بررسی تحلیلی - انتقادی دیدگاه ها در مساله «ملاک حاجت معلول به علت» و مقایسه شان با فرازهایی از نهج البلاغه
در مساله ملاک نیازمندی معلول به علت، چند نظریه عمده مطرح شده است که عبارت است از: نظریه حدوث، نظریه امکان ماهوی، نظریه امکان فقری و نظریه امکان معنایی. مدافعان هر یک از این نظریه ها کوشیده اند برای تایید نظریه خود به فرازهایی از کتاب نهج البلاغه استناد کنند. پرسش اصلی این پژوهش این است که هر کدام از این نظریه ها تا چه میزان با فرازهای کتاب نهج البلاغه هماهنگ است؟ در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی – انتقادی به بررسی نسبت هر کدام از نظریه ها با محتوای فرازهای نهج البلاغه پرداخته شده است. بر اساس یافته های این تحقیق، می توان از نظریه امکان معنایی به این صورت دفاع کرد که «امکان خاص» صفت اختصاصی ماهیت نیست و علاوه بر معانی ماهوی، معانی وجودی و عدمی نیز می توانند موصوف به این صفت باشند و اتصاف به این صفت، سبب نیازمندی این امور به علت است. افزون بر این، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مراد مشهور حکما از ماهیت در نظریه امکان ذاتی، معنای خاص ماهیت - «ما یقال فی جواب ما هو» - نیست؛ بلکه مقصود آنها ماهیت به معنای اعم است که شامل هر معنا و حقیقتی می شود که قابلیت موجود شدن و معدوم شدن دارد. هم چنین صفت حدوث و صفت امکان فقری نیز می توانند علامت اتصاف موصوف شان به صفت امکان خاص و نشانه نیازمندی معلول به علت شمرده شوند؛ نه آن که این دو صفت سبب برای نیازمندی معلول به علت باشد. فرازهایی از کتاب نهج البلاغه می تواند تاییدی بر این مطلب باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.