به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « cci » در نشریات گروه « پزشکی »

  • فریبا خزانی، مرتضی جراحی، علی رشیدی پور، عارفه وفایی نژاد، حسینعلی صفاخواه*
    هدف

    درد نوروپاتیک نوعی درد مزمن است که به دنبال آسیب به اعصاب مرکزی و محیطی به وجود می آید. مطالعات گذشته بیانگر آن است که ورزش و پروژسترون هرکدام جداگانه توانسته اند بر بهبود درد نوروپاتی موثر باشند. در این مطالعه اثرات تجویز توام پروژسترون مزمن و ورزش اجباری بر پاسخ های رفتاری درد در مدل درد نوروپاتیک فشردگی مزمن عصب در موش سفید بزرگ آزمایشگاهی مورد مطالعه قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه از 80 سر رت نر نژاد ویستار در 8 گروه (10=n) استفاده شد. ابتدا درد نوروپاتیک به روش CCI ایجاد شد. جهت درمان درد نوروپاتیک، تزریق پروژسترون (mg/kg6) یا حامل آن از 12 روز پس از عمل جراحی شروع شد و تا روز 26 ادامه یافت. هم چنین 12 روز پس از عمل جراحی ورزش شروع شده و به مدت 3 هفته تا روز 33 انجام گردید. در روز 12 و 34 تست های رفتاری شامل آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی انجام گرفت.

    یافته ها

    یافته های این تحقیق نشان داد که نوروپاتی حاصل از CCI قبل از مداخله ی ورزش و پروژسترون در روز 12 در حیوانات گروه های آزمایش هایپرآلژزیای حرارتی و آلودینیای مکانیکی ایجاد نمود. هم چنین پس از تثبیت درد نوروپاتیک، مصرف هم زمان پروژسترون (6 میلی گرم بر کیلوگرم) به مدت 14 روز و ورزش با شدت متوسط به مدت 3 هفته در گروه مربوطه می توانند درد نوروپاتیک را در مقایسه با گروه CCI و هر یک از گروه های درمانی مربوطه به طور جداگانه کاهش دهد.

    نتیجه گیری

    یافته های این مطالعه نشان داد که پس از تثبیت درد نوروپاتیک، مصرف هم زمان پروژسترون مزمن و ورزش اجباری ممکن است رفتارهای درد نوروپاتیک شامل آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی را کاهش دهد.

    کلید واژگان: درد نوروپاتیک, ورزش اجباری, آلودینیا, هایپرآلژزیا, پروژسترون, موش سفید بزرگ آزمایشگاهی, CCI}
    Fariba Khazani, Morteza Jarrahi, Ali Rashidy-Pour, Arefe Vafaee-Nejad, Hossein Ali Safakhah*
    Introduction

    Neuropathic pain is a chronic pain that results from damage to the central and peripheral nerves. According to the previous studies, physical activity or progesterone can be an effective treatment for alleviating sensory neuropathic pain individually. In this way, the combined effect of chronic progesterone and forced exercise on behavioral pain responses in the neuropathic pain model of chronic constriction injury in rats was considered.

    Materials and Methods

    Eighty male Wistar rats were used in 8 groups (n=10). First, neuropathic pain was induced by CCI in the respective groups. For the treatment of neuropathic pain, animals in the groups received progesterone (6 mg/kg) started 12 days after the operation until day 26. In exercise groups, the exercise started 12 days after surgery until day 33. Behavioral tests were performed on days 12 and 33.

    Results

    Interestingly, we found that CCI-induced neuropathy could produce thermal hyperalgesia and mechanical allodynia in experimental groups on day 12 before exercise and progesterone therapy. After the stabilization of neuropathic pain, co-administration of progesterone (6 mg/kg) for 14 days and moderate intensity exercise for 3 weeks in the respective group could alleviate neuropathic pain compared with the CCI and each of treated groups individually.

    Conclusion

    The findings of this study showed that co-administration of chronic progesterone and forced exercise after the stabilization of neuropathic pain may alleviate neuropathic pain

    Keywords: Neuropathic Pain, Forced Exercise, Allodynia, Hyperalgesia, Progesterone, CCI}
  • مژده رادپور، سمیرا چوپانی، حمید غلامی پوربدیع، محمد سیاح*
    زمینه و هدف

    بعد از سکته های مغزی و بیماری آلزایمر، اختلال های عصبی ناشی ازضربه مغزی، جزو شایعترین اختلال های عصبی تلقی می شوند. دستیابی به شیوه های موثر جلوگیری از عوارض ضربه مغزی نیازمند فهم کامل بیماری زایی این عارضه می باشد. خصوصیت بارز ضربه مغزی، التهاب عصبی است. در این راستا، اطلاع از بازه زمانی ایجاد و فروکش نمودن التهاب عصبی متعاقب ضربه مغزی راهگشا خواهد بود. در این مطالعه میزان بیان مغزی یکی از شاخص های اصلی التهاب عصبی یعنی عامل نکروز تومور آلفا (TNF-α)در زمان های مختلف پس از اعمال ضربه مغزی در موش صحرایی اندازه گیری شد.

    روش ها

    به موش های صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار، تحت بیهوشی، ضربه مغزی وارد شد. برای ایجاد ضربه مغزی از مدل Controlled Cortical Impact یا به اختصار CCI استفاده شد. ضربه با سرعت 5/4متر در ثانیه بطور عمودی به ناحیه آهیانه-پس سری مغز اعمال شد. ایجاد ضایعه با رنگ آمیزی بررسی شد. در زمان های 0، 3 ساعت، 6 ساعت، 24 ساعت و 5روز بعد از ضربه مغزی، ناحیه مغزی آسی ب دیده جدا شد. بیان پروتئین TNF-α با روش وسترن بلات انداره گیری شد.

    یافته ها

    ضربه مغزی توانست ضایعه ای به عمق 2میلی متر در ناحیه آهیانه-پس سری ایجاد کند. بیان TNF-αدر زمان های 3 و 6 ساعت افزایش قابل توجهی یافت و با گروه های شم و کنترل تفاوت معنی داری داشت (0/001 > p).

    نتیجه گیری

    در موش صحرایی بیان پروتئین TNF-α فقط در چند ساعت اول بعد از ضربه مغزی در مدل CCI زیاد می شود. از این یافته می توان جهت بررسی کارآیی  روش های دارویی یا غیر دارویی در جلوگیری از بروز التهاب عصبی ناشی از ضربه مغزی در این مدل حیوانی استفاده نمود.

    کلید واژگان: رنگ آمیزی, عامل نکروز تومور آلفا, وسترن بلات, CCI}
    Mozhdeh Radpour, Samira Choopani, Hamid Gholami Pourbadie, Mohammad Sayyah*
    Background and aims

    Traumatic brain injury (TBI) is considered as one of the most common neurologic disorders after stroke and Alzheimer's disease. Understanding the pathogenesis of TBI helps to discover new treatment strategies. Neuroinflammation is the main feature of TBI. We aimed to measure expression level of tumor necrosis factor-α (TNF-α), one of the main factor of neuroinflammation, in the rat brain at different times after induction of TBI.

    Methods

    TBI was exerted to adult male rats under anesthesia by controlled cortical compact (CCI) model. Trauma was exerted to parieto-occipital cortex by 4.5 m/s speed. TBI was confirmed by staining the injured area. TNF-α level was measured in the injured brain region semiquantitatively by western blot technique at 0, 3h. 6h, 24h, and 5 days after TBI.

    Results

    TBI induced an injury with 2mm depth in the parieto-occipital cortex.  Compared to control and sham-operated rats, TNF-α level significantly increased in the injured brain area 3h and 6h after TBI (p < 0.01).

    Conclusion

    TNF-α level increases considerably in rat brain during the first hours after TBI in CCI model. This data is useful in designing the pharmacologic or non-pharmacologic protocols for preventing TBI-induced neuroinflammation.

    Keywords: Staining, Tumor necrosis factor-α, Western blot, CCI}
  • مرتضی جراحی، رویا حسنی، علی رشیدی پور، حسین علی صفاخواه*
    هدف
    درد نوروپاتیک نوعی درد مزمن است که به دنبال آسیب به اعصاب مرکزی و محیطی به وجود می آید. درد نوروپاتی از نظر سلامت عمومی حائز اهمیت می باشد. علی رغم وجود انتخاب های درمانی،درمان درد نوروپاتی با چالش هایی روبرو است. زیرا دلایل و مکانیسم های متفاوتی باعث بروز این بیماری می شود. یکی از مدل های تجربی که به مدل نوروپاتیک ایجاد شده در انسان بسیار نزدیک است، مدل (Chronic Constriction Injury) CCI یا آسیب مزمن منتج از فشردگی عصب است. پروژسترون یکی از نورواستروئیدهایی است که دارای خواص ضد دردی و ضد التهابی می باشد و گیرنده های گابا-A نقش مهمی در وساطت اثر پروژسترون دارند. در این مطالعه اثرات پیش گیری کننده پروژسترون بر پاسخ های رفتاری درد و نقش گیرنده های گیرنده های گابا-A در اثرات احتمالی آن در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از 70 سر رت نر نژاد ویستار در 7 گروه (10=n) استفاده شد. ابتدا درد نوروپاتیک با روش CCI در گروه های مربوطه ایجاد شد. پس از ایجاد CCI، از روزدوم تا روز 13 داروها تزریق شدند. داروها شامل پروژسترون (6 میلی گرم به ازای یک کیلوگرم) و بیکوکولین (انتاگونیست گیرنده گابا-A در دوزهای نیم یا 2 میلی گرم به ازای یک گیلوگرم) تزریق شدند. در روز 14 و 27 بعد از CCI تست های رفتاری شامل آلودینیای مکانیکی، هایپرآلژزیای حرارتی انجام شد.
    یافته ها
    تزریق روزانه پروژسترون به مدت 12 روز در موش هایCCI شده از ایجاد پدیده آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی جلوگیری نمود و این اثر بیکوکولین مهار شد.
    نتیجه گیری
    یافته های این تحقیق پیشنهاد می کند که درمان با پروژسترون در زمانی که نوروپاتی محیطی حاصل از CCI در حال توسعه و تثبیت است، از ایجاد نوروپاتی (حداقل تا اندازه ای از طریق گیرنده های گابا-A) جلوگیری نماید.
    کلید واژگان: درد نوروپاتیک, بیکوکولین, CCI, پروژسترون}
    Morteza Jarrahi, Roya Hasani, Ali Rashidy, Pour, Hossein Ali Safakhah *
    Introduction
    Neuropathic pain is a chronic pain that results from damage to the central nervous system and also environment. Neuropathic pain is important for general health and approximately 6% of the adult population is affected worldwide. Despite the therapeutic choices, treatment for neuropathic pain is facing challenges. An experimental model that is very close to human neuropathic model is the chronic constriction injury (CCI) model. Progesterone (PROG) is one of the most potent anti-inflammatory and anti-inflammatory neurostimulants, and GABA-A receptor palys an important role in mediating the biological effects of PROG. In this study, the effects of PROG on behavioral responses of pain in the neuropathic pain model of CCI, and the possible role of GABA-A receptor in its effect were investigated in rats.
    Materials and Methods
    70 male Wistar rats were used in 7 groups (n = 10). First, neuropathic pain was induced by the CCI method in the respective groups. Following CCI, PROG (6 mg/kg) and or the GABA-A receptor antagonist bicuculin (0.5 or 2 mg/kg) or vehicle were administered daily until day 13 post-CCI. On days 14 and 27, the behavioural tests including mechanical allodynia and thermal hyperalgesia were done.
    Results
    Daily injections of PROG PROG for 12 days prevented the mechanical allodynia and thermal hyperalgesia following CCI and this effect was blocked the bicuculin pretreatment.
    Conclusion
    The findings of this study showed that treatment with progesterone may prevent the development of peripheral neuropathy, at least in part, via GABA-A receptors.
    Keywords: Neuropathic Pain, Progesterone, CCI, Beicukulin}
  • مهدی قربانی، محمد طاهر حجتی*
    سابقه و هدف
    مقاومت پلاکتی ایمیون حالتی است که در آن آنتی بادی بر علیه آنتی ژنهای پلاکت تولید و باعث تخریب پلاکتهای تزریق شده بوسیله سلولهای بیگانه خوار و ماکروفاژ می شود. هدف از این مطالعه بررسی کارایی روش فلوسیتومتری در پیش بینی نتایج تزریق پلاکت و مقاومت پلاکتی و انتخاب پلاکت سازگار برای بیماران می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد شاهدی بر روی 15 بیمار دارای Acute myeloid leukemia AML با سابقه تزریق دوبار یا بیشتر پلاکت به همراه 15 فرد سالم بدون سابقه تزریق پلاکت انجام شد. پس از نشان دار کردن پلاکت ها با 5-کلرومتیل فلورسین دی استات (CMFDA) و مجاورت آنها با سرم بیماران، به بررسی میزان فاگوسیتوز پلاکت ها توسط مونوسیت ها در دو گروه پرداخته شد
    یافته ها
    میانگین قدرت فاگوسیتوز پلاکت ها توسط مونوسیت در گروه در گروه کنترل 2/86±18/27درصد، در گروه بیمار مبتلا به مقاومت پلاکتی ایمیون10/4±68/47 درصد و در گروه بیمار غیرمبتلا به مقاومت پلاکتی ایمیون 15/21±36/73 درصد بدست آمد(0/001=p). همچنین بین قدرت فاگوسیت پلاکت توسط مونوسیت وCorrected Count Increment (CCI) یک ساعته و 24 ساعته نیز هر کدام به تنهایی یک ارتباط منفی معنی داری وجود داشت (0/001- p=).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه و با توجه به حساسیت بالای روش فلوسیتومتری، استفاده از CMFDA برای بررسی مطالعات پلاکت بسیار مناسب می باشد و می توان از این ماده برای Cross match پلاکتی با روش فلوسیتومتری نیز استفاده کرد.
    کلید واژگان: مقاومت پلاکتی, فلوسیتومتری, CCI, فاگوسیتوز, 5, کلرومتیل فلورسین دی استات}
    M. Ghorbani, Mt Hojjati *
    Background And Objective
    Immune platelet resistance is a condition in which antibodies are produced against platelet antigens and cause damage to injected platelets by phagocytes and macrophages. The aim of this study is to evaluate the efficacy of flow cytometry in predicting the results of platelet injections and platelet resistance and selecting compatible platelet for patients.
    Methods
    This case-control study was performed on 15 patients with acute myeloid leukemia (AML) with two or multiple injections of platelets and 15 healthy subjects without a history of platelet injection. After marking the platelets with 5-Chloromethylfluorescein diacetate (CMFDA) and their adjacency to the serum of patients, the amount of phagocytosis of platelets by monocytes was assessed in the two groups.
    FINDINGS: The mean phagocytic power of platelets by monocyte was 18.27 ± 2.86% in the control group, 68.47 ± 10.40% in the group of patients with immune platelet resistance, and 36.73 ± 15.21 in the group of patients without immune platelet resistance (p = 0.001). In addition, there was a significant negative correlation between phagocytic power of platelets by monocyte and Corrected Count Increment (CCI) at 1 and 24 hours (p = - 0.001).
    Conclusion
    Based on the results of this study and considering the high sensitivity of the flow cytometric method, the use of CMFDA is highly appropriate for evaluating platelet studies, and it can also be used for platelet crossmatch by flow cytometry.
    Keywords: Platelet Resistance, Flow Cytometry, CCI, Phagocytosis, 5, Chloromethylfluorescein diacetate}
  • الهام محمدی، ملاحت اکبرفهیمی، سید مسعود نبوی، ابراهیم جعفرزاده پور *، عباسعلی یکتا، مهدی خبازخوب
    هدف
    مطالعه حاضر با هدف ارزیابی کمی دید رنگ بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس Multiple Sclerosis(MS)نوع عود و فروکش با و بدون علائم بینایی با استفاده از تست D15 انجام گرفت.
    روش بررسی
    در این مطالعه 100 چشم از 50 بیمار مبتلا به MS (30 بیمار دارای علائم بینایی و 20 بیمار بدون علائم بینایی) و 50 چشم از 25 فرد نرمال به عنوان گروه مقایسه با محدوده سنی 40- 18سال مورد ارزیابی قرار گرفت. در تقسیم بندی چشم ها در 4 گروه شامل چشم آسیب دیده بیمار با علائم بینایی یکطرفه (گروه 1)، چشم سالم بیمار با علائم بینایی یکطرفه (گروه 2)، چشم بیمار MS بدون علائم بینایی (گروه 3) و چشم فرد گروه مقایسه (گروه 4) قرار گرفتند. حدت بینایی بیماران با استفاده از چارت اسنلن اندازه گیری شد. ارزیابی دید رنگ با استفاده از تست Farnsworth D-15 انجام گرفت و نتایج آن بر اساس معیار CCI (color confusion index) به صورت کمی ثبت شد.
    یافته ها
    میانگین امتیازCCI دید رنگ در گروه اول 17/69±19/131، در گروه دوم 39/13±126/15، در گروه سوم 62/03±123/10 و در گروه چهارم 00/00±117/0 بود که در مقایسه هرسه گروه با گروه مقایسه اختلاف معنی داری مشاهده شد. (به ترتیب: 0/0001˂p=0/01،p<0/0001،p). بین گروه اول و دوم ارتباط معنی داری مشاهده نشد (149/0=p). ارتباط گروه دوم و سوم نیز معنی دار نبود (393/0=p). در مقایسه گروه اول و سوم ارتباط معنی داری مشاهده شد (0/01=p)
    نتیجه گیری
    اختلال دید رنگ در هر دو گروه از بیماران با و بدون علائم بینایی وجود دارد اما از لحاظ شدت آسیب متفاوت هستند. ارزیابی کمی این تست و تعیین تغییرات دید رنگ در معاینات متوالی می تواند اطلاعات مفیدی در بررسی سیر بیماری برای معاینه کننده فراهم می کند و یک معیار کلینیکی مناسب در شناسایی نقایص تحت کلینیکی در کنار سایر روش های تشخیصی در بیماران مبتلا به MS می باشد.
    کلید واژگان: مالتیپل اسکلروزیس, دید رنگ, تست D15, معیار CCI}
    E. Mohammadi, M. Akbar Fahimi, S.M. Nabavi, E. Jafarzadehpur *, A.A. Yekta, M. Khabazkhoob
    Purpose
    This study aimed to quantitatively assess the color vision in patients with relapsing and remitting multiple sclerosis with and without visual symptoms using D15.
    Methods
    In this study, 100 eyes of 50 patients with Multiple Sclerosis including 30 patients with visual symptoms and 20 patients without visual symptoms were compared with 50 eyes as the control group. Patients were divided into 4 groups: An involved eye of the patient with unilateral visual symptoms (group 1), fellow eye of the patient with unilateral visual symptoms (group 2), patient’s eye without visual symptoms (group 3), and eyes of the comparison group (group 4). Visual acuity was measured in log MAR. Color vision was evaluated using D15. The results were quantitatively recorded based on Color Confusion Index (CCI).
    Results
    The meanCCI of color vision was 131.17±19.69 in the first group, 126.39±15.31 in the second group, 123.62±10.03 in the third group, and 117 in the fourth group. There was a significant difference between three groups and the control group. (p
    Conclusion
    Color vision disorder has been observed in patients with and without visual symptoms; however, the severity of the defect was different between groups. Quantitative assessment of the color vision test provides useful information of the natural history of the disease for examiner. In addition, there are appropriate clinical criteria to identify subclinical defects along with other diagnostic methods in patients with MS.
    Keywords: Multiple Sclerosis, Color vision testing, D15, CCI}
  • مهدی صادقی، هما مناهجی*، عباس حق پرست، جلال زرین قلم، صمد ناظمی، زهرا بهادری
    زمینه
    مکانیسم های مسئول ایجاد درد نوروپاتی پیچیده و بحث برانگیزند. از مهم ترین این مکانیسم ها می توان به کاهش اثر مهاری گابا و فعال شدن گلیا در شاخ خلفی نخاع، به دنبال نوروپاتی اشاره کرد. با توجه به پیچیدگی مکانیسم های مربوط به تغییرات عوامل گاباارژیک و فعال شدن گلیا در درد نوروپاتی و عدم وجود نتایج همسو، در این مطالعه تلاش گردیده تا به بررسی نقش موسیمول به عنوان آگونیست گیرنده گابا A و پنتوکسی فیلین به عنوان مهار کننده گلیا در مدل درد نوروپاتی (Chronic Constriction Injury) CCIپرداخته شود.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش از موش های صحرائی نر ویستار (250-200 گرم) استفاده شد و جهت ایجاد نوروپاتی از مدل CCI (روش Bennett، 1988) استفاده گردید. در گروه شم پس از باز کردن و رویت عصب سیاتیک، ناحیه جراحی دوباره بسته شد. پنتوکسی فیلین از یک روز قبل از نوروپاتی و تا 14 روز بعد از CCI (روزانه 30 میلی گرم بر کیلوگرم) تزریق گردید. تست های رفتاری (پلانتار تست و فون فری) یک روز قبل و سپس به ترتیب در روزهای 1، 4، 7 و 14 بعد از جراحی و نیم ساعت پس از تزریق پنتوکسی فیلین انجام شد. در گروه هائی که موسیمول را با دوزهای 2، 1 و 0/5 میلی گرم بر کیلوگرم در روز 14 بعد از CCI دریافت نمودند، تست های رفتاری قبل از تزریق و 30 دقیقه بعد از تزریق دارو انجام می شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که ایجاد CCI باعث بروز نشانه های درد نوروپاتی گردیده ولی تزریق پنتوکسی فیلین و موسیمول توانسته است پاسخ های رفتاری درد را کاهش دهد. به نظر می رسد که این کاهش در مورد اثر موسیمول (2، 1 میلی گرم بر کیلوگرم) روی هیپرآلژزیای حرارتی موثرتر از پنتوکسی فیلین، و در مورد اثر پنتوکسی فیلین (30 میلی گرم بر کیلوگرم) روی آلودینیای مکانیکی موثرتر از موسیمول باشد.
    نتیجه گیری
    موسیمول با تحریک گیرنده گابا A و پنتوکسی فیلین با مهار گلیا باعث کاهش علائم رفتاری درد نوروپاتی به دنبال آسیب عصبی می شود.
    کلید واژگان: درد نوروپاتی, هیپرآلژزیا, آلودینیا, CCI, موسیمول, پنتوکسی فیلین}
    Mehi Sadeghi, Homa Manaheji *, Abbad Haghparast, Jalal Zaringhalam, Samad Nazemi, Zahra Bahari
    Background
    The mechanisms underlying neuropathic pain are complex and remain controversial. From the proposed mechanisms we can refer to loss of GABAergic inhibition and glial activation in the spinal dorsal horn. As for the discrepancies in the neuropathic pain mechanisms, in the present study, we examined whether the GABA-A receptor agonist muscimol and glial inhibitor pentoxifylline would modify behavioral tests in rats with Chronic Constriction Injury (CCI).
    Material And Methods
    In this study male wistar rats (200-250 g) were used and for neuropathy induction, the CCI model (Bennett method, 1988) was used. In the sham group, after exposing the sciatic nerve, surgery region was closed. Pentoxifylline was administered one day before neuropathy to 14 days after CCI (30 mg/kg daily) and behavioral tests (plantar test and von frey) were performed one day before surgery and then on days 1, 4, 7 and 14 after surgery and 30 minutes after pentoxifylline adminstration. In groups that received muscimol with doses 0.5, 1 and 2 mg/kg on day 14 after CCI, behavioral tests were experienced before and 30 minutes after drug administration.
    Results
    Behavioral assessment indicated that CCI induce symptoms of neuropathic pain but both muscimol and pentoxifylline could reduce pain behavioral responses. It seems that this reduction of muscimol (1 and 2 mg/kg) was more effective in thermal hyperalgesia than pentoxifylline, and for pentoxifylline (30 mg/kg) was more effective in mechanical allodynia than muscimol.
    Conclusion
    present data showed that muscimol via activation of GABA-A receptors and pentoxifylline via glial inhibition reduced behavioral symptoms of neuropathic pain after spinal cord injury.
    Keywords: neuropathic pain, hyperalgesia, allodynia, CCI, muscimol, pentoxifylline}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال