اصل سنخیت در حکمت مشاء و تاثیر آن در رابطه هستی شناختی نفس و قوا
مشاییون به وجودداشتن رابطه علی ومعلولی فاعلی میان نفس انسانی و قوای آن معتقدند و قوا را دارای حیثیتی تعلقی و انفکاک ناپذیر از نفس می دانند مطابق با مباحث کلان، علیت فاعلی، مقتضی سنخیت میان علت و معلول است که تنها درضمن نوعی خاص از سنخیت وجودی تحقق می یابد؛ زیرا سنخیت، مستلزم برتری فاعل های ایجادی بر معالیل آن ها و بیانگر تشکیک وجودی میانشان است؛ پس رابطه علی ومعلولی فاعلی میان نفس و قوا از این امر مستثنا نیست و نوع رابطه هستی شناختی میان آنها براساس اصلی ترین قواعد حکمت مشاء، یعنی اصل سنخیت، قابل شناسایی است. در این شناخت هرنوع کثرت و تباین عزلی محض میان نفس و قوا، یعنی تباین ماهوی و وجودی، مستلزم انکار قطعی رابطه علی ومعلولی فاعلی میان آنهاست و ارتباط تکوینی و حیثیت تعلقی انفکاک ناپذیر قوا از نفس را نقض می کند؛ پس انتساب علیت به نفس درضمن الفاظی مانند اصل، مبدا و منبع به معنای هستی بخشی وجود عینی نفس نسبت به قوا و انتساب معلولیت به قوای نفس درضمن الفاظی همچون معالیل، فروع و توابع به معنای تحصل یافتن وجود عینی قوا ازجانب نفس انسانی است و ممکن نیست قوایی که شعبه ها، فروع و لوازم علت فاعلی خود هستند، با واقعیت عینی آن بی نونت وجودی به تمام ذات داشته باشند؛ بنابراین، نفس در یک امر مشترک، مساوی با قوا یا فروتر از آنها نیست؛ بلکه برتری وجودی نفس انسانی بر قوای آن ضرورت دارد؛ به گونه ای که نفس، اصل باشد و قوا فروع و توابع آن باشند. درواقع، این الفاظ بر نوعی وحدت حقیقت و کثرت واقعیت نفس و قوا دلالت دارند که این حکما در آموزه های هستی شناختی نفس و قوا از آن سخن گفته اند و صدرا از این آموزه ها برای تایید نظریه اتحاد نفس و قوا در حکمت متعالیه بهره برده است.
-
نسبت فاعلیت با علم ذاتی فعلی و تاثیر آن بر هستی شناختی سینوی
*، رضا رمضانی، صادق شفیعی
فصلنامه آیین حکمت، پاییز 1402 -
واکاوی اندیشه فاعلیت در حکمت مشاء
نجف آبادی*، رضا رمضانی
نشریه هستی و شناخت (نامه مفید)، بهار و تابستان 1401