بررسی تطبیقی آرای مولوی و ابن عربی در باب احوال مشاهده و یقین
«مشاهده و یقین» از احوال عرفانی است. عارفان، شهود تجلی ذات را مشاهده، و طمانینه دل بر حقیقت اشیاء را، بدون هیچ شک و ظنی، یقین می نامند. نگارندگان در این پژوهش، به بررسی نوع تلقی ابن عربی و مولانا از احوال عرفانی مشاهده و یقین پرداخته اند؛ نیز اندیشه ها، باورها و تجربه های مشترک و متفاوت این دو اندیشمند حوزه تصوف و عرفان اسلامی را در این باب بازنموده اند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، مبتنی بر تبیین وجوه اشتراک و اختلاف ساختاری و کلی است. براساس یافته های پژوهش، ابن عربی و مولوی مشاهده را در ارتباط با تجلی به کار می برند و بر آن اند که منظور از مشاهده، مشاهده تجلیات حق است، نه خود حق؛ ولی ابن عربی بحثی متفاوت از مکاشفه نیز ارایه می دهد و عقیده دارد مکاشفه از مشاهده بالاتر است. مولوی در توصیف مراتب اول و دوم یقین، دو وجه دانش و بینش را مطرح می کند. هر دو اندیشمند بر آن اند که یقین چیزی است که انسان در آن بر بصیرت و بینش باشد و حق الیقین زمانی پدید می آید که خداوند، عارف را در نفس الامر و واقع حکمی واجب بر او و یا در خطاب به خود قرار دهد. ابن عربی می کوشد در تبیین یقین شناسی، خارج از دایره شریعت قدم برندارد؛ به همین علت است که یقین در نظر او ارزشی دینی و عرفانی دارد که شرط دستیابی به آن در گرو عبادت است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.