تطبیق کهن الگوهای صورمثالی در سعادت نامه استرآبادی و ساقی نامه ترشیزی براساس نظریه یونگ
نوشتار حاضر تلاشی برای یافتن کهن الگوی صورمثالی در سعادت نامه استرآبادی و ساقی نامه ترشیزی است. کهن الگوها، روان و اندیشه جمعی هستند که در هر مکان و زمان، پدید می آیند و به دلیل فراوانی تجربیات انسانی، تعداد کهن الگوها دقیقا مشخص نیست. کهن الگوها بیانگر حالات روانی خاصی از انسان هستند، می توان با تاویل و تفسیر آنها در اشعار، به ویژگی های خاص روانی و جهان بینی شاعران دست یافت. از نمونه های صور مثالی فردیتیابی یونگی، می توان مادرمثالی، آنیما- آنیموس، سایه، پرسونا و خود را نام برد. یونگ این مفاهیم را اجزای ساختاری موروثی روان بشر می داند. حرکت از من به سوی خود مستلزم انکشاف لایه های مختلف ناخودآگاهی است که به آن می پردازیم. ساقی نامه و سعادت نامه از جمله آثاری هستند که تحقیقات کافی درمورد آنها صورت نگرفته و بسیاری از موضوعات آنها پنهان مانده است. با استخراج کهن الگوی صورمثالی این دو اثر، می توان کمک شایانی به تفسیر ابیات نمود. ما صورمثالی در دو دیوان شعری را مورد ارزیابی قرار داده و بر آنیم تا به سوال های مطرح شده پاسخ دهیم: استرآبادی و ترشیزی از تمام مفاهیم کهن الگوی صورمثالی در آثار مورد بحث، استفاده کرده اند؟ و کدام یک از مفاهیم صورمثالی دراشعار استرآبادی و ترشیزی بیشترین و کمترین بسامد را دارد. نهایتا این نتیجه به دست آمد که هر دو شاعر از تمام مفاهیم کهن الگوی مثالی در اثر خود استفاده کرده اند. سایه و آنیما در سعادت نامه و ساقی نامه بیشترین بسامد و آنیموس در هر دو اثر کمترین بسامد را دارد. این پژوهش به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی توصیفی انجام می گردد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.