برآورد ارزش افزوده داخلی در صادرات ناخالص و ارتباط آن با تخصص گرایی عمودی، مطالعه موردی ایران
نظریه های سنتی تجارت و یا نظریه های «تجارت در کالا» معتقدند که صادرات می تواند 100 درصد ارزش افزوده ایجاد کند که اخیرا توسط نظریه های «تجارت در کارکرد» مورد بحث قرار گرفته اند. این موضوع ریشه در یکی از مباحث اصلی حسابداری اقتصاد کلان مرسوم دارد که بیان می کند مخارج انجام شده روی اجزای هزینه نهایی از جمله صادرات ناخالص (GE) دقیقا معادل با ارزش افزوده کل مصرف شده در هر کشوری است. این بدین معناست که GDP کشور با مجموع تقاضای داخلی نهایی مشتمل بر GE معادل است. ایجاد 100 درصد ارزش افزوده در تقاضای نهایی داخلی ممکن است درست باشد اما به دلیل احتساب مضاعف، امکان ندارد که GE بتواند 100 درصد ارزش افزوده ایجاد کند. علاوه بر این، ارزش افزوده داخلی (DVA) با تخصص گرایی عمودی (VS) مرتبط است به نحوی که مجموع سهم آن ها برابر یک است لذا می تواند درجه VS را در تجارت اندازه گیری کند. در این مقاله، این مسئله به عنوان نقطه شروع در نظر گرفته شده و برای اولین بار تلاش می شود تا به سوالات زیر پاسخ داده شود: مقدار DVA موجود در GE ایران چقدر است؟ چه ارتباطی بین DVA و VS وجود دارد. در این مقاله دو رویکرد حذف فرضی (HEM) و VS مورد استفاده قرار می گیرند. با استفاده از جداول داده-ستانده سال های 2011 و 2001 در ایران، یافته های کلی به شرح زیر است: یک- سهم DVA در GE در سال 2001 برابر 02/95% است که به 33/93% در سال 2011 کاهش می یابد و مقادیر پسماند که منعکس کننده بیش برآوردی GE است به ترتیب معادل 98/4% و 67/6% است. دو- رابطه معکوس بین سهم DVA و VS برای هر دو سال وجود دارد. سه- سهم قابل توجه DVA و سهم بسیار اندک VS حاکی از آن است که اقتصاد ایران در زنجیره های اولیه تولید با الگوی تجارت نامتقارن قرار دارد.