کل پرسش نامه سلامت عمومی نیز رابطه معنی دار نشان داد. میان زنان و مردان دانشجو از نظر میزان آلکسی تیمیا تفاوت معنی داری دیده نشد.
    نتیجه گیری
    از میان آلکسی تیمیا و سبک دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، آلکسی تیمیا تبیین کننده قوی تری برای واریانس سلامت عمومی است. افزایش آلکسی تیمیا با کاهش سلامت عمومی همراه است.
    کلید واژگان: آلکسی تیمیا, ابرازگری هیجانی, کنترل هیجانی, دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی, سلامت عمومی
    Mahnaz Shahgholian *, Dr. Alireza Moradi, Dr. Seyed- Musa Kafee
    Objectives
    In this study was the relationship of alexithymia with the emotional expression styles (emotional expressiveness, emotional control, and ambivalence over emotional expressiveness) and general health investigated among university students. The effect of gender on alexithymia is also studied.
    Method
    A total of 210 university students (105 female, 105 male) from Guilan University were selected using a multi-stage randomized sampling method and were assessed by the Toronto Alexithymia Scale Emotional Expressiveness Questionnaire, Emotional Control Ques-tionnaire, Ambivalence over Emotional Expressiveness Questionnaire, and General Health Questionnaire. Data were analyzed using descriptive statistics, t-test, Pearson’s correlation coefficient, and regression analysis.
    Results
    Alexithymia was significantly correlated with all emotional control subscales: significantly positive correlation with the emotional inhibition and rumination subscales (p<0.01), and significantly negative correlation with the aggression control and benign control subscales (p<0.01). Alexithymia had also a significantly direct correlation with the style of ambivalence over emotional expressiveness (p<0.01). The results revealed a significant correlation between alexithymia and the total score of General Health Questionnaire. There was no significant difference between the female and male students with regards to the level of alexithymia.
    Conclusion
    Alexithymia is a stronger indicator for the general health variance than the style of ambivalence over emotional expressiveness. More alexithymic states are associated with decreased general health.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال