به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « میزان شیوع » در نشریات گروه « پزشکی »

  • عهدیه پرهیزکار *
    مقدمه و هدف
    خشونت خانگی یک مشکل عمومی و جهانی است که پیکر خانواده و جامعه را تخریب می کند و سلامتی روحی، روانی، جسمانی و عاطفی افراد را تهدید می کند لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان شیوع خشونت خانگی در زنان باردار و ارتباط آن با مشخصات فردی زنان و همسرانشان در مراکز بهداشتی درمانی شهر سنندج در سال 1395-1394 انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه ی بصورت مقطعی و با روش توصیفی-تحلیلی در سال 1395- 1394 انجام شد 375 نفر از زنانی که برای اولین ویزیت پس از زایمان برای مراقبت به مراکز بهداشتی درمانی سطح شهر سنندج مراجعه کرده بودند بصورت مبتنی بر هدف انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه بود که با کمک مصاحبه تکمیل گردید.تجزیه و تحلیل داده ها به کمک نرم افزارSPSS) ) وآزمونهای آماری کای دو انجام شد میزانP کمتر از 01/0 معنی دار بود.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بیش از 50 درصد از زنان در دوران بارداری مورد خشونت خانگی قرار گرفته بودند. بطوریکه 4/73% زنان مورد مطالعه تحت خشونت روانی، 2/12% آنان مورد خشونت جسمی، 2/11% مورد خشونت اقتصادی و 2/3% مورد خشونت جنسی قرار گرفته بودند. همچنین بین خشونت خانگی با سطح تحصیلات (05/0=P)، تعداد فرزندان (05/0=p)، تعداد سالهای ازدواج (01/0=p) ارتباط معناداری وجود داشت همچنین بین سطح تحصیلات و شغل (001/0=p) همسران با خشونت خانگی ارتباط وجود داشت.
    نتیجه گیری
    نشان داد که خشونت بیشتر درافراد کم سواد، و طبقات پایین اجتماعی ایجاد می شود.
    کلید واژگان: خشونت خانگی, بارداری, میزان شیوع}
    Ahdiyye Parhizkar *
    Introduction and Aim: Domestic violence is a general and universal problem that destroys the body of the family and society. It threatens the mental, physical, and emotional health of individuals. Therefore, the present study aimed to determine the prevalence of domestic violence in pregnant women and its relationship with personal characteristics of women and their spouses at health centers in Sanandaj city in 2015-2016.
    Materials And Methods
    This cross-sectional and descriptive-analytic study was conducted in 2015-2016 and 375 women who referred to health centers of Sanandaj for the first time after delivery were selected based on their purpose. The data gathering tool was a questionnaire completed by interview. Data were analyzed by SPSS software and Chi-square test. P value less than 0.01 was statistically significant.
    Results
    The results showed that more than 50% of women undergone domestic violence during pregnancy. 73.4% of the women in the study underwent psychological violence, 12.2% of them physical violence, 11.2% economic violence and 2.3% of them were victims of sexual violence. Also, there was a significant relationship between domestic violence and education level (P = 0.05), number of children (p = 0.05), number of married years (p = 0.01). Moreover, there was a relationship between level of education and career of spouses (p = 0.001) p) with domestic violence.
    Conclusion
    The results showed that violence is more likely to occur in lower social classes and low literacy level of society.
    Keywords: domestic violence, pregnancy, prevalence}
  • منیژه معتمدی، حمیدرضا مختاری نیا *، رضا اسکویی زاده، پوریا رضاسلطانی
    زمینه و هدف
    اختلالات اسکلتی- عضلانی شایع ترین آسیب شغلی می باشد. همچنین یکی از مشکلات عمده بهداشت جهانی است که هزینه اقتصادی و انسانی قابل توجهی دارد و بر روی کیفیت زندگی هم تاثیرگذار است. هدف این مطالعه تعیین شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی و تعیین سطح خطر در کارگران بخش مونتاژ یک کارخانه باطری سازی بود.
    روش کار
    این مطالعه به روش توصیفی از نوع مقطعی در سال 1392 صورت گرفته است. جامعه مورد مطالعه شامل 138 نفر از کارگران شاغل دارای سن بین 21 و تا 46 سال در بخش مونتاژ کارخانه بود که به صورت تصادفی در مطالعه شرکت کردند و پرسشنامه نوردیک را جهت جمع آوری اطلاعات تکمیل کردند. همچنین برای بررسی وضعیت بدنی حین کار، از روش آنالیز رولا استفاده گردید. آنالیز آماری داده ها با کمک نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که میزان شیوع درد و ناراحتی اکثریت جمعیت شاغل در واحد مونتاژ، به ترتیب در نواحی فوقانی پشت تعداد 42 نفر (4/30%)، گردن تعداد 36 نفر (1/26%)، قسمت تحتانی پشت تعداد 25 نفر (1/18%) و زانو تعداد 16 نفر (6/11%) رنج می بردند همچنین نتایج ارزیابی وضعیت بدنی رولا نشان داد که نمره سطح خطر 31/25%، 12/53% و 62/15% به ترتیب به رتبه های 4، 3 و 2 تعلق گرفت.
    نتیجه گیری
    میزان شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی در کارگران، بالا بوده و بیشتر پوسچرها به دلیل بالا بودن نمره رولا، نیاز به اصلاح دارند. بر اساس نتایج به دست آمده، عمده ترین مشکلات ارگونومیکی شامل پوسچر نامطلوب، بلند کردن و حمل دستی بار و خمش و پیچش ناحیه کمر می باشد.
    کلید واژگان: اختلالات اسکلتی عضلانی, میزان شیوع, صنعت باطری, پرسشنامه نوردیک, RULA}
    Manizhe Motamedi, Hamidreza Mokhtarinia *, Reza Oskoee Zade, Pouria Rezasoltani
    Background
    Musculoskeletal disorders are the most common occupational injuries and constitute a huge global health problem with substantial economic and human cost as well as negative impact on the quality of life. The aim of this study was to determine the prevalence of musculoskeletal disorders and level of risk among the workers of the assembly line of a battery factory.
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study performed in 2013, 138 workers aged between 20 and 46 years from assemble line of a battery construction company that have been selected randomly and filled out the NORDIC questionnaire.
    Also, for the assessing physical posture during work, RULA method were applied and filled out by researcher. Statistical analyzing were done by SPSS (v.21).
    Results
    On the basis of the findings of this study majority of the recruited population suffer from upper back 42 Workers(%30.4) and neck pain 36 workers (%26.1) and lower back pain 25 workers (%18.1) then by knee pain 16 workers (%11.6) respectively. Also results of RULA method analyzing showed that risk level score for 31.2, 53.1 and 15.6% of all postures were 4, 3 and 2 respectively.
    Conclusion
    The prevalence of MSDs in the workers was high. Most of postures are needed to be corrected because of high score in RULA method. Based on the obtained results, the most significant ergonomic problems in workers were found to be awkward postures, manual material handling and back bending and twisting.
  • محمد صالحی، مسعود مبینی، مریم اصغر حیدری
    زمینه و اهداف
    ویروسHTLV اولین رتروویروس شناخته شده انسانی و جزء خانواده انکوویروس ها می باشد. ویژگی مهم این ویروس محدودیت شیوع جغرافیایی آن است و شمال خراسان یکی از مناطق آندمیک آلودگی به ویروس HTLV است. هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع ویروس HTLV-1، 2 درکودکان، نوجوانان و جوانان مراجعه کننده به آزمایشگاه جهاد دانشگاهی مشهد واحد نیشابور می باشد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه توصیفی – مقطعی بوده که بر روی 1169 مراجعه کننده از مرداد 92 تا مرداد 93 به این مرکز با درخواست بررسی آنتی بادی های ضد HTLV-1، 2 در نمونه سرم به روش الیزا انجام شده است. متغیر های به کار رفته سن و جنس هستند.
    یافته ها
    عفونت HTLV-1، 2 در 33/ 3% مراجعه کننده گان (1169/ 39) با روش الیزا مثبت بود و متغیرهای سن و جنس به طور مشخصی با عفونت در ارتباط بودند.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این پژوهش شیوع عفونت HTLV-1، 2در کودکان، نوجوانان و جوانان نیشابور بسیار قابل توجه می باشد، بنابراین مراقبت های ویژه و آگاهی لازم برای جلوگیری از انتشار آلودگی در جامعه ضروری است.
    نتیجه گیری
    با وجود برنامه های غربالگری، گزارشات مکرر بسیاری از پژوهشگران و آگاهی رساندن به مردم وجود درصد بالای این ویروس در سنین کودکی، نوجوانی و جوانی در نیشابور یک نگرانی بزرگ به حساب می آید. بنابراین حل این معضل تلاش بیشتر و راهکارهای بهتر جهت آگاهی بیشتر افراد را طلب می کند.
    کلید واژگان: HTLV, 1, 2, میزان شیوع, نیشابور}
    Mohammad Salehi, Masoud Mobini, Maryam Asghar Heydari
    Background And Aim
    The HTLV virus known as first human Retrovirus and it’s a part of the Oncoviridea family. An important feature of virus is geographic prevalence district that the North of Razavy Khorasan province (Northeast of Iran) is endemic for HTLV infection. The aim of this study is HTLV1, 2 infection's prevalence rate in children, teenage and juveniles who refers to Iranian Academic Center for Education, Culture and Research (ACECR)-Mashhad laboratory in Nyshabor in this study.
    Materials And Methods
    This cross – sectional descriptive-analytical study was performed on 1169 patients by ELISA method (Dia.pro diagnostic bioprobes, Italy) from August 2013 to August 2014 in this Center. The variables are genus and age.
    Results
    HTLV1, 2 infections were positive in 3.33% (39/1169) of the participants according to the results of enzyme linked immunosorbent assay (ELISA). Infection was significantly associated with age and genus of participants.
    Conclusions
    Despite screening programs, frequent reports of many scholars and make awareness of people, the high prevalence of the virus in childhood, adolescence and youth in Nyshabor, is a big concern. So to solve this problem demands more effort and better ways for more learning of people.
    Keywords: HTLV1, 2, prevalence rate, Nyshabor}
  • مهسا رفیعی، حمیدرضا مختاری نیا، امید حداد، پوریا رضا سلطانی
    زمینه و هدف
    به نظر می رسد میزان شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی در افرادی که از لپ تاپ استفاده می کنند زیاد است. این تحقیق به منظور بررسی میزان شیوع ناراحتی و درد در کاربران لپ تاپ و همچنین بررسی حالت های بدنی (پوستچر) شایع در حین استفاده از آن می باشد.
    روش کار
    این مطالعه به روش توصیفی تحلیلی- مقطعی صورت گرفته است. جامعه آماری این مطالعه شامل دانشجویان دانشگاه های سطح شهر تهران در سال تحصیلی 92-1391 بوده که به صورت تصادفی نمونه ای به حجم 300 نفر از آن مورد بررسی قرار گرفته اند. ابزار این پژوهش چک لیستی است که بدین منظور طراحی شده است. یافته های آن از طریق آمار توصیفی و همچنین از طریق آزمون همبستگی تجزیه و تحلیل گردیده است.
    یافته ها
    نتایج نشان دادکه 77/3% افراد (232 نفر) پس از استفاده از لپ تاپ در یک ناحیه از بدن خود احساس درد و ناراحتی داشته اند. در این میان ناحیه ی گردن 181 نفر بیشترین درصد (60/3 درصد) را به خود اختصاص داده است و پس از آن در 82 نفر مچ (27/3 درصد) و 78 نفر در شانه ی راست (26 درصد) به ترتیب به عنوان نقاط تحت فشار گزارش شد. حدود 45 درصد (136 نفر) از کاربران با پشت خمیده از لپ تاپ استفاده می کردند. همچنین 28/7 درصد از افراد (86 نفر) در حالی که روی زمین نشسته و لپ تاپ را روی پایشان قرار داده اند از آن استفاده می کردند و 24 درصد (72 نفر) از میز اداری استفاده می کردند. بیشترین مقدار درد گزارش شده بر اساس معیار دیداری درد 4 بود. بین میزان درد و مدت زمان استفاده از لپ تاپ نیز همبستگی معنی داری وجود نداشت (r=0/131، p =0/3).
    نتیجه گیری
    از یافته های تحقیق می توان چنین استنباط کرد که شیوع آسیب در کاربران لپ تاپ بالا می باشد اما از لحاظ آماری ارتباط معنا داری بین شدت درد گزارش شده و مدت زمان استفاده از لپ تاپ وجود نداشت.
    کلید واژگان: کاربران لپ تاپ, اختلالات اسکلتی عضلانی, میزان شیوع, پوسچر}
    Mahsa Rafiee, Hamid Reza Mokhtarinia, Omid Hadad, Pouria Reza Soltani
    Background
    It seems that the prevalence of Musculoskeletal Disorder (MSD) in laptop users is high although relatively few studies had focus in this group. The aim of this study was to investigate the prevalence of discomfort and pain in laptop user subjects and identifying the common adopted posture during usage of laptop.
    Methods
    This descriptive cross sectional study was targeted at a group of 300 students aged between 20 and 30 who use laptop at work or at school in Tehran, Iran. A questionnaire was used for data gathering. Descriptive analytic methods were used to show prevalence rate of musculoskeletal pain.
    Results
    The results showed 77.3% of users reported at least one musculoskeletal complaint after using laptop. Among these neck trouble was the most prevalent MSD (60.3%), followed by wrist (27.3%) and right shoulder trouble (26%). Nearly 45% of subjects adopted kyphotic posture during laptop usage. The most common places where laptop was placed on were on the lap 28.7% and 24% on the office desk. On the base of Visual Analog scale the grade 4 was the most pain that was reported.
    Conclusion
    The study has demonstrated that laptop usage causes musculoskeletal pains among students at work and in school and it is associated with the duration of use and adopted postures.
    Keywords: Laptop users, Musculoskeletal disorder, Prevalence, Posture}
  • بهروز کاظمی، رضا دستجردی
    زمینه و هدف
    انجام مطالعات همه گیرشناسی اختلالات روان، برای پی بردن به حجم مشکلات بهداشت روان و شیوع اختلالات روان در افراد جامعه و نیز مشخص ساختن نیازهای بهداشتی، درمانی افراد جامعه یک نیاز ضروری و حائز اهمیت است، لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع اختلالات روان در افراد 15 سال و بالاتر مناطق روستایی شهرستان بیرجند در سال 1390 انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقطعی، 504 نفر از افراد 15 سال و بالاتر مناطق روستایی شهرستان بیرجند، به روش تصادفی منظم انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه SCL90-R بود که پایایی آن با استفاده از روش Cronbach Alpha 88/0 به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 15، آمار توصیفی و آزمون آماری Chi-Square در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    بر اساس نتایج این مطالعه، 154 نفر (6/30%) مبتلا به اختلالات روانی بودند. فراوانی اختلالات روانی در جنس زن نسبت به جنس مرد و نیز در افراد مطلقه و بیوه نسبت به افراد متاهل به طور معنی داری بیشتر بود (05/0 p<) ولی در رده های مختلف سنی و بر اساس بعد خانوار تفاوت معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    میزان شیوع اختلالات روان، در مناطق روستایی شهرستان بیرجند بالاتر از سایر مناطق کشور می باشد و نیازمند توجه لازم و اجرای برنامه بهداشت روان روستایی برای پیشگیری و درمان اختلالات عصبی و روانی است.
    کلید واژگان: اختلالات روان, پرسشنامه R, SCL90, میزان شیوع, همه گیرشناسی}
    B. Kazemi, R. Dastjerdi
    Background And Aim
    Epidemiological study of mental disorders is essential for estimating mental health burden, prevalence of mental disorders and health needs, the aim of this study was to determine epidemiological of mental disorders in teenagers of 15 and higher in rural areas of Birjand city in 2011.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study selected 504 persons 15 years and older by systematic random sampling from rural areas of Birjand city. Data collection instrument was ScL90-R that reliability was 0.88, by using of Cronbach Alpha coefficient. Data were analyzed by SPSS version 15 and Chi-Square statistical tests at 0.05 significant levels.
    Results
    According to the results 154 (30.6%) cases had mental disorders. Prevalence of mental disorders was significantly higher in female than male, and in divorcees and widows than married women (p<0.05). However there were no significant differences in age categories and household size.
    Conclusion
    Prevalence of mental disorders in rural areas of Birjand city is higher than other parts of the country, and need attention and accomplishment of rural mental health plan to prevent and treat neurological and psychiatric disorders.
    Keywords: Mental disorders, SCL90, R questionnaire, Incidence, Epidemiology}
  • بهاره سامان نژاد، طناز رضایی، آرش بستانی، فرید نجفی، عباس آقایی
    سابقه و هدف
    بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS یا Multiple sclerosis)، شایع ترین اختلال عصب شناختی در بالغین جوان است که موجب ناتوانی می شود. مطالعه حاضر، با هدف بررسی ویژگی های همه گیر شناسی این بیماری در شهرستان کرمانشاه در سال 1391 صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه، یک بررسی توصیفی بود که بر روی 448 فرد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. اطلاعات مورد نظر از پرونده بیمارانی که در انجمن MS کرمانشاه عضویت داشتند، استخراج شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میزان شیوع MS در شهرستان کرمانشاه، 3/43 در هر 000/100 نفر جمعیت بود که این میزان، برای زنان 6/65 و برای مردان، 9/21 در 000/100 نفر جمعیت به دست آمد. میانگین سن بروز، 8/30 سال بود و گروه سنی 34-30 سال بیشترین نسبت مبتلایان (1/20 درصد) را به خود اختصاص دادند. 2/1 درصد، سابقه مثبت ابتلا به MS را در بستگان درجه یک داشتند. بیشترین تظاهر شروع بیماری به صورت اختلالات حسی بود (1/24 درصد). 6/42 درصد بیماران در فاصله کمتر از 6 ماه پس از شروع علایم، به تشخیص قطعی رسیده بودند.
    استنتاج
    با توجه به نتایج پژوهش، شیوع بیماری مولتیپل اسکلروزیس در شهرستان کرمانشاه بالا است و احتمال بروز بیماری در افراد جوان به ویژه زنان بیشتر می باشد. همچنین مطالعات جامع تری در مورد اطلاعات اپیدمیولوژیک و عوامل خطر بیماری لازم است.
    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, همه گیر شناسی, میزان شیوع}
    Bahareh Saman, Nezhad, Tannaz Rezaee, Arash Bostani, Farid Najafi, Abbas Aghaei
    Background and
    Purpose
    Multiple Sclerosis (MS) is the most common neurological disorder in young adults that leads to their disability. This study aimed to evaluate the epidemiological characteristics of MS in Kermanshah, Iran in 2012.
    Materials And Methods
    In this descriptive study, total of 448 MS patients in Kermanshah were studied. Data for this study were derived from patients’ files, whom were members of MS Society in Kermanshah. SPSS software was used for this research.
    Results
    The prevalence of MS in Kermanshah was 43.3 in 100,000 population, that the rate for women and men were 65.6 and 21.9 in 100,000 population, respectively. The onset for this disease was 30.8 years and the age-group of 30-34 years devoted the highest proportion of its morbidity to itself (20.1%). 1.2% of patients had familial history of MS in first-degree relatives. Sensory disturbances are the highest manifestations of MS onset (24.1%). 42.6% of patients have been diagnosed within 6 months after the onset of symptoms.
    Conclusion
    According to the results of this study, there was a high prevalence of MS in Kermanshah and the incidence of this disease was more probable among youths (especially in women). Furthermore, more comprehensive studies are required on epidemiological data and risk factors of MS.
    Keywords: Multiple sclerosis, epidemiology, prevalence rate}
  • نرجس نجیبی، احمررضا درستی مطلق *، هاله صدرزاده یگانه، محمدرضا اشراقیان، میلاد دانشی، سمانه عزیزی
    زمینه و هدف

    ناامنی غذایی به عنوان فراهمی محدود یا نامطمئن غذای کافی در همه اوقات برای یک زندگی سالم و فعال تعریف می‎شود. دیابت ملیتوس، از شایع‎ترین بیماری های متابولیک است که با عوارض و مرگ و میر قابل توجه همراه بوده و اخیرا به عنوان یک اولویت بهداشتی در ایران مطرح شده است. مطالعات اخیر بیانگر شیوع گسترده ناامنی غذایی و دیابت در جامعه ایرانی می‎باشند، هدف مطالعه حاضر بررسی وضعیت ناامنی غذایی و برخی عوامل اجتماعی اقتصادی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
    مواد و روش‎ها: این مطالعه به صورت مقطعی روی 135 بیمار جدید 30 تا 60 ساله مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. مشخصات عمومی و اجتماعی اقتصادی و وضعیت ناامنی غذایی به ترتیب با استفاده از پرسش‎نامه های عمومی و امنیت غذایی خانوار 18 گوی های سازمان کشاورزی ایالت متحده آمریکا (USDA) و فعالیت بدنی توسط پرسش‎نامه فعالیت بدنی مت بررسی گردید. داده ها با آزمون‎های آماری مجذور کای، تی مستقل و رگرسیون لوجستیک تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها: میزان شیوع ناامنی غذایی در جمعیت مورد مطالعه 7/66 درصد بود. ناامنی غذایی با سطح اقتصادی، تحصیلات، میزان درآمد، داشتن فرزند زیر 18 سال، بعد خانوار و تعداد فرزندان ارتباط آماری معنی‎داری داشت(05/0>p). اما با متغیرهای دیگر شامل وضعیت شغلی، وضعیت تاهل، سابقه فامیلی بیماری، سن، جنس و فعالیت بدنی ارتباط آماری معنی‎داری نداشت.

    نتیجه گیری

    با توجه به شیوع بالاتر ناامنی غذایی در بیماران دیابتی می‎توان گفت که احتمالا بروز دیابت در افراد ناامن غذایی بالاتر است.

    کلید واژگان: ناامنی غذایی, میزان شیوع, دیابت نوع}
    Narjes Najibi, Ahmadreza Dorosty Motlagh, Haleh Sadrzadeh Yeganeh, Mohammadreza Eshraghian, Milad Daneshi, Samaneh Azizi
    Background

    Food insecurity is defined as the limited or uncertain availability of enough food for an always active and healthy life. Diabetes mellitus, one of the most common metabolic diseases, has been associated with significant morbidity and mortality and it is considered a health priority in Iran. Recent studies indicate the widespread prevalence of food insecurity and diabetes mellitus in Iranian society. This study reviews the status of food insecurity and effective socio-economic factors in people with type 2 diabetes.

    Materials And Methods

    This cross-sectional study was performed on 135 patients, aged between 30 and 55, who had recently been diagnosed with type 2 diabetes. Demographic and socioeconomic characteristics and food insecurity status were assessed using demographic and the 18-item USDA household food security questionnaires, respectively. Physical activity also was evaluated by MET, physical activity questionnaire. Data were analyzed by Chi-square, t-test, and logistic regression.

    Results

    Prevalence of food insecurity was 66.7%. Food insecurity was significantly associated with economic status, education level, income, having child under 18 years of age, family size, and number of children (p<0.05); however, there was not a significant relationship between food insecurity and occupation, marital status, family history of diabetes, high blood pressure and heart disease, age, and the amount of physical activity.

    Conclusion

    Considering the higher prevalence of food insecurity in diabetic patients, it can be said that it is likely that the incidence of diabetes is higher in food insecure people.

    Keywords: Food insecurity, Prevalence rate, Type 2 diabetes}
  • علی غلامی، شاکر سالاری لک، رسول قره اغاجی اصل، اصغر بیرانوند، لیلا موسوی جهرمی
    پیش زمینه و هدف
    کم خونی فقر آهن شایع ترین کمبود تغذیه ای در کودکان می باشد. استفاده از مکمل های آهن برای کنترل کم خونی فقر آهن دوران کودکی در کشورهای در حال توسعه توصیه شده است. این مطالعه با هدف بررسی میزان شیوع و عوامل مرتبط با عدم مصرف و مصرف نامنظم قطره آهن در کودکان 24- 7 ماهه شهر ارومیه انجام شده است.
    مواد و روش کار
    این مطالعه مقطعی در سال 1388 و در کلیه مراکز بهداشتی شهر ارومیه انجام شده است. تعداد 400 پرسش نامه از طریق مصاحبه با زنانی که کودک 7 تا24 ماهه داشتند تکمیل شده است. نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Spss16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    بر طبق نتایج این مطالعه 14درصد کودکان مورد بررسی قطره آهن استفاده نمی کردند و در کودکان مصرف کننده، 24/14درصد به صورت منظم و 76/85درصد به صورت نامنظم استفاده می کردند. مهم ترین علل عدم مصرف عبارتند از: عدم پذیرش کودک و استفراغ کودک و مهم ترین علل مصرف نامنظم عبارتند از: فراموشی والدین و عدم پذیرش کودک. در این مطالعه بین سطح تحصیلات مادر با مصرف قطره آهن ارتباط آماری معنی داری مشاهده شد)001/0P<).
    نتیجه گیری
    بر طبق نتایج حاصل این مطالعه میزان شیوع مصرف نامنظم قطره آهن در کودکان شهر ارومیه در سطح بالایی می باشد و میزان شیوع عدم مصرف در سطح قابل توجهی می باشد که مهم ترین علل ان فراموشی والدین، عدم پذیرش و استفراغ کودک می باشد.
    کلید واژگان: میزان شیوع, قطره آهن, مصرف منظم, مصرف نامنظم, کودکان, ارومیه}
    Ali Gholami, Dr Shaker Salari Lak, Dr Rasool Ghareaghaji Asl, Asghar Beyranvand, Leila Moosavi Jahromi
    Background and Aims
    Iron deficiency is the most common nutritional deficiency in children. Iron supplements are recommended for controlling iron deficiency in infants in developing countries. The aim of this survey was to study the prevalence and related factors of non-consumption and irregular consumption of iron drop in infants aged 7-24 months in Urmia.
    Materials and Methods
    This cross-sectional study was done in all health centers of Urmia city in 2009. 400 questionnaires were completed by females whose babies were between 7-24 months old. The cases were selected by systematic random method. The data were analyzed by SPSS, Chi square test, Fisher exact test, and T-test.
    Results
    According to the results of this study, 14% of children did not consume iron drops, and among consumers %14.24 consumed regularly and %85.76 consume irregularly. Most important causes in non-consumers was child refusal, child vomiting (after use) and most important causes in irregular consume was parent's forgetting the medication or child refusal. We observed significant relationship between iron drop consumption and mother educational level (p<0.001).
    Conclusion
    The prevalence rate of irregular consumption in Urmia infants is in high level and the prevalence rate of none-consumption is in considerable level that most important causes are parental forget, child refusal to eat iron drop and child vomiting (after use).
  • سالار فرامرزی، امیر قمرانی، مریم شریعتی
    پیش زمینه و هدف
    پژوهش حاضر، با هدف بررسی و مقایسه میزان شیوع و فراوانی اختلالات رفتاری در بین دانش آموزان دوره متوسطه منطقه بستان آباد با توجه به جنسیت، رشته تحصیلی و محل سکونت انجام گرفت.
    مواد و روش کار
    روش پژوهش از نوع توصیفی - مقطعی بوده است که بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی (سهمی) تعداد 384 نفر از دانش آموزان در پژوهش شرکت داده شدند. داده ها با استفاده از مقیاس مشکلات رفتاری آشنباخ (YSR) که از روایی و اعتبار خوبی برخوردار است، جمع آوری و با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون t) تجزیه و تحلیل گردیدند.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد که در بین کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه بستان آباد، اختلالات رفتار پرخاشگرانه با میانگین 54/24 و انحراف معیار 19/5 از بیشترین میزان شیوع و اختلال شکایات جسمانی با میانگین 22/9 و انحراف معیار 24/2 از کم ترین میزان شیوع برخوردار می باشد. همچنین میزان شیوع اختلال گوشه گیری / افسردگی و سایر مشکلات (شامل؛ ترس از مدرسه، ناخن جویدن، کابوس و...) به طور معنی داری در دختران بیشتر از پسران بوده(p≤0/05)و(p≤0/01)، و رفتار قانون شکنی به طور معنی داری در پسران بیشتر از دختران بوده (p≤0/05)است. ضمن اینکه میزان شیوع اختلال رفتاری گوشه گیری / افسردگی و رفتار پرخاشگرانه در دانش آموزان شهری به طور معنی داری بیشتر از دانش آموزان روستایی بوده (p≤0/05) است. بین دانش آموزان رشته های تحصیلی (نظری و مهارتی) هیچ گونه تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    با نتایج بدست آمده می توان در راستای کمک به بهداشت روانی دانش آموزان، برنامه ریزی و اقدام به موقع انجام داد.
    کلید واژگان: اختلالات رفتاری, میزان شیوع, دانش آموزان دوره متوسطه, بستان آباد}
  • سید مسعود داوودی، علی اکبر کریمی زارچی*، سعید ظفریان
    اهداف

    در مراکز نظامی به دلیل وجود عوامل مساعدکننده، الگوی بیماری های پوستی با جامعه متفاوت است. هدف مطالعه حاضر تعیین میزان شیوع بیماری های جلدی و عوامل مرتبط با آن در یک مرکز نظامی غیرآموزشی بود.

    روش ها

    در این مطالعه مقطعی که در سال 1387 انجام شد، 809 نفر در یک مرکز نظامی به صورت سرشماری انتخاب شده و مورد معاینه قرار گرفتند. افراد دارای ضایعات مشکوک به آزمایشگاه معرفی شدند. داده های گردآوری شده در نرم افزار SPSS 15 با استفاده از شاخص ها و آزمون های آماری مجذور کای و رگرسیون لجیستیک مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میزان شیوع بیماری های پوستی 2/26% تعیین شد. توزیع بیماری ها به ترتیب اولویت شیوع شامل آکنه 8.9%، درماتیت 8.8%، پیتریازیس 3.1%، زگیل 1.9%، پسوریازیس 0.7%، تینه آورسیکالر 0.7%، ریزش مو 0.5%، خال 0.4%، کهیر 0.4%، سالک 0.4%، اسکار سوختگی 0.4% و سل پوستی 0.1% بود. میزان شیوع بیماری های پوستی از نظر دفعات استحمام در هفته و محل اقامت دارای تفاوت آماری معنی دار بود (0.05>p).

    نتیجه گیری

    با توجه به سهم بالای بیماری های واگیر جلدی در بین بیماری های مشاهده شده و نسبت بالای بیماری در بین سربازان وظیفه، توصیه می شود معاینات اولیه در بدو ورود سربازان به مراکز نظامی انجام گیرد. معاینات ادواری به منظور کنترل بیماری های واگیردار جلدی نیز ضروری است.

    کلید واژگان: مرکز نظامی, بیماری جلدی, میزان شیوع}
    Davoudi S. M., Karimi Zarchi A. A., Zafarian S
    Aims

    Pattern of cutaneous diseases in military centers is different from the society due to presence of predisposing factors in these centers. The aim of this study was to determine the prevalence rate and related factors of common cutaneous diseases in a non-educational military center.

    Methods

    In this cross-sectional study a sample of 809 persons were selected by census sampling method and examined in year 2008. Subjects with suspicious lesions were referred to laboratory. Data was analyzed using SPSS 15 by descriptive and analytical statistical methods including Chi square and logistic regression.

    Results

    26.2% of the study subjects suffered from skin diseases. The disease distribution pattern was as follows: acne (8.9%), dermatitis (8.8%), pityriasis (3.1%), warts (1.9%), psoriasis (0.7%) tinea versicolor (0.7%), hair loss (0.5%), urticaria (0.4%) leishmaniosis (0.4%) burning scar (0.4%) and cutaneous tuberculosis (0.1%). The prevalence rate of cutaneous diseases was significantly different regarding the bathing frequency and residence place (p<0.05)

    Conclusion

    According to the high proportion of contagious cutaneous diseases among the observed diseases, it is strongly recommended to examine soldiers at their first entry to military centers. Periodic physical examinations in order to control the contagious cutaneous diseases are also necessary.

  • محمدرضا افلاطونیان، ایرج شریفی
    مقدمه
    لیشمانیوز پوستی طی سال های متمادی بومی شهرستان بم بوده است و اپیدمی های مکرری از آن دیده شده است. این بیماری بعد از زلزله 1382 بار دیگر پس از یک دورآرامش طغیان کرد. این مطالعه با هدف بررسی تغییرات میزان شیوع20 ساله لیشمانیوز پوستی در بم انجام شده است.
    روش
    در این مطالعه اطلاعات مربوط به 29395بیمار به صورت گذشته نگر از مدارک ثبت شده در مرکز کنترل و درمان سالک و مقالات انتشار یافته جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    موارد لیشمانیوز پوستی به چهار دوره طی بیست سال گذشته تقسیم شد که سه دوره قبل از زلزله شامل دوره طغیان، دوره کنترل و دوره آرام می باشد. بیشترین موارد بیماری مربوط به سال 1379 با 6734 مورد (میزان شیوع 3/8%) و کمترین مورد بیماری در سال قبل از زلزله با 215 مورد (با میزان شیوع 2/0%) مربوط به سال 1382 می شود. دوره بازگشت مربوط به سه سال بعد از زلزله می باشد که بیشترین موارد ابتلا مربوط به سال 1385 با 2880 مورد (میزان شیوع 6/2%) ثبت شده است. در طی 20 سال به تدریج متوسط سن بیماران افزایش یافته و در سال های بعد از زلزله افراد مذکر بیشتر از مؤنث مبتلا شده اند. زخم های سالکی از صورت به دست و پا تغییر موضع داده است. در تمام این سال ها عامل بیماری لیشمانیا تروپیکا و ناقل آن فلبوتوموس سرژنتی بوده است.
    نتیجه گیری
    اپیدمیولوژی لیشمانیوز پوستی تابع تغییرات محیطی است و به دلیل ایجاد ایمنی دائم در افراد مبتلا، پس از مدتی حداکثر میزان شیوع آن تقریبا به اندازه میزان تولد می رسد. در شهرستان بم هم پس از طغیان سال 1379 میزان شیوع آن در حدکمتر از 1% در کنترل طبیعی درآمده بود که با زلزله دی ماه 1382 به علت مهاجرت و حضور افراد حساس، فراوانی بیماری تا 6 برابر قبل از زلزله افزایش داشته است. در مناطقی که بیماری بومی است و در معرض خطر حوادث و بلایا قرار دارد ضروری است که از قبل برنامه دقیقی برای مبارزه با بیماری طراحی گردد.
    کلید واژگان: میزان شیوع, لیشمانیوز پوستی, شهرستان بم}
    Aflatoonian M.R., Sharifi I
    Background and Aims
    Cutaneous leishmaniasis (CL) has been endemic in Bam district for many years and several epidemics have already occurred. Following a silent period, another outbreak of CL occurred after the earthquake in 2003. This study was performed to find the trend of CL during 20 years (1988-2007) in Bam district.
    Methods
    In a retrospective study, data of 29395 CL patients were collected from medical records of Center for CL Control and Treatment and also from previous published studies and analyzed.
    Results
    Before the earthquake there were three periods of outbreak, control and silent. The highest prevalence (8.3%, 6734 cases) was in 2000, whereas the lowest (0.2%, 215 cases) was in 2003 just prior to the earthquake. Again, in 2006 CL prevalence increased to an epidemic level (2.6%, 2880 cases). During these 20 years, age of patients has increased and after the earthquake males infected more than females. Lesion sites has changed from face to hands and legs. The causative agent and the vector have been Leishmania tropica and phlebotomus sergenti, respectively.
    Conclusion
    Epidemiology of CL varies with environmental changes and due to the immunity after infection, the incidence rate becomes equivalent to the birth rate. Increase in the prevalence of CL after the earthquake is mainly due to the immigration of non–immune individuals to this area. In endemic areas with frequent natural disasters such as earthquake, it is very essential to consider preventive programs in advance.
  • محمدرضا عسگری، فاطمه الحانی، منیره انوشه
    زمینه و هدف

    بیماری های عروق کرونر، یکی از شایع ترین بیماری های قلبی و عروقی می باشند. این بیماری ها سردسته علل مرگ و میر در سراسر جهان و نیز در کشور ما هستند. در ایجاد این بیماری ها گروهی از عوامل خطرساز دخالت دارند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی عوامل خطر بیماری های عروق کرونر در مبتلایان به انفارکتوس میوکارد بوده است.

    روش بررسی

    این مطالعه یک مطالعه مورد شاهدی است که بر روی 60 بیمار مبتلا به انفارکتوس میوکارد بستری در بخش CCU بیمارستان فاطمیه (به عنوان گروه مورد) و60 بیمار بستری در بخش ENT و چشم بیمارستان امیرالمومنین (به عنوان گروه شاهد) در شهر سمنان انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات چک لیست بود. بیماران از نظر وجود چهار عامل خطرساز اصلی قابل تعدیل در بروز بیماری های عروق کرونر مانند، مصرف سیگار، هیپرتانسیون، دیابت، و هیپرکلسترولمی بررسی گردیدند. 05/0P< به عنوان سطح معنی دار آماری می باشد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مبتلایان به انفارکتوس میوکارد از نظر جنس، حدود 7/71 درصد مرد و 3/28 درصد زن، با میانگین سنی 9/62 سال بودند. شایع ترین عوامل خطرساز در گروه مورد به ترتیب شامل، مصرف سیگار و هیپرتانسیون، دیابت، و هیپرکلسترولمی می باشد. نتایج آزمون کای دو اختلاف معنی داری را در دو گروه از نظر میزان شیوع عوامل خطرساز مانند، مصرف سیگار، هیپرتانسیون، و هیپرکلسترولمی نشان داد، اما این اختلاف در ارتباط با دیابت معنی دار نبود. نسبت شانس (Odd''s Ratio)، در ارتباط با مصرف سیگار95/2 هیپرتانسیون 25/2، هیپرکلسترولمی 78/2، و دیابت 2 بوده است، این نسبت در ارتباط با مصرف سیگار، هیپرتانسیون، و هیپرکلسترولمی معنی دار، و در ارتباط با دیابت معنی دار نبوده است.

    نتیجه گیری

    یافته ها حاکی از این است که مصرف سیگار و هیپرتانسیون، دیابت، و هیپرکلسترولمی به ترتیب شایع ترین عوامل خطرساز در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد می باشند. بالاترین میزان نسبت شانس مربوط به مصرف سیگار است. با توجه به این که این عوامل خطرساز قابل تعدیل می باشند، لذا شناخت این عوامل خطرساز و انجام اقدامات در جهت تعدیل آن ها در کاهش ابتلا به انفارکتوس میوکارد و مرگ و میر ناشی از آن بسیار پر اهمیت است.

    کلید واژگان: انفارکتوس میوکارد, عوامل خطرساز, میزان شیوع, نسبت شانس}
    Mohammadreza Asgari, Fatemeh Alhani *, Monireh Anoosheh
    Background And Aim

    Coronary artery diseases are the most common cardiovascular diseases and considered as the main cause of mortality in the world and in Iran. A set of risk factors interfere to make these diseases. The aim of this study was to evaluate risk factors of coronary artery diseases in patients with myocardial infraction.

    Material And Method

    This case-control study was conducted on 60 patients with myocardial infarction admitted in cardiac care unit of Fatemieh hospital (as case group) and other 60 patients admitted in ENT and eye ward of Amiralmomenin hospital (as control group) in Semnan, Iran. The data collection tool was checklist, and the patients were evaluated regarding four main modifiable risk factors of coronary artery diseases as smoking, hypertension, diabetes, and hypercholesterolemia.

    Results

    The findings showed that 71.7% of the patients with myocardial infarction were male, the mean age of patients with myocardial infarction was 62.9 years, and the most common risk factors were smoking and hypertension, diabetes, and hypercholesterolemia, respectively. There was a statistically significant difference between two groups relative to the prevalence of the risk factors as smoking, hypertension, and hypercholesterolemia, but the difference was not statistically significant for diabetes. Odd's ratio relative to smoking, hypertension, hypercholesterolemia and diabetes were 2.95, 2.25, 2.78, and 2, respectively. Odd's ratio relative to smoking, hypertension, and hypercholesterolemia were significant, but it was not significant relative to diabetes.

    Conclusion

    The results indicated that smoking, hypertension, and hypercholesterolemia are the most common risk factors in patient with myocardial infarction. Smoking with the highest Odd's ratio is the most important risk factor. Because these risk factors are modifiable, therefore, knowing them and taking actions to modify them are very important in reducing the risk of myocardial infarction and related mortality.

    Keywords: Myocardial infraction, Risk factors, Prevalence, Odd's ratio}
  • معصومه دلارام
    زمینه و هدف

    با توجه به اهمیت و نقش کم وزنی زمان تولد در میزان مرگ و میر و عوارض نوزادی و هزینه مراقبت و نگهداری آنان در این مطالعه به تعیین میزان شیوع و برخی از عوامل مرتبط با تولد نوزادان کم وزن در مرکز آموزشی بهداشتی هاجر شهرکرد در سال 1384 پرداخته شده است.

    روش بررسی

    این بررسی به روش مقطعی و با استفاده از اطلاعات موجود بر روی 5102 نوزاد متولد شده در سال 1384 در مرکز آموزشی – درمانی هاجر شهر کرد انجام گرفت. اطلاعات مورد نظر با استفاده از فرم ثبت اطلاعات و از طریق مصاحبه حضوری با مادر معاینه نوزاد توسط متخصص اطفال و بررسی پرونده مادر و نوزاد، جمع آوری گردید. سپس داده ها با استفاده از آزمون های کا - اسکوئر و مدل رگرسیون لجستیک با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید و میزان 05/0 P< معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    از 5102 نوزاد مورد مطالعه {(5/8 درصد)، فاصله اطمینان 5/9%-5/7%)} دارای وزن بدو تولد کمتر از 2500 گرم بودند. نسبت شانس (OR) کم وزنی در نوزادان چند قلو حدود 5/16 برابر نوزادان تک قلو (0001/0 > P)، در نوزادان با سن حاملگی کمتر از 37 هفته حدود 10 برابر نوزادان بیشتر از 37 هفته (0001/0 > P)، در نوزادان دختر حدود 5/2 برابر نوزادان پسر (04/0= P)، در سن کمتر از 20 سال مادر 75/2 برابر سن بالای 20 سال (04/0= P) و در حاملگی اول 69/3 برابر حاملگی های چندم (01/0= P) به دست آمد. در ارزیابی توام متغیرها با مدل رگرسیون لجستیک مشخص گردید که، چند قلوئی، نارس بودن و جنسیت نوزاد به ترتیب مهم ترین عوامل خطر کم وزنی زمان تولد بوده اند.

    نتیجه گیری

    در یک جمع بندی به نظر می رسد که شیوع کم وزنی نوزادان در مرکز آموزشی- درمانی هاجر شهر کرد مشابه سایر نقاط کشور باشد. پیشگیری از زایمان های زودرس، اجرای برنامه های مداخله ای آموزشی برای گروه های پر خطر به ویژه مادران جوان با سن کمتر از 20 سال و مادران اول زا و افزایش کیفیت مراقبت های دوران بارداری در بارداری های چند قلو، می توانند نقشی موثر در پیشگیری از کم وزنی نوزادان داشته باشند.

    کلید واژگان: میزان شیوع, کم وزنی هنگام تولد, عوامل مرتبط}
    Masoumeh Delaram *
    Background And Aim

    Considering the importance and the role of low birth weight in the mortality and morbidity of neonates and the costs of care, the aim of this study is to determine the incidence and related factors of low birth weight in Hajar hospital in Shahr-e-Kord

    Material And Method

    This cross-sectional study was carried out on 5102 infants who were born in Hajar hospital during the year 2005. Data was gathered from mother, pediatrics physician (physical examination), and mothers’ and infants’ records. SPSS was used for data analysis (Chi-square and multiple logistic regression tests) and P<0.05 was considered significant.

    Results

    Out of 5102 infants, 434 (8.5%) were low birth weight (CI=7.5%-9.5%). The Odds ratio of low birth weight was about 16.5 in multifetal pregnancy versus singleton pregnancy, and about 10 in the gestational age less than 37 weeks versus gestational age more than or equal to 37 weeks (P<0.0001). Low birth weight was seen 2.5 folds in females infants compared with the males (P=0.04). Also, it was 2.75 folds in the mothers aged less than 20 years versus the mothers aged more than or equal to 20 years (P=0.04). Primiparous women had Low birth weight infabnts 3.69 folds incomparison with the multiparous women (P=0.01). In logistic regression, multifetal pregnancy, prematurity and sex were determined as the most important factors related to low birth weight.

    Conclusion

    The incidence of low birth weight in Hajar hospital in shahrekord was similar to the other sites in Iran. Prevention of preterm labor, educational intervention programs for high risk mothers specially the young women aged less than 20 years and primiparous and promotion of the quality of prenatal cares in multifetal pregnancis can be effective in prevention of low birth weight.

    Keywords: Prevalence, Low birth weight, Related factors}
  • محمد زارع، علی رمضانخانی، سیامک عالیخانی، علیرضا باهنر، شبنم رهبانی
    سابقه و هدف
    با توجه به حساس بودن سن نوجوانی و این واقعیت که مصرف دخانیات عمدتا در سنین نوجوانی شکل می گیرد، مطالعه ای برای تعیین شیوع مصرف دخانیات و ارتباط آن با احساس سلامت عمومی در دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان شهرستان های پاکدشت و دماوند انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی با استفاده از پرسشنامه استاندارد «بررسی رفتار سلامت کودکان در سنین مدرسه»، 2618 دانش آموز دوم راهنمایی و اول دبیرستان با روش نمونه گیری خوشه ایدو مرحله ای وارد مطالعه شدند. مصاحبه شوندگان علاوه بر پاسخگویی به سابقه مصرف دخانیات و وضعیت فعلی آن، احساس خود را در مورد سلامتی خویش در یک طیف عالی تا بد بیان کردند.
    یافته ها
    سابقه مصرف دخانیات در 1/26 درصد پسران و 1/21 درصد دختران وجود داشت (003/0=p). سن اولین مصرف در پسران 69/2±3/12 سال و در دختران 01/2± 7/12 سال بود. 3/13 درصد دانش آموزان دوم راهنمائی و 7/13 درصد دبیرستانی ها در زمان تکمیل پرسشنامه دخانیات مصرف میکردند و مصرف روزانه در دو مقطع فوق به ترتیب 4/3 و 2/2 درصد برآورد شد. دانش آموزانی که دخانیات مصرف نمی کردند، بطور معنی داری درمقایسه با گروه دیگر از نظر سلامتی وضعیت بهتری احساس می کردند (0005/0=p).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، دانش آموزان دوره راهنمایی بیش از دوره متوسطه از مصرف دخانیات گزارش می دهند. با توجه به اینکه سن تجربه استعمال دخانیات عمدتا از مقطع راهنمایی است، آموزش های پیشگیری در این رابطه باید از این مقطع شروع گردد.
    کلید واژگان: استعمال دخانیات, دانش آموزان, میزان شیوع, مقطعی}
    Mohammad Zare *, Ali Ramazankhani, Siyamak Alikhani, Alireza Bahonar, Shabnam Rahbani
    Background
    Tobacco use mainly begins since adolescence. According to susceptibility of adolescents to high risk behavior such as tobacco use, this study designed to evaluate prevalence and some determinants of tobacco use among secondary and high school students in Pakdasht and Damavand cities.
    Materials And Methods
    We carried out an analytic cross-sectional study among secondary and high school students by using an anonymous self-administered questionnaire. The questionnaire was completed by 2618 eligible students aged 13 and 15 years. History and current use of tobacco and also their feeling about their health in a spectrum from excellent to bad were evaluated.
    Results
    26.1% of boys and 21.1% of girls had history of tobacco use (p=0.003). Mean age (±standard deviation) at which smoking started was 12.3±2.69 and 12.7±2.01 for boys and girls, respectively. 13.3% of secondary school and 13.7% of high school students were tobacco users at the time of study. Mean daily consumption of tobacco was 3.4 and 2.2 percent among secondary and high school students, respectively. No-users of tobacco had the better feeling of health than tobacco users (p=0.0005).
    Conclusion
    This study showed higher prevalence of tobacco use among secondary school than high school students. According to beginning of tobacco use before high school in majority of students, early prevention programs should be performed in secondary school students.
  • لیلا کسراییان، علیرضا توسلی
    سابقه و هدف
    ابتلا به عفونت هپاتیت C ممکن است منجر به ابتلا به بیماری های ناتوان کننده از جمله سیروز و سرطان کبدی شود یکی از راه های انتقال هپاتیت C تزریق خون و فرآورده های خونی می باشد هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع هپاتیت C و عوامل خطر در اهداکنندگان خون شیراز طی سال 1386 است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک مطالعه مورد شاهدی بود که از ابتدای سال 1386 تا تا ابتدای سال 1387 بر روی اهداکنندگان سازمان انتقال خون شیراز انجام گرفت. بدین صورت که اهداکنندگانی که در آزمایشات غربال گری و تاییدی مبتلا به هپاتیت C شناخته شده بودند به عنوان مورد و اهداکنندگانی که نتایج آزمایش غربال گری سالم داشتند به عنوان کنترل انتخاب شدند. 150 مورد و 300 شاهد به طور تصادفی از بین اهداکنندگان انتخاب شدند سپس نامه ی دعوتی جهت شرکت در مطالعه به اهداکنندگان فرستاده شد و سپس پرسش نامه ای که حاوی خصوصیات دموگرافیک، انگیزه های اهدای خون و ریسک فاکتور ابتلا به بیماری بود جهت هر دو گروه پر شد.
    یافته ها
    به طور کلی در سال 1386، 93987 اهداکننده جهت اهدای خون به سازمان انتقال خون فارس مراجعه کرده بودند که 203 نفر آن ها در آزمایشات تائیدی مبتلا به هپاتیت C شناخته شدند که شیوع هپاتیت C در آن ها 21/0% بود. 5/10% مبتلایان به هپاتیت C هم زمان مبتلا به HIV بوده و هیچ کدام مبتلا به هپاتیت B نبودند. شیوع هپاتیت C در مردان، متاهلین، اهداکنندگان بار اول و سطح تحصیلی پائین تر از دیپلم به طور معنی داری بالاتر بود (05/0P<). ولی از لحاظ سنی بین گروه مورد و شاهد تفاوتی وجود نداشت (05/0P<). انگیزه اهدای خون به منظور کمک به هم نوع به طور قابل توجهی در گروه کنترل بیش تر از گروه مورد و انگیزه اهدای خون به منظور اثرات مثبت اهدا برروی سلامتی و انجام آزمایش در گروه مورد بیش تر از گروه کنترل بود (05/0P<). ریسک ابتلا به هپاتیت C، در اهداکنندگانی که سابقه اعتیاد تزریقی داشتند به طور معنی داری بالاتر از اهداکنندگانی بود که اعتیاد تزریقی نداشتند (7/62OR=). ریسک ابتلا به HCV در اهداکنندگانی که سابقه تماس جنسی داشتند به طور معنی داری بالاتر از اهدا کنندگانی بود که سابقه تماس جنسی نداشتند (7/ 11OR=).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه شیوع هپاتیت C در اهداکنندگان خون شیراز 21/0% بود که کم تر از مطالعات انجام گرفته در اهداکنندگان سایر کشورها بود که نشان دهنده پایین تر بودن هپاتیت C در جمعیت یا پایین تر بودن شیوع هپاتیت C در قسمتی از جامعه که خون اهدا می نمایند یا انتخاب صحیح اهدا کننده توسط پزشک می باشد. مهم ترین ریسک فاکتور ابتلا در اهدا کنندگان مبتلا به هپاتیت C اعتیاد تزریقی بود
    کلید واژگان: اهداکنندگان خون, هپاتیت C, ریسک فاکتور, میزان شیوع}
    L. Kasraian, A. R. Tavassoli
    Introduction
    Infection with hepatitis C virus (HCV) may be accompanied by serious long-term sequel such as cirrhosis and hepatocellular carcinoma. One of the transmission routes of HCV is by blood or blood products transfusion. The objectives of this study were to determine the prevalence and risk factors of HCV among blood donors and their motivation for blood donation in Shiraz Blood Transfusion Organization in 2007.
    Materials And Methods
    This case control study was performed on the blood donors who attended for blood donation in Shiraz blood transfusion center between January 2007 and January 2008. A number of 150 donors with HCV infection, documented serologically with ELISA and RIBA test, were considered as cases and 300 donors with negative result for HCV in the screening tests were defined as controls. A questionnaire including the flowing three sections was prepared: 1- demographic status 2- motivation for blood donation 3- risk factors. Samples were randomly selected from blood donors. They were invited to enroll the study and filled up the questionnaires.
    Results
    Between Jan 2007 and Jan 2008, a total number of 93987 persons presented for blood donation to the department, of which 203 had a positive result for HCV test. Therefore, the prevalence of HCV was 0.21 % among the blood donors. 10.5 % of these donors had a positive result for HIV test as well; however, none of them were positive for HBV infection. HCV infection was more prevalent in male, married, first-time and low educated blood donors (P<0.05). There was no significant difference in their average ages (P>0.05). The motivation of control was more for altruistic reason and in case group was more for positive effect on their health and check up. The transmission risk of HCV infection was greater in blood donors who had a previous history of IV drug abuse in compared with those were not drug addict (OR=62.7). In addition, the transmission risk of HCV infection was greater in blood donors who had unsafe sexual contact compared to those had never sex before (OR=11.7).
    Discussion
    In this study, the prevalence of hepatitis C infection was 0.21% that it was lower than other studies in other countries. This might be due to a lower prevalence of HCV infection in our general population, a lower prevalence of HCV in the blood donors or due to a better donor selection. In addition, the main risk factor of hepatitis C in the study was IV drug abuse, which is similar to other studies
  • نسرین غیاثی، فریبا نظرپور، فریبا بختی، عبدالحسین پورنجف، خسرو شیرینی
    مقدمه
    این تحقیق به منظور بررسی میزان شیوع اختلالات رفتاری در دانش آموزان دختر و پسر مدارس شهر ایلام انجام گرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش توصیفی- مقطعی و علی-مقایسه ای (پس رویدادی) صورت گرفته است. جامعه آماری این مطالعه، شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهر ایلام (شامل 15283 نفر 7425 دختر و 7858 نفر پسر) در سال تحصیلی 85-84 بوده که از طریق روش غربالگری نمونه ای به حجم 840 نفر از آن مورد بررسی قرار گرفته اند. ابزار این پژوهش پرسشنامه راتر، فرم ویژه معلمان بوده که یافته های آن از طریق آمار توصیفی و استنباطی (آزمون 2x و ضریب همبستگی) تجزیه و تحلیل گردیده است.
    یافته های پژوهش: یافته های تحقیق نشان داد که میزان کلی شیوع اختلالات رفتاری در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر ایلام 5/5 درصد است که از این میزان 42/2 درصد مربوط به دختران و 08/3 درصد نیز به پسران اختصاص داشته است. نتایج همچنین نشان داد که بیشترین میزان شیوع اختلالات مربوط به اختلال کمبود توجه و بیش فعالی و کمترین میزان آن مربوط به اختلال رفتارهای ناسازگارانه می باشد.
    بحث و نتیجه گیری
    از یافته های تحقیق نتیجه گرفته می شود که بین متغیرهای جنس، سن، پایه تحصیلی، میزان تحصیلات والدین و اختلالات رفتاری دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین، ضرایب همبستگی محاسبه شده برای ابعاد چهارگانه اختلالات رفتاری (04/0-، در سطح 01/0) نشان داد که اختلالات رفتاری موجب کاهش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می شود.
    کلید واژگان: اختلالات رفتاری, دانش آموزان دبستانی, میزان شیوع}
    Ghiasi, Nazarpur F., Bakhti F., Purnajaf A., Shirini Kh
    Introduction
    This study has been performed to assess the prevalence of behavioral disorders among the school-boys & girls in Ilam during two complete years of 2005 & 6.
    Materials And Methods
    The investigation has been accomplished in a cross-sectional comparative descriptive approach. All the school-boys and girls of elementary grade (including a total number of 7858 boys and 7425 girls) of 2005-6 academic year were covered as the statistic at community by the search. A screening method was used to select a sample group of 840 students for investigation. Rutter questionnaires and specific from for teachers were applied as the means of this study.
    Findings
    The results showed a 5.5% prevalence of behavioral disorder among the elementary students of which 2.42% stood for the girls while 3.08% for the boys. It was also found out that the most rate of disorders are held to be related to lack of care (by the second person), and over-activity, while the least of it goes for unfriendly treatments.
    Conclusion
    It is concluded that the major causes of behavioral disorders among elementary school-students are held to be due to lack of adequate care and over-activity, while inconvenient behaviors are of the least effects. Thus, a significant relation was observed between variables of sex, school-grade, age, literacy degree of parents and the student's behavioral disorders. Furthermore, the finds also proved a reason for such disorders to be cause of retardation in the process of school progresses.
  • محمدرضا افلاطونیان، ایرج شریفی
    مقدمه
    لیشمانیوز پوستی یکی از معضلات کشورهای گرمسیری و نیمه گرمسیری از جمله ایران است. شهر بم یکی از کانون های بسیار قدیمی لیشمانیوز شهری است و زلزله پنجم دی ماه سال 1382 تغییرات جمعیتی و زیست محیطی قابل توجهی در چهره اپیدمیولوژیک بیماری ایجاد نمود. این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع لیشمانیوز پوستی در دانش آموزان و درمان بیماران انجام شد تا بتوان با استفاده از نتایج آن برنامه های پیشگیری و کنترل مناسبی مطابق با شرایط موجود در شهرستان زلزله زده بم تدوین نمود.
    روش
    در این بررسی 4931 نفر دانش آموز به صورت مقطعی از 30 مدرسه دخترانه و پسرانه در مقاطع تحصیلی دبستان، راهنمایی و دبیرستان طی بهار 1385 به صورت تصادفی انتخاب و مورد معاینه قرار گرفتند. افراد مظنون به لیشمانیوز پوستی به مرکز پیشگیری و کنترل سالک در شهر بم ارجاع داده شدند. پس از نمونه گیری و آزمایش مستقیم دانش آموزان مبتلا تحت درمان قرار گرفتند و برای آنها پرسش نامه ای حاوی سوالات دموگرافیک و پزشکی تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون کای دو انجام شد.
    یافته ها
    میزان شیوع زخم فعال در بین دانش آموزان 4.9% بود که پسرها با میزان شیوع 6.3% و دخترها با میزان شیوع 3.6% اختلاف معنی داری را نشان دادند (P<0.001). نسبت ضایعات لوپوئیدی در دانش آموزان پسر (80.9%) به مراتب بیشتر از دخترها (19.1%) (P<0.005) و میزان شیوع اسکار در کل دانش آموزان 14.9% بود که دانش آموزان راهنمایی به طور معنی داری با مقطع دبستان و دبیرستان اختلاف داشتند (P<0.05). در مجموع 74.5% یک زخم، 17.3% دو زخم و 28.2% سه زخم و بیشتر داشتند. زخم ها به میزان 47.8% روی دست، 33.8% روی صورت، 14.9% روی پا و 53.5% در سایر نقاط بدن مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که نسبت به سال های قبل تغییراتی در سیمای اپیدمیولوژی بیماری ایجاد شده است که موارد مهم آن شامل افزایش کلی موارد بیماری و میزان شیوع بیشتر در پسرها نسبت به دخترها، بیشتر بودن فرم لوپوئید در پسرها نسبت به دخترها می باشند. هم چنین تفاوت هایی در تعداد و محل زخم و چهره بالینی بیماری دیده می شود. این مساله ضرورت انجام تحقیقات بیشتر بر جنبه های اپیدمیولوژیک بیماری به ویژه انگل، میزبان و مخازن تصادفی احتمالی را برای دستیابی به شیوه مناسبی جهت کنترل، مورد تاکید قرار می دهد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز پوستی, میزان شیوع, دانش آموزان بم و بروات}
    Aflatoonian Mr., Sharifi I
    Introduction
    Cutaneous leishmaniasis is an important public health problem in many tropical and sub-tropical countries including Iran. In Iran, it presents in two forms of anthroponotic CL (ACL) and zoonotic CL (ZCL). Bam is one of the oldest foci of ACL and the earthquake of 2003 December, 26th made a significant change in the population and environmental factors and subsequently in epidemiological feature of the disease. The objective of this study was to assess the prevalence of CL in school children and treatment of patients. The results of this study can be used for prevention and planning future control programs in the district of Bam.
    Methods
    The survey was conducted as a cross-sectional descriptive study during spring 2006. A total of 4931 children from 30 primary schools (6-10 years), elementary schools (11-14 years) and high schools (15-18 years) were selected randomly and examined physically in Bam and Barawat. The suspected CL cases were referred to the CL clinic. Smear scrapings were taken from the active lesions for direct microscopic examination and treatment of the confirmed cases. A questionnaire was completed for each case, indicating demographic and medical aspects. SPSS software was used for data entry and further analysis. The x2 test was used to determine any significant difference in disease prevalence.
    Results
    In whole, 4.9% of the school children had active lesions and there was a significant difference between boys (6.3%) and girls (3.6%) in this regard (P<0.01). Lupoid lesions were significantly more in boys comparing to girls (80.9% versus 19.1%, P<0.005). The prevalence rate of scar in students was 14.9% and there was a significant difference in this regard between elementary schools children and the children in two other levels (P<0.05). In whole, 74.5% had one lesion, 17.3% had two lesions and 8.2% had three or more lesions. Hand was the most frequent site of involvement (47.8%), followed by face (33.8%), legs (14.9%) and other body parts (3.5%).
    Conclusions
    The present study indicated that the epidemiological features of CL have changed significantly as compared to the previous reports. The main differences are higher prevalence rate of the disease, particularly in boys than girls and significant higher rate of lupoid lesions in boys rather than girls. Moreover, the number and location of lesions and the clinical features of the disease have been changed significantly. These findings emphasize further researches on epidemiological aspects especially on causative agent, host and suspected accidental hosts for future planning and implementation of suitable control programs.
  • علی اصغر بیانی، عاشور محمد کوچکی، قربان محمد کوچکی
    زمینه و هدف
    سلامت روانی معلم به دلیل نقشی که در سلامت فکری و روانی دانش آموزان ایفا می کند، بیش از سایر طبقات اجتماعی بااهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت سلامت روانی معلمان مقاطع مختلف تحصیلی در استان گلستان انجام شد.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع توصیفی - مقطعی بود. جامعه مورد مطالعه شامل معلمانی می شد که در سال تحصیلی 84-1383 در یکی از مدارس استان گلستان به صورت رسمی، پیمانی یا حق التدریس مشغول تدریس بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای نمونه ای به حجم 535 نفر از معلمان سه مقطع تحصیلی از شهرستان ها و مناطق مختلف استان گلستان انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه SCL.90.R و با احتساب نقطه برش 5/2 در هر بعد و نقطه برش 3/1 در بعد شاخص علایم کلی (Globas Symptom Indes) مورد بررسی و غربال قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که 1/81 درصد از معلمان استان به لحاظ روانی سالمند و 9/18 درصد از آنان مشکوک به یکی از علائم روان پزشکی (8/21 درصد در زنان و 9/14 درصد در مردان) بودند. شکایات جسمانی (3/7 درصد)، افکار پارانوئیدی (8/5 درصد) و افسردگی (9/4 درصد) شایع ترین علائم روان پزشکی بودند. بالاترین میزان شیوع در میان معلمان ابتدایی (6/21 درصد)و کمترین میزان در معلمان مقطع متوسطه (9/14 درصد) بود. بین مدرک تحصیلی و میزان اضافه کار با شاخص علایم کلی GSI ضریب همبستگی معنی دار مشاهده شد (05/0P<).
    نتیجه گیری
    نتیجه پژوهش حاکی از متوسط بودن میزان شیوع علائم روان پزشکی در میان معلمان استان گلستان بود که در مقایسه با پژوهش های مشابه انجام شده در میان جمعیت معلمان، از شیوع کمتری برخوردار است.
    کلید واژگان: سلامت روانی, بیماری روانی, همه گیرشناسی, میزان شیوع, معلمان}
    Bayany Aa, Koocheky Am, Koocheky Ghm
    Background and Objective
    Teacher’s mental health, due to its effect on the formation of attitude and mental health of students, play more important role than any other social-class. This research focuses on the extend of teacher’s mental health with various levels of education as its main objective.
    Materials and Methods
    This is a descriptive cross-sectional research. Statistical population is comprised of all teachers in Golestan province who involved teaching at schools in the educational year of 1383-84. a sample of 535 teachers was obtained through multi-phase random cluster sampling. Symptom checklist questionnaire with a cut-point of 2.5 on each dimension and 1.3 cut-point for global symptom index (GSI) were considered in determining teacher’s mental disorder.
    Results
    Finding showed %81.1 of teachers are of sound mental health and %18.9 of them (%21.8 in female and %14.9 in mal) seem to suffer at least from one of the symptoms of mental disorder. The sequence of disorder symptom prevalence was as follow: somatization %7.3, paranoid ideation %5.8 and depression % 4.9. the highest mental disorder was seen among elementary school teachers(%21.6) and the lowest among senior high school teachers(%14.9). a significant correlation coefficient between teacher’s level of education and overtime work with global symptom index(GSI) was seen(P<0.05).
    Conclusion
    Result of study showed that the prevalence of mental disorders among Golstan teachers are medium and this finding are indicative of lower mental disorder among the teachers in Golestan province in comparison to the finding of similar researches done in other provinces.
    Keywords: Mental health, Mental disorder, Epidemiology, Prevalence, Teachers}
  • حشمت الله طاهرخانی، خسرو سرداریان
    سابقه و هدف
    انتروبیازیس شیوع جهانی دارد و در کودکان معمولا موجب خارش اطراف مقعد (خصوصا) شب ها و عوارض عصبی می گردد، میزان شیوع این عفونت در نقاط مختلف ایران متفاوت گزارش شده است. این تحقیق با هدف تعیین فراوانی ابتلا به اکسیور در کودکان شهر همدان انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    برای انجام این طرح با هماهنگی والدین کودکان و مربیان آموزشگاه ها از 776 نفر (476 نفر مونث 302 نفر مذکر) به صورت تصادفی نمونه گیری به عمل آمد. نمونه ها در آزمایشگاه انگل شناسی دانشکده پزشکی با استفاده از روش اختصاصی نوار چسب (نوار سلوفان) مورد آزمایش قرار گرفتند.
    یافته ها
    20% افراد مورد مطالعه به انتروبیوس ورمیکولاریس آلوده بودند. میانگین سنی کودکان آلوده 8.1 سال بود. میزان آلودگی در ساکنین مناطق شرقی 29% بود که به طور معنی داری از ساکنین مناطق غربی با آلودگی 14% بیشتر بود. در این مطالعه بین سن و جنس و آلودگی به انتروبیوس رابطه ای مشاهده نگردید، ولی بین سطح تحصیلات و محل زندگی کودکان (در مناطق مختلف شهر همدان) و آلودگی به انگل رابطه معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    ارتقاء سطح استانداردهای زندگی از نظر اقتصادی و فرهنگی و همچنین افزایش آگاهی های بهداشتی مردم احتمالا از عوامل مهم و موثر در کاهش میزان شیوع عفونت در کودکان این منطقه در مقایسه با برخی مناطق ایران و جهان می باشد.
    کلید واژگان: انتروبیوس ورمیکولاریس, میزان شیوع, کودکان, همدان}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال