خوانش مثنوی معنوی مولانا براساس مکتب سوررئالیسم
سوررئالیسم پر جنبشترین و پر هیاهوترین مکتب ادبی قرن بیستم بود ،که ادبیات ملل مختلف را تحت تاثیر قرار داد .این نهضت را میتوان دنبالهرو رمانتیسم دانست،که از تحلیل ناخودآگاه فروید شکلی نو پیدا کرده است، با نیروی ضمیر پنهان دنیای تازه ای به روی همه ایجاد کرد و نیز برای ادبیات طرحی نو را فراهم آورد. برخورد سنت وصنعت در قرن بیستم اروپا در تفکر وکلام تحولی ایجاد کرد و شاعرانی نوپرداز را خلق کرد. هر عرصهای از فعالیتها فلسفهای داردکه همان اصول، روش و ویژگی هاست، مانند فلسفه هنر و شعر، حال مکتب سوررئالیسم هم دارای فلسفه ای است و بالطبع اصولی دارد. میتوان گفت ،بیشتر مولفه های اصول مکتب سوررئالیسم با عرفان و تصوف تشابهاتی دارد. از جمله: بداهه گویی، جنون و مستی، خواب و رویا، هزل و طنز، رها شدگی، ترجیح عشق بر عقل، توسل به نیروی وهم و خیال که در اشعار شاعرانی چون مولانا نمود پیدا کرده است. در این پژوهش ابتدا به تئوری های مکتب ادبی سوررئالیسم و اصول آن سپس به تشابه بین این نهضت با تصوف و انطباق آن با مولانا و اشعارش در مثنوی پرداخته خواهد شد.