بررسی تحلیلی روش تمثیلی تفسیر کتاب مقدس؛ با تاکید بر عصر آباء کلیسا
کتاب مقدس در دین مسیحیت بهعنوان مهمترین منبع الهیاتی، نیازمند تفسیر است. در میان مسیحیان، برداشت از کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) از همان ابتدای تدوین، به دو صورت لفظی و تمثیلی صورت گرفت. اتخاذ این دو روش تفسیری در میان مسیحیان اولیه، بیارتباط با روشهای تفسیری بهکارگرفته از سوی یهودیان نبود. روش تمثیلی، ازآنجاکه راهگشای بسیاری از مسایل الهیاتی در جامعه مسیحی بود، مورد توجه بیشتری قرار گرفت. از طرفی اکتفا به روش تفسیر لغوی، چالشها و انحرافاتی را پدید آورد که از سوی شوراهای کلیسا بدعت شناخته شد. شالوده این روشهای تفسیری کتاب مقدس، در قرون اولیه یعنی دوره آباء کلیسا بنیان نهاده شد. دو مکتب اصلی انطاکیه و اسکندریه در همین زمان رشد پیدا کردند که اولی نماینده روش لفظی و دومی نماینده روش تمثیلی است. در این پژوهه سعی شده است تا ضمن بیان تاثیر روشهای تفسیری یهودیان بر جامعه مسیحی، بهویژه برخی از پدران کلیسا در دوره آباء، به بررسی روش تمثیلی پرداخته شود. یافتههای این تحقیق بر این استوار است که حیات روش تمثیلی، دچار افتوخیزهایی بود و تحولاتی را در تاریخ مسیحیت رقم زد. با توجه به افراط در روش تفسیر تمثیلی، یگانه راهحل، منجر به انحصار تفسیر در دست کلیسا شد که خود تبعاتی بههمراه داشت و زمینه انتقادات گستردهای در باب چگونگی تفسیر کتاب مقدس رقم زد.