«داستان زندگی نامه ای»: یک مفهوم سازی انتقادی معاصر با اثر
امر «معاصر» بهعنوان مقولهای زیباشناختی به فعالیتی انتقادی مربوط میشود که ویژگیها و خصوصیات آن را تعریف میکند. بنابراین میتوان چنین پنداشت که تعریف «ادبیات معاصر فرانسه» در وهله نخست ریشه در تلاشهای انتقادیای دارد که از دهه نود میلادی در این کشور آغاز شدهاند. این تعریف اغلب از طریق دستهبندیهای مفهومی صورت میگیرد که از آن جمله میتوان به «داستان زندگینامهای» اشاره کرد: برچسب ژانری که هدف آن تفکیک زندگینامههای معاصر نوشتهشده در قالب داستان، از نمونههای قدیمیتر این ژانر است. در این معنا، واژه مذکور نتیجه یک مفهومسازی انتقادی است که همزمان با آفرینش ادبی صورت میگیرد، فرایندی که هم به سنت ادبی توجه دارد هم به تحولات معاصر. از این روی مشکل بتوان تاثیر بسزای تفکر انتقادیای را نادیده گرفت که فعالیت زندگینامهنویسی را دنبال میکند، به آن مشروعیت میبخشد و در بازار پررونق کتاب به آن معنایی نو میدهد. هدف از مطالعه حاضر نگاهی نو به اهمیت نقد در سرنوشت ژانر زندگینامهنویسی است. نقدی که در اینجا سه نقش به آن نسبت دادهایم: «توصیف»، «جهتدهی»، و «دستهبندی مفهومی».