نقش کلیدی پنکونازول در تولید بیوماس در سطوح رطوبتی متفاوت خاک در گیاه مرزه سهندی (.Satureja sahendica Bornm)
تنش خشکی به عنوان یک عامل محیطی مهم، محدود کننده رشد و عملکرد گیاهان به شمار می آید. گیاهان از طریق راهبردهای متعدد مانند تغییر در ارتفاع گیاه، بیوماس، محتوای کربوهیدرات و سطوح هورمونی به تنش های محیطی سازگار می شوند. بنابراین، یک طرح اسپلیت پلات در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار برای تعیین سازوکارهای تحمل به خشکی القاء شده به وسیله پنکونازول در گیاه مرزه سهندی به اجرا در آمد. تیمار سطوح آبیاری (نرمال، 60% FC = و30% FC =) و پنکونازول (شاهد، 10 و20 میلی گرم در لیتر) اعمال شد. نتایج نشان داد که تنش خشکی منجر به کاهش معنی دار ارتفاع گیاه، عملکرد تر و خشک، محتوای اسید ایندول استیک (IAA) و اسید ژیبرلیک (GA) و القای افزایش قابل توجه کربوهیدرات های محلول کل (TSC)، گلوکز، ساکارز، فروکتوز و اسید آبسیزیک (ABA) می گردد. تیمار پنکونازول منجر به کاهش ارتفاع بوته،IAA ، GA و افزایش عملکرد تر و خشک، TSC، گلوکز، ساکارز، فروکتوز و ABA شد. تیمار پنکونازول سطح فروکتوز و ABA را تقریبا 2/5 و 4/5-3/5 برابر بیشتر ازشاهد، به ویژه در برداشت دوم، افزایش داد. کاهش معنی دار هورمون های رشد به موازات افزایش چشمگیر هورمون بازدارنده با افزایش تنش خشکی و تیمار پنکونازول منجر به کاهش معنی دار در نسبت GA+IAA)/ABA) شد (حدود 70 درصد در سطح آبیاری 30 درصد و غلظت 20 میلی گرم در لیتر پنکونازول در مقایسه با شاهد). در مجموع به نظر می رسد که کاربرد 20 میلی گرم در لیتر پنکونازول همراه با رژیم رطوبتی برابر با 60 درصد ظرفیت مزرعه ای، می تواند تیمار مناسبی برای زراعت مرزه سهندی در مناطق خشک باشد. علاوه بر این، افزایش تولید فروکتوز و سطح ABA القاء شده به وسیله پنکونازول نقش برجسته ای در تحمل به خشکی این گیاه دارد.