به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « همزمان سازی فحلی » در نشریات گروه « دامپزشکی »

  • محمد یحیائی*، مهدی خدایی مطلق، سبحان آکریم علمدار

    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر کارایی جایگزینی گنادوتروپین با لتروزول در برنامه همزمان سازی فحلی بر پارامترهای تولیدمثلی و تغییرات هورمونی گوسفند در فصل تولیدمثل انجام شد.  برای این منظور، 40 راس میش فراهانی با دامنه سنی 3 تا 4 سال، میانگین وزنی 3/2±44 کیلوگرم و میانگین نمره وضعیت بدنی 5/0±12/3 به مدت 14 روز سیدرگذاری و به سه گروه تقسیم شدند:  گروه شاهد (بدون تزریق هورمون)، گروه یکم (تزریق 400 واحد eCG، تزریق درون ماهیچه ای)، گروه دوم (تزریق 400 واحد hCG، تزریق درون ماهیچه ای) و گروه سوم (5/7 میلی گرم لتروزول به شیوه خوراکی).  نمونه خون از سه روز قبل از بیرون آوردن CIDR گرفته شد.  فراسنجه های عملکرد تولیدمثلی پس از زایش محاسبه شدند.  یافته ها نشان دادند که اگرچه باروری و بره زایی در گروه اول از نظر عددی بیشتر بودند؛ با این وجود تفاوت معنی داری بین گروه ها برای هیچ یک از فراسنجه های عملکرد تولیدمثلی وجود نداشت.  غلظت استروژن در تمام تیمارها تا زمان برداشت سیدر روند افزایشی داشتند. به طور کلی، یافته های این پژوهش نشان دادند لیتروزول جایگزین قابل اعتمادی برای eCG برای افزایش میزان تخمک ریزی در گوسفند نیست.

    کلید واژگان: لتروزول, عملکرد تولیدمثلی, همزمان سازی فحلی}
    Mohammad Yahyaei *, Mahdi Khodaei Motlagh, Sobhan Akarim Alamdar

    This study investigated the efficiency of substituting conventional gonadotropin-based technique with letrozole based regimen in reproductive parameters and hormonal changes in Farahani sheep during the breeding season. For this this purpose, 40 Farahani ewes (3-4 years, 44±2.3 kg BW, BCS 3.12±0.5) were treated with intravaginal CIDR for 14 days and then were divided into four groups: one group was considered as the control, the other groups received eCG (400 IU, intramuscularly), hCG (400 IU, intramuscularly) and letrozole (7.5 mg, oral), respectively. Blood samples were taken from three days before CIDR removal. The reproductive parameters were calculated after parturition. Fecundity and multiple lambing were numerically higher in the eCG group; however, there was no significant difference in reproductive performance between treatments. Estrogen concentrations showed an increasing trend in all treatments. Results of this study showed that letrozole was not a reliable substitute for eCG to increase the ovulation rate in sheep.

    Keywords: Estrus synchronization, Farahani ewes, Letrozole, reproductive performance}
  • حمیدرضا فردوسی، مهدی وجگانی، فرامرز قراگوزلو*، مسعود طالب خان گروسی، امیر نیاسری نسلجی، وحید اکبری نژاد
    زمینه مطالعه

    همزمان‎سازی فحلی، ابزاری ارزشمند در مدیریت تولیدمثل میش است.

    هدف

    هدف از انجام این مطالعه، بررسی کارآیی و بهترین زمان استفاده از eCG در برنامه کوتاه‎ مدت همزمان‏سازی فحلی مبتنی بر GnRH-PGF2α در فصل تولیدمثل در میش‏های نژاد شال بود. 

    روش کار:

    160 راس میش 6-2 ساله غیرآبستن انتخاب و به‏صورت تصادفی به 4 گروه مساوی تقسیم شدند. به همه میش‎ها در روز صفر، 25 میکرو گرم آلارلین استات (آنالوگ GnRH) و در روز پنج، 75 میکرو گرم دی-کلوپروستنول (آنالوگ PGF2α)، تزریق گردید. به گروه اول (شاهد) هورمون دیگری تزریق نشد. گروه‏های دوم تا چهارم به ترتیب 48 ساعت قبل، 24 ساعت قبل و همزمان با تزریق PGF2α، 400 واحد بین‎المللی eCG دریافت کردند. میش ها تا 96 ساعت پس از تزریق PGF2α، در معرض قوچ‎های بارور قرار گرفتند. غلظت پروژسترون خون پیش از تزریق و ده روز پس از تزریق PGF2α اندازه گیری شد.

    نتایج

    غلظت پروژسترون پیش از تزریق PGF2α تفاوتی بین گروه‎های آزمایشی مختلف نشان نداد (05/0P>)، ولی غلظت آن 10 روز پس از تزریق PGF2α، در گروه‎های 2 و 3 نسبت به گروه های 1 و 4 بالاتر بود (05/0<p). درصد بروز فحلی در پی استفاده همزمان eCG و PGF2α در مقایسه با سایر گروه‎ها افزایش یافت (05/0<p). درصد بروز فحلی، طی روز اول پس از تزریق PGF2α در گروه‎های دوم و سوم به طور معنی داری از گروه اول و چهارم بیشتر بود (05/0<p). همچنین اختلاف معنی داری بین درصد بروز فحلی طی روز دوم، بین گروه‎های اول و چهارم و گروه‎های دوم و سوم مشاهده گردید (05/0<p). میانگین زمان شروع فحلی پس از تزریق PGF2α به‎طور معنی‎داری در گروه‏های دوم و سوم کمتر از گروه اول و چهارم بود (05/0<p). نرخ آبستنی، میزان بره‎زایی، چندقلوزایی و نرخ تزاید گله اختلاف معنی‎داری را در بین گروه‎های آزمایشی نشان نمی‎دادند (05/0>p).

    نتیجه گیری نهایی:

     استفاده از eCG در زمان‎های مختلف (24 و 48 ساعت قبل و همزمان با PGF2α)، در روش کوتاه مدت همزمان‎سازی فحلی مبتنی بر GnRH-PGF2α در فصل جفت‎گیری، می‎تواند بر روی شاخص های فحلی موثر ‏باشد. با توجه به تنوع توده های گوسفند کشور، استفاده همزمان eCG و PGF2α در روش کوتاه مدت، ممکن است نتایج قابل قبولی داشته باشد.

    کلید واژگان: همزمان‎سازی فحلی, eCG, فصل تولیدمثل, میش, PGF2α}
    HamidReza Ferdowsi, Mahdi Vodjgani, Faramarz Gharagozloo *, Masood Talebkhan Garoussi, Amir Niasari Naslaji, Vahid Akbarinejad
    BACKGROUND

    Estrus synchronization is a valuable tool in ewe reproductive management.

    OBJECTIVES

    This study was performed to evaluate the efficiency and determine the best time of eCG injection in short-term synchronization program based on GnRH-PGF 2α in Shal ewes during the breeding season.

    METHODS

    One hundred and sixty non-pregnant Shal ewes, aged 2-6 years old were selected and randomly stratified to four equal groups. 25µg Alarelin acetate (GnRH analogue) and 75µg D-cloprostenol (PGF 2α analogue) were injected to all ewes, on days 0 and 5, respectively. The first group (control) did not receive any other treatment. Groups 2 to 4 received 400 IU of eCG, 48 hours before, 24 hours before and concurrent with PGF2α, respectively. Ewes were exposed to fertile rams during 96 hours post PGF2α injection. Blood serum progesterone concentrations were measured just before PGF2α injection and 10 days later.

    RESULTS

    No difference was observed in the first serum progesterone evaluation among experimental groups (P>0.05). However, progesterone had significantly higher concentrations 10 days after PGF 2α injection in groups 2 and 3 in comparison with groups 1 and 4 (P<0.05). Simultaneous use of eCG with PGF2α led to a higher estrus response in comparison with other groups (P<0.05). During the first day after PGF2α, a higher percentage of ewes in group 2 and 3 exhibited estrus compared with groups 1 and 4 (P<0.05). Conversely, estrus expression was higher 24-48 hours after prostaglandin injection in groups 1 and 4 than the other two (P<0.05). Thus, the interval to estrus was earlier in group 2 and 3 than groups 1 and 4 (P<0.05). No significant differences were detected in terms of conception rate, lambing rate, prolificacy and fecundity among study groups (P>0.05).

    CONCLUSIONS

    Use of eCG in different times (48 and 24 hours before and concurrent with PGF2α) in short-term synchronization program based on GnRH-PGF2α during the breeding season can be effective on estrus indices. Regarding the diversity of sheep's masses in Iran, it seems that acceptable results may be achieved when eCG is used concurrently with PGF2α in short-term protocol.

    Keywords: Estrus synchronization, eCG, breeding season, Ewe, PGF2α}
  • ساروپریت سینگ قومن*، مریگانک هونپارخ، جاگیر سینگ
    هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر همزمان سازی فحلی و پروتکل بر پایه پروژسترون همزمان سازی تخمک گذاری بر روی پاسخ تخمدان و آبستنی در بوفالوهایی (تعداد = 19) که در ساب استروس طی فصل جفت گیری پایین قرار دارند (ماکزیمم دمای محیط و رطوبت نسبی به ترتیب در محدوده C°45-36 و 80-30%)، بود. بوفالوهای گروه یک (تعداد = 10) پروتکل همزمان سازی فعلی (روز 0 و 9، 20 μg بوسرلین استات؛ روز 7، 500 μg سدیم کلوپروستنول؛ داخل عضلانی) و به دنبال آن AI در روزهای 9 و 10 استفاده کردند. در طی دوره مشابه، به گروه دیگری از بوفالوها (تعداد = 9) پروژسترون داخل واژنی (1/38 گرم) برای مدت 10 روز همراه با تجویز (داخل عضلانی) 500 μg سدیم کلوپروستنول در روز 9 و 20 μg بوسرلین استات در روز 11 و پس از آن AI در روزهای 12 و 13 تجویز شدند. با همزمان سازی فحلی در روز 7 تمامی بوفالوها در پاسخ به اولین GnRH تخمک گذاری کرده و CL عملکردی داشتند (پروژسترون پلاسما، ng/ml 0/23 ± 1/61؛ جسم زرد، CL، mm 0/67 ± 11/36). سپس، بعد از دومین GnRH، پنج بوفالو در مدت 24 ساعت و پنج بوفالوی باقی مانده بین 24 تا 48 ساعت تخمک گذاری کردند. در مقایسه، با پروتکل بر پایه پروژسترون، همزمان سازی بهتری از تخمک گذاری (
    کلید واژگان: ساب استروس, بوفالو, CIDR, میزان آبستنی, همزمان سازی فحلی}
    S. Ghuman *, M. Honparkhe, J. Singh
    The objective of the present study was to compare the impact of ovsynch and progesterone-based ovulation synchronization protocol on ovarian response and conception in buffalo (n=19) exhibiting subestrus during low-breeding season (maximum ambient temperatures and relative humidity ranging from 36-45°C and 30-80%, respectively). Group I buffalo (n=10) were administered ovsynch protocol (d 0 and d 9, 20 μg Buserelin acetate; d 7, 500 μg Cloprostenol sodium; i.m.) followed by AI on days 9 and 10. During the same period, another group of buffalo (n=9) were administered intravaginal progesterone (1.38 g) for 10 days along with the administration (i.m.) of 500 μg Cloprostenol sodium on day 9 and 20 μg Buserelin acetate on day 11, followed by AI on days 12 and 13. With ovsynch, all the buffalo ovulated in response to 1st GnRH and had functional CL (plasma progesterone, 1.61±0.23 ng/ml; corpus luteum, CL, 11.36±0.67 mm) on day 7. Thereafter, subsequent to 2nd GnRH, five buffalo ovulated within 24 h and the remaining five between 24 to 48 h. In comparison, with progesterone-based protocol, a better synchronization of ovulation (P<0.05). In summary, progesterone-based protocol was superior to ovsynch for synchronization of ovulation and subsequent conception rate in buffalo exhibiting subestrus during the low breeding period.
    Keywords: Subestrus, Buffalo, CIDR, Conception rate, Ovsynch}
  • رضا مسعودی، حمید کهرام *، مهدی لطفی، مختار غفاری

    هدف از این مطالعه تعیین بهترین مدت زمان تیمار پروژسترون و بهترین زمان تزریق eCG در برنامه ی همزمانی فحلی خارج از فصل تولیدمثلی در بز ماده ی مهابادی بود. 103 راس بز ماده ی مهابادی با میانگین وزنی 45/0±5/57 کیلوگرم و میانگین سنی 4-2 سال انتخاب شد. این بزها به 6 گروه تقسیم شدند. گروه شاهد (10n=) بدون هیچ تیماری در معرض بز نر قرار گرفتند. بزهای گروه C9-e7 (26n=) به منظور همزمانی فحلی به مدت 9 روز سیدرگذاری شدند و در روز 7 به آن ها 300 واحد بین المللی هورمون eCG به صورت عضلانی تزریق شد. گروه C17-e15 (16n=) و گروه C17-e17 (16n=) به مدت 17 روز سیدرگذاری شده و به ترتیب در روزهای 15 و روز سیدربرداری (روز 17) 300 واحد بین المللی هورمون eCG دریافت کردند. گروه های C19-e17 (17n=) و C19-e19 (18n=) نیز، برای 19 روز سیدرگذاری شدند و به ترتیب در روزهای 17 و روز سیدربرداری (روز 19) 300 واحد بین المللی هورمون eCG دریافت کردند. روز بعد از سیدربرداری بزها فحل یابی شدند و با بزهای نر نژاد مهابادی جفت گیری کردند. نتایج حاصل از فراسنجه های تولیدمثلی با استفاده از ProcGenmod نرم افزار SAS آنالیز گردیدند. بیش ترین نرخ جفت گیری، زایش و بزغاله زایی در تیمار C17-e17 و بیش ترین نرخ فحل یابی و دوقلوزایی نیز، در گروه C19-e17 مشاهده شد که با تیمار شاهد اختلاف بسیار معنی داری داشت (01/0P). نتایج این مطالعه، با نظر به نداشتن تفاوت معنی دار در همه ی فراسنجه های تولیدمثلی اندازه گیری شده و کوتاه بودن روش درمانی، تیمار C9-e7 را برای همزمان سازی فحلی در خارج از فصل تولیدمثلی برای بزهای مهابادی پیشنهاد می کند.

    کلید واژگان: همزمان سازی فحلی, بزهای مهابادی, سیدر, eCG}
    Reza Masoodi, Hamid Kohram, Mehdi Lotfi, Mokhtar Ghaffari

    The objective of this study was to evaluate the best period of progesterone treatment and the time of eCG injection during estrous synchronization in nonbreeding season in Mahabadi does. During nonbreeding season, 103 Mahabadi does, weighing 57.5±0.45 Kg, 2-4 years old, were used in the trail. These does randomly assigned to 6 groups. The control group (n=10) exposed to Mahabadi bucks without any treatments. The group C9-e7of does (n=26) were synchronized using CIDR for a period of 9 days and injected 300 IU eCG at day 7. In groups C17-e15 (n=16) and C17-e17 (n=16), CIDR inserted for 17 days and eCG injected at days 15 and 17, respectively. The groups C19-e17 (n=17) and C19-e19 (n=18) synchronized by CIDR for 19 days and received 300 IU eCG at days 17 and 19, respectively. Estrus detected one day after CIDR removal, then, the does were mated with Mahabadi bucks. The reproductive parameters were analyzed by ProcGenmod using SAS 9.1. The highest mating, kidding and fecundity rates were obtained in group C17-e17 and the highest estrus detection rate and litter size were achieved in group C19-e17 that were significantly higher than control group (P0.05). In all reproductive parameters measured, there were not significantly differences (P>0.05) between C9-e7 group and the other treatment groups of does. Furthermore, the short treatment period of progesterone insertion using in group C9-e7 compared with the other groups, will suggest that this group could be recommended for estrous synchronization program in nonbreeding season of Mahabadi does.

    Keywords: Estrous synchronization, Mahabadi does, CIDR, eCG}
  • اکبر پیرستانی، امیر عباس امامی میبدی، غلامرضا قلمکاری، شاهین اقبال سعیدی ابواسحقی
    تحقیق حاضر به منظور بررسی تاثیر انرژی جیره و همزمان سازی فحلی بر هورمون های استروئیدی و باروری در تلیسه های هلشتاین انجام گرفت. در این تحقیق از 80 راس تلیسه تقریبا یک ساله هلشتاین با میانگین وزنی 20±320 کیلوگرم به صورت یک طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 20 تکرار استفاده شد. تیمارها شامل گروه های: کنترل (A)، و گروه های آزمایشی افزایش انرژی جیره (B) (10% بالاتر از توصیه NRC)، همزمان سازی فحلی (C) و افزایش انرژی جیره به همراه همزمان سازی فحلی (D) بود. در این تحقیق گروه های B و D به مدت 30 روز قبل از همزمان سازی با جیره ای با انرژی بالاتر تغذیه گردیدند و در گروه های C و D از روش پروژسترون- هیت سینگ استفاده شد. در طی آزمایش از گروه های A و B با مشاهده اولین فحلی و در گروه های C و D از روز آغاز همزمان سازی، نمونه خون در مراحل مختلف سیکل فحلی تهیه گردید و جهت اندازه گیری میزان هورمون های استروژن، پروژسترون و بتاهیدروکسی بوتیریک اسید (BHBA) مورد آنالیز قرار گرفت. همچنین شاخص های تولید مثلی شامل تعداد دفعات تلقیح به ازای آبستنی و فاصله بین اولین فحلی تا تلقیح منجر به آبستنی مورد ارزیابی قرار گرفت. طبق نتایج به دست آمده گروه C و D دارای افزایش معنی داری (05/0p<) در میزان هورمون استروژن در فاز استروس، نسبت به دیگر گروه ها بود. در رابطه با پروژسترون در فاز دای استروس، گروه B، C و D افزایش معنی داری (05/0p<) در میزان هورمون پروژسترون نسبت به گروه A از خود نشان دادند. بیشترین میزان BHBA در بین روزهای آزمایش، مربوط به فاز پرواستروس بود و در گروه D کاهش در میزان BHBA نسبت به دیگر گروه ها مشاهده گردید. همچنین کمترین تعداد دفعات تلقیح به ازای آبستنی و کمترین فاصله بین اولین فحلی تا تلقیح منجر به آبستنی به طور غیر معنی داری مربوط به گروه D بود. به طور کلی افزایش انرژی جیره به همراه همزمان سازی فحلی باعث بهبود عملکرد تولید مثلی، افزایش میزان هورمون های استروئیدی و کاهش میزان BHBAدر تلیسه های هلشتاین می گردد.
    کلید واژگان: تلیسه, انرژی, همزمان سازی فحلی, هورمون های استروئیدی, شاخص های تولید مثلی}
    Akbar Pirestani, Amirabbas Emamimeybodi, Gholamreza Ghalamkari, Shahin Eghbalsaeediaboueshaghi
    The aim of the present study was to determine the effects of increasing energy levels of diet and heat synchronization on steroid hormones and fertility in Holstein heifers. Eighty heifers with average bodyweight of 330±20 kg were randomly allocated in equal numbers into four groups including control (A), high energy diet (B) (10% higher than NRC recommendation), heat synchronization (C) (CIDR-Ovsynch) and high energy diet heat synchronization (D). Heifers in groups B and D were fed initially one year and 30-day pre-synchronization periods, and they were inseminated after observation of heat. Blood samples were collected after first heat signs (groups A & B) and at the beginning of synchronization in each phase of estrus cycle for the determination of plasma progesterone, estrogen and BHBA concentrations. Also, reproduction indices such as service per conception rate and intervals between first heat and AI leading to pregnancy were evaluated. The results showed that estrogen level was significantly increased (p
    Keywords: Diet, energy, Reproduction indices, Steroid Hormone, heifers}
  • حمید قاسم زاده نوا، بهرنگ اکرامی، داریوش مقدس، امین تمدن
    زمینه مطالعه
    جفت گیری درون جمعیتی یکی از مشکلات اساسی جمعیت های کوچک گوزن قرمز در پناهگاه های حیات وحش می باشد.
    هدف
    هدف از مطالعه حاضر استفاده از یکی از روش های همزمان سازی فحلی در گوزن قرمز (Cervus elaphus) با استفاده از جفت گیری طبیعی جهت کنترل غالبیت و رتبه اجتماعی گوزن قرمز نر و کنترل جفت گیری درون جمعیتی بوده است.
    روش کار
    گوزن های ماده (تعداد = 6 راس) بعد از به اسارت گرفتن در فصل تولید مثلی (اوایل پاییز) در پناهگاه حیات وحش سمسکنده (در حومه ساری) داخل قفس های مخصوص قرار داده شدند. متعاقب آن، همه گوزن های ماده برای مدت 12 روز سیدر دریافت کردند و در روز برداشت سیدر به همه آنها 250 واحد PMSG تزریق گردید. گوزن های ماده چهل و هشت ساعت بعد (روز 14)، از قفس ها آزاد و وارد طبیعت شدند.
    نتایج
    رفتارهای تعقیب و فحل یابی توسط هر 3 راس گوزن نر شروع شد و گوزن نر غالب گله بدلیل فحلی همزمان در 4 راس گوزن ماده قادر به کنترل آنها در قلمرو خود نبود، لذا 2 راس گوزن نر جوان فرصت یافتند با گوزن های ماده جفت گیری کنند. چهار راس از مجموع 6 راس گوزن های ماده آبستن شدند و گوساله های آنها در اوایل تابستان سال بعد متولد شدند.
    نتیجه گیری نهایی: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که این روش همزمانی فحلی با استفاده از جفت گیری طبیعی پناهگاه حیات وحش در کنترل جفت گیری درون جمعیتی موفق بوده است.
    کلید واژگان: جفت گیری درون جمعیتی, همزمان سازی فحلی, سیدر, پناهگاه حیات وحش, گوزن قرمز}
    Hamid Ghasemzadeh, Nava, Behrang Ekrami, Dariush Moghadas, Amin Tamadon
    Background
    Inbreeding is one of the major problems of small size herds of red deer in refuge wildlife parks.
    Objectives
    The aim of the present study was to use estrus synchronization technique in red deer (Cervus elaphus) based on natural mating to control the dominancy and social rank of stags and inbreeding.
    Methods
    In this study, hinds (n=6) were captured and caged at breeding season (early October) in Semeskande Wild Life Refuge Park. The captured hinds were treated with intravaginal progesterone devices (CIDR) for 12 days, followed by injection of 250 IU PMSG at the time of CIDR withdrawal. After 48 hours, all 6 hinds were released from cages.
    Results
    In estrus phase, the chase sequences started and the old dominant stag could not control all of the hinds in his territory so the two other young stags successfully mated with the other hinds. Four out of six hinds became pregnant and the calves were born in early June.
    Conclusions
    The results of this study showed that the estrus synchronization technique in Refuge Wildlife Park which is based on natural mating, can be used successfully to control inbreeding easily and give young stags the opportunity to copulate.
    Keywords: refuge park, red deer, inbreeding, CIDR, estrus synchronization}
  • مهران ابوذر، فرشید خیری
    هدف این پژوهش، ارزیابی و مقایسه اثر پروتوکل های مختلف همزمان سازی فحلی بر روی نرخهای باروری و آبستنی در تلیسه های هلشتاین با استفاده از چهار تیمار مختلف (شاهد، GnRH، PGF2α، GPG) میباشد. تلیسه ها از نظر سن (05/1±48/13 ماه) و وزن (52/12±44/370 کیلوگرم) همسان بودند و هر 10 تلیسه به یک تیمار اختصاص یافت. در تیمار اول (شاهد) بدون اعمال هیچ تیماری، تلیسه ها به مدت 1 ماه زیر نظر قرار گرفتند و با مشاهده فحلی تلقیح شدند. در تیمار دوم (GnRH) 100 میکروگرم GnRH در روز اول تزریق شد پس از 7 روز 25 میلی گرم PGF2α تزریق شد و ظرف یک هفته با مشاهده فحلی تلقیح صورت گرفت. در تیمار سوم (PGF2α) در روز اول و چهارده روز بعد 25 میلی گرم PGF2αتزریق شد سپس ظرف یک هفته پس از تزریق دوم با مشاهده فحلی تلقیح انجام شد و در تیمار چهارم(GPG) در روز اول 100 میکروگرم GnRH و 7 روز بعد 25 میلی گرم PGF2α و دو روز بعد 100 میکروگرم GnRH تزریق شد و 24 ساعت بعد همه تلیسه ها تلقیح شدند. در نهایت با تشخیص آبستنی از راه راست رودهای، میزان باروری به ازای هر تلقیح (CR) و میزان آبستنی (PR) محاسبه گردید. تیمار اول به ترتیب 75 و 60 درصد، تیمار دوم به ترتیب 5/55 و 33/49 درصد، تیمار سوم به ترتیب 7/66 و 60 درصد و تیمار چهارم به ترتیب 40 و 40 درصد CRو PR داشتند. نتایج نشان داد که بین تیمارها تفاوت معنی داری مشاهده نشد ولی از لحاظ عددی تیمار 1 و3 در مقایسه با سایر تیمارها نرخ آبستنی بالاتری داشتند و بخت بیشتری برای بارور شدن داشتند.
    کلید واژگان: تلیسه های شیری, همزمان سازی فحلی, نرخ آبستنی}
  • عبدالرضا رستگارنیا*، هیوا انوری ساوجبلاغی

    هدف از انجام این تحقیق بررسی مقایسه میزان آبستنی در گاوهای شیری هلشتاین متعاقب بکار گیری دو روش همزمانی فحلی و تلقیح در زمان ثابتیعنی ovsynch به تنهایی و به همراه استفاده از پروژستاژنهای نظیر سیدر CIDR+Ovsynch در ترکیب این روش بود. در این تحقیق تعداد 182راسگاو شیری نژاد هلشتاین با متوسط تعداد زایش ،1-5فاصله زایش تا تلقیح ≥ 55روز به طور تصادفی در گاوداری های صنعتی اطراف شهرستان ارومیهانتخاب گردیده و به دو گروه تقسیم شدند. دامهای گروه کنترل) (ovsynch در روز شروع برنامه) روز صفر آزمایش (0/5) میلیگرم گنادورلین را به طریقه عضلانی دریافت داشتند. درروزهفتم آزمایش دامهای مورد نظر 500 میکروگرم پروستاگلندین F2αرا به طریقه عضلانی دریافت نمودند سپس در روز نهم GnRHدوم تزریق گردید و در زمان ثابت حدود 18الی 20 ساعت پس از تزریق دوم GnRH تلقیح مصنوعی با استفاده از اسپرم منجمد پروف انجام گرفت. دامهای گروه دوم یک سیدر حاوی 1/9گرم پروژسترون به طریقه داخل و اژنی به همراه تزریق 0/5 میلی گرم گنادورلین در روز جاگذاری سیدرهمراه با تزریق پروستاگلاندین در روز هفتم در زمان خارج کردن سیدر را داشتند. به دامهای این گروه نیز در روز نهم GnRHتزریق گردید و همزماندر زمان ثابت 18الی 20ساعت پس از آن تلقیح مصنوعی با استفاده از اسپرم منجمد انجام گرفت. دامهای تحت آزمایش با مدیریت تغذیه ای و شرایط نگهداری تقریبا یکسان قرار داشته و آزمایش در گله های مختلف با تعداد دام مشخص انجام گرفت. تشخیص آبستنی دام های تلقیح شده 45روز بعد ازتلقیح براساس ملامسه از راه توشه رکتال صورت پذیرفت.میزان آبستنی متعاقب اجرای برنامه درمانی فوق در گاوهای گروه دوم ((CIDR+Ovsynchبیشتراز گاوهای گروه کنترل) (Ovsynchگزارش گردید) 64/4در مقابل 46/7؛ .(P >0/05) به طور کلی نتایج بدست آمده از تحقیق حاضر نشان داد که کارایی در روش CIDR+Ovsynch در ایجاد و همزمانی فحلی بهتر از Ovsynch می باشد که به نظر میرسد این امر به واسطه کاهش در میزان وقوعفحلی خفیف و نیز تحلیل ناقص جسم زرد در طول مدت درمان می باشد

    کلید واژگان: همزمان سازی فحلی, سیدر, میزان آبستنی, گاو}
    A. Rastegarnia *, H.Anvari Savojbolghi

    The objective of this study was to compare the conception rate in dairy lactating Holstein cows to fixed timedartificial insemination among Ovsynch and Ovsynch plus CIDR protocols. One-hundred-and-eighty two Holsteincows with parity ranging from 1 to 4 and post partum period of ≥ 60 days at unknown stages of estrus cycle wererandomly assigned to two treatment groups. Females in the control group (Ovsynch; n = 92) underwent a standardOvsynch protocol (GnRH analogue on Day 0, PGF2alpha analogue on Day 7 and GnRH analogue on Day 9),with timed-AI on Day 10, approximately 18-20 h after the second GnRH treatment. Cows in the Ovsynch + CIDRgroup (n = 90) received a standard Ovsynch protocol plus a CIDR for 7 days (starting on Day 0) were inseminated at the same time using frozen semen. The animals being studied were under nutritional and environmentalconditions and experiment was carried out in different herds with the definite numbers. Pregnancy diagnosis ofanimals under experiment and insemination were performed 45 days later after insemination via rectal touching.The conception rate tended to be greater in the Ovsynch + CIDR group (64.4%, P < 0.05) than in the Ovsynchgroup (46.7%). These results revealed that a CIDR-based protocols for timed-AI improved conception rate in earlypostpartum suckled cows relative to the Ovsynch protocol. Treatment with a CIDR may prevent early maturationof follicles observed in non-pregnant cows treated with the Ovsynch protocol, by maintaining elevated blood progesterone concentrations until PGF2alpha treatment

    Keywords: Ovsynch, CIDR, pregnancy rate, Cow}
  • عبدالرضا رستگارنیا
    در این تحقیق کارائی نورجستومت به تنهایی و یا همراه با هورمون PMSG در همزمان سازی فحلی میش درطی فصل غیر تولید مثل (اواخرزمستان) در اطراف منطقه ارومیه مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این منظور تعداد 170 راس میش از نژاد قزل با وضعیت بدنی مناسب که بیش از 50 روز از زمان زایش سپری شده بود با فواصل سنی 6-2 سال انتخاب گردیدند و بر اساس سن و وزن به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول N=42 راس، نصف قرص کاشتنی نورجستومت گاوی (1/5 میلی گرم نورجستومت) زیر پوست سطح خارجی گوش به مدت 12 روز کاشته شد. گروه دوم N=40 راس 1/5 میلی گرم نورجستومت به روش فوق را دریافت نموده در روز دوازدهم یک دوز 500 واحد بین المللی PMSG به روش عضلانی دریافت نمودند. گروه سوم N=40 ، 1/5 میلی گرم نورجستومت دریافت نموده و در روز دوازدهم یک دوز 750 واحد بین المللی PMSG دریافت داشتند. گروه چهارم N=48 راس هیچ درمانی را دریافت ننموده و در گله به عنوان میش های کنترل در نظر گرفته شدند. تمامی میش های موجود درگروه های درمانی اول، دوم و سوم در روز دهم آزمایش یک دوز 125 میلی گرم پروستاگلاندین دریافت نموده و در روز دوازدهم نیز نورجستومت خارج گردید. از حدود 12 ساعت پس ازخروج نورجستومت، میش های تحت درمان درگروه های مختلف آزمایشی به مدت 10 روز برای مشاهده علائم فحلی و نیزجفت گیری با قوچ های باروری که در زمان خروج نورجستومت به گله تحت آزمایش اضافه شده بودند، تحت نظر قرار گرفتند. تشخیص آبستنی حدود یکماه پس از بروز علائم فحلی در میش های جفت گیری کرده با اندازه گیری میزان پروژسترون خون مشخص گردید .میزان بروز فحلی برای گروه های آزمایشی اول تا سوم و نیز کنترل تا یکماه پس از خاتمه درمان به ترتیب 10 ، 72/5 72 و صفر درصد گزارش گردید. استفاده از هورمون PMSG به میزان 500 ،750 واحد بین المللی به همراه نورجستومت درگروه های دوم و سوم به ترتیب باعث بروز علائم فحلی در فاصله 5/9 ±57/5 ، 2/4 ± 54/3 ساعت پس از خروج نورجستومت گردید(P>0.05) .میزان آبستنی برای گروه های آزمایشی دوم و سوم نیز به ترتیب 2/5 و 25 درصد گزارش گردید (P<0.05) .بررسی نتایج حاصله از این تحقیق نشان داد به کارگیری نورجستومت به میزان 1/5 میلی گرم) به همراه حداقل 750 واحد بین المللی PMSG در ایجاد و همزمان سازی فحلی میش های شیرده پس از زایش در خارج از فصل تولید مثل در اطراف منطقه ارومیه موثر می باشد.
    کلید واژگان: همزمان سازی فحلی, نورجستومت PMSG, میش}
    Rastegarnia A
    In this study efficacy use of norgestomet alone or with using of PMSG in oestrus synchronization during nonbreeding season (late winter) in Urmia suburb were evaluated. For this purpose, 170 healthy Ghezel ewes more than 50 days after partutition, between and 2-6years of age were selected and based on age and weight allocated in to four groups. Groups 1 (n=42) a half of cattle-implant of norgestomet (1/5 mg) was inserted subcutaneously in outer ear of ewes for 12 days. (group 2) (n=40), received norgestomet implant (1/5 mg) for 12 days along with an intramuscular injection of 500 IU PMSG on day 12day of implant insertion. Group 3, (n=40) received same dose of norgestomet in conjucationof 750 IU PMSG on day 12 of implant insertion. Group 4 (n=48) was considered as control. All experiment groups, were given PG on day 10 and implant were removed onday 12 of experiment. About twelve hours after removal of implants, ewes were monitoried for oestrus detetction by use of rams for 10days and served by intact males. Pregnancy was diagnosed by measuring of blood progesterone level on day 30 after mating. The percentage of ewes in the groups I,Ⅱ,Ⅲ and control that showed oesteus within 30 days after end of experiment was 0, 10, 72.5, 0, respectively. In groupsⅡand Ⅲ oestrus wasobserved at 54.3± 2.4 and 57.5±5.9 hours after removal of implants, respectively (p>0/05). Pregnancy rate was 2.5% in the group Ⅱ (norgestomet 500 IU PMSG) vs 25% in the group III (norgestomet 750 IU PMSG) (p
    Keywords: Oesrtus synchronization, Norgestomet, PMSG, Ewes}
  • مهندس احمد بیطرف، محمد جواد ضمیری*، مجتبی کافی، مهندس جمشید ایزدی فرد

    هدف از این آزمایش، ارزیابی سه روش همزمان سازی فحلی (سیدر، اسفنج پروژسترونی و تزریق PGF2) در فصل جفتگیری بزهای ندوشنی بود. پس از پایان همزمان سازی و فحل یابی، بزهای ماده (30 تا 33 بز در هر گروه) با اسپرم تازه ی مایع سه بز نر به طور کاملا تصادفی، تلقیح مصنوعی شدند. تشخیص آبستنی، با اندازه گیری پروژسترون سرم خون 21 روز پس از تلقیح مصنوعی، و در میانه آبستنی با روش اولتراسونوگرافی انجام شد. تفاوت معنی داری بین تیمارها از نظر مدت زمانی که بزها پس از پایان همزمان سازی فحل شدند، وجود نداشت (بین 23 تا 35 ساعت برای همه ی بزها). پس از فحل یابی، بزها یک بار تلقیح مصنوعی شدند. فاصله ی زمانی بین تشخیص فحلی و انجام تلقیح، برای روش های همزمانی، تفاوت معنی داری نشان نداد (بین 15 تا 27 ساعت برای همه ی بزها). غلظت پروژسترون خون (41/0 ± 80/4 نانوگرم در میلی لیتر) در روز 21 پس از تلقیح مصنوعی، دوقلوزایی (05/0 ± 32/1)، درصد بزهای فحل شده پس از تلقیح، و طول آبستنی بین روش ها تفاوت معنی داری نشان نداد. بین غلظت پروژسترون از نظر نرخ بازگشت به فحلی تفاوت معنی داری دیده شد (P<0.01). نسبت بزغاله های متولد شده به بزهای زاییده و نیز نسبت به بزهای فحل شده دراثر همزمانی، بین تیمارها تفاوت معنی داری نشان نداد، با این وجود، به کارگیری PGF2 آسان ترین و کم هزینه ترین روش بود.

    کلید واژگان: بز, همزمان سازی فحلی, سیدر, اسفنج درون واژنی, پروستاگلاندین}
    Bitarafa., Zamiri, M. J., Kafim., Izadifard, J

    The objective of this study was to evaluate three methods of estrous synchronization, viz. controlled internal drug releasing device (CIDR), intravaginal sponges impregnated with fluogestone acetate (FGA), and cloprostenol (Estrumate; an analogue of prostaglandin F2α) in Nadooshani goats of Yazd province, Iran. The estrous synchronized does (n = 30 to 33 per treatment), after heat detection, were artificially inseminated (once) with diluted semen of fertile bucks. Pregnancy was determined by measuring blood serum progesterone levels on day 21 after insemination, followed by ultrasonography at mid-gestation. No significant difference was observed for the interval between the end of the synchronization protocol and the standing heat amongst treatments (range: 23 to 35 hrs). There was no significant difference in the interval between the time of standing heat and insemination among treatments (range: 15 to 27 hrs). Blood serum progesterone levels (overall mean: 4.80 ± 0.41 ng/ml; SEM), litter size (overall mean: 1.32 ± 0.05; SEM), non-return rate to estrus and the kidding rate were not significantly affected by the synchronization methods. Serum progesterone levels were significantly lower (P<0.01) in does that returned to estrus after artificial insemination (AI). Prolificacy and fecundity were not significantly affected by the synchronization methods; however, cloprostenol method was found to be more convenient and economical under the conditions of this experiment.

    Keywords: Goat, Estrous synchronization, CIDR, Intravaginal sponge, PGF2α}
نمایش نتایج بیشتر...
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال