تاثیر رهبری اقتدارماب بر طردشدگی منابع انسانی با نقش میانجی فرسودگی احساسی
کارکنان به عنوان سرمایه اصلی در جهت تحقق اهداف و رسالت سازمانی می باشند که نبود ارتباطات مناسب و متعاقبا طردشدگی کارکنان و انزوا و سرخوردگی آنان منجر به پیامدهای مخرب و نامطلوب در سازمان های دولتی می گردد. پژوهش حاضر، اثر رهبری اقتدارماب بر طردشدگی منابع انسانی با نقش میانجی فرسودگی احساسی را تحلیل و بررسی می کند. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش و ماهیت جزء تحقیقات توصیفی- پیمایشی است. برای سنجش متغیرهای رهبری اقتدارماب، طردشدگی، فرسودگی احساسی از پرسشنامه های ونگ و همکاران (2019)، جیانگ و همکاران (2011) و سوآلقا (2017) استفاده گردید. روایی و پایایی پرسشنامه ها از طریق روایی صوری و آلفای کرونباخ (82/0) تایید گردید. جامعه آماری شامل سازمان های دولتی شهرستان خرم آباد می باشند که 121 نفر از کارکنان آنها به عنوان اعضای نمونه انتخاب شده اند. داده ها از طریق الگوریتم مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل گردید. تحلیل نتایج در سطح اطمینان 95% بیانگر تاثیر مثبت و معنادار رهبری اقتدارماب بر طردشدگی و فرسودگی احساسی می باشد. به علاوه، تحلیل مسیر غیر مستقیم گویای نقش میانجی فرسودگی احساسی در تاثیر رهبری اقتدارماب بر طرد شدگی است. به عنوان یک نتیجه کلی، رهبری اقتدارماب یکی از عوامل زمینه ساز فرسودگی احساسی و طردشدگی کارکنان در سازمان های دولتی قلمداد می شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.