رابطه سبکهای تفکر و نیازهای اساسی خود تعیین گری با باورهای ضمنی هوشی در دانشجویان
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبکهای تفکر و نیازهای اساسی خود تعیین گری با باورهای ضمنی هوشی در جامعه آماری دانشجویان دختر دوره کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 95-94 و در نمونه ای به حجم 150 نفر که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند، اجرا شده است. با استفاده از سه پرسشنامه استاندارد سبکهای تفکر استرنبرگ-واگنر (1992)، نیازهای اساسی خودتعیین گری دسی و ریان (1985)، و باورهای ضمنی هوشی هونگ و همکاران (1999) نسبت به جمع آوری اطلاعات لازم، اقدام شده است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS، در سطح توصیفی از شاخص های فراوانی، گرایش مرکزی، پراکندگی و نمودار؛ و در سطح استنباطی نیز از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره با رعایت مفروضه های اساسی آن؛ تحلیل شده است. یافته ها نشان می دهد که: 1-بین سبک تفکر قانون گذار و باورهای ضمنی هوش رابطه وجود دارد. 2- بین سبک تفکر اجرایی و باورهای ضمنی هوش رابطه وجود ندارد. 3- بین سبک تفکر قضایی و باورهای ضمنی هوش رابطه وجود دارد. 4- بین ادراک خودمختاری و باورهای ضمنی هوش رابطه وجود دارد. 5- بین ادراک شایستگی و باورهای ضمنی هوش رابطه وجود دارد. 6- بین ادراک ارتباط و باورهای ضمنی هوش رابطه وجود دارد. 7- در تلفیق تمام متغیرها، بیشترین سهم متعلق به ادراک خودمختاری، بعد از آن سبک تفکر قضایی می باشد و سایر متغیرها هیچ سهمی در پیش بینی باورهای ضمنی هوش نداشته اند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.