رویکرد تئوریک به سیاست آمریکا در قبال انقلاب اسلامی ایران و بیداری اسلامی در خاورمیانه
نویسنده:
چکیده:
یکی از موضوعات اساسی مطرح در رویکرد کلان آمریکا در خاورمیانه پس از نقش آفرینی در این منطقه، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، تاکنون تعیین یک استراتژی منسجم و بدون تضاد در حمایت از یکی از دو مقوله مهم و تعیین کننده، «آزادی» یا «ثبات»؛ «دموکراسی» یا «امنیت» در میان کشورهای منطقه است. این موضوع تا حدی برای کاخ سفید مهم بوده است که همواره واشنگتن را در مقابل یک پارداوکس دشوار طی شش دهه اخیر قرار داده است: سویه اول این پارادوکس، پایبندی واقعی آمریکا به اصول آزادی و دموکراسی همانند اعطای حق تعیین سرنوشت و حق رای به شهروندان خاورمیانه به قیمت روی کار آمدن گروه ها و دولت های مستقل و حتی ضدآمریکایی است. سویه دوم پارادوکس مزبور برقراری حکومت های غیردموکراتیک اقتدارگرا و غیرپاسخگو تحت نفوذ آمریکا و بی توجه به حقوق اساسی شهروندان در خاورمیانه است. بر این مبنا، این مقاله اولادر پی پاسخ به این پرسش است که: کدام یک از دو سویه پارادوکسیکال فوق الذکر عملا توسط آمریکا در تعیین استراتژی اش برای خاورمیانه انتخاب شده است؟ ثانیا چگونه این پایبندی به نوعی سیاست مشترک واشنگتن در قبال انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و بیداری های اسلامی اخیر در خاورمیانه انجامیده است؟ فرضیه اصلی این مقاله آن است که ترجیح «ثبات» بر «دموکراسی» در راهبرد خاورمیانه ای طی شش دهه اخیر، به استراتژی مشترک آمریکا در قبال انقلاب اسلامی ایران و بیداری های اسلامی اخیر در خاورمیانه انجامیده است.
کلیدواژگان:
زبان:
فارسی
انتشار در:
در صفحه:
93
لینک کوتاه:
https://www.magiran.com/p1008603