روح انسان به ابتنای «اوپانیشادها» و «حکمت متعالیه»
مطالعه روح انسان از قدیم الایام مورد توجه فلاسفه بوده و فیلسوفان شرقی به ویژه هندی معتقد بودند که روح انسان ازلی است و هزاران سال است که به اجسام مختلف منتقل می شود و در نهایت در ذات برهما محو می شود. مهمترین مکتب فلسفی هندی اوپانیشادها که ودانتا نام دارد، این نظریه را در مورد روح دارد. یکی دیگر از مکتب های مورد مطالعه، حکمت متعالیه صدرالمتالهین است. با این توصیف، آیا نظریات هر دو مکتب فلسفی در مورد روح یکسان است یا متفاوت؟ در صورت وجود اختلاف، نظریه های اوپانیشادها بر اساس حکمت متعالیه چگونه باید نقد شود؟
این مقاله از نوع تطبیقی و اثری جدید در این زمینه است و منابع اصلی این پژوهش، سیر چهارگانه حکمت متعالیه ملاصدرا و سیر اکبر دارا شکوه است. اوپانیشادها اولین کتاب باستانی فلسفه هند است که توضیح می دهد; روح در تمام اجزای بدن انسان وجود دارد و تمام قوای بدن مظهر روح هستند و روح با تمام قوای خود وحدت دارد. حکمت متعالیه صدرالمتالهین نیز در فلسفه اسلامی ادعایی بیان می دارد: نفس در وحدت خود، کل قوا را شامل می شود و در تمام بدن موجود است.
این مقاله به مقایسه نظریه های دو مکتب می پردازد و ایده های عمده مورد بحث عبارتند از: تعریف روح و براهین آن، غیر مادی بودن روح، رابطه روح و بدن و قوای آن، ابدیت و خلقت روح، جاودانگی و تناسخ روح.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.