«طبیعت» از منظر فیلسوفان یونانی و حکیمان مسلمان
تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبیعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پرداخته و درصدد پاسخ به این پرسش بودهاند که طبیعت به چه معناست؟ ساختار آن چیست؟ چه ارتباطی بین موجودات و طبیعت میتواند وجود داشته باشد؟ آیا طبیعت منشا اولیه پیدایش موجودات در جهان است؟ یا اینکه طبیعت بعنوان ماده و صورت، بستری برای پیدایش گونههای مختلف موجودات است؟ فیلسوفان یونانی و پس از آنها حکیمان مسلمان، پاسخهایی متفاوت به این پرسشها دادهاند. در اندیشه یونانیان باستان، «فوزیس» یا طبیعت بمعنای روییدن و زندگی کردن و حیات بود. این معنا که محور اصلی اندیشه پیشسقراطیان را شکل داده بود، در فلسفه رواقی به معنای «محتوای جهان» و «موجد اشیاء» تغییر یافت و نزد افلاطون بعنوان منشا پیدایش همه چیز بکار رفت. او واژه تخنه (هنر) و آرخه (اصل) را برای توضیح پیدایش جهان بکار برده و خلقت جهان را ابداع هنری دانسته است. ارسطو نیز که جهان را مترادف با کل طبیعت میدانست، معتقد بود طبیعت مبدا حرکت و دگرگونی در اشیاء است. اما اندیشمندان مسلمان آرایی متفاوت درباره طبیعت ارایه کردهاند. اخوان الصفا طبیعت را پنجمین مرتبه از مراتب هستی و جنبه «فعال» جهان، و ماده را جنبه «منفعل» آن، تلقی کردهاند. ابنسینا طبیعت و همه فعل و انفعالات آن را فعل خداوند دانسته و معتقد بود طبیعت با ترکیب ماده و صورت، موجب پیدایش جوهر جسمانی میشود. سهروردی بر خلاف مشایین که صورت نوعیه را طبیعت اشیاء میدانستند، با نفی صورت نوعیه، طبیعت نوری را جایگزین آن کرد و ملاصدرا عالم طبیعت را عین تجدد و دگرگونی دانسته و طبیعت جوهر را دارای حرکت و سیلان دایمی معرفی نمود.
طبیعت ، فوزیس ، تخنه ، آرخه ، پیش سقراطیان ، رواقیان ، ارسطو ، افلاطون ، حکمای مسلمان
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.