چگونگی مواجهه هایدگر با هنر مدرن
محور تحلیلهای هایدگر از هنر در کتاب سرآغاز اثر هنری، هنر بزرگ است که شانی غیراستتیکی دارد و محل رخداد حقیقت وجود است. در این کتاب، هنر مدرن نمایانگر غلبه تلقی استتیکی از هنر و دارای شانی نیست انگارانه به حساب میآید که درنهایت، به مرگ هنر بزرگ منجر میشود. دیدگاه هایدگر پس از آشنایی با آثار برخی از هنرمندان مدرن، بهویژه نقاشیهای سزان و کله و نیز شعر ریلکه و همچنین تحتتاثیر اشعار هولدرلین، تغییر کرد و موجب شد او از منظری نو به هنر مدرن بنگرد و آن را تحلیل کند. درنهایت، هایدگر به این نتیجه میرسد که برخی از آثار هنری مدرن این قابلیت را دارد که بتواند امکان سکنی گزیدن آدمی را در قرب وجود فراهم کند و برای بیخانمانی انسان معاصر چارهای بجوید؛ پس میتوان برخی از این آثار را در زمره هنر بزرگ به حساب آورد. مقاله حاضر بر آن است که چگونگی مواجهه هایدگر را با آثار برخی از هنرمندان مدرن چون ریلکه، سزان و کله بررسی کند و پیامدهای ناشی از این مواجهه را در تغییر نگاه وی به هنر در دوران مدرن، آشکار سازد و نشان دهد این چرخش در اندیشه هایدگر موجب شد وی بپذیرد که هنر مدرن نیز قابلیت و توان ایفای نقش و کارکرد هنر بزرگ را در آشکارگی حقیقت دارد.