رابطه گرایش به تفکر انتقادی و ادراک از مولفه های برنامه درسی با باورهای خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه گرایش به تفکر انتقادی و ادراک از مولفه های برنامه درسی با خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان انجام شده است. جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران بود. برای انتخاب نمونه آماری نیز از نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم جامعه بهره گرفته شده است. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس، ادراک دانشجویان از مولفه های برنامه درسی طاطاری و باورهای خودکارآمدی تحصیلی زاژکوا، لینچ و اسپنشاد بود که روایی و پایایی آن ها تایید شدند. داده های جمع آوری شده با بهره گیری از نرم افزار SPSS 22 در قالب آمار توصیفی و آزمون های پیرسون و رگرسیون چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که بین مولفه های گرایش به تفکر انتقادی با باورهای خودکارآمدی تحصیلی (مولفه های اطمینان به توانایی خود در انجام تکالیف در کلاس درس، اطمینان به توانایی خود در انجام تکالیف بیرون از کلاس، اطمینان به توانایی خود در تعامل با دیگران در دانشگاه و اطمینان به توانایی خود در مدیریت کار، خانواده و دانشگاه) رابطه مثبت معنی دار وجود دارد. همچنین، یافته ها حاکی از ارتباط مثبت معنی دار ادراک از مولفه های (روش، محتوا و ارزشیابی) برنامه درسی با باورهای خودکارآمدی و مولفه های آن بود. بااین حال یافته های برآمده از تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که مولفه های روش و محتوا از متغیر ادراک از برنامه درسی، همچنین مولفه درگیری ذهنی از متغیر گرایش به تفکر انتقادی از قابلیت تبیین باورهای خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان برخوردار بودند. بنابراین باورهای خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان از طریق مولفه های تفکر انتقادی و ادراک از مولفه های برنامه درسی تبیین پذیر است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.