واکاوی «حکایت ایاز» مولانا با تکیه بر آراء یونگ و فروید

پیام:
چکیده:
از دهه1920 به بعد نقد روان کاوانه، سبک گسترده ای از نقد روان شناختی بوده که فرضیات آن توسط زیگموند فروید(موسس مکتب پسیکانالیز) بنیان گذارده شده است. در بیان تحولات روانشناختی، ساختار ارائه شده توسط فروید دارای سه نقش برجسته بود: نهاد (id)، من (Ego) و فرامن (superego). این سه طبقه ساختار شخصیتی هر فرد را به وجود می آورند و با واکاوی موشکافانه هر یک از این مراحل می توان به فردیت و روان شخص در هر لحظه زمانی پی برد. تاثیر اندیشه های مولانا بر سبک «مثنوی» بسیار شبیه به تاثیری است که فلسفه اشراقی هانریبرگسون و آرای او درباره زمان بر جریان رمان نویسی قرن حاضر و ظهور سبک جریان سیال ذهن گذاشته است. جریان های دیالکتیک و پارادوکسیکال خودآگاهی و ناخودآگاهی در مسیر داستان سرایی مولانا، سبب گذر وی از مراحل سه گانه روان شناسی و پایایی ردپایی این تضاد در داستان های «مثنوی» گردیده است. از این رو در این مقاله به واکاوی درگیری های ذهنی مولانا در حکایت «ایاز» در تطبیق با آراء یونگ و فروید پرداخته شده است.
زبان:
فارسی
صفحات:
29 تا 44
لینک کوتاه:
https://www.magiran.com/p1372248