بررسی نقاشی های عصرقاجار بر اساس الگوهای ژست شناسی میخائیل چخوف (نمونه ی موردی: صنیع الملک و کمال الملک)
ژست ابزاری است که بازیگر به واسطه استفاده از آن عواطف، احساسات، خواست و نگرش شخصیت را بیان می کند. بر اساس دیدگاه میخاییل چخوف، بازیگر در راه رسیدن به نقش، از درون و زیرساخت های روانشناختی شروع نمی کند، بلکه از حرکت و ژست شروع می کند. او به انواع ژست اشاره مستقیم می نماید؛ ژست روانشناسانه، ژست کهن الگو، ژست روزمره و ژست های الهام گرفته از طبیعت. این ژست ها در آثار هنری و زندگی روزمره نیز قابل مشاهده هستند. در این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی انجام پذیرفته است؛ با استفاده از نظریات میخاییل چخوف پیرامون ژست، نقاشی های نیمه دوم عصر قاجار از نظر ژست شناسی مورد بررسی قرارگرفته و به این مسیله اساسی پرداخته شده که در نقاشی های ایرانی در این دوره، کدام دسته از انواع ژست بر اساس نظریات چخوف قابل تشخیص هستند؟ از طرفی فرضیه اصلی در این پژوهش این است که مجموعه ای از انواع ژست ها در نقاشی های نیمه دوم عصر قاجار وجود دارد که زمینه های فرهنگی و اجتماعی بر شکل و محتوای آن ها تاثیرگذار بوده است. در تدوین این پژوهش، ابتدا به مفهوم جایگاه ژست و بدن از منظر نظریه پردازان پرداخته شده است. سپس نقاشی های نیمه اول و دوم عصر قاجار و تفاوت های این دو دوره هنری مورد مطالعه قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که انواع ژست که چخوف به آن ها اشاره کرده، در نقاشی های نیمه دوم عصر قاجار نیز قابل شناسایی است، چرا که هم هنرمند نقاش و هم میخاییل چخوف، روی طبیعت و روان انسان و انرژی او کار کرده اند. بر این اساس، رویکرد هر دو نسبت به ژست بیش از هرچیز، رویکردی روانشناختی و جامعه شناختی است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.